سیستم های پولی چیست؟
اصولا انواع پول با توجه به سیستم پولی خاص خود در جریان بوده است. با توجه به سیر تاریخی پول، سیستم های پولی به دو گروه “تمامعیار” و “اعتباری محض” تقسیم میشوند که در ادامه هر یک توضیح داده میشوند.

سیستم های پولی تمامعیار
در این سیستمها، پول تمامعیار به عنوان پول پایه به کار میرفته است. ازجمله سیستم های پولی تمامعیار میتوان به سیستم های پولی پایههای متوازی، سیستم دوفلزی و سیستم یک فلزی اشاره کرد. در این سیستمها پول اعتباری نیز میتواند در جریان باشد و قابل تبدیل به پول تمامعیار نیز هستند. در ذیل، هریک از سیستم های پولی نامبرده شده توضیح داده میشوند.
- سیستم دوفلزی با پایههای متوازی (بدون رابطه مشخص)
در این سیستم هم طلا و هم نقره پول رایج هستند و بین دو پول رایج هیچ رابطه مشخص و ثابتی برقرار نیست. ارزش نسبی این فلزات را مکانیسم بازار تعیین میکند. اغلب کشورهای اروپایی تا اوایل قرن نوزدهم دارای چنین سیستمی بودند و پول کشورهای همسایه آزادانه در نظام پولی آنها در گردش بود. مثلاً در فرانسه مسکوک ضرابخانههای انگلیس، اسپانیا، ایتالیا و سوئیس گردش داشت. عیب این سیستم، هرچند که تا مدتها در اروپا معمول بود، این بود که برحسب فراوانی یا کمبود طلا و یا نقره نوسانات شدیدی در ارزش آنها ایجاد میشد و این نوسانات ثبات در ارزش پول را متزلزل میکرد. این امر باعث بروز قیمتهای دوگانه برای کالاها میشد. علاوه بر این تغییر مکرر ارزش مبادله انواع پولهای فلزی و واکنش افراد در رابطه با این تغییرات از طریق تغییر ترکیب نقدینه خود، نوسانات پولی را به اقتصاد کشورها وارد میساخت. تلاشهای انجامشده جهت رفع این اشکال زمینه رواج نظام پولی دوفلزی با رابطه برابری مشخص را بوجود آورد.
- سیستم دوفلزی (با رابطه مشخص)
در این سیستم برعکس حالت قبل رابطهای ثابت و مشخص بین پول طلا و پول نقره برقرار است و دولت یک برابری مشخص رابین دو فلز طلا و نقره تعریف میکند و سکه طلا بر اساس این رابطه معین به سکه نقره و یا بالعکس تبدیل میشود. این سیستم باوجود مزیتی که بر سیستم قبلی داشت، دارای معایب بزرگی نیز بود. قانون گرشام چگونگی منسوخ شدن آن را توضیح میدهد. گرشام صراف و سوداگر انگلیسی بود که پایهگذار بورس کالای لندن و مشاور مالی ملکه الیزابت اول به شمار میآمد. مشکل خزانهداری انگلستان در آن زمان، این بود که هر مقدار پول خوب و بیعیب از ضرابخانه به بازار میآمد پولهای خوب و بیعیب از جریان خارج میشدند و پول بد و سائیده جانشین آنها میگردید؛ یعنی هرگاه در یک جامعه دو نوع پول در جریان باشد و به نظر مردم یکی بهتر از دیگری تشخیص داده شود، یا به عبارتدیگر مردم در دریافت خود نوعی از آن دو پول را بر دیگری ترجیح دهند، پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند. این اصل («پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند») نهتنها در سیستم دوفلزی بلکه در صورت رواج اسکناس و مسکوک و در مورد ارزها و حتی در مورد یک نوع اسکناس نیز صادق است. این قانون چه در مورد سیستم یک فلزی طلا و یا نقره و چه در سیستم دوفلزی صادق است؛ بهعبارتدیگر، اگر ارزش نسبی پولی ارزان (پول بد) و ارزش نسبی پول دیگر گران شود (پول خوب)، پول ارزان پول گران را از گردش مبادلات خارج میکند. زمانی که دو شیء به عنوان پول به کار گرفته میشوند میتوان آن دو را هم به صورت کالا و هم به صورت پول مورد استفاده قرارداد. اگر ارزش نسبی کالایی یکی از آن دو، نسبت به ارزش پولیاش بیشتر شود یعنی تبدیل به پول خوب گردد، آن شیء از جریان خارج میشود و شیء دیگری که ارزش نسبیاش به صورت کالا کاهشیافته است؛ یعنی تبدیل به پول بد شده است در جریان باقی میماند. درنتیجه این عملکرد و همچنین نوسانات عرضه و تقاضای فلزات موردنظر در سیستم دوفلزی، کشورها اندکاندک به سوی سیستم یک فلزی حرکت کردند. برخی به سیستم یک فلزی طلا روی آوردند مانند انگلستان و برخی دیگر مانند کشورهای خاور دور دارای سیستم یک فلزی نقره گردیدند.
یکی از اشکالات سیستم دوفلزی با یک رابطه ثابت بین دو نوع فلز طلا و نقره فراهم نمودن شرایط کسب سود برای واسطهگران و سوداگران است. بدین ترتیب که چنانچه براثر عوامل مختلف، تقاضا و یا عرضه طلا تغییر کند، موجب اختلاف بین قیمت بازاری این فلزات و قیمت رسمی و معینشده آنها توسط دولت میشود. در این حالت، شرایط برای کسب سود از سوی واسطهگران فراهم میگردد، مگر اینکه دولت نیز مرتب رابطه رسمی و قانونی بین این دو فلز را مطابق با شرایط بازاری آن تغییر دهد و این اختلاف را از بین برد که این اقدام در حالت حدی خود سیستم دوفلزی با یک رابطه مشخص را به سوی سیستمی با یک رابطه نامشخص و مبتنی بر مکانیسم بازار که همان سیستم پایههای متوازی است سوق میدهد. از سوی دیگر، اگر دولت مقاومت کند و رابطه رسمی بین طلا و نقره را همچنان حفظ نماید، ارزش یکی از فلزات بر ارزش فلز دیگر فزونی میگیرد و در این صورت مطابق قانون گرشام پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند و سیستم دوفلزی تبدیل به سیستم یک فلزی خواهد شد. اگر تمام کشورها دارای سیستم دوفلزی باشد و بین این دو فلز نیز رابطه ثابت و یکسانی بین همگی آنها برقرار باشد، انگیزهای برای واسطهگری و انتقال فلزات از یک کشور به کشور دیگر وجود ندارد؛ اما به محض اینکه معادن جدیدی کشف شود و عرضه یکی از فلزات در یک کشور زیاد شود و این رابطه نسبی بین آنها به هم بخورد و یا اگر به دلیل تقاضای صنایع، تقاضای یکی از فلزات دستخوش تغییر گردد در هر یک از این روابط انگیزه واسطهگری برای کسب سود چه در بعد داخلی کشور و چه در بعد بینالمللی فراهم خواهد شد و کشور را از سیستم دوفلزی به سمت سیستم یک فلزی و با پایههای متوازی هدایت خواهد نمود.
- سیستم یک فلزی
سیستم یک فلزی سیستمی است که دولت یک فلز طلا و یا نقره را با وزن و عیار مشخص، به طور رسمی واحد پول کشور قرار دهد. مسلماً هر پول فلزی دارای یک ارزش بازاری است که تابعی از عرضه و تقاضا و سرانجام میزان استخراج آن است و نیز دارای یک ارزش اسمی و قانونی است که قانون آن را معین کرده است. برابری این دو ارزش است که شرایط پولی رایج کشور را متعادل نگه میدارد. شرط بقای چنین سیستمی این است که:
- ارزش طلا باید برحسب واحد پولی محاسبه و تعریف شود.
- دولت باید تضمین کند که درازای هر واحد پولی که به وی عرضه میشود معادلش طلا پرداخت نماید و در این مورد هیچ محدودیتی اعمال نگردد.
- امکان تقاضای طلا از دولت برای استفاده در مصارف غیر پولی وجود داشته باشد، این کار مستلزم آن است که دولت، طلا را به قیمت رسمی بفروشد و این باعث ثبات قیمت بازار در نرخ رسمی خواهد شد. از آنجا که طلا بیش از اینکه به عنوان پول مطرح باشد، خود کالاست و تقاضای مستقل دارد. اگر دولت بخواهد از طلا به عنوان پول تمامعیار استفاده کنده نمیتواند قیمت برابری طلا با واحد پول خود را کمتر از قیمت تعادلی بازار تعیین کند؛ چون در این صورت، مردم طلا را به دولت ارائه نخواهند کرد.
پول تمامعیار و سیستم پولیای که بر مبنای این پول استوار است دارای اشکالات اساسی به شرح زیر است:
- در این سیستم، عرضه پول همواره در نوسان است؛ یعنی با کشف معدن جدید یا تغییر سلیقه مردم، مقدار عرضه طلا و نقره و یا تقاضای آن نوسان مییابد؛ بنابراین، اتخاذ سیاستهای انقباضی و انبساطی ناممکن است و کنترل عرضه پول از دست دولت خارج میشود.
- پیوسته یکرشته از منابع تولید از تولید کالای دیگر جداشده و به ضرب سکه طلا سوق داده میشود، در صورتی که با صرف منابع بسیار کمتری برای چاپ اسکناس، میتوان آنها را در تولید کالاهای دیگر به کاربرد.
مشکلات سیستم های پولی تمامعیار
این سیستمها از اشکالات اساسی به شرح زیر برخوردار بودند:
- اتلاف منابع
اتخاذ سیستم های پولی تمامعیار، منابع تولید را از سمت تولید دیگر کالاها به سمت تولید طلا برای رفع نیاز معاملاتی مردم به پول و نه برای رفع نیاز کالایی مردم سوق میدهد که درنتیجه تولید کالاهای دیگر، کاهش مییابد. این امر، درواقع موجب اتلاف منابع میشود، زیرا نیاز معاملاتی مردم برای پول میتواند به آسانی به وسیله کالایی ارزانتر، به عنوان پول، مانند اسکناس و با صرف منابع کمتر رفع شود. درک نقش پول به عنوان وسیله مبادله، زمینه لازم را برای این موضوع ایجاد میکند.
- ضعف برنامهریزی
این مشکل در هر دو سیستم تک فلزی و دوفلزی مشهود است. در یک سیستم تک فلزی، با افزایش عرضه طلا به دلایل مختلف مانند کشف معادن طلا و غیره، عرضه پول افزایش مییابد. همچنین، چنانچه تقاضای کالایی مردم برای طلا نیز کم شود، نتیجه آن افزایش عرضه پول خواهد بود. برعکس، اگر عرضه طلا به علتی کاهش یابد و یا تقاضای طلا بالا برود، عرضه پول کاهش مییابد؛ بنابراین، درنتیجه تغییر عواملی که خارج از کنترل بانک مرکزی است. حجم پول تغییر میکند و بانک مرکزی برای خنثی نمودن اثر این عوامل یا باید قیمت تضمینی را تغییر دهد که /صورمت. سیستم تکر فلزی باهدف تثبیت قیمت طلا، متزلزل شده و باقی نمیماند و با باید واکنشی نشان ندهد که در این حالت، کنترل خود را روی عرضه پول از دست میدهد.
استانداردهای تبدیل پول اعتباری به پول تمامعیار
پیشتر ذکر شد که در تمام سیستم های پول تمامعیار، پول اعتباری قابلتبدیل نیز میتواند جریان داشته باشد. در سیستم پایههای متوازی، عمده پولهای اعتباری توسط صرافان انتشاریافته و در سیستم های پولی دوفلزی و تک فلزی پول اعتباری، اغلب توسط دولت منتشر میشده است. در این سیستمها، معمولاً دولتها ارزش پول اعتباری خود را باارزش فلز تثبیت میکردند. برای تبدیل پول اعتباری به فلز، استانداردهای پولی گوناگونی وجود داشته است که برخی از آنها را میتوان به صورت زیر موردبررسی قرارداد:
- استاندارد سکه طلا: این روش تبدیل، در سیستم یک فلزی طلا اعمال میشده، به گونهای که در کنار پول طلا پول اعتباری قابلتبدیل به سکه طلا نیز وجود داشته است.
- استاندارد شمش طلا: مانند استاندارد سکه طلا است، با این تفاوت که دولت پول اعتباری را به شمش طلا قابلتبدیل میداند، نه به سکه طلا و این باعث میشود که مراجعه مردم برای تبدیل پول اعتباری به طلا کمتر شود و درنتیجه میتوان پول اعتباری بیشتری را به جریان انداخت.
- استاندارد شمش طلای نامحدود: دولت به هرکس شمش طلا را در مقابل پول اعتباری عرضه میکند.
- استاندارد شمش طلای محدود: دولت فقط برای کارهای صنعتی، هنری و تزئینی شمش طلا را عرضه میکند.
- استاندارد طلا – ارز: دولت پول اعتباری رایج را قابلتبدیل به طلا نمیداند، اما قابلتبدیل به ارزی میداند که آن ارز قابلتبدیل به طلا است؛ مانند سیستم پولی ایران پیش از سال ۱۹۶۵ میلادی که تا آن زمان، پول ایران قابلتبدیل به دلار و دلار قابلتبدیل به طلا بود.
سیستم های پولی اعتباری محض
تا مدتی بسیاری از کالاها به شکل رسیدهای دارای پشتوانه کامل جریان یافتند. به این معنی که درازای رسید، لازم است به اندازه ارزش کالایی کامل آن رسید، کالا در خزانه نگهداری شود و در هرزمانی قابلتبدیل است و پایه کالا را تغییر نمیدهد. از آنجایی که همه سپردهگذاران، همزمان طلای خود را نمیخواستند، صرافیها به فکر وام دادن طلاها و سود بردن از این امر افتادند. لذا به مرور زمان، مقدار طلاهایی که واقعا به صورت سپرده نگهداری میشود، اساسا کمتر از مبلغی است که در رسیدها نوشتهشده است. لذا پشتوانه رسیدها به صفر درصد رسید. اگر پولی هیچ کالایی (طلایی) را بعنوان پشتوانه نداشته باشد، در این صورت هیچکس نمیتواند رسیدها را به طلا تبدیل کند؛ و این یعنی پول بدون پشتوانه. همه پولهایی که دستبهدست میگردد (نظیر سکهها و اسکناس) و ما در جیب خود آن را حمل میکنیم، پولهای غیر قابلتبدیل میباشند. به طور خلاصه اگر ارزش یا هزینه کالایی پول، کمتر از ارزش آن به عنوان پول باشد، چنین پولی را پول غیر قابلتبدیل گویند. در سیستم های پولی اعتباری محض که اکنون در سراسر جهان متداول است. تنها پول اعتباری در آنها در جریان است.





































