این مقاله از روی نسخه اصلی و انگلیسی کتاب سرمایه گذاری رفتاری خلاصه برداری شده است!

خلاصه کتاب سرمایه گذاری رفتاری (Behavioural Investing)

ما در طول روزهای عمرمان روی چیزهای زیادی سرمایه گذاری می کنیم؛ مثلا تحصیلمان، سلامتمان، اندوخته دانشمان، سهم قلبمان و حتی روزهای عمرمان را به عنوان یک سرمایه در طبق اخلاص می گذاریم و آن را در بازارهای خاص خودشان معامله می کنیم. بنابراین، پُر بیراه نیست اگر سرمایه گذاری را نوعی رفتار انسانی که با حساب و کتاب آمیخته شده است در نظر بگیریم. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ کتاب «سرمایه گذاری رفتاری» از «جیمز مونتیر» می رویم و پای گلچینی از صحبت های این نویسنده کارکشته بازارهای مالی می نشینیم. اگر به دنبال نکته های کوچکی می گردید که تاثیرهای بزرگی در تصمیم گیری های مالی تان داشته باشند، تا پایان این ماجرا با ما همراه باشید.

به دنبال سرمایه گذاری رفتاری، جایی در میان خودمان

ما مجموعه ای شگفت انگیز از تصمیم های خوب و بدی هستیم که در طول زمان برای خودمان گرفتیم. خبر بد اینکه هیچ کس جز خودمان مسئول مستقیم این ماجرا نیست. خبر خوب اینکه می توانیم با گرفتن تصمیم های جدید، ورق را به نفع خودمان برگردانیم. چیزی که در دنیای سرمایه گذاری برای ورود به این مسیر جدید به ما کمک می کند، میزان آشنایی مان با سوءتفاهم های رفتاری، تله های ذهنی و در کل، تمام چیزهایی است که در ظاهر خوب هستند اما در باطن قصد به یغما بردن سرمایه مان را دارند. جالب تر اینکه ما می توانیم پس از آشنا شدن با سریال اشتباه های سرمایه گذاری، ظرف چند دقیقه آن را در دیگران تشخیص دهیم؛ اما وقتی نوبت به خودمان می رسد، آبی از ما گرم نمی شود. هر چه هست در درون ما است. در ادامه این ماجرا جستجو را از همان جا آغاز می کنیم.

جدالی ابدی میان بخش منطقی و احساسی ذهن ما

یکی از نکته های جالبی که در مورد ذهن ما وجود دارد، همسایگی دو بخش منطق و احساس است. بخش منطقی ذهن ما تمام تلاشش را می کند تا تصویری تحلیل شده و بر اساس داده هایی که از محیط اطراف به دست می آورد در اختیارمان قرار دهد. در نقطه مقابل، بخش احساسی ذهن ما اهمیتی به این دو دو تا چهار تا نمی دهد و فقط به دنبال چیزی می رود که احساس خوبی در موردش دارد. برخلاف تصور بسیاری از سرمایه گذاران، حتی کسانی که ساعت ها در مورد عقل و منطق سخنرانی می کنند، ذهن ما تصمیم های خود را بر پایه پاسخ دریافت شده از بخش احساسی مان می گیرد. به زبان ساده، ما تصمیم های خود را با منطقمان تحلیل کرده و با احساسمان می گیریم!

موشکافی تاثیر زمان در تصمیم گیری

سرمایه گذاری رفتاری، زمان را یکی از دلیل های اصلی برای خطا در تصمیم گیری به حساب می آورد. بر این اساس، یک تصمیم در دو زمان متفاوت، توسط شخص ما به دو صورت کاملا متفاوت گرفته می شود. این ماجرا ارتباط مستقیمی با شرایط حاکم بر لحظه تصمیم گیری دارد؛ مثلا اگر قبل از انجام معامله، تحت فشار روحی باشیم، با کسی یکه به دو کرده یا چیزی روی اعصابمان قدم رو برود، احتمال اینکه تحت هیجان آن لحظه، تصمیم های پر ریسکی بگیریم بسیار افزایش پیدا می کند. شاید اگر می توانستیم تصمیم گیری را به زمانی که آرامش خود را حفظ کرده ایم بکشانیم هرگز به سراغ برخی از معامله ها نمی رفتیم و حتی دیگران را از انجامشان منع می کردیم.

برای حل مشکل تصمیم های احساسی در زمان حال چه کنیم؟

یکی از بهترین راه حل ها این است که مدت ها قبل از لحظه تصمیم گیری به دنبال جمع آوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل موقعیت باشید و همه چیز را به دقیقه 90 واگذار نکنید. در این صورت می توانید خودتان را در مقابل چالش هایی که در لحظه تصمیم گیری نشان می دهند بیمه کنید و اجازه ندهید که قدرت انتخابتان را تحت تاثیر خودشان قرار دهند. البته باید به خودتان هم قول بدهید که به نتیجه تجزیه و تحلیل های قبلی و داده هایی که با حوصله و دقت به دست آورده اید پایبند باشید.

خوش بینی و دردسرهای آن برای سرمایه گذاران

سرمایه گذاری رفتاری، ماجرای خوش بینی در زندگی و کار را از هم تفکیک کرده است. خوش بین بودن در زندگی روزانه به ما کمک می کند تا با وجود چالش هایی که گاه و بیگاه بر سر راهمان سبز می شوند باز هم برای ادامه دادن به مسیر پیش رویمان انگیزه و امید داشته باشیم؛ اما خوش بینی در بازار سرمایه، فرسنگ ها با سودآوری و موفقیت مالی فاصله دارد. چون چشمتان را به روی حقیقت می بندد و وادارتان می کند شرایط بد را به شیوه ای مثبت تفسیر کرده و بر اساس آن تصمیم های جدیدی برای سرمایه هایتان بگیرید. این موضوع نوعی انحراف و خطای ذهنی است که ما را با یک لبخند، روانه چاه های تاریک تصمیم های اشتباه می کند.

چه نسخه ای برای خوش بینی در بازار سرمایه وجود دارد؟

بهترین نوشدارو برای پیشگیری و درمان خوش بینی در بازارهای مالی «بدبینی» است. باید در مورد تک تک ماجراها، خبرها، اتفاق ها و خلاصه هر افت و خیزی که شاهدش هستید به شکلی انتقادی نگاه کنید. به هیچ خبر یا حرکتی اجازه ندهید که شما را با موج خودش همراه کند و جلوی تصمیم های عاقلانه ای که برای آینده سهامتان در نظر دارید را بگیرد. با آن اطلاعات خوب، درست مانند یک جاسوس رفتار کنید و تنها زمانی به آنها اجازه ورود به ذهنتان را بدهید که راست و دروغشان برایتان روشن شده باشد.

از کارشناس ها کیلومترها فاصله بگیرید!

تفاوت کارشناس های مالی با شما نه در میزان تخصص، نه اطلاعات و نه در تجربه شان است. تنها فرقی که آنها با شما دارند در میزان اطمینانی است که به حدس های خودشان دارند. آنها با خودشان فکر می کنند که توصیه هایشان بی بروبرگرد تمام مشکلات را از بین می برد و پیش بینی هایشان مو به مو به واقعیت تبدیل می شوند. این در حالی است که آنها در یک توهم شیرین و خطرناک به سر می برند. بدتر از همه اینکه ذهن ما با شنیدن نام فردی که او را متخصص صدا می زنند گارد خود را پایین می آورد، بدبینی و تفکر انتقادانه خود را کنار می گذارد و به حرف های آن فرد بدون هیچ تجزیه و تحلیلی گوش می دهد.

در بازارهای مالی این ماجرا می تواند ظرف چند ثانیه، تمام تلاش های شما برای اندوختن سرمایه را بر باد دهد. از طرف دیگر، ما به حرف کارشناسان گوش می دهیم چون فکر می کنیم این راهی است که باعث می شود از بقیه زرنگ تر باشیم. این در حالی است که برای موفقیت در بازارهای مالی نیازی به زرنگ تر بودن نداریم. تنها کاری که باید انجام دهیم دنبال کردن برنامه سرمایه گذاری خودمان و پایبندی به آن است. بنابراین، اگر به فکر آینده خودتان هستید، به حرف هیچ کارشناس، متخصص، اقتصاددان و … گوش ندهید. کار خودتان را بکنید!

آینده قابل پیش بینی نیست، بازار سهام هم همین طور!

یکی از بزرگ ترین دغدغه ها و مشکلاتی که سرمایه گذاری رفتاری، مثل آب خوردن آن را شناسایی می کند، تمایل شدید سرمایه گذاران و کارشناسان به پیش بینی آینده است. ما گاهی فراموش می کنیم که هیچ انسانی توانایی پیش‎بینی آینده را ندارد. به همین دلیل فکر می کنیم می توانیم روی پیش بینی های رنگارنگی که خودمان یا دیگران در مورد چیزهای مختلف می کنیم حسابی جداگانه بگشاییم.

همین اشتباه باعث می شود که به جای بررسی اطلاعات و آماده بودن برای رویارویی با تب و تاب غیر قابل پیش بینی بازار به حدس و گمان هایی بها بدهیم که راهشان از هیچ مسیری با واقعیت یکی نمی شود. اگر به دنبال موفقیت در بازار سهام هستید به جای تلاش برای پیش بینی ماجراهای آینده بازار، دست به کار شوید، اطلاعات را جمع آوری کرده و بر اساس واقعیتی که اکنون شاهد آن هستید معامله کنید. به زبان ساده، نه پیش بینی کنید و نه به پیش بینی کسی گوش دهید.

اطلاعات بیشتر، دردسرهای بزرگ تر

شاید در نگاه اول با خودمان فکر کنیم که داشتن اطلاعات، حرف اول را در دنیای سرمایه می زند اما سرمایه گذاری رفتاری نشان می دهد که اطلاعات، همیشه هم باعث پیروزی ما نمی شوند. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنیم. اگر داشتن اطلاعات را همچون یک طناب در نظر بگیریم، آنگاه فردی که داده های بیشتری در اختیار دارد، رشته های طناب بیشتری خواهد داشت؛ اما دست هر انسان هر چقدر هم که بزرگ باشد تا اندازه محدودی می تواند این طناب ها را نگه دارد. دست آخر، چندین طناب اضافی که دیگر در دستش جا نمی شوند را رها می کند. اطلاعات زیاد هم همین خاصیت را دارند. ما فکر می کنیم که با زیاد دانستن می توانیم راهی بزرگ تر برای خودمان باز کنیم اما چون توانایی پردازش اطلاعاتمان محدود است نمی توانیم از تمام آنها به یک اندازه و با یک سطح از کیفیت برخورد کنیم.

گذشته از این، افزایش داده های در دسترس، میزان خطا را افزایش می دهد و همزمان اطمینان سرمایه گذاران به درستی تحلیل هایشان را بالا می برد. هر دوی این موارد به تنهایی توانایی زمین زدن یک سرمایه گذار را دارند چه رسد به اینکه دست در دست هم بر سر سرمایه گذار بینوا فرود بیایند! پیشنهاد «جیمز مونتیر» در کتاب «سرمایه گذاری رفتاری» در نظر گرفتن تنها سه عامل به انتخاب خود سرمایه گذار و دقیق شدن در آنها است. با انجام این کار، نه تنها ثبات به سرمایه گذاری برمی گردد بلکه خطاهای زیادی هم از سر معامله گر می گذرد.

سریال دردسرهایی که برای تایید کردن خودمان تحمل می کنیم

ما انسان ها موجودات عجیبی هستیم. چون گاهی وقت ها رفتارهایی از ما سر می زند که هیچ منطقی توانایی کشف علت آن را ندارد؛ مثلا گاهی وقت ها غرورمان را از خودمان، پولمان، اعتبارمان و اعتمادی که دیگران به ما کرده اند بیشتر دوست می داریم. به دنبال این ماجرا برای اینکه ثابت کنیم حرفمان درست بوده و دیگران اشتباه می کنند هر داده ای که به دستمان می رسد را زیر رو می کنیم و شواهدی را می یابیم که همراستا با سخنان ما باشند. در این میان اگر هم چیزی پیدا کنیم که اشتباه بودن نظرمان را ثابت کند خیلی راحت آن را نادیده می گیریم. این ماجرا نشان می دهد که حتی بدون وجود یک لشکر از دشمن هایی که به خونمان تشنه هستند هم به تنهایی می توانیم خودمان را به دردسرهای بزرگ بیندازیم و یک تنه، نقش آن لشکر دشمن را برای خودمان ایفا کنیم!

در جریان واقعیت ها جاری باشید و لنگر انداختن را فراموش کنید

ذهن ما عاشق الگوهای تکراری است. بخش زیادی از سرمایه گذاری رفتاری هم بر اساس همین الگوهای تکرار شونده تشکیل شده است. چون ذهن ما می داند این کار از هدر رفتن انرژی و زمان جلوگیری می کند. ولی این ماجرا به خودی خود می تواند به تعصب فکری ختم شود؛ یعنی همان چیزی که چشممان را به روی واقعیت های تازه می بندد و از ما یک سرمایه گذار متعصب می سازد. این در حالی است که بازار سرمایه سرشار از واقعیت های تازه نفسی است که با خودشان موقعیت های تازه را به سوغات می آورند.

مقاومت کردن در مقابل این موقعیت های تازه یا برخورد با آنها به سبک فکرهای قدیمی مان دست ما را از موقعیت های تازه ای که می توانیم آنها را از آن خود کنیم کوتاه می کند. به زبان ساده، فکرهای قدیمی مان ما را به یک قسمت محدود از اقیانوس بازار زنجیر می کند و به ما اجازه نمی دهد که سوار کشتی فرصت های تازه شویم.

چرا ما به فکرهای گذشته خودمان اعتماد بیشتری داریم؟

این ماجرا علت های زیادی دارد. بیایید چند مورد از آنها را با هم بررسی کنیم:

  • شکست های گذشته

شکست به ویژه از نوع مالی آن اثری طولانی مدت روی ذهن باقی می گذارد. چون آن را به عنوان یک عبرت و ماجرایی با نتیجه های خطرناک در نظر می گیرد.

  • ترس نسبت به آینده

وقتی ذهنمان خاطره یک ماجرای تلخ را در خود ثبت می کند احساس ترس را به آن و تمام موقعیت های مشابه اش گره می زند. این قضیه به خودی خود می تواند قدرت اقدام کردن را از ما برباید.

  • یادآوری هزینه های فرصت از دست رفته

حسرت هم به نوبه خود سهمی قابل توجه در تکیه کردن ما به فکرها و باورهای گذشته مان دارد. وقتی یادآوری خاطره یک موقعیت از دست رفته، آه از نهادمان بلند کند، دست به هر کاری می زنیم تا دوباره در آن موقعیت گیر نیفتیم. این ماجرا دو نوع واکنش را در پی دارد. در حالت اول با خودمان قرار می گذاریم که به افکار و روش هایمان پایبند باشیم. چون علت از دست رفتن آن فرصت را بی توجهی نسبت به روش هایمان در نظر می گیریم. اما در حالت دوم به دنبال افکار جدید، روش های تازه و اصول انعطاف پذیر هستیم. جالب اینکه تنها عده کمی از افراد بسیار موفق، گزینه دوم را انتخاب می کنند.

سرمایه گذاری امید؛ فریبنده ترین خطای سرمایه گذاری رفتاری

در این نوع انحرافی از سرمایه گذاری، حقیقت های پشت یک شرکت در میان ماجراهای خوبی که از آن تعریف می شود پنهان می گردد. به همین دلیل، سرمایه گذاران به جای گشتن به دنبال نکته های مثبت و منفی یک شرکت، به امید بهتر شدن اوضاع در آینده ای نامعلوم، سرمایه خودشان را در اختیار آن شرکت قرار می دهند. برای جلوگیری از درگیر شدن با سرمایه گذاری امید باید از دنیای داستان های فریبنده و شیرین به قلب واقعیت، مهاجرت کنیم و در آن سرزمین، اردو بزنیم. برای این کار هم باید پیوسته مطالعه کنیم، برای خودمان استانداردهای سرمایه گذاری را تعریف کرده و مرزهای سود و زیان را روشن سازیم.

چرا توانایی ما در کشف موقعیت های خطرناکی که بیخ گوشمان رخ می دهند کم است؟

شاید نتوان تمام بحران های مالی در بازار سرمایه را پیش بینی کرد؛ ولی می توان با تماشای نشانه های رخ دادن این ماجرا خیلی محتاطانه تر رفتار کرد. با این وجود بسیاری از سرمایه گذاران توانایی دیدن این نشانه ها را حتی در فاصله یک سانتی متری هم ندارند. این ناتوانی چند دلیل دارد:

  • خوش بینی افراطی

خوش بینی خوب است اما جای آن در بازارهای مالی نیست. چون چشممان را به روی واقعیت هایی که در کنارمان رخ می دهند می بندد و حتی ما را به سمت سرمایه گذاری امید می کشاند. خوش بینی، مدام زیر گوشمان زمزمه می کند که هیچ کدام از شکست های مالی، کلاهبرداری ها یا گیر افتادن در حباب هایی که ناگهان بر سر راهمان سبز می شوند به زندگی مالی و حرفه ای ما ارتباطی ندارند و احتمال رخ دادنشان یک در میلیارد است. در حالی که اگر مراقب نباشیم خیلی راحت می توانیم سرمایه ارزشمند خودمان را در عرض چند ثانیه بر باد دهیم.

  • توهم کنترل

جدا از سرخوشی خوش بینی افراطی، دام دیگری هم بر سر راهمان پهن شده و آن نوعی اعتماد به نفس کاذب است. در پی این حس و حال عجیب، خودمان را به کوچه علی چپ می زنیم و خیال می کنیم که حتی اگر موقعیت پیش بینی نشده ای برایمان رخ بدهد می توانیم صد در صد آن را کنترل کنیم.

  • توهم امنیت

وقتی دیگر خیالمان از بابت رخ دادن یک اتفاق ناخوشایند مالی و مدیریت بحران آن راحت می شود این نوع از توهم به سراغمان می آید. در آن هنگام است که گارد خودمان را کاملا پایین می آوریم و به لقمه ای چرب و نرم برای سرمایه گذاران بدبینی که گوشی دستشان است، تبدیل می شویم.

  • آگاهانه اشتباه کردن

مورد دیگری که باعث خطای سرمایه گذاری رفتاری می شود، تعصب سودجویانه در انتخاب جهت مسیر معاملاتی است. این ماجرا زمانی اتفاق می افتد که ما به روشمان باور زیادی داریم. به دنبال این ماجرا چشم و گوشمان را به روی تمام اطلاعات و شواهدی که اشتباه بودن کارمان را نشانمان می دهند می بندیم. چون نمی خواهیم هزینه ای که برای قرار گرفتن در این مسیر صرف کرده ایم را رها کرده و در مسیر جدیدی قدم بگذاریم.

  • گذاشتن آینده، لب طاقچه فراموشی

برخی از سرمایه گذاران وجود خطر در آینده را قبول می کنند اما آن را در همان آینده نگه می دارند. به زبان ساده، آنها فکر نمی کنند بحران های آینده روی تصمیم هایی که امروز و فردا می گیرند تاثیری داشته باشند.

  • ندیدن انتخابی!

نکته جالبی که در مورد ما انسان ها وجود دارد این است که اگر چیزی برایمان مهم نباشد یا به ما ارتباطی نداشته باشد ذهنمان آن را از پرده چشممان پاک می کند. چون می خواهد از نهایت انرژی اش برای پوشش دادن چیزهایی که دوست داریم استفاده کند؛ مثلا اگر اتومبیل های شاسی بلند را دوست داشته باشیم در کوچه و خیابان نمونه های زیادی از آنها را می بینیم. در این میان اگر یک فولکس قرمز رنگ درست در کنار یکی از همان خودروهای شاسی بلند پارک شده باشد، اصلا آن را نمی بینیم! این ماجرا در بازارهای مالی و در داستان سرمایه گذاری رفتاری هم به روشنی دیده می شود.

ما از اشتباهاتمان یاد نمی گیریم، سرپوش می گذاریم!

شاید بتوان گفت که جمله بالا در مورد بیشتر مردم جهان جاری است. ما از اشتباهاتمان خوشمان نمی آید. آنها را مایه شرمساری و خجالت در نظر می گیریم. به همین دلیل خیلی خوش نداریم که رابطه مان را با اشتباهاتمان ادامه دهیم و می خواهیم خیلی زود از دستشان خلاص شویم. این در حالی است که یک سرمایه گذر حرفه ای یا انسانی که در زندگی کردن حرفه ای است به همین راحتی ها اشتبا هاتش را روانه نمی کند.

چنین شخصی وجب به وجب اشتباه خود را موشکافی کرده و به دنبال علت به وجود آمدن آن اشتباه می گردد. سپس درس هایی که از آن یاد گرفته و راه حل هایی که برای پیشگیری و برطرف شدن آن اشتباه در آینده کشف کرده است را یادداشت می کند. همین کار به ظاهر ساده می تواند سرنوشت سرمایه تان را تغییر دهد و شما را به میان آن یک درصد بسیار ثروتمند جامعه بکشاند.

چگونه از خطای تایید خودمان نجات پیدا کنیم؟

راه رهایی از این دام خود کرده، «تفکر معکوس» است. این بدان معنی است که هرگاه در مورد چیزی به یک نظر یا عقیده رسیدیم، به دنبال شواهدی برای باطل کردن آن بگردیم. اگر این شواهد نتوانستند اشتباه بودن دلیل ما را ثابت کنند، آن هنگام است که می توانیم روی درستی دلیلمان حساب باز کنیم. البته باز هم باید با چشمانی گشوده و بدون تعصب در مورد دلیل یا نظرمان بیندیشیم. شاید دلیلی که اشتباه بودن نظر ما را ثابت می کند در آینده نزدیک به وجود بیاید. اگر به دنبال محافظت از سرمایه و زندگی مان هستیم باید به این دلیل های جدید هم اجازه عرض اندام بدهیم. این ماجرا به ما نگاهی سرشار از آگاهی را هدیه می دهد.

تاریخ بخوانید آن هم از نوع سرمایه گذاری

خواندن تاریخ بازارهای مالی یعنی قدم زدن و موشکافی الگوهای سرمایه گذاری رفتاری که در طول زمان به وجود آمده اند. قلب تاریخ بازار سرمایه، سرشار از رفتارهای تکراری سرمایه گذاران است که می توان آن را نوعی پیشگویی هم در نظر گرفت. چون انسان ها پس از پشت سر گذاشتن بحران ها خیلی زود درس ها و علت ها را به باد فراموشی می سپارند. به دنبال این ماجرا دقیقا همان اشتباه ها را دوباره و دوباره تکراری می کنند. برای بیرون آمدن از این چرخه باید خواندن تاریخ سرمایه گذاری را به یکی از کارهای روزانه خودتان تبدیل کنید.

دفترچه ای برای تصمیماتتان بخرید

کمی قبل با هم در مورد دفتر اشتباهات و درس هایی که از آن می گیریم صحبت کردیم. حساب این دفترچه از آن سوا است. در این دفترچه باید تصمیم هایی که می گیریم و علت هایی که ما را به طرف گرفتنشان سوق می دهند را یادداشت کنیم. سپس مدتی صبر کنیم و نتیجه تصمیمی که گرفتیم را زیر آن بنویسیم. انجام این کار در طول زمان و بررسی پیوسته علت ها و رفتارها به ما کمک می کند تا به یک سرمایه گذار طلایی تبدیل شویم؛ یعنی کسی که همچون ماهرترین شکارچی ها بهترین و مخفی ترین فرصت ها را از آن خود می کند.

لطفا هیچ کاری نکنید

در طول این گفتار با هم در مورد سرمایه گذاری رفتاری گپ زدیم. یعنی هدفمان روی بررسی رفتارهایی بود که تنها پس از انجامشان قادر به بازنگری و موشکافی شان بودیم. حالا در انتهای این گفتگو می خواهیم در مورد «هیچ کاری نکردن» با شما صحبت کنیم. شاید جالب باشد که بدانید هیچ اقدامی نکردن هم نوعی رفتار به حساب می آید و جالبتر اینکه شما می توانید با این کار، سرمایه خودتان را از دست خطرهای بزرگی در امان نگه دارید.

از یک سرمایه گذار پیش فعال به یک تنبل هوشمند تبدیل شوید

حضور در بازار سرمایه به صبوری نیاز دارد. این بدان معنی است که شما نیازی به همیشه فعال بودن در این بازار ندارید. در عوض باید تمرکز خود را روی بررسی و تحلیل اطلاعات در پشت صحنه بگذارید. این در حالی است که عده زیادی از سرمایه گذاران دچار نوعی پیش فعالی شده اند و هر روز به شکلی در بازار حضور پیدا می کنند. برای عده ای این کار مساوی با اهمیت دادن است.

آنها فکر می کنند اگر در بازارهای مالی کاری انجام ندهند و فقط نظاره گر باشند از بقیه عقب می مانند یا سودی که در نهایت دستگیرشان می شود به مراتب از دیگران کمتر خواهد بود. در حالی که اگر واقعا دست از بالا و پایین پریدن بردارند چشمشان به جمال بهترین فرصت ها برای انجام معامله های کاردست روشن می شود. درست مانند آنکه به جای وَرجه وورجه کردن لحظه ای آرام بگیریم تا بتوانیم بال زدن پروانه ای که درست از کنارمان می گذرد را تماشا کنیم.

پیام اصلی «جیمز مونتیر» در کتاب «سرمایه گذاری رفتاری» چه بود؟

سرمایه گذاری نوعی رفتار است و مونتیر در کتابش به دنبال معرفی و ارائه راهکار برای معروف ترین خطاهای رفتاری سرمایه گذارن می گردد. راهکارهایی که توسط او ارائه می شوند از دل تجربه های واقعی او در بازارهای سرمایه ریشه گرفته اند. مونتیر می خواست سرمایه گذاران با خواندن نتیجه تحقیقات و تجربه هایش با رفتارهای ناپیدای خودشان آشنا شوند و قدمی واقعی برای تغییر وضعیت معامله هایشان بردارند. از نظر او آینده بازارهای مالی قابل پیش بینی نیست اما رفتار انسان هایی که آن بازار را به وجود آورده اند پیش بینی پذیر است. با این حساب، یادگیری سرمایه گذاری رفتاری، نوعی میانبر به سمت گرفتن تصمیم های موفق در بازارهای مالی به شمار می رود.

نظر شما چیست؟

بزرگترین خطای معامله گری که تاکنون با آن دست و پنجه نرم کرده اید چه بوده است؟ لطفا درسی که از این خطا آموختید را با ما در میان بگذارید.