




تکنولوژی را میتوان چهره دیگری از خواستههای بشر برای رسیدن به تکامل نامید. این مسیر بیانتها، همچون چاهی است که هیچوقت سیراب نمیشود. هر اندازه که بشر به فناوریهای جدید دست پیدا میکند، عطشش برای انجام کارهای بیشتری که به واسطه این فرصت در اختیارش قرار گرفته افزایش مییابد؛ یعنی هر گشایش و اختراع جدید، زمینه ایجاد اختراعهای دیگر را فراهم میکند. شاید بتوان چنین ماجرایی را یکی از مهمترین دلیلهای پیشرفت بشر نامید. در این مورد، میتوان «بیل گیتس» را به عنوان فرد بسیار تشنهای معرفی کرد که با درخواستش برای کامپیوترهای شخصی، عطش استفاده از مزیتهای تکنولوژی را در انسانهای قرن ۲۱ بیدار کرد. در این مقاله از خانه سرمایه، به سراغ این فرد موفق و پرسشگر میرویم و تلاش میکنیم تا حتی برای چند دقیقه، دنیا را از زاویه نگاه او تماشا کنیم.
[bs-quote quote=”من فکر میکنم عادلانه است که بگوییم کامپیوترهای شخصی قدرتمندترین ابزاری هستند که ما تاکنون ساختهایم. آنها ابزاری برای ارتباطات و خلاقیت هستند و میتوانند به وسیله کاربر شکل بگیرند.” style=”style-9″ align=”center” author_name=”بیل گیتس” author_job=”خالق مایکروسافت” author_avatar=”https://khanesarmaye.com/wp-content/uploads/2020/03/bill-gates.jpg”][/bs-quote]
آغاز آشنایی بیل با کامپیوتر به دوران نوجوانی او و هنگامی که در دبیرستان درس میخواند بازمیگردد.
شروع تحصیل بیل در مدرسه «لیک ساید» باعث شد تا او علاقهاش به نرمافزار و برنامهنویسی را پیدا کند. به همین دلیل در سن ۱۳ سالگی، زمانی که هم سن و سالانش مشغول بازی و گاهی درس خواندن بودند با شور و هیجان زیادی، یادگیری زبان برنامهنویسی «بیسیک» (BASIC) را آغاز کرد. علاقه بیل گیتس به برنامهنویسی با یک اقدام جالب از طرف مدرسهاش، سمت و سوی تازهای به خود گرفت. در نیمه اول سال ۱۹۶۸ بود که مدرسه تصمیم گرفت دانشآموزانش را با پدیدهای نوظهور در جهان، یعنی کامپیوتر آشنا کند. در آن زمان، کامپیوترها بسیار بزرگ و گران بودند و مدرسه نمیتوانست به تنهایی از عده خرید آن بربیاید. در نتیجه تصمیم گرفتند که به جای خرید کامپیوتر، آن را برای مدرسه اجاره کنند. به همین دلیل، صندوقی برای این کار راهاندازی شد و در زمانی بسیار کوتاه، هزینه اجاره یک سال کامپیوتر «PDP-10» ساخت شرکت «DEC» جمعآوری شد.
این پدیده غولپیکر و جدید، خیلی بیشتر از تصور مدیران مدرسه برای بچهها جذاب بود. در حلقه یا بهتر است بگوییم در مغز متفکر این بچههای علاقهمند به کامپیوتر، بیل گیتس، پل آلن و چند نفر دیگر قرار داشتند. بعدها، بیل به عنوان موسس مایکروسافت و بقیه اعضا به عنوان مدیران و برنامهنویسهای اصلی این شرکت، دوباره دور هم جمع شدند.
علاقه بیل گیتس به این غول دوستداشتنی آنقدر زیاد بود که برای چند ساعت بیشتر ماندن در کنار آن، بعضی از برنامههایش را دستکاری میکرد و به این بهانه، تا دیروقت در مدرسه میماند. او و دوستانش یک گروه برنامهنویسی اختصاصی برای مدرسهشان راهاندازی کردند تا روی فرصتهای ایجاد ارتباط بین تجارت و برنامهنویسی تحقیق کنند.
حضور بیش از حد بیل در مدرسه، پدر و مادرش را بسیار نگران میکرد. چون آنها هرگز به آن غول بزرگ به چشم یک انقلاب جهانی نگاه نمیکردند و آن را مایه نابودی آینده فرزندشان میدانستند. به همین دلیل، بیل گیتس به مدت یک سال اجازه استفاده از کامپیوتر را نداشت. این محرومیت از دیدار کامپیوتر، بیل را به سمت مطالعه کشاند. او شروع به خواندن کتابهایی از افراد بسیار موفق و رهبران بزرگ تاریخ جهان مانند «ناپلئون بناپارت» و «روزولت» کرد. در واقع، گیتس از این محرومیت به عنوان یک فرصت مطالعاتی بهره برد! تغییر در طرز تفکر و جهتدهی افکار به سمت کارآفرینی، دو مورد از مزیتهای این مطالعات برای گیتس بودند.
زمان گذشت و بیل آماده رفتن به دانشگاه بود. اما به علت اصرار پدرش مجبور شد در رشتهای که هیچ ارتباطی به کامپیوتر نداشت مشغول به تحصیل شود.
دوره دانشجویی او با انتخاب رشته حقوق در دانشگاه هاروارد آغاز شد. کمی بعد، قدرت علاقه بر عقل چربید و بیل، درس و دانشگاه را رها کرد. البته نداشتن علاقه به رشته حقوق، تنها دلیل این کار نبود. در واقع، دوست دوران دبیرستان او پل آلن توانست با نشان دادن مقالهای که در مورد میکرو کامپیوترها نوشته شده بود، بهترین بهانه را به دست گیتس بدهد.
ماجرا از این قرار بود که بیل، مدتها قبل، یک نسخه از زبان «BASIC» را برای کامپیوتر «MITS Altair» طراحی کرده بود. از طرفی، سامانههای «تله میتری» (MITS) به نام «آتاری ۸۸۰۰» در شرکت «میکرو» تولید شدند. پل آلن متوجه شد که آنها میتوانند برای «آتاری ۸۸۰۰» که محصول جدید شرکت میکرو است «Basic» بسازند. به دنبال این ماجرا، هر دو نفر آنها به استخدام این شرکت درآمدند. بیل، دانشگاه را رها کرد و به مدت دو سال به همراه دوستش در آن شرکت مشغول به کار شد. بعد از این مدت و در سال ۱۹۷۵ آنها شرکت کوچکی به نام «مایکروسافت» (Microsoft) تاسیس کردند.
در آن هنگام شعار آنها این بود: «در هر خانه یک کامپیوتر» و واقعا هم به شعار خودشان جامه عمل پوشاندند. مایکروسافت با فراز و فرودهای زیادی روبهرو بود اما توانست با مدیریت بیل گیتس از پس تمام آنها بربیاید.
[bs-quote quote=”برای یک فرد مشتاق به یادگیری، اینطور نیست که علم محرمانه بوده و اینترنت آن را از محرمانگی درآورده باشد. اینترنت فقط کسب علم را آسان کرده است. اگر شما به اندازه کافی انگیزه داشته باشید، کتابها به اندازه کافی برایتان خوب هستند.” style=”style-9″ align=”center” author_name=”بیل گیتس” author_job=”خالق مایکروسافت” author_avatar=”https://khanesarmaye.com/wp-content/uploads/2020/03/bill-gates.jpg”][/bs-quote]
بیل گیتس، کارآفرینی تازهنفس در زمینه کامپیوترهای خانگی بود. به همین دلیل زیر ذرهبین مراجع قانونگذاری قرار داشت. بیشترین اتهامی که به او نسبت داده میشد، تلاش برای ساخت یک تجارت ضد رقابتی بود. بیایید به چند مورد از این اتهامها نگاهی بیندازیم:
نکته: عملکردهای ضد رقابتی، مجموعه فعالیتهایی هستند که امکان حضور دیگران و ایجاد رقابت در آن زمینه را کاهش میدهند.
سابقه نویسندگی بیل به سال ۱۹۹۵ بازمیگردد. در آن هنگام او کتاب «The Road Ahead» را نوشت. این کتاب به مدت ۷ هفته متوالی، رتبه یک پرفروشترین کتاب را در روزنامه نیویورک تایمز از آن خود کرد. او در سال ۱۹۹۹ نیز کتابی را با عنوان «Business @ the Speed of Thought» نوشت که موضوع آن اهمیت و جایگاه کامپیوتر در تجارت بود.
در واقع، او میخواست به مردم نشان دهد که چگونه کامپیوتر میتواند در تجارت و کسب و کار، مشکلات کاربران را حل کند. پس از انتشار، این کتاب به ۲۵ زبان زنده دنیا ترجمه شد و حتی اکنون نیز در بیش از ۶۰ کشور موجود است. این کتاب در لیست پرفروشترین کتابها در روزنامه «نیویورک تایمز»، «یو اس ای تودی»، «وال استریت ژورنال» و «فروشگاه اینترنتی آمازون» قرار گرفت.
گیتس تمام منافع حاصل از دو کتاب خود را به موسسات غیرانتفاعی که استفاده از تکنولوژی در آموزش و افزایش مهارتها را حمایت میکردند اختصاص داد. او در سال ۲۰۲۰ با کمی فاصله گرفتن از دنیای برنامهنویسی کتابی با عنوان «How to Avoid a Climate Disaster» را نوشت که در آن از خطرات تغییرات آب و هوایی و اتحاد جهانی برای جلوگیری از وقوع آنها سخن گفته است.
گذشته از تمام اینها، بیل فردی بسیار کتابخوان است. به گفته خودش، او زمان زیادی را صرف مطالعه کتابهای مختلف میکند و در هر سفر، چند کتاب هم به عنوان لوازم ضروری او جایگاه ویژهای در چمدانش دارند.
بیل گیتس در سال ۱۹۹۴ با «ملیندا فرنچ» که یکی از کارمندان مایکروسافت بود ازدواج کرد. آنها دو فرزند دختر و یک فرزند پسر با نامهای «جنیفر کاترین گیتس» (متولد ۱۹۹۶ میلادی)، «روری جان گیتس» (متولد ۱۹۹۹ میلادی) و «فوب ادل گیتس» (متولد ۲۰۰۲ میلادی) دارند.
گیتس قوانینی را برای فرزندانش تعیین کرده بود. نمیتوان این رفتارها را سختگیرانه نامید اما این حقیقت دارد که فرزندان او برخلاف بچههای دیگر از برخی امکانات محروم بودند. مثلا آنها حق نداشتند تا ۱۴ سالگی موبایل داشته باشند. حتی بعد از ۱۴ سالگی هم به همراه داشتن موبایل سر میز غذا ممنوع بود. علاوه برای این، محدودیت در تماشای تلویزیون تا دیروقت، یکی دیگر از قوانین پدر خانواده به شمار میرفت. بیل در این باره میگوید: «شاید این محدودیتها از نظر فرزندانم کمی سختگیرانه به حساب میآمدند اما این قوانین به نفع فرزندانم بوده است.» علاوه بر این، او به حضور فرزندانش در مدرسههای خیلی مشهور اعتقاد چندانی نداشت. از نظر او، پیدا کردن بهترین معلم، بسیار مهمتر از پیدا کردن بهترین مدرسه است. او به ارثیه هم اعتقاد چندانی ندارد و از نظرش چیز مسخرهای است. به همین دلیل، ۹۵ درصد از ثروت خود را برای فعالیتهای بشر دوستانه کنار گذاشته است و وصیت کرده که هر کدام از فرزندانش نفری ۱۰ میلیون دلار از باقی مانده پول را به عنوان سرمایه زندگیشان داشته باشند.
[bs-quote quote=”در تجارت، ایده سنجش کاری که انجام میدهی و توجه به معیارهایی همچون رضایت مشتری و عملکرد، شما را به موفقیت میرساند.” style=”style-9″ align=”center” author_name=”بیل گیتس” author_job=”خالق مایکروسافت” author_avatar=”https://khanesarmaye.com/wp-content/uploads/2020/03/bill-gates.jpg”][/bs-quote]
همه ما داستانها و ماجراهای منحصربهفردی داریم که در نوع خودشان جالب هستند. اما همیشه شنیدن ماجراهای افرادی که آنها را به عنوان انسانهایی موفق میشناسیم برایمان جالبتر است. شاید یکی از علتهای چنین جذابیتی این باشد که با شنیدن داستان زندگی آنها، میتوانیم فاصلهای که بین خودمان و آنها کشیدهایم را کمتر کنیم و به این حقیقت برسیم که آنها هم مثل ما هستند و چیزهایی مثل هوش، نمیتواند مانع از تکرار این موفقیتها به دست ما شود. البته وقتی قدم برداشتن را آغاز میکنیم، درمییابیم که اگر خودمان را باور کنیم و تمرکزمان را روی دنبال کردن چیزهای مورد علاقهمان بگذاریم، میتوانیم بسیار موفق شویم؛ حتی موفقتر از آنها. در ادامه مقاله، چند مورد از این نکتههای جالب را در مورد بیل گیتس میخوانیم.
بیل گیتس و همسرش ملیندا، صاحب قدرتمندترین بنیاد خیریه خانوادگی در جهان هستند. از آنجا که بیل به فعالیتهای بشر دوستانه علاقه زیادی دارد، این بنیاد را در سال ۲۰۰۰ به همراه همسرش تاسیس کرد. جالب است بدانید که «وارن بافت» با اهدای ثروتی هنگفت در سال ۲۰۰۶ این بنیاد را به دو برابر اندازه اولیهاش گسترش داد. اهداف این بنیاد، خارج از تمام تحریمها و محدودیتها است و به دنبال بهتر کردن وضعیت تمام مردم جهان است. بنیاد بیل و ملیندا گیتس در ابعاد جهانی به دنبال افزایش تندرستی و کاهش تهیدستی در گستره جهان است و در محدوده آمریکا با هدف گسترش فرصتهای آموزشی و دسترسی به تکنولوژی اطلاعات و دادهها فعالیت میکند. مرکز این بنیاد در شهر «سیاتل» در ایالت واشینگتن آمریکا است و به دست سه تن از عضوهای هیئت مدیره به نامهای بیل گیتس، همسرش ملیندا گیتس و وارن بافت اداره میشود. از سال ۲۰۰۶، سه برنامه اهدایی زیر برای بنیاد بیل و ملیندا سازمانبندی شد:
علاوه بر این، بنیاد بیل و ملیندا، صدها میلیون دلار را برای اصلاح ذهنیت مالی مردم جهان و تشویق آنها به پس انداز پول هزینه کرده است.
[bs-quote quote=”بشر دوستی واقعی نیازمند صرف زمان و خلاقیت بسیاری است؛ همان نوع تمرکز و مهارتهایی که در ایجاد یک کسب و کار مورد نیاز است.” style=”style-9″ align=”center” author_name=”بیل گیتس” author_job=”خالق مایکروسافت” author_avatar=”https://khanesarmaye.com/wp-content/uploads/2020/03/bill-gates.jpg”][/bs-quote]
گیتس در ژانویه ۲۰۰۰ از سِمَت مدیرعاملی مایکروسافت استعفا داد ولی همچنان به عنوان رییس هیئت مدیره باقی ماند. برای آنکه حضورش معنای خاصی داشته باشد، مقام کارشناس ارشد طراحی نرمافزار را برای خودش ایجاد کرد. بیل در ژوئن ۲۰۰۶ اعلام کرد که کار تماموقت خود در مایکروسافت را به کار نیمهوقت کاهش خواهد داد تا بتواند در مؤسسه خیریه بیل و ملیندا به طور تمام وقت مشغول به کار شود. او به تدریج مسئولیتهای خود در مایکروسافت را به سایر همکارانش محول کرد. آخرین روز کاری تماموقت گیتس در مایکروسافت، ۲۷ ژوئن ۲۰۰۸ بود.
بیل گیتس از آن دست افرادی است که میتواند با غرور و بدون هیچ شرمندگی اعلام کند که دنیا با حضور او به جای بهتری تبدیل شده است. فردی که میتوانست به یک وکیل معمولی یا در بهترین حالت به یک قاضی دادگاه تبدیل شود با دنبال کردن مسیری که قلبش به سمت آن کشیده میشد، انقلابی از تکنولوژی و پیشرفت را برای مردم جهان به وجود آورد. علاوه بر این، او به جای ذخیره ثروتش، آن را با مردم جهان به اشتراک گذاشت. او فردی است که از پول استفاده میکند، پول را به خدمت میگیرد و مسیر قلبش را دنبال میکند. وقتی یک نفر میتواند این میزان باورنکردنی از تحول را در جهان ایجاد کند، تنها تصورش را بکنید اگر تمام مردم جهان، مثل او خودشان را باور میکردند و به دنبال چیزهایی که دوست داشتند میرفتند، جهانی که اکنون میشناسیم، چه شکلی به خودش میگرفت؟ به یاد این شعر از مولانا افتادم که میگفت و میگوید: «تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید / تو یکی نَه اِی هزاری، تو چراغ خود برافروز.»
آیا این اعتماد به نفس را خودتان میبینید که همچون بیل گیتس به ندای قلبتان گوش دهید و ریسکهای فراوانی را به جان بخرید؟ نظرتان در مورد اقدامهای بشردوستانه بیل و بخشیدن تمام ثروتش چیست؟ اگر جای او بودید، چه تصمیمی میگرفتید؟من فکر میکنم عادلانه است که بگوییم کامپیوترهای شخصی قدرتمندترین ابزاری هستند که ما تاکنون ساختهایم. آنها ابزاری برای ارتباطات و خلاقیت هستند و میتوانند به وسیله کاربر شکل بگیرند.