وقتی به دنبال داستان برندها میگردیم فقط با برندهای موفقی که پیروز میدان صنعت خود بودهاند برخورد نمیکنیم. در آن سوی ماجرای برندهای برنده، برندهای شکست خورده نیز وجود دارند. این برندها میتوانند درسهای زیادی برای کارآفرینهای تازهکار داشته باشند. چون آنها نیز زمانی فکر میکردند که هیچ چیز نمیتواند جایگاهی که به دست آوردهاند را از آنها بگیرد. اما امواج تصمیمهای اشتباهی که گرفتند خیلی راحت و بسیار سریع، ساحل امن آنها را به یک ویرانه تبدیل کرد. این درسها اگر از سوی برندی باشد که بعد از شکست به جای خالی کردن میدان، دوباره برای بلند شدن تلاش کرده باشد، بسیار ارزشمندتر نیز خواهند بود. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ «برند نوکیا» میرویم و با این برند پر سروصدا آشناتر میشویم. با ما همراه باشید.
جورما اولیلا (Jorma Ollila) مدیرعامل سابق شرکت نوکیا
نوکیا برای 14 سال در جایگاه اول قرار داشت. هنوز هم این فرصت را دارد که به جایگاه قبلی خود بازگردد.
برند نوکیا، از کارخانه خمیر کاغذ تا گوشی موبایل
شروع کردن، راهی است که تغییر و آگاهی را با خود به همراه دارد. چون در میان مسیر و هنگامی که در قلب کار هستیم میتوانیم چشمانداز درستی از خودمان، تواناییهایمان و راهی که باید به سمت آن حرکت کنیم را بیابیم. برند نوکیا نیز چنین ماجرایی داشت. این برند در ابتدا کارش را با کارخانه تولید خمیر کاغذ آغاز کرد. ماجرا از آنجایی شروع میشود که یک مهندس معدن به نام «فردریک ادمستام» (Fredrik Idestam) تصمیم به راهاندازی یک کارخانه تولید خمیر کاغذ در شهر «تامپره» (Tampere) فنلاند – که در آن هنگام جزو سلطنت روسیه به شمار میرفت – گرفت.
تنها یک سال پس از آن، موفقیت این کارخانه خمیر کاغذ و استقبال مردم از محصولاتش که شامل دستمال توالت و کاغذ میشدند، فردریک را تشویق کرد تا دومین کارخانه خمیر کاغذ را راهاندازی کند. او برای دومین کارخانهاش شهر «نوکیا» را انتخاب کرد. مدتی بعد، او با فردی به نام «لئو مَشِلِن» (Leo Mechelin) شریک شد و تصمیم گرفت که هر دو کارخانه را زیر پرچم یک شرکت اداره کند. به این ترتیب، آنها در سال (1865) شرکت «نوکیا ای بی» (Nokia Ab) را راهاندازی کردند. فردریک تا سال (1896) به عنوان مدیر عامل شرکت باقی ماند و برند نوکیا کماکان مشغول کار در صنعت خمیر کاغذ بود. او بعد از بازنشستگی، شریک خود مَشِلِن را به عنوان مدیرعامل جدید نوکیا معرفی کرد. با روی کار آمدن مَشِلِن، زمزمههایی برای گسترش کار شرکت و ورود به صنعتهای پرطرفدار دیگر به میان آمد. اما فردریک که هنوز هم سهامدار شرکت بود با این موضوع مخالفت کرد.
وقتی دو صنعت دیگر، همسایه نوکیا ای بی می شوند
ماجرای مخالفت فردریک با ورود نوکیا ای بی به صنایع دیگر باعث شد تا موضوع برای مدتی کنار گذاشته شود. در این میان، دو کارخانه دیگر از بستر مناسب شهر نوکیا برای تجارت با خبر شدند و کسب و کار خود را در آن منطقه راهاندازی کردند. وجود این کارخانهها باعث شدند تا نوکیا از مرز ورشکستگی نجات پیدا کند. ماجرا از این قرار بود که بعد از جنگ، نوکیا نیز مانند بسیاری از شرکتها در حال فروپاشی بود. به همین دلیل، مَشِلِن تصمیم گرفت که به شرکت لاستیکسازی – که آن هم نام نوکیا را برای خودش انتخاب کرده بود – بپیوندد و به عنوان زیرمجموعه این شرکت، بحران مالی را سپری کند. بعد از مدتی، شرکت تولید کابل نیز به این دو پیوست و همگی زیر نام «نوکیا» به فعالیت خود ادامه دادند. به این ترتیب، برند نوکیا با فعالیت مشخص و هدفمند در چهار صنعت کاغذ، لاستیک، کابل و الکترونیک مشغول به کار شد. این اولین گام بلند برند نوکیا برای ورود به دنیای موبایل بود. حدود سه سال بعد، نوکیا وارد صنعت شبکه و رادیو شد.
«استفن الوپ» (Stephen Elop) معاون اجرایی مایکروسافت
در آیفون، شما یک کیبورد دیجیتالی را لمس میکنید و میدانید که حروف به چه شکلی ظاهر یا حتی بزرگنمایی میشوند. این به شما کمک میکند تا بتوانید چیزی درست را نوشته و آن را ارسال کنید. تمام این ماجرا اختراع نوکیا است.
روسیه، دروازه تجارت بینالملل نوکیا
حضور شرکت نوکیا در فنلاند که ابتدا بخشی از سلطنت روسیه به شمار میرفت به او این فرصت را داد تا بتواند محصولاتش را به روسیه نیز صادر کند. حتی در طول جنگ جهانی و پس از آن نیز نوکیا به تجارت خود با شوروی ادامه داد. به این ترتیب، برند نوکیا توانست با استفاده از دروازه روسیه، محصولاتش را به دیگر بخشهای جهان صادر کند.
ماجرای انتخاب نام نوکیا
برند نوکیا با نام روان و شاخصش خیلی زود در ذهن مردم ثبت شد. اما این نام به چه معنا است و چرا فردریک و شریکش آن را برای شرکت خود انتخاب کردند؟ کمی قبل با هم گفتیم که فردریک برای راهاندازی دومین کارخانهاش، شهر «نوکیا» را انتخاب کرد. او برای انتخاب این شهر، دلیل بزرگی داشت و آن رودخانه بزرگ و خروشان «Nokianvirta» بود. فردریک میتوانست با احداث کارخانهاش نزدیک این رودخانه، خیلی راحت آب مورد نیازش را تامین کند. حضور در شهر نوکیا و موفقیتهایی که برای فردریک و شریکش به همراه داشت باعث شد تا آنها نام «نوکیا» را برای کسب و کار جوان خود انتخاب کنند.
گمانهزنیهای زیادی بر سر معنی نام «نوکیا» وجود دارد. اما در کل، دو ادعا در این باره مشهورتر از دیگران هستند. اولین مورد به سراغ ریشه این نام میرود و آن را به واژه «نوکی» (noki) به معنای «دوده» نسبت میدهد. ناگفته نماند که در زبان فنلاندی، این گونه جمع بستن ریشه واژه به ندرت اتفاق میافتد. ادعای دوم به یک واژه باستانی اشاره میکند. این واژه باستانی که «nokinäätä» نام دارد به معنی «سمور» است. در نشانه اصلی شهر نوکیا نیز یک سمور با پنجههای سرخ رنگ در حال حرکت کنار رودخانه «Nokianvirta» نقش بسته است. جالب اینجا است که سمورها هرگز در فنلاند زندگی نکردهاند. به همین علت، کارشناسها گمان میکنند منظور باستانی این واژه به «زنبور» اشاره دارد. با وجود گمانهزنیهای فراوان، هنوز کسی نتوانسته به درستی معنای واقعی واژه «نوکیا» را پیدا کند.
کاری کایرامو، فردی که شعبه ای از ژاپن را در فنلاند ایجاد کرد
حوالی سال (1977) بود که کرسی مدیرعاملی نوکیا به فرد بسیار هوش و مدیر بسیار خلاقی به نام «کاری کایرامو» (Kari Kairamo) تحویل داده شد. کایرامو از خانوادهای فرهیخته بود که هوش سرشاری داشت. گذشته از این، تحصیلات او در ارتباط با چوب بود و در چندین شرکت بینالمللی پیشرو در صنعت کاغذ فعالیت حرفهای و سازندهای را انجام داده بود. هنگامی که کایرامو سکان نوکیا را در دست گرفت، این شرکت به بزرگترین شرکت فنلاند تبدیل شده بود. اما اقتصاد فنلاند به علت جنگ بسیار ضعیف شده بود و روزهای سختی را میگذراند. آیندهنگری کایرامو به داد نوکیا رسید و باعث شد نه تنها نوکیا بلکه تمام فنلاند از این ماجرا سود ببرند. کایرامو میخواست نوکیا را به برندی جهانی و بسیار بزرگ تبدیل کند. به همین علت، تصمیم گرفت روابط سیاسی و تجاری عمیقی با بزرگترین و قدرتمندترین جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی برقرار کند. این موضوع باعث شد تا نوکیا سود بسیار خوبی از فروش گسترده محصولاتش به شوروی به دست آورد.
قرون 19، مارتن ورود به دنیای الکترونیک
در ابتدای قرن 19، شرکتهای زیادی تلاش میکردند تا در صنعت الکترونیک جای خود را باز کنند. نوکیا نیز به لطف مدیر کاردان خود، نه تنها از این قافله عقب نماند بلکه توانست جای پای خود را بسیار محکم کند. کایرامو با خرید دو شرکت تولید تلویزیون و دو شرکت تولید کامپیوتر و قطعات آن، نوکیا را به سومین تولیدکننده بزرگ تلویزیون در جهان تبدیل کرد. خرید شرکتهایی که به تولید مینی کامپیوترها مشغول بودند، جذابیت این صنعت را برای کایرامو دو چندان کرد.
استفن الوپ
یکی از تغییراتی که من در نوکیا ایجاد کردم وارد کردن «ذهنیت رقبا» در سازوکار این برند بود. من میخواستم بفهمیم که باید با مشکلاتی که بر سر راهمان قرار میگیرند، بجنگیم؛ باید به مصرفکنندگان گوش کنیم و آنچه را که لازم است تحویل دهیم؛ همچنین آنقدر خلاقیت و بینش داشته باشیم که نیاز پنهان مشتریان خود را شناسایی کرده و برای رفع آن دست به کار شویم.
بحران مالی نوکیا و خداحافظی با زیرمجموعه های ارزشمندش
در سال (1988) نوکیا بار دیگر دچار بحران مالی شد. هنوز علت دقیق این بحران مشخص نشده است. چون تا چند ماه قبل از این ماجرا، کایرامو سخت مشغول خرید شرکتهایی بود که پازل فناوری را برای نوکیا کامل میکردند. با این وجود، بحران مالی سال (1988) فشار بسیاری زیادی به این برند وارد کرد. از طرفی، حجم فروش هم کاهش پیدا کرده بود و زیرمجموعههای این شرکت نیز با هزینههایشان، فشاری چند برابر به این برند وارد میکردند. در این گیرودار، کایرامو، مدیر افسانهای نوکیا که نتوانسته بود ماجرا را هضم کند، دست به خودکشی زد و کلاف سردرگم این ماجرا را پیچیدهتر کرد.
بعد از این ماجرا، هیئت مدیره نوکیا تصمیم گرفتند که تمام زیرمجموعههای این شرکت که شامل کارخانه خمیر کاغذ و لاستیک میشدند را به فروش برسانند و تمرکز خود را روی صنعت مخابرات و الکترونیک بگذارند. با این کار، نوکیا بار دیگر توانست از بحران مالی جان سالم به در ببرد. این برند در سال (1990) با خرید شرکت تولید موبایل «Mobira» وارد دنیای تلفن همراه شد. البته در آن زمان، مفهوم تلفن همراه با معنای امروزیاش فرسنگها فاصله داشت. مثلا وزن 5 کیلوگرمی یک گوشی موبایل، چیزی عادی به شمار میرفت و قیمت آن به اندازهای نبود که کاربران معمولی بتوانند از عهده خریدش بربیایند. نوکیا بعد از تولید سه گوشی که برای کاربران بسیار ثروتمند و دولتمردانی مانند «میخائیل گورباچوف» ساخته شده بودند، چرخش هدفمندی در بازار هدف خود ایجاد کرد و این بار به سراغ کاربران عادی رفت تا با تولید گوشی موبایل برای آنها روی بخش دیگری از بازار، سرمایه گذاری کند. این کار باعث شد تا نوکیا تمام پیشبینیهای فروشش را بشکند و نه تنها گذشته را جبران کند بلکه به جایگاه نخست در صنعت موبایل جهان تبدیل شود.
چرا نوکیا سقوط کرد؟
در اوج بودن، همیشه به معنای در اوج ماندن نیست. شاید تلاشی که باید برای حفظ جایگاه خود انجام دهیم بسیار سختتر و طاقتفرساتر از تلاشی باشد که در آغاز برای ورود به صحنه رقابت انجام دادهایم. با وجود موفقیتهایی که برند نوکیا در صنعت موبایل و شبکه به دست آورد، مدیران این برند هرگز نتوانستند ذهن خود را گسترش دهند. آنها به موبایل و صنعت رو به رشد آن اعتقاد زیادی نداشتند و نمیخواستند برای توسعه آن هزینه کنند. از طرف دیگر، موفقیت سیستم عاملی که مدتها با آن کار کرده بودند – یعنی سیمبین – باعث شده بود که دچار غرور بیجا شوند و با خودشان فکر کنند که هرگز کسی نمیتواند سیستم عاملی بهتر از سیمبین برای موبایل طراحی کند. آنها سیمبین را ستایش میکردند و حاضر نبودند پیر شدن آن را بپذیرند. این اشتباهی است که بیشتر کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهای شکست خورده و فراموش شده مرتکب شدند.
اصرار بر موفقیت گذشته و داشتن یک روند غیرقابل انعطاف که به آنها اجازه تغییر روش عملکرد را نمیداد باعث شد تا سایر برندهای تازهنفس که اصراری بر اجرای یک روش خاص نداشتند گوی سبقت و موفقیت را از نوکیا بربایند. شاید حتی بهتر است بگوییم که نوکیا با عملکرد ضعیف و غرور بیجایی که از خود نشان داد با پاهای خودش جایگاه اول جهان را ترک کرد. در این میان، رقبای نوکیا یعنی سامسونگ و اپل با سیستمعاملهای اندروید و آیاواس، سری میان سرها بلند کردند و توانستند جایگاه خوبی برای خودشان دستوپا کنند. کاربران نیز که همیشه به دنبال بهترینها هستند، رفتهرفته از نوکیا به سمت سامسونگ و اپل مهاجرت کردند. در واقع، نوکیا نتوانست درک کند که مشتریانش چه انتظاری از یک گوشی موبایل دارند. از طرف دیگر، مدیران نوکیا قدرت برند خود را خیلی دست بالا گرفتند و فکر نمیکردند که هیچ برند دیگری بتواند به این زودیها به آنها برسد. سامسونگ و اپل ثابت کردند که آنها اشتباه میکنند. به دنبال این ماجرا نوکیا با کاهش فروش بسیار شدیدی روبهرو شد و تلاشهایش برای ساخت گوشیهای جدیدی که بر پایه ویندوزفون بودند نیز نتوانست نظر کاربران را به سمت خود جلب کند. به همین دلیل، بالاخره تصمیم گرفت که بخش موبایل خود را به مایکروسافت واگذار کند.
دیوید اینهورن (David Einhorn)، سرمایه گذار آمریکایی
مایکروسافت با خرید نوکیا، قدم بزرگی در توسعه نرمافزارهای موبایلی انجام داد. اما سهم رهبر بازار جهانی تلفنهای همراه برای نوکیا محفوظ است. شاید نوکیا بتواند با جبران فرصتهای از دست رفته گذشته، دوباره طعم موفقیتهای بزرگ در صنعت تلفن همراه را بچشد. پیشبینی در این زمینه بسیار دشوار است.
نوکیا به یک برند نوستالژی تبدیل شده بود
برای برندها و شرکتهایی که در زمینه فناوری و توسعه فعالیت میکنند، نوستالژی بودن یک ضعف بسیار بزرگ و شمشیری به شمار میرود که شاهرگ برند را نشانه گرفته است. متاسفانه برند نوکیا با عملکرد ضعیف خود سالها از توسعه و پیشرفت فاصله گرفت و نتوانست – یا نخواست – به قطار سریعالسیر پیشرفت برسد. همین موضوع باعث شد تا برچسب نوستالژی بودن به آن بچسبد. در واقع، تصویر ذهنی کاربران جهان از برند نوکیا، ترکیبی از زنده کردن خاطرات قدیمی و کیفیتی ماندگار بود. این تصویر نمیتوانست کاربرانی را که به دنبال آخرین دستاوردهای صنعت شبکه و موبایل در گوشی همراه خود بودند را راضی کند. به همین دلیل، حتی گوشیهای جدید نوکیا نیز نتوانستند موفقیت چندانی برای این برند به ارمغان بیاورند.
ققنوسی که دوباره پریدن را تمرین می کند
سقوط نوکیا و فروش بخش موبایل این شرکت به مایکروسافت باعث شد تا این برند تمرکز خود را روی بخشهای دیگری مانند شبکه و مخابرات بگذارد. سرمایه گذاری گسترده روی این بخشها با خرید سهام شرکت آلمانی «زیمیس» (Siemens AG) و شرکت مخابراتی «آلکاتل لوسنت» آغاز شد. از آنجا که نوکیا در ابتدا به عنوان یک شرکت مخابراتی فعالیت میکرد، بازگشت او به سمت ریشههایش باعث شد تا بتواند چهره جدیدی از خود را به نمایش بگذارد. شبکه مخابراتی (5G)، اینترنت اشیا، ساخت شهرهای هوشمند و واقعیت مجازی، هدفهای دیگری بودند که برند نوکیا آنها را نشانه رفت.
بازگشت به دنیای موبایل
شکست نوکیا در بازار موبایل، همچون خاطرهای تلخ در ذهن مدیران این برند باقی ماند. حتی با وجود فروش بخش موبایل و کنارهگیری ظاهری از این صنعت، در گوشه و کنار بازار، زمزمههایی درباره بازگشت این برند که در گذشته قدرت خود را ثابت کرده بود، شنیده میشد. این امید بعد از چند سال و با خرید بخش فروخته شده به مایکروسافت توسط مدیرعامل گذشته نوکیا جانی دوباره گرفت. برند نوکیا با تولید چند گوشی موبایل هوشمند نشان داد که هنوز از این میدان خارج نشده است و برنامههای بزرگی برای بازپس گرفتن جایگاه گذشته خود دارد.
نکته هایی جالب در مورد برند نوکیا
- شرکت نوکیا به مدت 60 سال مشغول تولید ماسکهای تنفسی نظامی و غیر نظامی بود.
- ورود شرکت نوکیا به صنعت شبکه و مخابرات به معنای ساخت بیدرنگ گوشی موبایل نبود. اولین محصولات الکترونیکی این شرکت، تجهیزات برقراری ارتباط رادیویی برای نظامیان بودند.
- در طول جنگ سرد، نوکیا همزمان با پنتاگون و روسیه همکاری میکرد. به این ترتیب که برخی از مواد اولیهاش را از آمریکا وارد فنلاند میکرد و از آنها برای ساخت محصولات صادراتی به روسیه بهره میبرد. از طرفی، برند نوکیا اطلاعات مربوط به فعالیتهای فناوری روسیه را در اختیار آمریکا قرار میداد. این روشی بود که میتوانست نقش خود را به عنوان شرکتی که در یک کشور بیطرف قرار دارد ایفا کند.
- مدیریت نوکیا به دو بخش تقسیم شده است. بخش اول آن اعضای هیئت مدیره را تشکیل میدهند و بخش بعدی که در راس همه کارها قرار دارد، بخش رهبری نامیده میشود. اعضای تیم رهبری، توسط اعضای هیئت مدیره انتخاب میشوند.
- برند نوکیا رسالت اجتماعی خود را با کمک به کودکان و محافظت از آنها در برابر بلاهای طبیعی و حوادث ایفا میکند. نوکیا این کار را با کمک یک سازمان مردمی هندی انجام میدهد.
- نوکیا اولین شرکتی بود که در گوشیهای موبایل خود زنگ مخصوص به خودش را قرار داد. این صدای زنگ، به امضای صوتی برند نوکیا تبدیل شد.
- بازی مار که روی گوشیهای موبایل نوکیا به صورت پیشفرض نصب بودند، اولین تلاش یک شرکت برای نشان دادن سبک جدیدی از بازیها در گوشی موبایل به شمار میرفت.
- گوشی نوکیا Nokia 1100، به پرفروشترین گوشی تاریخ معروف است.
- برند نوکیا در زمینه سرمایه گذاری نیز دستی بر آتش دارد. این برند زیر مجموعهای به نام «NGP Capital» دارد که به طور ویژه روی تحقیقات و استارتآپهایی که در زمینه اینترنت اشیا و فناوریهای موبایل فعالیت میکنند، تمرکز کرده است.
- صداهایی که در گوشی نوکیا به صورت پیشفرض وجود دارند در واقع کُدهای سورس هستند و پیامهای ویژهای را در خود پنهان کردهاند. به عنوان مثال، صدای پیامک نوکیا کد سورس پیام «Connecting People» و «SMS» است.
خلاصهای از آنچه با هم گفتیم: - برند نوکیا، شرکتی است که در زمینه شبکه، مخابرات و تلفن همراه فعالیت میکند.
- این برند ابتدا در زمینه تولید خمیر کاغذ فعالیت میکرد. اما بعدها زمینه فعالیت خود را به رادیو، مخابرات و الکترونیک گسترش داد.
- جنگ جهانی باعث شد که برند نوکیا تا مرز ورشکستگی پیش برود. اما پیوستن این برند به کارخانه لاستیکسازی آن را نجات داد. بعد از این ماجرا، نوکیا تا 30 سال زیر نظر و هدایت مستقیم مدیرعامل شرکت لاستیکسازی یعنی «ادوارد پولون» قرار گرفت.
- روسیه، اولین و مهمترین کشوری بود که نوکیا با ارسال محصولاتش به آن توانست مسیری به سمت بازارهای جهانی باز کند.
- «فردریک ادمستام» و شریکش «لئو مشلن» نام «نوکیا» را به دلیل نزدیکی کارخانهشان به شهر «نوکیا» (Nokia) و رودخانه مهم «Nokianvirta» انتخاب کردند.
- «کاری کایرامو» مدیر افسانهای نوکیا بود که باعث گسترش فعالیتهای تجاری نوکیا و رشد چشمگیر اقتصاد فنلاند شد.
- نوکیا به لطف مدیرعاملش «کاری کایرامو» توانست وارد صنعت موبایل شود و سکان این صنعت را به دست بگیرد.
- در سال (1988) برند نوکیا درگیر یک بحران مالی نامعلوم شد. فشار این بحران مالی باعث شد تا «کاری کایرامو» دست به خودکشی بزند. گذشته از این، نوکیا برای عبور از این بحران مجبور شد تمام شرکتهای زیرمجموعهاش را بفروشد.
- بعد از چند سال، نوکیا بار دیگر سقوط کرد. اما این بار به دلیل نادیده گرفتن رقبا، بیتوجهی به خواست مشتریانش و غرور بیجایی که گریبان مدیرانش را گرفته بود به این وضع دچار شد. به دلیل این بحران، نوکیا مجبور شد بخش موبایل خود را به مایکروسافت بفروشد.
- برچسب نوستالژی بودن، ضربه دیگری به برند نوکیا وارد آورد و باعث شد نتواند حتی با ارائه گوشیهای جدید، مثل گذشته در دل مخاطبانش جا باز کند.
- شکست تلخ و فروش بخش موبایل به مایکروسافت در ذهن مدیران نوکیا باقی ماند. بعد از چند سال، مدیر عامل سابق نوکیا یعنی «جان فرانکویس باریل» این بار در قالب شرکت (HMD Global) بخش موبایل نوکیا را از مایکروسافت خریداری کرد. این شرکت در وبسایت خود با جمله: «اینجا خانه واقعی نوکیا است.» از کاربرانش استقبال میکند.
- نوکیا به جز صنعت موبایل در زمینه اینترنت اشیا، شهر هوشمند و اینترنت (5G) نیز فعالیت گستردهای دارد. ژاپن، یکی از مشتریان قدرتمند نوکیا در زمینه اینترنت (5G) به شمار میرود.
نظر شما چیست؟
به نظر شما به جز مواردی که در این مقاله به آنها اشاره شد، چه عوامل دیگری در شکستهای برند نوکیا تاثیرگذار بودهاند؟ خواندن داستان برند نوکیا چه درسهایی را برای شما به دنبال داشت؟





























