تصمیم های سرمایه گذاری خودتان را بر چه اساسی میگیرید؟ آیا پشت تصمیم هایتان تحلیل و بررسی دقیقی وجود دارد یا فکر میکنید کمی هم چاشنی احساساتتان در این ماجرا نقش دارد؟ در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ پشت صحنه تصمیم های سرمایه گذاری رفتهایم و دلیل واقعی این تصمیمها را جستوجو کردهایم.
اگر شما هم گاهی از تصمیمگیریهای خود تعجب میکنید، اگر بهدنبال این هستید که تصمیم های سرمایه گذاری خودتان را با آگاهی بیشتری بگیرید و از سرمایهتان بیشتر محافظت کنید، تا پایان این مقاله همراه ما باشید.
چرا انسانها تصمیم های متفاوتی میگیرند؟
این سؤال خوبی است، اما تا وقتی ارزشمند است که بتوانیم پاسخی درست یا دستکم قانعکننده برای آن پیدا کنیم. در نگاه اول، ما تصمیم های سرمایه گذاری خودمان را براساس درکمان از ماجراهایی که در آنها قرار گرفتهایم، میگیریم؛ مثلاً سهمی که حاضر بودیم روی سوددهی آن قسم بخوریم، ناگهان بهسرعت سقوط میکند و ما برای کاهش ضررهایمان چارهای جز فروش نداریم.
در این میان عدهای در همین موقعیت، بسیار متفاوت تصمیم میگیرند؛ آنها سهمشان را نگه میدارند و به امید اینکه شاید سهم دوباره خودش را بالا بکشد، چشمشان را لحظهای از نمودارها دور نمیکنند! در هر دوی این موارد ما براساس درکمان از محیط رفتار کردیم، ولی نکته مهم، نتیجه است.
آیا فروختن سهم و بیرونآمدن از آسانسور سقوط، درست است یا امیدبستن به فلان تحلیل که خبر از صعود دوباره میدهد؟ گویا ماجرای تصمیم های ما بسیار عمیقتر از درک ما از شرایط است؛ پس در ادامه کمی کنجکاوانهتر به این ماجرا نگاه میکنیم.
چه عواملی ما را به سمت تصمیم هایمان هدایت میکنند؟
بسیاری از افراد فکر میکنند انسان، تغییرناپذیر است و افکار، رفتار یا بینش او به دنیا هرگز تغییر نمیکند. اگر هم نشانهای از این تغییرات را در کسی دیدیم باید آن را به حساب یافتن آب برای ماهی در نظر بگیریم؛ چون آنها از قبل شناگران ماهری بودند و تنها چیزی را که درونشان بوده است، نمایش دادهاند.
اما درحقیقت، انسان بیشتر از آنکه بداند در حال تغییر است. این تغییرها گاهی بهقدری آهسته اما پیوسته در وجود ما زنده میشوند که روزی میرسد و میبینیم از کسی که میشناختیم و از چیزی که بودهایم، ذرهای هم باقی نمانده است. در ادامه، گزینههایی را که سبب این تغییر آهسته اما مؤثر میشوند، بررسی کردهایم.
هر فرد یک مدل ذهنی ویژه دارد
پیش از هر چیز باید مفهوم «مدل ذهنی» را تعریف کنیم. مدل ذهنی جهانی است که ما در وجود خودمان ساختهایم و از پنجرههایی که در آن جهان وجود دارند، به جهان بیرون از خودمان نگاه میکنیم، آن را قضاوت و تحلیل کرده و درنهایت تصمیمگیری میکنیم.
حتی اگر دو نفر را روی کره زمین پیدا کنید که در ظاهر 100 درصد با هم تفاهم داشته باشند، باز هم هرکدام از مدل ذهنی ویژه خود استفاده میکند؛ یعنی هیچ 100 درصدی در این ماجرا وجود خارجی ندارد.
ما چگونه جهان درونی خودمان را میسازیم؟
تصمیمگیریهای سرمایه گذاری و زندگی خودمان را براساس نتیجه ماجراها یا حتی جنگ و صلحهای درونی خودمان صورت میدهیم. میتوان مواردی را که سبب این جنگ و صلحها میشوند، در سه دسته اصلی جای داد؛ هر چند اگر با دقت نگاه کنیم، قضیه با جزئیات بیشتری همراه خواهد بود. این سه دسته عبارتاند از:
ارزشهای مهم در زندگی ما، قانونهایمان، چیزهایی که برایمان حُکم خط قرمز را دارند
برای مثال «امنیت مالی و حفظ آن»، «اعتبار شرکتهایی که روی آنها سرمایه گذاری میکنیم»، «حد ضرری که برای خودمان در نظر میگیریم» و…
ارتباطی که میان این قانونها در ذهن خود ایجاد کردهایم
مثلاً همیشه حد ضرر خودمان را چند واحد بالاتر از اصل سرمایهمان قرار میدهیم تا اصل پولمان حفظ شود، یا اینکه اهل ریسک هستیم و حاضریم به شرکتهایی که اعتبارشان خدشهدار شده اما پتانسیل رشد بسیار بالایی دارند، فرصت بدهیم تا با سرمایه ما خودشان را نشان دهند؛ حتی اگر این ماجرا اصل سرمایه ما را به خطر بیندازد!
میزان قدرتی که برای هر قانون در نظر گرفتهایم
اولویتها در ذهن ما کاملاً مشخص هستند؛ مثلاً برای برخی افراد حفظ امنیت مالی مهم است و برای برخی دیگر لذت بازیکردن با ریسک و سرمایه گذاری خطرپذیر از هر چیزی مهمتر است. حتی در این مثالهای ساده هم انواع مختلفی از مدلهای ذهنی وجود دارند که هر فرد را به تصمیمگیری درباره سرمایه گذاری ویژه خود سوق میدهند. شاید به همین دلیل باشد که همیشه میگویند: «هیچ درست و غلطی وجود ندارد؛ چون هرکس تعریف ویژهای از درست یا غلط بودن هر چیزی دارد».
تغییر شرایط محیطی بر تصمیم های سرمایه گذاری اثرگذارند
شاید شما هم این جمله را شنیده باشید که «هر چیزی جز تغییر، تغییر میکند!» معمولاً افرادی که غرق در تعصب هستند در برابر این جمله گارد میگیرند و در پاسخ میگویند: «نباید به تغییرها تن داد؛ باید تا جایی که میشود در مقابلشان مقاومت کرد!»
از آنجا که تغییرات پیش از حضور خود از ما و ذهنمان اجازه نمیگیرند، بهترین کاری که میتوان انجام داد، مشخصکردن چیزهایی است که میدانیم هرگز در وجود ما تغییر نمیکنند. در نگاه نخست، این چیزها به انسانیت ما فارغ از تمام تعصبات مربوط میشوند.
ما باید به تصمیم دیگران و حرفی که میزنند احترام بگذاریم، در مقابل بیعدالتی سکوت نکنیم، زیر بار ظلم نرویم، گوشی شنوا برای شنیدن نظرات مخالف خودمان داشته باشیم و بدانیم که برای از پیله بیرونآمدن و کشف جهان جدیدی که در آن قرار گرفتهایم باید چشمهایمان را باز کنیم و دستها را از روی گوشهایمان برداریم!
بود و نبود اینترنت؛ مثالی روشن از تغییر شرایط محیطی
وقتی درباره تغییر شرایط محیطی صحبت میشود «حضور اینترنت» بهترین مثال است. وقتی جامعه سنتی با اینترنت آشنا شد، چند نوع واکنش نشان داد:
- برخی آن را نوعی کلاهبرداری دانستند و گفتند دوام نمیآورد.
- برخی در برابر آن گارد گرفتند و درمقابل از آن حمایت هم نکردند، بلکه منتظر ماندند تا ببینند باد به چه سمتی میرود تا آنها هم موضع خودشان را با توجه به شرایط جدید تغییر دهند.
- در این میان برخی آن را دیدند، پتانسیلهایش را تماشا کردند و به صدای تغییری که در آینده ایجاد میکرد، گوش دادند. آنها خود را با این تغییر همسو کردند و حالا در حال حکمرانی در این فضا هستند.
با این حساب، وقتی شرایط محیطی تغییر میکند، تصمیم های سرمایه گذاری ما هم با تغییر مواجه میشود. مهم این است که هوشمندی خودمان را هنگام ایجاد این تغییرات حفظ کنیم تا بتوانیم از پتانسیل آنها به نفع خودمان و جامعه کمک بگیریم.
وقتی دانش شما تغییر میکند، تصمیم های سرمایه گذاری هم تغییر میکنند
شما پیش از گذراندن یک دوره آموزشی تخصصی درباره سرمایه گذاری با خود قبلیتان قابل مقایسه نیستید؛ به زبان ساده، چیزهای تازهای که یاد میگیرید، اولویتهای مدل ذهنیتان را تغییر میدهند و به شما میآموزند که میتوان از پنجرههای دیگری هم به این ماجرا نگاه کرد.
همگام با افزایش تجربههایتان نگاهتان به زندگی هم عوض میشود
نباید تأثیر گذر زمان و تجربههای خوب و بدی را که از تصمیم های سرمایه گذاری خودتان به دست آوردید در این ماجرا دستکم بگیرید. هر تجربه یک نقشه راه جدید را در ذهن شما ایجاد میکند و به شما این حق انتخاب را میدهد تا درباره یک ماجرا با دستی بازتر تصمیم بگیرید.
ظرفیت درونی شما روی تصمیم های سرمایه گذاریتان تأثیر میگذارند
مورد دیگری که تأثیر قابلتوجهی بر تصمیم های مربوط به سرمایه گذاری دارد «ظرفیت ذهنی» ما درباره پول است. اگر اندکی سودکردن خوشحالمان کند، یعنی ظرفیت درونی ما برای به دست آوردن پول، کم و محدود است؛ به همین دلیل تصمیم های سرمایه گذاری ما هم به شکلی خواهند بود تا ما را به همان خوشحالی کوچکمان برسانند.
برعکس اگر ظرفیت درونی ما درباره به دست آوردن پول، زیاد باشد به سراغ تصمیمگیریهایی میرویم که ما را به نتیجه مورد علاقهمان سوق دهند؛ با این حساب، شاید یک موقعیت سرمایه گذاری سودآور برای عدهای فرصت یک موفقیت بزرگ و برای برخی دیگر نوعی شوخی باشد؛ چون آنها با خودشان میگویند: «این مقدار سود اصلاً چیزی نیست که بخواهم آن را موفقیت بدانم!»
قرارگرفتن در تله موجهای هیجانی
متأسفانه پشت بخش قابل توجهی از تصمیم های سرمایه گذاری، هیچ دلیل و منطقی جز این وجود ندارد که «دیگران داشتند این کار را میکردند. من هم کردم!» ما انسانها بیشتر از آنچه تصور کنیم، تحت تأثیر دیگران و بهطور ویژه جمعیتهای زیاد قرار میگیریم.
اگر ببینیم عده زیادی در حال انجام یک کار هستند، ترس و تردیدمان به آن کار را از دست میدهیم و احتمال خطا را بسیار پایین میآوریم. معمولاً در چنین شرایطی به این صدای درونی گوش میدهیم که میگوید: «اگر این کار اشتباه بود، این همه آدم انجامش نمیدادند!» اگر دو مقاله «رفتار گلهای (گروهی) در بازار بورس» و «سرمایهگذار گوسفند کیست؟» را مطالعه کنید، میتوانید اطلاعات بیشتری در این باره به دست بیاورید.
توضیح بیشتر این موضوع چه فایدهای داشت؟
شاید بتوان گفت «درک تفاوتها» و «شناخت بیشتر خودمان» بزرگترین اهداف این مقاله بودند. اگر ما بتوانیم ریشه تصمیم های سرمایه گذاری خودمان را شناسایی کنیم و این ماجرا را درباره دیگران در نظر بگیریم، تصمیم هایی بسیار متفاوتتر از گذشته میگیریم.
بیشک، هر تصمیم متفاوت نتیجهای متفاوت را به همراه دارد و اگر این تفاوتهای کوچک در مسیر درستی قرار داشته باشند، ما را به اهداف مالی مورد نظرمان میرسانند.
خلاصه مطلب
در نگاه نخست، ما تصمیم های اقتصادی را براساس بررسیهای سادهای که انجام میدهیم، میگیریم، اما این ماجرا بسیار عمیقتر از این حرفهاست.یکی از مهمترین دلایل تغییر تصمیم های سرمایه گذاری ما تغییر در افکار و باورهایمان هستند. مواردی مانند «وجود مدلهای ذهنی متفاوت»، «تغییر شرایط محیطی»، «افزایش تجربه»، «افزایش دانش»، «ظرفیت درونی» و «موجهای هیجانی» بیشترین تأثیر را بر تصمیمگیریهایمان دارند.
مدل ذهنی ما نمونهای از جهانی است که در آن زندگی میکنیم؛ جهانی با قانونها، بایدها، نبایدها و باورهای ما. گاهی تغییر شرایط محیطی، ما را به سمت ایجاد تغییرات بزرگی در تصمیمگیریهایمان سوق میدهد؛ مانند به وجود آمدن اینترنت در جهان و حتی تجربه قطع آن در ایران. ما بعد از تجربهکردن چیزهای جدید یا یادگیری دانشهایی که قبلاً چیزی از آنها نمیدانستیم، به فرد جدیدی تبدیل میشویم. همین موضوع سبب میشود دیگر مثل گذشته خودمان تصمیم نگیریم.
تفاوتهایی که در ظرفیتهای درونی افراد مختلف وجود دارد، سبب میشود هرکدام از ما تصمیم های سرمایه گذاری متفاوتی بگیریم. اگر این موضوع ما را آزار میدهد، میتوانیم با تمرینکردن، ظرفیت درونی خود را افزایش دهیم و رو به جلو حرکت کنیم.
تلههای هیجانی و اعتماد بیجا به تصمیم های گروهی هم میتوانند تأثیری عمیق بر تصمیم های سرمایه گذاری ما بگذارند و حتی ما را بهسوی تصمیمگیریهایی سوق دهند که در حالت عادی هرگز به سمتشان نمیرفتیم.
پرسشهای متداول
انسان و تغییر به هم گره خوردهاند. همانطور که خودمان و جهان تغییر میکند، ما باید یاد بگیریم تصمیم های مربوط به سرمایه گذاری خودمان را تغییر دهیم.
بله البته، اما این ماجرا به تغییرهای درونی عمیقی نیاز دارد؛ برای مثال شاید یک شکست بزرگ در سرمایه گذاری ما را به سمت بازنگری درباره علت تصمیم هایمان سوق دهد و شاید به این نتیجه برسیم که باید اولویت برخی از مفهومهای زندگیمان را به شکلی اساسی دستکاری کنیم تا دوباره با چنین شکستی مواجه نشویم.



















