این مقاله از روی نسخه اصلی و انگلیسی کتاب پدر پولدار پدر بی پول خلاصه برداری شده است!

کتاب پدر پولدار پدر بی پول (۱۹۹۷) سبک خود زندگی نامه را با توصیه های شخصی ترکیب می کند تا مراحل رسیدن به ثروت و استقلال مالی را شرح دهد. نویسنده بر این باور است که در این کتاب پُرفروشِ مجله نیویورک تایمز، نکاتی را می آموزد که هرگز در جامعه نیاموخته ایم. از نظر او، آنچه طبقۀ بالاتر به فرزندان شان منتقل می کنند، دانش ضروری برای کسب ثروت یعنی «ثروتمند ماندن» است. کیوساکی ماجرای دوران سرمایه گذاری فوق العاده موفق و بازنشستگی زودرس خودش در ۴۷ سالگی را برای تأیید ادعاهایش تعریف می کند.

مقدمه ای بر کتاب پدر پولدار پدر بی پول

از کجا می توانیم دربارۀ پول یاد بگیریم؟ آیا در مدرسه این امکان برای ما وجود دارد؟ احتمالاً شما هم این جمله را شنیده اید که ثروتمندان روزبه روز ثروتمندتر، و فقیران فقیرتر می شوند. چرا؟ وقتی به گذشته برمی گردم و به آموزه هایی می اندیشم که در کودکی دربارۀ پول به ما یاد داده اند، احساس تأسف می کنم. درواقع در مدرسه هیچ چیزی دربارۀ پول به ما یاد نداده اند. شاید برای همین است که عادت داریم که از همان ابتدا، زندگی مان را غرق در وام و قسط و قرض بنا کنیم. حال که مدرسه در آموزش برنامه ریزی برای پول درآوردن هیچ برنامه ای ندارد، تنها منبع آموزشی کودکان دربارۀ پول، والدین خواهند بود. پدر پولدار پدر بی پول، داستان زندگی من است. پدر واقعی خودم پدر فقیری است که عمری را به کار کارمندی سپری کرده است و با قرض و وام و قسط، درجا می زند. هرچند پدرم در زندگی به دارایی های با ارزشی هم رسیده است: یک خانه قسطی، یک ماشین قسطی و تفریحاتی در همین سطح؛ اما پدر پولدار با اعتقاد دیگری زندگی کرده است. وی بر این عقیده است که پول باید برای او کار کند تا او برای پول. همین عقیده سبب شده است تا پدر پولدار حتی در سفر و تفریحات نیز بیشتر از پدر فقیر درآمد داشته باشد.

خلاصۀ کتاب در سه جمله

  • کتاب پدر پولدار پدر بی پول در مورد زندگی رابرت کیوساکی و دو پدرش ـ یکی پدر واقعی (پدر فقیر) و دیگری پدر بهترین دوستش (پدر ثروتمند) ـ و شیوه های زندگی و اندیشۀ آن ها در مورد پول و سرمایه گذاری است.
  • کتاب در حال اثبات این جمله است که برای ثروتمند شدن نیازی به درآمد بالایی ندارید.
  • ثروتمندان طوری رفتار می کنند که پول برای آنها کار کند نه آنان برای پول.

۵ ایدۀ بزرگ از این کتاب

  • فقیران و طبقه متوسط برای پول کار می کنند و در عوض، پول برای ثروتمندان کار می کند.
  • مقدار پولی که به دست می آورید هیچ اهمیتی ندارد، بلکه پولی که ذخیره می کنید اهمیت دارد.
  • ثروتمندان در حال جمع آوری دارایی هستند و افراد ضعیف و فقیر در حال جمع کردن تعهدها و قسط هایی که به خیال خودشان دارایی است.
  • استعداد مالی همان چیزی است که با آن می توانید پول بیشتری ذخیره کنید، چگونه مدت بیشتری آن را نگه دارید و چگونه مانع شوید که دیگران آن را از چنگ تان درآورند.
  • قدرتمندترین دارایی همۀ ما، ذهن ماست.

۶ درس آموزندۀ کتاب

کتاب پدر پولدار پدر بی پول شش بخش دارد. هرکدام از بخش ها پیام خود را داشته و درس مدنظر خود را گوش خواننده می رساند.

۱- مقدار پولی که درمی آورید هیچ ارزشی ندارد، بلکه مقدار پولی که ذخیره می کنید ارزشمند است

یکی از ارزشمندترین اظهارات و درس های کتاب پدر پولدار پدر بی پول مربوط به این درس است که شما باید تفاوت بین دارایی و بدهی را بدانید و به دنبال خریدن دارایی باشید نه بدهی. این تنها قانون و قانون شماره یک است. متأسفانه افرادی با سواد اجتماعی و دانشگاهی بسیار بالا مانند پزشکان که درآمدهای بسیار بالایی هم دارند، اغلب هرگز یاد نمی گیرند چگونه با پول رفتار کنند و فقیر باقی می مانند. فقیر از این نظر که برای پول درآوردن، چاره ای جز حضور در محل کارشان نخواهند داشت. دارایی های ما پول در جیب ما می گذارند و بدهی ها آن ها را خارج می کنند. برای مثال، یک ماشین قسطی را در نظر بگیرید که در حال بیرون بردن پول از جیب ماست. آیا این واقعاً یک دارایی است؟ کیوساکی در بخش نخست کتاب به وضوح بیان می کند اگر شما ندانید با پول چگونه رفتار و آن را مدیریت کنید، حتی با افزایش درآمد هم نمی توانید زندگی و وضعیت مالی تان را مدیریت کرده و از بحران ها رها شوید. برای همین است که در اغلب موارد وقتی پول بزرگی نصیب کسی می شود، پولی که به او ارث رسیده یا در قرعه کشی برنده شده است، با سرعت بسیار زیادی نابود شده و زندگی دوباره آن را با همان سرعت از وی پس می گیرد.

۲- افراد فقیر و طبقه متوسط همواره دنبال پول می دوند و پول دنبال ثروتمندان

“برو مدرسه، خیلی درس بخوان، شغل خوبی پیدا کن ”. ما هنوز هم این شعار را درس می دهیم، اگرچه توصیه منسوخی است که ریشه در تفکرات گذشته والدینمان دارد. در آن دوران، احتمالاً می توانستید به محض فارغ التحصیلی شغلی پیدا کنید، ده ها سال برای همان شرکت کار کنید و با حقوق بازنشستگی راحت بازنشسته شوید. امروزه این دیگر روش تضمینی برای رهایی همیشگی از مشکلات مالی یا فقر نیست. حقیقت این است که شما می توانید سخت کار کنید، وارد دانشگاه خوب شوید و پس از فارغ التحصیلی شغل پُردرآمدی را بدون هیچ رشد مالی کسب کنید، زیرا هنوز هم در «دور باطل» گیر افتاده اید. روسای شما (نه شما) دارند به خاطر کار زیاد شما ثروتمند می شوند. با این حال، هنوز هم به خاطر ترس از عدم رعایت انتظاراتی که از زمان تولد در مغز ما کاشته اند، به این شعار باور داریم و از آن پیروی می کنیم. نتیجه؟ شاید از فقر فرار کنیم، ولی قطعاً ثروتمندتر هم نمی شویم. اگر برای پول کار کنید، روزبه روز به ثروت کارفرمای خود می افزایید و اگر پول برای شما کار کند، روزبه روز قدرتمندتر می شوید. درواقع شما در زندگی به محض تعطیلی کار، دیگر پولی به دست نمی آورید. اما پدر پولدار به من می آموزد که پول درآوردن نیازی به صرف زمان برای کار کردن ندارد. افزایش درآمدها به دنبال خود افزایش مالیات و افزایش هزینه های زندگی را به دنبال دارد. این درسی است که اگر از کودکی به من می آموختند، می توانستم در سی سالگی به استقلال مالی برسم.

۳- این افراد باهوش نیستند که به جلو قدم برمی دارند، بلکه افراد جسور هستند

بیشتر ما فکر می کنیم که برای کسب ثروت فقط کافی است با استعداد و توانمند باشیم. ولی درواقع، دنیا پُر از چنین آدم هایی است و بیشترشان فقیر هستند. کمبود آن ها در هوش مالی است، استعداد جامعی برای موضوعات مالی مثل حسابداری، سرمایه گذاری و این جور موارد. متأسفانه ما بدون این هوش تربیت می شویم. نظام آموزشی ما طوری ساخته شده است که رشته های مفید مختلفی را به افراد بیاموزد، ولی هوش مالی جزو این رشته ها نیست. کودکان چیزهایی مثل پس انداز یا سرمایه گذاری را نمی آموزند و بنابراین هیچ شناختی از موضوعاتی مثل سود مرکب ندارند. نمونه بارزش این است که امروزه حتی دبیرستانی ها هم تمام پول داخل کارتشان را خرج می کنند. این فقر آموزشی در زمینه هوش مالی تنها گریبان جوانان را نگرفته است، بلکه مشکل جوانان تحصیل کرده ای است که بسیاری از آن ها تصمیمات بدی با پولشان می گیرند.

به عنوان مثال، سیاستمداران عموماً باهوش ترین و تحصیل کرده ترین افراد جامعه محسوب می شوند، ولی بی دلیل نیست که کشورها بدهی ملی وحشتناکی به بار می آورند بیشتر سیاستمداران حاکم هوش مالی ناچیزی دارند. افراد عادی هم ممکن است وضعیت فوق العاده بدی در مدیریت امور مالیشان داشته باشند که نمونه بارز آن عدم برنامه ریزیشان برای بازنشستگی است. مثلاً در ایالات متحده، ۵۰ درصد نیروی کار حقوق بازنشستگی ندارند و از بین بقیه، تقریباً ۷۵ تا ۸۰ درصدشان حقوق بازنشستگی ناکارآمدی دارند. بی تردید، جامعه ما را از لحاظ دانش مالی ضعیف کرده است و بنابراین خودمان باید به خودمان آموزش دهیم.

وقتی که در دوران تحول اقتصادی عظیم به دنبال ثروت هستیم، خیلی مهمتر است که خودمان به دنبال آموزش مالی خوب برویم. وقتی دانشگاه را ترک می کنید، واقعاً اهمیتی ندارد که آن را با نمره های خیلی بالا پشت سر گذاشته باشید. واقعیت این است که برای موفقیت در زندگی و پولدار شدن، به چیزی فراتر از نمرات بالا نیاز خواهید داشت. خیلی بد است که افراد با گذشت ۲۰ سال از تحصیل، تازه به این نکته پی می برند. کیوساکی در این بخش تأکید می کند برای ثروتمند شدن، باید اندکی ریسک کنید. البته وی نیاز به آموزش های لازم دربارۀ مدیریت ریسک را نیز مهم می انگارد. کلیدی که می تواند ریسک را مدیریت کند، همان هوش مالی است که همگان باید آن را در خود تقویت کنند. کیوساکی در این بخش، یادگیری حسابداری و سرمایه گذاری در بازارهای مختلف را پیش نیاز هوشمندسازی مالی در افراد می داند؛ ازاین رو توصیه می کند حتماً آموزش های لازم را دربارۀ ریسک های سرمایه گذاری ببینید، زیرا فقدان آموزش های مالی و قرار گرفتن آن در کنار میل به دستیابی سریع تر به ثروت، منجر به فاجعه می شود.

۴- کسب و کارها بزرگ ترین راز ثروتمندان هستند

خیلی ها فکر می کنند که کسب و کار و شغلشان باید یکی باشد. ولی در زمینه وضعیت مالی شخصی، فرقی وجود دارد. شغل شما آن کاری است که هفته ای ۴۰ ساعت انجام می دهید تا پول قبض ها را بدهید، خواربار بخرید و سایر هزینه های زندگی را بپردازید. معمولاً عنوان خاصی مثل «صاحب رستوران» یا «فروشنده» به شما می دهد. از طرف دیگر، کسب و کارتان آن چیزی است که برایش وقت و پول می گذارید تا به افزایش دارایی هایتان کمک کند. چون شغل تنها هزینه هایتان را پوشش می دهد، بعید است که به تنهایی این شما را ثروتمند کند. برای کسب ثروت، باید در حین کار کردن، کسب و کاری هم راه بیندازید. مثلاً سرآشپزی را در نظر بگیرید که به دانشگاه تزئین غذا می رود و تمام چم و خم این کار را بلد است. اگرچه از شغلش (آشپزی) آنقدر پول در می آورد که اجاره اش را بدهد و خانواده اش را سیر کند، ولی هنوز هم ثروتمند نمی شود. پس در کسب و کاری سرمایه گذاری می کند: املاک. درآمد اضافی هر ماهش را صرف خرید دارایی های درآمدزا می کند آپارتمان ها و ساختمان مشاعی که می تواند به مستاجر اجاره دهد. از طرف دیگر، فروشنده ماشینی را در نظر بگیرید که باقیمانده درآمد هر ماه را روی خرید و فروش سهام می گذارد. در هر دو حالت، شغل هایشان درآمد کافی را برای تأمین مخارج ماهانه تولید می کردند. ولی با صرف درآمد اضافی در کسب و کارشان، این افراد دارایی هایشان را نیز افزایش می دهند و به سمت ثروت حرکت می کنند. وقتی این اتفاق شروع شود، دارایی هایتان (نه شغلتان) تبدیل به منبع اصلی درآمدتان می شود. این بی تردید نشانه استقلال مالی واقعی است.

۵- افراد ثروتمند روی ستون های دارایی شان تمرکز می کنند و افراد فقیر روی ستون های درآمدشان

تمام این بخش از کتاب پدر پولدار پدر بی پول اشاره به این نکته دارد که با حفظ شغلی که در آن هستید، هرچه زودتر به فکر سرمایه گذاری و کسب دارایی باشید. شما هرچه زودتر باید بدهی ها را حذف کنید، هزینه ها را پایین نگه دارید و برای جمع آوری دارایی ها به سرعت شروع به کار کنید. عادت ثروتمندان این است که ابتدا مشغول ساخت ستون دارایی های خود می شوند و سپس از درآمدهای زیاد ناشی از این ستون دارایی، تجملات زندگی شان را می سازند. این در حالی است که افراد فقیر و متوسط جامعه با استفاده از پولی که با زحمت و عرق ریختن به دست می آورند، در حال ساختن تجملات زندگی شان هستند. نویسنده توصیه می کند هزینه های ما باید از درآمدهای ناشی از سرمایه گذاری به دست بیاید، نه اینکه حقوق و درآمد خود را صرف هزینه ها کنیم.

۶- افرادی که همیشه در حال جلوگیری از شکست هستند، مانع موفقیت هم می شوند

جالب است بدانید بیشتر افراد ثروتمند تنها به دلیل برخی از شکست هایی که در زندگی داشته اند، به این نقطه رسیده اند. اگر این شکست ها نبودند، شاید این موفقیت ها هم برای آن ها رقم نمی خورد. کیوساکی در این بخش از کتاب، دقیقاً به این نکته اشاره می کند که افراد هرگز برنده نمی شوند، زیرا همیشه در ترس از شکست هستند. برای درک بهتر این درس، باید به روند زندگی بازگردید. هیچ آموزش و موفقیتی در زندگی بدون شکست حاصل نشده است. کودکان برای راه افتادن مجبورند بارها و بارها زمین بخورند. برای یادگیری دوچرخه سواری باید با دوچرخه زمین بخورید. حتی در زندگی واقعی هم این اصل بزرگی است. حتماً آن را ملاک قرار دهید و در زندگی مالی تان از آن بهره مند شوید. از دست دادن ها و اشتباه ها سبب می شوند بیشتر یاد بگیرید، اما اگر ترس از شکست داشته باشید و با این ترس زندگی کنید، اساساً وارد بسیاری از بازی ها نخواهید شد و ناکامی تنها چیزی است که در این مواقع به آن خواهید رسید.

نقل قول های ارزشمند کتاب

  • بین فقیر بودن و شکست خوردن، تفاوت زیادی وجود دارد. فقیر چیزی ابدی است ولی شکست موقتی خواهد بود.
  • پول می آید و می رود، اما اگر شیوۀ کار با پول را یاد بگیرید، می توانید با آن به موفقیت برسید.
  • زندگی مالی مردم همیشه تحت تأثیر دو عامل است: ترس و طمع. ترس از بی پولی افراد را وادار به سخت کار کردن می کند و چک حقوق ماهیانه سبب می شود با طمع بیشتری به دنبال کار بیشتر باشند. آن ها عادت می کنند صبح زود از خواب بیدار شوند، به محل کار بروند، صورت حساب شان را بپردازند، به درآمد بیشتری برسند، صورت حساب بیشتری بپردازند و همچنان این روند را در زندگی طی کنند.
  • بسیاری از مردم ادعا می کنند علاقه ای به پول ندارند، در حالی که آن ها روزی هشت ساعت برای به دست آوردنش کار می کنند.
  • شما تنها وقتی فقیر هستید که تسلیم شوید. بسیاری از افراد در واقع هیچ کاری برای ثروتمند شدن نمی کنند؛ آن ها همیشه در حال آرزو کردن هستند!
  • فقدان پول، ریشۀ همۀ شرارت هاست؛ عشق به پول هم ریشۀ تمام شرارت هاست.
  • کارگران به قدر کافی سخت کار می کنند تا اخراج نشوند و در عوض، کارفرمایان تنها به اندازه ای هزینه می کنند که کارگران سر کار باقی بمانند.
  • با فکر کردن به این جمله که شغل می تواند موجب امنیت شما شود، به خود دروغ نگویید.
  • شما باید تفاوت های میان دارایی و بدهی را بدانید و دارایی بخرید.
  • پولِ بیشتر، به ندرت مشکلات مالی افراد را حل می کند.
  • یک فرد می تواند بسیار تحصیل کرده و در عین حال بسیار بی سواد باشد.
  • ثروت، توانایی افراد در زندگیِ بدون درآمد است. اگر می خواهید بدانید چقدر ثروتمند هستید باید به این پرسش پاسخ دهید که اگر همین امروز، دیگر درآمدی نداشته باشید، تا چند روز می توانید زنده بمانید؟
  • رابرت کیوساکی معتقد است کاری که نیاز به حضور فیزیکی وی داشته باشد، یک تجارت نیست؛ بلکه این شغل، خودِ اوست که در حال تلف شدن است.
  • بهترین چیز دربارۀ پول این است که این توانایی را دارد تا ۲۴ ساعت شبانه روز بدون خستگی کار کند و درآمدزایی داشته باشد.
  • پدر پولدار کیوساکی، رابین هود را یک قهرمان نمی دید بلکه وی را یک کلاهبردار می خواند.
  • همه جا طلا وجود دارد اما بیشترِ مردم برای دیدن آن هیچ آموزشی ندیده اند.

پیام کلیدی کتاب پدر پولدار پدر بی پول

کتاب پدر پولدار پدر بی پول به ما می گوید چون در مدرسه به ما هوش مالی آموزش نداده اند، خودمان باید این ویژگی را در خودمان ایجاد کنیم. تنها زمانی احتمال کسب ثروت یا استقلال مالی بالا می رود که هوش مالی بالا و ذهنیت قوی و جاه طلبی در پشت آن داشته باشیم. در آخر، هرچه روی ذهنتان سرمایه گذاری کنید برایتان موفقیت آفرین خواهد بود، زیرا ذهن مهمترین داراییتان در هر شرایط مالی است.