این مقاله از روی نسخه اصلی و انگلیسی کتاب شما می توانید معجزه زندگی خود باشید خلاصه برداری شده است!
خلاصه کتاب شما می توانید معجزه زندگی خود باشید
شما می توانید معجزه زندگی خود باشید. چند درصد فکر می کنید این سخن حقیقت داشته باشد؟ اگر یک دانشمند یا پزشک باشید، می توانید خیلی راحت تر به این موضوع پاسخ دهید؛ چون تحقیق های علمی فراوانی وجود دارند که این حقیقت را ثابت می کنند. نیروی تفکر و خواسته ی انسان جداً می تواند یک معجزه را رقم بزند.
در این بخش از خانه ی سرمایه، به سراغ کتاب «شما می توانید معجزه زندگی خود باشید» از ناپلئون هیل می رویم و صحبت های این نویسنده و مربی موفق را در آخرین کتابش مورد التفات قرار می دهیم. اگر می خواهید آخرین توصیه های یک معلم جهانی موفق را بخوانید و به سهم خودتان توشه ای از این ماجرا کسب کنید، تا پایان این ماجرا با ما همراه باشید.
هر کسی می تواند معجزه ی زندگی خودش را رقم بزند
اما چگونه؟ پاسخ این است: «با کمک نگرش ذهنی مثبت».
ذهن شما می تواند در دو جبهه به فعالیت بپردازد. جبهه ی اول مثبت است. یک ذهن مثبت همیشه به دنبال یافتن بخش های سازنده و سرشار از امید در هر چیزی است. از نظر این ذهن، حتی بخش های به ظاهر منفی هم بذر فرصتی بسیار قدرتمند را در خودشان پنهان کرده اند.
در نقطه ی مقابل این ماجرا، ذهن منفی وجود دارد. این ذهن که به طور پیش فرض در وجود ما فعال است، به ما کمک می کند تا خطرها را پیش بینی کرده و از جان و مالمان محافظت کنیم؛ اما در عین حال نیز می تواند ما را به بدترین دشمن خودمان تبدیل کند.
ذهن منفی، تمام فرصت ها را از بین می برد، تمام زیبایی ها را نابود می کند، نیت های خوب را بد برداشت کرده و بذر جدایی، دروغ، نفاق، پلیدی و خساست را در جانمان می کارد. برای آنکه بتوانیم خودمان را از دام های ریز و درشت ذهن منفی نگرمان نجات دهیم و راهی به سوی ساخت معجزه های زندگی مان باز کنیم، چاره ای جز کوچ کردن از اردوگاه افکار منفی به بهشت افکار مثبت را نداریم.
چگونه دیدگاه های مثبت ذهنی را شناسایی کنیم؟
ناپلئون هیل در آغاز گفت وگو در کتاب «شما می توانید معجزه زندگی خود باشید»، اصرار دارد خوانندگانش را با ویژگی های نگرش مثبت ذهنی و تاثیرات آن آشناتر کند. این دیدگاه به دلیل تفاوت بزرگی که با نگرش منفی دارد، به راحتی قابل شناسایی است اما گاهی مرز میان خوبی و بدی بسیار باریک و مبهم می شود. به همین دلیل، بهتر است قبل از هر چیزی، خودمان را با ویژگی های روشن این دیدگاه آگاه کنیم.
-
نگرش مثبت ما را به سمت جلو هل می دهد؛
وقتی نگاهی مثبت به ماجراها و دنیای اطرافمان داشته باشیم، بیرون آمدن از دایره ی امن مان را به چیزی وحشتناک مانند نمی کنیم.
در آن صورت است که مشتاق تجربه کردن چیزهای تازه خواهیم بود و نتیجه ی آن تجربه کردن، هر چه که باشد، برایمان سودمند خواهد بود. اگر تجربه ی ما منفی باشد، متوجه می شویم که آن چیز یا ماجرا ما با همسو نیست و اگر مثبت باشد، یک راه جدید و همسوی دیگر با خودمان را کشف می کنیم.
-
با ذهن مثبت می توانید ماجراهای شگفت انگیز را به سمت زندگیتان جذب کنید؛
شما می توانید معجزه زندگی خود باشید؛ زیرا افکارتان هر چیزی که باشند، معادل هایی فیزیکی را از جنس خودشان وارد زندگی تان می کنند. اگر بدون توجه به موجودی حسابتان تصور کنید که انسان ثروتمندی هستید، راهی به سمت جذب کردن ثروتی که همیشه حسش می کنید به سوی شما باز می شود.
ولی اگر تصور کنید که اکنون فردی فقیر هستید و در آینده نیز زندگی فقیرانه ای خواهید داشت، درهای تمام فرصت ها به رویتان بسته می شود و به سمتی سوق داده می شوید تا دقیقاً چنین زندگی فقیرانه ای را تجربه کنید. بنابراین، هوشمندانه است که با انتخاب نگرش ذهنی مثبت، زندگی مورد علاقه ی خود را بسازید.
-
ذهن مثبت، انرژی شما را مدیریت می کند؛
در بخش دیگری از کتاب به تأثیر ذهنیت مثبت روی مدیریت کردن انرژی اشاره شده است. تفکر ذهنی مثبت به شما کمک می کند تا به سرعت در هر ماجرا روی بخش هایی که می توانید به سهم خودتان تغییری در آنها ایجاد کنید، دست بگذارید.
این در حالی است که یک فرد با ذهن منفی، به جای گشتن به دنبال فرصت ها، خودش را با آه و ناله کردن در مورد مشکل ها خسته و فرسوده می کند. فراموشی غر زدن و شکایت کردن، بزرگ ترین گام به سمت تفکر مثبت و داشتن یک زندگی رویایی است.
-
تفکر مثبت، چراغ انگیزه را در قلبتان روشن نگه می دارد؛
وقتی تفکر مثبت داشته باشید، نگاهی متفاوت به اهدافتان خواهید داشت. در این صورت است که وقتی به هدفتان برای ساخت آینده ی موردعلاقه ی خود نگاه می کنید، آن را به شکل یک کار قابل اجرا می بینید.
ولی اگر تفکر منفی داشته باشید، نه تنها نمی توانید با شجاعت برای آینده ی خود هدف گذاری کنید، بلکه در هر لحظه به دنبال کشف مشکلاتی می گردید که شاید در آینده به وجود بیایند و شما را از زندگی دوست داشتنی خود دور کنند. هر چه سریع تر باید این تفکر مسموم را رها کنید.
-
ذهن مثبت، نگاه شما را به انتقادها تغییر می دهد؛
معمولاً مردم از مورد نقد واقع شدن خوششان نمی آید. البته، این موضوعی طبیعی است؛ ولی وقتی ذهن مثبتی داشته باشیم، خوشحال می شویم که قبل از دیر شدن یک ماجرا از وجود اشکال در آن با خبر شده ایم و فرصتی ناب برای تغییر آن را در اختیار داریم.
این در حالی است که یک فرد با دیدگاه منفی به محض شنیدن یک انتقاد، همه چیز را رها می کند؛ زیرا فکر می کند دیگر راهی برای تغییر وجود ندارد و یا برای انجام هر کاری دیر شده است.
-
تعهد و مسئولیت پذیری از سوغاتی های داشتن یک ذهنیت مثبت هستند؛
ذهن مثبت از چالش ها فرار نمی کند بلکه همیشه به دنبال راه حلی برای حل کردنشان می گردد. ذهن مثبت شما را به فردی بسیار مسئولیت پذیر تبدیل می کند که به جای فرار از موقعیت های جدید و ترس از اشتباهات انجام داده، محکم در مقابل آن ها بایستید و آن ها را حل کنید.
چگونه ذهنمان را به مثبت فکر کردن عادت بدهیم؟
شما می توانید معجزه زندگی خود باشید؛ به شرطی که بتوانید ذهنتان را از پیچ و خم افکار منفی بیرون بکشید و آن را روی افکار مثبت قرار دهید. خوشبختانه چندین و چند روش برای این کار وجود دارد که در ادامه به آن ها خواهیم پرداخت.
1- هدفی مشخص برای خودتان داشته باشید؛
جالب است بدانید که حتی تفکر مثبت هم به هدف نیاز دارد. می توانید کارتان را با یک هدف کوچک اما اثرگذار مانند شادتر زندگی کردن آغاز کنید.
2- در همه چیز به دنبال بخش های مثبت بگردید؛
برای این کار می توانید ذهنتان را به موضوع های گوناگونی مثل سلامتی، آرامش فکری، امنیت اقتصادی و… مشغول کنید تا همیشه به دنبال بخش های نیرومند و نیروبخش ماجرا و یا به عبارتی، نیمه ی پر لیوان برود.
3- یاران حلقه را تشکیل دهید؛
تاثیر افرادی که با آن ها در حال معاشرت و زندگی هستیم، بخش جالب دیگری است که در کتاب «شما می توانید معجزه زندگی خود باشید» در موردش صحبت شده است. افرادی را پیرامون خودتان جمع کنید که مانند خودتان به دنبال افکار مثبت و نگرش سازنده باشند. در این صورت است که یکدیگر را به سمت داشتن ذهنیت مثبت تقویت خواهید کرد.
اگر افرادی که پیوسته تفکرات منفی دارند از اعضای نزدیک خانواده تان هستند و نمی توانید با آن ها قطع ارتباط کنید، سعی کنید هنگام معاشرت با آن ها موضوع را در دست بگیرید و آن را به سمت و سویی که خودتان می خواهید بکشانید.
به این ترتیب، به شیوه ای مسالمت آمیز، خودتان را از آن فضای منفی نجات خواهید داد. البته، گاهی هم چاره ای جز مشغول کردن خودتان به کاری متفاوت مثل گوش دادن به موسیقی ندارید؛ چون تغییر دادن دیگران کاری بسیار زمان بر است.
4- در مقابل قانون تغییر، جبهه نگیرید
در این دنیا، تنها چیزی که هیچ وقت تغییر نمی کند، تغییر کردن است. جسم ما از لحظه ای که به وجود می آید، پیوسته در حال تغییر و تحول است و این ماجرا حتی پس از مرگ نیز ادامه پیدا دارد. محیط پیرامونمان، آب و هوا، زمین، کهکشان ها و هر چیزی که برای ذهن ما قابل تصور است، در حال دگرگونی است.
انسان با وجود اینکه در قلب این تغییرها زندگی می کند، ولی خودش را از آن ها جدا می داند. به همین دلیل، مثل یک زندانی که با زنجیر به دیوار زندان قفل شده است، به افکار و نگرش قدیمی خود می چسبد؛ غافل از آنکه تنها راه بیرون آمدن از آن زندان و چشیدن طعم آزادی و ثروت، باز کردن آن زنجیر است. شما می توانید معجزه زندگی خود باشید و برای این کار هر آن چه لازم دارید در اختیارتان قرار گرفته است. پس، از دیدن تغییرات نترسید و آن ها را به نفع خودتان رام کنید.
چگونه با موج تغییرها همراه شویم؟
همه ی تغییرات خوشایند نیستند اما ذهن انسان این توانایی را دارد که الگوی اصلی تغییرها را استخراج کرده و برای ساخت الگوی موردعلاقه ی خود از آن نهایت استفاده را ببرد. این ماجرا میلیون ها بار بهتر از آن است که ترس تغییرها ما را مجبور به گوشه نشینی کند و یا تمام نیروی ما برای حفظ وضعیت قبلی و مقاومت کردن در برابر تغییرها صرف شود.
تن دادن به تغییر برای ما انسان ها دردناک است؛ چون ما در عادت های قبلی خودمان غرق شده ایم. تغییر، طوفانی سهمگین است که می خواهد بخش قابل توجهی از عادت های ما را بگیرد و آن ها را با مواردی جدید جایگزین کند. کسانی که زودتر عادت های خودشان را رها کرده و به دنبال راهی برای هماهنگی با موج جدید می گردند، بیش تر از بقیه موفق به کشف فرصت های پنهان این ماجرا می شوند.
شما می توانید معجزه زندگی خود باشید؛ درد و بیماری، نفرین نیستند بلکه موهبت هستند
شما می توانید معجزه زندگی خود باشید؛ حتی این موضوع در مورد بیماری ها نیز صدق می کند. تقریباً انسانی وجود ندارد که از درد و بیماری خوشش بیاید. حتی انسان های سالم هم از فکر اینکه روزی به یک بیماری مبتلا شوند در هراس به سر می برند. اگر شما نوع نگاهتان به درد و بیماری را کاملاً تغییر دهید، شما می توانید معجزه زندگی خود باشید. اگر کسی درد را احساس نمی کرد چه اتفاقی برایش می افتاد؟
در آن صورت، اگر ناخواسته به یکی از اعضای بدنش آسیب می رساند، اصلاً متوجه این ماجرا نمی شد و چه بسا خون زیادی را از دست می داد یا در اثر آسیب های جدی درونی، بدون هیچ علائم و نشانه ای جان خود را از دست می داد. درد و بیماری ها برای از بین بردن ما به وجود نیامده اند. آن ها آمده اند تا راهی برای بیش تر و بهتر زندگی کردن در مقابل ما قرار دهند.
اگر از بلاهایی که توسط افکار آلوده یا شیوه ی زندگی ناسالم بر سر جسم و روح خود می آوریم آگاه باشیم، به خودمان می آییم و با قرار دادن هر چیز سر جای خودش، تغییر سبک زندگی و دگرگونی افکار، دوباره سلامت جسمی و روحی خودمان را به دست می آوریم و به دنبال این ماجرا، آگاهانه تر زندگی می کنیم.
تلاش برای رشد و پیشرفت، یک پروژه نیست؛ یک فرایند است
شاید این طور به نظر برسد که برای رسیدن به موفقیت تنها کافی است در یک بازه ی زمانی مشخص، خودمان را آموزش دهیم و با رسیدن به هدف، دوباره به وضعیت قبلی خود بازگردیم.
اما اگر می خواهیم به هدفی برسیم یا حتی اگر به هدفی رسیده ایم، برای حفظ و گسترش آن باید مسیرمان را ادامه دهیم. تا زمانی که زنده هستیم، باید تلاشمان برای یادگیری و اندازه گرفتن میزان پیشرفتمان را جدی بگیریم؛ زیرا هیچ چیز منتظر ما نمی ایستد.
زمان به طور دیوانه کننده ای در حال حرکت رو به جلو است و توقف یا لحظه ای استراحت برایش معنا ندارد. بنابراین، از اینکه همیشه در حال یادگیری باشید، نترسید. شما می توانید معجزه زندگی خود باشید. سرنوشت شما به عنوان یک انسان جویای موفقیت و ثروت است. هر چقدر که زودتر این حقیقت را بپذیرید، زودتر می توانید زندگی رویایی خودتان را بسازید.
فقر یک وضعیت ذهنی است نه یک سرنوشت
بخش قابل توجهی از مردم جهان در وضعیت مالی نه چندان خوبی به سر می برند. فرزندان آن ها هم در فقر متولد می شوند و آن را سرنوشت زندگی خود می پندارند. اما واقعیت این است که فقر آن ها نتیجه ی تفکر منفی پدر و مادر و محیطی است که در آن متولد شده اند.
بله، درست است. اصلاً عادلانه نیست؛ اما چه کسی گفته است که زندگی موهبت هایش را به طور عادلانه در میان مردم تقسیم می کند؟ شما می توانید معجزه زندگی خود باشید و این در مقایسه با تمام جهان هستی که چنین قدرتی را ندارند، باز هم عادلانه نیست.
به طبیعت نگاه کنید. بخشی از جهان غرق در آب شیرین و جنگل های سرسبز است و بخشی دیگر بیابانی است که سال به سال فقط چند قطره آب در آن می بارد. حتی حیوانات نیز از این ماجرا در امان نیستند. پس ما به عنوان بخشی از همین طبیعت، چطور انتظار تقسیم مساوی همه چیز را داریم؟
خوشبختانه، جدا از وضعیت زندگی یا خانواده ای که در آن متولد می شویم، ما به موهبتی مجهز هستیم که می تواند زندگی را برای ما و فرزندانمان بسیار متفاوت کند. این موهبت چیزی جز قدرت تفکرمان نیست.
تغییر برنامه ی ذهنی، مساوی است با تغییر زندگی
تصوری که ما از خودمان، شرایط قبلی، فعلی و آینده ی زندگیمان داریم، ماجراهایی را می سازد که در زندگی تجربه می کنیم؛ به همین دلیل است که شما می توانید معجزه زندگی خود باشید.
فکر و احساسی که ما در همین لحظه برای خودمان و زندگی مان داریم، آینده ای را می سازد که در آرزویش هستیم و حتی می تواند گذشته را هم تغییر دهد. شاید تغییر آینده معقول باشد اما به احتمال زیاد با خواندن امکان تغییر گذشته، حتماً تعجب کرده اید.
بله، درست است؛ ما نمی توانیم به گذشته برگردیم و تصمیم هایی که گرفته ایم، تغییر دهیم اما می توانیم نگرشمان نسبت به خود را تغییر دهیم. آیا واقعاً در گذشته ی ما هیچ نکته ی مثبت یا درس بزرگی پنهان نشده است؟
آیا نمی توانیم از گذشته ی خود موهبت یا فرصتی برای حال و آینده بسازیم؟ شاید باورش سخت باشد ولی گذشته همچنان می تواند فرصت هایی را به سوی حال و آینده بفرستد. این ماجرا محتاج تغییر نگرشمان نسبت به گذشته است.
شما می توانید معجزه زندگی خود باشید؛ از فقر نترسید اما با آن دوست هم نشوید
ناپلئون هیل در کتاب «شما می توانید معجزه زندگی خود باشید»، تلاش می کرد تا نگاه خوانندگانش به موضوع «فقر» را تغییر دهد. برخی فقر را به عنوان یک موهبت درنظر می گیرند تا از این طریق به خداوند نزدیک شوند یا حتی در دنیای پس از مرگ به دلیل فقرشان در زمین، به بالاترین درجه ها برسند. اندکی فکر کنید.
پروردگاری که از همه چیز و همه کس ثروتمندتر است، کسی که نه تنها ما انسان ها بلکه تمام موجودات روی زمین و کهکشان ها را با کم ترین میزان انرژی به وجود آورده است، کسی که قدرت ساخت زندگی رویایی را در دست قدرت پنهانمان، یعنی نیروی افکارمان قرار داده است، چرا باید از فقر ما راضی بوده و برای آن پاداش درنظر بگیرد؟
او ثروتمند است و می خواهد مخلوقاتش با کمک این همه نعمت و فرصت، راه خودشان را بسازند و به نقطه ی کمال که برای آن ساخته شده اند، برسند. استفاده نکردن از این نعمت ها، عاشق فقر شدن، زندگی در شرایطی سخت آن هم به بهانه ی حضور در بهشت به معنای هدر دادن نعمت هایی است که پروردگارمان برای ما مهیا کرده است.
از فقر نترسید اما آن را به عنوان دوست و یار خود نیز نپذیرید. آن را رها کنید. به فقر و ماجراهایی که می تواند در پی آن وارد زندگی تان شود، توجهی نکنید. شما بزرگ و بزرگ زاده هستید و رسیدن به شکوه و بزرگی در تقدیرتان است. کافی است این حقیقت را بپذیرید و ذهنتان را از افکار فقرساز پاکسازی کنید. نگران نباشید. راه ها یکی پس از دیگری برایتان باز خواهند شد و شما مسیر خودتان را پیدا خواهید کرد.
نگاهتان به شکست را تغییر دهید
شکست چیز ترسناکی است؛ البته فقط این طور به نظر می رسد. می توانید آن را یک شکل کاغذی کوچک تصور کنید که سایه اش در مقابل نور، بسیار بزرگ دیده می شود. درحقیقت، شکست ترسناک نیست. اگر شکست نباشد، ما تا زمانی که زنده هستیم متوجه اشتباه بودن روش زندگی، نوع افکار و رفتار خودمان نمی شویم.
شکست چیزی مانند زمین خوردن هنگام راه رفتن برای اولین بار است. اگر در زمان کودکی بارها و بارها زمین نمی خوردیم، هیچ وقت یاد نمی گرفتیم چطور پاهایمان را درست روی زمین بگذاریم و تعادلمان را حفظ کنیم.
شکست یک مکمل دارد که فراموش کردن آن باعث بی اثر شدن موهبت های شکست می شود و آن دوباره تلاش کردن همراه با تغییر است. اگر بعد از شکست خوردن مدتی توقف کنیم، به راهی که آمده ایم نگاه کرده و روش ها یا عملکردمان را بازبینی کنیم، سپس با یافتن علت های اصلی شکست مان طرحی تازه برای ادامه ی مسیر طراحی کنیم، بدون شک می توانیم با موفقیت ملاقات کنیم.
افکار شما درنهایت به اشیای فیزیکی تبدیل می شوند
ناپلئون هیل در بخش انتهایی کتاب، که نتوانست کاملش کند، به بحث فرکانس افکار و تاثیر آن ها روی زندگی بشر پرداخته است. هر فکر، فرکانس یا ارتعاشی دارد که با قدرت ذهن انسان خارج می شود، در هستی می گردد، شکل فیزیکی خودش را می سازد و سپس دوباره به سوی خود فرد باز می گردد؛ کمی ترسناک است.
زیرا اگر افکارمان در مورد فقر، بیماری، جدایی و ترس باشد، یعنی قرار است دقیقاً همان تفکرات وارد زندگی ما شوند. خوشبختانه مسیر توقف این فرایند بسیار ساده و قدرتمند است.
ما می توانیم با تغییر دادن نوع افکارمان، فرکانس هایی متفاوت را در پی ارتعاش های قبلی مان بفرستیم، آن ها را تغییر داده و به سویی کاملاً متفاوت هدایت کنیم. عظمت این کار، آن چنان بزرگ است که گاهی درک آن برایمان سخت می شود.
ولی چه آن را باور کنیم و چه نکنیم، ما هر روز در زندگی مان در حال ارسال این ارتعاش ها به هستی و دریافت آن ها هستیم. ما زندگی خود را با افکارمان می سازیم؛ زیرا واقعی ترین چیز که به عنوان یک انسان در کنترل ما قرار دارد، همین نیروی افکارمان است و باید اعتراف کنیم که برایمان بسیار کافی است.
نتیجه گیری از کتاب شما می توانید معجزه زندگی خود باشید
- ذهن ما می تواند در دو جبهه ی «مثبت و سازنده» و «منفی و مخرب» فعالیت کند. این انتخاب با ما است که به کدام بخش توجه کنیم و زندگی مان را بر اساس کدام سبک فکری بسازیم.
- هر ذهن و نگرش مثبتی، چند ویژگی دارد که با استفاده از آن ها می توانیم حسابشان را از افکار و نگرش منفی جدا کنیم. این ویژگی ها عبارتند از:
- «نگرش مثبت، ما را به سمت جلو هل می دهد»
- «ماجراهای شگفت انگیز را به سمت زندگی مان جذب می کند»
- «انرژی ما را مدیریت می کند»
- «چراغ انگیزه را در قلبمان روشن نگه می دارد»
- «نگاه ما را به انتقادها تغییر می دهد»
- «ما را به سمت تعهد و مسئولیت پذیری سوق می دهد»
- برای اینکه ذهنمان را به مثبت فکر کردن عادت بدهیم، می توانیم هدفی روشن برای خودمان انتخاب کنیم، با افرادی معاشرت کنیم که به دنبال نگرش و ذهنیتی مثبت هستند. در هر ماجرایی به دنبال بخش های مثبت و سازنده ی آن بگردیم تا این وضعیت ذهنی برایمان به یک عادت تبدیل شود.
- مقاومت کردن در برابر تغییرات، کار اشتباهی است. به جای این کار باید هر چه سریع تر خودمان را به قلب این تغییرات وارد کنیم تا بتوانیم فرصت های موجود در این ماجرا را پیدا کنیم.
- نگاهتان به درد و بیماری را تغییر دهید. آن ها برای کشتن یا عذاب دادن انسان ها به وجود نیامده اند بلکه می خواهند با نشان دادن روش اشتباه زندگی و افکار، راهی برای زنده ماندن پیدا کنند. آن ها فرصتی برای تغییر و شفا هستند.
- تلاش برای پیشرفت کردن، یاد گرفتن و تغییرات مثبت، چیزی است که باید در تمام طول زندگی خود در پی انجامش باشیم.
- فقر، نشانه ای از افکار منفی گذشته ی خودمان یا خانواده مان است اما سرنوشت ما نیست.
- برای تغییر زندگی، گذر از فقر و رسیدن به ثروت، باید ذهنیت فکریمان را تغییر دهیم و دست از غر زدن و شکایت کردن برداریم.
- فقر یک موهبت نیست اما ترسناک هم نیست. به جای درگیر کردن ذهنتان با فقر، آن را هر چه سریع تر از افکارتان بیرون کرده یا بهتر آنکه رهایش کنید و هیچ انرژی را برای آن نفرستید. از تمام قوه ی ذهن و نگرشتان برای تمرکز کردن روی ثروت استفاده کنید.
- نگاهتان به شکست را تغییر دهید و در آن به دنبال فرصت هایی برای ایجاد تغییرات بزرگ بگردید.
- افکار شما فرکانس هایی را به جهان می فرستند و خیلی زود آن فرکانس ها در شکل و شمایلی فیزیکی وارد زندگی تان می شوند. افکارتان را مدیریت کنید تا زندگی مورد علاقه ی خود را بسازید. این را فراموش نکنید؛ شما می توانید معجزه زندگی خود باشید.
نظر شما چیست؟
کمی فکر کنید. افکار غالب در گذشته تان چه حال و هوایی داشتند؟ مثبت بودند یا منفی؟ اکنون چطور؟