هر کدام از ما گنجایش درونی ویژه ای داریم. شاید شما هم این جمله را شنیده باشید که: «من ظرفیتم تکمیله. دیگه نمی کشم!» یا «فلانی ظرفیت انجام این کار رو نداشت؛ برای همین ولش کرد.» این ظرفیت چیست که عده ای آن را دارند و برخی ندارند؟ آیا ظرفیت، چیزی غیرقابل تغییر است؟ یا می توان آن را به شکلی بی حد و مرز افزایش داد؟ در این قسمت از خانه سرمایه، سری به کتاب «بی حد و مرز» از «جان سی مکسول» می زنیم و به دنبال پاسخی مناسب برای این پرسش ها می گردیم. تا انتهای این ماجرا با ما همراه باشید.

ظرف وجودتان چقدر گنجایش دارد؟

ظرفیت وجودی ما ساختنی است. البته بخش قابل توجهی از ساخت آن به زمانی مربوط می شود که ما در دوران کودکی به سر می بردیم. وضعیتی که در روزهای کودکی مان داشتیم، ماهیت ابتدایی ظرفیت وجودی ما را شکل داده اند. مثلا اگر در کودکی با جمله هایی مانند: «تو نمی توانی» یا «سخت تر از آن است که تو از پس آن بربیایی» روبه رو شویم، ظرف وجودمان کوچک و محدود می شود.

بعد از گذر روزها و سال ها وقتی آن قدر بزرگ می شویم که بتوانیم برای خودمان تصمیم بگیریم، بدون آنکه این نداهای دیوارساز را به یاد بیاوریم، به هنگام روبه رو شدن با موقعیت هایی ویژه، احساس درونی مان غوغا به پا می کند و با نهیبی ترسناک، ما را عقب می کشد.

به همین دلیل است که عده ای از ریسک کردن، رفتن به مکان های جدید یا قرار گرفتن در موقعیت های هیجان انگیز، دوری می کنند. در واقع، این ظرفیت درونی شان است که آن ها را از بقیه جدا می کند.

در نقطه مقابل، افرادی که در کودکی خود به جای رشد کردن با این موانع ذهنی، در کنار کسانی بزرگ شدند که به رشد کردن، اعتماد کردن به توانایی ها و بلند شدن بعد از زمین خوردن باور داشتند، در بزرگ سالی به افرادی قوی، با اعتماد به نفس و بی حد و مرز تبدیل می شوند که هیچ مانعی را به رسمیت نمی شناسند.

خوشبختانه ظرف درونی ما از سنگ ساخته نشده است. این بدان معنا است که هر قدر هم ظرفیت درونی ما محدود باشد، باز هم می توانیم آن را افزایش دهیم.

چراغی که آگاهی برای جویندگان پیروزی روشن می کندخلاصه کتاب بی حد و مرز از جان سی مکسول

تمام ماجراهای درونی شما قابل تغییر هستند. در این زمینه هیچ محدودیتی وجود ندارد. چون شما بی حد و مرز هستید. اما تنها زمانی می توانید خودتان را تغییر دهید که پیش از هر چیزی، این نیاز به تغییر را در وجود خودتان احساس کنید. وقتی چشمتان توانایی دیدن دیوارهای نامرئی پیرامونش را پیدا کند، می تواند آنها را از میان بردارد. اما این آگاه شدن چطور رخ می دهد؟

هر یک از ما برای آغاز این تغییر بزرگ درونی به یک تلنگر نیاز داریم. گاهی این تلنگر درونی را یکی از دوستانمان در ما ایجاد می کند، گاهی یک غریبه، جمله ای از یک کتاب، بخشی از یک کلیپ یا حتی یک آهنگ، نوای بیدار باش را در وجودمان به صدا در می آورد. اما نکته ای در این میان وجود دارد که باید به آن توجه کنیم.

درست است که ما برای آگاه شدن از محدودیت هایمان به یک تلنگر بیرونی نیاز داریم. اما نباید از یاد ببریم که آن افراد هم ظرفیت های ویژه خودشان را دارند. در واقع، هر کدام از ما با توجه به ظرفیت های درونی مان به دنیا نگاه می کنیم.

گاهی ناخواسته، محدودیت هایی که در نگاهمان وجود دارد را به تمام مردم جهان نسبت می دهیم. پس حواستان باشد که یک وقت ظرفیت خود را به مقیاس کسی گره نزنید.

دوره اختصاصی
دوره نخبگان، استاد تمامی در ترید
دوره نخبگان، استاد تمامی در ترید

دوره آموزشی از صفر تا سطح پیشرفته در ترید که با هدف “استاد تمامی ترید” طراحی شده است

دریافت اطلاعات بیشتر

نبایدهایی که باید در مورد ظرفیت خودتان بدانید

هر مسیر تازه و ناشناخته، دست اندازهایی دارد. وقتی قبل از حرکت کردن با آنها آشنا باشیم، می توانیم هوشمندانه تر تصمیم بگیریم. در ادامه به چند اشتباه در مورد ظرفیت درونی اشاره می کنیم.

۱- ظرفیت شما در تقدیرتان نوشته نشده است

برخی از افراد با این تصور اشتباه که ظرفیت هایشان حقیقت وجودی شان هستند سعی می کنند با آنها کنار بیایند. مثلا به دلیل ترس از شکست و ضرر کردن، هرگز به سمت سهم های ریسک دار نمی روند. چون به خیال خودشان ظرفیت تحمل خسارت مالی را ندارند.

آنها با این دید، خودشان را از سودهای درخشانی که در پس بعضی از این سهم ها پنهان شده اند، دور می کنند. یادتان باشد، ظرفیت شما چیزی نیست که از ابتدا تا انتهای عمرتان دست نخورده و غیرقابل تغییر باشد.

شما هر زمان که اراده کنید، می توانید با برداشتن گام هایی ساده و پیوسته – که در ادامه این گفتار برایتان خواهیم گفت – دست به تغییرهای بزرگی در ابعاد ظرفیت وجودی خودتان بزنید.

۲- سازگار شدن، همیشه خوب نیست

جهان، هر لحظه در حال تغییر است. سازگاری با شرایط تازه ای که در آن قرار می گیرید به شما کمک می کند تا با تحمل کمترین تنش، زنده بمانید و زندگی کنید. اما نباید کنار آمدن با ظرفیت های محدود خود را سازگار شدن با تغییرات معنا کنید. چون این دو مورد هیچ نقطه اشتراکی با هم ندارند. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنم.

تلاش شما برای همراه شدن با پیشرفت تکنولوژی و استفاده از ابزارهایی که هر روز برای ساده تر شدن زندگی انسان ها اختراع می شوند شیوه ای از سازگار شدن معنا می شود.

اما اینکه شما مرزی ذهنی برای موفقیت یا جلوتر رفتن خود در نظر بگیرید به این معنا است که ظرفیت محدود امروز خود را باور کرده اید. به یاد داشته باشید، تنها چیزی که می تواند چهارچوب ظرفیت شما را تعیین کند، افکار خودتان است. چون چیزی ظرفیتی که در اختیار دارید بی حد و مرز است.

۳- نباید از نقطه های ضعف خود فرار کنید

وقتی قطعه ای در یک سیستم، کار خود را درست انجام نمی دهد تمام آن مجموعه را به زحمت می اندازد. نقطه های ضعف شما هم برای سیستم وجودتان قطعه ای مشکل دار هستند.

اولین قدم برای افزایش ظرفیت درونی این است که با نقطه های ضعف و قوت خود آشنا شوید. هیچ انسانی روی زمین وجود ندارد که نقطه های ضعف نداشته باشد.

حتی موفق ترین انسان ها نیز چندین و چند نقطه ضعف دارند. اما رمز پیروزی آنها بهتر کردن نقطه های قوتشان است نه تمرکز روی قوی تر کردن نقطه های ضعفشان. این نکته مهمی است که درک آن می تواند مسیر زندگی شما را تغییر دهد.

۴- دل به دل دروغ های ذهنتان ندهید

ذهن شما دوست شما نیست. او برنامه ریزی شده تا بهترین، سریع ترین و کارآمدترین راه را برای زنده ماندنتان انتخاب کند. بنابراین گاهی مجبور می شود در مورد توانایی هایتان به شما دروغ بگوید تا از این راه بتواند شما را در جایی که هستید – و از نظر ذهنتان امن به شمار می رود – نگه دارد.

ذهنتان آن قدر دروغ مصلحت آمیز تحویلتان می دهد تا باور کنید که توانایی انجام کار تازه، چالشی هیجان انگیز یا تغییری غیرقابل پیش بینی را ندارید. جالب اینجا است که وقتی هر کدام از ما به نقطه انتهایی محدودیت خودمان می رسیم، تازه در آستانه به کار گرفتن ۵۰ درصد از توانایی هایمان قرار گرفته ایم.

پس یک قدم بیشتر برداشتن، یک دقیقه بیشتر تحمل کردن و یک کار را بیشتر انجام دادن فرسنگ ها با ظرفیت طبیعی بی حد و مرز شما فاصله دارد.

با انواع دیوارهای سنگی ظرفیت خود آشنا شویدخلاصه کتاب بی حد و مرز از جان سی مکسول

ظرفیت وجودی بی حد و مرز ما با سه دیوار مختلف محدود شده است:

1. دیواری که از کودکی پیرامون ما کشیده می شود

این قسمت از ظرفیت که در دوران کودکی ما شکل می گیرد در دو حالت ساده خلاصه می شود؛ در حالت اول، پدر و مادر و اطرافیانمان انسان هایی بلند پرواز و فوق العاده هستند که در ذهن ما راه می سازند نه دیوار. در حالت دوم، پیرامون ما را افرادی گرفته اند که محدودیت های خودشان را به ما تحمیل کردند. همان طور که کمی قبل با هم گفتیم، نتیجه این بخش هر چه که باشد می تواند تغییر کند.

2. دیواری که جامعه آن را پایه ریزی می کند

جامعه، مجموعه ای از انسان ها است که با طرز تفکرهای متفاوتشان در کنار هم زندگی می کنند. ذهن برخی از این افراد، سرشار از «نمی شود» و «غیر ممکن» است. مشکل از اینجا آغاز می شود که این افراد، محدودیت های خودشان را به عنوان یک اصل به خورد دیگران می دهند.

کسانی که خودشان را باور نداشته باشند به راحتی تسلیم این محدودیت های دروغین می شوند. اما کسانی که قوی هستند، خودشان را باور دارند و روی پاهای خودشان ایستاده اند به این محدودیت ها ذره ای اهمیت نمی دهند و راه خودشان را می روند. صمیمانه آرزو می کنیم شما جزو گروه دوم باشید.

3. دیواری که با دستان مبارک خودمان بالا می رود

این دیوار که ترکیبی از چند دیوار دیگر است با آجرهایی از جنس ترس هایمان بالا می رود. ما خودمان و توانایی هایمان را دست کم می گیریم و به همین علت، بیشتر از آنکه به دیگران «نه» بگوییم به خودمان و آرزوهایمان پاسخ منفی می دهیم. در حقیقت، ما اصلا به خودمان امیدوار نیستیم.

شاید بپرسید: «چگونه می توان این دیوارهای درونی را از میان برد؟»

روش برداشتن این دیوارها بسیار ساده است. باید به دنبال کسانی بگردید که محدودیت هایی شبیه شما داشته اند اما توانستند آنها را کنار بزنند و به خواسته های خود برسند. وقتی این نمونه ها را یکی پس از دیگری به ذهنتان نشان می دهید، دیوارهای سنگی درون آن سست می شوند و با یک فکر تازه از سوی شما فرو می ریزند؛ این فکر که: «من هم می توانم…»

مدیریت زمان یک بیراهه است، انرژی را مدیریت کنید!

بیشتر کسانی که دغدغه افزایش بهره وری را در سر دارند، با موضوع «مدیریت زمان» درگیر هستند. آنها راه های مختلفی را امتحان می کنند و از استراتژی های گوناگونی برای مدیریت اندوخته زمانی خود بهره می گیرند. اما بیشتر راهکارهای مدیریت زمان، آن طور که از آنها انتظار می رود جواب نمی دهند.

چون موضوع اصلی، نه زمان بلکه انرژی است. درست است که ما هر روز ۲۴ ساعت زمان در اختیار داریم اما انرژی ما در روزهای مختلف یکسان نیست.
در واقع، کاری که ما با مدیریت زمان انجام می دهیم، از بین بردن انرژی مفیدی است که می توانست با برنامه ریزی درست، صرف انجام کارهای دیگر شود.

شما می توانید انرژی خود را با یک رژیم درست غذایی و فکری، همیشه در اندازه بالایی نگه دارید. رژیم غذایی به خوردن مواد طبیعی و رساندن ویتامین ها به بدنتان برمی گردد. گذشته از این، نباید سهم ورزش کردن در افزایش انرژی را نادیده بگیرید. اما رژیم فکری به شارژ روزانه انگیزه های شما باز می گردد.

شما باید روز خود را با آهنگ ها، جمله ها یا کلیپ هایی انگیزشی آغاز کنید؛ حتی بهتر از آن، می توانید چند دقیقه کوتاه زمان بگذارید و لحظه شیرین رسیدن به اهدافتان را در ذهن خود به تصویر بکشید. این کار به شما کمک می کند تا با شارژ انگیزه های خود روزتان را با انرژی زیادی شروع کنید.

بدون تردید نمی توان «زمان بندی کارها» را از زندگی روزانه حذف کرد. اما با مدیریت انرژی می توان کارهای زیادی را در زمانی اندک به سرانجام رساند.

ظرفیت عاطفی چیست و چگونه می توان آن را افزایش داد؟

خلاصه کتاب بی حد و مرز از جان سی مکسول

اولین واکنش شما در برخورد با مشکلاتی که سر از زندگی تان درمی آورند چیست؟ اگر مشکل شما چیزی نباشد که به این راحتی ها یا در زمان کوتاهی برطرف شود چه کار می کنید؟ شیوه واکنش شما در برابر این مشکلات، نشان دهنده ظرفیت عاطفی شما است.

اگر در برابر این مشکلات خورد شوید، خودتان را ببازید و دست به رفتارهایی بزنید که بعدا از آنها پشیمان شوید، یعنی ظرفیت عاطفی شما محدود است. اما اگر بر خودتان مسلط شوید و به دنبال راه چاره ای بگردید، از نظر عاطفی، قوی به شمار می روید.

با این وجود می توان با انجام چند تمرین، ظرفیت عاطفی را در طول زندگی افزایش داد. بیایید نگاهی به این راهکارها بیندازیم:

خودتان را یک قربانی در نظر نگیرید

برخی از افراد به هنگام بروز مشکلات ناخواسته، رفتارهای عاطفی خاصی را از خودشان نشان می دهند. مثلا مانند یک زغال داغ، برافروخته می شوند و به خودشان و دیگران آسیب می رسانند. وقتی هم که آتش این خشم هیجانی خاموش می شود در پاسخ به اعتراض دیگران شانه هایشان را بالا می اندازند و می گویند:

«اخلاق من این طور است، دست خودم نیست و کاری برای تغییر آن نمی توانم بکنم.»

در واقع آنها با این روش، مسئولیت را از گردن خودشان باز کرده و دیگران را وادار به تحمل این وضعیت می کنند.

اگر شما هم درگیر این مشکل هستید می توانید به شیوه معکوس عمل کنید و خودتان را از این وضعیت نجات دهید. به این ترتیب که رفتارتان را از احساس خود جدا کرده و روی تغییر آن تاکید کنید.

به زبان ساده، باید مدتی نقش بازی کنید. مثلا وقتی در یک موقعیت احساسی قرار می گیرید، با وجود آنکه آتشفشان درونتان سرشار از قلیان است، ادای انسان های آرام و منطقی را دربیاورید. شاید این موضوع به نظرتان خنده دار باشد اما این رفتار، یک اصل واقعی در دنیای شیرین روان شناسی است.

بر اساس این اصل، رفتار باعث ایجاد احساس می شود. البته بیشتر ما برعکس این موضوع را باور داریم. مثلا با خودمان فکر می کنیم برای خوشحال بودن باید دلیلی برای خوشحالی وجود داشته باشد؛ وگرنه ما که سرخوش نیستیم!

اما آدم های واقعا خوشحال، قبل از آنکه احساس خوشحالی کنند لبخند می زنند، قبل از آنکه واقعا آرام باشند، نفس عمیق می کشند و قبل از اینکه معیارهای خوشبختی را به چشم ببینند خود را فرد خوشبختی می پندارند.

اتفاقی که می افتد این است که این افراد واقعا به انسان هایی خوشحال، آرام و خوشبخت تبدیل می شوند. در نتیجه، نباید منتظر این باشید که کسی راهش را کج کند و شما را از وضعیت کنونی تان نجات دهد. شما ظرفیتی بی حد و مرز دارید. پس خودتان دست به کار شوید. این تنها راه چاره واقعی است.

برای خودتان روضه نخوانید

شاید شما هم کسانی را دیده باشید که وقتی مشکلی برایشان پیش می آید، ناراحتی مشکل کنونی خود را با مشکلی که در گذشته داشتند روی هم می گذارند و ساعت ها با سخنان سوزناک از خودشان و بخت برگشتگانی که در اطرافشان هستند پذیرایی می کنند.

این کار چیزی جز عذاب دادن خودتان و بقیه نیست. سوزناک کردن ماجرایی که در آن گیر افتاده اید چیزی از حجم آن کم نمی کند؛ حتی شاید با این رفتار شما ابعاد مشکلتان به شکلی غیرمنطقی افزایش پیدا کند.

اگر می خواهید ظرفیت عاطفی خودتان را کنترل کنید باید یاد بگیرید که همه ماجراها نیاز به واکنش شما ندارند. لازم نیست سینه خود را در برابر تمام تیرهایی که به سمتتان پرتاب می شوند ستبر کنید.

گاهی باید آن تیرها را با دستانتان بگیرید، کمی وراندازشان کنید و آن ها را به زمین بیندازید. گاهی هم تنها کاری که باید انجام دهید جا خالی دادن است. پس بیهوده غصه خوردن را کنار بگذارید.

همرنگ جماعت نشوید

همه ما انسان هستیم و دوست داریم در گروه های مختلف پذیرفته شویم. گاهی این گروه، تیم ورزشی مدرسه و دانشگاه است و گاهی گروهی از همکارانمان را تشکیل می دهد؛ گاهی هم گروهمان به اندازه ما و کسی که دوستش داریم کوچک می شود.

در میان این اشتیاق به پذیرفته شدن و گرفتن نمره قبولی از دیگران، یک مسیر انحرافی وجود دارد. اگر می خواهید از نظر عاطفی قوی بمانید باید از آن پرهیز کنید. این مسیر انحرافی، فراموش کردن خود واقعی تان و تبدیل شدن به کسی است که دیگران دوست دارند.

در انتهای این مسیر، شما ضعیف، غمگین و آسیب پذیر می شوید و چیزی از خود واقعی تان باقی نمی ماند؛ در عوض به یک عروسک نخی تبدیل می شوید که هر کس، سر یکی از نخ هایش را گرفته و آن را به سویی می کشد.

درست است که ما در طول ارتباط با دیگران از آنها تاثیر می پذیریم؛ اما این ماجرا باید دو طرفه یا چند طرفه باشد. این بدان معنی است که اگر در شخصیت شما رنگی از دیگران می نشیند، در دیگران هم چنین اثری مشاهده شود. این یک رابطه درست و سالم است.

به سنگ های کف رودخانه فکر کنید؛ همه آن سنگ ها در اثر برخوردی که با هم دارند آن قدر ساییده می شوند تا همگی به شکلی صاف و صیقلی تبدیل شوند. اگر قرار باشد در یک گروه فقط شما ساییده شوید، بهتر است که هر چه زودتر گارد خود را بالا بگیرید و از کسی که هستید محافظت کنید.

خودتان را به یاد بیاورید؛ کسی که هستید، چیزهایی که دوست دارید، مسئولیت هایی که آنها را برعهده گرفته اید. به یاد داشتن نقش هایی که دارید، مثلا یک فرزند، یک رئیس یا حتی یک دوست به شما کمک می کند تا بتوانید از مرزهای احساسی میان خود و دیگران به درستی محافظت کنید.

ظرف بزرگ تری برای تفکر خود برداریدخلاصه کتاب بی حد و مرز از جان سی مکسول

این زور بازو، لوله کلفت تانک ها یا صداهای بلندتر از آستانه شنوایی نیستند که بر انسان ها و خواسته هایشان تاثیر می گذارند. اگر خوب نگاه کنیم می فهمیم که این جهان و حتی فراتر از آن، تمام کائنات بر اساس نیروی فکر و فرکانس های آن در گردش هستند.

پس گسترش ظرفیت فکری، راهی برای رسیدن به زندگی آرزوهایمان و بهره برداری گسترده تر از ظرفیت بی حد و مرز درونی مان است. در ادامه این گفتار، چند راهکار را برای گسترش این ظرفیت به شما پیشنهاد می دهیم:

جبهه نگیرید، زندگی میدان جنگ نیست

شما تنها موجود زنده این جهان نیستید. این بدان معنی است که افراد بسیار زیادی با فکرهای بسیار متفاوتی در کنار شما روی این کره خاکی زندگی می کنند.

اگر همیشه ساز خود را بزنید، افکار خودتان را درست و شایسته و افکار دیگران را ناپسند و اشتباه بدانید نه تنها هیچ گاه دروازه رشد فکری را پیدا نخواهید کرد بلکه در آتش باوری که اکنون به تعصب تبدیل شده است محدود خواهید شد.

فکرهای متفاوت را بشنوید، سعی کنید از نگاه دیگران به ماجراها بنگرید، ردای قضاوت را کنار بگذارید و به دیگران حق بدهید که مثل شما فکر یا زندگی نکنند. این بزرگ ترین قدمی است که می تواند نه تنها ظرفیت فکری بلکه زندگی تان را متحول کند.

از خودتان سوال کنید

بیشتر ما برای پیدا کردن پاسخ پرسش هایمان به دیگران مراجعه می کنیم. اما نزدیک ترین فردی که در کنارمان وجود دارد را به رسمیت نمی شناسیم. پرسیدن سوال از خودمان و شنیدن پاسخی که از درونمان بلند می شود، تجربه ای شگفت انگیز است.

هر چقدر که این پرسش های درونی بیشتر شوند، عمق دریچه ذهنتان هم بیشتر می شود. به خودتان اعتماد کنید و سوال هایتان را از خودتان بپرسید. سپس پاسخ هایتان را تحلیل کرده و آنها را به بوته آزمایش بکشانید.

این کار مانند این است که بخواهید با بیل و کلنگ مسیری از دریچه کوچک ذهنتان به سمت اقیانوس باز کنید. شاید در ابتدا برایتان عجیب باشد، اما بعد از مدتی کوتاه، اولین کاری که انجام می دهید پرسیدن سوال از خودتان است.

پیام اصلی جان سی. مکسول در کتاب «بی حد و مرز» چه بود؟

خلاصه کتاب بی حد و مرز از جان سی مکسول

«جان سی. مکسول» (John C. Maxwell) در کتاب «بی حد و مرز» به دنبال راهکارهایی بود تا بتواند ظرفیت های نهفته درونی خوانندگانش را گسترش دهد. او باور دارد که افزایش این ظرفیت های درونی می تواند زندگی افراد را به سمت موفقیت های بزرگ هدایت کند.

به قول «جان سی. مکسول»: «تا زمانی که نفس می کشید، می توانید راه هایی برای رشد کردن پیدا کنید. لازم نیست زندگی تان را در حصار محدودیت ها ببینید.»

خلاصه ای از آنچه با هم گفتیم:

  • ظرفیت وجودی ما مرزهایی هستند که میزان تحمل یا آستانه رشد ما را مشخص می کنند.
  • گنجایش ظرفیت های درونی هر فرد با دیگری متفاوت است ولی اگر از اندازه شان بپرسید، آنها بی حد و مرز هستند.
  • چیزی که باعث می شود تا ما نسبت به افزایش این ظرفیت ها دست به عمل بزنیم، آگاه شدن نسبت به ابعاد واقعی این ظرفیت ها است.
  • ظرفیت های وجود ی تان شما را تعریف نمی کنند. اگر از آنها راضی نیستید می توانید تغییرشان دهید.
  • تنها چیزی که می تواند ظرفیت های درونی شما را محدود کند، افکاری است که نسبت به خودتان دارید.
  • تمرکز روی قوی تر کردن نقطه های قوت، رمز پیروزی و پیشرفت سریع است.
  • نباید گنجایش توانایی های درونی تان را با ابعادی که در ذهنتان تعریف می کنید بسنجید. گاهی ذهنتان به شما دروغ می گوید تا در جای امنی که برایتان ساخته است باقی بمانید.
  • ظرفیت های وجودی هر فرد با سه چیز محدود شده است: ۱) برچسب ها و باورهای دوران کودکی ۲) باورهای جامعه و ۳) باورهای اشتباه و محدود خودمان.
  • مدیریت کردن زمان، شما را فرسوده می کند و چراغ انگیزه تان را به خاموشی سوق می دهد. به جای زمان، انرژی خود را مدیریت کنید.
  • ظرفیت عاطفی به آستانه تحمل و شیوه واکنش هر فرد نسبت به مشکلات بازمی گردد. کسانی که از نظر عاطفی قوی هستند ظرفیت بالاتری در این بخش دارند.
  • تفکر قربانی بودن در یک ماجرا کمکی به حل موضوع نمی کند. باید خودتان را از این افکار دور کرده و حتی اگر مجبور شدید، رفتار دیگری را مانند نقش یک فیلم بازی کنید. کم کم احساس درست از رفتارتان به شما منتقل می شود.
  • مته به خشخاش گذاشتن و بزرگ نمایی کردن مشکلات، فقط موضوع را پیچیده تر می کند. باید یاد بگیرید که مشکلات را با توجه به چیزی که هستند نه چیزی که می توانند باشند مورد بررسی قرار دهید.
    پرسیدن سوال از خودتان به شما کمک می کند تا ظرفیت تفکر خود را به شکل قابل توجهی افزایش دهید.

نظر شما چیست؟

آیا به محدودیت های خود فکر کرده اید؟ فکر می کنید چند درصد از محدودیت های زندگی تان واقعی و چند درصد آنها ساخته و پرداخته ذهنتان باشند؟ آیا برنامه ای برای تبدیل شدن به یک فرد بی حد و مرز دارید؟