با تعمق در متون اقتصادی میتوان دریافت که پول تعریفهای گوناگونی در این حوزه ارائه شده است. در یک چهارچوب کلی، میتوان همه تعریفها را در چهار مورد مشخص زیر تقسیمبندی کرد:
تعریف قانونی
تعریف بر مبنای مصادیق آن
تعریف با معیار مقبولیت عامه آن برای وسیله مبادله شدن
تعریف بر مبنای وظیفه آن
در ادامه به بررسی هر یک از این تعاریف میپردازیم:
تعریف قانونی پول چیست؟
براساس این تعریف، پول چیزی است که “قانون” آن را معین کرده و به دلیل پشتوانه قانونی، مقبولیت عام یافته است و بر این اساس فرد طلبکار نمیتواند از قبول آنچه قانون معین کرده، برای تصفیه طلب خودسر باز زند. در عمل اشکالاتی بر این تعریف وارد شده است و درواقع بنا به اهمیتی که مقبولیت عملی یک چیز در جامعه برای ایفای نقش مؤثر در مقایسه با جنبه حقوقی آن در اقتصاد دارد، این تعریف چندان مورد استقبال قرار نگرفت. تعریف قانونی و حقوقی، اولاً، قادر به تبیین آنچه نقش اصلی را بازی میکند نیست و ثانیاً نیازمند اتکا به یک رابطه اعتباری برای مشخص کردن چیزی به عنوان پول است و نمیتواند مبانی نظری و تئوریک لازم را برای درک ارائه نماید.
تعریف بر مبنای مصادیق آن
طبق این مبنا، پول چیزی است که در عمل استفاده میشود و از مصادیق آن است. در این خصوص، باید توجه داشت که اصولاً شناخت مصادیق و تحول آنها در طی زمان (با توجه به دگرگونیهایی که در سیستمهای پولی، مالی و بانکی ایجاد میشود) بسیار ضروری است؛ به عبارت دیگر، تعریف بر مبنای مصادیق آن با توجه به تحولات و نوآوریهای بسیار زیاد در این زمینه و تعداد بسیار متنوعی از داراییهای مالی، مستلزم بازنگری مداوم است؛ بنابراین، تعریف به مصادیق را نمیتوان تعریف درستی تلقی کرد، و مشکل تعریف قانونی اینجا هم صادق است. بدین ترتیب، تعریف به مصادیق، مبنای نظری کافی و جامعی برای ارائه برداشت صحیح به دست نمیدهد.
تعریف با معیار مقبولیت عامه آن برای وسیله مبادله شدن
بر مبنای این تعریف، پول آن چیزی است که عامه مردم آن را به عنوان وسیله مبادله قبول دارند. اشکال اساسی وارد بر این تعریف آن است که در این مبنا تنها به یکی از وظایف، یعنی «وسیله مبادله» اشاره شده است. چنانچه در ادامه توضیح داده میشود، وظایف دیگری نیز وجود دارد که در این تعریف نادیده گرفته شده است.
تعرف بر مبنای وظایف آن
با توجه به اشکالات وارد بر سه مبنای فوق، برخی از اقتصاددانان عقیده دارند که تعریف مناسب، تنها از طریق شناخت “وظایف” میسر است. طبق این تعریف، سه وظیفه اصلی مشخص شده است: وسیله مبادله، واحد شمارش و ذخیره ارزش که هر یک از آنها جداگانه بررسی میشود.
به عنوان وسیله مبادله
پول ارزش مبادلهای خلق میکند و مبین ارزش مبادلهای به طور مطلق است؛ بنابراین، میتواند به عنوان وسیله مبادله به کار رود که اگر ارزش مبادلهای بالفعل نداشت، نمیتوانست وسیله مبادله نیز باشد. وسیله فاقد “ارزش” نمیتواند نقش وسیله بودن را بازی کند، اینکه کسی در مقابل دریافت وسیله مبادله خاصی، حاضر به واگذاری کالایی به دیگری میشود، بدین علت است که میداند این وسیله، “ارزش مبادلهای” را با خود حمل میکند، او میتواند آن را تصاحب کند و پول نیز از آن رو که واجد ارزش مبادلهای است، به عنوان وسیله مبادله پذیرفته شده است.
به عنوان واحد شمارش و یا معیاری برای سنجش ارزش
پول به عنوان واحد شمارش عمل میکند، زیرا ارزش کالاها و خدمات را به طور مرسوم برحسب واحدهای پولی اندازهگیری و بیان میکند که به آن قیمت کالا گفته میشود. با این عمل اولاً چون قیمتها قابل مقایسه با یکدیگر هستند عمل مبادله آسان میگردد؛ زیرا اقلام با واحد مشترک بیان میشوند که قابل جمع هستند. پول به عنوان واحد سنجش ارزش کالاها و خدمات برخلاف واحدهای دیگر مانند کیلوگرم، لیتر، و متر ثابت نیست و در صورت افزایش قیمتها قدرت خرید آن کم میشود.
ذخیره ارزش
بهرغم اینکه پول در زمان حال قدرت خرید را برای فرد ایجاد میکند، برای مخارج آتی نیز به صاحبش امکان و توانایی خرید میدهد؛ بنابراین، صاحباش میتواند آن را برای مخارج آتی و هزینههای پیشبینی نشده “ذخیره” نماید. پیشبینی قیمتهای آتی توسط دارنده آن، مقدار پول و یا کالا را به عنوان ذخیره ارزش تعیین مینماید. اگر پیشبینی شود که قیمتها در حال افزایش هستند، کالا به صورت ذخیره ارزش به کار گرفته میشود و بالعکس اگر قیمتها در حال کاهش باشند میل به نگهداری پول به عنوان وسیله ذخیره ارزش افزایش مییابد. تصمیم افراد در این مورد میتواند بر سرعت گردش پول در جامعه، قدرت خرید، درآمد، قیمت، اشتغال، محصول و غیره اثر بگذارد.
تفاوت
تفاوت پول و سایر کالاها برای ذخیره ارزش در این است که بهرغم حفظ ارزش مبادلهای میتواند “ارزش” ذخیره نماید. ممکن است کالاهایی از قبیل زمین، خانه و دیگر داراییها حتی در شرایط تورمی بهتر از آن حفظ ذخیره ارزش نمایند، اما از قدرت “نقدینگی“ در شرایط ضروری و خاصیت وسیله مبادله بودن برخوردار نمیباشند؛ بنابراین، پول با داشتن و حفظ ارزش مبادلهای، ذخیره ارزش نیز میکند چون ارزش مبادلهای در هر زمان همراهاش است فرد با ذخیره آن، یک ارزش مبادلهای خالص را ذخیره میکند. منافعی که با این کار عاید فرد میشود، عبارت است از اینکه اولاً، فرد از زیانهای ذخیره ارزش مصرفی، مانند فاسد شدن، تلف شدن و یا استهلاک کالاها مصون میماند ثانیاً، فرد نمیداند در آینده به چه چیزی نیاز پیدا خواهد کرد که همان را ذخیره نماید. اگر او کالایی را ذخیره کند، این کالا ارزش مبادلهای کلی همانند پول در مقابل همه کالاها را نخواهد داشت، ولی با ذخیره آن ارزش مبادلهای کلی را (که توانایی تبدیل شدن به هر کالایی را دارد) مالک خواهد شد. البته ممکن است در مواد استثنایی فرد از نفس ذخیره کردن لذت ببرد، ولی باید توجه داشت در اینجا هم درواقع آن ارزش مبادلهای کلی نهفته است که توسط فرد مورد رغبت قرارگرفته و از آن لذت میبرد.
مفهوم ذخیره ارزش و کنز
نکته شایان ذکر آنکه بین دو مفهوم «ذخیره ارزش بودن» و «کنز» تفاوت زیادی وجود دارد. مراد از ذخیره ارزش بودن این است که اگر کسی بخواهد ارزش مبادلهای را ذخیره و نگهداری کند، آن را به صورت پول نگه میدارد و در اسلام هیچ منعی در این زمینه وجود ندارد، اما کنز که در اسلام مورد نهی قرارگرفته، به معنای راکد نگهداشتن و خارج کردن آن از مبادله در حد بیش از نصاب و به مدت یک سال تمام است. در این مورد نیز اولاً، راکد نگهداشتن پول غیر از طلا و نقره ازنظر فقهای شیعه مشمول زکات نمیشود؛ ثانیاً، راکد نگهداشتن پول و طلا و نقره به مقدار کمتر از حدنصاب نیز آن را مشمول زکات نمیسازد؛ ثالثاً، خارج ساختن از گردش مبادلات حتی اگر بیش از حدنصاب باشد امری جایز است و تنها زکات آن باید پرداخت شود؛ بنابراین، ذخیره ارزش بودن، غیر از کنز کردن و راکد نگهداشتن آن است. علاوه بر این، راکد نگهداشتن هم به طور مطلق، امری غیرمجاز نیست، در این صورت حتی اگر پذیرفته شود که لازمه ذخیره ارزش بودن، کنز کردن است، نمیتوان گفت در اقتصاد اسلامی، پول این وظیفه را ندارد.
همزمان با معرفی پول به جامعه انتظار میرفت که وسیله مبادله، واحد سنجش ارزش و وسیله ذخیره ارزش شود. این سه خصلت یا مشخصه، همراه با آن بوده و تنها با این سه خصلت میتوان آن را شناخت.
تاریخچه مبادلات
معامله پایاپای
در کنار نیازهای مختلف فردی و اجتماعی، مردم نیاز به مبادله نیز دارند. به طور معمول کمیت تولیدات انسان بیش از نیاز او است، و تنوع تولیداتش نیز به اندازه تنوع نیازهای او نیست، لذا برای رفع نیازهای متعددش، با به کارگیری مازاد تولیداتش اقدام به مبادله میکند. مبادلات در آغاز به صورت مستقیم و کالا به کالا در اقتصاد پایاپای انجام میشده است. در این اقتصاد، آنچه مورد رغبت و تقاضا واقع میشد و ارزش مصرفی آن را تعیین میکرد، همان خصوصیات “مصرفی” کالا بود و این عامل سبب میشد کالا مورد مبادله قرار گیرد. لذا معامله پایاپای شکل گرفت. در ابتدا مردم برای به دست آوردن کالاها و خدمات مورد نیازشان داد و ستد پایاپای (کالا به کالا) میکردند و دو نفر که هرکدام صاحب اجناس مورد نیاز دیگری بودند، برای تبادل اجناس توافق میکردند. این شکل اولیهی تبادل، از تقسیمپذیری و قابلیت انتقالی که معامله را کارآمدتر میکند برخوردار نبود.
شکلگیری پول کالایی
با پیچیدهتر و گستردهتر شدن فعالیتهای اقتصادی، به تدریج مردم باانگیزه مبادلات دریافتند که داشتن چیزی که بیانگر ارزش مبادلهای صرف است، و قدرت خرید کلی برای دارنده آن ایجاد کند، میتواند منافع فراوانی در پی داشته باشد. این امر مزایایی ازجمله داشتن قدرت خرید کلی برای افراد جامعه، زمینه تسهیل مبادلات و رشد تولیدات را به همراه داشت. درنتیجه با این هدف، مردم تمایل پیدا میکنند که کالایی یا چیزی را بیابند که قابلیتهای لازم را برای بازی کردن این نقش داشته باشد و بتواند منحصراً نقش ارزش مبادلهای را بازی کند و ارزش مبادلهای را از خصوصیات مصرفی خودش (اگر داشته باشد) تفکیک نماید؛ بنابراین پول کالایی (commodity money) شکل گرفت.
نمونههای پول کالایی
این پول نوعی از کالا بود که به عنوان نوعی ارزش کار میکرد؛ مثلاً مستعمرات آمریکایی در سدههای ۱۷ و ۱۸ از پوست سگ آبی و ذرت خشک شده در معاملات استفاده میکردند. کالاهای مورد استفاده برای معامله ویژگیهای مشخصی داشتند: مورد طلب عموم مردم بودند، ارزش داشتند و همچنین بادوام، قابلحمل و قابل ذخیره کردن بودند. نمونهی دیگری از آنها، فلزهای گرانبها مانند طلا بودند که تا پیش از دههی ۱۹۷۰، قرنها مورد استفاده قرار میگرفت. به عنوان مثال در مورد دلار آمریکا اینطور بود که دولتهای خارجی میتوانستند دلارهای آمریکاییها را بگیرند و در عوض مقدار مشخصی طلا به بانک مرکزی آمریکا بدهند. ارزش مبادله امری مطلق است و فاسد شدنی نیست. همچنین محدود به زمان و مکان معینی هم نیست؛ بنابراین هر چه خصوصیات آن چیز طوری باشد که کمتر فاسد شود، بادوامتر باشد و باگذشت زمان و تغییر مکان، خصوصیات آن دگرگون نگردد، بهتر میتواند حافظ ارزش مبادله باشد.
اهمیت ارزش مبادلهای
اینکه چیزی به عنوان پول مورد رغبت قرار میگیرد و درنتیجه وسیله مبادله میشود و شیء دیگری وسیله مبادله نمیشود؛ به این علت است که آن چیز خصوصیاتی دارد که میتواند حافظ ارزش مبادلهای باشد. در حالی که اشیای دیگر این خصوصیات را ندارند یا کمتر دارند، مثلاً خصوصیات مصرفی کالایی، مانند گوسفند به گونهای است که در اغلب اوقات قادر به حفظ ارزش مبادلهای نیست. همچنین گوسفند کالایی نیست که عمومیت کافی داشته باشد، یعنی در مناطقی که گوسفند پرورش نمییابد، نمیتوان آن را به عنوان قدرت خرید کلی به کار برد، بنابراین اگر در مقطعی نیز گوسفند به عنوان پول به کار رود، خیلی زود از جریان خارج میشود. در میان کالاها، طلا و نقره دارای خصوصیات بارزی هستند. ارزش مصرفی این دو محدود به زمان و مکان نیست و بادوام و فاسد نشدنیاند؛ بنابراین، به خوبی میتواند ارزش مبادلهای را از خصوصیات مصرفی خود تفکیک کنند و نماینده خوبی نیز برای ارزش مبادلهای خالص و ضامن و حافظ آن باشند.
به همین علت است که وقتی طلا و نقره به صورت سکه رایج ضرب شده و مورد استفاده قرار میگیرد، خراشیدن و تراشیدن سکهها که درواقع ایجاد نقص در خصوصیات مصرفی آنهاست، ازنظر معامله گرانی که به آن سکهها به عنوان پول نگاه میکنند مهم نیست، و هنوز آنها را به عنوان ارزش مبادلهای صرف میپذیرند و به عنوان واسطه معاملات خود به کار میبرند. البته باید توجه داشت که طلا و نقره به عنوان پول حقیقی، دو حیثیت کالایی (مصرفی) و پولی آنها، کاملاً از هم جدا نشده است. این دو فلز در کنار ارائه و حفظ ارزش مبادلهای خالص، ارزش مصرفی و فایده حقیقی (به همان شکل کالاهای مصرفی) را نیز دارا هستند، ولی این امر، مانع از آن نیست که این دو فلز، حامل تقریباً خوب و مطمئنی برای ارزش مبادلهای خالص باشند. در این دو فلز حیثیت کالایی و مصرفی به صورت بالفعل وجود دارد، ولی حیثیت پولی آنها بالقوه است و با به کارگیری آنها به صورت بالفعل درمیآید.
پول تمام عیار بدهی و پول بدون پشتوانه
در این بین وسیله دیگری به نام رسید پول تمام عیار و اسکناسهای با تعهد صدردصد بازپرداخت، برحسب طلا و نقره رواج یافت. درواقع این طلای و نقرهی در تعهد این سندها بود که مورد معامله قرار میگرفت که به آنها «پول تمام عیار بدهی» گفته میشد. پول بدون پشتوانه به این دلیل به وجود آمد که طلا منبعی نادر بود و اقتصادهای دارای رشد سریع نمیتوانستد همیشه آنقدر طلا استخراج کنند که از ارز مورد استفادهشان حمایت کند. در یک اقتصاد شکوفا نیاز به طلا برای ارزش دادن به پول کاملاً ناکارآمد است، به ویژه وقتیکه ارزش آن را درک و تفکرات مردم معین کند. پول فیات (fiat money) نیازی به پشتیبانی فیزیکی کالایی ندارد. در عوض ارزش آن توسط عرضه و تقاضا و باور مردم به ارزش آن تعیین میشود. پول بدون پشتوانه به درک مردم از ارزش تبدیل میشود. دلار ایالاتمتحده در سال ۱۹۷۱ از استاندارد طلا خارج شد و دیگر ارزش آن توسط طلا سنجیده نمیشد و ارزش طلا را هم با یک مقدار مشخص دلار نمیسنجیدند. این یعنی میتوان پول بیشتری ساخت و سلامت اقتصاد ایالاتمتحده بود که به پشتوانهی دلار تبدیل شد.
در فرایند تحول پول، جوامع به تدریج اسکناس و سپردههای دیداری را انتخاب میکنند؛ به عبارت دیگر زمانی که پول اعتباری محض (فرض میشود ارزش مصرفی کاغذ اسکناس صفر است)، و نه یک پول حقیقی، به عنوان پول انتخاب میشود. مردم متوجه میشوند که پول اعتباری محض حتی بهتر از طلا و نقره قادر است نشان دهنده ارزش مبادلهای صرف و حافظ آن باشد. مسلم است که رغبت به پول اعتباری، به دلیل خصوصیات مصرفی آن نیست و خصوصیات مصرفی، هیچ محدودیتی در بیان و حفظ ارزش مبادلهای به وسیله آن ایجاد نمیکند، چون پول اعتباری محض، اساساً فاقد خصوصیات مصرفی است، بنابراین در آن، مشکل تفکیک ارزش مبادلهای از خصوصیات مصرفی خود به خود رفع شده است، و ارزش مصرفی پول اعتباری محض به دلیل ارزش مبادلهای آن است و به دلیل خصوصیات مصرفی آن نیست، پول اعتباری محض به راحتی میتواند فقط ارزش مبادلهای خالص را بیان و حفظ کند و درنتیجه به عنوان ارزش مبادلهای صرف از جانب مردم، مورد تقاضا و رغبت واقع میشود.
باید به این نکته توجه کرد که در مورد طلا و نقره، خصوصیات بارز این دو فلز مردم را مطمئن میکند که این دو فلز میتوانند ارزش مبادلهای را بیان و حفظ کنند، ولی در پول اعتباری محض، آنچه مردم را از حفظ و تداوم ارزش مبادلهای مطمئن میکند، قدرت، خوشنامی و اعتبار آن است. در عین حال، در هر دو مورد آنچه مورد رغبت قرار میگیرد، همان ارزش مبادلهای است. با توجه به آنچه گفته شد، میتوان تعاریف زیر را برای پول مطرح کرد:
آنچیزی که عین مالیت مال و مجرد از هرگونه جنبههای خصوصی و شخصی اموال است.
آنچیزی که بیانگر و حافظ ارزش مبادلهای خالص باشد.
آنچیزی که ارزش مصرفی آن در ارزش مبادلهای آن است.
به این مقاله امتیاز دهید
(۱۷۹ رای)
۴.۴/۵
۱۲۳۴۵
ترتیبی که برای خواندن مقالات پول به شما پیشنهاد میکنیم: