صرفه جویی یکی از راهکارهایی است که میتوان از آن برای افزایش سرعت پیشرفت در کسبوکار و زندگی شخصی استفاده کرد. برای رسیدن به این هدف باید دانست که این راهکار چیزی فراتر و عمیقتر از نگاهی است که ما را به بستن شیر آب یا خاموشکردن لامپ اضافه تشویق میکند.
ما برای رسیدن به نتیجهای واقعی به ساخت یک سیستم کارآمد صرفهجو نیاز داریم. در این مقاله از خانه سرمایه، شما را با چند تکنیک و استراتژی برای ساخت این سیستم در سازمان، کسبوکار و حتی زندگی شخصیتان آشناتر میکنیم.
اگر شما هم به کشف کمبودهای منابع خود و ساخت این سیستم صرفهجویانه برای زندگی و کسبوکارتان علاقه دارید و میخواهید با حداقل منابع به بهترین عملکردها برسید تا پایان این مقاله همراه ما باشید.
مفهوم صرفه جویی
در لغتنامه «دهخدا» درباره اصطلاح «صرفه جویی» آمده است: «در خرج اندازه نگاهداشتن، پول را بیجا خرجنکردن، پسانداز کردن» البته صرفه جویی تنها به اقتصاد محدود نمیشود، اما در این مقاله جنبه اقتصادی این ماجرا مدنظر است.
به زبان ساده میتوان صرفه جویی را درست مصرفکردن منابع با هدف ایجاد تعادل میان درآمد و هزینهها تعریف کرد؛ با این حال پیش از هر چیز باید به دنبال راههایی بود که شیوه استفاده بهینه از منابع را به ما نشان دهند. اشتباه نکنید! صرفه جویی خساست نیست.
برخی هنگام روبهروشدن با عبارت «صرفه جویی» به یاد خساست، زندگی در سختی، انبارکردن پول در بانک میفتند؛ آن هم زمانی که برای گذراندن نیازهای اساسی زندگی به آن احتیاج داریم؛ درحالیکه مفهوم اصلی صرفه جویی هیچ ارتباطی با خسیسبودن ندارد.
افرادی که به انبارکردن پول در بانکها علاقه دارند و خود یا خانوادهشان را از آسایش محروم میکنند، درست در نقطه مقابل مفهوم صرفه جویی ایستادهاند.
در پاسخ به این سؤال که آیا در روزگار ما هم باید به این مفهوم اهمیت داد، باید گفت اقتصاد جهان مدتی است از وضعیت مصرفگرایانه به اقتصاد صرفهجویانه حرکت میکند. این ماجرا دلایل زیادی دارد؛ برای مثال «شیوع ویروس کرونا»، «افزایش بیکاری»، «کاهش دستمزدها»، «افزایش تورم»، «کاهش ارزش ارزهای ملی» و…
این موضوع تنها به کشورهایی با اقتصاد فقیر یا متوسط مربوط نمیشود؛ زیرا کشورهایی مانند «آمریکا»، «ژاپن»، «کانادا»، «آلمان»، «فرانسه» و دیگر کشورهای اروپایی با اقتصاد پیشرفته هم در حال کلنجاررفتن با شاخصهای اقتصادی افتکرده خود هستند.
در کنار این ماجرا، مردم جهان دلیل دیگری هم برای حرکت بهسوی رفتارهای صرفهجویانه دارند؛ یعنی محافظت از محیطزیست و کره زمین؛ زیرا باور دارند که هر چقدر دولتها کمتر به سمت منابع بکر و تجدیدناپذیر زمین هجوم ببرند، بیشتر میتوانند حیوانات و کره زمین و اندوخته گیاهی آن را برای نسلهای بعدی هم نگه دارند؛ به همین دلیل صرفه جویی دیگر تنها یک دغدغه کوچک یا حساب بانکی ساده نیست.
مردم در اقتصاد صرفهجو به کدام سمت حرکت میکنند؟
در ادامه چند مورد از شلوغترین جادههای حرکت در اقتصاد صرفهجو را بررسی میکنیم:
زندگی به سبک مینیمال
مردم در روزگار ما با مردمی که حدود 100 یا حتی 50 سال گذشته زندگی میکردند، تفاوت دارند. جامعه امروز از شلوغی و ادعا بیزار شده است و دوست دارد بهجای داشتن یک زندگی پر از وسایل اضافی و تزیینی، زندگی با عرض بیشتر، آرامش عمیقتر و کیفیت بالاتر را تجربه کند.
اقتصاد دایرهوار بهجای اقتصاد خطی
روز به روز بر طرفداران «اقتصاد دایرهای» اضافه میشود؛ یعنی اقتصادی که در آن کالاها از مواد خام تولید میشوند، به دست مصرفکنندگان میرسد، عمرشان تمام میشود و دوباره بهکمک بازیافت به مواد خام برای تولید تبدیل میشوند. طرفداران «اقتصاد خطی» که در آنها سرنوشت محصولات به سطل زباله ختم میشود، در حال تنهاشدن در مسیر قبلی خودشان هستند.
اکنون دولتهای جهان نیز این خواسته مردم را درک کرده و قوانینی برای حمایت از بازیافت و اقتصاد دایرهای تصویب کردهاند. پیشبینی شده است با استقبال بیشتر دولتها از این نوع اقتصاد، سالانه چیزی بیش از 1 تریلیون دلار صرفه جویی در منابع زمین انجام میشود.
جایگزینشدن فرهنگ اشتراکگذاری بهجای خرید محصولات و خدمات جدید
چه در مورد محصولات فیزیکی و چه درباره محصولات دیجیتالی مانند «انواع سرویسهای آنلاین» مردم علاقه بیشتری به چیزهای اشتراکی دارند؛ زیرا این موضوع سبب میشود با صرف هزینه کمتر به هدف نهایی استفاده از آن محصول یا خدمت دست پیدا کنند.
برای مثال در آمریکا مردم علاقه زیادی به استفاده از اتومبیلهای اجارهای دارند. در زمینه خدمات هم سرویسهای مختلف خدمات اشتراک گروهی، سازمانی یا حتی خانوادگی به قیمتی کمتر و همراه با ویژگیهای بیشتر به مردم ارائه میشوند.
صرفه جویی در سازمان و مدیریت شخصی
صرفه جویی در زندگی به دو بخش اصلی «مدیریت شخصی» و «مدیریت کسبوکار» تقسیم میشود. در مقاله «بهترین روشهای کاربردی صرفه جویی در پول» بهطور مفصل بخش مدیریت شخصی این قضیه را بیان کردیم. در این مقاله سراغ نکات تکمیلی صرفه جویی شخصی و این مفهوم در مدیریت کسبوکار را بررسی کردهایم.
استراتژی رهبری هزینه چیست و چه ارتباطی با صرفه جویی دارد؟
«رهبری هزینه» یا «Cost Leadership» یک استراتژی رقابتی است که پیشنهاد میدهد با مدیریت و کاهش هزینه تولید، محصول نهایی را با کمترین قیمت ممکن به مشتری ارائه دهید؛ به زبان ساده در این استراتژی، تمام تلاش افراد کاهش هزینهها تا پایینترین حد ممکن است. برای این کار باید به موارد زیر توجه کرد:
- در هر گام، هر پروژه و هر عملیات، اولین اولویت انجام کارها با کمترین هزینه ممکن است
یعنی ما باید بهطور دقیق هزینههای انجام هر کار را پیشبینی کرده و باگهای هزینهبر را از درون آن استخراج کنیم. اگر در کنار کاهش هزینه، دغدغه افزایش کیفیت را هم داشته باشیم، سختی کارمان دوچندان میشود؛ البته خیلی کم پیش میآید که این دو وزنه یعنی «کیفیت بالا» و «هزینه پایین» روی دو کفه یک ترازو به تعادل برسند؛ زیرا در بیشتر موارد برای رسیدن به کیفیت بالا باید هزینه فراوانی را صرف کرد.
- با توجه به نوع کسبوکار بهدنبال گسترش فعالیتها و کاهش هزینههای تولید بروید
البته این مورد بیشتر برای کسبوکارهایی مناسب است که محصولات خود را بهصورت فیزیکی به دست مصرفکنندهها میرسانند؛ برای مثال کارخانههای تولید مواد غذایی و … کسبوکارهایی که محصولاتشان فیزیکی نیستند، میتوانند با افزایش تجربه در زمینه تخصصی خود، میزان خطاهای اجرایی خود را کاهش دهند و بهسرعت از رقبای خود پیشی بگیرند.
کاهش هزینهها چه چیزی نیست؟
نباید پایین نگهداشتن هزینه تولید را به معنای سوءاستفاده از نیروی کار یا تولید محصولات کمارزش تعریف کرد. این استراتژی زمانی میتواند سبب کاهش هزینهها و برترییافتن در بازار شود تا بتواند برای سالهای طولانی دوام داشته باشد. برای این کار هم به وفاداری و رضایت نیروی کار و مشتریان نیاز است.
با این حال مدیریت هزینهها باید به شکلی اصولی و واقعی همراه با تحقیق و بررسی انجام شود. همچنین در بیشتر موارد هزینههایی که برای واحدهای تحقیق و توسعه صرف میشوند و بهایی که به کار آنها داده میشود، درنهایت سبب صرفه جویی در هزینه تولید محصولات و خدمات میشود؛ بنابراین این مفهوم در هزینهها نباید با کاهش کورکورانه هزینهها یکی شود.
آیا هر کسبوکاری میتواند از استراتژی رهبری هزینه استفاده کند؟
پاسخ خیر است؛ همانطور که از نام این استراتژی پیداست، کسبوکار شما باید بهقدری گسترده باشد که با کاهش هزینهها بتوانید تأثیری بر بازار بگذارید؛ در غیر این صورت، رقبا مجالی برای عرضاندام برایتان نمیگذارد. اگر هم هنوز کسبوکار خودتان را آغاز نکردهاید، نباید فکر کنید استفاده از این استراتژی با شروع کار بدون سرمایه مساوی است.
برعکس، برای دیدهشدن و ایجاد تغییر در روند بازار باید در آغاز سرمایهگذاری بزرگی انجام دهید و حتی مدتی کارتان را بدون دریافت سود انجام دهید تا بتوانید سهم قابلتوجهی از بازار را به دست آورید.
آیا میتوان از استراتژی رهبری هزینه در مدیریت شخصی هم استفاده کرد؟
برای استفاده از استراتژی رهبری هزینه در زندگی شخصی میتوانید چند نکته زیر را در نظر بگیرید:
- بهدنبال راههایی برای انجام کارها و رسیدن به اهدافتان با کمترین هزینه مالی باشید
البته انجام کارها یا رسیدن به اهداف مختلف، هزینههای ثابت یا خاص خود را دارند، اما وقتی بهدقت به این ماجراها نگاه کنیم، هزینههایی را میبینیم که به وجودشان نیازی نیست. تنها راه کشف این باگهای هزینهبر، توجه به الگوی رفتارمان است.
- هنگام خرید، نگاهی کلیتر و دورتر به ماجرا داشته باشید
استراتژی رهبری هزینه در مدیریت شخصی ما را به سمت خریدهای عمده و ارزانقیمتتر سوق میدهد. در کنار این ماجرا، ما از صرفکردن هزینههایی که بهدلیل ناآگاهیمان به ما تحمیل میشوند، دور میشویم.
برای مثال وقتی بهجای خرید «دوره آموزش ارز دیجیتال» و استفاده از تجربههای افراد حرفهای این بازار ترجیح میدهیم خودمان با آزمون و خطا این ماجرا را تجربه کنیم، در حال هدردادن هزینههایی مانند «زمان»، «تلاش»، «سرمایه» و «انگیزهمان» هستیم.
تکنیک درگیرشدن با چالشها و کشف روندها
یکی از دلایلی که شرکتها هر سال میلیونها و میلیاردها هزینه را هدر میدهند، حرکتکردن در جهت مخالف نیازها و خواستههای مشتریانش است؛ درحالیکه اگر تفکر صرفهجویانه داشته باشند و پیش از تدارکدیدن برای تولید یک محصول یا خدمت جدید با مشتریانی که قرار است این محصولات و خدمات را مصرف کنند حرف بزنند، به شکلی واقعی و عملی در هزینههای تولید، توسعه و بازاریابی صرفه جویی خواهند کرد.
البته این ماجرا تنها به زمان پیشتولید و تولید محصول محدود نمیشود. شرکتهایی که بهدنبال بقا و جذب مشتریان خود هستند، پیوسته و حتی سالها پس از اولین انتشار محصول همچنان با مشتریان خود ملاقات میکنند و با باگها یا مشکلات محصولاتشان از نزدیک آشنا میشوند. این کار به آنها کمک میکند تا روندهای اشتباه را در کارشان کشف کرده و محصول یا خدمت را باب میل و نیاز واقعی مشتریان خود بهینه کنند.
چگونه تکنیک درگیرشدن با چالشها را در صرفه جویی شخصی به کار بگیریم؟
میتوان ردپای مشکلات کسبوکارها در دوری از مشتریانشان را در زندگی شخصی هم یافت. مشتری ویژه ما در زندگیمان خودمان هستیم. جالب اینکه ما هم درست مانند کسبوکارها فاصله بسیاری با خواسته، هدف و نیازهای قلبیمان داریم. اگر واقعاً بهدنبال صرفه جویی در زمان، تلاش و هزینههایمان هستیم، باید با خودمان صادق باشیم.
باید ببینیم در زندگیمان چه اهدافی داریم، چقدر به آنها اهداف اهمیت میدهیم یا اینکه اهدافی که برای خودمان در نظر گرفتهایم واقعاً متعلق به ما هستند یا نه؟ کشف این ماجرا و روندی که در زندگیمان به کار گرفتهایم، میتواند به معنای واقعی کلمه در منابع زندگیمان صرفه جویی کند.
پیچیدگی محصولات و خدمات، دشمن صرفه جویی
کاربران نرمافزارهای مایکروسافت بهویژه «مایکروسافت آفیس» تنها تا 10 درصد از قابلیتهای این نرمافزار استفاده کردهاند؛ یعنی شرکت مایکروسافت سالانه میلیاردها دلار صرف بهروزرسانی و افزایش تکنولوژی محصولی میکند که کاربران از بیشتر بخشهای آن استفاده نمیکنند یا حتی بهدلیل پیچیدگیاش از وجود آن ویژگیها اطلاع ندارند.
پیچیدگی در نقطه مقابل صرفه جویی قرار دارد. به قول ایلان ماسک: «محصولی که مردم برای استفاده از آن به دفترچه راهنما نیاز داشته باشند، یک محصول شکستخورده است»؛ با این حال باید نهایت تلاش خود را برای سادهسازی پیچیدگیهای موجود در سازمان یا روندهایتان به کار بگیرید؛ زیرا این موضوع شما را با واقعیت چیزی که مشتریانتان از کسبوکارتان یا خودتان از زندگیتان میخواهید، آشناتر میکند.
در مقابل تغییر و تکنولوژی مقاومت نکنید
چه باور کنید یا نه، هنوز هم بسیاری از شرکتهای بزرگ جهان از تغییر روندهای قدیمی خود که سالها حساب خود را پس دادهاند، رضایت ندارند؛ درحالیکه پیشرفتهای تکنولوژی و امکانات جدیدی که به وجود میآیند، مانند «بلاکچین» و «ارزهای دیجیتال» میتوانند انقلابی در توسعه کسبوکارها ایجاد کنند.
البته توجه داشته باشید که همراهی با تکنولوژی در کنار جذابیتهای آن برای تیم تحقیق و توسعه کسبوکارها نباید از سادگی و کارایی فاصله بگیرد؛ به زبان سادهتر مشتری اهمیتی به خلاقیت شما یا تکنولوژیای که در پسزمینه محصول به کار بردهاید، ندارد. چیزی که برای او مهم است، به دست آوردن راهکاری ارزانتر، سریعتر و کاربردیتری برای حل مشکلات قدیمیاش است.
فایده همراهشدن با تکنولوژی در صرفه جویی شخصی چیست؟
استفاده از تکنولوژی میتواند به شکلی باورنکردنی در زمان و هزینههای ما صرفه جویی کند. حتی زحمت انجام بسیاری از کارهای خستهکننده هم با راهحلهایی که تکنولوژی ارائه میدهد، به صفر نزدیک میشود.
تصور کنید نرم افزارهای حسابداری پیشرفته امروزی در گذشته چه آرزوی دور و درازی بودند یا همین خریدهای آنلاین که با گسترش ویروس «کرونا» اهمیت خود را به مردم و کسبوکارها نشان دادند تا چه اندازه فرایند بررسی، انتخاب و خرید و فروش را برای هر دو طرف آسانتر کردهاند.
به همین دلیل همراهشدن با تکنولوژی و بهرهمندی از خدماتی که ارائه میدهند، یکی از بهترین راهها برای صرفه جویی است؛ بنابراین همیشه با لبخند و کنجکاوی فراوان به استقبال تکنولوژیهای تازه بروید.
یاد بگیرید که همه رقیب شما نیستند
کسبوکار شما در بازار، تنها نیست. شما در کنار کسبوکارهای دیگر که شاید دقیقاً همان محصول یا خدمت شما را ارائه میدهند، کار میکنید. این تفکر که چنین کسبوکارهایی رقیب یا حتی دشمن شما هستند، ذهنتان را محدود و دربهای خلاقیت را به رویتان میبندد.
میتوانید از این دریچه به این ماجرا نگاه کنید که آنها همکار شما هستند. درست مثل آنکه همه در یک شرکت بزرگ کنار هم نشستهاید و برای هدف یکسانی با هم کار میکنید. این رویکرد، فرصتهای صرفه جویی بیشماری را در اختیارتان میگذارد.
با شرکتها و کسبوکارهای حوزه فعالیت خودتان همکاری کنید، با آنها جلسههای مختلفی برگزار کنید تا بتوانید بخشهای پنهان و ارزشمند حوزه فعالیت خود را شناسایی کنید و برای رفع مشکلات مشترکتان دست یکدیگر را بفشارید. یادتان باشد تلاش برای اتحاد، دست شما را به میوههای درشت سرشاخه میرساند و زحمت تنها قدمبرداشتن در مسیر ناشناخته پیشرو را کمتر میکند.
چگونه از تفکر رفاقت با رقبا در مدیریت شخصی استفاده کنیم؟
یکی از بهترین راهها برای استفاده از این روش، به اشتراک گذاشتن منابع خود با دوستان یا نزدیکانتان است. هرکدام از ما تکههای کوچک یک پازل هستیم. وقتی تفکر صرفه جویی را انتخاب کنیم، بهجای اینکه بهتنهایی تکههای پازل پیشرفتمان را تکمیل کنیم، از پازلهای دیگران کمک میگیریم.
سادهترین مثال برای این کار به اشتراک گذاشتن ابزار و وسایل است؛ برای مثال میتوانیم بهجای خریدن یک تردمیل نو، آن را از دوستمان بگیریم که این دستگاه را در انباری دارد و درعوض دوچرخه خودمان را که از قضا به آن احتیاج دارد، در اختیارش بگذاریم. به این ترتیب بهجای اینکه برای خرید دوچرخه یا تردمیل هزینه کنیم، بهکمک اشتراکگذاری منابع، آنها را با حداقل هزینه و سریعترین روش ممکن به دست میآوریم.
اولویتهای خریدتان را مشخص کنید
مشخصکردن اولویتها چه در زمینه تفکر صرفهجویانه در کسبوکار و چه مدیریت شخصی، نکتهای بسیار مهم است. بسیاری از ما هنگام خرید، اولویتهای منطقی خود را فراموش میکنیم و فریب چیزهایی مانند «تخفیف»، «فرصتهای نایاب و غیر تکراری» یا مواردی از این دست را میخوریم و منابعمان را برای داشتن چیزهایی صرف میکنیم که ارتباطی به نیازهای کوتاهمدت ما ندارند.
اگر میخواهیم با تفکر صرفه جویی پیش برویم، باید خودمان را در مقابل فشارهای هیجانی مهار کنیم و هر خریدمان را براساس اهداف و نیازهای کوتاهمدتمان انجام دهیم.
چرا محدودیت با اولویت در تضاد است؟
نکتهای که میتوان به آن توجه کرد، «محدودیت» است. اگر یک فرصت خرید تنها در بازه زمانی محدودی وجود دارد و قرار نیست دیگر تکرار شود، پس اصلاً نباید در لیست منابع خرید ما چه برای شرکت و چه در زمینه شخصی قرار بگیرد.
به زبان ساده نباید موضوع «تکرار خرید» از یک منبع مطمئن و خوب را دستکم گرفت؛ زیرا مردم و شرکتها دوست ندارند هر بار بهدنبال منبعی جدید برای خرید باشند.
به دنبال تغییر فرهنگها باشید
«فرهنگ، استراتژی را برای ناهار میخورد!» متأسفانه یا خوشبختانه اوضاع همین است. هر چقدر استراتژی ما برای صرفه جویی در سازمان، کسبوکار یا زندگی شخصیمان قوی باشد تا زمانی که به قلب فرهنگ ما نفوذ نکند، راه به جایی نمیبرد. برای تغییر فرهنگی که علیه صرفه جویی اقدام میکند، باید به تغییر «الگوهای ذهنی» پرداخت.
برای تغییر فرهنگ در سازمان یا ذهنمان پیش از هر چیز باید پاسخ این سه پرسش را بیابیم:
- چرا میخواهیم فرهنگ صرفه جویی را در سازمان یا زندگی خود اجرا کنیم؟
- برای انجام این کار چه چیزی باید در سازمان یا زندگی ما تغییر کند؟
- چطور میخواهیم راهی برای ایجاد تغییرات با کمترین میزان استرس پیدا کنیم؟
کسبوکارها یا افرادی که بدون پیداکردن پاسخی روشن به این سه پرسش، به انقلابهای فرهنگی در سازمان یا زندگی خود اقدام میکنند، دیر یا زود با شکست مواجه میشوند. اگر «چیستی»، «چرایی» و «چگونگی» شما برای ایجاد تغییرات، منطقی، انسانی، عاقلانه و کاربردی نباشند، بهتر است هیچ کاری انجام ندهید.
زیرا حتی اگر تلاش کنید با منطق زور، مثل تهدید کارمندان به کاهش حقوق یا موارد انضباطی، آنها را به انجام فرهنگ صرفهجویانه در سازمانتان مجبور کنید، تلاش شما باز هم در حد و اندازه یک استراتژی باقی میماند و راهی بهسوی فرهنگ باز نمیکند.
به منظرهای دورتر از امروز و فردا نگاه کنید
اگر استراتژی شما از راه نادرست به جامعه کوچکتان تحمیل شود، تنها به اندازه خودتان عمر خواهد کرد. به محض اینکه فرد دیگری جایگزین شما شده و فشارهای روانی از روی کارمندانتان برداشته شود، باز همان وضعیت برقرار خواهد شد.
درباره مدیریت شخصی هم نباید با ایجاد فشار روانی روی خودتان زندگی را به کام خود تلخ کنید. درعوض شما هم باید بهدنبال پاسخی منطقی و عاقلانه برای سه پرسش بالا باشید. اگر بتوانید این پاسخها را پیدا کنید، برداشتن گامهای بعدی تغییر برایتان بسیار آسانتر میشود.
نگاهی به آنچه در مقاله صرفه جویی و تکنیکهای آن با هم گفتیم:
- صرفه جویی در لغت به معنای «پول یا منابع را بیهوده خرجنکردن و جاانداختن مفهوم پسانداز» است که البته این موضوع هیچ دخلی به خساست ندارد.
- صرفه جویی تنها به کشورهای درحالتوسعه یا درگیر با بحرانهای مختلف محدود نمیشود. امروزه کشورهایی با اقتصاد پیشرفته مانند «آلمان»، «ژاپن» و «آمریکا» هم با قدرت بهدنبال ایجاد روح این مفهوم در سازمانها، شرکتها و اقتصاد خود هستند؛ زیرا این موضوع نهتنها در استفاده حداکثری از ظرفیت منابع طبیعی، بلکه در زمینه حفظ منابع برای نسلهای بعد هم بسیار مؤثر است.
- مردم در اقتصاد صرفهجو به سمت «زندگی مینیمال»، «اقتصاد دایرهوار بهجای اقتصاد خطی»، «جایگزینشدن فرهنگ اشتراکگذاری بهجای خرید محصولات و خدمات جدید» حرکت میکنند.
- در استراتژی «رهبری هزینه» بهدنبال این هستیم که همراه با حفظ کیفیت، هزینهها را تا جای ممکن کاهش دهیم.
- درگیرشدن با چالشها و کشف روندهایی که در حال هدردادن منابع ما هستند و بدون آنکه نتیجهای پذیرفتنی را در اختیار ما بگذارند، روش دیگری برای ایجاد صرفه جویی در کار و زندگی هستند.
- تکنولوژی میتواند روشهای صرفهجویانه زیادی را در اختیار ما بگذارد؛ به همین دلیل برای این کار باید همیشه از آن استقبال کرد.
- بهجای هدردادن منابعتان برای مبارزه با رقبای خود، راهی برای همکاری و اتحاد با آنها پیدا کنید. در این صورت، هر دو طرف میتوانند بسیار بیشتر از گذشته پیشرفت کنند.
- همیشه خریدهایتان را براساس نیازهایی که در کوتاهمدت به سراغتان میآیند، انجام دهید. هدردادن هزینهها برای به دست آوردن چیزی که شاید 5 سال بعد به کارتان بیاید، با مفهوم صرفه جویی تضاد دارد.
- برای پایداری این مفهوم و خودکارسازی فرایندهایی که سبب صرفه جویی در زندگی و کارتان میشوند، بهدنبال ایجاد تغییر در الگوهای ذهنی باشید؛ زیرا این الگوها فرهنگ و عادتها را به وجود میآورند و عادتها رفتارهای خودکار را ایجاد میکنند.
پرسشهای متداول
بله، صرفه جویی هیچ ارتباطی با خساست ندارد؛ زیرا تلاش برای ایجاد روحیه صرفه جویی یعنی ساخت سیستمهایی که در نهایت کارایی خود هستند، شناسایی سیستمهایی که کارایی ندارند و افزودن سیستمهایی که خلاقیت و کارایی را با هم به شما ارائه میدهند. این ماجرا هیچ ارتباطی با کاهش تنوع و رویآوردن به محصول یا شیوهای کسلکننده از زندگی ندارد. حتی میتوان از تنوعطلبی برای افزایش صرفه جویی نیز استفاده کرد.
برای رسیدن به این هدف باید به سراغ ایجاد تغییر در فرهنگ زندگی شخصی یا سازمانی خودتان بروید؛ به زبان سادهتر با ایجاد الگوهای ذهنی جدید، عادتهایی تازهتر و هدفمندتر را ایجاد کنید که درنهایت، شما را بهسوی اهداف صرفهجویانه خودتان سوق دهند.
هر چقدر یک اقتصاد پیشرفتهتر باشد، شرکتهایی که در آن بستر مشغول فعالیت هستند، بیشتر به سمت صرفه جویی کشیده میشوند. جالب اینکه این ماجرا مانند بیشتر کسبوکارها در کشور ما ایران، به کاهش دستمزدها، خاموشی لامپها یا مواردی از این دست محدود نمیشود.