این مقاله از روی نسخه اصلی و انگلیسی کتاب محدودیت صفر خلاصه برداری شده است!
خلاصه کتاب محدودیت صفر
آیا هدف دارید و برای رسیدن به آن برنامه ریزی هم کرده اید؟ چند روز طول می کشد تا ذوق و شوقتان برای ادامه دادن به برنامه ای که برای خودتان تنظیم کرده اید، تمام شود و ماشین امیدتان کم کم خاموش شود؟ کتاب «محدودیت صفر» نوشته «جو ویتالی» دقیقاً راه حل این ماجرا را نشان می دهد.
در این کتاب، جو ویتالی با راز و رمز بومیان هاوایی برای رسیدن به اهداف، غرق شدن در سلامتی، ثروت، عشق و آرامش به استقبال ذهن های سرگردان و پریشان می رود. ما نیز در مهم ترین بخش های این سفر با او همراه خواهیم بود.
اگر شعله شوقتان برای انجام دادن و تمام کردن کارها خیلی زود خاموش می شود، اگر زود به زود انگیزه خودتان را از دست می دهید یا اصلاً برای انجام هیچ کاری انگیزه ندارید، تا پایان این ماجرا با خانه سرمایه همراه باشید.
ماجرای آشنایی جو ویتالی با یک روان شناس جادویی و غریب
داستان پر رمز و راز محدودیت صفر از شرکت کردن جو ویتالی به همراه دوست و همکارش در یک همایش هیپنوتیزم آغاز می شود. در این همایش، دوست ویتالی برای او از یک روان شناس عجیب حرف زد که بدون دیدن افراد، آن ها را شفا می دهد. ابتدا جو از شنیدن این ماجرا تعجب کرد، ولی وقتی فهمید این روان شناس اهل هاوایی از روشی به نام «هواوپونوپونو» برای این کار کمک می گیرد، تعجبش دو چندان شد.
آن ها برای پیداکردن این روان شناس، تمام اینترنت را جست و جو کردند، ولی چیز زیادی نیافتند. جو آن قدر برای پیداکردن این روان شناس جدی بود که یک کارآگاه خصوصی را برای این کار استخدام کرد، اما به شکل عجیبی ناگهان سر و کله یک سایت اینترنتی که متعلق به همان روان شناس مرموز بود پیدا شد.
به جز یک ایمیل، هیچ راه ارتباطی دیگری وجود نداشت. جو به تنها رشته ای که می توانست او را به آن روان شناس و ماجرای «هواوپونوپونو» وصل کند، چنگ زد. پس از آن، لحظه ها را می شمرد تا پاسخ ایمیلی که ارسال کرده بود را پیدا کند.
هواوپونوپونو چه بود؟
درحالی که جو منتظر دریافت پاسخ ایمیلش بود از طریق مقاله هایی که در سایت نوشته شده بودند، به اطلاعات جالبی درباره «هواوپونوپونو» و «محدودیت صفر» دست پیدا کرد. او فهمید «هواوپونوپونو» فرایندی است که با استفاده از آن یک فرد، انرژی های سمی درون خودش را آزاد می کند. به دنبال این ماجرا، جسم، روح، افکار، باورها و رفتار او تحت تأثیر این پاک سازی به شکلی بسیار مثبت، تغییر می کنند.
در این روش، فردی که «درمانگر» نامیده می شود، به شیوه ای کاملاً متفاوت با دیگران ارتباط برقرار می کند. درواقع یک درمانگر «هواوپونوپونو» خودش را مسئول به وجود آمدن مشکلات در بیمارانش می داند. سپس با متصل کردن ذهن و روحش به سرچشمه عشق، پذیرفتن این مسئولیت و عذرخواهی بابت افکار اشتباهی که سبب ایجاد این مشکلات شده اند، از نیروی الهی برای رفع مشکلات کمک می گیرد.
این نیروی الهی نیز در پاسخ به رفتار درمانگر، روند ایجاد معجزه ها برای اصلاح این افکار و رفتارهای اشتباه را به شیوه ای که تنها خودش می داند، آغاز می کند. به زبان ساده، عشق، تمام آلودگی های جسمی و فکری را از میان برمی دارد و جای خالی ایجادشده را با حضور خودش پر می کند. آن هنگام معجزه ها یکی پس از دیگری به نمایش درمی آیند و نور، جسم و روح فرد را شفا می دهند.
روان شناس مرموز محدودیت صفر، جواب می دهد!
بالاخره انتظار به سر رسید و جو توانست پیامی را که منتظر دریافتش بود، بخواند. روان شناس ماجرای ما یعنی «ایهالیاکالا هولن» که همچون جو ویتالی او را «دکتر هولن» صدا می زنیم، به جو درباره شیوه مشاوره دادنش توضیح داد و از او خواست اگر به این کار تمایل دارد، از طریق سایت اقدام کند. جو بدون معطلی این کار را کرد و فرایند مشاوره اختصاصی برای او آغاز شد.
جو برای اینکه بهانه ای برای مشاوره گرفتن داشته باشد، از دکتر هولن درباره روش کاهش وزن پرسید. بعد از یک روز پاسخی با این حال و هوا دریافت کرد که برای کاهش وزن باید با بدنت به صلح برسی. باید از او به خاطر آزارهایی که در حقش روا داشتی، عذرخواهی کنی و به او بگویی دوستش داری. با بدنت مثل یک دوست و همراه در سفر روحت روی زمین رفتار کن نه خدمتگزاری که هر بلایی دوست داشته باشی بتوانی سرش بیاوری.
کم کم وقتی بتوانی عشق واقعی ات را به خودت نشان دهی و با نوشیدن آب خورشیدی- آبی که در یک بطری شیشه ای آبی رنگ قرار دارد و حداقل به مدت یک ساعت جلوی تابش نور خورشید قرار گرفته باشد- می توانی به وزن موردنظرت برسی.
گفتگو از فاصله نزدیک با مرد مرموز محدودیت صفر
بی شک این پاسخ با آنکه برای جو جذاب بود، برای سؤالاتی که در ذهنش پشت سر هم ردیف شده بودند، کفایت نمی کرد؛ به همین دلیل او چندین بار به دکتر هولن ایمیل زد و در طول این ماجرا از او توضیح های دقیق تری خواست. دست آخر جو دلش را به دریا زد و از او خواست تا در نوشتن یک کتاب با هم همکاری کنند.
در ابتدا دکتر هولن تمایلی به همکاری با جو نداشت؛ زیرا مردم به جای روخوانی دستورالعمل پاک سازی به اجرای واقعی آن در زندگی شان نیاز دارند؛ به همین دلیل مشاوره ها برایشان بیشتر کارساز خواهد بود، ولی جو زیر بار نرفت و بالاخره توانست قرار یک ملاقات را با دکتر هولن ترتیب دهد.
ماجرای شفای بیماران روانی خطرناک چه بود؟
جو از دکتر هولن خواست ماجرای بیمارستان روانی و شفادادن آن ها را برایش تعریف کند. دکتر هولن هم بدون هیچ مقاومتی شروع به صحبت کرد. او گفت تقریباً سه سال در یکی از بیمارستان های روانی هاوایی مشغول به کار بوده است. افرادی که در آن بیمارستان بستری بودند، آن قدر اوضاعشان خراب بود که راهی برای آزادی شان از بیمارستان و بهبودشان وجود نداشت.
از این بدتر اینکه تمام پرستاران و پزشکان بیمارستان از این بخش فراری بودند. من در یک دفتر کار می کردم که پر از پرونده همان بیماران بود. هرگز آن ها را نزدیک ملاقات نکردم، ولی همان طور که پرونده تک تک آن ها را مطالعه می کردم، روی خودم کار کردم. بعد از مدتی، تغییرات آغاز شدند. بیماران روانی کم کم حالشان بهبود پیدا کرد. این ماجرا تا جایی پیش رفت که اکنون مدت هاست آن بخش دیگر بیماری ندارد و بسته شده است.
وقتی جو ویتالی به یک علامت سؤال تبدیل می شود
بعد از گوش دادن به این ماجراجو جسارت بیشتری از خودش نشان داد و از دکتر هولن درباره روش دقیق کارش و سازوکار رسیدن به محدودیت صفر پرسید. او گفت تنها کاری که انجام داده بود، پذیرفتن مسئولیتش در قبال زندگی بوده است. جو از او توضیح بیشتری خواست. دکتر هولن در پاسخ توضیح داد که هر انسان، از دریچه نگاه خودش به دنیا می نگرد؛ این یعنی تنها یک دنیا وجود ندارد.
بلکه به اندازه انسان های روی زمین، دنیاهای مختلفی وجود دارند. هرکدام از ما مسئول خلق تمام چیزهای ریز و درشت در دنیای خودمان هستیم. به زبان ساده، ما خالق دنیایی هستیم که در آن قرار داریم. این موهبتی است که از سوی سرچشمه هستی در دستان ما قرار گرفته است.
وقتی ما بپذیریم خالق تمام دنیای خودمان هستیم، آنگاه با مسئولیت بزرگ پذیرفتن تمام ماجرای خوب و بد دنیایمان روبه رو می شویم. این بدان معناست که از گیرافتادن بی امان پشت چراغ قرمزها تا رئیس جمهوری که در یک بخش دیگر از دنیای ما در حال خرابکاری است ساخته و پرداخته ذهن خودمان است.
مرز بین واقعیت و توهم، مه آلود است
دکتر هولن برای جو توضیح داد که تنها چیز واقعی در جهان ما، خودمان هستیم و هر چه غیر از درونمان یک توهم است. با این حساب اگر رئیس جمهور یکی از کشورهای دور جهان ما مشغول تصمیم گیری های اشتباه است مسئولیت 100 درصدش با ماست. ما نیز برای درست کردن این اشتباه دست به کار می شویم.
درنتیجه در دنیایی که ما آن را ساخته ایم و درک می کنیم. آن فرد نیز برای زندگی ما دست به تغییر در رویه تصمیم هایش می زند؛ بدون آنکه ما 1 میلی متر از جایمان تکان بخوریم یا با او ملاقاتی داشته باشیم.
چگونه می توانیم در دنیایی که خلق کردیم دست به تغییر بزنیم؟
این سؤالی بود که جو از دکتر هولن پرسید؛ زیرا هنوز نمی توانست چیزهایی را که درباره محدودیت صفر شنیده بود، هضم کند. ویتالی با مفهوم پذیرفتن مسئولیت زندگی خودمان آشنا بود، ولی فکرش را نمی کرد که از نظر دکتر هولن مسئولیت رفتارهای درست و غلط هرکسی که در جهانمان حضور دارد هم با ما باشد؛ بنابراین از دکتر هولن خواست تا روش این مسئولیت پذیری را به او نشان دهد.
نکته جالب ماجرا اینجا بود که دکتر هولن هیچ فرمول پیچیده یا دستورالعملی قدیمی برای این کار نداشت و طبق چیزهایی که جو شنیده بود، این کار را خیلی راحت انجام می داد. دکتر هولن در پاسخ به سؤال جو گفت که من تنها سعی کردم از خودم عذرخواهی کنم و خودم را بیشتر دوست داشته باشم.
وقتی خالق بدی هستیم و از این موضوع خبر نداریم!
جو با شنیدن این پاسخ بسیار تعجب کرد. دکتر هولن گفت، وقتی می پذیریم ما خالق جهانمان هستیم، متوجه مشکلاتی می شویم که به دلیل افکار آلوده مان به وجود آورده ایم. درواقع ما از قدرتی که داشتیم درست استفاده نکردیم؛ تا جایی که می توانستیم از جسممان بیگاری کشیدم، او را با افکار آلوده و کمبود آب مسموم کردیم و آدم های دنیایمان را به سمت و سوی اشتباهی کشانیدم.
وقتی این سلسله از اشتباه ها را می پذیریم و بابت به وجود آوردن آن ها در دنیایمان از سرچشمه هستی عذرخواهی می کنیم و می گوییم که دوستش داریم، او وارد عمل می شود و همه این پریشانی ها را با نیروی بی انتهای خودش شفا می دهد. هنگامی که بارها اجرای این فرایند را تکرار کنیم، مدت زمان حضورمان در محدودیت صفر بسیار بیشتر و درک معرفتی که از این ماجرا به دست می آوریم آسان تر می شود.
حقیقت این است که نیروی خودآگاه ما توانایی درک، بررسی و تحلیل میلیاردها ماجرایی را که به دلیل افکارمان در زندگی مان رخ می دهند، ندارد؛ بنابراین وقتی مسئولیت به وجود آوردن آگاهانه یا ناآگاهانه این ماجرا را می پذیریم، از خالق خودمان کمک می گیریم. به دنبال این ماجرا، سلسله اشتباه ها جای خودشان را به معجزه هایی می دهند که از نظر بقیه بسیار عجیب و غیرممکن هستند.
دکتر هولن از چه روشی برای پاک سازی و رسیدن به محدودیت صفر استفاده می کرد؟
«پاک سازی» نامی بود که دکتر هولن از آن برای صدازدن مجموعه کارهایی که در طول طلب بخشش و کمک گرفتن از سرچشمه هستی انجام می داد، استفاده می کرد. با وجود آنکه چندین روش برای پاک سازی وجود داشتند، او بیشتر از همه روی یک روش متمرکز بود و آن تکرار بی امان چهار جمله زیر بودند:
- دوستت دارم
- واقعاً متأسفم
- لطفاً من را ببخش
- سپاسگزارم
دکتر هولن این جمله ها را پشت سر هم، همراه با احساس واقعی و در خطاب به سرچشمه هستی تکرار می کرد. وقتی جو و دوستش در همایشی که دکتر هولن برگزار کرده بود، شرکت کردند، با دلیل اصلی نیاز به پاک سازی آشنا شدند. دکتر هولن برای حاضران در آن همایش مثالی آشنا زد.
رد خاطرات روی روح باقی می مانند؛ مگر آنکه آن ها را واقعاً پاک کنید
او از حاضران پرسید آیا می دانند وقتی چیزی را در کامپیوترشان پاک می کنند، کجا می رود؟ هرکس پاسخی داد. درنهایت دکتر هولن گفت که این داده ها یا چیزهایی که ما دیگر آن ها را نمی خواهیم در ظاهر وارد سطل زباله کامپیوتر و از آنجا به ناکجاآباد می روند، ولی درحقیقت هنوز وجود دارند.
شما می توانید با نصب یک نرم افزار، چیزهایی را که قبلاً در نظر خودتان پاک کرده بودید، سر جایشان برگردانید. خاطرات هم از این ویژگی برخوردارند. تا زمانی که پاک سازی را انجام ندهیم و وارد محدودیت صفر نشویم، آن ها پاک نمی شوند، بلکه تنها از جلوی دیدگان ما دور می شوند تا در یک لحظه و زمان مناسب، غافلگیرمان کنند.
ین خاطرات تلنبارشده، خودشان را در قالب بیماری های وحشتناک، اختلالات جدی روحی، مشکلات ناتمام اقتصادی، دردسرهای عجیب خانوادگی و… نمایش می دهند. درواقع، آن ها به این شیوه به شما دهن کجی کرده و ثابت می کنند که هنوز حضور دارند. وقتی درگیر این خاطرات و اثرات آن ها هستیم، از شیوه زندگی با الهام های الهی که غرق در شادی، سلامتی، عشق، ثروت و آرامش است محروم می شویم.
پاک سازی تا چه زمانی باید ادامه پیدا کند؟
این سؤالی بود که در ذهن جو ویتالی و حاضران در جلسه نقش بسته بود و با این پاسخ روبه رو شد؛ همیشه! دکتر هولن ادامه داد، خاطرات، افکار و احساس های متفاوت هر روز در زندگی شما حضور دارند.
البته خاطرات به دلیل کهنگی، اثر عمیق تری بر شما دارند. از این گذشته، تا زمانی که از این آثار و غبارها راحت نشوید، وجودتان جلا پیدا نمی کند و تفاوت میان الهام الهی و خاطره را نمی فهمید. وقتی پیوسته و هر روز پاک سازی می کنید، در وضعیت صفر اردو خواهید زد؛ یعنی همان وضعیتی که میزان محدودیت در آن صفر و توانایی شما 100 است.
چرا به عنوان خالق دنیای خودمان باز هم به سرچشمه هستی نیاز داریم؟
جو ویتالی و دوستش در گوشه ای از سالن همایش نشسته بودند و همچنان از چیزهایی که می شنیدند، تعجب می کردند. دکتر هولن سخنش را با موشکافی این موضوع ادامه داد که چرا ما به پاک سازی پیوسته، رسیدن به محدودیت صفر و اتصال به سرچشمه هستی نیاز داریم.
ذهن ما نه تنها درک محدودی از جهان دارد، بلکه همان مقدار درک اندک هم با نقص های فراوانی روبه روست و برای اثبات این ماجرا پای یک آزمایش علمی را که توسط «گای کلکستون» در کتابش توضیح داده شده بود، وسط کشید.
تأثیر مستقیم ضمیر ناخودآگاه روی درک ما از چیزهایی که می خواهیم یا نمی خواهیم
ر این آزمایش، افراد مختلفی را به دستگاه های سنجش امواج مغزی متصل کردند تا ببینند در ذهنشان چه ماجراهایی روی می دهد. آن ها فهمیدند مدتی قبل از اینکه فرد بخواهد تصمیمی را بگیرد، امواجی عجیب در ذهنش شروع به فعالیت می کنند؛ سپس فرد به این نتیجه می رسد که مثلاً تشنه است و باید برای آب خوردن به سراغ بطری برود.
ین ماجرا نشان می دهد قصد انسان برای انجام یک کار، نتیجه تجزیه و تحلیل آگاهانه خودش نیست، بلکه ندایی از سوی ضمیر ناخودآگاهش است که او را به سمت انجام یک کار، هدایت می کند. این ماجرا نشان می دهد که چرا ما بدون اینکه دلیلش را بدانیم از بعضی چیزها، مکان ها، زبان ها، آدم ها و ماجراها خوشمان می آید. نکته اینجاست که هیچ اجباری در این کار نیست. با وجود اینکه ذهنتان شما را به سمت نوشیدن آن یک لیوان آب دعوت می کند، شما می توانید آگاهانه این کشش و خواسته را رد کنید!
بهترین روش پاک سازی، چیزی است که خودتان آن را کشف می کنید
گاه شما به ماجرای پاک سازی پیوسته و رسیدن به محدودیت صفر، ویژه خودتان است. به یاد دارید که گفتیم شما خالق دنیای خودتان هستید؟ بنابراین به هر روشی که دوست دارید، می توانید این پاک سازی را انجام دهید؛ برای مثالم اگر جسمتان بیمار شده است، به جای غرزدن و ناله کردن، سکوت کنید و در ذهنتان از جسمتان به دلیل سختی هایی که به او تحمیل کردید عذرخواهی کنید، به دلیل تلاشش برای زنده نگه داشتن شما تشکر کنید و به او بگویید چقدر دوستش دارید. به او بگویید متوجه اندوه و تأثیر منفی رفتارهای خودتان شده اید، بابت آن ها متأسف هستید و حالا جسمتان می تواند تمام آن تأثیرات بد را رها کرده و از جسمتان بیرون کند.
سپس به سرچشمه هستی فکر کنید. بابت جسمی که برای حضور در زمین به شما هدیه داده است، تشکر کنید. بابت دوست نداشتن خودتان و دست کم گرفتن این هدیه بزرگ عذرخواهی کنید. بگویید متوجه عشقی که از کائنات به سمت شما روانه می شود شده اید و حالا که در وضعیت پاک سازی هستید و همه دغدغه ها را بیرون ریخته اید، می دانید شما هم عشق بزرگی به سرچشمه هستی دارید.
از یک قطره شبنم برای پاک سازی کمک بگیرید
یکی از شرکت کنندگان همایش با کمک دکتر هولن از روشی بسیار ساده برای پاک سازی، رسیدن به محدودیت صفر و برطرف کردن مشکلاتش استفاده کرد. او سه بخش از زندگی اش را که در آن ها با مشکل روبه رو شده بود، در قالب سه واژه روی کاغذ نوشت.
بعد از این کار، یک قطره شبنم را در ذهنش تصور می کرد و با استفاده از یک خودکار یا مداد روی آن واژه ها ضربه می زد. سپس تکرار می کرد: «متأسفم»، «من را ببخش»، «سپاسگزارم»، «دوستت دارم». انگار که با این کار و با هر ضربه ای که به مشکلاتش می زد، آن ها را پاک می کرد. معجزه هایی که برای آن شرکت کننده رخ دادند، از زمانی که او هنوز در همایش حضور داشت شروع شدند.
یک نکته باریک تر از مو درباره پاک سازی به روش قطره شبنم
شکل شما چیست؟ بیماری تان؟ بدهی تان؟ دردسرهای تمام نشدنی فرزندانتان؟ نبود عشق در زندگی تان؟ کمبود آرامش در روزهایتان؟ هر چه باشد، شما خالق آن هستید و می توانید با پاک سازی کردن آن را از نو بسازید. فقط یادتان باشد اگر خواستید از روش قطره شبنم استفاده کنید، واژه هایی که روی کاغذ به عنوان بخش های مشکل دار زندگی تان می نویسید، به گونه ای مثبت یادداشت کنید؛ مثلاً اگر می خواهید از دست مشکلات مالی راحت شوید، بنویسید: «پول». اگر می خواهید در زندگی تان عشق و آرامش داشته باشید، بنویسید: «عشق»، «آرامش» و به همین ترتیب با ایمان به اینکه خالق کائنات همیشه منتظر و مشتاق کمک به شماست، خودتان را پاک سازی کنید.
با عنصر اصلی که پاک سازی و محدودیت صفر در پی تغییر آن است آشنا شوید
«احساس» کلید اصلی ماجراست و پاک سازی با تغییری که روی احساس ما به وجود می آورد، سلسله ای از ماجراهای شگفت انگیز را رقم می زند. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنیم. تصور کنید شما می خواهید درآمد فعلی تان را 100 برابر کنید. قبلاً از طریق پاک سازی و رسیدن به محدودیت صفر، این موضوع را با خودتان حل کرده اید و با وجودتان به صلح رسیده اید، اما در خانواده تان تنها شما هستید که چنین احساسی دارید.
بقیه تا شما را گیر می آورند، به ناله کردن، غرزدن، شکایت کردن از اوضاع خراب اقتصادی و فاجعه هایی که در انتظار جهان است شروع می کنند. وقتی با خودتان خلوت می کنید و ناگهان به یاد آن ها و نگرش شان می افتید، چه احساسی به شما دست می دهد؟ همان احساس، چیزی است که با پاک سازی پیوسته و رهاکردن انرژی منفی اش می توانید مسیرتان به سوی کسب چیزی را که می خواهید و البته تغییردادن نگرش اطرافیانتان بدون آنکه حتی خودشان متوجه شوند، هموار کنید.
پاک سازی احساس به روش اصلی دکتر هولن برای درمان بیماران روانی خطرناک
دکتر هولن از روشی که کمی قبل برایتان گفتیم، برای درمان بیماران روانی با مشکلات فراوان استفاده کرد؛ بدون آنکه حتی یک بار با آن ها جلسه مشاوره داشته باشد. او پرونده بیمارانش را مطالعه می کرد، احساسی را که هنگام فکرکردن به آن ها در ذهنش نقش می بست شناسایی می کرد، مسئولیت ایجاد آن مشکل را در جهان خودش می پذیرفت و سپس آن را با تکرار همراه با احساس چهار جمله «متأسفم»، «لطفاً من را ببخش»، «دوستت دارم» و «سپاسگزارم» پاک سازی کرده و تغییر می داد.
محدودیت صفر در انتظار شماست
فقط یک دلیل بیاورید که چرا نمی توانید مثل دکتر هولن چنین کاری را در زندگی تان انجام دهید! یادتان باشد، مسیر تغییر، همیشه از درون خودمان می گذرد، دنیای درون ما واقعی و چیزی که در جهان وجود دارد یک توهم است. شما خالق دنیایی هستید که آن را درک می کنید؛ بنابراین همان طور که از سوی خالقتان به شما قدرت خلق داده شده است، می توانید به بازسازی و از نو ساختن جهانتان هم دست بزنید. فقط یادتان باشد، شما اولین نفر نیستید و افراد زیادی قبلاً این کار را در زندگی شان کرده اند؛ بنابراین آستین هایتان را بالا بزنید و شروع کنید!
در خلاصه کتاب محدودیت صفر چه گفتیم؟
- جو ویتالی در سال 2004 با یک روان شناس عجیب آشنا شد که با استفاده از روش امروزی شده بومیان هاوایی به نام «هواوپونوپونو» به نتایج حیرت انگیزی رسیده بود.
- «هواوپونوپونو» و رسیدن به محدودیت صفر، فرایندی است که با استفاده از آن، یک فرد انرژی های سمی درون خودش را آزاد می کند. به دنبال این ماجرا، جسم، روح، افکار، باورها و رفتار او تحت تأثیر این پاک سازی به شکلی بسیار مثبت، تغییر می کنند.
- ویتالی بعد از یک سال جست وجو بالاخره توانست نام و نشانی از آن روان شناس پیدا کند و به او برای تهیه یک کتاب درباره روش کارش پیشنهاد همکاری دهد.
- در «هواوپونوپونو» هر فرد می تواند از طریق پاک سازی جسم، روح و احساسش، ثروت، سلامتی، آرامش، عشق و شادی را در زندگی اش به وجود بیاورد.
- تکرار با احساس، متمرکز و پیوسته چهار جمله «متأسفم»، «لطفاً من را ببخش»، «دوستت دارم» و «سپاسگزارم» مسیر ارتباط با سرچشمه هستی را باز می کند، ما را در محدودیت صفر قرار می دهد و از سرچشمه هستی برای سر و سامان دادن به اوضاع و حل کردن سریع مشکلات کمک می طلبد. نکته جالب اینکه این کمک خواستن همیشه با پاسخ مثبت روبه رو شده و بسیار سریع تر از چیزی که فکرش را می کنیم، دست به کار می شود.
- براساس روش «هواوپونوپونو» پاک سازی با از بین بردن و رهاکردن اثر خاطرات، جسم و روح را شفا می دهد و دروازه اتصال ما به سرچشمه هستی را غبارروبی می کند.
- ما به پاک سازی پیوسته نیاز داریم؛ چون ذهن ما درک محدود و ناقصی از میلیاردها احتمالی دارد که می توانند در کسری از ثانیه رخ دهند. پاک سازی به ما کمک می کند تا با بیرون آمدن از اسارت خاطرات و طرح و نقشه هایی محدود، مسیری برای ورود الهام های الهی با قدرت و نگرش نامحدودشان به زندگی مان باز کنیم.
امتحان کنید
پیشنهاد می کنیم روش پاک سازی و رسیدن به محدودیت صفر را به مدت چند روز در زندگی تان اجرا کنید. این روش، هزینه ای ندارد و می توانید با صرف یکی دو دقیقه از وقتتان آن را به بهترین شکل اجرا کنید. اگر دوست داشتید بعد از چند روز، نتیجه این ماجرا را در قسمت نظرات همین مقاله برایمان بنویسید.