دانستن، قدرت است. این قانونی نانوشته و بسیار مهم است که هر تاجر موفقی درستی آن را تایید می کند. خواندن کتاب، رمز سال ها پیروزی و علت بارها شکست را به رایگان در اختیار ما قرار می دهد. خلاصه ها هم چنین خاصیتی دارند. مرور خلاصه کتاب ها که با گلچین کردن بهترین مطالب یک نویسنده به دست می آیند می تواند به شکلی موثر و مفید راهگشای افراد جستجوگر و پر مشغله باشد. در این بخش از خانه سرمایه به سراغ کتاب «تسلط بر چرخه بازار» می رویم و به تماشای موضوع های دست چین شده از لابه لای صفحه های آن می نشینیم. با ما همراه باشید.
چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
- با مطالعه این کتاب به درکی درست از چرخه های بازار می رسید.
- این کتاب به شما کمک می کند تا بتوانید جایگاه کنونی خود را در چرخه بازار بورس پیدا کرده و جایگاه آینده تان را پیش بینی کنید.
- با تاثیر افزایش یا کاهش قیمت ها بر عملکرد بازار آشنا خواهید شد.
- می آموزید که چرا سرمایه گذاران باید برخلاف جریان مالی شنا کنند.
- متوجه می شوید که چرا به دنبال ترقی، ورشکستگی اتفاق می افتد.
- درک خواهید کرد که چرا بازارهای بدون ریسک، پرریسک ترین نوع بازارها هستند.
- بهترین راه ها را برای تبدیل شدن به یک سرمایه گذار برتر خواهید آموخت.
چه کسی کتاب تسلط بر چرخه بازار را نوشته است؟
«هاوارد استنلی مارکس» (Howard Stanley Marks) نویسنده کتاب «تسلط بر چرخه بازار» (Mastering the Market Cycle: Getting the Odds on Your Side) یکی از موفق ترین سرمایه گذاران وال استریت است. او در این کتاب با توضیح کاربردی منطق پنهان در روند بازار بورس و بیان تجربه ها و تجزیه و تحلیل هایش از فراز و فرود این بازار، سرمایه گذاران را به سمت کسب سود بیشتر هدایت می کند.
چرخه بازار چیست؟ آیا راهی برای شناسایی و پیش بینی آن وجود دارد؟
شما چه تعریفی از چرخه ها دارید؟ شاید بتوان تبدیل شدن روز به شب یا تغییر منظم فصل ها را یکی از آشناترین چرخه های طبیعی در جهان نامید. همیشه بعد از پایان شب، روز پدیدار می شود و بعد از گذر زمستان، پذیرای بهار هستیم. هیچ چیزی قدرت بر هم زدن این نظم طبیعی را ندارد. به همین دلیل، ما می توانیم ثانیه های زندگی مان را با نظم این چرخه ها هماهنگ کنیم و به راحتی جایگاه خود را در میان این چرخه ها بیابیم. چرخه های بازارها و نظام های اقتصادی به اندازه غروب خورشید یا گردش فصل ها پیش بینی پذیر نیستند. اما این بدان معنا نیست که وجود ندارند. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنیم.
تصور کنید سرعت چرخش زمین به دور خورشید، غیرقابل پیش بینی بود؛ یعنی گاهی سرعت مدارش افزایش پیدا می کرد و گاهی آهسته تر از همیشه به پیش می رفت. در آن صورت، هیچ پیش بینی قطعی در مورد زمان تبدیل شدن شب به روز و برعکس وجود نداشت. کارکرد چرخه های بازار نیز به همین شکل است. هیچ راه قطعی برای پیش بینی زمان فرارسیدن رونق مثبت بازار یا از میان رفتن رکود منفی آن وجود ندارد. گاهی چشم انداز بلندمدت بازار، روشن و آفتابی است. اما در این میان، روزهای ابری و طوفانی نیز بر سر راهش قرار می گیرند. شاید نظرهای دقیق و پیش بینی های محکم و قاطع، جایی در چرخه های اقتصادی و بازار نداشته باشند اما همیشه می توان این روند را از نظر «تمایل» مورد بررسی قرار داد.
اجازه بدهید قبل از هر کاری، تمایل را با هم تعریف کنیم. به مجموعه ای از حدس و گمان ها و محاسباتی که یک سرمایه گذار مطلع در مورد وقوع یک احتمال انجام می دهد، «تمایل» می گویند. مثلا پس از رونق بازار، زمانی که قیمت ها تا سطح ناپایداری افزایش یافته اند و خوش بینی سرمایه گذار در اوج خود است، تقریبا رکود رخ خواهد داد. اینکه این رکود دقیقا چه زمانی روی می دهد و چقدر شدید خواهد بود، کاملا پیش بینی ناپذیر است. اما این بدان معنا نیست که سرمایه گذار به هنگام روبه رو شدن با حباب نمی تواند وضعیت پورتفولیوی خود را برای پیش بینی این رکود تعیین کند.
زمان چه تاثیری در چرخه های بازار بورس می گذارد؟
اما چگونه می توان از عملکرد چرخه های بازار سردرآورد؟ چرخشی بودن امور مالی بی شباهت به تاریخ نیست. به قول «مارک تواین» (Mark Twain)، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی، «تاریخ خودش را تکرار نمی کند اما قافیه هایی مشابه می سازد.» به عبارت دیگر، درست است که وقایع، دقیقا به همان شکل گذشته تکرار نمی شوند اما الگوی مشابهی در میان همه آنها وجود دارد. شاید بهترین نمونه در این مورد، حباب «دات کام» و ماجرای رکود ناگهانی بین سال های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۲ باشد.
در اواسط دهه ۱۹۹۰، استفاده از اینترنت در ایالات متحده شدت گرفت. اینترنت اختراعی بود که انتظار می رفت فرصت های زیادی را برای کسب منافع مالی خلق کند. سرمایه گذاران مخاطره پذیر خیلی زود سرمایه گذاری در شرکت های آنلاینی را آغاز کردند که مثل قارچ از همه جا سبز شده بودند. در حقیقت، امید اندکی برای سوددهی واقعی اغلب آن ها وجود داشت. طی این هیجان عمومی، قیمت سهام به شکل بی سابقه ای بالا رفت. چون طبق گزارش ها صندوق های سرمایه گذاری مخاطره آمیز، سود سه برابر داشتند. این امر موجب جذب سرمایه بیشتر شد و خیلی زود تعداد بسیار زیادی از شرکت های آنلاین به وجود آمدند. حباب شکل گرفته بود. اغلب این شرکت ها به شکلی اجتناب ناپذیر با شکست مواجه شدند.
بسیاری از سرمایه گذاران مخاطره پذیر زیان ۱۰۰ درصدی را تجربه کردند و قیمت سهام سقوط کرد. اتفاقی که کسی انتظارش را نداشت افتاد و حباب دات کام که زیادی باد شده بود ناگهان ترکید! جالب اینجا است که به طور متوسط، بازار سرمایه گذاری مخاطره آمیز طی ۲۰ سال اخیر رشد کرده است. اما در کوتاه مدت، تفاوت های فاحشی به چشم نمی خورند. این الگویی است که تقریبا تمام بازارها، نظام های اقتصادی و شرکت ها در مقیاسی نه چندان افراطی از آن تبعیت می کنند. چنین الگوهایی رشدی تدریجی دارند. می توانیم این رشد متوسط را «نرخ رشد مدت دار» آن ها بنامیم که در طول یک دوره زمانی طولانی تداوم داشته است. با این حال در کوتاه مدت، نمودار رشد، پیرامون این روند مدت دار به بالا و پایین نوسان می کند.
آیا می دانید چه عاملی محرک اصلی نوسانات کوتاه مدت بازار است؟
انسان، موجودی سرشار از احساس است. اگر احساس را از انسان جدا کنیم، باقی مانده خوشایندی دستگیرمان نمی شود. چون انسان ها خیلی بیشتر از آنچه که به نظر می رسد با احساسشان زندگی می کنند. حتی بی تفاوت ترین انسان ها نیز از احساس بی تفاوتی برای نشان دادن وضعیت خودشان بهره می گیرند. این یعنی انسان و احساسش به شکلی جدانشدنی به یکدیگر گره خورده اند. بنابراین نباید از این موجود احساسی انتظار داشته باشیم که به هنگام خرید و فروش سهام، صد در صد منطقی عمل کند. در حقیقت، یکی از علت های ترکیدن حباب دات کام و ورشکسته شدن عده زیادی از سهام داران، ناشی از احساسی عمل کردن آنها بود. در طی دوره های رشد چشمگیر، نظیر دوره ی بین سال های ۱۹۹۵ و ۲۰۰۰ سرمایه گذاران دچار توهم شدند. آن ها فکر می کردند که این رشد تا ابد دوام خواهد داشت. اما ماجرا برخلاف فکر آنها پیش رفت.
سرمایه گذاران جوانی که چرخه های گذشته را به یاد نمی آورند یا بیش از حد به قابلیت های بازار جدید مطمئن هستند، می خواهند الگوهای قله و دره گذشته را نادیده بگیرند و با شوق ادعا کنند که این بار اوضاع متفاوت خواهد بود. این شور و هیجان آنها مثل یک ویروس در میان سرمایه گذاران دیگر هم منتشر می شود و به این ترتیب، موجی از سرمایه گذاران به سمت خرید سهم ها هجوم می آورند و حتی با وجود قیمت های غیرمنطقی آن سهم ها را می خرند. چون می ترسند که نکند فرصتی طلایی در کنارشان باشد و به دلیل غفلت از دستشان برود! وقتی مدتی از این ماجرا می گذرد، این بار به جای شوق، احساس ترس گریبانشان را می گیرد. آنها با خودشان فکر می کنند نکند قیمت ها بیش از حد رشد کرده باشند و ناگهان سقوط کنند؟ اینجا است که رویه را برعکس می کنند و حالا به جای خرید، موجی از فروش با قیمت های پایین را به راه می اندازند و باعث می شوند تا قیمت ها به زیر روند مدت دار سقوط کنند. باز هم این احساس انسان است که پیروز میدان معاملات می شود نه منطق.
حقیقت این است که مقاومت در برابر تفکر جمعی بازار، کار دشواری است. حتی «آیزاک نیوتن» (Isaac Newton) که اغلب یکی از مهم ترین نوابغ زمان شمرده می شود نیز نتوانست این کار را انجام دهد. نیوتن در ژانویه ۱۷۲۰ رئیس ضرب سکه در انگلستان بود. در آن زمان سهام شرکت «South Sea» در ۱۲۸ پوند متوقف شد. اما بعد قیمت افزایش یافت. نیوتن که فهمید این افزایش قیمت به خاطر سرمایه گذاری های قماری است، کاری عاقلانه کرد و سهام ۷۰۰۰ پوندی اش را فروخت. او به درستی این چرخه در شرف وقوع را پیش بینی کرده بود. در ماه ژوئن قیمت سهام به سرعت افزایش یافته و به ۱۰۵۰ پوند رسید و تا سپتامبر به کمتر از ۲۰۰ پوند سقوط کرد. اما نکته جالب اینجا است که نیوتن نتوانست در مقابل نیروی احساس جمعی مقاومت کند. بعد از اینکه دید افراد دور و برش این همه پول به جیب می زنند، دوباره سهامش را در اوج خرید و بعد تمام آن را از دست داد، بیش از ۲۰۰۰۰ پوند! می توان از این ماجرا یک درست ساده گرفت: «مقاومت در برابر جریان تفکر جمعی، کار راحتی نیست. اما ممکن است و می توان راه هایی برای غلبه بر این جریان – حداقل در ابعاد فردی – پیدا کرد.»
یک سرمایه گذار عاقل با ریسک های بازار چه می کند؟
سرمایه گذاران زیادی هر روز بخشی از زمان گران بهای خود را صرف تحلیل رسانه ها و توجه به نشانه های صعودی یا سقوط بازارهای مختلف می کنند. اما تعداد کمی از آنها به اطلاعاتی که جایگاه فعلی آنها را در محیط سرمایه گذاری کنونی مشخص می کند، توجه دارند. همین تعداد کم، جمعیت سرمایه گذاران برتر را تشکیل می دهند.
در طول زمانی که بازار به شکلی غیرمنطقی در حال جهش است، سود سرمایه گذاری های پرمخاطره نیز در کمترین مقدار خود قرار می گیرد. چون همه سرمایه گذاران شور و شوق زیادی برای خرید دارند و به این ترتیب، فروشندگان نیز به خود جرات می دهند تا در برابر فروش سهم ها، قیمت هایی سرسام آور، صرف ریسک کمتر و زیان ریسک بیشتر را به خریدار تحمیل کنند. پس بهتر است به هنگام شنیدن جملاتی مانند: «بازار نمی تواند شکست بخورد» و «این بار اوضاع متفاوت است» حواستان را جمع کرده و با احتیاط عمل کنید. آن روی دیگر قضیه این است که وقتی در پی نزول یا کسادی بازار، احساس ترس، سرمایه گذاران را در برمی گیرد ریسک در کمترین میزان خود است. تمام سرمایه گذارانی که پولشان را از دست داده اند با ترس کنار گود می ایستند و فکر می کنند حالا بازار درگیر افولی دائمی شده است. اما در این مرحله است که صرف ریسک و احتمال جهش بازار در اوج خودش قرار دارد.
در حقیقت، سرمایه گذاری زمانی در مخاطره آمیزترین شکل خود است که در کل بدون ریسک تلقی شود، و زمانی کمترین ریسک را دارد که در کل دارای ریسک زیاد تلقی شود. من در سال ۲۰۱۰ حداکثر بهره را از این حقیقت بردم. بعد از بحران مالی ۲۰۰۸-۲۰۰۷، ساخت خانه دچار وقفه شد. در سال ۲۰۱۰ فرصت های ایجاد مسکن در ایالات متحده در کمترین میزان خود از سال ۱۹۴۵ قرار گرفته بود. با این حال، جمعیت در سال ۲۰۱۰ بسیار بیشتر از سال ۱۹۴۵ بود و این جمعیت است که تقاضای مسکن بلندمدت را ایجاد می کند. به زبان ساده، بازار مسکن به شدت راکد بود اما میزان جمعیت، افزایش تقاضای خانه را تضمین می کرد. به همین خاطر با وجود تفکر جمعی که می گفت: «بازار مسکن هرگز به حال اول باز نمی گردد» من و همکارانم بزرگ ترین شرکت خانه سازی خصوصی در آمریکای شمالی را خریدیم. این شکل از سرمایه گذاری سود زیادی را برای ما به دنبال داشت.
بین رشد اقتصادی، ساعات کاری و بهره وری چه رابطه ای وجود دارد؟
اگر نرخ رشد سکولار همیشه مثبت باشد، آیا این امکان وجود نداشت که شما فقط سرمایه گذاری کنید و اجازه بدهید پولتان همان جا بماند، چرخه های کوتاه مدت یکدیگر را خنثی کنند و شما از رشد تدریجی روند مدت دار سود ببرید؟ خب، مسئله اینجا است که روند مدت دار نیز از طریق چرخه ها انجام می گیرد، گرچه ادامه آن ها بیشتر طول می کشد. این مسئله زمانی آشکار می شود که شما روند مدت دار تولید ناخالص داخلی (GDP) در ایالات متحده را بررسی می کنید. یک روش برای محاسبه تولید ناخالص داخلی، ضرب تعداد ساعت کاری کشور در رقم بازده هر ساعت است. این یعنی دو روش اصلی برای افزایش تولید ناخالص داخلی یک کشور وجود دارد:
- افزایش تعداد ساعات کاری
بارزترین شکل افزایش تعداد ساعات کاری یک کشور، با افزایش تعداد کارگران صورت می گیرد. در واقع، افزایش تولید ناخالص داخلی با رشد جمعیت همبستگی دارد. مثلا پس از جنگ جهانی دوم نرخ تولد در ایالات متحده افزایش چشمگیری داشت، پدیده ای که به آن «دوران افزایش زاد و ولد» گفته می شود. زمانی که کودکان متولد شده بین اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ به سن کار رسیدند، اقتصاد ایالات متحده رشد چشمگیری را تجربه کرد، علت آن نیز وجود افراد بیشتر برای کار بود. این افزایش ساعات کار، رشد اقتصادی را به دنبال داشت.
- افزایش میزان بازدهی در هر ساعت
بین اواخر دهه ۱۷۰۰ و اوایل دهه ۱۸۰۰ ماشین هایی که با انرژی بخار و آب کار می کردند، جای کارگران را در حوزه های خاص گرفتند و کار آن ها را با بهره وری بیشتری انجام دادند. در این میان، تولید نیز شکل تازه ای به خود گرفت. مثلا کاری که با صرف زمان و تلاش زیاد در فروشگاه های کوچک صورت می گرفت، این بار با سرعت بسیار زیاد در کارخانه های بزرگ انجام می شد. نتیجه این فرآیند تازه چیزی نبود جز رشد اقتصادی. تولید ناخالص داخلی ایالات متحده با نرخی بین ۲ و ۳ درصد در سال رشد می کند. اما به یاد داشته باشید که این رشدی متوسط است و بدین معنا نیست که رکود اقتصادی بلندمدت وجود ندارد که نجات از آن نه سال ها بلکه دهه ها برای یک اقتصاد طول می کشد. نرخ تولد می تواند به دلایل مختلف کاهش یابد، برای مثال جنگ، شرایط اقتصادی نامطلوب و روندهای اجتماعی نظیر گرایش فعلی جوانان آمریکایی به تاخیر در تشکیل خانواده. در بلندمدت کاهش ایجادشده در تعداد نیروی کار می تواند به رکود اقتصادی گسترده بیانجامد. مختصر اینکه اتکا به روزهای روشن آینده که ممکن است هرگز از راه نرسند، عاقلانه نیست. به همین دلیل است که سرمایه گذار برتر نسبت به چرخه های کوتاه مدت هوشیار است و جایگاه خود را مطابق آنها تعیین می کند.
پیام اصلی نویسنده در کتاب تسلط بر چرخه بازار چه بود؟
چرخه های بازار، نظام های اقتصادی و شرکت های منفرد الگوی خاصی را دنبال می کنند. آنها در بلندمدت میل به رشد دارند و چیزی را دنبال می کنند که به آن «روند مدت دار» می گویند. این روند در کوتاه مدت، نوسان زیادی دارد. سرمایه گذار برتر کسی است که به این چرخه ها توجه می کند و جایگاهش را نسبت به آنها تطبیق می دهد. متاسفانه تفکر بسیاری از افراد مالی در نوعی حباب گیر کرده است. چون آن ها فقط به رسانه ها و گزارش های مالی توجه می کنند و به ندرت به کتابی خارج از حوزه خود توجه نشان می دهند. پیشنهاد می کنم که خود را به ژانری خاص محدود نکرده و از کتاب های تاریخ غافل نشوید. چون با خواندن آنها می توانید نکات زیادی درباره چرخه ها بیاموزید. گاهی بهترین درس های عملی در لابه لای پیروزی ها و شکست های تاریخی نهفته است.