این مقاله از روی نسخه اصلی و انگلیسی کتاب حسابداری بورس خلاصه برداری شده است!
صورتهای مالی، گزارشهایی هستند که میتوان در دل آنها دادههای بسیار جالب و ثروتسازی را پیدا کرد. اما یاد گرفتن مهارت تحلیل صورتهای مالی، چندان هم ساده نیست. به همین دلیل، این موضوع برای تعداد زیادی از سرمایه گذاران بسیار کسل کننده است و هر چه بیشتر به آن نگاه میکنند، گیجتر میشوند. شاید یکی از دلایل این ماجرا، روش اشتباهی است که برای یادگیری تجزیه و تحلیل صورتهای مالی در پیش گرفتهاند. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ کتاب «حسابداری بورس به سبک وارن بافت» میرویم و سعی میکنیم که از دریچه نگاه وارن بافت به ماجرای صورتهای مالی بنگریم. با ما همراه باشید.
وارن بافت
برای رسیدن به نتایج عالی لازم نیست کارهای خارقالعاده انجام دهید.
مفاهیم مهم در کتاب حسابداری بورس
تفاوتی کوچک که آثار بزرگی را به دنبال دارد
به جرات میتوان گفت که حساب سرمایه گذاران ارزشمحور از باقی سرمایه گذاران بازار سرمایه جدا است. آنها در بازار بورس به جای متمرکز شدن روی سهمها به شرکتهای سهامی چشم دوختهاند و با این دیدگاه سرمایه گذاری میکنند. این نگاه متفاوت به آنها کمک میکند تا حتی در زمان افت شاخصهای بازار هم بتوانند راهی برای ثروتمند شدن پیدا کنند.
«وارن بافت» هم یک سرمایه گذار ارزشمحور به شمار میرود. او بر این باور است که بازار سهام در کوتاه مدت بر امواج احساسی مردم و در دراز مدت روی ارزش واقعی سهمها حرکت میکند. بافت با کمک همین نگرش توانسته است میلیاردها دلار ثروت را از آن خود کند. به همین دلیل میتوانید او را استاد حسابداری بورس به شمار بیاورید.
طول عمر سرمایه گذاری شما چقدر است؟
تنها خرید سهام ارزان قیمت و فروش آن به قیمت بالاتر از شما یک سرمایه گذار نمیسازد. شما باید یاد بگیرید که به یک معاملهگر تبدیل شوید؛ یعنی کسی که سر از کار حسابداری بورس در میآورد و با خرید یک سهم، خودش را عضوی از آن شرکت میداند؛ نه کسی که به سهمها همانند برگههای کاغذ مینگرد و روی آنها قیمتگذاری میکند.
یک سرمایه گذار ارزشمحور، شرکتهای سهامی را به دقت بررسی میکند و از میان آنها سهم شرکتهایی را میخرد که فکر میکند در طولانی مدت، ارزش بیشتری پیدا میکنند. این بدان معنا است که یک ارزشمحور مانند وارن بافت، به دنبال جمع کردن سهمهای با ارزش است و خیال ندارد که به این زودیها آنها را بفروشد. چون اینطور در نظر میگیرد که فروش سهم یک شرکت، به معنای خروج او از آن شرکت است.
در دنیای کسب و کار، شما نمیتوانید هر روز یا هر ماه از شرکتی که کار میکنید بیرون بیایید و در یک شرکت دیگر استخدام شوید. در بازار سهام هم همین ماجرا در جریان است.
قیمت سهم با ارزش آن فرق دارد، لطفا مراقب باشید
معامله کردن روزانه سهمها، دید شما را بسیار محدود میکند. درست مانند اینکه یک تابلوی بزرگ 3 در 6 متری مقابل دیدگانتان باشد و فاصله شما با آن از چند سانتیمتر بیشتر تجاوز نکند. در آن صورت، هر چقدر هم که تلاش کنید نمیتوانید تصویر واقعی را ببینید و درباره زیبایی یا زشتی آن نظر بدهید.
وقتی خودتان را بیش از اندازه با نوسان قیمت سهمها درگیر میکنید، ناخواسته، ارزش هر شرکت در بازار را به قیمت آن روز سهم، گره میزنید.
به این ترتیب، شاید سهمی ارزشمند را تنها به این بهانه که امروز دچار کاهش قیمت شده است، با عجله و نگرانی بفروشید. یادتان باشد، بسیاری از عواملی که روی افزایش یا کاهش قیمت روزانه سهمها تاثیر میگذارند، روی عملکرد کلی شرکت یا حتی ارزشمندی آن تاثیری ندارند.
حبابهای اقتصادی و دردسرهای ترکیدن آنها
وقتی در مورد ارزش و قیمت یک سهم دچار اشتباه میشوید، ممکن است بدون آنکه متوجه باشید در قلب حبابهای اقتصادی به دام بیفتید. این حبابها به شدت وسوسه انگیز هستند. چون یک موقعیت سرمایهگذاری را چنان عالی جلوه میدهند که گویی دیگر چنین فرصتی در طول تاریخ ایجاد نمیشود. اما در پشت پرده ماجرا، چیزی جز یک اشتباه بزرگ در جریان نیست.
به این ترتیب، سهمها به شکلی سرسامآور گران میشوند و همه برای خریدشان سر و دست میشکنند. غافل از آنکه ذات حباب، بسیار ناپایدار است و با ترکیدن خود در یک لحظه، تمام نقشههایتان را به هیچ تبدیل میکند. این ماجرا در طول تاریخ سرمایه گذاری نمونههای زیادی دارد. مثلا:
- حباب تولیپ مانیا در سال 1637
- حباب دات کام در سال 2000
- حباب املاک و مستغلات
- و …
با وجود اینکه حبابها چیزهای جدیدی نیستند و سرمایه گذاران بارها با آنها مواجه شدهاند اما به طرز عجیبی باز هم گرفتار این ماجرا میشوند. یکی از علتهای این جریان، استفاده نکردن از حسابداری بورس و نگاه کردن از روی دست دیگران است
شاید بازه زمانی میان ایجاد یک حباب، رشد و در نهایت ترکیدن آن کمی طولانیتر از تصورتان باشد. مثلا گاهی این ماجرا چندین سال طول میکشد. بدون شک، در این بازه طولانی، میتوان حضور حباب را تشخیص داد. اما باز هم سرمایه گذارانی پیدا میشوند که با خرید سهمهای حبابی به ادامه یافتن این بازی و سوزاندن سرمایهشان ادامه میدهند. میتوان اینطور گفت که حبابهای اقتصادی در اثر رفتارهای ناشیانه مردم در بازار سرمایه شکل میگیرند.
چرا سقوط بازار سرمایه، خبر خوبی است؟
شاید بتوان گفت که بزرگترین مشکل مردم به هنگام فعالیت در بازار سهام، جدا دانستن آن از بازارهای دیگر است. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنیم. وقتی به عنوان یک خریدار در بازار شهرتان قدم میزنید و ناگهان میشنوید که فلان مغازه جنسهایش را به حراج گذاشته است، چه اقدامی میکنید؟
بیشتر مردم با خوشحالی به سراغ آن مغازه میروند و تا جایی که میتوانند خرید میکنند. چون میدانند که در روزهای عادی، قیمت این جنسها چندین برابر الان است. یعنی آنها به خوبی از ارزش واقعی این جنسها خبر دارند و از توصیههای حسابدار ذهنشان به خوبی استفاده میکنند.
اگر خوب به این ماجرا نگاه کنیم و از واژگان بورسی برای تعریف این رویداد کمک بگیریم میتوانیم بگوییم که این مغازه و حتی کل بازار، دچار سقوط یا رکود شدهاند.
اما همین مردم که اینطور آگاهانه از رکود بازارهای شهر به نفع خودشان استفاده میکنند، به هنگام فعالیت در بازارهای سرمایه، رفتاری متفاوت را از خودشان نشان میدهند. آنها وقتی بازار دچار رکود است، دار و ندارشان را به تاراج میزنند. چون میترسند بازار از این هم راکدتر شود.
هنگامی هم که بازار در حال رشد است، هر چقدر که بتوانند سهم میخرند. چون باور دارند که سهمها از این هم گرانتر میشوند. لطفا در این گونه موارد، حسابداری بورس را به کار بگیرید و یادتان باشد، چیزی که بازار با آن بازی میکند، قیمت است.
ارزش، چیزی است که خودتان باید آن را به وسیله تحقیق و بررسی کشف کنید. بنابراین، باید برای زمانی که بازار سرمایه دچار افت میشود و سهمهای ارزشمند به قیمتی بسیار کمتر از ارزششان عرضه میشوند مشتاقانه انتظار بکشید.
سرمایه گذاری در سهام، بسیار بهتر از طلا است
بسیاری از کسانی که به دنبال سرمایه گذاری پولهایشان هستند، مقدار زیادی طلا، نقره، مس و ارزهای خارجی خریداری میکنند. استراتژیشان هم این است که قیمت این اقلام، همیشه رشد میکند. اما در حقیقت اینطور نیست. منظور ما از «حقیقت» ارزش واقعی این اقلام است. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنیم.
مثلا وقتی یک قطعه طلا میخرید، هیچ راهی برای ارزشمندتر کردن آن وجود ندارد. اما ارزش سهم یک شرکت بورسی میتواند رشد کند. طلا نمیتواند پول نقد تولید کند. اما سهام میتواند جریانی از پول نقد را برایتان به دنبال داشته باشد. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنیم. اگر سرمایه گذاری روی فلزات گرانبها و ارزهای خارجی را به خرید یک تپه ماسهای و سرمایه گذاری روی سهام را به خرید یک رودخانه تشبیه کنیم، ماجرا کمی روشنتر میشود.
وقتی دار و ندارتان را برای خرید مالکیت یک تپه ماسهای صرف میکنید، هیچ راهی برای کسب درآمد از آن پیدا نخواهید کرد. اما ماجرای رودخانه فرق دارد. چون گذشته از جاری بودنش میتوانید با ارائه طرحهای خلاقانه، هر روز آن را ارزشمندتر از روز قبل کنید. در واقع، تپه سر جایش باقی میماند اما جریان رود، شما را با خودش به پیش میبرد.
شاید به عنوان کسی که فقط مالک چند سهم از شرکتهای بورسی است نتوانید به صورت عملی راهی برای ارزشمندتر کردن سهم خود پیدا کنید. اما این راه برای مدیران شرکتهای سهامی باز است. بنابراین سهم شما در این ماجرا، تحقیق، بررسی، استفاده از حسابداری بورس و انتخاب آگاهانه سهمهای بورسی است تا بتوانید از این راه، رودخانههای جاریتر و پُرخروشتر را انتخاب کنید.
آشنایی با سه مفهوم طلایی و سرنوشتساز در بازار سهام و حسابداری بورس
تمام کسانی که در بازار سرمایه مشغول فعالیت هستند میخواهند یک موفقیت پیوسته را تجربه کنند. اما این ماجرا برای همه سرمایه گذاران اتفاق نمیافتد. چون با وجود توصیههای فراوان، باز هم کسانی هستند که بدون آموختن مفهومهای پایه و بررسی آنها مشغول به معامله میشوند.
از میان فهرست بلندبالای مفاهیم بورسی، سه مفهوم از بقیه بسیار مهمتر هستند؛ تا اندازهای که میتوان گفت، موفقیت شما در گروی یادگیری و تسلط بر آنها نهفته است.
این سه مفهوم طلایی شامل، «نرخ بهره»، «تورم» و «اوراق بدهی» است. در ادامه، آنها را برایتان توضیح میدهیم:
1- نرخ بهره
به زبان ساده، نرخ بهره، همان «قیمت پول» است. خزانهداری، سازمانی است که وظیفه تعیین کردن قیمت بهره را بر عهده دارد. وقتی قیمت بهره وامها بالا میرود، اقتصاد به زحمت میافتد و فقط کسب و کارهای بسیار قدرتمند میتوانند به راهشان ادامه دهند. اما وقتی نرخ بهره وامها کاهش مییابد، اقتصاد به شکوفایی میرسد و حتی کسب و کارهای کوچک هم میتوانند رشد کنند.
به عنوان یک سرمایه گذار باید همیشه نرخ بهره را زیر نظر بگیرید. چون در این صورت میتوانید به هنگام پایین بودن این نرخ، سهمهای مورد نظرتان را خریداری کنید و به هنگام افزایش نرخ بهره، آنها را به فروش برسانید.
2- تورم
وقتی اسکناسهای زیادی در اقتصاد یک کشور جریان داشته باشند، بوی تورم به مشام میرسد. خزانهداری تورم را با کم و زیاد کردن تعداد اسکناسهای موجود در بازار کنترل میکند.
شاید در ظاهر اینطور به نظر برسد که دولتها از تورم بیزار هستند و حتی پاشنههایشان را ور کشیدهاند تا آن را از بیخ و بن نابود کنند. اما در حقیقت، همه دولتها دوست دارند در اقتصادشان کمی تورم وجود داشته باشد. چون:
- وقتی پول در اقتصاد زیاد باشد، مردم به سمت خرید و شرکتها به سمت تولید، حرکت میکنند.
- محلی جدید و قانونی برای دریافت مالیات ایجاد میشود. مثلا وقتی شما یک دارایی مشخص را در سال 99 میخرید، بر فرض اینکه نرخ تورم در سال 1400 چند درصد افزایش مییابد، ارزش دارایی شما هم بیشتر میشود. بنابراین، باید به نسبت این رشد ارزش، مالیات بدهید. به زبان سادهتر، دولتها به خاطر یک رشد غیرواقعی از مردم پول میگیرند.
- میزان بدهی دولتها در طول زمان کم میشود. چون تورم به نفع دولتها عمل میکند.
تورم از آن جهت برای سرمایه گذاران اهمیت دارد که به آنها میزان بازدهی واقعی سرمایهشان را نشان میدهد. به زبان ساده، بازدهی سرمایه شما، مقدار پولی است که پس از کسر تورم اقتصادی، مالیات و کارمزد، از آن باقی میماند!
3- اوراق بدهی
اوراق بدهی، نوعی وام به شمار میروند. وقتی شما اوراق بدهی را خریداری میکنید، در واقع در حال دادن وام به فروشنده اوراق هستید. گاهی این فروشنده، دولت است. این بدان معنا است که دولت از شما وام میگیرد. گاهی هم شرکتهای خصوصی چنین اوراقی را میفروشند.
این اوراق دارای سه فاکتور ساده هستند: «ارزش اسمی»، «دوره» و «نرخ بهره». در واقع، شما اوراق را به قیمت مشخص (ارزش اسمی) خریداری میکنید و فروشنده (دریافت کننده وام) متعهد میشود که در یک بازه زمانی مشخص (دوره) این پول را به شما بازگرداند. گذشته از این، فروشنده به صورت سالانه، مبلغ مشخصی را به عنوان سود (نرخ بهره) به شما میپردازد.
انتخاب اینکه چه زمانی باید به سمت اوراق بدهی بروید و چه وقت سرمایهتان را به سهام تبدیل کنید با خودتان است. اما در کل، میزان سود حاصل از اوراق بدهی، کمتر از سهام است.
با این حال، در دورههای زمانی کوتاه، این بازده به دلیل تورم دچار نوسان میشود. مثلا ممکن است تمام سود شما از این معامله به دلیل افزایش تورم به صفر تبدیل شود. یعنی در عمل، تلاش شما برای افزایش ارزش سرمایهتان به جایی ختم نمیگردد.
صورت مالی چیست؟
صورتهای مالی، گزارشهایی هستند که عملکرد شرکتها را در یک بازه زمانی مشخص نشان میدهند. این گزارشها مهمترین اسنادی هستند که باید به هنگام تحلیل و بررسی یک سهم، به طور دقیق مطالعه شوند.
علت اهمیت بررسی صورتهای مالی در کشف ماجراهایی است که شما را به سود یا زیان میرسانند. مثلا شاید در خلال بررسیهای صورت مالی متوجه شوید که یک نقدینگی قابل توجه به شرکت مورد نظرتان تزریق شده است. نباید با دیدن این وجوه نقد امیدوار شوید و سرمایهتان صرف خرید سهم چنین شرکتی کنید. بلکه باید از حسابداری بورس استفاده کنید، به دنبال ریشهها بگردید و بفهمید که سر و کله این جریان نقد از کجا پیدا شده است.
شاید بفهمید که این نقدینگی از طریق گرفتن وام و نه جریان درآمد به شرکت تزریق شده باشد. در این صورت، شرکت یک بدهی جدید برای خودش تراشیده است و باید در مورد سرمایه گذاری در آن دوباره فکر کرد. میبینید؟
یک بررسی ساده و کسب اطلاعات میتواند به سادگی جلوی ضررها را بگیرد. در هر گزارش سالانه، سه صورت مالی مهم وجود دارند که به عنوان یک سرمایه گذار ارزشمحور، خیلی با این سه گزارش سروکار خواهید داشت:
1- صورت درآمد
در بیشتر موارد به آن، «صورت سود و زیان» میگویند. چون این برگه گزارش نشان میدهد که شرکت در طول یک سال:
- چقدر سودآوری داشته است؟
- چقدر زیان کرده است؟
- پول خود را چگونه خرج کرده است ؟
- حاصل این خرج کردن چقدر درآمد مستقیم و غیر مستقیم را به شرکت تزریق کرده است؟
2- ترازنامه
یک صورت مالی است که با هدف کشف ارزش واقعی شرکتها تهیه و تنظیم میشود. ترازنامهها، تصویری از تمام داراییهای شرکت را به شما نشان میدهند.
3- صورت جریان وجوه نقد
این گزارش، روند ورود یا خروج وجه نقد را در شرکت زیر نظر میگیرد. این کار به شرکتها کمک میکند تا ناگهانی و ناخواسته به هنگام سررسید پرداختها – حقوق کارمندان، مالیات و … – با بیپولی مواجه نشوند.
با چهار اصل طلایی وارن بافت در حسابداری بورس آشنا شوید
وارن بافت، سرمایه گذاری خود را بر اساس چهار اصل پیش میبرد:
1- یافتن مدیران توانمند و آگاه
وقتی به دنبال سرمایه گذاری در یک شرکت از طریق خرید سهمهای آن هستید، در واقع اختیار پول خود را به مدیریت آن شرکت واگذار میکنید. بنابراین بسیار مهم است که بدانید آن مدیر چه دیدگاهی دارد؟
چگونه با مشکلات شرکت روبهرو میشود؟ میزان بدهیهای شرکت در دوران مدیریتی او چقدر افزایش یا کاهش داشتهاند؟ این مدیر چقدر به فکر گسترش کار یا بهینه کردن شرایط شرکت است؟ آیا اهمیتی به حقوق صاحبان سهام میدهد یا فقط به فکر بهتر کردن اوضاع خودش است؟
2- سرمایه گذاری در شرکتهایی که دیدگاه بلند مدتی دارند
نباید به هنگام خرید سهم شرکتها فقط به امروز و فردا فکر کنید. بلکه باید به دنبال سهام محصولاتی باشید که تا 30 سال آینده هم به قوت خود باقی میمانند.
سرمایه گذاری در سهام شرکتهایی که محصولاتشان روز به روز در حال تغییر و جایگزینی است، راهکار خوبی به شمار نمیرود. این بدان معنی است که اگر قرار است محصول یک شرکت بورسی در اثر پیشرفت فناوری در آینده به چیزی بیارزش تبدیل شود، پس نباید به فکر سرمایه گذاری بلند مدت روی آن سهمها باشید.
گذشته از این، یافتن شرکتهایی که میتوانید چندین دهه روی آنها حساب باز کنید، از نظر مالیات و کارمزد هم به نفعتان تمام میشود. چون این مقدار هزینهها برای سرمایه گذاران بلند مدت، بسیار کمتر از سرمایه گذارانی است که دیدگاه کوتاه مدت دارند.
3- سرمایه گذاری در شرکتی که دارای ثبات باشد
وارن بافت همواره به دنبال یافتن فرصتهای سرمایه گذاری در شرکتهایی میگردد که از یک ثبات قابل درک برخوردار هستند. این درسی بود که بافت از استادش «بنجامین گراهام» آموخت.
او به تجربه یاد گرفت که وقتی روی شرکتهای پایدار که در طول سالها حساب خود را پس دادهاند سرمایه گذاری میکند، میتواند ریسک سرمایه گذاری را کاهش دهد.
گذشته از این باید به دنبال شرکتهایی باشید که مزیت رقابتی بسیار ارزشمندی نسبت به سایر شرکتها دارند. چون در این صورت به راحتی از میدان رقابت بیرون انداخته نمیشوند.
4- کشف قیمتهای عالی برای خرید
منظور از این گزینه، یافتن سهمهایی است که اکنون در قیمتهایی بسیار کمتر از ارزش ذاتیشان معامله میشوند.
نیم نگاهی به دنیای حسابداری بورس
برای خواندن و درک صورتهای مالی یا گزارشهای ارائه شده از سوی شرکتها راهی به جز یادگیری مفهومهای اصلی حسابداری بورس ندارید. شاید در نگاه اول، این مبانی برایتان سخت یا پیچیده جلوه کنند، اما کمکم وقتی با این اصطلاحها آشنا شوید، میتوانید از دل آنها اطلاعات بسیار مهمی را استخراج کنید.
در ادامه به چند مورد از مهمترین اصطلاحهای حسابداری بورس میپردازیم:
بدهکار و بستانکار
مفهوم بدهکار و بستانکار در حسابداری، دو عاملی هستند که یک معامله را به وجود میآوردند. برای تعیین ماهیت هر حساب، کافی است بدانیم که آن حساب جزو دارایی، بدهی یا سرمایه است. بعد از آن ماهیتش به طور خودکار مشخص میشود.
در واقع، حسابهایی که جزو داراییها هستند، ماهیت بدهکار دارند. مثل حسابهای:
- صندوق
- تَنخواه گردان
- بانک
- موجودی کالا
- اموال
- دریافتنی
- اسناد دریافتنی
اما حسابهایی که جزو بدهی یا سرمایه هستند، ماهیت بستانکار دارند. مثل حسابهای:
- پرداختنی
- اسناد پرداختنی
- سرمایه
شاید تا الان متوجه شده باشید که تعریف بدهکار و بستانکار در حسابداری بورس با آنچه معمولا انتظار میرود تفاوت دارد. حسابهایی که دارای ماهیت بدهکار هستند، همیشه در سمت راست و حسابهایی که ماهیت بستانکاری دارند، همیشه در سمت چپ دفاتر حسابداری نوشته میشوند.
حسابداری تعهدی
در حسابداری تعهدی، مخارج زمانی ثبت میشوند که وجودشان مشخص باشد، نه زمانی که واقعا پولها جابهجا میشوند. دانستن این اصطلاح به این دلیل اهمیت دارد که شرکتهای سهامی تمام حسابهای خود را به صورت تعهدی ثبت میکنند.
یعنی ممکن است شرکت، فلان مقدار پول را طلبکار باشد و هنوز آن را دریافت نکرده باشد، اما آن را به عنوان یک فروش واقعی و موفق ثبت میکند.
صورت جریان وجوه نقد، طلایی که دستکم گرفته می شود
با وجود آنکه گزارشهایی مانند صورت درآمد و ترازنامه از اهمیت زیادی برخوردار هستند. اما گزارش دیگری به نام «صورت جریان وجوه نقد» وجود دارد که با وجود اطلاعات ارزشمند درونش چندان جدی گرفته نمیشود.
این گزارش به ما نشان میدهد که شرکت در طول یک دوره حسابداری، چه مقدار وجه نقد را ایجاد و خرج کرده است. گذشته از این، وضعیت این جریان نقد و خرج کردن را دستهبندی میکند.
البته یادتان باشد که به عنوان یک سرمایه گذار نیازی نیست که همچون یک حسابدار کارکشته در این موارد دقیق شوید. اما باید در حالت کلی بدانید که اوضاع از چه قرار است. بیایید با چند مورد از اصطلاحهای موجود در صورت جریان وجوه نقد آشنا شویم:
درآمد خالص
وقتی در یک دوره مالی مشخص، تمام هزینهها و مالیات را از سود یک شرکت کم کنیم، چیزی که باقی میماند، درآمد خالص است.
مالیات معوق
همانطور که میتوان از اسمش حدس زد، مالیاتی است که لازم نیست در همان سال مالی مشخص شده پرداخت شود.
سرمایه در گردش
داراییها و بدهیهای جاری را شامل میشود.
جریان نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی
این عبارت، ظرفیت درآمد سالانه یک شرکت را نشان میدهد. بهتر است قبل از سرمایه گذاری در یک شرکت، این گزینه را به خوبی بررسی کنید و در مورد درستی آن به یقین برسید. مثلا گاهی ممکن است، جریان نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی، واقعا در نتیجه فعالیتهای اصلی شرکت نباشد و در اثر عواملی مانند گرفتن وام یا فروش داراییها صورت بگیرد.
پیام اصلی نویسندگان کتاب «حسابداری بورس به سبک وارن بافت» چه بود؟
کتاب «حسابداری بورس به سبک وارن بافت» به قلم «استیگ برودرسن» و «پریستون پیش» نوشته شده است. آنها با تلاش برای بازسازی روش سرمایه گذاری وارن بافت به دنبال این بودند تا سرمایه گذاری اصولی را به مردم بیاموزند. این دو نویسنده در خلال نوشتن این کتاب با شخص وارن بافت مصاحبه کردند و از توصیههای او برای پیشبرد اهداف کتاب بهره بردند.
با توجه به اینکه وارن بافت یک سرمایه گذار ارزشمحور است، توصیههای درج شده در این کتاب به کار سرمایه گذارانی میآید که نسبت به سهمهای خود دیدگاهی بلند مدت دارند.
نظر شما چیست؟
شما از چه روشی برای تجزیه و تحلیل صورتهای مالی استفاده میکنید؟
آیا شما هم مانند وارن بافت، اصول خاصی برای کشف سهمهای ارزشمند دارید؟ لطفا از تجربه خودتان برایمان بگویید.































































