ارزش پول توسط نوعی ارتباط دائمی بین اشیا و باور به ارزشمند بودن آن ها ساخته می شود. ارزشمندی آن از آنجا نشات می گیرد که افراد طالب آن هستند تا کالا یا خدمت مطلوبشان را با آن تهیه کنند. همچنین ارزش و پشتوانه آن، برخلاف عقیده عامه مردم طلا و نقره نیست و عوامل دیگری در ارزش دادن و یا بی ارزش کردن آن تأثیر دارند. پیش از اینکه پول، توسعه پیدا کند، مردم برای به دست آوردن کالاها و خدمات مورد نیازشان، دادوستد پایاپای (کالا به کالا) می کردند. این شکل اولیه تبادل، از تقسیم پذیری و قابلیت انتقال، برخوردار نبود.
مثلاً اگر شما گوسفند دارید و به سیب احتیاج دارید، باید کسی را پیدا کنید که تنها سیب دارد و گوشت گوسفند می خواهد. اگر کسی را پیدا کنید که گوشت بخواهد و سیب نداشته باشد و به شما خرگوش بدهد چه؟ برای اینکه گوشت شما را بگیرد باید کسی را پیدا کند که سیب دارد و خرگوش می خواهد. نداشتن قابلیت انتقال آسان در تبادل کالا به کالا، ناکارآمد بود. همچنین، حتی اگر شما کسی را پیدا کنید که بخواهد سیب را با گوشت معاوضه کند، شاید آن مقدار جنسی که او دارد ارزش گوسفند شما را نداشته باشد. پس باید راهی پیدا کنید که گوسفندتان را چندتکه کنید و تصمیم بگیرید که در ازای قسمتی از گوسفند، چند سیب می خواهید. برای حل این مشکلات، پول کالایی به وجود آمد؛ که نوعی از کالا بود که به عنوان نوعی ارزش کار می کرد.
کالاهای مورد استفاده برای معامله ویژگی های مشخصی داشتند:
- مورد طلب عموم مردم
- دارای ارزش
- بادوام
- قابل حمل
- قابل ذخیره
نمونه ای از پول کالایی، فلزهای گران بها مانند طلا بودند که تا پیش از دهه ۱۹۷۰، قرن ها به عنوان پول رایج مورداستفاده قرار می گرفت. به عنوان مثال در مورد دلار آمریکا این طور بود که دولت های خارجی می توانستند دلارهای آمریکایی ها را بگیرند و در عوض مقدار مشخصی طلا به بانک مرکزی آمریکا بدهند. طلا ارزشمند است چون مردم طالب آن هستند. همچنین قابل حمل، ذخیره و با دوام است. ارزها سال ها به قانون استاندارد طلا وابسته بودند، یعنی ارزش اسکناس وابسته به ذخایر طلای دولت ها بود و هرکدام می توانستند با دیگری به مقدار مشخص و ثابت معاوضه شوند. مثلاً اگر شما ۱۰۰۰ دلار داشتید می توانستید به بانک فدرال رزرو بروید و در عوض یک انس طلا بگیرید. کشورها برای ارزش دادن به ارزهای خود شروع به برداشتن استاندارد طلا کردند. بریتانیا در سال ۱۹۳۱ و ایالات متحده هم اندکی پس ازآن این کار را انجام دادند. دلیل آن هم نایاب بودن طلا و پایین رفتن کفه تقاضا در مقابل مقدار اندک عرضه بود.
امروزه عرضه، تقاضا و باور مردم به دولت ها بنیان ارزش ارزها است. اقتصادهای قوی تر معمولاً نرخ تبادل بهتری برای ارزهای خود دارند و بالعکس. اگر هم اصلاح یا سقوطی اتفاق بیافتد ارزش آن ارز کاهش خواهد یافت. نوع دوم پول، فیات (Fiat Money) است که نیازی به پشتیبانی فیزیکی کالایی ندارد. در عوض ارزش آن توسط عرضه و تقاضا و باور مردم به ارزش آن تعیین می شود. پول بدون پشتوانه به این دلیل به وجود آمد که طلا منبعی نادر بود و اقتصادهای دارای رشد سریع نمی توانستد همیشه آن قدر طلا استخراج کنند که از ارز مورداستفاده شان حمایت کند. در یک اقتصاد شکوفا نیاز به طلا برای ارزش دادن به پول کاملاً ناکارآمد است، به ویژه وقتی که ارزش آن را درک و تفکرات مردم معین کند. یک اقتصاد در حال توسعه، در حال تولید چیزهای دیگری است که برای خود و اقتصادهای دیگر هم باارزش است. عموماً هرچه اقتصاد کشوری قوی تر باشد، پول آن هم قوی تر پنداشته می شود و بالعکس؛ اما این مفهوم باید توسط یک اقتصاد قوی و مولد که خدمات و محصولات باارزش خلق می کند پشتیبانی شود. امروزه ارزش اکثر ارزها توسط قدرت خرید آن سنجیده می شود که متأثر از تورم است. به همین دلیل است که تنها چاپ آن نمی تواند در کشور ثروت به وجود بیاورد.
ارزش پول چگونه تعیین می شود؟
تعیین ارزش برای یک کالا، خدمت، ارز، ارتباط نزدیکی با تقاضای آن دارد. برای مثال سه روش برای تعیین ارزش دلار وجود دارد:
۱- روش اول این است چه مقدار دلار با ارزهای خارجی خریداری می شود که این همان روش نرخ تبادل است. معامله گران فارکس در بازار ارز تعیین کننده نرخ تبادل هستند. آن ها عرضه و تقاضا و نیز انتظارات خود در آینده را در نظر میگیرند. به همین دلیل است که ارزش پول در طول معاملات روزانه دچار نوسان می شود.
۲- روش دوم، ارزش گذاری اسناد خزانه است. می توان آن ها را از طریق بازار ثانویه خزانه داری به راحتی تبدیل به دلار کرد. هنگامی که تقاضا برای اوراق خزانه افزایش می یابد، ارزش دلار نیز خودبه خود بالا می رود.
۳- روش سوم نیز ذخایر ارز خارجی است، یعنی همان مقدار دلارهایی که در اختیار دولت های خارجی قرار دارد. هرقدر که دلارهای بیشتری داشته باشند، به همان میزان عرضه نیز کاهش خواهد یافت. این کار باعث بالا رفتن ارزش دلار ایالات متحده می شود. چنانچه دولتهای خارجی درصدد فروش تمامی دلارها و دارایی های خزانه باشند، در این صورت دلار سقوط خواهد کرد و ارزش پول ایالات متحده بسیار کم خواهد شد. اسکناس هایی مانند ۱۰ هزارتومانی که امروزه از آن استفاده می کنیم اگرچه ارزش ذاتی ندارد اما به عنوان وسیله معامله شناخته می شوند. وقتی به فروشگاه می روید و کالایی می خرید، هم شما و هم فروشنده توافق کرده اید که یک اسکناس یک ارزش مشخص دارد. تا زمانی که تقاضا برای اسکناس ۱۰ هزار تومانی وجود دارد، این اسکناس ارزش دارد.
پول چگونه اندازه گیری می شود؟
برای قابل اندازه گیری تر کردن پول باید آن را به سه دسته تقسیم کرد:
- M1: این دسته، شامل همه انواع فیزیکی سکه ها و ارزها، سپرده های دیداری و چک های مسافرتی است. M1 شامل چیزی است که ما به عنوان پول فعال می شناسیم؛ یعنی ارزش کل مسکوکات و اسکناس هایی که در میان عموم مردم در گردش است و به طور فصلی، ماهانه، هفتگی و روزانه تغییر می کند. یا میزانی است که بانک ها، به مشتریان قرض می دهند.
- M2: این دسته با شاخص گسترده تر دسته M1 و سپرده های مدت دار، سپرده های قرض الحسنه و سرمایه های غیردولتی بازار را شامل می شود. این دسته را می توان به راحتی به نقدینگی تبدیل کرد.
- M3: گسترده ترین نوع که شامل M2 و همه سپرده های بلندمدت، سرمایه های دولتی، توافقات خرید کوتاه مدت و دارایی های نقدی می شود.
با جمع کردن این سه دسته، می توانیم به مبلغ پول کشور یا اقتصاد برسیم. تقاضا برای پول مساوی با نوسان میزان کل پول فعال است. به عنوان مثال مردم آخر هفته چک هایشان را نقد می کنند و یا از دستگاه های خودپرداز برداشت می کنند، پس پول فعال بیشتری در آخر هفته ها نسبت به اول هفته وجود دارد و تقاضای عمومی برای آن هم در تعطیلات گاهی کاهش می یابد.
آیا پول سرمایه است؟
البته که به خودی خود یک سرمایه نیست، بلکه برای خرید اجناس مورد استفاده قرار می گیرد و سرمایه به صورت طولانی مدت برای ایجاد سود و ثروت به کار گرفته می شود. این یعنی اسکناس هایی که به دست می آوریم، خرج می کنیم و نگه می داریم سرمایه نیستند، بلکه تنها یک وسیله آسان برای معامله است. حتی اگر ۱۰۰ میلیون دلار داشته باشید اما در یک جزیره دورافتاده تنها باشید، آن بلااستفاده است چون نمی توانید برای هیچ چیزی از آن استفاده کنید، مگر اینکه آن را بسوزانید و خودتان را گرم کنید؛ بنابراین چاپ اسکناس منجر به شکوفایی اقتصاد نمی شود، بلکه باعث بی باوری به دولت و سقوط ارزش پول آن می شود.
تغییرات ارزش پول چه تأثیری بر زندگی شما می گذارد؟
تأثیر نوسانات ارزش پول را می توان هرروزه در فروشگاه مواد غذایی یا پمب بنزین مشاهده کنید. افراد همیشه تقاضای ناگزیر و روزانه برای بنزین و مواد غذایی دارند. تولیدکنندگان به خوبی می دانند که شما هر هفته مجبور می شوید بنزین و مواد غذایی خریداری کنید و نمی توانید خرید خود را در هنگام افزایش قیمت ها به تعویق اندازید. شما مجبور می شوید تا مدتی باقیمت بالاتری جنس خود را خریداری کنید تا زمانی که بتوانید عادات خود را تغییر دهید.
کاهش ارزش پول چه پیامدهایی دارد؟
هنگامی که قیمت بنزین یا مواد غذایی بالا می رود، شما شاهد کاهش ارزش پول خواهید بود. با کاهش ارزش آن تورم رخ می دهد. وقتی مردم تصور می کنند قیمت ها افزایش خواهد یافت، در این زمان است که شروع می کنند به خرید کردن، قبل از اینکه اجناس گران تر شوند. این افزایش تقاضا باعث می شود تولیدکنندگان با خیال راحت هزینه های بیشتری اعمال کنند، قیمت ها را افزایش دهند و در این صورت تورم یک ابزاری می شود برای تغییر مسیر بازار به سمتی که بازاری ها می خواهند. یک اقتصاد سالم قادر است نرخ تورم پایه را تا ۲ درصد حفظ کند. تورم پایه عبارت است از قیمت هر چیزی به جز قیمت مواد غذایی و بنزین که بسیار متغیر هستند. شاخص قیمت مصرف کننده رایج ترین مقیاس تورم محسوب می شود.
اثرات افزایش ارزش پول چیست؟
تورم زدایی زمانی رخ می دهد که ارزش پول بالا می رود. تورم زدایی به نظر عالی می رسد، اما برای اقتصاد مخرب تر از تورم است. چرا؟ به این فکر کنید که طی سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ چیزی که در بازار مسکن آمریکا رخ داد، درواقع یک تورم زدایی عظیم بود. قیمت ها تا بیش از ۲۰ درصد سقوط کرد. بسیاری از مردم نتوانستند خانه های خود را بفروشند و بدهی وام مسکن خود را پرداخت کنند. خریداران از کاهش بیش ازپیش قیمت ها واهمه داشتند. هیچ کس نمی دانست چه وقت قیمت ها مجدداً اوج خواهد گرفت. درست است، ارزش پول افزایش یافت؛ اما خانواده ها خانه های خود را از دست دادند. کارگران ساختمانی شغل خود را از دست دادند. ساختمان سازها ورشکسته شدند و این همان چیزی است که تورم زدایی را خطرناک می کند.
چگونه ارزش پول با گذشت زمان دستخوش نوسانات شده است؟
در سال ۱۹۱۳، پول ارزش بسیار زیادی داشت. در آن زمان یک دلار معادل $۲۵٫۹۲ در جولای ۲۰۱۹ بود. دلار به تدریج ارزش خود را از دست داد، بطوریکه تا سال ۱۹۲۰ هر دلار معادل $۱۲٫۳۴ در سال ۲۰۱۹ ارزش داشت. در طول دوره رکود بزرگ آمریکا، ارزش پول درنتیجه تورم زدایی افزایش پیدا کرد. در پی بحران سال ۱۹۳۰ ارزش هر دلار برابر شد با $۱۵٫۴۶ در سال ۲۰۱۹ و تا سال ۱۹۵۰ ارزش پول با کاهش بیشتری مواجه شد؛ یعنی هر دلار چیزی معادل $۱۰٫۶۵ در سال ۲۰۱۹ بود. از آن به بعد ارزش پول همچنان رو به کاهش رفت. طوری که در سال ۱۹۷۰، هر دلار تنها معادل $۶٫۵۸ در سال ۲۰۱۹ شد. تا سال ۱۹۹۰، هر دلار ارزشی برابر با $۱٫۹۷ در سال ۲۰۱۹ پیدا کرد. در دهه بعدی (۲۰۰۰) ارزش آن به $۱٫۴۸ در سال ۲۰۱۹ رسید.
کشورها چگونه ثروتمند می شوند؟
کشورهایی که می خواهند ثروتمند شوند باید اجناس و خدمات خود را باکیفیت و کمیت بیشتر تولید کنند، نه اینکه فقط اسکناس چاپ کنند. اگر خروجی ها سقوط کنند، کل پول تزریق شده در گردش هم نمی تواند تغییری در وضعیت آن ایجاد کند. گرچه پول شکل های متفاوتی پیدا کرده اما کاربرد اصلی آن هنوز تغییر نکرده است. آن فارغ از اینکه چه شکلی داشته باشد، ابزاری برای معامله اجناس و خدمات است و با سریع تر کردن فرایند معاملات، به اقتصاد امکان رشد بیشتری می دهد.