این مقاله از روی نسخه اصلی و انگلیسی کتاب فایننس چگونه کار می کند خلاصه برداری شده است!

خلاصه کتاب فاینانس چگونه کار می کند

اعتبار، سرمایه و گردش آن، خلاصه ماجرایی است که در بازارهای مالی رخ می دهند؛ اما این چند واژه در کنار هم یک بازی پر از هیاهو، هیجان و ریسک را به وجود آورده اند که هم اِشکِنک و هم سر شِکستَنَک دارد! به همین دلیل، نگاه کردن به این ماجرا با عینک های مختلف می تواند قاعده بازی را برایمان روشن تر و ما را در اجرای آن حرفه ای کند. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ کتاب «فاینانس چیست؟» از «میهیر دسای» می رویم و چندین نکته خواندنی را از دل واژه های آن پیش چشم شما می آوریم. با ما همراه باشید.

تحلیل مالی چیست و چرا مهم است؟

اولین فصل کتاب «فاینانس» به تعریف تحلیل مالی و نیاز به آن پرداخته است. نویسنده کار را این گونه آغاز می کند: «چگونه به ارزشمندی یک شرکت پی می برید؟ آیا برای این کار فقط به بررسی صورت های مالی بسنده می کنید؟ آیا حدس و گمان یا تعصب های ناخواسته خودتان را روی تصمیم گیری نهایی تان پیاده می سازید؟ فکر می کنید اگر داده های شرکت ها را بدون آگاهی از نام های تجاری شان مورد بررسی قرار دهید باز هم همان تصمیم را در موردشان می گیرید؟»

تحلیل مالی این امکان را به شما می دهد تا به شکلی بسیار عمیق تر، حرفه ای تر و کاربردی تر به ماجرای پنهان در ورای اعداد و ارقام دست پیدا کنید. این ماجرا و دید تازه به شما کمک می کند تا روند خلق ارزش توسط شرکت های موفق را زیر نظر بگیرید و سرنوشت سرمایه خودتان را به دست کسانی بسپارید که می دانند چطور آن را به چرخه ای از سودآوری و سازندگی اضافه کنند.

تحلیل مالی را از کجا آغاز کنیم؟

برداشتن اولین قدم، کاری سخت، ترسناک و سرنوشت ساز است. چون شما دانش و تصوری از ماجرای پیش رو ندارید و نگران هستید که نکند از پس آنها برنیایید؛ اما خوشبختانه صورت های مالی و اطلاعاتی که شرکت ها منتشر می کنند هیولاهایی کاغذی هستند. آنها در ظاهر، عجیب و گیج کننده به نظر می رسند اما در حقیقت، پشت هر کدامشان پیامی ساده نهفته است. در ادامه این گفتگو به سراغ چند مورد از داده های مهم شرکت ها می رویم و چهره از نقابشان بر می داریم:

– دارایی ها

دارایی های یک شرکت، چیزهایی هستند که برای به دست آوردن ارزش مورد نظرشان روی آنها سرمایه گذاری می کنند. این کار باعث می شود که آن دارایی ها به عضوی از خود شرکت تبدیل شوند؛ مثلا استارباکس روی خرید بهترین دانه های قهوه، مغازه ها، دستگاه های قهوه ساز و تمام چیزهایی که برای تحویل دادن یک قهوه به مشتری لازم است سرمایه گذاری می کند. از طرفی، این سرمایه گذاری، استارباکس را به صاحب تمام آن دانه های قهوه، دستگاه ها، مغازه ها و غیره تبدیل می کند. این اصلی ترین چیزی است که باید در مورد دارایی ها بدانید. ناگفته نماند که مهم ترین دارایی ها آنهایی هستند که راحت تر از بقیه نقد می شوند.

– وجوه نقد و اوراق بهادار قابل داد و ستد

برخی از شرکت های بزرگ، مقدار قابل توجهی پول نقد نگهداری می کنند و می توانید آن را در ترازنامه شان ببینید. این ماجرا چند علت دارد؛ مثلا شرکت ها از این پول نقد برای فرصت های تامین مواد اولیه در آینده، یک پشتیبان برای روزهایی که اوضاع شرکت چندان خوب نیست و مواردی از این استفاده می کنند. از آنجا که اوراق بهادار دولتی بیشترین میزان نقدشوندگی را دارد و شرکت ها می خواهند از پول راکد خود بهره هم ببرند مقدار قابل توجهی از آن را به اوراق بهادار تبدیل می کنند.

– حساب های دریافتنی

به پول هایی شرکت قرار است در آینده از مشتریان خود بگیرد، حساب های دریافتنی می گویند. برخی از شرکت ها برای جلب مشتریان بیشتر، بخش بزرگی از کسب و کارشان را بر پایه حساب های دریافتنی بنا می کنند. در نقطه مقابل، برخی دیگر هم ترجیح می دهند که چنین حساب هایی را بسیار محدود کنند. در واقع، شرکت هایی که به طور مستقیم با مشتریان سر و کار دارند کمترین حساب دریافتنی و شرکت هایی که در زنجیره میانی قرار می گیرند – مثلا یک قطعه خاص از محصولی را تولید می کنند – بیشترین میزان حساب های دریافتنی را دارند.

– موجودی

مواد یا محصولاتی که شرکت می تواند آنها را بفروشد در دسته موجودی ها قرار می گیرند. شاید این محصولات هنوز مواد خام باشند، شاید در فرایند تولید باشند و شاید هم به عنوان محصولی کامل، آماده عرضه به بازار باشند. البته همه شرکت ها موجودی ندارند. چون برخی از آنها به جای محصولات، خدمات ارائه می دهند.

– املاک و تجهیزات

دارایی های بلند مدت شرکت ها در این دسته جای می گیرند؛ مثلا کارخانه، ساختمان اداری، دستگاه هایی که در خط تولید وجود دارند، ماشین های توزیع کالا و هر چیزی که شرکت از آنها برای تولید یا پخش محصولاتش استفاده می کند در شمار املاک و تجهیزات قرار دارند.

– سایر دارایی ها

یکی از بخش های چالش برانگیز در داده های مالی شرکت ها بخشی به نام «سایر دارایی» است. وجود این بخش به دلیل ناتوانی سیستم حسابداری در تخمین زدن ارزش واقعی دارایی ها به وجود آمده است. به زبان ساده، حسابداری نمی تواند ارزش دقیق برخی از دارایی های شرکت ها مثل اعتبار نام تجاری و … را محاسبه کند. به همین دلیل اصلا آنها را در نظر نمی گیرد!

– حقوق صاحبان سهام

این دسته از منابع مالی، توسط سهامداران شرکت تامین می شود.

– حساب ها و اسناد پرداختنی

این حساب ها مواردی هستند که شرکت باید آنها را در یک بازه زمانی کوتاه به دیگران پرداخت کند. معمولا طرف حساب شرکت ها در حساب های پرداختنی، تامین کنندگان مواد اولیه و … هستند.

– بدهی بلند مدت

شرکت ها هم مانند اشخاص، زیر بار بدهی می روند و باید اصل پول را به همراه بهره آن پرداخت کنند. برخی از شرکت ها، یک سوم یا حتی نیمی از دارایی های خود را از طریق وام هایی که گرفته اند یا بدهی هایی که زیر بارشان رفته اند تامین کرده اند.

– سهام ترجیهی

سهام ترجیهی از ترکیب عناصر بدهی و حقوق صاحبان سهام تشکیل می شود. صاحبان این نوع از سهام قبل از سهامدارن عادی سود خود را دریافت می کنند. اگر اوضاع شرکت خوب باشد، همراه با آن رشد می کنند و اگر شرکت دچار بحران شود قبل از دیگر سهامداران حق و حقوقشان را می گیرند. علت این تبعیض آشکار، تصمیمی است که صاحبان سهام ترجیهی گرفته اند. آنها در زمانی که شرکت اوضاع خوبی نداشته و سرمایه گذاری در آن با ریسک بسیار زیاد همراه بوده است، سرمایه خود را در اختیار شرکت قرار دادند و باعث رشد و شکوفایی آن شدند. به همین دلیل، حسابشان از دیگر سهامداران که فقط با در نظر گرفتن سوددهی شرکت تصمیم به سرمایه گذاری روی آن گرفته اند سوا است.

چرا آب فاینانس و حسابداری در یک جوی نمی رود؟

کمی قبل با هم گفتیم که حسابداری، بخشی به نام «سایر دارایی ها» را در ترازنامه شرکت ها گنجانده است. آن هم فقط به این دلیل که نمی تواند ارزش واقعی آن را تخمین بزند. فاینانس با اینگونه برخوردها در حسابداری مشکل دارد. گذشته از این، حسابداری می تواند راه های گریز زیادی را به دست مدیران شرکت ها بدهد تا با دستکاری قانونی سود و جریان نقدی، نمایی تمام عیار برای سهامداران به راه بیندازند.

چالش های سود خالص در اندازه گیری واقعی عملکرد شرکت ها

سهامداران از بررسی سود خالص شرکت ها لذت می برند. چون بازده سهامشان را به آنها نشان می دهد؛ اما این موضوع نمی تواند به تنهایی معیاری برای بررسی عملکرد شرکت ها باشد چون:

  • تمام انواع هزینه را به یک چشم نگاه می کند
  • ردپای توصیه های حسابداری هم در این ماجرا دیده می شود؛ مثلا حسابداران به مدیران پیشنهاد می کنند که با گرفتن تصمیم های مختلف، میزان بازده را در حد یکسانی نگه دارند. این ماجرا با واقعیت اتفاق هایی که در یک صنعت یا کسب و کار رخ می دهند همخوانی ندارد.
  • سود خالص با چاشنی سلیقه ترکیب می شود. چون مدیران این توانایی را پیدا می کنند تا اعداد و ارقام را بسته به دلخواه خودشان دستکاری کنند.
  • و …

به همین دلیل، پیشنهاد می شود که به جای بررسی سود خالص، میزان جریان نقدی را زیر نظر بگیریم. چون جریان های نقدی به این راحتی ها قابل دستکاری نیستند و خیلی بیشتر از سود خالص به واقعیت عملکرد یک شرکت نزدیک شده اند.

چرخه تبدیل وجه نقد چیست؟

وقتی از فاینانس حرف می زنیم نباید آن را فقط به جریان بدهی یا حقوق صاحبان سهام گره بزنیم. چون فاینانس در قلب گردش های روزانه پول شرکت جریان دارد؛ مثلا چرخه تبدیل وجه نقد را در نظر بگیرید. در حالت معمولی، رسم بر این است که سرمایه گذاران، گردش های مالی را فقط از نظر مالی مورد بررسی قرار می دهند. این در حالی است که بخشی از گردش های مالی یک شرکت به بازه های زمانی گره خورده اند.

این بدان معنی است که میان خرید مواد اولیه، ایجاد ارزش و دریافت درآمد ناشی از فروش آن چندین بازه زمانی وجود دارند. در گیرودار همین ماجرا گاهی شرکت ها باید بدهی های خود را قبل از دریافت طلب هایشان بپردازند. این یعنی باید به دنبال راهی بگردند تا این کمبود نقدینگی برای پرداخت بدهی هایشان را جبران کنند.

جالب اینجا است که هیچ کدام از رویدادهای این چنینی شرکت که گاهی به سرنوشت شرکت یا حتی در نگاه کلان تر به اقتصاد گره می خورند، در صورت های مالی شرکت ها قرار نمی گیرند و ناگهان مثل یک بمب پنهان شده به جان شرکت و اقتصاد می افتند؛ درست مثل رکودی که در سال 2008 همه را غافلگیر کرد.

منظور از ارزش شرکت ها چیست؟

هر شرکت با تلاش برای ایجاد ارزش، هم برای خودش و هم برای سهامداران دست و پنجه نرم می کند. شرکت های بسیاری وجود داشتند که تحلیل گران سهام نتوانستند نگاه حرفه ای به اطلاعات و روند حرکتشان داشته باشند و به همین دلیل، بیشتر یا کمتر از ارزش واقعی شان ارزش گذاری شدند. حالا سوال اصلی این است که شرکت ها چگونه ارزش ایجاد می کنند؟ تلاش شرکت ها برای ایجاد ارزش در دو نام خلاصه می شود:

1) ارزش دفتری

همان سرمایه هایی هستند که توسط سهامداران به شرکت داده می شوند. این ارزش توسط عملیات های حسابداری و روی کاغذ محاسبه می شود. اگر به یاد داشته باشید کمی قبل با هم گفتیم که سیستم های حسابداری بسیاری از ارزش های ناپیدای شرکت ها را نادیده می گیرند. با این حساب، نمی توان تنها با در نظر گرفتن ارزش دفتری یک شرکت، در مورد ارزشمندی یا بی ارزشی سهام آن به نتیجه ای درست رسید.

2) ارزش بازار

به ارزشی که شرکت در بازارهای مالی دارد، ارزش بازار گفته می شود.

در نهایت از تقسیم ارزش بازار به ارزش دفتری آن، ارزش بازار یک شرکت به دست می آید. عوامل زیادی مانند: «بازده سرمایه گذاری»، «هزینه سرمایه»، «بازده حقوق صاحبان سهام»، «مقدار سودی که دوباره در کسب و کار سرمایه گذاری می شود» و «مدت زمان پروژه» هم روی تغییر ارزش شرکت تاثیر می گذارند.

فاینانس ساده نیست، لطفا گوش به زنگ باشید

اگر همه دانسته های مالی خودمان را کنار بگذاریم و خیلی ساده به ماجرای بازارهای مالی نگاه کنیم با دو دسته رو به رو می شویم. دسته اول، افرادی هستند که مقداری سرمایه دارند و می خواهند با سرمایه گذاری کردن آن به سود برسند. دسته دوم هم شرکت ها یا سازمان هایی هستند که برای رشد و توسعه به سرمایه نیاز دارند.

در این وضعیت، تنها کاری که باید بکنیم دادن سرمایه خودمان به شرکت ها و گرفتن سود مورد نظرمان است. این اصل ماجرایی است که در فاینانس اتفاق می افتد اما همه ماجرا نیست. وقتی ذره بین خودمان را نزدیک تر می بریم شرکت های واسطه، تحلیل گران، بانکداران، کارگزاران، معامله گران، صندوق های سرمایه گذاری و موارد بسیاری از این دست را می بینم که درست در فاصله میان ما و شرکت هایی که به سرمایه ما نیاز دارند ایستاده اند.

نگاهی کوتاه به عوامل پیچیده کردن فاینانس

معمولا بعد از هر بحران اقتصادی، دست کم یک بار انگشت اتهام به سمت واسطه های فاینانس دراز می شود و همه کاسه کوزه ها بر سر آنها شکسته می شوند؛ اما آیا واقعا این واسطه ها هیچ سودی برای سرمایه گذاران و شرکت ها ندارند؟ بیایید نگاهی به این واسطه های مالی بیندازیم و با عینک خودمان آنها را برانداز کنیم:

  • تحلیل گران سهام

شاید مفیدترین فردی که هم به درد سرمایه گذاران و هم به درد شرکت ها می خورد، همین تحلیل گر سهام – البته از نوع صادق و با وجدانش – باشد. کار تحلیلگران سهام، زیرورو کردن شرکت ها، کشف فرصت ها و تهدیدها، جمع آوری اطلاعات و در نهایت پیشنهاد دادن به سرمایه گذاران است. باید این واقعیت را بپذیریم که بخش قابل توجهی از سرمایه داران، وقت، توانایی و حال و حوصله کلنجار رفتن با داده های شرکت ها و صورت های مالی را ندارند. برای اینگونه افراد، تحلیل گران سهام، حکم فرشته نجات را دارند که در عوض مقداری پول، کاری پیچیده و خسته کننده را برای آنها انجام می دهند.

  • سرمایه گذاران نهادی

در فاینانس افراد مختلف، نام های شغلی متفاوتی دارند که تقریبا بیشتر آنها در چند مفهوم ساده خلاصه می شوند؛ مثلا مدیر پول، مدیر مالی و مدیری دارایی هر سه، مفهوم «سرمایه گذاران نهادی» را می رسانند. این نوع از سرمایه گذاران نماینده تعدادی سرمایه دار هستند که پول هایشان را به سرمایه گذار نهادی داده اند. او هم به نمایندگی از آن افراد، پول را در موقعیت هایی که فکر می کند مناسب است سرمایه گذاری می کند. معمولا این نوع از سرمایه گذاران اطلاعات مورد نیازشان را از تحلیل گران سهام به دست می آورند. سرمایه گذاران نهادی در دسته های متفاوتی جای می گیرند:

  1. صندوق های سرمایه گذاری مشترک
  2. صندوق های بازنشستگی
  3. صندوق های ودیعه
  4. صندوق های ثروت ملی
  5. صندوق های پوشش ریسک
  • معامله گران

این دسته از افراد برای بازارهای مالی، خریدار و فروشنده پیدا می کنند. به همین دلیل به آنها «بازارساز» هم گفته می شود. معمولا معامله گران با یک تحلیل گر سهام در ارتباط هستند و با او همکاری می کنند. یک معامله گر دستمزد فعالیتش را از کمیسیون هایی که برای انجام معامله ها می گیرد بر می دارد. البته خوشبختانه اکنون مقدار قانونی این کمیسیون ها نسبت به گذشته کاهش یافته است.

  • فروشندگان

فروشندگان کسانی هستند که ایده های ارائه شده از سوی تحلیل گران سهام را به سرمایه داران بزرگ و در کل، جامعه گسترده تری می فروشند. در مقابل هم کمیسیون خود را دریافت می کنند.

  • بانکداران سرمایه گذاری

بانک های معمولی کارهایی مثل سپرده گذاری، دریافت وام و … را انجام می دهند؛ اما بانک های سرمایه گذاری به طور ویژه روی سرمایه گذاری تمرکز کرده اند. مشتریان آنها را شرکت های کوچک و بزرگی تشکیل می دهند که یا در بازار سهام حضور دارند یا می خواهند وارد این بازار شوند.

بانک های سرمایه گذاری کارهایی مثل: «عرضه اولیه سهام»، «تامین مالی»، «ادغام یا واگذاری شرکت های مختلف با یکدیگر» و … را انجام می دهند. در حقیقت آنها عملکردی مانند معامله گران را برای شرکت ها دارند. در کنار ارائه این خدمات هم سود و کارمزدهای خودشان را بر می دارند.

  • رسانه ها

بستر رسانه ها – مثل روزنامه های آنلاین و آفلاین، شبکه های اجتماعی، شبکه های تلویزیونی و غیره – فرصت بسیاری خوبی برای تبادل گسترده اطلاعات میان تحلیلگران سهام و سرمایه گذاران است. البته نباید انتظار داشته باشیم تمام مطالبی که در این بستر ارائه می شوند درست یا نادرست باشند. داشتن نگاهی بی طرف، رمز استفاده حداکثری از اطلاعاتی است که در رسانه ها مطرح می شوند.

4 نکته باریکتر از مو که باید در مورد فاینانس بدانید

دانستن نکته های تیتروار زیر می تواند در تکمیل کردن نگاه شما به فاینانس و ماجراهای بازارهای مالی کمک حالتان باشد:

1. فاینانس، پول نیست؛ اطلاعات است!

شاید در نگاه اول فکر کنید که پایه اصلی در فاینانس، پول و سرمایه است؛ اما چیزی که پول و سرمایه را به گردش در می آورد و آن را از یک سو به سوی دیگر می برد، اطلاعات و عواملی هستند که در ورای حرکت های مالی نهفته اند.

2. بزرگ ترین چالش مدیران مالی، تامین مالی نیست بلکه تخصیص آن است!

بالاخره هر شرکتی راهی برای تامین مالی خود پیدا می کند. نکته مهم این است که آیا می تواند این سرمایه جمع آوری شده را به سوددهی برساند؟

3. ارزش گذاری و زمان به هم گره خورده اند!

این مهم نیست که یک شرکت در بازه زمانی کوتاه بتواند ارزش ایجاد کرده و بازده خوبی را به سهامدارانش بدهد. نکته مهم و ارزشمندی واقعی این است که شرکت ها بتوانند در طول یک بازه زمانی طولانی هم به فرایند خلق ارزش ادامه دهند.

4. سنگ محک اصلی برای سنجش عملکرد، بازده حقوق صاحبان سهام است!

برای درک پیشرفت یا پسرفت عملکرد یک شرکت باید آن را در بازه های زمانی و نسبت به معیارهای دیگر سنجید. در غیر این صورت نمی توان متوجه شد که یک میلیون دلار سودآوری شرکت (A) خوب است یا بد!

نظر شما چیست؟

آیا در میان تجربه هایتان نکته دیگری در مورد کار با فاینانس و بازارهای مالی وجود دارد؟ لطفا تجربه ارزشمندتان را با ما در میان بگذارید.