این مقاله از روی نسخه اصلی و انگلیسی کتاب خصوصی سازی پول خلاصه برداری شده است!

خلاصه کتاب خصوصی سازی پول (Denationalization Of Money)

وقتی پای صحبت اقتصاددان ها و اهل سیاست می نشینیم، دم به دقیقه واژه وزین «تورم» را از زبانشان می شنویم. آنها یا در حال خبر دادن بروز یک تورم جدید هستند یا در مورد آسیب های تورم، سخنرانی می کنند. در این میان، کمتر کسی به فکر یافتن یک راه علاج برای سریال بی انتهای تورم ها می گردد. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ کتاب «خصوصی سازی پول» از «فردریش فون هایک» می رویم و تلاش های نویسنده کتاب را در باب یافتن یک چاره جهانی برای تورم به تماشا می نشینیم. تا پایان این ماجرا با ما همراه باشید.

دردسر تورم برای مردم و ملت ها

تورم، چندین بار منابع را بین قرض دهنده ها و قرض گیرنده ها توزیع می کند؛ اما مشکل اینجا است که این توزیع، به شکلی بی فایده و غیر کاربردی انجام می شود. به همین دلیل، تنها چیزی که در این میان از دست می رود، منابع است. از طرف دیگر، تورم، چوب لای چرخ بازار سرمایه می گذارد، پیش بینی قیمت ها، روند رشد یا افت آن را بسیار سخت می کند.

در کنار تمام این موارد، چیزی که به آتش تورم، دامن می زند تلاش های دولت ها برای دستکاری کردن نرخ تورم و بازی با قیمت ها است. این ماجرا چیزی شبیه به بازی کردن یک کودک سوزن به دست با یک بادکنک بزرگ است. فرقی ندارد که کودک سوزن را آرام وارد بادکنک کند یا این کار را به یکباره انجام دهد. چون در هر صورت، برخورد سوزن و بادکنک یک نتیجه بیشتر ندارد و آن ترکیدن است!

راه حل دراز مدت ثبات پولی چیست؟

هایک در کتاب «خصوصی سازی پول» تدوین قانون اساسی برای پول و مهار رشد ارزش آن را بهترین روش برای برچیدن تورم از جهان معرفی می کند. این ماجرا باعث می شود که پول از اختیار دولت ها خارج شود و به دست بخش های خصوصی یعنی قشری از خود مردم بیفتد. در این صورت، نه تنها دست دولت ها از بازی کردن با ارزش پول، کوتاه می شود بلکه به دلیل ایجاد شدن بستر رقابت بین شرکت های خصوصی تولید کننده پول البته زیر پرچم قوانین اساسی، پول نیز همچون اقتصاد رقابتی، رشد خواهد کرد و ارزش آن در طول زمان حفظ خواهد شد.
البته گفتنی است که بعد از انتشار کتاب «خصوصی سازی پول» بسیاری از اقتصاددان های آن زمان با آن به مقابله پرداختند. ولی همه در پس زمینه ذهنشان می دانستند که به زودی بسترهای اجرای این تغییر بزرگ جهانی به وجود می آید. اکنون شواهدی که از تغییرات پول ها و روی کار آمدن شکل های تازه و نوینی از ارزها – مثلا ارزهای دیجیتال – می بینیم نویدبخش به حقیقت پیوستن این راه حل هستند.

اولین قدم برای آزادسازی پول از چنگال دولت ها

در روند خصوصی سازی پول، کشورهایی که با یکدیگر بازار و حتی مرز مشترک دارند با هم توافق می کنند که ارز کشورهایشان بدون هیچ مانع قانونی در کشورهای دیگر این توافق مبادله شود. به این ترتیب، مردم عادی، شرکت ها، مجموعه ها و حتی بانک ها از قید و بند انحصار یک ارز در یک قلمرو آزاد می شوند. شرکت ها می توانند در سرزمینی به جز جایی که اکنون هستند هم به راحتی کار کنند.

حتی شاید بتوان گفت که چنین توافقی بهشتی برای بانکداران به وجود می آورد. از این گذشته، همزمان با آزادسازی ارزها در این کشورها، تنور رقابت بر افروخته می شود. هر جایی که شرکت های ریز و درشت با هم به رقابت بپردازند بهترین مکان برای رو به جلو حرکت کردن، رشد اقتصادی و در نهایت، تجربه آسایش خواهد بود.

آزادسازی پول در یک منطقه چه مشکلاتی را به دنبال خواهد داشت

با وجود اینکه توافق بین کشورها می تواند آتش تورم را رو به خاموشی سوق دهد اما با این وجود نمی توان خصوصی سازی پول را طرحی کامل و بدون مشکل در نظر گرفت؛ مثلا:

  • شاید کشورهای عضو این توافق در نهایت راضی نشوند که یک ارز دیگر، جای ارز ملی خودشان را بگیرد. به ویژه اگر این دو کشور در خاطرات ملی خود اثراتی از نبردهای خونین را به یادگار داشته باشند. کشور بازنده یا برنده هرگز زیر بار استفاده کردن از ارز دیگری نمی رود. چون در بهترین حالت، کشور بازنده آن را نوعی استعمار و کشور برنده نوعی خفت و تحمیل شکست به حساب می آورد.
  • هیچکس در هیچ کدام از کشورهای این توافق، حاضر نیست مدیریت درست این ارز مشترک را تضمین کند. چون این ماجرا با وجود بزرگترین نکته مثبتش یعنی سرکوب تورم، هنوز در فاز آزمایشی به سر می برد. در نتیجه، پذیرفتن این مسئولیت به معنی اعلام آمادگی برای شکسته شدن کاسه کوزه ها بر سر آن کشور در اولین پیچ ناپیدای مسیر است!
  • مشکل دیگری که این توافق با خودش به همراه می آورد، بالا یا پایین کشیده شدن توازن اقتصاد جمعی این کشورها زیر سایه ارز مشترک است. وقتی کشوری که پایه های اقتصادی ضعیفی داشته باشند وارد این توافق شود، خود به خود به سمت رشد و شکوفایی قدم برمی دارد؛ اما این موضوع برای کشورهای که اکنون در پیشرفت نسبی قرار دارد، چیزی شبیه به نوعی عقب گرد خواهد بود.

چرا هنوز هیچ کشوری برای درآوردن انحصار پول از دولت اقدام نکرده است؟

شاید بتوان گفت، بزرگ ترین دلیل آن کمبود آگاهی، اطلاعات، تجربه و در نتیجه نداشتن چشم اندازی نسبت به آینده خصوصی سازی پول است. با وجود آنکه آزادسازی پول از دست دولت ها که آن را حق مسلم خودشان در نظر می گیرند بهترین نوشدارو برای تورم جهانی است اما هنوز هم مردم، شرکت ها سازمان ها و اهالی اقتصاد، ماجرای پول را به دولت ها گره می زنند.

این در حالی است که هیچ دولتی نتوانسته کاری واقعی برای برطرف شدن تورم انجام دهد یا مزیتی بر ویژگی های پول بیفزاید. همان طور که وجود حق انحصاری در تجارت می تواند جلوی رشد اقتصادی را بگیرد، منحصر شدن قدرت پول به دولت ها نیز می تواند به سریال زیان های این ماجرا ادامه دهد. تا رسیدن آن زمان، اهالی اقتصاد و کسانی که واقعا به دنبال راه چاره ای برای ماجرای پول و تورم آن هستند باید به سراغ آگاهی دادن به ذهن ملت ها باشند.

چون تا وقتی که نور این آگاهی، چشم ها را روشن نکند و زمینه پرسیدن سوال ها را به وجود نیاورد، نیاز به تغییر، احساس نخواهد شد و این یعنی تورم بیشتر و حتی رکودهای اقتصادی بسیار بزرگ در آینده.

نگاهی به ریشه های تاریخی اسارت پول توسط دولت ها

بیایید به چندین قرن قبل بازگردیم. زمانی که از مفهوم پول فعلی هیچ خبری نبود و چرخ های اقتصاد با سکه های ضرب شده طلا، نقره و مس به گردش در می آمد. شاید بزرگ ترین متهمان ماجرای حق کنترل پول توسط قدرتمندان، داستان ها و افسانه هایی باشند که حاکمان، فرماندهان و پادشاهان در مورد الهی بودن سلطنت خودشان در ذهن مردم ناآگاه فرو کرده بودند.

همین ماجرا به آنها این حق را می داد تا کنترل پول و گردش اقتصاد را به بهانه های مختلف در دست بگیرند و هر جا که به نفعشان نبود آن را با حکم الهی خود تغییر دهند. در نتیجه، حق ضرب سکه به پادشاهان تعلق گرفت. این ماجرا به آنها پول و قدرت می داد. مردم عادی هم که در فقر، ناآگاهی و ضعف به سر می بردند نمی توانستند یا حتی نمی خواستند با این افراد الهی، پولدار و قدرتمند وارد نزاع شوند.

حاکمان و پادشاهان در سرچشمه قدرت، اردو زدند؛ اما این چشمه تنها تا زمانی پر آب می ماند که مردم به استفاده کردن از پول های تعریف شده ادامه می دادند و پای سکه یا پول دیگری به میدان باز نمی شد. این موضوع به خودی خود می توانست علت اصلی بسیاری از نبردها، کشت و کشتارها و زورگویی هایی باشد که در طول تاریخ بر سر مردم آمد؛ به ویژه آنهایی که با تفکر بیگانه نبودند از این ماجرا ضررهای بسیاری دیدند.

وقتی پول کاغذی، مسیر ثروت سازی برای حاکمان و پادشاهان را هموارتر می کند

در ادامه کتاب «خصوصی سازی پول» به علت علاقه حاکمان به پول های کاغذی می پردازیم. با وجود آنکه انحصار ضرب سکه ها و مقدار فلز درون آنها در اختیار پادشاهان و حاکمان بود اما مشکلی وجود داشت. تولید یا بهتر است بگوییم ضرب این سکه ها کار ساده ای نبود. به همین دلیل وقتی پای پول های کاغذی با کمترین ابزار و ارزان ترین مواد اولیه به دنیای اقتصاد باز شد، کار افرادی که بر سر قدرت نشسته بودند بسیار آسان گشت. آنها می توانستند به آسانی خوردن یک لیوان آب هر چقدر که می خواهند پول کاغذی چاپ کنند و بیش از گذشته ثروتمند شوند.

ناگفته نماند که پول های کاغذی در ابتدا به خودی خود ارزشی نداشتند. قدرتمندان این برگه های کاغذ را به عنوان نوعی رسید در قبال سکه هایی که هرگز به مردم پرداخته نمی شدند به آنها دادند و توانستند اعتمادشان را جلب کنند. کم کم عوامل زیادی دست در دست هم دادند و باعث شدند که مردم از همین رسیدها به جای سکه ها استفاده کنند. در واقع، آنها با اعتبارِ پنهانِ پشتِ این رسیدها معامله می کردند.

تورم خوب است؛ شما اشتباه می کنید!

یکی از جالب ترین مواردی که توسط دولت ها و برخی اقتصاددان ها بیان می شود این است که: «تورم، ضامن پیشرفت سریع جامعه است!» این افراد که آنها را «تورم گرا» صدا می زنیم به جای آنکه در پی راهی برای کم کردن آتش تورم باشند، دوست دارند با آن بازی کنند. تلاش های پوچ آنها در حالی است که در تاریخ اقتصاد هیچ دوره پیشرفت پایدار با تورم همراه نبوده است.

برعکس، سریع ترین دوره های پیشرفت جوامع انسانی به دوره هایی اشاره دارند که قیمت ها تا حدود 200 سال تغییری نکردند. انگلستان و آمریکا دو کشوری هستند که می توانیم آنها را به عنوان سند زنده این ماجرا و بر اساس شواهد معتبر تاریخی مثال بزنیم.

تلاش هایی تاریخی برای راه اندازی ارزهای غیر دولتی و تولد خصوصی سازی پول

شاید بتوان گفت اولین قشر از جامعه که سر از کار بازی دولت و پول هایش درآوردند، بازرگانان بودند. آنها با امید به آنکه بتوانند دوشادوش ارزهای دولتی، ارزهای خصوصی هم داشته باشند چند بانک را افتتاح کردند؛ اما زودتر از آنچه که فکرش را می کردند توسط نیروهای دولتی سرکوب شدند. این ماجرا درس بزرگی برای بازرگانان و دولت ها بود.

تاجران دریافتند که باید به جای مقابله با پول های دولتی به دنبال راهی برای استفاده کردن از آنها باشند. دولت ها هم یاد گرفتند که بانک ها را به سمت خود جذب کنند و فقط به بانک هایی مجوز فعالیت بدهند که از ارز دولتی پشتیبانی می کنند. به همین راحتی، بزرگ ترین تلاش برای برچیدن تورم در همان قرن های آغازین، به باد فنا سپرده شد.

دروغی به نام «وجه رایج مملکت!»

معمولا وقتی مردم می خواهند در مورد اعتبار پولی که در دست دارند حرف بزنند می گویند: «فلان مقدار، وجه رایج مملکت!» گویی این عبارتی جادویی است که تمام پول های دیگر را از هستی نابود می کند؛ اما اگر سری به قانون بزنیم با این اصطلاح روبه رو می شویم: «وسیله ای برای پرداخت بدهی» این یعنی از نظر قانونی، هر نوع سندی که اعتبار آن بتواند بدهی های شما را پرداخت کند «پول» محسوب می شود؛ اما حالا دولت ها در نقش یک شرکت زورگو و انحصار طلب فرو رفته اند، در مقابل خصوصی سازی پول گارد گرفته اند و می خواهند مردم فقط از پولی که آنها چاپ یا ضرب می کنند استفاده کنند!

پول، نمادی از یک ارزش است نه چیزی بیشتر

در طول تاریخ اقتصاد، همواره چیزهای متفاوتی در نقش پول ظاهر شدند؛ از صدف های نایاب بگیر تا سیگار در زندان، از سنگ های یک ساحل دور بگیر تا تکه کاغذی که فقط به دلیل یک امضای معتبر ارزش فراوانی پیدا می کند. بنابراین، پول فقط محدود به دولت ها یا حکومت ها نیست. هر چیزی که بتواند ارزش مشخصی را با خود به دوش بکشد می تواند در نقش پول به بازی مشغول شود.

این موضوع در مورد ارز کشورهای دیگر هم برقرار است؛ مثلا در دَخل مغازه داران و فروشندگانی کشورهایی که توریست های زیادی دارند انواع مختلفی از ارزهای خارجی پیدا می شود. توریست ها هم از این موضوع خوشحال هستند. چون می توانند بدون تبدیل کردن ارز کشور خودشان در کشور میزبان خرید کنند یا هزینه هایشان را بپردازند.

در کنار این موضوع، بسیاری از مردم ترجیح می دهند که پس انداز خود را فقط به ارز جاری کشور خودشان محدود نکنند و به ارز کشورهای دیگر هم پولی را کنار بگذارند. در تمام این موارد، مردم نه روی آن تکه سنگ، آن امضا، آن کاغذ یا … بلکه روی ارزشی که به دوش می کشد حساب باز می کنند. بنابراین، اگر یک استاندارد برای ارزش چیزهایی که می توانند پول باشند تعیین شود، هر موسسه ای می تواند پول خودش را با ارزش مشخص آن ارائه دهد و ماجرای خصوصی سازی پول واقعا به جریان بیفتد.

با چهار کاربرد پول آشنا شوید

برای بازی با پول و مفهوم آن یا حتی برای آزادسازی آن از چنگال دولت ها و خصوصی سازی پول باید قبل از هر چیز با کارکردهای آن آشنا شویم. باید بدانیم که مردم به عنوان اصلی ترین پذیرندگان این نوع از ارزش ها آنها را در چه جریان هایی به حرکت در می آورند؟ در ادامه، چهار کاربرد پول را زیر ذره بین می بریم:

1) خرید کردن با پول نقد

افرادی که دستمزد یا حقوق خود را به صورت نقدی دریافت می کنند می خواهند با آن تمام هزینه های خود را پرداخت کرده یا چیزهایی که نیاز دارند را خریداری کنند. از طرفی، فروشندگان یا ارائه دهندگان خدمات نیز می خواهند در برابر محصول یا خدمتی که ارائه می دهند ارزش مشخصی را بگیرند. بنابراین برایشان فرقی نمی کند که خریدار، ارزش مورد نظر را با چه ارزی پرداخت می کند. چون ارزش ها با ثبات هستند و در یک اقتصاد سالم، ارزش یک محصول به این راحتی ها تغییر نمی کند. ناگفته نماند که ارزش پول به رقمی که روی آن چاپ یا حک شده ارتباطی ندارد. بلکه به این بستگی دارد که شما با استفاده از آن مقدار، پاسخگوی چه میزان از نیازهایتان خواهید بود؟ هر چقدر که این مقدار کمتر و نیازهای پاسخ داده شده بیشتر باشند یعنی آن ارز یا واحد پولی، واقعا ارزشمند است.

2) پس انداز کردن

پس انداز کردن نوعی خرج کردن پول به شمار می رود؛ اما در این روش، مردم دو رویکرد را در پیش می گیرند؛ اول اینکه پول را برای پرداخت هزینه نیازهایی که شاید در آینده نتوانند با درآمد جاری شان آنها را بپردازند ذخیره می کنند. در این حالت، ارزی که ذخیره می کنند باید همان چیزی باشد که در حالت معمولی، خرجش می کنند.

در حالت دوم، مردم پول را با هدف سرمایه گذاری پس انداز می کنند. در این وضعیت، چندان برایشان مهم نیست که چه ارزی را کنار می گذارند. چون به دنبال افزایش ارزش آن ارز هستند.

3) استاندارد پرداخت جدید

در این ماجرا دو طرف وجود دارند؛ قرض دهنده و قرض گیرنده. طرف قرض دهنده که معمولا بانک و موسسات مالی را تشکیل می دهد، دوست دارد ارزش ارزی که می دهد مدام افزایش پیدا کند. در نقطه مقابل، طرف قرض گیرنده یعنی مردم، دوست دارند ارزش ارزی که قرض گرفته اند کاهش پیدا کند. اگر خصوصی سازی پول به جریان بیفتد، هر دو طرف در دراز مدت، برنده این میدان خواهند بود.

4) معیاری برای سنجش ارزش محصولات و خدمات

این موضوع یکی از اصلی ترین تکیه گاه هایی است که اقتصاددان ها و دولت ها از آن برای در انحصار نگه داشتن پول استفاده می کنند. این در حالی است پول های ملی دست کم در طول 200 سال گذشته ابدا ثبات نداشتند. البته مردم خیلی دیر متوجه کاهش یا گاهی افزایش ارزش پول می شوند. چون خیال می کنند تغییرات فقط در بالا یا گاهی پایین آمدن قیمت محصولات خلاصه می شوند.

در حالی که تغییر قیمت ها تنها یک تکه از کوه یخی عظیم حوادثی است که در پشت صحنه اقتصاد مبتلا به تورم و ارزهای انحصاری روی می دهد. اگر ارزها از انحصار دولت ها خارج شوند آنگاه ارزهای خصوصی این توانایی را پیدا می کنند تا در طول یک بازه زمانی به ثباتی که اکنون ارز ملی، نام آن را به دوش می کشد دست یابند.

آزادسازی بانک ها از یک رویا تا چیزی که اتفاق افتاد

در گذشته ای نه چندان دور، ارزش ارزهای ملی به مقدار طلای پشتیبان آنها وابسته بود. «استاندارد طلا» ضامنی بود که مردم روی ارزشمندی آن حساب باز می کردند. پس از برچیده شدن استاندارد طلا، دولت ها دیگر نمی توانستند در عوض اسکناس ها طلا ارائه بدهند. به همین دلیل، ماجرای «وجه رایج مملکت» و پولی که فقط توسط دولت چاپ می شود را به راه انداختند تا بتوانند به رسمیت بخشیدن به اسکناس ها ادامه دهند. همین کار باعث شد تا دولت ها بزرگ ترین بهانه خود برای انحصار ارز را از دست بدهند.

به موازی این ماجرا در یک بازه زمانی، برخی از صاحبان قدرت به دنبال آزادسازی بانک ها و انتشار پول ملی در بانک شخصی خودشان بودند. اما هنوز هم ماجرا تا خصوصی سازی پول فاصله زیادی داشت. در نهایت دولت ها برای پیچاندن این ماجرا دست به کار شدند. آنها یک بانک مشخص را در نظر گرفتند و انحصار چاپ پول ملی را به او دادند و این بانک را موظف کردند تا ارز نقد مورد نیاز بانک های دیگر را تمام و کمال تامین کند. به همین ترتیب، ماجرای بانک های آزاد به یکی از پرونده های شکست خورده تاریخ اقتصاد تبدیل شد.

بانک ها دومین سد دفاعی از پول ملی!

حتی اگر همین امروز سنگی جادویی به سر تمام دولت ها، اقتصاددان و اهالی قدرت بخورد و همه آنها به یکباره تصمیم به خصوصی سازی پول بگیرند باز هم یک نیروی مقاومتی در خط مقدم ایستاده و با تمام قوا مانع این کار می شود. این نیروی ذخیره، بانک ها هستند. با وجود آنکه انحصار زدایی از پول، قبل از همه دست بانک ها را بازتر می کند اما تا رسیدن به آن مرحله، جاده ای پر از صخره های تغییر پیش روی بانکداران قرار گرفته است.

بدون تغییر دادن سازوکار قبلی، هیچ بانکی نمی تواند از سیستم تازه پیروی کند. گذشته از این، اجرایی کردن تغییرها گاهی با صرف هزینه های مختلف همراه است. از آنجا که ما انسان ها خیلی سخت موقعیت فعلی خودمان را به هوای حضور در یک موقعیت جدید رها می کنیم، بانک ها به حمایت از پول ملی قد علم خواهند کرد. چاره این کار، فرصت دادن به نسل جدید بانکداران است؛ یعنی کسانی که همچون پدرانشان فکر نمی کنند و ذهنشان را برای ورود تغییرات سرنوشت ساز باز گذاشته اند.

جدالی میان پول ارزشمند و پول بی ارزش؛ انتخاب مردم و بانکداران چه خواهد بود؟

با راه افتادن سیستم جدید، صدای مخالفت بسیاری از کسانی که اکنون آنها را «نخبه» می نامیم در می آید. چون نخبه بودن آنها تا زمانی به قوت خود باقی است که مردم انتخابی جز پول ملی نداشته باشند. وقتی مردم بتوانند بین پول مریض و پر از تورمی که دولت ها به آنها ارائه می دهند و پول سلامت و بی تورمی که توسط بخش خصوصی به آنها ارائه می شود یکی را انتخاب کنند پول ملی خیلی زود از صحنه خارج خواهد شد.

خصوصی سازی پول، چیزی شبیه به باز کردن سرچشمه رودی است که سالها به دست اهالی دولت پشت سدها اسیر شده بود و مردم قدرتی برای استفاده کردن از آب آن نداشتند؛ اما حالا با آزادسازی پول، مردم نیز می توانند به حق خود از این ماجرا دست پیدا کنند. این موضوع برای بسیاری از نخبگان و اهالی قدرت، چیزی در مایه های کابوس های شبانه است!

آیا استاندارد طلا می تواند از پول ملی، پول بهتری بسازد؟

بخش قابل توجهی از اقتصاددان های اهل سیاست که نه می خواهند پول ملی برچیده شود و نه از وضعیت موجود راضی هستند، پیشنهاد بازگشت سفت و سخت به استاندارد طلا را ارائه می دهند. شاید بتوان کمی به آنها حق داد؛ اما ناگفته نماند که استاندارد طلا هم برای خودش مشکلات بزرگی دارد. به همین دلیل، نمی توان یک تنه از پس کوهستان مشکلات پول ملی بربیاید.

آیا آزاد سازی تجارت می توان ارزش پول ملی را افزایش دهد؟

تجارت، اکنون هم در برخی از کشورها رنگ آزادی نسبی را به خود دیده است؛ اما تجارت آزاد به پولی نیاز دارد که ارزش آن توسط سیاست های دولت تعیین نشود. این ماجرا درست مانند آن است که شما به عنوان رئیس جمهور، فرماندهان خود را به نبرد می فرستید اما از آنها می خواهید که خودشان را با کم و زیاد شدن تعداد سربازها وسط صحنه نبرد وفق دهند!

چرا تلاش های دولت ها برای بالا بردن ارزش پول ملی بی فایده است؟

این ماجرا چند دلیل دارد:

  • تغییرات به نفع دولت ها نیست

دولت ها و قدرتمندان از تورم ایجاد شده نهایت بهره را می برند و مسئولیت تحمل فشار ناشی از آن را بر گردن مردم و کسب و کارها انداخته اند. به همین دلیل، دلیلی برای تغییر این وضعیت، خصوصی سازی پول و دست کشیدن از بزرگ ترین اهرم قدرت خود برای کنترل و سرکوب ملتشان نمی بینند.

  • تورم گراها در شیپور مزیت ها فریاد می کشند

هر تلاشی که برای تغییر افکار در مورد تورم می شود توسط افرادی که خودشان را نخبه و دلسوز مردم می نامند به فنا می رود. همان طور که با هم گفتیم، برخی از آنها تورم را از پایه های پیشرفت می دانند!

  • سرعت اصلاحات بسیار کند است

چیزی که ما به آن نیاز داریم اصلاحات سیاستمدارانه، دلسوزانه یا ترحم انگیز نیست. اقتصاد جهان به باغبان هایی بی رحم و منفعت طلب نیاز دارد که علف های هرز کاشته شده توسط دولت ها را از باغچه اقتصاد برچیند و گل های جدید پر فروش و ارزشمند را در بخش های تازه تر پرورش دهد. باغبانی که عاشق علف های هرز باشد هرگز شانس تماشای یک باغ زیبا را به دست نخواهد آورد. باغبان های دولت تمایلی به کاشت گل ها جدید و راه اندازی یک مسابقه تمام عیار پرورش گل ندارند. چون منفعت آنها از برداشت و فروش علف های هرز بسیار بیشتر از آن است که در ذهن ما بگنجد!

پیام اصلی «فردریش فون هایک» در کتاب «خصوصی سازی پول» چه بود؟

«فردریش فون هایک» که او را یکی از بزرگ ترین اقتصاددان ها و فیلسوفان سیاسی قرن بیستم می نامند در کتاب «خصوصی سازی پول» به دنبال پیشنهاد راهی ماندگار برای برطرف کردن تورم بود. از نظر او تنها راه پایدار برای بستن پرونده چند هزار ساله تورم، خصوصی سازی پول و آزادسازی حق انتشار ارز از دست دولت ها بود. در این صورت، پول نیز به بازار اقتصاد راه می یافت، حساب پول های خوب از پول های بد و بی ارزش سوا می شد و مردم رنگ آرامش، ثبات اقتصادی و رونق را به چشم می دیدند.

نظر شما چیست؟

فکر می کنید آیا در دنیای واقعی ما، جایی که جریان ها و اهالی قدرت حضور دارند، امکان آزادسازی پول ملی در چند سال آینده وجود داشته باشد؟