شاید بتوان گفت که تحلیل تکنیکال به ۲ نوع زمانی و قیمتی تقسیم میشود و این ۲ تفاوتی باهم نداشته و فقط در تحلیل زمانی بهجای استفاده از قیمت، از زمان بهره میبریم. تحلیل زمانی بر اساس زمان بررسی و سنجیده میشود. همانطور که میدانید قیمتها و اطلاعات بازارها به عوامل زمانی وابسته هستند و تابع زمان هستند. هنگامیکه به این قیمتها روی نمودارها یا تابلوها نگاه میکنیم میخواهیم از تغییرات آنها درگذشته باخبر شویم. وقتی در بازار سهام، تحلیل تکنیکال قیمت انجام میشود، این کار با استفاده از یک مجموعه زمانی (Time Series) انجام میشود که قیمتها را در فاصلههای زمانی مشخص در بازار بورس نشان میدهد. در این مطلب قصد داریم تا به بررسی مفهوم تحلیل زمانی در بازارهای مالی و چگونگی بهکارگیری آن بپردازیم.
مفهموم تحلیل زمانی
در بازارهای بورس جهانی، شرکتهای گوناگون و زیادی سهام خود را برای خریدوفروش عموم عرضه میکنند; در این بین سرمایهگذاران نیز باهدف کسب سرمایه و بهدست آوردن سود به خریدوفروش چنین سهامی میپردازند.
اما در چنین فضایی یک سرمایهگذار جهت کسب موفقیت در بازار بایستی از استراتژیها و روشهای گوناگونی استفاده کند که از جمله این استراتژیهای مهم در بازار، تحلیل زمانی است.
هدف از انجام تحلیل زمانی در بازار، توجه به تغییرات قیمتی سهام در بازههای زمانی گوناگون، شناسایی الگوهای رفتاری آنها و درنهایت گرفتن تصمیمات مناسب برای انجام خریدوفروشهایی موفق است.
به طبع کسانی که حجم بالایی از سهام را در اختیاردارند، بایستی به خوبی بتوانند زمان اصلاح و ریزش و همچنین روند صعودی آن را موردبررسی قرار دهند. بدین جهت تحلیل زمانی موجود در تحلیل تکنیکال امری ضروری خواهد بود.
این نوع رسیدگی به دلیل اینکه تابع قیمت و زمان است، بنابراین فرق چندانی باهم نداشته و برای پیش بردن تحلیل و بازبینی زمان، جایگزین قیمت خواهد بود.
دقت داشته باشید که آنچه در تحلیل زمانی یک چارت انجام میدهیم این است که مدتزمان روندهایی که قبلاً در چارت اتفاق افتاده را اندازه میگیریم و به کمک نسبتهای فیبوناچی، زمانهای حمایت و مقاومت آتی چارت را با احتمال بالا معین میکنیم نسبتهای فیبوناچی شامل ۳۸٫۲، ۵۰، ۶۱٫۸، ۱۰۰، ۱۶۱٫۸، ۲۶۱٫۸ که در تحلیلهای قیمتی از آنها استفاده میکردیم در تحلیل زمانی نیز کاربرد دارند.
تحلیل زمانی به چه شکل انجام می شود؟
یکی از فاکتورهای اصلی در انجام تحلیل زمانی بر روی یک سهم خاص، مشاهده چارتهای مربوط به نوسانات قیمتی آن است. بدین شکل که در این شکل از تحلیل، با بررسی چارتهای قیمتی گوناگون و همچنین زمانهای نوشتهشده در آنها، میتوان به الگوهای رفتاری بخصوص آن سهم در زمانهای گوناگون پی ببریم.
این امر بدینصورت است که مثلاً سهم مدنظر ما در چه بازههای زمانی و به چه عللی با افزایش قیمت روبهرو شده و در چه زمانهایی نیز با کاهش قیمت مواجه گردیده است.
درواقع بررسی این الگوهای رفتاری از یک سهم در زمانهای گوناگون، باعث بهدست آوردن یک جدول زمانبندی و یا به عبارتی، الگوی رفتاری مبتنی بر زمان از آن سهم خواهد شد.
البته فقط با مشاهده یک چارت و همچنین نوسانات قیمتی یک سهم در زمانهای گوناگون، نمیتوان به ارزیابی دقیقی دست پیدا کرد; از این رو جهت دقیقتر کردن نتایج تحلیل زمانی از ابزارها و نرمافزارهای بخصوصی استفاده میشود.
بررسی نوسانات سهام
حال بعد از آنکه که موفق شدیم تا الگوهای رفتاری سهم مدنظر خود را در زمانهای متفاوت بهدست آوریم، قادر هستیم تا با داشتن چنین پشتوانه قدرتمندی، خریدوفروش این سهم را در بازار با دقت بیشتری انجام دهیم.
نهایتاً اینکه با تحلیل زمانی بهدست آمده در مورد یک سهم، به این نتیجه خوایهم رسید که سهم مد نظر ما در یک چهارم ابتدایی سال با کاهش شدید قیمت روبهرو خواهد شد; این موضوع به شکلی است که قیمت این سهم در بازه زمانی فوق در کمترین میزان خود قرار خواهد گرفت.
این نتیجه را ما با بررسی نوسانات قبلی بهدست آوردهایم; از طرفی دیگر نیز بر اساس نتایج همین تحلیل صورت گرفته، مشخصشده که قیمت آن سهم در ربع سوم سال با رشد مناسبی روبهرو خواهد شد; این رشد تا حدی خواهد بود که حتی ممکن است باعث افزایش قیمت ۲ برابری شود.
حال در چنین وضعیتی ازآنجایی که میدانیم سهم مدنظر ما در ربع اول سال با کاهش قیمت روبهرو خواهد شد، نسبت به خرید آن در این بازه اقدام خواهیم کرد.
در ادامه نیز ازآنجایی که پیشبینی میکنیم قیمت سهم ما در ربع سوم سال با افزایش روبهرو خواهد شد، سعی میکنیم سهم خریداریشده را تا آن مدت نگهداریم و در زمان مناسب که به سود خوبی خواهیم رسید، نسبت به فروش آن، اقدام نماییم.
فاکتورهای اساسی جهت انجام یک تحلیل زمانی موفق
بررسی چارت های قیمتی
مهمترین اصل در تحلیل زمانی، توجه به چارتهای قیمتی سهم مدنظر است; چراکه این چارتها، اطلاعات نهفتهی بسیار ارزشمندی را در درون خوددارند که میتوانند، سرمایهگذار را برای کسب سودی مناسب، یاری نمایند.
- آشنایی و استفاده از ابزار تحلیل زمانی مثل فیبوناچی، ریتریس و …
- درآوردن الگوی رفتاری برای یک سهم مشخص (در حقیقت بایستی مشخص کنیم که رفتارها و عکسالعملهای سهم مد نظر ما در مقابل حوادث و رخدادهای گوناگون به چه شکل خواهد بود تا بدین ترتیب با یافتن چنین الگویی بتوانیم رفتارهای احتمالی بعدی آن را نیز تا حدود زیادی پیشبینی کنیم.)
- بررسی رفتارهای متفاوت یک سهم در بازههای گوناگونی از ۱ سال
- بررسی رفتارهای متفاوت یک سهم در بازههای گوناگونی از ۱ ماه
ابزار فیبوناچی
بطور کلی سطوح بازگشتی فیبوناچی خطوط افقی بر روی نمودار هستند که در حقیقت محلهای احتمالی حمایت و مقاومت در بازار را مشخص میکنند. سطحها با استفاده از ۲ نقطه بالا و پایین در نمودار تشکیل میشوند. در واقع هر سطحی با یکی از ضرایب یا درصدهای بالاتر از خود هماهنگ خواهد بود.
از طرفی این خط بیانگر این است که حرکت پیشین چه میزان به قیمت خود بازگشت داشته است. همچنین این خط نشان خواهد داد که جهت روند پیشین بهاحتمالزیاد ادامه مییابد یا خیر. به هر روی، پیش از آنکه این اتفاق رخ دهد، ارزش دارایی غالباً به یکی از ضریبهایی که در بالا ذکر شده اند باز خواهد گشت.
بازگشت یا ریتریسمنت های فیبوناچی یکی از ابزارهای محبوب در میان معامله گران بازار بورس محسوب میشوند. در تحلیل تکنیکال یک سهم، یک بازگشت فیبوناچی با تعیین ۲ نقطه که اغلب یکی بالا و دیگری پایین است، بر روی نمودار قیمتی یک سهم ایجاد شده و فاصله عمودی میان آنها نیز با ضاریب کلیدی فیبوناچی ۲۳٫۶%، ۳۸٫۲%، ۵۰%، ۶۱٫۸% و همچنین ۱۰۰% تقسیم بندی میگردد.
در حقیقت زمانیکه این سطوح مشخص گردند، خطوط افقی کشیده شده و جهت شناسایی سطوح حمایت و مقاومت احتمالی بهکار گرفته خواهند شد.
ابزارهای فیبوناچی
در توضیح این بخش از تحلیل زمانی در مورد یک سهم باید عنوان کنیم که بازگشتهای زمانی فیبوناچی بازگشتهایی هستند که نقاطی از زمان را مشخص میکنند که در آن نقاط حرکت بازار احتمالاً منجر به توقف یا واژگونی یک روند قیمتی خواهد شد. در حقیقت آنها در این نقاط که قیمت واژگون میگردد محدوده بازگشت و حجم بازگشت را مشخص میکنند.
علاوه بر این، ابزارهای فیبوناچی در نرمافزارهای مخصوص تریدینگ نیز کاربردهای بسیاری دارند. در واقع ابزارهای مرتبط با تحلیل زمانی در بورس شامل ۲ دسته کلی ابزارهای فیبوناچی هستند. این ۲ ابزار ازنظر فنی با هم یک تفاوت جزئی دارند. در حقیقت یکی از آنها جهت ترسیم نیاز به ۲ نقطه خواهد داشت. این در حالی است که دیگری جهت ترسیم نیازمند ۳ نقطه است. از طرفی ابزارهای دونقطهای شامل ۳ ابزار اکستنشن، بازگشت زمانی و دورههای زمانی هستند و در دسته بندی ابزارهای سهنقطهای نیز ابزار پروجکشن زمانی را خواهیم داشت که در ادامه به توضیح نحوه کارکرد هرکدام از آنها خواهیم پرداخت.
بازگشت زمانی فیبوناچی
در بالا در مورد سطوح بازگشتی فیبوناچی در تحلیل زمانی بورس توضیحاتی را ارائه دادیم. در حقیقت ابزار بازگشت زمانی فیبوناچی، کاربرد این مفهوم در نرمافزارهای تریدینگ خواهد بود.
از طرفی روش استفاده از این ابزار نیز بسیار ساده است. جهت این کار کافیست تا کاربر ۲ نقطه که غالباً یکی از آنها افزایش و دیگری کاهش در نمودار قیمتی است را انتخاب کند.
علاوه بر این با استفاده از چنین ابزاری، سطوح حمایتی و مقاومتی قیمت که در اینجا غالباً در حال حرکت رو به پایین است، ازنظر تحلیل زمانی در بورس مشخص میگردد. همچنین بوسیله این ابزار تحلیلگر متوجه خواهد شد تا یک تغییر یا حرکت در قیمت تا چه میزان بازگشت خواهد داشت.
چنین ابزاری بوسیله ضرایب فیبوناچی به تحلیل نهایی خواهد رسید. جدا از این موارد، بوسیله چنین ابزاری میتوان در تغییرات قیمتی، میزان بازگشت قیمت را نیز مشخص کرد.
در حقیقت استفاده از این ابزار با این تصور که در هر تغییر قیمتی، دوره بازگشتی وجود دارد انجام میگیرد.
خطوط اکستنشن زمانی فیبوناچی
سطح اکستنشن (گسترش) فیبوناچی ابزار دیگری از فیبوناچی است که در تحلیل تکنیکال بازار بورس کاربرد زیادی دارد. برای بهدست آوردن سطح اکستنشن مانند ابزار قبل نیاز به تعیین ۲ نقطه روی نمودار دارید. این سطح با استفاده از «نسبت طلایی فیبوناچی» یا همان ضریب ۱٫۶۱۸ ترسیم میشود.
معاملهگران فعال در بازار بورس به ۲ روش قادر هستند تا از این ابزار استفاده کنند. روش نخست به فرد تریدر کمک میکند تا بر روی یک بازه زمانی بهعنوان بازه هدف خود تمرکز کند.
در اینجا بوسیله ضرایب فیبوناچی میتوان به روند قیمتی مشخصی دست یافت که بهطور طبیعی در نمودار جریان دارد. درروش دوم تیز ابزار اکستنشن به فرد تریدر کمک میکند تا سطحی را تعیین کند که در آن قیمت بعد از یک رشد طبیعی رو به نزول حرکت کند.
روش نخست استفاده از ابزار اکستنشن بهخصوص برای این دسته از معاملهگران کارایی دارد. بوسیله این روش و محاسبه نرخ پیش رو و طبق ضریب طلایی فیبوناچی، این تریدرها به روند احتمالی حرکت قیمت پی خواهند برد.
در حقیقت این نکته به آنها کمک خواهد کرد تا درک کنند که قیمت احتمالاً به کدام سو پیش خواهد رفت. در نتیجه آنها قادر هستند تا تصمیم بگیرند که در چه زمانی سهم خود را واگذار کرده تا بیشترین میزان سود را کسب کنند.
از طرفی دیگر معاملهگران بسیاری هستند که زمانی که متوجه یک روند یا ترند مشخص میشوند، جهت یافتن نقطه دقیق جهت وارد شدن مشکل خواهند داشت.
روش دوم نیز استفاده از ابزار اکستنشن است که به این دسته از معاملهگران کمک کرده تا نقطه مناسبی را جهت وارد شدن در یک روند رو به رشد در بازار پیدا کنند.
در واقع شکل کارکرد این روش به این شکل است که فرد تریدر بایستی صبر کند تا روند بازگشتی یا افت قیمت به نسبت ضریب ۱٫۶۱۸ رسیده و پس از آن باید دنبال سیگنالهایی بگردد که نشان دهنده روند رشد طبیعی قیمت هستند.
دوره های زمانی فیبوناچی
این دورهها طبق فواصل زمانی فیبوناچی تعریف میگردند. استفاده از این ابزار به فرد تریدر کمک میکند تا زمانهای احتمالی تغییر در قیمت را پیشبینی کند.
قاعده کلی در این فواصل با استفاده از همان ضریب طلایی فیبوناچی تعریف میشود. طبق این قاعده هر تاریخ جدیدی حاصل نسبتی از ۲ تاریخ یا دوره پیش از خود است.
برای استفاده از این ابزار نیز مانند ابزارهای قبلی فیبوناچی به ۲ نقطه نیاز است. تنها تفاوت در دورههای زمانی با ابزارهای بازگشت و گسترش این است که جهت تحلیل زمانی در بورس از ۲ نقطه اوج یا ۲ نقطه زیر استفاده میگردد.
این کار باعث خواهد شد تا روند آتی قیمت در نسبت میان این ۲ نقطه مشخص گردد. دقت داشته باشید که این ابزار، ابزاری زمان محور است و هیچگونه اطلاعاتی در مورد شدت و حجم تغییر قیمت را به تریدر نمیدهد.
در حقیقت این ابزار تنها محدوده زمانی تغییر قیمت را مشخص خواهد کرد. از طرفی بوسیله این ابزار تریدرها محدودههای مناسب جهت ورود یا خروج به یک سهم در بازار را تعیین میکنند.
پروجکشن زمانی
ابزار پروجکشن زمانی ترکیبی از اکستنشنهای فیبوناچی با دورههای زمانی فیبوناچی در تحلیل تکنیکال بورس است. درحالیکه خیلی شبیه به اکستنشنهای فیبوناچی ترسیم میشوند، واجد همان خطهای عمودی هستند که در دورههای زمانی ترسیم میشود.
در حقیقت پروجکشن های زمانی فیبوناچی روزهایی هستند که قرار است تا در آنها شاهد یک رویداد قیمتی باشیم. در واقع چنین رویدادهای قیمتی میتوانند بالا رفتن یا پایین آمدن یا به نوعی تغییر در روند حرکتی قیمت یک سهم باشند.
این روش تحلیل زمانی در بورس از نظر پیشبینی ارزشمند است. در واقع فرض اولیه بر این است که به کمک این ابزار، معاملات در تاریخهای وقوع تغییرات در قیمت انجام خواهند شد و نه پس از چنین تغییراتی. از این رو چنین مفهومی، مفهومی پویا بحساب میآید.
طرح مثال
به عنوان نمونه اگر قیمت در حال ورود به محدوده حمایتی باشد و همزمان با آن، در نقطه زمانی فیبوناچی نیز قرار بگیرد و سپس قیمت از محدوده حمایتی به سمت بالا در حرکت باشد، این ۲ روش یکدیگر را تأیید خواهند کرد.
از طرفی استفاده از پروجکشن زمانی فیبوناچی جهت زمانبندی تأیید معاملات بهعنوان یک روش ترکیبی میتواند به فرد تریدر جهت ساختار بخشیدن و تحلیل معاملات خود نیز کمک کننده باشد.
بطور کلی استفاده از چنین ابزارهایی غالباً بهصورت ترکیبی و جهت ایجاد اطمینان انجام میگیرد. در واقع این ابزارها باوجود قابلیت بالایی که جهت کاربردی شدن دارند، امکان خطای آنها نیز وجود دارد.
از سویی دیگر، درحالیکه اغلب معاملهگران بازار بورس مدعی کاربردی بودن و کارکرد صحیح چنین ابزارهایی هستند، بسیاری دیگر نیز از عدم کارکرد صحیح آنها شکایت دارند.
حقیقت این است که هر ۲ دسته ادعای صحیحی دارند؛ درحالیکه این ابزار برای برخی از تریدرها کارایی دارد، برای بسیاری دیگر نیز منجر بهاشتباه خواهد شد و میتوانیم نتیجه بگیریم که استفاده از این ابزارها به نوعی دارای جنبه عینی نیست.
دیگر ابزارهای تحلیل زمانی
ریتریس زمانی داخلی
اگر به خاطر داشته باشید در تحلیل قیمتی هنگامیکه قیمتی از A تا B رشد یا نزول میکرد و سپس اصلاح قیمتی را آغاز میکرد ما از ابزار فیبوناچی قیمتی استفاده میکردیم تا سطوح قیمتی را پیدا کنیم که احتمال پایان اصلاح در آنها بیشتر از سطوح قیمتی دیگر بود.
اساساً در تحلیل زمانی نیز دقیقاً همین عمل را انجام خواهیم داد؛ با این تفاوت که در اینجا از نسبتهای فیبوناچی در واحد زمان استفاده کرده تا زمانهایی را تعیین کنیم که احتمال خاتمه اصلاح در آنها بیشتر از دیگر زمانها خواهد بود.
بهبیانیدیگر، چنین نسبتهای زمانی همچون نسبتهای قیمتی، سطوح حمایت و مقاومت را برای یک سهم تعیین میکنند. در واقع در ریتریس زمانی داخلی از دو پیووت یا بهبیانیدیگر، از دو زمان استفاده کرده و نسبتهای متداول در آن نیز ۳۸٫۲، ۵۰، ۶۱٫۸ و ۱۰۰ درصد است.
دقت کنید که در این چارت سهم از نقطه A تا B رشد کرده و سپس وارد اصلاحشده است. درواقع با کمک ابزار زمانی RET بین این ۲ نقطه، سطوح زمانی برای نقطه C را پیدا میکنیم.
با اعمال این ابزار ما انتظار داریم این اصلاح دریکی از سطوح ۳۸٫۲ یا ۵۰ و یا ۶۱٫۸ درصد یعنی تاریخهای یازده ژانویه، نوزده ژانویه و یا بیست و هشت ژانویه بهپایان برسد. در اینجا دقیقاً شاهد این هستیم که از سطح ۶۱٫۸ درصد زمانی، این اصلاح پایان یافته و روند قیمتی تغییر کرده است.
بهعبارتدیگر در رشدی که داشتیم یعنی بین دو نقطه A و B تعداد پنجاه و سه کندل وجود دارد که ۶۱٫۸ درصد این تعداد برابر سی و سه کندل میشود که تعداد کندل های مسیر اصلاح تا نقطه C را نشان میدهد توجه داشته باشید ابزار RET یک ابزار دو نقطهای است و از یک سقف به کف و یا از یک کف به سقف رسم میشود.
ریتریس زمانی خارجی
این ابزار هم دو نقطهای بوده و در یک حالت میان سقف و کف و در حالتی دیگر نیز میان کف و سقف مورد استفاده قرار میگیرد. از طرفی مهمترین نسبتهای این ابزار ۱۰۰ و ۱۶۱٫۸ درصد هستند.
ضمناً ابزارهای RET و EXT نیز در نرمافزار دینامیک تریدر یکی هستند؛ ولی کاربردهای متفاوتی با هم دارند. از این رو جهت تمییز دادن این ۲ ابزار در زمان استفاده از آنها، نسبت صد درصد برای کاربر بسیار حائز اهمیت خواهد بود.
این شکل نشاندهنده این است که سهم فاصله زمانی که از B تا C طی میکند بافاصله زمانی که از A تا B طی میکند برابر است اما BC مسافت قیمتی کمتری نسبت به AB پیموده است.
این نکته بدین معنا خواهد بود که در فواصل زمانی برابر، ریزش قیمتی کمتری خواهیم داشت و در نتیجه فشار فروش در بازار کم بوده و فروشندگان قدرت زیادی نخواهند داشت. در این حالت بایستی بعد از عبور از زمان ۱۰۰% به دنبال فرصتهای خرید گشت.
در این موارد احتمال تشکیل الگوی AB=CD بسیار زیاد است و حرکت BC صرفاً یک اصلاح است. در این حالت نسبت ۱۰۰% جزء گروه نخست یعنی RET است.
این شکل نیز بیانگر این است که در فاصله زمانی یکسان ریزش قیمتی بیشتری داریم یعنی قدرت فروشندگان زیاد است و این دیگر یک اصلاح نیست بلکه یک حرکت نزولی در بازار است.
در این شرایط بایستی صبر کرده تا سهم تا نسبت صد درصد حرکت کند، ولی این صد درصد، دیگر RET نبوده یک EXT است. در حقیقت در زمان هایی که کف یا سقف جدید ایجاد ساخته میشود، عملاً ما EXT داریم.
نسبت های زمانی
نسبتهای زمانی در واقع همان ابزاری است که در ریتریس زمانی از آن استفاده کردیم، منتها شکل استفاده و کاربرد آن متفاوت است. ابزار TCR در حقیقت ۲ نقطهای بوده و از دو پیووت رسم میگردد.
از طرفی کاربرد عمده ابزار TCR نیز یافتن کف و سقف سوم بوسیله دو کف یا دو سقف پیشین است. همچنین ۲ پیووتی که جهت رسم این ابزار مورداستفاده قرار میگیرند نیز یا بایستی هر دوی آنها سقف باشند تا زمان تقریبی سقف سوم را تعیین کنند، یا بایستی هر دوی آنها کف باشند تا زمان تقریبی کف سوم را تعیین کنند.
در نتیحه اگر در نسبت صد درصد زمانی، قیمت دچار واکنش شده و شاهد تغییر جهت قیمت باشیم، احتمال اینکه در نسبتهای ۱۶۱٫۸ و ۲۶۱٫۸ درصد نیز واکنش قیمتی را شاهد باشیم بسیار بالا خواهد بود.
دقت داشته باشید که اگر نسبت صد درصد، زمان یک سقف را نشان بدهد، در حقیقت لزومی ندارد تا نسبت ۱۶۱٫۸ یا ۲۶۱٫۸ درصد نیز همزمان سقف باشند؛ بلکه این دو نسبت میتوانند زمان یک کف را نشان داده یا بالعکس.
این نکته را همواره به خاطر داشته باشید که نسبتهای اساسی و کاربردی ابزار TCR ، ۱۰۰% و ۱۶۱٫۸% هستند.
تغییر قطبیت زمان
در زمانهایی که ابزار TCR میان ۲ سقف مورد استفاده قرار میگیرد، منتها در نسبت صد درصد آن، یک کف تشکیل خواهد شد. همچنین در زمان هایی که این ابزار میان دو کف مورد استفاده قرار می گیرد، منتها در نسبت صد درصد آن، شاهد تشکیل یک سقف هستیم و به چنین پدیده ای تغییر قطبیت زمانی اطلاق میگردد.
در چنین مواقعی احتمالاً شاهد نسبت ۱۶۱٫۸ درصد از جنس ۲ پیووت نخست خواهیم بود. مثلاً اگر ابزار TCR میان ۲ پیووت سقف زده شده و نسبت صد درصد زمان نیز یک کف را ایجاد کند، نسبت ۱۶۱٫۸ درصد زمان نیز یک سقف را ایجاد خواهد کرد و بالعکس.
تصویر تناوبهای زمانی (ATP)
یکی از اساسهای کلیدی در تحلیل تکنیکال این است که روندهای قیمتی، گذشته خود را تکرار خواهند کرد. از این رو ابزار ATP نیز زمان یک روند درگذشته را در آینده تصویر خواهد کرد. در حقیقت این ابزار زمانهایی را تعیین میکند که روند مدنظر قادر خواهد بود تا در آن زمانها کامل گردد.
همچنین ATP برخلاف دو ابزار پیشین، یعنی RET و TCR ، از سه پیووت تشکیل خواهد شد و به نوعی ابزاری ۳ نقطهای بحساب می آید. از طرفی مهمترین نسبتهای فیبوناچی آن نیز ۶۱٫۸، ۱۰۰ و ۱۶۱٫۸ درصد خواهند بود.
کاربردهای تحلیل زمانی
1. همپوشانی زمانی
برای بهدست آوردن ناحیه زمانی دقیق و مطمئن میتوانیم همزمان از چند ابزار زمانی باهم استفاده کنیم. ناحیهای که بیشترین تراکم نسبتهای فیبوناچی را داشته باشد محتملترین زمان موردنظر ماست.
2. همپوشانی قیمتی و زمانی
با استفاده از کاربرد تحلیل زمانی و مفهوم همپوشانی توانستیم محدوده زمانی که بیشترین احتمال برای تارگت ما دارد را شناسایی کنیم. حال اگر بتوانیم بهصورت دقیق این همپوشانی زمانی را با همپوشانی قیمتی ترکیب کنیم در بیشتر مواقع قیمت و زمان ورود و خروج را میتوانیم مشخص کنیم و تحلیلگری که بتواند این ۲ فاکتور مهم معاملاتی خود را با دقت تعیین کند ازجمله موفقترین تحلیلگران است.
3. شناخت عمق بازار
در این بخش از کاربردهای تحلیل زمانی به بررسی نکات بسیار مهمی میپردازیم که به کمک آنها میتوان کیفیت معاملهگری و دقت در زمانهای ورود و خروج را بالا برد
حالت الف
فرض کنید قیمتی از A تا B رشد کرده و هماکنون در حال اصلاح است. برای یک تحلیلگر حرفهای این نکته بسیار مهم است که دریابد تا چه زمانی در فاز اصلاح خواهیم بود و چه زمانی بازار برمیگردد.
به نمودار نماد قثابت توجه کنید در مسیر اصلاحی BC قیمت خیلی زودتر از زمان به سطوح ۳۸٫۲، ۵۰ و ۶۱٫۸ درصد خود رسیده است و بهاصطلاح سهم ظرف زمان خود را پر نکرده است.
این بدین معناست که در این مسیر اصلاحی قدرت فروشنده بیشتر از خریدار بوده است و نتیجه مهمی که میتوان گرفت این است که روند اصلاحی کمنگنز فعلاً ادامه خواهد داشت تا ظرف زمان خود را پر کند و اگر رشدی هم کند ناپایدار و کوتاهمدت خواهد بود.
همانطور که مشخص است قثابت باوجود یک رشد موقت، نسبت صد درصد زمانی خود را پر کرد و سپس به رشد خود ادامه داد. معمولاً در مسیرهای اصلاحی شاهد شکلگیری الگوی ABC هستیم.
حالت ب
در نمودار زیر یک رشد هیجانی از محدوده A تا B داریم. با رسم ابزار ریتریس زمانی مشاهده میشود که از ریتریس صد درصد عبور کردیم ولی همچنان درروند اصلاحی هستیم.
بهعبارتدیگر تعداد کندل های اصلاح بیشتر از تعداد کندل های حرکت شده است و خریداران تمایلی برای خرید در ریتریس صد درصد زمانی ندارند.
علت این امر بزرگ بودن حد ضرر است یعنی فاصله قیمت خرید تا کف A زیاد است و معامله در این قیمتها حد ضرر بزرگی خواهد داشت. بهترین استراتژی در این بازار انتظار برای شکسته شدن خط روند نزولی و متعادل شدن بازار و روند هیجانی AB است.

حالت ج
در حرکتهای زیگزاگی صعودی برای تعیین حدود قیمتی و زمانی تارگت از دو ابزار ۳ نقطهای قیمتی APP و زمانی ATP استفاده میکنیم و نسبت ۱۰۰% هردو را مانیتور میکنیم.
اگر قیمت زودتر از زمان به هدف ۱۰۰% ابزار APP خود رسید نشان از برتری و قدرت خریداران دارد و در صورت تغییر جهت قیمت در نسبت ۱۰۰% APP میتوانیم نسبت ۱۰۰% ATP را هدف زمانی برای تولید یک کف در نظر بگیریم.
بهعنوان مثال در چارت کترام نسبت ۱۰۰% زمانی ATP در تاریخ ششم دسامبر بوده اما قیمت خیلی زودتر از این تاریخ به نسبت ۱۰۰% قیمتی APP خود رسیده است و سپس تغییر جهت داده است. در این شرایط میتوانیم نسبت ۱۰۰% زمانی را زمان تشکیل یک کف در نظر بگیریم.
در روند نزولی هم گاهی اوقات شاهد چنین رفتار قیمتی و زمانی هستیم. بهعنوان مثال در چارت سهم غبشهر با استفاده از ابزارهای ATP و APP و تصویر کردن قیمت و زمان مسیر AB به نقطه C، مشاهده میشود که قیمت زودتر از زمان به نسبت ۱۰۰% خود رسیده است بنابراین انتظار میرود نسبت ۱۰۰% زمانی یک سقف تولید کند که دقیقاً همین اتفاق افتاده است.
4. واگرایی زمانی
در بعد قیمت با مفهوم واگرای آشنا شدیم و از اهمیت و کاربردهای این مبحث بخصوص سیگنالهای بسیار قوی که صادر میکند آگاه هستیم. مفهوم واگرایی را میتوان در بعد زمان نیز بهکار برد.
انواع واگرایی زمانی
واگرایی زمانی نوع نخست
هنگامیکه تعداد کندل های روند اصلاحی بیشتر از تعداد کندل های حرکت قبل از خود باشد.
در چارت فوق تعداد کندل های مسیر A تا B (حرکت) برابر بیست و دو کندل بوده ولی در مسیر B تا C (اصلاحی) برابر بیست و هشت کندل است. بنابراین از منظر زمانی شاهد واگرایی مثبت میباشیم و بایستی دنبال فرصتهای معاملاتی خرید بود (به همین ترتیب در مسیر ABC نیز شاهد واگرایی مثبت میباشیم).
واگرایی زمانی نوع دوم
هنگامیکه درروند اصلاحی، زمان بیشتر از قیمت اصلاح شود.
در نمودار فوق پس از رشد تندوتیز AB سهم وارد اصلاح شد. با استفاده از ابزارهای ریتریس قیمتی و زمانی مشاهده میشود که ازلحاظ قیمتی سهم حدود پنجاه درصد از قیمت مسیر AB را اصلاح نموده، درحالیکه ازلحاظ زمانی حدود دویست و شصت درصد از زمان مسیر AB را اصلاحکرده است.
بهعبارتدیگر در اصلاح BC زمان بیشتر از قیمت اصلاحکرده است که تعریف واگرایی نوع ۲ است و بایستی دنبال فرصتهای خرید بود.
نتیجه گیری
دقت کنید که بعنوان مثال این امکان وجود دارد تا اصلاح قیمتی یک سهم به اتمام رسیده باشد و شما به آن سهم ورود کنید؛ ولی سهم ازنظر زمانی کماکان جا برای اصلاح داشته باشد و برای زمانی طولانی در همان قیمت ایست کند.
در این صورت شما از باقی بازار عقب خواهید ماند. این در حالی است که میتوانستید با انتخاب سهمی که هم از نظر زمان و هم از لحاظ قیمت اصلاح خود را بهپایان رسانیده باشد، سود بیشتری را در زمانی کمتر کسب کنید.
از این رو اساساً تحلیل زمانی در تحلیل تکنیکال و همچنین تحلیل قیمتی، بطور تقریبی از اصولی یکسان پیروی میکند و در این بین فیبوناچی و ابزارهای آن حرف نخست را میزنند.
در حقیقت بهترین ترفند در تحلیل بازار این است که تحلیل زمانی در تحلیل تکنیکال و تحلیل قیمتی را بهطور همزمان بهکار برد تا بتوان بیشترین میزان سود را کسب کرد.

























































































































