ساخت هر برند، همانند بالا رفتن از یک صخره است. هر چه بستر این صخره سفت تر و صاف تر باشد، رسیدن به قله را سخت تر و جذاب تر می کند. چون برای کسانی که جسارت به چالش کشیدن این صخره ها را داشته باشند زیباترین قله ها کنار گذاشته می شود. کم نیستند برندهایی که از دل جنگ و نیستی متولد شدند و اکنون آوازه شان در سرتاسر جهان پیچیده است. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ برند آدیداس می رویم و با این ققنوس دنیای کفش های ورزشی آشنا می شویم. با ما همراه باشید.

داستان برند آدیداس

آدی داسلر:

اگر می خواهید کاری خوب انجام شود باید شرایط مناسب برای خوب انجام شدن آن را فراهم کنید.

وقتی کوچک ترین فرزند، بزرگ ترین رویا را دارد

داستان برند آدیداس به دو برادر آلمانی که در دوران جنگ های جهانی اول و دوم زندگی می کردند برمی گردد. این دو برادر که در یک خانواده ورشکسته آلمانی به دنیا آمده بودند، «آدولف داسلر» (Adolf Dassler) و «رودولف داسلر» (Rudolf Dassler) نام داشتند.

پدر آن ها آخرین بازمانده از فرزندان یک کارخانه دار نساجی بود. آن ها در طول چندین نسل، صنعت نساجی و رنگرزی را شهر «هرتسوگن آوراخ» (Herzogenaurach) به شیوه سنتی در دست داشتند. اما وقتی نوبت به داسلر رسید او با صفی بلندبالا از تولیدکنندگان صنعتی روبه رو شد که بسیار سریع تر، در حجم بالاتر و کیفیتی بهتر کار نساجی و رنگرزی را انجام می دادند.

به این ترتیب، کار خانوادگی آن ها شکست سختی خورد. داسلر برای تامین خانواده اش به سراغ یادگیری مهارت های جدید رفت و بعد از امتحان کردن چند شغل متفاوت، در نهایت در یک کارخانه تولید دمپایی نمدی مشغول به کار شد.

همسرش نیز که تا آن زمان زندگی راحتی داشت با سخت شدن اوضاع، دوشادوش همسرش مشغول به کار شد تا از خانواده شش نفری خودشان محافظت کند. او پشت خانه ای که خواهرش در آنجا کار می کرد بساط خشک شویی را راه انداخت.

دو پسرش نیز مسئول جمع آوری لباس های کثیف از خانه ها شدند. مدتی بعد کار آن ها رونق گرفت و این دو برادر به «پسران لباسشویی» معروف شدند.

گیر افتادن در دوراهی نان و ورزش

آدولف که از این پس مثل دوستانش او را «آدی» می خوانیم، پس از تمام کردن مدرسه به عنوان یک کارآموز در مغازه نانوایی مشغول به کار شد. اما هر چه که می گذشت، علاقه او نسبت به پختن نان کمتر و کمتر می شد. او تمام اوقات فراغت خود را همراه با دوست دوران کودکی اش به امتحان کردن ورزش های گوناگون سپری می کرد. در انتها تصمیم گرفت دوره کارآموزی در مغازه نانوایی را تمام کند اما هرگز به عنوان یک نانوا مشغول به کار نشود.

علاقه شدید او به ورزش هایی مانند فوتبال، بوکس، هاکی روی یخ و اسکی، در کنار محدودیت هایی که به خاطر کمبود پول با آن ها مواجه بود او را به سمت ساخت وسایل ورزشی با استفاده از مواد بازیافتی پیرامونش کشاند تا بتواند به ورزش های مورد علاقه اش ادامه دهد.

آدی بعد از تمام شدن دوره کارآموزی نانوایی به سراغ نزدیک ترین چیزی که به ورزش مرتبط بود رفت. او تصمیم گرفت در کنار پدرش روش دوختن کفش را بیاموزد. این موضوع تا سال ۱۹۱۸ و فراخوان آدی و برادرش به ارتش آلمان ادامه پیدا کرد.

آدی حدود یک سال در ارتش آلمان خدمت کرد. وقتی پس از پایان جنگ به خانه بازگشت متوجه شد که ویرانی های جنگ، کسب و کار خشک شویی مادرش را کاملا نابود کرده است. او تصمیم گرفت در خرابه های باقی مانده از آن خشک شویی به دنبال آرزوی قبل از جنگ خود یعنی تولید کفش های ورزشی برود. این ققنوس کوچک نمی دانست که بعدها ورزشکاران جهان، شیفته و حتی مدیون کفش های او خواهند شد.

آدی داسلر:

هر روز به گونه ای رفتار کنید که انگار روز اولی است که به سر کار می روید. این کار از نابودی خلاقیتتان به دست روزمرگی جلوگیری می کند.  

آغاز تولید کفش با دستان خالی و کشوری شکست خورده

برند آدیداس

آدی در آغاز کارش هم از نظر بودجه شخصی دچار مشکل بود و هم نمی توانست در خرابه های باقی مانده از آلمان، مواد اولیه ای برای کفش هایش پیدا کند. تنها چیزی که به چشم می خورد، آوار و باقی مانده تجهیزات ارتش بود. او این تجهیزات بی استفاده را بازیافت کرد و آن ها را به عنوان مواد اولیه کفش هایش به کار برد. آدی از کلاه ایمنی سربازان، کیسه های نان، چترهای نجات و هر چیزی که به نظرش مناسب می آمد برای این کار بهره می گرفت.

مشکل بعدی او برق بود. در طول جنگ، زیرساخت های آلمان آسیب زیادی دیده بودند به همین دلیل او نمی توانست از لوازم برقی برای تولید کفش هایش استفاده کند. چون نه تنها برقی برای این کار وجود نداشت بلکه به دلیل مشکلات کشور حتی با پول زیاد هم نمی توانست آن ها را خریداری کند. به همین دلیل او دست به کار شد و از هر چه در پیرامونش وجود داشت برای ساخت ابزارهای مورد نیازش استفاده کرد.

یکی از این تلاش ها که هنوز هم در تاریخ صنعت تولید کفش از آن یاد می شود، تبدیل دوچرخه به دستگاه برش بود. کم کم این کار برای آدی نه یک تلاش ساده برای راه اندازی کسب و کارش بلکه به یک بازی بزرگ برای پیروزی تبدیل شد.

هر چند کمبود مواد اولیه باعث شد که در آغاز کارش با سختی های زیادی روبه رو شود اما همین ماجرا به او جسارت داد تا چهارچوب های اصولی را کنار بگذارد و روش خودش را به بوته آزمایش بکشاند.

آدی تمام تلاشش را می کرد تا بتواند از هر روشی و از هر ابزاری که می تواند برای رسیدن به بهترین نمونه از آن چیزی که در ذهنش داشت کمک بگیرد. همین موضوع باعث شد که او بعدها حتی از پوست کوسه و چرم کانگورو نیز برای تولید کفش های ورزشی استفاده کند.

در این میان خواهرش هم به کمک او رفت و بخشی از کار تولید کفش را بر عهده گرفت. رودولف هم که تازه از جنگ برگشته بود، هنوز حال و هوای دوران نبرد را در سر داشت و فکر نمی کرد که بتواند به زندگی معمولی و شغلی دیگر بپردازد. او ارتش را ترک کرد و به سرعت وارد نیروی پلیس شد. اما در طول دوره آموزشی نظرش تغییر کرد.

به همین دلیل به خواهر و برادرش در تولید کفش پیوست تا روح سرگردان خود را خارج از هیاهوی اسلحه ها و درگیری ها آرام کند. برادران داسلر در سال ۱۹۲۴ شرکت خود را با نام «کارخانه کفش برادران داسلر» ثبت کردند. آن ها نزدیک به سه سال فقط مشغول تولید کفش های فوتبال با میخ های آهنی بودند.

آدی داسلر:

هر کسی که در صنعت تولید کفش فعالیت می کند باید نمونه ای از کفش های تولیدی خود را بپوشد. این کار باعث می شود که کفش های کاربردی و محبوب بیشتری تولید شوند.

پیش به سوی جهانی شدن!

آدی فردی نبود که به موقعیت فعلی اش راضی شود. از طرفی، نمی توانست منتظر بنشیند تا فرصت ها راهشان را گم کنند و به سراغ شرکت او بیایند. او به دنبال راهی می گشت تا بتواند کفش های داسلر را به تمام جهان نشان دهد و چه چیزی برای آن بهتر از المپیک بود؟

مدتی می شد که او با یک ورزشکار حرفه ای به نام «جوزف وایتزر» (Josef Waitzer) برای بهتر شدن کفش های ورزشی همکاری می کرد. این رابطه، کم کم از حالت خشک و رسمی خود خارج شد و به یک دوستی چندین ساله تبدیل گشت. جالب اینجا است که آدی تا قبل از المپیک سال ۱۹۲۸ از نزدیک با وایتزر ملاقات نکرده بود.

این المپیک فرصتی شد تا او را از نزدیک ببیند. بنابراین آدی چند جفت از کفش های کارخانه را در یک کیف گذاشت و به زمین مسابقات رفت. جوزف از دیدن آدی شوکه شد. چون فکر نمی کرد صاحب یک کارخانه کفش هایش را روی دوشش بگذارد و برای دیدن او تا زمین مسابقات بیاید.

به همین دلیل تصمیم گرفت در آن مسابقه مهم به جای کفش های معمولی اش از کفش های داسلر استفاده کند. انتخاب وایتزر باعث شد تا چند مدال طلای آن المپیک را درو کند.

جالب تر آنکه او در مصاحبه زنده به خبرنگاران گفت که یکی از علت های موفقیتش کفش های خوبی بوده که به هنگام مسابقه پوشیده بوده است. همین موضوع باعث شد که حرف کفش های برادران داسلر سر زبان ها بیفتد.

وایتزر ندانسته و بدون آنکه پولی از آدی بگیرد محصول او را به صورت عملی تبلیغ کرد. بعد از پخش شدن این مصاحبه، برادران داسلر با انبوهی از نامه ها و سفارش های کفش روبه رو شدند. وایتزر حتی بعد از تمام شدن دوره ورزشی و تبدیل شدن به یک مربی المپیک هم به دوستی خود با آدی ادامه داد و به عنوان مشاور کارخانه با او همکاری می کرد.

نقش هیتلر در گسترش کفش های برادران داسلر

برند آدیداس

با قدرت گرفتن هیتلر و گسترش تفکر نازی در آلمان، کم کم گرایش به تشکیل گروه های نازی در قالب تیم های ورزشی قوت گرفت. آدی و رودولف هم از این فرصت برای گسترش کسب و کارشان نهایت استفاده را کردند. هر دوی آنها به حزب نازی پیوستند و نام شرکت خود را با فلسفه ای که پشت این حزب وجود داشت پیوند زدند.

البته بعدها این موضوع برایشان باعث دردسر شد. چون پس از شکست آلمان در جنگ جهانی دوم، تلاش زیادی کردند تا ارتباط میان کفش ها و حزب نازی را – که اکنون یک جهان از آن متنفر شده بودند – از میان ببرند.

پس از جنگ جهانی دوم و حضور نیروهای متفقین در آلمان، حرف و حدیث های زیادی درباره ادامه فعالیت شرکت برادران داسلر به میان آمد. ماجرا به طرز عجیبی با دخالت همسر آدی، ختم به خیر شد.

داستان از این قرار بود که وقتی نیروهای متفقین به کارخانه برادران داسلر رسیدند، لوله تانک ها را به سمت آن نشانه رفتند. چون به این نتیجه رسیده بودند که کارخانه داسلر در خدمت نیروهای نازی بوده و علیه متفقین فعالیت مستقیم داشته است. اما کتی – همسر آدی – سراسیمه به سمت تانک های متفقین رفت و همان طور که فریاد می زد گفت: «بهتر است بروید توپ های خود را بر سر نیروهای نازی واقعی آوار کنید. چون اینجا فقط یک کارخانه تولید کفش و لباس ورزشی است. ما برای ورزش کار می کنیم نه حزب نازی.» در کمال تعجب، فرمانده آن یگان از انهدام کارخانه صرف نظر کرد.

جالب اینجا است که با از سرگیری فعالیت این شرکت، نیروهای متفقین به مشتری های پروپاقرص کفش های این شرکت تبدیل شدند. حتی برخی از آن ها بعد از تمام شدن آتش ویرانی ها با همین کفش ها به مسابقه های المپیک رفتند و قهرمان شدند.

ماجرای اختلاف دو برادر چه بود؟

آتش این اختلاف به چند دلیل روشن شد؛ یکی از آن ها سن کم آدی نسبت به دیگر خواهر و برادرانش بود. با وجود آنکه آدی خودش تولید کفش را آغاز کرده بود و بقیه خانواده در ادامه مسیر به او ملحق شدند، اما رودولف تاب این را نداشت که از کوچک ترین عضو خانواده در قالب رئیس شرکت اطاعت کند.

از طرفی، همسر آدی دخالت های زیادی در کارهای تجاری شرکت می کرد و حتی پنهان از رودولف با شرکت ها یا تیم های ورزشی قرارداد می بست. این موضوع با روی کار آمدن حزب نازی در آلمان و اعزام هر دو برادر به جنگ شدت گرفت. آدی زودتر از رودولف از جنگ برگشت.

از طرفی، رودولف دردسرهای بسیاری کشید؛ یکی از پاهایش به شدت آسیب دید، مدتی به عنوان فراری زندگی کرد و حتی زمانی که به صورت مخفیانه در مراسم تشیع جنازه پدرش شرکت کرده بود توسط نیروهای گشتاپو دستگیر شد و تا پایان جنگ در زندان ماند. رودولف برادرش را مقصر می دانست و فکر می کرد که او مکان مخفی شدنش را به نیروهای گشتاپو خبر داده است.

بعد از پایان جنگ جهانی و شکست آلمان، رودولف از زندان گشتاپو آزاد شد. اما خیلی زود، این بار نیروهای آمریکایی به جرم جاسوسی علیه متفقین و کار کردن برای گشتاپو، رودولف را دستگیر کردند.

رودولف با شهادت دادن چند نفر از کسانی که در فراری دادن او از جنگ کمکش کرده بودند و همچنین کسانی که هم بند او در زندان های گشتاپو بودند، توانست نظر بازپرس آمریکایی را به سمت بی گناه بودن خود تغییر دهد. اما باز هم یک مورد مشکوک باعث شد که تمام تلاش های رودولف برای تبرئه کردن خودش از بین بروند.

در گزارش ها آمده بود که آدی و همسرش به نیروهای آمریکایی گفتند که رودولف داوطلبانه برای گشتاپو جاسوسی می کرده است. این موضوع باعث شد تا دوباره انگشت اتهام به سمت رودولف بازگردد.

در نهایت، تنها چیزی که باعث شد رودولف را از زندان آزاد کنند، نبودن مکان کافی برای نگهداری از افراد مشکوک بود. البته آدی هم از گزند این ماجراها در امان نماند. نیروهای آمریکایی در ابتدا او را به ۱۰ سال حبس محکوم کردند.

آدی با تلاش های فراوان همسرش، گرفتن شهادت از شهردار شهر و نشان دادن صورت های مالی شرکت که خبر از ضررهای او در طول اجبار به ساخت لوازم مورد نیاز ارتش نازی ها را می دادند، اندکی از اتهام های خود را کم کرد. اما در این میان، رودولف نزد نیروهای آمریکایی رفت و شهادت داد که برادرش داوطلبانه به ارتش نازی خدمت کرده است. آدی با رنج بسیار بالاخره توانست خود را از مخمصه رها کند.

در هر حال، آب ریخته هرگز جمع نشد و این دو برادر تا آخر عمرشان مثل دو غریبه با هم رفتار کردند و از هر چیزی که آنها را به هم مربوط می کرد دور می شدند. رودولف که خسته، آزرده و بسیار رنج کشیده بود فکر می کرد چیزی از برادرش کم ندارد و حتی می تواند خیلی بهتر از او در صنعت کفش حاضر شود.

به همین دلیل از خانواده جدا شد، میراث باقی مانده از پدرش را طلب کرد و شرکت «پوما» (Puma) را به راه انداخت. آن ها با هم قرار گذاشتند که هیچ کدامشان از نام خانوادگی «داسلر» به عنوان برند کسب و کارشان استفاده نکنند. با وجود اختلافاتی که با هم داشتند تا آخر عمر بر این قول پایبند ماندند. در حقیقت، این آتش جنگ و تعصب تزریق شده فلسفه نازی ها به ذهن جوان های آلمانی بود که باعث چنین اختلاف عمیقی بین خانواده داسلر شد.

پیچ هایی که آدیداس را زنده کردند

برند آدیداس

شروع رسمی برند آدیداس به زمانی برمی گردد که دو برادر از هم جدا شدند و تصمیم گرفتند که مسیر خود را طی کنند. آدی در سال ۱۹۴۹، برند آدیداس را که از ترکیب نام کامل خودش ساخته شده بود ثبت کرد. حالا آدی دوباره به دنبال تیمی می گشت که بتواند کفش هایش را به آن بدهد.

این بار تیم فوتبال آلمان غربی به مربی گری یکی از دوستانش به نام «هربرگر» هدف آدی شد. او پای ثابت تمام تمرین ها و بازی های دور و نزدیک این تیم گشت. هربرگر نیز به آدی در هر چه بهتر کردن کفش های ورزشی بسیار کمک کرد. نتیجه این تلاش و همدلی در بازی های جام جهانی ۱۹۵۰، زمانی که تیم آلمان غربی در فینال مسابقات به مصاف مجارستان می رفت خودش را نشان داد.

در این بازی که برای آلمانی ها چیزی بسیار بیشتر از یک برد و باخت ساده بود، باران شروع به باریدن کرد و زمین بازی گل آلود شد. آدی به عنوان طراح کفش های ورزشی، برگ برنده ای در جیبش داشت که باعث می شد بازیکنان آلمانی در این زمین گلی هم بتوانند به خوبی زمین خشک، بازی کنند. او میخ کف کفش های بازیکنان را با نمونه هایی بلندتر عوض کرد. این کار باعث شد تا بازیکنان به هنگام دویدن در زمین گلی شتاب بیشتری نسبت به بازیکنان مجاری بگیرند.

به لطف چند میخ و مقداری جسارت، آلمان غربی پیروز میدان شد. آلمان ها حتی بعد از اتحاد دو آلمان شرقی و غربی هم از این پیروزی به عنوان یک دستاورد ملی یاد می کنند. هربرگر در مقابل خبرنگاران به روشنی اعلام کرد که بخش بسیار بزرگی از موفقیت این تیم، مدیون کفش های آدیداس بوده است. بار دیگر، آدی توانست نام کفش های خود را در سطح جهانی مطرح کند.

آدی داسلر:

یک ایده بد، همیشه بهتر از هیچ ایده ای نداشتن است. با تلاش فراوان می توان اشتباه ها را جبران کرد.

لوگوی آدیداس به چه معنا است؟

برند آدیداس به جای یکی، چهار لوگوی اصلی دارد که در زمان های مختلف از آن ها استفاده می کند. برندهای دیگر، هنگامی که لوگوی جدید را طراحی و ثبت می کنند، لوگوهای قدیمی خود را به انبار خاطرات شرکت می فرستند. اما برند آدیداس از لوگوهای قدیمی خود دست نمی کشد. بیایید سری به مفهوم های ارائه شده برای این لوگوها بزنیم:

سه خط موازی

برند آدیداس

طرح پایه و قدیمی ترین لوگوی برند آدیداس از سه خط که به صورت موازی در کنار هم کشیده شده اند تشکیل شده است. نظرهای زیادی در مورد علت انتخاب این خط ها به عنوان لوگوی یک برند ورزشی ارائه شده اند. یکی از آن ها ادعا می کند که این خط ها با الهام از مفهوم ورزشی بودن برند آدیداس انتخاب شده اند. در واقع آن ها به معنی در حرکت بودن هستند.

سه پره

برند آدیداس

این لوگو که همراه با همان سه خط موازی و با الهام از کفش های آدیداس قبل از دوخت، طراحی شده اند تنها برای محصولاتی که هر چند وقت یک بار تولید می شوند مورد استفاده قرار می گیرد.

سه کوه

برند آدیداس

طرح سه کوه اشاره به مراحلی دارد که ورزشکاران حرفه ای باید در طول زندگی حرفه ای خود آنها را طی کنند.

دایره

برند آدیداس

برند آدیداس از این طرح در محصولاتی که به صورت کالکشن و توسط طراحان معروف تولید می شوند استفاده می کند. این طرح نیز نمادی از حرکت و پویایی است.

آدی داسلر:

اگر کسی مخالف دستاوردهای تازه یا امتحان کردن راه های جدید است باید آن را فقط در فکر خودش نگه دارد و به شور و اشتیاق دیگران برای کشف چیزهای تازه احترام بگذارد.

آدیداس و حرکت در سراشیبی

به لطف تلاش های آدی، برند آدیداس جای خود را در میان ورزشکاران جهانی بسیار محکم کرد. این ماجرا تا اندازه ای پیش رفت که هر وقت از یک ورزشکار در مورد بهترین برند ورزشی سوال می پرسیدند، بدون تردید به برند آدیداس اشاره می کرد.

ماندگاری این روزهای خوش با مرگ ناگهانی رهبر خلاق این برند در سن ۷۷ سالگی به لرزه افتاد. اما بی درنگ پسر و همسرش سکان این کشتی را به دست گرفتند.

برند آدیداس در دوران مدیریت پسر آدی «هورست داسلر» (Horst Dassler) و همکاری مستقیم مادرش، رشد خوبی را تجربه کرد. اما این دوران نیز دیری نپایید. چون هورست، ناگهان از دنیا رفت و این برند بدون داشتن یک مدیر رها شد. پس از مرگ او سایر اعضای خانواده داسلر بر سر مدیریت برند با هم سر ناسازگاری برداشتند. این ماجراها به ارزش برند آدیداس صدمه زد.

در نهایت بعد از وارد شدن خسارت های سنگین و کاهش فروش این برند جهانی، خانواده داسلر، برند را به قیمتی بسیار کمتر از ارزش واقعی اش به یک تاجر فرانسوی به نام «برنارد تاپی» (Bernard Tapie) فروختند.

تاپی که بعد از ادعاهایش برای زنده کردن این برند جهانی نتوانست آدیداس را مدیریت کند، فردی دیگر را به جای خود بر صندلی مدیریت نشاند و به دنبال یک خریدار مناسب برای برند آدیداس گشت.

البته تاپی هرگز فرصت فروش آدیداس را پیدا نکرد. چون بدهی زیادی بالا آورده بود و بانک نیز در عوض بدهی هایش شرکت را برای فروش گذاشت. ولی حتی خریدار جدید هم نتوانست برای این برند کاری بکند.

وقتی یک گروه خَیر، هوشمندانه تر از تاجران عمل می کنند

نور امید برای برند آدیداس از سوی یک گروه خیریه تابیدن گرفت. این گروه با در اختیار گرفتن مدیریت آدیداس، دست به تغییرات بزرگی در ساختار این برند زد. دو مورد از اقدام های مهم مالکان جدید آدیداس، خرید یک شرکت بازاریابی و یک گروه تولیدی در زمینه لوازم ورزشی زمستانی بود.

در کنار این تغییرات، آن ها به سیاست های گذشته بنیان گذار این برند بازگشتند و از طراحان معروفی مانند «استلا مک کارتی» (Stella McCartney‎) برای طراحی محصولات جدید – مانند لباس های ورزشی بانوان – کمک گرفتند. این موضوع باعث شد تا برند آدیداس که به علت غفلت و مدیریت نادرست، بخش بسیار بزرگی از بازار خود را از دست داده بود، به جایگاه قبلی خود نزدیک تر شود.

پشتیبانی کردن از ورزشکاران المپیک، تیم های فوتبال و همراه کردن خلاقیت و تکنولوژی روز با طراحی، از بزرگ ترین قدم های آدیداس در این دوران به شمار می روند.

نکته هایی جالب در مورد برند آدیداس

برند آدیداس
  • از سال ۱۹۷۰ به بعد، تمام توپ های فوتبال مورد استفاده در مسابقه های جام جهانی توسط برند آدیداس تولید می شوند.
  • در جریان تقسیم اموال که بعد از اختلاف عمیق برادران داسلر به وجود آمد از کارمندان و بخش تولید شرکت خواسته شد که بین آدی و رودولف یکی را انتخاب کنند. رودولف در زمینه مدیریت فروش و بازاریابی مهارت داشت. به همین دلیل تمام تیم فروش با او همراه شدند. اما در طرف دیگر میدان، تمام کارمندان بخش تولید و طراحی در کنار آدی باقی ماندند. بعدها نیز تعدادی از کارمندان که با رودولف همراه شده بودند، دوباره به سمت آدی بازگشتند. چون او از یادگیری استقبال می کرد، به نظرات بقیه گوش می داد و از نظر روحی بسیار آرام تر و عمیق تر از رودولف بود.
  • اولین کفش های ویژه اسکی در برند آدیداس ساخته شدند.
  • آدیداس اولین برندی بود که به سراغ تولید کیف و سایر لباس های ورزشی مثل جوراب، تی شرت و … رفت. دیگر برندها به سرعت از او پیروی کردند.
  • آدیداس در یک طرح که با هدف حفظ محیط زیست انجام می شود، بخش بزرگی از محصولاتش را با استفاده از پلاستیک های رها شده در اقیانوس ها تولید می کند.
  • «آدولف داسلر» – بنیان گذار برند آدیداس – تا مدت ها بعد از جنگ جهانی به دلیل هم نام بودن با «آدولف هیتلر» به دردسر می افتاد. به همین دلیل به همه تاکید می کرد که او را «آدی» و نه «آدولف» صدا بزنند.

چه عواملی باعث موفقیت برند آدیداس شدند؟

بازاریابی قوی

آدی از همان ابتدای کار و قبل از اینکه به سراغ برند خودش برود از تبلیغات هدفمند برای معرفی کفش هایش استفاده کرد. او اولین کسی بود که در صنعت ورزش از ورزشکاران به عنوان فریلنسرهایی که محصولاتش را تبلیغ می کردند کمک گرفت. این موضوع باعث شد تا طرفداران هر ورزشکار نیز به خرید محصولات او تشویق شوند.

گذشته از این، کمپین های تبلیغاتی برند آدیداس نیز که با نظارت مستقیم خود آدی و بعدها تحت نظر یک تیم حرفه ای بازاریابی تشکیل می شدند، نام این برند را پر آوازه تر کردند.

کیفیت بالا

کیفیت بالای محصولات آدیداس یکی از نکته هایی بود که آدی در زمان حیات خود روی آن تاکید بسیاری داشت. حتی با وجود آنکه در هر دو آغازش – چه کفش برادران داسلر و چه برند آدیداس – با مشکلات جدی در تامین مواد اولیه روبه رو بود، اما همیشه سعی می کرد کیفیت کار نهایی را تا اندازه ای که می تواند بالا ببرد.

آدی داسلر:

عملکرد، تناسب، وزن و شکل ظاهری، کیفیت برند آدیداس را تعیین می کند.

تاکید روی بهینه سازی و استقبال از نقد محصول

آدی، همنشین تیم های ورزشی بود و برای این کار دلیل بسیار بزرگی داشت. او می توانست از آن تیم ها به عنوان آزمایشگاه زنده تست کفش هایش استفاده کند. او کفش ها و نمونه های جدید محصولاتش را در اختیار ورزشکاران می گذاشت و از آن ها می خواست که کفش ها را بپوشند و هر ایرادی که به نظرشان می رسد را در اختیارش قرار دهند.

او می گفت:

«همیشه نگاهتان به دو منبع بزرگ یادگیری باشد؛ اولی کفش های قدیمی و فرسوده و دومی، نظرهای مشتری.»

به همین دلیل، بخش تحقیق و توسعه در آدیداس از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چون کفش ها باید همگام با پیشرفت تکنولوژی تغییر کنند تا بتوانند علاوه بر محافظت از پا و ستون فقرات، ورزشکاران را در رسیدن به نتیجه مورد نظرشان یاری کنند. برند آدیداس با آگاهی از این موضوع هر روز روی بهتر شدن محصولاتش کار می کند.

خلاصه ای از آنچه با هم گفتیم

  • آدیداس یک هولدینگ است که در زمینه تولید محصولات ورزشی فعالیت می کند.
  • برند «Adidas» در سال ۱۹۴۹ به دست «آدولف داسلر» راه اندازی شد.
  • داسلر قبل از راه اندازی برند آدیداس، همراه با برادرش شرکت «تولید کفش برادران داسلر» را اداره می کرد.
  • به علت رخ دادن جنگ های جهانی، کارخانه برادران داسلر از یک تولیدی کفش به تولیدی ابزارهای جنگی تبدیل شد.
  • بعد از جنگ، داسلر و برادرش به علت عضو بودن در حزب نازی و تولید اسلحه برای آلمان ها به حبس محکوم شدند.
  • در طول جنگ و پس از آن، برادران داسلر با هم دچار اختلاف شدند. همین موضوع باعث شد تا آن ها راه زندگی خود را برای همیشه از هم جدا کنند. آدی «برند آدیداس» را تاسیس کرد و برادرش «برند پوما» را به راه انداخت.
  • پس از مرگ آدی، پسر و همسرش مسئولیت مدیریت برند را بر عهده گرفتند. اما مرگ زودهنگام هر دوی آن ها باعث شد تا سایر اعضای خانواده داسلر بر سر تصاحب این برند با هم سر ناسازگاری بردارند. در پی این ماجرا برند آدیداس ضرر زیادی کرد و در نهایت فروخته شد.
  • اولین خریدار برند آدیداس فقط به دنبال کسب شهرت بود. به همین دلیل نتوانست آن را به شکوه گذشته خود بازگرداند.
  • برند آدیداس توسط خریدار نهایی آن که یک انجمن خیریه بود احیا شد. این انجمن با استخدام مدیران حرفه ای، خرید شرکت های تکمیل کننده و به کارگیری طراحان برجسته جهانی، جانی دوباره بر پیکره این برند پر آوازه بخشید.
  • عواملی همچون بازاریابی قوی، کیفیت بالا، تاکید روی بهینه سازی محصولات و استقبال از نظر مشتریان باعث رشد و جهانی شدن برند آدیداس شدند.

نظر شما چیست؟

فکر می کنید راه اندازی کسب و کارهای خانوادگی کار درستی باشد؟ اگر پاسختان مثبت است، چه راه هایی برای جلوگیری از دردسرهایی که برند آدیداس آن ‎ها را از سر گذراند پیشنهاد می کنید؟