انسان ها بی شباهت به کتاب ها نیستند. هر کدام از ما یک قالب منحصر به فرد داریم و درونمان پر از داستان های زشت و زیبا است. ورق زدن کتاب زندگی برخی از افراد، به ویژه آنهایی که می خواستند اثری نیک از خود برجای بگذارند، باعث می شود تا با دیدن موفقیت هایشان انگیزه بگیریم و از شیوه برخورد آنها با مشکلات، درس های نابی بیاموزیم. در این مقاله از خانه سرمایه به سراغ فیل نایت می رویم و از لابه لای برگه های زندگی او درس های مهمی را گلچین می کنیم.

زندگی نامه فیل نایت (Phil Knight)

فیل نایت:

اگر می خواهیم آینده من، شما و کره زمین، درخشان و خواستنی باشد، تمام کاری که باید انجام دهیم، کار و مطالعه است؛ مطالعه و کار تا جایی که می توانیم، خیلی زیاد! در واقع ما باید استادهای جنگل زندگی باشیم.

یک دور تُند تا ۲۴ سالگی!

زندگی نامه فیل نایت

فیل نایت (Phil Knight)، بنیان گذار اصلی برند نایکی، در یک خانواده کوچک پنج نفره – پدر، مادر و دو خواهر دو قلویش – بزرگ شد. پدرش «ویلیام نایت» (William W. Knight) ناشر مجله «اُرگان ژورنال» بود.

از این رو کودکی او در یک رفاه نسبی سپری شد. نایت بعد از تمام کردن دبیرستان وارد دانشگاه اُرگان شد و برای گرفتن مدرک کارشناسی ارشد بازرگانی به دانشگاه استنفورد رفت.

بعد از تمام شدن تحصیلات دانشگاهی اش یک سال در ارتش آمریکا خدمت کرد. زمانی که دوباره به زادگاهش یعنی اُرگان بازگشت، یک سرباز تحصیل کرده ۲۴ ساله بود. آرامش این ایالت کوچک، او را به گذشته ها و فکرهایی که درباره آینده اش داشت برگرداند.

ماجرای یک عشق دیرینه به ورزش

زندگی نامه فیل نایت

نایت، عاشق ورزش کردن بود. در واقع، یکی از رویاهای کودکی اش، تبدیل شدن به یک ورزشکار حرفه ای و مدال آور بود. او ابتدا به سمت ورزش بیسبال کشیده شد. اما در سال اول دبیرستان، مربی خیلی راحت او را از تیم کنار گذاشت.

فیل نایت در این باره می گوید:

دوره اختصاصی
دوره نخبگان، استاد تمامی در ترید
دوره نخبگان، استاد تمامی در ترید

دوره آموزشی از صفر تا سطح پیشرفته در ترید که با هدف “استاد تمامی ترید” طراحی شده است

دریافت اطلاعات بیشتر

«این اولین آگاهی من از این بود که همه در دنیا مثل ما نیستند یا ما را نمی پذیرند.»

بعد از این ماجرا بود که مادر نایت به او پیشنهاد داد به جای کنار گذاشتن ورزش، شانسش را در رشته دیگری امتحان کند.

نایت به یاد می آورد:

«من به سراغ دو و میدانی رفتم. کاری که بعدها به بخش بزرگی از زندگی من و حتی ورزشکاران جهان تبدیل شد. من فهمیدم که می توانم بدوم و هیچ کس نمی تواند این را از من بگیرد.»

فیل نایت:

وقتی ورزش ها در بهترین حالت خودشان باشند، روحیه هواداران با روحیه ورزشکاران ادغام می شود و در این همگرایی، همان وحدتی که عرفان از آن سخن می گوید شکل می گیرد.

تیری در تاریکی که به هدف خورد

بعد از بازگشت به خانه، فیل باید فکری برای آینده اش می کرد. انگار از زمان تمام شدن دبیرستانش در یک وقفه فکری گیر کرده بود و حالا در ۲۴ سالگی، هنوز نمی دانست که می خواهد با آینده اش چه کار کند. در همین گیرودار بود که فکری مثل جرقه از ذهنش گذشت؛ کفش! او تصمیمش را گرفته بود.

نایت می خواست کسب و کاری در زمینه فروش کفش داشته باشد. چون با این کار هم می توانست در دنیای ورزش باقی بماند و هم شغلی داشته باشد که به جای اجبار کار برای دیگران، یک بازی شورانگیز را برایش رقم بزند.

اما چطور می توانست کارش را شروع کند؟

او باید برای اجرایی کردن ایده اش به ژاپن می رفت. ولی پول کم داشت. تنها گزینه پیش رو، پدرش بود. گذشته از ایده کفش و ژاپن، فیل می خواست گشتی در کشورهای مختلف بزند. او با خودش فکر می کرد چطور ممکن است کسی یک سفر بزرگ را در زندگی اش شروع کند، در حالی که هنوز، سوال های بی جوابی در ذهنش باقی مانده است.

منظور او یک سفر لوکس در بهترین هتل ها و خوردن بهترین غذاها نبود. او می خواست در میان نشست و برخاست با مردم دنیا که فرهنگ ها، عقاید، باورها و زبان های مختلفی دارند، خودش را پیدا کند.

از آنجا که می دانست پدرش هم از جوانی در آرزوی رفتن به چنین سفری بوده، تصمیم گرفت از این مسیر با پدرش وارد مذاکره شود. در نهایت با مقدمه چینی فراوان و بافتن آسمان و ریسمان به هم توانست رضایت پدرش را بگیرد. اما این ایده کفش از کجا آمده بود؟

تحقیق اجباری دانشگاه که باعث تولد یک ایده شد

ارائه یک سمینار در مورد کارآفرینی یکی از آخرین واحدهای درسی در رشته کارشناسی ارشد بازرگانی دانشگاه استنفورد بود. هر کدام از دانشجوها با توجه به علاقه خود یک موضوع را انتخاب کردند.

اما نایت به چه علاقه داشت؟ ورزش و دیگر چه؟

خب، این پرسش تنها یک پاسخ درخور پیدا کرد و آن کفش بود. فیل با بی میلی شروع به تحقیق در مورد کفش و روش های کسب درآمد از این یگانه ابزار دوندگی کرد. کم کم هرچقدر که زمان می گذشت، علاقه اش به این موضوع بیشتر می شد. فیل فهمید که جایی برای کفش های آمریکایی در بازار آمریکا وجود ندارد. این بازار در دست برندهایی آلمانی مانند آدیداس است.

نایت پیش بینی کرد تنها کسانی که در این اوضاع می توانند بازار را از چنگ آلمان ها دربیاورند، ژاپنی ها هستند. بالاخره روز ارائه فرا رسید. برخلاف نایت، هم کلاسی هایش هیچ شور و اشتیاقی برای این موضوع از خودشان نشان ندادند! دفتر این سمینار برای مدتی بسته شد. اما نایت آن را برای یک فرصت مناسب آماده نگه داشت.

پیدا کردن یک همسفر برای یک آغاز پرقدرت

فیل جوان، دست به کار شد و هفته ها مشغول خواندن، برنامه ریزی و آمادگی برای سفر بزرگش بود. نایت نمی خواست به تنهایی این سفر را آغاز کند. او به دنبال همسفری می گشت تا در طول مسیر او را همراهی کند. اولین گزینه «کارتر» همکلاسی دانشگاهش بود. او هم مثل نایت دیوانه ورزش و ستاره بسکتبال دانشکده اش بود.

وقتی فیل نایت از ماجرای سفرش به او گفت، بسیار هیجان زده شد و درجا قبول کرد. از آنجا که کارتر هم یک جوان آس و پاس بود که هنوز در نوجوانی اش گیر کرده بود، آهی در بساط نداشت و باید از پدر و مادرش پول قرض می گرفت. بالاخره آن ها از این خوان هم گذشتند و بلیط به دست با یک ساک سبک، آماده رفتن به این سفر شدند.

وقتی یک ساحل زیبا، برنامه رفتن به دور دنیا را تغییر می دهد.

زندگی نامه فیل نایت

«هونولولو» (Honolulu)، مهم ترین شهر «هاوایی» اولین مقصد نایت و کارتر بود. آنها یک اتاق رو به دریا گرفتند و روزها مشغول آب تنی و تفریح شدند.

فیل گفت:

«کارتر، بیا همینجا بمونیم، چه عجله ای برای رفتن داری؟ دنیا سرجاش باقی می مونه.»

به این ترتیب، رفتن به ژاپن، کفش و سفر به دور دنیا بازی را به زیبایی ساحل هونولولو باخت. آنها مدتی را با پول هایشان زندگی کردند اما دیگر چیزی از آن پول ها باقی نمانده بود و باید کاری برای خودشان دست و پا می کردند.

فروش دایره المعارف، اولین گزینه ای بود که برای درآمدزایی داشتند. بعد از مدتی، کار و بارشان خوب شد و توانستند یک آپارتمان اجاره کنند. اما نایت نتوانست با ماجرای فروختن دایره المعارف کنار بیاید. چون او خجالتی تر از آن بود که بتواند به مردم کتاب بفروشد.

نایت درباره آن روزها می گوید:

«زندگی شیرین بود، زندگی بهشت بود. به جز یک مورد کوچک. من نمی توانستم دایره المعارف بفروشم. من بسیار کمرو بودم و از اعماق وجودم از فروختن دایره المعارف بیزار شده بودم. در حقیقت، من برای بار سنگین طرد شدن ساخته نشده بودم.»

رها کردن فروش دایره المعارف به امید فروش اوراق بهادار

گزینه بعدی نایت در هونولولو، فروش اوراق بهادار بود. او به دلیل مدرک تحصیلی اش توانست به راحتی در مصاحبه قبول شود. حالا او یک فروشنده تلفنی اوراق بهادار بود. مجبور نبود با کسی چشم در چشم چانه بزند. فروش اوراق بهادار جواب داد. نایت توانست با حق کمیسیونش اجاره شش ماه آپارتمانش را پرداخت کند.

اما بعد از مدتی، با خودش گفت: «آیا این تمام چیزی است که من از زندگی ام می خواهم؟ فروش اوراق بهادار و ماندن در هاوایی؟»

حالا واقعا وقت رفتن فرا رسیده بود. اما او این بار همسفری نداشت. کارتر می خواست بقیه عمرش را در هاوایی بماند و دیگر هیجانی برای سفر به دور دنیا نداشت. بنابراین، فیل نایت باید به تنهایی سفرش را ادامه می داد. او یک بلیط برای توکیو خرید و سفرش را با وقفه ای طولانی ادامه داد.

ورود به توکیوی جنگ زده

زندگی نامه فیل نایت

ماجرای سفر نایت به ژاپن، با جنگ بین آمریکا و ژاپن همزمان شده بود. قبل از آنکه هواپیما از هاوایی به سمت توکیو پرواز کند، کاپیتان در مورد احتمال اصابت بمب های ژاپنی به مسافران هشدار داده بود. جنگ بیخ گوش نایت بود. اما او هنوز هم می خواست ادامه دهد.

بالاخره پرواز به آسمان ژاپن رسید و در توکیو فرود آمد. آثار جنگ در همه جا به چشم می خورد. بعضی از مناطق هنوز هم بمباران می شدند. بالاخره نایت نزدیک غروب به یک مهمانخانه رسید. او باید استراحت می کرد چون فردا صبح با دوستان پدرش قرار ملاقات داشت.

ملاقات با آمریکایی هایی که برخلاف هم رزمانشان عاشق ژاپن بودند

جنگ، نماد خصمانه ای است که مردم یک طرف زمین را به جان طرف دیگر می اندازد. با دروغ ها یا حتی حقایقی که نگفتنشان می توانست طعم صلح را به کام مردم شیرین کند.

با وجود جنگ خونین میان دولت های آمریکا و ژاپن، گروهی از آمریکایی ها که عاشق ژاپن بودند مثل گذشته در توکیو زندگی می کردند.

فیل نمی دانست پدرش از کجا این آدم ها را می شناسد اما آن ها به فیل کمک کردند تا بتواند راه و رسم ارتباط برقرار کردن با ژاپنی ها را یاد بگیرد. فیل بعد از یک مشاوره کوتاه با گروه دیگری از آمریکایی های مقیم ژاپن، به شرکتی که در نظر داشت زنگ زد و قرار ملاقات گذاشت.

استقبال دور از انتظار اُنیتسوکا از آقای نایت

زندگی نامه فیل نایت

«اُنیتسوکا» یک شرکت تولیدی کفش در بزرگ ترین شهر جنوب ژاپن بود. نایت می خواست نمایندگی انحصاری فروش یکی از برندهای این شرکت را بر عهده بگیرد. مدیران شرکت استقبال گرمی از نایت کردند و همه جای شرکت و کارخانه، حتی دفتر حسابداری را هم به او نشان دادند. بعد همگی به اتاق کنفرانس رفتند.

حالا وقت سوال و جواب بود. ژاپنی ها پرسیدند: «آقای نایت، شما از طرف کدام شرکت آمده اید؟» نایت فکر این جایش را نکرده بود. اما زود خودش را جمع و جور کرد و گفت: «من از طرف شرکت روبان آبی آمده ام!» بدون تردید، تا آن لحظه چنین شرکتی وجود خارجی نداشت. اما خوب بالاخره که به وجود می آمد! نایت با همین استدلال، خودش را قانع کرد.

خیلی زودتر آنچه که انتظار می رفت، او در آزمون شایستگی، نمره قبولی را از ژاپنی ها گرفت. در انتها قرار شد چند نمونه از کفش های شرکت برای نایت ارسال شود.

سفری به دور دنیا برای پیدا کردن خود گمشده

بعد از ژاپن، نوبت بقیه دنیا بود. نایت دیگر برنامه هایش را دست کاری نمی کرد. او با خودش قرار گذاشته بود که بعد از گرفتن نمایندگی اُنیتسوکا و قبل از برگشتن به خانه، سفرش به دور دنیا را ادامه دهد.

نایت بعد از دیدن چند شهر ژاپن به هنگ کنگ، فیلیپین، تایلند، ویتنام، هند، هیمالیا، مصر، فلسطین، ترکیه، رم، ونیز، پاریس، مونیخ و چند شهر دیگر سفر کرد. در تمام این مسیر پر از شگفتی و تازگی او به کفش ها و آدم های مختلفی که آنها را می پوشیدند، به خودش و اینکه دارد چه کار می کند و به آینده اش و شکلی که به خود خواهد گرفت فکر می کرد. بالاخره سفر او در لندن به پایان رسید. حالا این خانه بود او را صدا می زد.

لذت بازگشت به خانه و برداشتن اولین قدم ها

بالاخره سفر تمام شد و نایت به خانه بازگشت. اما در کمال تعجب هنوز کفش ها نرسیده بودند. یک سال، به همین منوال گذشت ولی بازم هم خبری نبود. نایت در این مدت مجبور شد برای پول درآوردن در یک شرکت حسابداری کار کند.

کم کم داشت فکر می کرد که ژاپنی ها سرش کلاه گذاشته اند که نامه ای از اسکله رسید. بله، بعد از یک سال انتظار، کفش ها به آمریکا رسیدند. بعد از اینکه نایت کفش ها را گرفت، یک جفت از آن ها را برای مربی دو و میدانی اش «بیل باورمن» (Bill Bowerman) فرستاد.

این هدیه باعث شد تا باورمن به نایت پیشنهاد شراکت بدهد. حالا با وجود این شریک کارکشته، شرکت روبان آبی از خواب و خیال فیل نایت به دنیای فیزیکی کشانده شد.

نایت و دردسرهای نقدینگی

زندگی نامه فیل نایت

پول نقد، همیشه یکی از مشکلات روبان آبی بود. آنها سعی می کردند که با گرفتن وام ، هزینه سفارش های کفش را بپردازند و بعد از فروش کفش ها وام ها را یکجا تسویه کنند. اما بانک از این روند خیلی خوشش نمی آمد. بعد از مدتی، بانک ها با هم دست به یکی کردند و دیگر وامی به نایت ندادند.

فیل تصمیم گرفت که سهام روبان آبی را برای فروش بگذارد تا از این راه بتواند نقدینگی لازم را برای سفارش ها تهیه کند. اما در کمال تعجب حتی یک نفر هم برای خرید سهام روبان آبی اقدام نکرد.

نایت که آن زمان علاوه بر کار در شرکت خودش، به عنوان حسابدار در یک شرکت بزرگ و استاد دانشگاه مشغول به کار بود، تقریبا تمام درآمد خود را به حساب شرکتش واریز می کرد تا بتواند مقداری از کمبود نقدینگی را جبران کند. اما کار از این حرف ها گذشته بود.

می گویند وقتی کارد به استخوان کسی برسد، آن نیروهای خفته درونش که هیچ گاه خبری از آنها نداشت، بیدار می شوند. فیل نایت هم در چنین وضعیتی گیر افتاده بود. بنابراین، کم رویی و غرورش را در خانه گذاشت و از تمام کسانی که می شناخت پول قرض گرفت؛ حتی دوستان دوران دانشگاه و همسایه های قدیمی!

اما باز هم نتوانست به مبلغی که لازم داشت برسد. بالاخره پدر و مادر یکی از کارمندانش دست به کار شدند و تمام پس انداز یک عمر کار و تلاششان را دو دستی به رئیس شرکت پسرشان دادند و برای مدتی، همه چیز روی غلتک افتاد.

فیل نایت:

این ماهیت پول است. چه داشته باشید و چه نداشته باشید؛ چه آن را بخواهید و چه نخواهید، چه آن را دوست داشته باشید و چه نداشته باشید پول، روزهای شما را تعریف می کند. وظیفه ما به عنوان انسان این است که چنین اجازه ای به او ندهیم.

یک رشد خوب که با پاتک ژاپنی ها روبه رو شد

نایت، کم کم از فروش کفش در صندوق عقب ماشینش به مدیری تبدیل شد که داشت چندین فروشنده مستقل را هدایت می کرد. در همین گیرودار، ژاپنی ها به شکل های مختلف برای نایت و روبان آبی دردسر درست می کردند؛ گاهی با دیر ارسال کردن سفارش ها، گاهی با دادن نمایندگی روبان آبی به افراد دیگر در آمریکا و گاهی هم با پیشنهاد فروش روبان آبی به اُنیتسوکا. نایت تصمیم گرفت پاتک بعدی را خودش خیلی بی سروصدا به ژاپنی ها بزند.

راه اندازی کارخانه های تولیدی کفش نایکی

زندگی نامه فیل نایت

بعد از مشورتی که نایت با مدیران شرکتش و باورمن کرد، قرار را بر این گذاشتند که یک کارخانه جایگزین برای کفش های تایگر ژاپنی پیدا کرده و کفش های خود را با برند «نایکی» (Nike) تولید کنند.

بعد از چند سفارش بزرگ که با شکست روبه رو شد چاره ای برایشان نمانده بود جز اینکه کارخانه تولیدی کفش خود را راه اندازی کنند. نایکی دو بازوی قدرتمند داشت که می توانست از آنها برای پیاده سازی ایده های ناب روی کفش های ورزشی استفاده کند.

اولین آنها باورمن بود که از هر وسیله ای که به نظرش مناسب می آمد برای بهبود عملکرد کفش ها استفاده می کرد و دیگری جف جانسون، از اولین کارمندان روبان آبی بود که نمادی از خستگی ناپذیری و تلاش صادقانه به شمار می رفت.

البته به دلایل ریز و درشت – مثل تامین نقدینگی – آنها مجبور بودند در وضعیتی چراغ خاموش کارشان را جلو ببرند.

نیشو، یک شرکت ژاپنی که به داد نایکی رسید

نایکی به شیوه شناور کار می کرد. آنها همیشه در حال وام گرفتن، فروش و پس دادن بدهی هایشان بودند. نایت با شرکتی به نام «نیشو» آشنا شد. این شرکت ژاپنی روی کسب و کارها سرمایه گذاری می کرد.

وقتی آن ها فهمیدند که فیل نایت با شرکت اُنیتسوکا همکاری می کند و بانک های آمریکایی تمایلی به دادن وام به او ندارند، وظیفه تامین اعتبار نایکی را برعهده گرفت.

حتی بعدها وقتی نایکی در آستانه ورشکستگی و نایت در حال رفتن به زندان بود، مدیران این شرکت تمام بدهی نایکی را پرداخت کردند و او را نجات دادند.

نایت درباره این شرکت و مدیرانش می گوید: «ما بدون نیشو چه کار می کردیم؟ و بدون مدیر عامل سابق نیشو، ماسورو هایامی. او عاقل ترین مردی بود که در عمرم دیده بودم. برخلاف خیلی از مردان عاقل دیگر، او آرامش بزرگی را از خودش منتشر می کرد و من که پر از نگرانی و ترس بودم آن آرامش را مصرف می کردم. او به من یاد داد که به جای گشتن به دنبال کارمندان و مدیرانی که از قبل خوب و درجه یک باشند، با صبر و حوصله و یک برنامه آموزشی درست، آ ن ها را پرورش دهم.»

فیل نایت:

بدون شک از دید هر ناظر معمولی، ما شبیه یک گروه تاسف بار ناهمگون بودیم که اصلا با هم جور نبودند؛ یک معلول، دو آدم چاق، یک سیگاری قهار، یک بدصدای دیوانه و البته جانسون که همیشه عصای دستم و عاقل ترین ما بود. اما در درونمان دقیقا شبیه به هم بودیم و به یک جا نگاه می کردیم. کسی بین ما رئیس نبود. ما یکی بودیم؛ ما نایکی بودیم.

اختلاف ارزش دلار و ین ژاپن، چیزی که باعث دگرگونی نایکی شد

زندگی نامه فیل نایت

نایت هنوز هم بخشی از تولید کفش ها را به چند کارخانه در ژاپن اختصاص داده بود. اما اختلاف قیمت دلار و ین داشت کار دستشان می داد. از طرفی، کفش ورزشی که باورمن آن را اختراع کرده بود داشت در میان مردم جای خود را باز می کرد. مردم نوعی احترام و علاقه خاص به این کفش داشتند.

نایت می خواست کاری کند تا این کفش خاص و راحت، نه تنها به هنگام ورزش، بلکه در مدرسه، دانشگاه و حتی سر کار هم پوشیده شود. بعد ایده ای به ذهنش رسید.

نایت در این باره می گوید: «وقتی دیدم این کفش از یک کفش ورزشی محبوب به یک کفش دست ساز فرهنگی تبدیل شده، فکری به ذهنم رسید. به کارخانه هایمان در آمریکا دستور دادم تا ساخت کفش ورزشی وافل را به رنگ آبی شروع کنند. چون این رنگ خیلی با شلوار جین ست می شد. همین تغییر ساده باعث شد تا این کفش پرواز کند!» تقاضا برای این کفش آن قدر زیاد شد که کارخانه های روبان آبی دیگر نمی توانستند پاسخگو باشند.

فروش به شکل سرسام آوری بالا می رفت؛ به حدی که نایت تصمیم گرفت به سراغ چند کارخانه در تایوان برود. احداث کارخانه در آن کشور می توانست هزینه ها را کاهش دهد و پاسخگوی نیاز کفش های نایکی باشد.

نیم نگاهی به زندگی شخصی فیل نایت

زندگی نامه فیل نایت

نایت در دوران تدریسش در «دانشگاه پورتلند» (Portland State University) با همسرش پنی (Penelope Parks) آشنا شد. مدتی بعد، نایت از او خواست تا در شرکت نایکی مشغول به کار شود.

آنها در سال ۱۹۶۸ با هم ازدواج کردند. پنی و پل دو پسر به نام های تراویس و متیو دارند. متیو طی یک سانحه غواصی در سال ۲۰۰۴ جان خود را از دست داد. تروایس به جای دنبال کردن شغل پدرش، استدیوی انیمیشن خودش را راه اندازی کرد و به عنوان یک انیماتور، تهیه کننده و کارگردان، مشغول به کار است.

فیل نایت:

مهم نیست چه کاری انجام می دهیم. چون اگر تلاشمان تمام عیار باشد، قلب مردم را به دست خواهیم آورد.

خلاصه ای از آنچه با هم گفتیم

  • فیل نایت به همراه بیل باورمن، بنیان گذار برند نایکی است.
  • او از کودکی عاشق ورزش بود و دوست داشت که یک ورزشکار قهرمان شود.
  • نایت به علت یک تحقیق دانشگاهی با موضوع تجارت کفش آشنا شد.
  • او با کمک پدرش، پول فروش ماشینش و پس انداز اندکی که داشت به ژاپن و بعد از آن چند کشور سفر کرد.
  • فیل نایت در ژاپن توانست اعتماد شرکت اُنیتسوکا را به خود جلب کند و نمایندگی انحصاری فروش را بگیرد.
  • بعد از بازگشت به اُرگان و رسیدن کفش ها، همراه با بیل باورمن، شرکت روبان آبی را راه اندازی کرد.
  • نایت برای تهیه پول سفارش هایش دردسرهای زیادی کشید؛ حتی سهام شرکتش را هم برای فروش گذاشت. اما آن زمان حتی یک نفر هم آن سهم ها را نخرید.
  • اُنیتسوکا با روبان آبی سر ناسازگاری برداشت. نایت هم به تلافی و برای حمایت از شرکتش برند نایکی را تاسیس کرد.
  • «نیشو» یک شرکت سرمایه گذاری ژاپنی بود که تامین مالی نایکی را برعهده گرفت. بدون کمک های این شرکت، برند نایکی سال ها قبل از بین رفته بود.
  • اختلاف ارزش ین و دلار باعث شد تا فیل نایت روی کفش های تولیدی در آمریکا متمرکز شود.
  • فیل نایت در سال ۱۹۶۸ با همسرش «پنی پارکز» ازدواج کرد. آنها دو پسر به نام های «متیو» و «تراویس» دارند.

نظر شما چیست؟

چقدر خودتان را می شناسید؟ آیا خط قرمزی برای دنبال کردن رویاهایتان در نظر گرفته اید؟ آیا این آمادگی را دارید که مثل فیل نایت، ذهن پرسشگر خود را آزاد بگذارید و کسب و کاری بر مبنای اعتماد و همدلی بنا کنید؟