ترکیب فلسفه و اقتصاد، باعث ایجاد واژه ها، عبارت ها و مفهوم های پیچیده ای شده است که هر کدامشان اثری ماندگار – مثبت یا منفی – در بستر ذهن بشری باقی گذاشته اند.
خلاصه کتاب سرمایه اثر کارل مارکس
در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ کتاب «کارل مارکس سرمایه» از «تام راکمور» می رویم. راکمور در طول این کتاب که برداشتی آزاد از اندیشه های اقتصادی مارکس در باب سرمایه و اقتصاد بوده اند به دنبال کشف نگاه تازه ای به تفکرات مارکس می گشت. ما نیز در این خلاصه کتاب با او هم قدم می شویم.
مارکس که بود و چرا باید از اندیشه اقتصادی او خبر داشته باشیم؟
«کارل مارکس» یک فیلسوف، اقتصاددان، متفکر، منتقد و سیاست مدار بود. می توانیم بگوییم که او مثل یک ماهی جسور بر خلاف جریان رودخانه فکری دوران خودش شنا می کرد. به دلیل این ماجرا، دردسرهای زیادی کشید، تبعید شد، از سرزمین مادری اش آلمان اخراج شد، با فقر دست به گریبان گشت و حتی چند فرزندش را در این راه از دست داد؛ اما اثر و تکانشی که او روی تفکر جهان گذاشت تا به امروز باقی مانده است.
البته مارکس چه در زمان حیات و چه پس از مرگش مخالفان و منتقدان بزرگی داشت که هر کدام به سهم خود به بخشی واقع بینانه از آثار تفکر مارکس اشاره می کردند. از نمونه های منفی این تاثیر می توان به سرکوب سرمایه داری، دولتی سازی همه صنعت ها، ایجاد دوران خفقان برای بخش خصوصی و حتی تاثیر منفی افکار او در معماری اشاره کرد.
نکته های مثبت اثر تفکر مارکس بر جهان چه بودند؟
ولی مارکس، نکته ها و تاثیرهای مثبت زیادی را هم روی جهان گذاشت؛ مثلا:
- توجه کردن به کودکان و سرنوشت آنها فارغ از هر طبقه اجتماعی
- امکان تحصیل و تفکر آزادانه برای تمام مردم جامعه
- توجه کردن به مشکلات طبقه کارگر و راه اندازی اولین اتحادیه بین المللی کارگران
- جدا کردن ساعت کار از زندگی و مجبور کردن سرمایه داران به قبول این واقعیت که کارگرانشان برده های آنها نیستند
- ارزش قائل شدن به اوقات فراغت و اینکه هر کس باید خودش در مورد شیوه گذراندن زمانش تصمیم بگیرد
- تعطیل کردن آخر هفته و گذراندن وقت با خانواده
- باز کردن موضوع هایی مانند رضایت شغلی و تاثیر آن روی روح و روان مردم
- مبارزه برای آزادی بیان و آزادی اعتراض های مدنی بدون خشونت و درگیری
- راه اندازی کارزارهای مختلف برای نشان دادن اعتراض و گرفتن حق مردم
- هشدار دادن به مردم در مورد رابطه بین شرکت های بزرگ و دولت ها
- آگاه شدن نسبت به تاثیر منفی و جهت دهنده رسانه ها
وقتی خوب نگاه می کنیم می بینیم بیشتر چیزهایی که اکنون برایمان حق مسلم هستند، روزی بذری بودند که به وسیله مارکس در ذهن نسل های گذشته مان کاشته شد و ما اکنون بی دردسر از میوه های آن استفاده می کنیم. به همین دلیل است که خواندن کتاب سرمایه اثر کارل مارکس برای ما که سرمایه گذار هستیم خالی از لطف نخواهد بود.
اصل حرف کارل مارکس چه بود؟
مارکس به دنبال این بود تا با راه اندازی مبارزه میان طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار، وضعیتی جدید در جهان به وجود بیاورد. با وجود آنکه کارل از طبقه مرفه جامعه به شمار می رفت اما هرگز نتوانست با ظلمی که به طبقه کارگر می شود کنار بیاید. او بر این باور بود که جامعه باید به وسیله طبقه کارگر اداره شود و مفهوم «دولت» حذف گردد.
با دو واژه مهم در حال و هوای مارکس، آشناتر شوید:
در کتاب «کارل مارکس سرمایه» نظریه های سیاسی، اقتصادی و فلسفی مارکس نسبت به سرمایه را با هم زیرورو می کنیم. به همین دلیل بهتر است قبل از هر چیزی، تکلیفمان را با چند عبارت پر تکرار در طول این گفتگو روشن کنیم:
دوره آموزشی از صفر تا سطح پیشرفته در ترید که با هدف “استاد تمامی ترید” طراحی شده است
-
سوسیالیسم
«Socialism» عبارتی است که می توان معنی های زیادی را به آن برچسب زد. ولی در ساده ترین حالت، سوسیالیسم، نوعی اندیشه است که در آن به دنبال کمرنگ کردن سرمایه داری و اهمیت دادن به طبقه کارگری است. در نتیجه این اندیشه، سیستمی به وجود می آید که در آن دولت، صاحب تمام ابزارهای اصلی صنعت در کشور خواهد شد. چون با این کار، بخش خصوصی را کنار می زند، سرمایه داری را سرکوب می کند و با قدرتی که در دستکاری پول، ارزش آن و بازار دارد در ظاهر به نفع قشر ضعیف جامعه دست به عمل می زند.
-
مارکسیسم
به مجموعه اندیشه ها و سخنان مارکس «مارکسیسم» گفته می شود. البته خود مارکس به دنبال چنین چیزی نبود. می توان اینطور گفت که مارکسیسم، برداشت های شخصی یا بخشی گزینش شده از کل افکار و سخنان کارل مارکس است که توسط طرفداران و حتی مخالفان او مورد استفاده قرار گرفتند. در واقع، هر قشری به نوبه خودش سهم خود را از اندیشه های مارکس برداشته است.
موشکافی نگاه ویژه مارکس به کالا
در کتاب «کارل مارکس سرمایه» به بخشی از نظریه ها و اندیشه های کارل در مورد کالا و سرمایه پرداخته شده بود. از نظر مارکس، کالا فقط محدود به اجناسی که قابل لمس هستند نمی شد. او باور داشت که کارگران یک کارخانه، کار خود را به عنوان یک کالا به کارفرما می فروشند و در قبال آن از او پول می گیرند. مشکل از اینجا آغاز می شود که میان پول پرداخت شده به کارگر و پولی که در نهایت مشتری بابت آن کالا می پردازد فاصله زیادی وجود دارد. این فاصله دو نکته را روشن می کند:
- کارفرما همیشه سعی می کند که پول کمتری را بابت کار خریداری شده از کارگر بپردازد و کالا را به قیمت بسیار گرانتری به فروش برساند
- کارگر نیز به عنوان مشتری مجبور می شود که قیمت بالایی را برای چیزی که خودش تولید کرده بپردازد
- در این کشمکش، کارفرما روز به روز ثروتمندتر می شود و کارگر هم که با مشکل کمبود دستمزد و افزایش قیمت کالاها رو به رو می گردد، زندگی سخت تری را تجربه می کند
مهم ترین نکته ای که نباید از این قافله جا بماند، ماجرای رقابت میان کارخانه ها است. کارفرماها برای آنکه بتوانند سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص دهند، نهایت تلاششان را برای کاهش هزینه تمام شده تولید کالا می کنند. یکی از راحت ترین کارهایی که در این ماجرا انجام می دهند، کاهش دستمزد کارگران است.
ارزش مصرف و ارزش مبادله چه فرقی با هم دارند؟
در کتاب «کارل مارکس سرمایه» فاکتور مهم دیگری به نام «ارزش مصرف» مورد بررسی قرار گرفت. مارکس بر این باور بود که همه چیزهای مهم و ضروری که انسان به آنها نیاز دارد، قابلیت خرید و فروش ندارند؛ مثلا همه مردم روی کره زمین به اکسیژن برای نفس کشیدن و نور خورشید نیاز دارند.
ولی هیچ مغازه یا کارخانه ای را پیدا نمی کنید که نور خورشید یا هوای معمولی را به دیگران بفروشد. هوا و نور خورشید فراوان و در دسترس همه هستند بنابراین راهی برای خرید و فروششان وجود ندارد. این قبیل چیزها با وجود آنکه زندگی مان به آنها وابسته است ولی فقط ارزش مصرف کردن دارند.
در نقطه مقابل، مفهوم «ارزش مبادله ای» قرار می گیرد. این ارزش به کالاهای کمیابی اشاره می کند که به این راحتی ها در دسترس مردم قرار نمی گیرند. ما برای داشتن آنها به یک کالای واسطه – مثل پول – نیاز داریم. با این حساب، تنها زمانی می توانیم از ارزش پنهان در آن کالا استفاده کنیم که بهای آن را پرداخته باشیم.
چرا مارکس به سوسیالیسم اهمیت می داد؟
مارکس هم مثل دیگر اقتصاددان ها و فیلسوفان، سهم خود را از ارزشِ مفهومیِ هر عبارت بر می داشت. کمی قبل با هم تعریف ساده ای از سوسیالیسم را خواندیم؛ یعنی اندیشه ای که در نهایت ماجرا را به نفع طبقه کارگر جامعه تمام می کند. در کتاب «کارل مارکس سرمایه» به برداشت مارکس از این ماجرا می رسیم.
او معتقد بود که وقتی در اثر رقابت، دستمزدهای پرداخت شده به کارگران کاهش پیدا می کند، یک تلنگر کوچک کافی است تا کارگران غرق در فقر و بدبختی، بالاخره از خواب بیدار شوند، با یکدیگر متحد شده و برای گرفتن حق خود از کارفرماها مبارزه کنند. یکی از شعارهای همیشگی مارکس که اکنون در کشورهایی مثل «چین» و «روسیه» آن را زیر مجسمه کارل نوشته اند این است: «کارگران جهان، متحد شوید!»
انگشت چه انتقاد هایی به اندیشه سرمایه ای مارکس نشانه رفته اند؟
هر اندیشه ای طرفداران و مخالفان خودش را دارد. مارکس هم از این قافله سوا نیست. در کتاب «کارل مارکس سرمایه» چند مورد از این انتقادها زیر ذره بین رفته بودند. بیایید آنها را با هم بررسی کنیم:
-
بحران های اقتصادی که مارکس از آنها دم می زد، اشتباه هستند
اولین نقدی که به آن پرداخته شد در مورد پیش بینی های مارکس درباره بروز بحران های اقتصادی به دلیل افزایش فاصله طبقاتی و ایجاد فشارهای غیر قابل تحمل روی مردم ضعیف بود. برخی این بحران ها را نه به دلیل نظام سرمایه داری بلکه به خاطر ورود به دوره مدرن می دانند.
-
اقتصاد بر اساس گفته های مارکس، تقاضا محور نیست
کارل بر این باور بود که نقطه اصلی کنترل کننده سرمایه و بازار، میزان تقاضای حاکم بر آن است. این در حالی است که بسیاری از اقتصاددان ها بر این باور هستند که عامل محدود کننده، کمیابی منابع است نه تقاضا.
-
نگاه مارکس به ماجرای ارزش، بسیار محدود و حتی ناکافی است
سومین نقد بزرگ به افکار مارکس در مورد نگاه او به ماجرای ارزش، خلق و فروش آن است. برخی بر این باور هستند که مارکس نکته های مهمی مثل «نظریه کمیابی» و «بُعد روانی انسان» را نادیده گرفته است.
هر نفر یک اثر
با وجود تمام بخش های مثبت و منفی – البته از نظر ذهن اقتصاددان ها و اهالی سیاست – که در اندیشه های مارکس دیده می شدند، هنوز هم سخنان او و تاثیر تغییرهایی که در نگاه مردم به سرمایه داری و کارگری ایجاد کرد بر جای خود باقی است. شاید حتی بتوان گفت که مارکس، هنوز هم جایی در میان سخنانش، زنده است و نفس می کشد.
نظر شما چیست؟
چقدر با مارکس و اندیشه های او آشنا هستید؟ آیا از نظر شما طرفداری متعصبانه کشورهایی مثل چین و روسیه از اندیشه های مارکس تا چه اندازه به ماجرای تحولات این کشورها در گذشته ارتباط دارد؟