دادههای موجود در بازار بورس، بسیار زیاد و متنوع هستند. به همین دلیل، سرمایه گذاران از روشهای گوناگونی برای تحلیل این دادهها و استخراج اطلاعات مفید استفاده میکنند. در این میان، برخی از تحلیلها و روشها تحسین میشوند و برخی دیگر به شدت مورد انتقاد قرار میگیرند. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ تحلیل تکنیکال و کندل استیک میرویم. در طول این گفتار، تمرکز ما روی شیوه تحلیل ساختارهای قیمت و روشهای بررسی نمودار است تا ماهیت اصلی معاملهگری تکنیکالی را به شکلی عمیق درک کنیم.
تحلیل تکنیکال چیست؟
«تحلیل تکنیکال» مجموعه مفاهیمی است که برای ارزیابی حرکتهای قیمتی انواع داراییهای مالی با هدف شناسایی موقعیتهای معاملههایی سودآور مورد استفاده قرار میگیرد. متخصصان مالی، به ویژه طرفداران فرضیه بازار کارا، تحلیل تکنیکال را با حدس و گمان یکی میدانند. آنها در بیشتر موارد به آزمایش موفقیتآمیز انتخاب تصادفی سبد سهام توسط میمونها که به وسیله پروفسور «برتون ملکیل» در سال ۱۹۷۳ و در دانشگاه «پرینستون» انجام شد، تاکید میکنند. از طرف دیگر، مستندات کتاب «تحلیل تکنیکال در بازار فارکس» نوشته «کریستوفر نیلی» و «پائول ویلر» این واقعیت را تایید میکند که تحلیل تکنیکال در سرمایهگذاری با افق زمانی کوتاهمدت کارایی بیشتری نسبت به تحلیل دادههای بنیادی دارد. در کتاب تحلیل تکنیکال:
«چشمانداز تشکیل سبد دارایی با استفاده از میانگین متحرک» نوشته «ینزی جو» و «گوفو جو» نیز نویسندگان بر اساس بررسی الگوهای تاریخی قیمت به این نتیجه میرسند که «اثر مومنتوم» به صورت بالقوه یک استراتژی تکنیکالی سودآور است. همچنین بررسی نمودار بیش از ۲۰۰۰ سهم بورس چین در سال ۲۰۱۴ اثبات کرده است که کارایی تحلیلها با استفاده از روشهای تکنیکالی تا حد زیادی بهبود پیدا میکنند. تحقیق دیگری در بازار سهام روسیه هم نشان میدهد که سیستمهای معاملههای مبتنی بر «اندیکاتورهای تکنیکالی» نسبت به یک استراتژی ساده «خرید و نگهداری» عملکرد بهتری دارند.
تحلیل نموداری و روانشناسی جمعی
قیمتهای بازار مالی، همچون بسیاری از چیزهای تغییر پذیر زندگی، پیوسته در حال تغییر هستند. چون این داراییها روزانه توسط میلیونها معاملهگر حقیقی و حقوقی در بازار بورس مبادله میشوند. در واقع، دلیل اصلی ایجاد نوسانهای مثبت و منفی در قیمت داراییها، تصمیمهای گرفته شده برای انجام معاملهها توسط بازیگران بازار است. در این زمینه، تحلیل تکنیکال بسیار موثر عمل میکند. چون در بیشتر موارد و به هنگام تصمیمگیری، احساسات توده جمعیت شباهت زیادی به هم دارند.
در حقیقت، مردم از الگوهای رفتاری یکسانی پیروی میکنند. بیشتر مردم عبارتهایی مانند «طمع موجب پیشرفت و کسب ثروت میشود» یا «سهام بر اساس انتظارات بازار خریداری میشود، نه حقایق موجود» را شنیدهاند. همین موضوع نشان میدهد که بخش مهمی از تحولات بازارهای مالی بر اساس ذهنیت انسان و الگوهای تفکر عمومی شکل گرفتهاند. اگر رفتار یک معاملهگر روزانه چینی که ۲۰۰ سال قبل فعالیت میکرده را با یک معاملهگر ۸۰ سال پیش تالار والاستریت مورد بررسی قرار دهیم و هر دوی آنها را با یک سرمایهگذار مدرن امروزی مقایسه کنیم، تفاوتهای بسیار ناچیزی در غرایز و احساسات این افراد مشاهده خواهیم کرد.
طمع، ترس، تردید و ریسکپذیری، هزاران سال است که بیشتر اقدامهای بشر از جمله شیوه سرمایهگذاری در بازارهای مالی را تحت تاثیر قرار دادهاند. در واقع، زمانی که ارزیابی فعل و انفعالات بازیگران بازار با مشاهده نمودار قیمت برای ما امکانپذیر باشد، قدرت درک هر نوع نمودار قیمتی و تحلیل هرگونه جزئیاتی را خواهیم داشت. اصل جامعهشناختی «پیشگویی خود تحققپذیر» نیز از دیگر دلایل تاثیرگذاری تحلیل تکنیکال به شمار میرود. از زمانی که استفاده از تحلیل تکنیکال میان فعالان بازار مالی رواج یافت و تعداد قابل توجهی از معاملهگران تصمیمهای خود را بر مبنای ابزارهایی مانند «اندیکاتورها» گرفتند کارایی روشهای فنی به دلیل دریافت سیگنالهای مشابه همزمان توسط تعداد زیادی از افراد بهبود یافت. امروز حتی رسانههای اقتصادی معتبر نیز بیشتر به مفاهیم تکنیکالی استناد میکنند و در گزارشهای خبری خود به بررسی مواردی مانند کف و سقفهای تاریخی، سطوح روانی قیمتی مهم و تحلیل شرایط میانگینهای متحرک میپردازند.
در واقع به واسطه یادگیری تحلیل حرفهای نمودار قیمت میخواهیم همانند معاملهگران بزرگ با تفسیر سازوکار فکری بازیگران بازار مالی از تحلیل تکنیکال بر مبنای تفکر مستقل و هوشمندانه سود کسب کنیم. بیشتر معاملهگران، تحلیل نموداری را در سطح بسیار مقدماتی انجام میدهند. چون مفاهیم و جزئیات اصلی این روش تحلیلی در بیشتر منابع آموزشی مورد استفاده قرار نمیگیرند. شاید در این شرایط نظرهای منتقدان تحلیل تکنیکال منطقی به نظر بیاید. چون چنین رویکرد تحلیلی موثر نیست و بدون تردید با طرز تفکر سطحینگر در بازار مالی، معاملههای موفقی را تجربه نخواهیم کرد.
اگر نمودار جفتارز «USD/CAD» سهام شرکت پورشه، شاخص «S&P500» یا طلا را بررسی کنیم، الگوهای قیمتی مشابه در همه جا قابل مشاهده هستند. این موضوع بیانگر اهمیت تحلیل تکنیکال است. در واقع محدوده کاربرد اصول تحلیل نموداری پایانی ندارد.
مبانی تحلیل شمعهای قیمتی ژاپنی یا کندلاستیک
در ابتدا به سراغ مبانی ابتدایی تحلیل تکنیکال میرویم و سپس گامبهگام به تشریح مفاهیم پیشرفتهتر میپردازیم تا بتوانیم به دیدگاهی مناسب نسبت به قدرت تحلیل و معاملهگری با هر نوع نمودار قیمت دست پیدا کنیم. مطالعه این بخش به افرادی که تجربه معاملهگری دارند هم پیشنهاد میشود. چون بر اساس یک رویکرد نوین به تشریح مفاهیم تکنیکالی پرداختهایم.
نمودار خطی، تصویر حک شده بورس در ذهن مردم
معمولا دیدن «نمودار خطی» تصویری از بورس را در ذهن مردم به نمایش میگذارد. در واقع، این نمودار اولین تصور آنها از دنیای بازارهای مالی است. چون نمودار خطی داراییهای مختلف را بارها در روزنامه یا برنامههای تلویزیونی مشاهده کردهاند. از نمودار خطی برای نمایش نوسانات قیمتی سهام، جفتارز، کالا، ارز دیجیتال یا هر نوع دارایی مالی دیگر استفاده میشود. مزیت نمودار خطی این است که اطلاعات قیمتی آن بسیار مختصر هستند. معمولا یک نگاه به نمودار خطی، تمام اطلاعات لازم برای ارزیابی مقدماتی وضعیت نمودار قیمت را در اختیار تحلیلگر قرار میدهد.
یک نمودار خطی صعودی، نشاندهنده یک «رالی قیمت» یا «بازار گاوی» است؛ گاو نر با شاخهای خود در هوا به سمت بالا ضربه میزند، که استعارهای از حرکت افزایشی است. اگر نمودار خطی، افت قیمت را نشان دهد، با یک «بازار خرسی» روبهرو خواهیم بود؛ خرس، نوک پنجههای خود را به سمت پایین میفشارد که نمادی از سقوط قیمت در بازار مالی است. معمولا نمودار خطی از رسم و اتصال نقاط بسته شدن قیمت (Close) بازار در یک تایمفریم مشخص – مثلا روزانه – تشکیل میشود و هر روز با تشکیل نقاط جدید قیمت، نمودار را یک واحد به سمت راست انتقال میدهد. این نمودار، «نمودار خطی روزانه» نامیده میشود. عدم ثبت و نمایش نوسانات قیمت در طول روز یا هر تایمفریم ممکن، از معایب نمودار خطی به شمار میرود. چون این نوع نمودار بر اساس حالت پیشفرض، فقط قیمت «بسته شدن» را نمایش میدهد. در هر حال، احتمال وقوع نوسانات شدید تا قبل از بسته شدن قیمت در هر تایمفریم وجود دارد و چشمپوشی از این تحرکهای قیمتی تاثیر منفی بر دقت تحلیل نموداری ما خواهد گذاشت.
این تصویر، جفتارز «USD/CAD» را در سه تایمفریم روزانه، چهار و یکساعته (به ترتیب از سمت چپ به راست) در زمان یکسانی نمایش میدهد. متناسب با کوچک شدن تایمفریم نمودار، جزئیات بیشتری از تحولات بازار نمایان میشوند.
نمودار شمعی (کندلاستیک)
نمودار شمعی گونهای از نمودار خطی پیشرفته است که برای مشاهده جزئیات کاملتری از فعل و انفعالات قیمت استفاده میشود. ریشه نمودارهای شمعی به قرن هفدهم و کشور «ژاپن» باز میگردد. از آنجا که نمودار شمعی، تمام دادههای قیمتی اولیه مورد نیاز تحلیلگران تکنیکال را در خود جای داده است، کندلاستیکها به ابزار تحلیلی مورد علاقه طیف وسیعی از معاملهگران بازار مالی تبدیل شدهاند.
ساختار شمع قیمت
«شمع قیمت» یک نمودار شمعی است که از تعدادی کندل قیمتی تشکیل شده است. این شمعها اجزای مختلفی دارند تا نوسانات قیمتی داراییهای مالی را کاملا به تصویر بکشند. هر شمع از یک قسمت توپر به نام «بدنه» و دو بخش نازک به نام «سایه یا فتیله» تشکیل شده است. با هدف نمایش جهت حرکتهای قیمت، کندلاستیک بر اساس دو رنگ تصویرسازی شده است. شمع «سفید» نشاندهنده افزایش قیمتها و شمع «مشکی» نشان از کاهش قیمت در تایمفریم است. این دو نوع کندل در تصویر زیر نمایش داده شدهاند.
شمع قیمتی صعودی در سمت چپ و شمع نزولی در سمت راست، همراه با مفاهیم بدنه و سایه (به صورت تصویری) نمایش داده شدهاند.
طول سایهها میزان نوسانات کلی صعودی یا نزولی یک شمع قیمت در تایمفریم مشخصی را نشان میدهند. اگر نمودار خود را به گونهای تنظیم کنیم که هر شمع قیمتی نشاندهنده تحولات قیمتی یک روز – تایمفریم روزانه – باشد تغییرات قیمتی روزانه هر نماد معاملاتی با استفاده از سایههای کندلاستیک قابل مشاهده هستند. بدنه کندل نشاندهنده تفاوت قیمت باز و بسته شدن بازار طی یک دوره زمانی خاص – مثلا روزانه – است. تصویر زیر، یک شمع سفید رنگ صعودی را نمایش میدهد. این کندل در سطح ۱۰ دلاری باز و در نهایت با قیمت ۲۰ دلار بسته شده است. اما بررسی سایههای شمع بیانگر نوسان قیمتی ۵ تا ۲۵ دلاری طی این مدت است.
روند قیمت از زمان باز تا بسته شدن هر شمع از طریق بدنه نمایش داده میشود. سایهها شامل کل نوسانات در زمان مشخص شده هستند
اگر همانند تصویر زیر، تعدادی کندلاستیک رسم کنیم، تصویر حاصل از اتصال متوالی نقطه بسته شدن شمعهای قیمت، یک نمودار خطی را تشکیل خواهد داد. سایههای هر کندل نیز شدت نوسانات قیمت در مدت زمان تشکیل شمع را نمایش میدهند. بنابراین با استفاده از نمودار شمعی، تمام اطلاعات اولیه مورد نیاز برای تحلیل وضعیت قیمت در دسترس شما قرار میگیرند. این موضوع یکی از علتهای اصلی استفاده گسترده از نمودارهای شمعی برای تحلیل تکنیکال در شرایط فعلی است. به یاد داشته باشید معاملهگری که شیوه تحلیل ساختار کندل و الگوهای شمعی را یاد گرفته باشد، اقدامات بازیگران بازارهای مالی را بهتر متوجه میشود.
اگر مسیر شمعهای قیمتی را دنبال کنید، ترسیم یک نمودار خطی امکانپذیر میشود. کندلاستیکها اطلاعات بیشتری را نمایش میدهند و از این جهت استفاده از آنها برای بسیاری از تحلیلگران فنی در اولویت قرار دارد.
مبانی کندل استیک
هر شمع قیمت، دارای چهار عنصر اساسی است که هر کدام از آنها جنبه متفاوتی از رفتار معاملههای جاری و تمایلات حاکم بر بازار را نمایش میدهند.
۱- نسبت قدرت خریداران در مقابل فروشندگان
برای یادگیری دقیق تحلیل قیمت و کندلاستیک بهتر است که نوسانات قیمت در بازارهای مالی را حاصل نبردی میان خریداران و فروشندگان تصور کنید. در واقع، خریداران بر اساس دیدگاه صعودی خود موقعیتهای معاملاتی خرید را در پیش میگیرند و با ایجاد جو مثبت در بازار، قیمتها را بالا میبرند. در طرف مقابل، فروشندگان با پیشبینی سقوط بازار و تمرکز بر نشانههای نزولی سعی در کاهش قیمت دارند. هرگاه یکی از طرفین، قدرت بیشتری داشته باشند یکی از حالتهای زیر در بازارهای مالی نمایان میشود:
- اگر قدرت خریداران از فروشندگان بیشتر باشد یا تمایلات صعودی قدرتمندتری در بازار حکمفرما باشد در مقابل سفارشهای خرید، فروشندهای وجود نخواهد داشت. بنابراین قیمت شروع به رشد میکند و تا جایی افزایش مییابد که فروشندگان ناحیه مناسبی برای تلاش مجدد جهت کاهش قیمت مشاهده کنند. این ناحیه باید به قدری بالا باشد که خریداران قبلی نیز در حفظ موقعیتهای خود تردید داشته باشند.
- اگر قدرت فروشندگان نسبت به خریداران بیشتر باشد، قیمت تا زمان ایجاد تعادل میان طرفین بازار و ورود خریداران جدید کاهش خواهد یافت.
- هرچه عدم تعادل میان این دو دسته از بازیگران بازار بیشتر شود، قیمت در یک جهت حرکتهای سریعتری خواهد داشت. اگر قدرت خریداران و فروشندگان تفاوت اندکی داشته باشد، قیمت با شیب ملایمتری تغییر میکند.
- زمانی که میان تمایلات صعودی و نزولی بازار موازنه برقرار باشد، دلیلی برای تغییر قیمت وجود ندارد. چون در این صورت، هر دو طرف معامله از وضعیت قیمت رضایت دارند و بازار در حالت تراز قرار دارد.
- همیشه به خاطر داشته باشید که هدف از هرگونه تحلیل قیمت، مقایسه نسبت قدرت میان این دو دسته از فعالان بازار است تا گروه غالب بر بازار را تشخیص دهند و با این کار جهت احتمالی نوسانات قیمت را پیشبینی کنند.
۲- اندازه بدنه شمع قیمت
اندازه بدنه هر کندلاستیک نشاندهنده تفاوت بین قیمت باز و بسته شدن است و در مورد قدرت خریداران و فروشندگان جزئیات زیادی را بیان میکند. مهمترین ویژگیهای تحلیل بدنه شمع قیمت در فهرست زیر قرار گرفتهاند:
- یک کندلاستیک با بدنه بلند که منجر به افزایش سریع قیمتها شده است نشاندهنده تمایلات بالای خرید در بازار و روند قوی قیمت است.
- اگر اندازه بدنه شمعهای قیمتی طی یک دوره زمانی رو به رشد باشد با یک روند پرشتاب قوی روبهرو هستیم.
- زمانی که بدنه کندلها کوچک میشوند، نشاندهنده افزایش نسبت تعادل قدرت میان خریداران و فروشندگان و پایان روند غالب بازار است.
- وجود ثبات در اندازه بدنه شمعها، پایداری روند را تایید میکند.
- اگر شمعهای قیمتی به طور ناگهانی از کندلهای صعودی بلند به نزولی تبدیل شوند، نشان از تغییر یکباره روند و مسلط بودن فروشندگان به عنوان نیروی قوی و غالب بازار هستند.
- سمت چپ: کندلهایی با بدنه بلند در طول روندهای صعودی و نزولی. معمولا بازار خنثی توسط شمعهایی با بدنه کوچک تشکیل شده است.
- سمت راست: شمعهای افزایشی در طول روند صعودی قویتر هستند. نقطه اوج، شامل مواقعی است که نسبت قدرت هر دو طرف در نوسان باشد. شرایط خنثی نیز به واسطه کندلهای کوچکتر تشکیل میشود.
۳- طول سایههای کندل
بررسی سایههای کندلاستیک ابزار مناسبی برای تعیین بازه کلی نوسانات قیمتی دارایی است. مؤلفههای مهم در تحلیل سایه شمع قیمت شامل موارد زیر هستند:
- سایههای بلند، نشانهای از وجود تردید در بازار است. چون رقابت شدید خریداران و فروشندگان و عدم موفقیت طرفین بازار در غلبه بر یکدیگر را نشان میدهند.
- سایههای کوتاه از بازاری پایدار با نوسانات اندک حکایت دارد.
- بیشتر مشاهده میشود که طول سایههای کندلها پس از وقوع امواج قیمتی طولانی افزایش پیدا میکنند. تشکیل چنین ساختاری در نمودار بیانگر این است که نسبت قدرت بازیگران بازار همچون گذشته یکطرفه نیست و نبرد سنگینی میان خریداران و فروشندگان وجود دارد.
- در جریان روندهای قوی که بازار به سرعت در یک جهت پیشروی میکند، معمولا شمعهایی با سایههای کوچک مشاهده میشوند. دلیل این امر تسلط یک دسته از بازیگران بازار بر روند معاملهها است.
۴- نسبت بدنه به سایه
برای درک بهتر رفتار بازار و تحرکهای قیمت، این دو عنصر باید با بخش سوم همبستگی داشته باشند. عوامل مهم در این زمینه عبارتاند از:
- معمولا در طول یک روند قوی، بدنه کندلها به میزان چشمگیری بزرگتر از سایه آنها میشود. هرچه روند قویتر باشد، قیمت با سرعت بیشتری در همان جهت پیشروی میکند. طی یک روند صعودی قوی، معمولا قیمت در نزدیکی بالاترین ناحیه کندل بسته میشود. بنابراین یا سایه نداریم یا سایه بسیار کوچکی تشکیل خواهد شد.
- کاهش قدرت روند به معنی تغییر نسبت قدرت طرفین بازار است. در نتیجه، سایهها نسبت به بدنه کندل، طولانیتر خواهند بود.
- معمولا بازار خنثی و نواحی تغییر روند از کندلاستیکهایی با سایههای بلند و بدنههای کوچک تشکیل میشوند. این وضعیت نشاندهنده وجود تعادل نسبی میان طرفین بازار و عدم اطمینان از جهت حرکت بعدی قیمت است.
تقریبا هیچ سایهای در فاز افزایشی سمت چپ وجود ندارد که برقراری روند قوی را تایید کند. به طور ناگهانی سایههای بلند شمعهای قیمتی در شرایط خنثی بازار به چشم میخورند که نشانه عدم اطمینان و تشدید نبرد میان خریداران و فروشندگان است. در نهایت، افزایش طول سایه کندلاستیکها، هشداری مبتنی بر احتمال تغییر روند است.
۵- موقعیت بدنه شمع قیمت
از آنجا که میان تحلیلگران تکنیکال ابهامهای بسیاری در مورد موقعیت بدنه کندل وجود دارد، در بیشتر موارد شرایط آنها را بر اساس دو سناریو کلی دستهبندی میکنیم:
- اگر شما یک سایه بلند را مشاهده کردید که از یک سو به کندل چسبیده و در طرف مقابل آن فقط بدنه وجود دارد فلسفه این سناریو «بازگشت بازار» است و شکل کندلی آن «چکش» نامیده میشود. مثالهای سوم و هفتم در تصویر زیر، چنین شمعهایی را نمایش میدهند. بر اساس سایه کندل متوجه میشویم که اگرچه قیمت سعی داشته در روند مشخصی حرکت کند اما معاملهگران طرف مقابل با قدرت قیمت را در جهت مخالف هدایت میکنند. این یک الگوی رفتاری مهم است.
- سناریوی معمول دیگر، تشکیل یک کندل با سایههای بلند یکسان در طرفین با بدنهای کوچک است. شمع پنجم در تصویر زیر، «کندل تردید» را نشان میدهد. این کندل از یک سو نشاندهنده فضای عدم اطمینان در بازار است. اما در عین حال بیانگر وجود تعادل قدرت میان بازیگران بازار نیز به شمار میرود. در واقع، خریداران برای بالا بردن قیمت تلاش کردهاند، اما فروشندگان هم در کاهش قیمت موفق بودهاند. در نهایت، قیمت به ناحیه باز شدن کندلاستیک بازگشته است.
از سمت چپ به راست: اندازه بدنه کندلاستیک قدرت حرکتهای بازار را مشخص میکند. هر چه بدنه بزرگتر باشد گام حرکتی قدرتمندتر است. هرچه سایههای یک کندل بلندتر باشند، تردید بازار و تعادل قدرت میان خریداران و فروشندگان افزایش پیدا میکند.
۶- تسلط بر الگوهای شمعی
اگر الگوهای شمعی را در گوگل جستجو کنید، از همان ابتدا دهها الگوی شمعی مختلف را مشاهده خواهید کرد. تحلیلگران تکنیکال سنتی بیشتر بر این باور هستند که هر معاملهگر باید تمام این الگوها را یاد بگیرد و مفهوم دقیقشان را درک کند تا تشخیص آنها در نمودار قیمت و به هنگام معاملههای واقعی امکانپذیر باشد. در واقع، نیازی به حفظ کردن این الگوها نیست و معمولا این کار تاثیر چندانی در روند معاملهگری شما ندارد. چون هر شمع قیمتی فقط از چهار عنصر ساده تشکیل میشود. از دیگر معایب فقط حفظ کردن الگوهای کندلی این است که معاملهگر از توجه به فعل و انفعالات بازار در مقیاس بزرگتر غافل میشود. به طور کلی، در معاملهگری همواره باید از «تفکر الگو محور» پیشگیری کرد. در واقع، زمانی که یک معاملهگر چگونگی تفسیر درست اطلاعات قیمتی را یاد بگیرد، قادر به درک و معامله با هر نمودار قیمتی خواهد بود. همچنین معاملهگری که فقط خود را به مفاهیم تحلیل کندلاستیک محدود نکند، توانایی تفسیر درست و دستهبندی هر سناریوی نموداری ممکن را خواهد داشت. معمولا در تحلیل تکنیکال، میان الگوهای تک و چندشمعی تمایز قائل میشویم. در الگوهای تککندلی ویژگیهای یک شمع قیمتی منفرد برای تفسیر شرایط جاری بازار بررسی میشود. اما در الگوهای چندکندلی حداکثر تا سه کندلاستیک متوالی ارزیابی خواهند شد. شما میتوانید با فراموشی تفکر الگو محور امکان درک و پیشبینی درست سناریوهای قیمتی متفاوت را به دست آورید.
مهمترین الگوهای تک کندلی
۱- چکش
میتوان گفت که «چکش» معروفترین الگوی کندلاستیکی است. این الگو یک سایه بلند دارد که از یک طرف به بدنه چسبیده است و خود بدنه در انتها و طرف مقابل شمع قرار میگیرد. تا زمانی که سایه دوم کندل – طرف مقابل – ایجاد نشده باشد بزرگ یا کوچک بودن بدنه شمع اهمیت چندانی ندارد. تشکیل چکش پس از یک روند صعودی طولانی، بیشتر نشاندهنده بازگشت زود هنگام قیمت خواهد بود. بنابراین، شمع چکش در شمار الگوهای کندلاستیکی بازگشتی قرار میگیرد. چون وقوع آن نشانهای از احتمال پایان روند جاری است. به تصویر زیر توجه کنید. یک چکش با سایه بالایی – چکش وارونه – طی یک روند صعودی نشان میدهد که با وجود تلاش خریداران برای افزایش قیمتها، تمایلات نزولی در بازار افزایش یافته است و فروشندگان روند قیمت را تغییر دادهاند. اگر بدنه این کندل در سطح پایینی خود بسته شود، توانایی فروشندگان به کاهش قیمت کمتر از سطح باز شدن کندل را نشان میدهد. این وضعیت، سیگنال قدرتمندتری از تغییر روند به نزولی را صادر میکند.
کندل چکش، شامل یک سایه بلند و بدنهای نسبتا کوچک است. چکش، بازگشت قیمت یا تغییر روند را نمایش میدهد. پس از یک روند صعودی، وقوع چکشی مشابه آنچه که در تصویر است، احتمال وقوع روند نزولی را خاطرنشان میکند. توضیحات داخل نمودار:
- A pinbar is a reversal candle and shows rejection: چکش یک کندل بازگشتی است و تغییر روند را نشان میدهد.
- The buyers started first and then the sellers came in and pushed price lower: خریداران در ابتدا قیمتها را بالا بردهاند، اما در ادامه فروشندگان وارد بازار شده و قیمت را به سطوح پایینتر هدایت میکنند.
۲- مرد آویزان
الگوی «مرد آویزان» نیز یکی از الگوهای کندلاستیکی بازگشت روند است. اما از نظر ویژگیها و شیوه تفسیر با چکش متفاوت است. تصویر زیر را مشاهده کنید. در طول روند صعودی یک کندلاستیک با سایه پایینی بلند ایجاد شده است که نشاندهنده افزایش ناگهانی تمایل به فروش و توانایی بالای فروشندگان در کاهش شدید قیمت است. با مشاهده چنین مواردی خریداران باید احتیاط کنند. چون معمولا قیمت در طول یک روند صعودی قوی فقط به سمت بالا حرکت میکند و تمام سفارشهای فروش توسط خریداران جذب میشوند. بدنه کندل مرد آویزان، نسبتا کوچک است و فاصله کمی میان قیمت باز و بسته شدن وجود دارد. معمولا سایه طرف مقابل این الگوی کندلی بسیار کوچک است و در نظر گرفته نمیشود. در واقع، ویژگی اصلی الگوی مرد آویزان یک سایه بلند بر خلاف جهت روند غالب است که شکلگیری تمایلات جدید در جهت مخالف را به نمایش میگذارد. در این شرایط با عقبنشینی کامل خریداران به سادگی یک روند نزولی جدید شروع میشود. چون تشکیل الگوی مرد آویزان بیانگر آمادگی کامل فروشندگان برای کاهش قیمت است.
الگوی مرد آویزان نشان میدهد که نسبت قدرت بازیگران بازار به آرامی در حال تغییر است. ایجاد یک سایه بلند رو به پایین بعد از وقوع یک موج صعودی، ورود فروشندگان بیشتری به بازار را تایید میکند. توضیحات داخل نمودار:
- The hanging man shows increasing selling interest: الگوی مرد آویزان افزایش تمایلات فروش در بازار را نشان میدهد.
- The pattern can foreshadow a potential reversal or a market top: این الگو احتمال رسیدن به سقف بازار و بازگشت قیمت را پیشبینی میکند.
۳- مارابوزو
تفسیر الگوی «مارابوزو» بسیار ساده است. چون این الگو فقط شامل یک کندل با بدنه بلند بدون هیچگونه سایهای است. مارابوزو بیشتر به عنوان کندل محرک و ادامه دهنده روند شناخته میشود. چون از حرکتی قوی در یک جهت قیمتی خبر میدهد. هرچه شمع مارابوزو نسبت به کندلهای پیشین خود بزرگتر باشد، سیگنال ادامه روند نیز قویتر خواهد بود. پس از تشکیل این الگو انتظار میرود که بازار در جهت روند غالب به حرکت خود ادامه دهد. مثلا ایجاد یک الگوی مارابوزو در طول یک روند صعودی، نشاندهنده این است که تمایل نزولی در بازار وجود ندارد و خریداران همچنان توانایی افزایش قیمتها به سطوح بالاتر را خواهند داشت.
کندلاستیک مارابوزو فقط بدنه دارد و یک شمع قیمتی محرک قوی به شمار میرود. توضیحات داخل نمودار:
- A marubozo shows strong momentum: کندل مارابوزو حرکتهای قوی قیمت با شتاب بالا را نشان میدهد.
- During the duration of the candle price only moved in one direction: برآیند حرکتهای قیمت به هنگام تشکیل این الگو، در یک جهت بازار بوده است.
۴- کندل دوجی
«کندل دوجی» یکی از الگوهای کندلاستیکی معروف است. اما اطلاعات کاربردی کمی در ساختار آن وجود دارد. در واقع، دوجی یک شمع خنثی تلقی میشود که شامل دو سایه با طول تقریبا مساوی و بدنهای کوچک است. سایههای دوجی نشاندهنده تلاش یکسان خریداران و فروشندگان برای هدایت قیمت در جهت صعودی یا نزولی هستند که سرانجام هیچکدام از طرفین بر دیگری برتری نیافته و قیمت در همان ناحیه ابتدایی بسته میشود. بنابراین، کندل دوجی بیانگر توقف کوتاه روند قیمت و تردید بازیگران بازار است. معمولا تشکیل شمع دوجی در خلال روند بیاهمیت است. چون همه چیز به وضعیت کندلهای بعدی بستگی دارد.
شمع دوجی یک توقف کوتاه در روند بازار و تعادل میان خریداران و فروشندگان را نشان میدهد. توضیحات داخل نمودار:
- A doji is a neutral and indecision candle: شمع دوجی یک کندل خنثی و ناشی از وجود تردید در بازار است.
- The price moved up and down but closed at the open: قیمت نوسانات افزایشی و کاهشی دارد. اما در نهایت، در ناحیه باز شدن کندل، بسته میشود.
۵- الگوهای چندشمعی
الگوهای چند شمعی بر اساس عناصر چهارگانه قابل تفسیر هستند و بیشتر آنها از الگوهای تکشمعی تشکیل شدهاند. به عنوان یک تحلیلگر تکنیکال فقط باید مسیر قیمت را دنبال کرده و سپس بر اساس مفاهیمی که تاکنون یاد گرفتهایم، وضعیت قیمت را تحلیل کنیم. الگوهای چندکندلی نسبت به الگوهای منفرد قدرت پیشبینی بالاتری دارند. چون بررسی دادههای قیمتی چند کندل متوالی به همان نسبت اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار میدهد. تحقیقات «کیجن آلپ» و «لورون» در کتاب «قدرت پیشبینی الگوهای قیمت» نشان داد که برخی الگوهای چندکندلی مانند «سه سرباز سفید» یا «سه کلاغ سیاه» به احتمال زیاد قدرت بالایی در پیشبینی کوتاهمدت بازار دارند. همچنین آنها تایید کردهاند که این الگوها پتانسیل ارائه پیشبینیهایی با نرخ برد تقریبا ۷۵ درصد را دارند. در ادامه، رایجترین الگوهای شمعی را به شما معرفی میکنیم.
۶- الگوی پوششی
این الگو شامل دو کندلاستیک متوالی است؛ به صورتی که شمع دوم به اندازه قابل ملاحظهای از شمع اول بزرگتر است و آن را به طور کامل پوشش دهد. کندل دوم بیشتر دارای یک بدنه بزرگ بدون سایه و شبیه الگوی مارابوزو است. اگر اندازه شمعها به مرور در طول روند نزولی کاهش پیدا کنند نشاندهنده خروج تدریجی فروشندگان از بازار خواهند بود. تشکیل یک کندل پوششی در چنین شرایطی نشان از تغییر ناگهانی نسبت قدرت بازیگران بازار و ورود خریداران بیشتر به بازار است. بنابراین با تشکیل یک کندل منفرد مسیر قیمت به سرعت تغییر میکند. بر همین اساس، الگوی پوششی، یک سیگنال بازگشتی به شمار میرود. معمولا پس از ایجاد کندل پوششی، قیمت در جهت بسته شدن این کندل حرکت میکند. چون نسبت قدرت خریداران و فروشندگان به نفع یکی از طرفین تغییر کرده است.
ساختار شمعی پوشاننده یک الگوی چندکندلی کاربردی است که یک تغییر ناگهانی و قوی در روند قیمت را نشان میدهد. توضیحات داخل نمودار:
- Often a reversal signal: بیشتر یک سیگنال بازگشتی است.
- The second bar shows shifting power: کندل دوم تغییر قدرت غالب بر بازار را نشان میدهد.
- High momentum into the opposite direction: این الگو منجر به حرکت قیمت با شتاب بالا و در راستای روند جدید میشود.
۷- الگوی سه سرباز سفید و سه کلاغ سیاه
تشکیل الگوی «سه کلاغ سیاه» سیگنالی برای ادامه روند است و شیوه تسلط یافتن توسط فروشندگان بر بازار را به واسطه خروج خریداران نشان میدهد. در تصویر زیر، ساختار یک الگوی سه کلاغ نمایش داده شده است. این الگو شامل سه کندل متوالی رو به پایین است که نقطه باز شدن هر کندل نسبت به ناحیه بسته شدن کندل قبلی در سطح بالاتری قرار دارد. ایجاد یک جهش یا شکاف قیمتی میان قیمت بسته شدن روز قبل و باز شدن روز بعد، یک سناریوی معمول و پرتکرار در بازار سهام به شمار میرود. این جهشهای صعودی تلاشهای خریداران در راستای افزایش قیمت را نشان میدهند. اما در جریان تشکیل این کندلها فروشندگان دوباره وارد بازار شده و بر روند قیمت مسلط میشوند. شمعهای قیمتی تشکیلدهنده الگوی سه کلاغ سیاه، بیشتر ساختاری شبیه مارابوزو دارند و نشانهای از وجود یک محرک قوی برای حرکت نزولی خواهند بود. تسلیم خریداران و ناتوانی در ایجاد نوسانات افزایشی، به معنی حضور تمام قد فروشندگان در بازار است. در بیشتر وقتها ایجاد یک حرکت قوی نزولی پس از تشکیل یک الگوی سه کلاغ سیاه دور از انتظار نیست.
در بیشتر مواقع، الگوی سه کلاغ سیاه پس از خروج خریداران از بازار، باعث یک حرکت قیمتی شدید میشود. توضیحات داخل نمودار:
- Last attempts of bulls: نشاندهنده آخرین تلاشهای خریداران است.
- Price gaps up and bears push down every time: قیمت به سمت بالا شکافی ایجاد میکند و فروشندگان هر بار قیمت را به سمت پایین هدایت میکنند.
- Bears in control. Prelude to a sell-off: فروشندگان بر بازار مسلط میشوند و مقدمات حرکت نزولی سنگین فراهم است.
۸- الگوی سه پله درونی صعودی
این الگو یکی دیگر از ساختارهای قیمتی مهم است که اطلاعات زیادی را در بردارد. دومین شمع از این الگو یک کندل کوچک است که تقریبا توسط کندل قبلی خود پوشش داده شده و داخل آن تشکیل میشود. این بدان معنی است که تحرکهای قیمت در حال ضعیف شدن هستند. سومین شمع قیمت یک کندل محرک قوی خواهد بود که همچون مارابوزو با یک بدنه بزرگ تشکیل میشود. شکلگیری این ساختار در نمودار تایید میکند که فروشندگان به طور کامل از بازار خارج شده و در حال حاضر بازار در دست خریداران است. در واقع، الگوی سه پله درونی صعودی نمونه بسیار مناسبی از این موضوع است که آموختههایمان در مورد شیوه تحلیل کندلاستیکهای متوالی به شیوهای موثر و در قالب نکاتی همچون موارد زیر به کار ببریم:
- کوچک شدن اندازه کندلها به معنی کند شدن روند بازار است.
- سایههای بلند بیشتر نشانهای از فضای تردید در بازار هستند و تشکیل یک کندل محرک قوی بر خلاف جهت سایههای بلند به معنای تایید نهایی تغییر روند است.
الگوی سه پله درونی صعودی یک سیگنال بازگشتی قوی است و تغییر نسبت قدرت بازیگران را نشان میدهد. توضیحات داخل نمودار:
- Reversal pattern: یک الگوی بازگشتی است.
- Second bar is smaller, indicating a pause or end: دومین کندل کوچکتر است که توقف یا پایان روند را نشان میدهد.
- Final bar shows change in momentum: آخرین شمع قیمت، نشانه تغییر در روند و شتاب حرکت قیمت است.
۹- الگوی ستاره شبانگاهی یا کودک رها شده
الگوهای چندکندلی مختلفی بر مبنای شمع دوجی وجود دارند. با این حال بیشتر آنها معنی مشابهی دارند. در نظر گرفتن شیوه تشکیل کندل دوجی به عنوان مهمترین بخش برای داشتن درک عمومی از این الگوها کفایت میکند. دوجی یک کندل خنثی است و توقف موقت در روند قیمت و تعادل میان قدرت خریداران و فروشندگان را نشان میدهد. اگر به عنوان یک معاملهگر، دوجی را به عنوان بخشی از یک الگوی کندلاستیکی در نظر بگیریم، ساختارهای جالبی را در نمودار قیمت مشاهده خواهیم کرد. الگوی «ستاره شبانگاهی» یک ساختار قیمتی است که در آن دوجی به عنوان یک کندل معمولی پس از یک شمع صعودی در نظر گرفته میشود. شمع دوجی در ابتدا یک درنگ موقت در خلال روند صعودی را نشان میدهد و خودش به تنهایی اهمیتی ندارد. اما اگر پس از دوجی یک شمع مارابوزوی قوی بر خلاف روند غالب بازار شکل بگیرد، در بیشتر مواقع سیگنال نهایی تغییر روند صادر شده است.
ستاره شبانگاهی یک الگوی شمعی بر مبنای کندل دوجی است. در این الگو شمع دوجی رسیدن قیمت به سقف احتمالی در طول روند صعودی را نشان میدهد و به دنبال آن یک حرکت قوی و مخالف روند غالب، در سومین کندل انجام میشود. توضیحات داخل نمودار:
- Belongs to the reversal candle formations: جزو ساختارهای کندلی بازگشتی است.
- The second candle is a doji and signals a pause: دومین کندل (دوجی) نشانه توقف در روند بازار است.
- The third strong candle confirms the change in direction: تشکیل کندل معکوس پرقدرت (سومین کندل) تغییر روند بازار را تایید میکند.
ساختار الگوی ستاره شبانگاهی نشان میدهد که به هنگام تغییر روند، نسبت قدرت بازیگران بازار نیز به آهستگی تغییر میکند. کندل دوجی یک نقطه عطف در نمودار است. چون خریداران به دلیل افزایش بیش از حد قیمتها توان افزایش مجدد قیمتها را ندارند. اما بالا بودن قیمت برای ورود دوباره فروشندگان به قدر کافی جذاب است. در محدوده کندل دوجی نیروی حاصل از تمایلات خرید و فروش یکدیگر را خنثی میکنند و زمانی که فروشندگان وارد بازار شوند شاهد تغییر روند خواهیم بود.
۱۰- عناصر تحلیل الگوهای شمعی
کندلاستیکها به تنهایی نقطه شروع مناسبی برای تحلیل نسبت قدرت میان خریداران و فروشندگان، تشخیص نقاط احتمالی بازگشت بازار و سیگنالهای ادامه روند هستند. به یاد داشته باشید که هر چقدر هم در تحلیل کندلاستیکها حرفهای باشیم، برای تبدیل شدن به یک معاملهگر موفق در بلندمدت کافی نیست. چون با استفاده از این روش تحلیل فقط بخش محدودی از نمودار قیمت را مورد بررسی قرار داده و از جزئیات مهم نمودار غافل شدهایم. در کنار مواردی که تاکنون آموختهایم، یادگیری مفاهیم مهمی همچون «تحلیل پیشرفته قیمت» و «روند» نیز بسیار مهم هستند. چون توانایی بررسی و تفسیر حرفهای نمودارهای بلندمدت را در اختیار ما قرار میدهند.
۱۱- برگه تقلب الگوهای شمعی
تمام شکلهای گرافیکی مربوط به الگوهای شمعی توضیح داده شده در این بخش و لینک زیر به طور جامع گردآوری شدهاند. میتوانید این الگوها را چاپ کنید و در فرآیند معاملههای خود از آنها بهره بگیرید.

















