تحلیل تکنیکال و درک ماجراهایی که در هر نمودار رخ می دهد، می تواند در انتخاب بهترین تصمیم معاملاتی راهگشای معامله گران حرفه ای باشد. در این میان، استفاده از ابزارهای تحلیل نموداری مکمل در تحلیل تکنیکال نیز می تواند کار با این نمودارها را بسیار آسان تر کند.
بهترین و مهم ترین ابزارهای تحلیل نموداری
در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ مهم ترین ابزارهای تحلیل نمودار می رویم. با ما همراه باشید.
۱- خطوط روند
این خطوط ابزار ساده ای برای توصیف روند جاری بازار هستند و در فرآیند تحلیل تکنیکال بازارهای مالی کاربردهای متنوع و فراوانی دارند.
ترسیم خط روند
رویکردهای مختلفی برای ترسیم خط روند وجود دارند. اما معمولا خطوط روند به وسیله اتصال نقاط کف یک روند صعودی یا اتصال سقف ها در طول یک روند نزولی ترسیم می شوند. این روش، پایه های تحلیلی قدرتمندی دارد. بر اساس تئوری های ابتدایی برای تحلیل تکنیکال یک خط روند باید آن خط از طریق اتصال حداقل سه نقطه در نمودار قیمت تشکیل شده باشد. شاید با اتصال هر دو نقطه تصادفی در نمودار نیز یک خط روند ترسیم شود، اما خطوط روند فقط زمانی تاثیرگذار هستند که نقطه برخورد سومی هم وجود داشته باشد. هم چنین باید مطمئن شویم که خط روند تداخل چندانی با خود کندل استیک ها نداشته باشد. به یاد داشته باشید که همواره باید از ترسیم خطوط روند متقاطع با بدنه شمع های قیمتی پرهیز کنید. با این وجود، شاید یک خط روند که با سایه های داخل کندل تداخل دارد، تحت شرایط خاصی عملکرد مناسبی از خود نشان دهد.
توصیف شرایط روند جاری همیشه بر اساس خطوط روند امکان پذیر نیست. زمانی که شرایط مناسب برای رسم یک خط روند منطقی در نمودار وجود ندارد، نباید خود را مجبور به کشیدن خط های روند کنیم. طی روند قیمتی که در تصویر زیر نشان داده ایم به واسطه اتصال نقاط کف به یکدیگر خط روند درستی ترسیم شده است. ایجاد سومین برخورد، نشانی از نخستین تایید خط روند به شمار می رود. نقطه تماس چهارم نیز نشانه دیگری از اعتبار بالای آن خط روند است. خطوط روند به طور یکسان توسط معامله گران پیرو و برخلاف روند استفاده می شوند. دسته اول – یعنی معامله گران پیرو روند – از بازگشت قیمت به این خطوط برای ورود به بازار در جهت روند غالب استفاده می کنند. نقطه (۴) در تصویر زیر، چنین موقعیتی را به تصویر می کشد. دسته دوم یعنی معامله گران خلاف روند، برای پیش بینی تغییر جهت بازار، منتظر شکست خطوط روند هستند و پس از تایید شکست، وارد بازار می شوند.
خطوط روند ابزاری برای توصیف فازهای مختلف روند بازار هستند. برای داشتن یک خط روند معتبر به حداقل سه نقطه برخورد نیاز دارید.
زاویه خط روند
شیب امواج روند، نشان دهنده وضعیت افزایشی یا کاهشی قدرت روند است. الگوی بازگشتی نموداری (Bump and Run Reversal) که به اختصار (BARR) نامیده می شود، نوعی الگوی صعود و سقوط شدید است که از دو گام کلی زیر تشکیل می شود:
در این گام، قیمت به صورت ملایم رشد می کند که به آن «فاز تشکیل» می گویند. در ادامه اگر روند قیمت شدت بگیرد و از خط روند قبلی دور شود، بدان معنی است که بخش اول الگو یعنی حرکت صعودی شدید انجام شده است. از دست رفتن پایداری روند بعد از یک حرکت صعودی شدید قابل پیش بینی است؛ همین نکته، دلیل تشکیل الگوی (BARR) به شمار می رود. در واقع، افزایش چشم گیر زوایای خطوط روند یک نشانه احتیاطی برای معامله گران است. سیگنال بازگشت روند و تشکیل بخش دوم الگو نیز زمانی صادر می شود که قیمت، خط روند پر شیب قبلی را بشکند یا همچون شرایط موجود در تصویر زیر، یک کف جدید در نمودار تشکیل دهد.
تحلیل تکنیکال نمودار فوق یک روند صعودی فزاینده را به همراه افزایش شیب خطوط روند نشان می دهد. قیمت این سهم در جریان فاز صعودی به صورت عمودی افزایش یافته است. این مورد، نشانه هایی از وجود حباب در قیمت را به تصویر می کشد. اگر قیمت، کف قبلی و هم چنین خط روند را به سمت پایین بشکند، به احتمال زیاد، روند نزولی جدید آغاز خواهد شد. سیگنال بعدی خط روند زمانی صادر می شود که روندهایی با زاویه کم یا کاهشی در نمودار شما شکل بگیرند. اگر قیمت در یک جهت مشخص به آرامی حرکت کند و زاویه روند، بسیار صاف باشد این شرایط به احتمال زیاد نشان دهنده عدم حمایت کافی بازیگران غالب بازار از روند فعلی و متعادل بودن نسبت قدرت خریداران و فروشندگان خواهد بود.
در واقع، برقراری چنین وضعیتی مانع از افزایش یا کاهش سریع قیمت می شود. الگوی «کنج» نمونه کاملا روشنی از این پدیده نموداری است. خط روند موجود در سمت چپ تصویر زیر، شرایطی را نشان می دهد که قیمت طی یک روند صعودی به آرامی و با شیب کمی حرکت می کند. اگرچه این موضوع تسلط خریداران را به تصویر می کشد، اما نشانه ای از ضعف تمایلات خرید در بازار است. زمانی که پتانسیل جذب تمام سفارش های خرید توسط فروشندگان وجود داشته باشد، یک تغییر جزئی عاملی برای تغییر روند خواهد بود. در نهایت شکست خط روند، تغییر جهت قیمت را تایید می کند. ایجاد روند نزولی پس از شرایط فوق نشان می دهد که یک خط روند مسطح نشانه مناسبی برای تشخیص نقطه پایان روند فعلی است. در انتها فروشندگان نیز به تدریج قدرت خود را از دست می دهند و نسبت تعادل قدرت میان بازیگران بازار بیشتر می شود؛ این ویژگی، اساس تشکیل الگوی کنج است.
همان طور که بر اساس شرایط خطوط روند و کاهش زاویه آن ها نشان داده شده، روند نزولی موجود در سمت راست تصویر به سوی مسطح شدن پیشروی کرده است.
نقاط تلاقی (همپوشانی)
اگر دو یا چند الگو، ابزار تحلیل یا ساختار نموداری مانند کنج، الگوهای کندل استیکی و خطوط روند هم زمان در یک نقطه از نمودار قرار بگیرند و سیگنال مشترکی صادر کنند، قدرت این سیگنال ها با یکدیگر ترکیب می شود و ناحیه بسیار قدرتمندی برای ورود یا خروج از بازار پدید می آید. این پدیده در تحلیل تکنیکال «تلاقی» یا «همپوشانی» نام دارد. هر چه ابزارهای تکنیکالی بیشتری سیگنال یکسانی را در یک نقطه تلاقی صادر کنند، معمولا قدرت آن سیگنال معاملاتی متناسب با تعدد گواه های تحلیلی افزایش پیدا می کند. مثلا در مباحث کلی تحلیل تکنیکال ثابت شده که ترکیب الگوهای منفرد شمعی با ساختارهای نموداری در مقیاس بزرگ تر بسیار مفید واقع می شود. نمونه این موضوع کندل پوششی رد شکست در انتهای یک الگوی کف دوقلوی صعودی است. بر اساس آمار، تحلیل تکنیکال در میان سایر روش های تحلیل بازار از کارایی بالاتری برخوردار است، چون میلیون ها معامله گر از این روش تحلیل استفاده می کنند. این شرایط باعث ایجاد اصل «پیشگویی خود تحقق پذیر» می شود. بدون تردید، همه معامله گران از الگوی سر و شانه، خطوط روند یا الگوهای کندل استیکی استفاده نمی کنند. اما اگر چند الگو یا سیگنال به طور هم زمان اتفاق بیفتند معامله گران بیشتری از این شرایط با خبر می شوند و با نتیجه گیری مشابه خود باعث افزایش احتمال برد آن موقعیت معاملاتی می شوند.
شکست خطوط روند
شکست خط روند فعال، یکی دیگر از سیگنال های معاملاتی قدرتمند به شمار می رود. در بیشتر موارد این سیگنال چرخش، جهت روند بازار را پیش بینی می کند و نشان دهنده ایجاد تغییر در ساختار روند بازار است. تصویر زیر، چندین خط روند درست را نشان می دهد که اصل حداقل سه برخورد در ترسیم همه آن ها رعایت شده است. همان طور که مشاهده می کنید در بیشتر موارد، شکست قطعی خط روند باعث ایجاد روند جدیدی خواهد شد. نکته جالب این است که شکست خط روند نسبت به تغییر در ساختار کف و سقف های بازار تقدم دارد. زمانی که قیمت در جریان یک روند صعودی خط روند را می شکند در بیشتر مواقع پیش بینی تشکیل نقاط سقف پایین تر در نمودار امکان پذیر می شود. شکست خط روند، سیگنال اصلی را صادر می کند. چون به دلیل آن شکست، تغییر روند آغاز می شود.
شکست خطوط روند درست می تواند فرصت های معاملاتی مناسبی را برای معامله گران رقم بزند. همان گونه که با علامت های ضربدر قرمز در تصویر نشان داده ایم، تغییر در ساختار نقاط کف و سقف بازار پیش از شکست نیز به روشنی قابل مشاهده است.
ماهیت خطوط روند
گاهی روش ترسیم و استفاده از خطوط روند برای معامله گران مشکل ساز می شود. چون همیشه موقعیت مناسب برای رسم یک خط روند درست مهیا نیست. اگر در شیوه استفاده درست از خطوط روند تجربه و اطمینان کافی ندارید از ترکیب آن ها با شکست سطوح افقی استفاده کنید. با استفاده از این روش، تحلیل و معامله گری شما علمی تر می شود. پس بر پایه سیگنال اولیه به هنگام شکست خط روند معامله نکنید. بلکه فقط پس از شکست یک ناحیه و تشکیل سقف یا کف جدید درباره گرفتن موقعیت های معاملاتی تصمیم بگیرید. این سیگنال ها همیشه و پیوسته ایجاد می شوند. به این ترتیب، معامله گر نیازی به صبر بیش از حد برای مشاهده یک سیگنال ورود ندارد. اما با این وجود نیز همواره می توانید کیفیت معاملات خود را ارتقا دهید و با اضافه کردن دیگر ابزارهای تحلیلی به استراتژی معاملاتی خود، سیگنال های قدرتمند چندوجهی – نقاط تلاقی – از نمودار قیمت دریافت کنید.
۲- منظور از حمایت و مقاومت چیست؟
حمایت و مقاومت از مهم ترین مفاهیم تحلیل تکنیکال هستند که در بیشتر استراتژی های معاملاتی استفاده می شوند. حمایت و مقاومت ابزارهای ایدئالی برای تشخیص سطوح قیمتی مهم هستند و به صورت ابزار تحلیلی جانبی – گواه تایید – در نقاط تلاقی نیز کاربرد دارند.
نگاهی به شیوه ترسیم نقاط حمایت و مقاومت
به بیان ساده، حمایت و مقاومت، نقاطی از نمودار را شامل می شوند که قیمت در گذشته با رسیدن به این سطوح واکنش بازگشتی از خود نشان داده است. نقطه توقف روند صعودی و ایجاد یک بازگشت نزولی در نمودار «مقاومت» نامیده می شود. در طرف مقابل، «حمایت» به محلی از نمودار قیمت گفته می شود که به واسطه ضعف قدرت فروشندگان، ادامه روند نزولی غیرممکن گشته و یک بازگشت صعودی ایجاد شده است. خطوط افقی بالا و پایینی تصویر زیر به ترتیب مقاومت و حمایت را نشان می دهند. همانند خطوط روند، قاعده حداقل سه برخورد به هنگام ترسیم حمایت و مقاومت نیز اعمال می شود. در واقع، اعتبار یک سطح نموداری به واسطه حداقل سه واکنش بازگشتی قیمت در برخورد با این نقاط مشخص خواهد شد.
سطوح حمایت و مقاومت از نقاط بازگشتی مهم در نمودار به شمار می روند.
سطوح حمایت و مقاومت چه منطقی را دنبال می کنند؟
حمایت و مقاومت، سطوح کلیدی نمودار قیمت را نمایش می دهند. چون اگر قیمت بارها به یک سطح مشخص برخورد کند و از آنجا بازگردد، نشانه ای از اهمیت فوق العاده آن سطح به شمار می رود. به زبان ساده، در شرایط جاری بازار بسیاری از سرمایه گذاران موقعیت های معاملاتی خود را بر مبنای این نقاط از نمودار انتخاب می کنند. اگر یک روند صعودی پس از چندین بار برخورد به یک سطح مقاومتی از شکست آن ناتوان باشد، این به معنی تغییر ناگهانی نسبت قدرت میان خریداران و فروشندگان در سطح مقاومتی است. در این ناحیه، خریداران به طور کامل از بازار خارج نمی شوند. اما بی درنگ با شروع روند نزولی جدید قدرت غالب بازار به نفع فروشندگان تغییر می کند.
نگاهی به حمایت و مقاومت به عنوان سطوح بازگشت روند
به روش های مختلفی از حمایت و مقاومت برای گرفتن تصمیم های معاملاتی در بازارهای مالی استفاده می شود. بر اساس تئوری های سنتی تکنیکال، کاربرد اصلی این سطوح برای تشخیص نقاط احتمالی بازگشت روند در آینده است. اگر قیمت در جریان روند صعودی باشد و سپس به سطح مقاومتی قبلی خود نزدیک شود بسیاری از معامله گران برای استفاده از پتانسیل ایجاد بازگشت در روند بازار و گرفتن موقعیت معاملاتی فروش تا زمان رسیدن به سطح مورد نظرشان و مشاهده واکنش قیمت منتظر می مانند. برای افزایش شانس موفقیت خود در یک فرصت معاملاتی باید از ورود کورکورانه به معامله در هر سطح حمایت یا مقاومت پرهیز کنید.
در چنین شرایطی بهترین راهکار این است که منتظر جمع شدن چندین گواه معاملاتی یا ایجاد یک نقطه تلاقی باشید. مثلا ایجاد یک الگوی سر و شانه یا کف دوقلو در یک سطح حمایتی می تواند احتمال به دست آوردن نتیجه مثبت را افزایش دهد. در سمت راست تصویر زیر، نشان داده ایم که چگونه الگوی سر و شانه موجود در سمت چپ، خیلی دقیق روی یک سطح مقاومتی بلندمدت – نقطه (۴) در سمت راست تصویر، محل تشکیل الگوی سر و شانه را نمایش می دهد – تشکیل شده است. در واقع، بزرگنمایی و بررسی تصویر بزرگ تری از فعل و انفعالات نمودار می تواند در فهم بهتر بازار و دیدن سرنخ های مهم به شما کمک کند.
وقتی تصویر را بزرگ نمایی کنیم، الگوی سر و شانه که خیلی دقیق در انتهای حرکت صعودی و پایین تر از سطح مقاومتی مهم تشکیل شده است را مشاهده خواهیم کرد. به این ترتیب می توانید در نقاط تلاقی نمودار و با اطمینان بالاتری معامله کنید.
ماجرای جذب سفارش ها در حمایت و مقاومت
بخش های حمایت و مقاومت همیشه توانایی جلوگیری از پیشروی روند بازار را ندارند. در بسیاری از مواقع شکست های قیمت هم می توانند سیگنال های معاملاتی با درصد موفقیت بالا را صادر کنند. بر اساس اصول تحلیل تکنیکال سنتی، هر چه قیمت، تعداد برخورد بیشتری به یک سطح حمایت یا مقاومتی داشته باشد آن سطح قدرتمندتر می شود. با این وجود، در درستی این تئوری تردیدهایی به وجود آمده است. به طور کلی با رسیدن قیمت به یک سطح حمایت یا مقاومت، تعادل قدرت میان خریداران و فروشندگان تغییر می کند. اگر طی روند صعودی قیمت به یک سطح مقاومتی برسد، فروشندگان بیشتری وارد بازار می شوند و موقعیت معاملاتی فروش را می گیرند. چنانچه قیمت دوباره به همان سطح مقاومتی برگردد، فروشندگان کمتری در این ناحیه وارد بازار می شوند و فرآیند کاهش تعداد سفارش های فروشندگان در طول برخوردهای بعدی نیز ادامه پیدا می کند. به این پدیده «جذب سفارش های معاملاتی» می گویند.
بعد از مدتی، مقاومت کم کم ضعیف می شود و خریداران دیگر با قدرت جدی روبه رو نخواهند بود. در نهایت، قیمت با ایجاد یک شکست رو به بالا روند صعودی خود را ادامه می دهد. یک سطح مقاومتی را در نظر بگیرید که به واسطه ایجاد چندین شکست کاذب به طور فزاینده ای ضعیف شده است و قیمت سریع تر از دفعه های قبلی به این سطح بازگشته یا شیوه تشکیل الگوهای قیمتی مانند «مثلث» یا «فنجان و دسته» را به دقت بررسی کنید. به این ترتیب، پدیده جذب سفارش ها در جریان شرایط و این الگوها به چشم می خورد. تصویر زیر، چند مثال واقعی از جذب سفارش ها را به تصویر می کشد. همان طور که فلش نقطه چین نشان می دهد، قیمت نقره هر بار زودتر از دفعه های قبلی به مقاومت باز می گردد. این شرایط نشان می دهد که هر بار معامله گران کمتری تمایل داشتند تا در این سطح تصمیم به فروش بگیرند. در نتیجه، آن مقاومت نیز پی در پی ضعیف شده است. بنابراین دقیقا قبل از وقوع شکست و در انتهای پیکان نقطه چین، قیمت، شتاب صعودی بالایی را تجربه کرده است. اما سرانجام قیمت سطح مقاومتی را می شکند و روند صعودی تا زمان ایجاد تمایلات فروش قدرتمند در بازار ادامه خواهد یافت.
می توان پدیده جذب سفارش ها را در این تصویر مشاهده کرد. هر بار که قیمت به این سطح می رسد، آن مقاومت به تدریج ضعیف تر می شود.
۳- تقابل سطوح و نواحی
قیمت یک گزینه بسیار پویا است. مفهوم سنتی خطوط باریک حمایت و مقاومت منفرد نشان می دهد که این ابزار در بیشتر موارد فقط اندکی مفید بوده است. به همین دلیل، بسیاری از معامله گران تمایل چندانی به استفاده از این ابزار تحلیلی ندارند. بنابراین همواره پیشنهاد می کنیم که برای تفسیر بهتر نمودار قیمت از نواحی حمایت و مقاومت استفاده کنید. تصویر زیر، یک نمودار با سطوح قیمت سنتی تحت عنوان حمایت و مقاومت را نشان می دهد. در نگاه اول، نوسانات قیمت، تغییرات روند و نقاط بازگشت بازار به روشنی مشاهده می شوند.
با دقت به نمودار، ترسیم خطوط حمایت و مقاومت برای تعیین نقاط بازگشت بازار موثر به نظر می رسد. طی بررسی دقیق نمودار این نکته مشخص می شود که سطوح حمایت و مقاومت به طور کلی تاثیر چندانی نداشته اند و در بیشتر موارد، قیمت تمایل به نادیده گرفتن یا عبور از این سطوح دارد. این موضوع در زیر نیز به خوبی نشان داده است. وقوع پیاپی این خطاها باعث ایجاد ناامیدی شدید در معامله گرانی می شود که به دلیل کمبود وجه تضمین اولیه، یک موقعیت معاملاتی سودده را از دست می دهند یا به دلیل رسیدن قیمت به ناحیه حد ضرر مجبور به خروج زودهنگام از موقعیت معاملاتی خود هستند. زمانی که یک معامله گر موقعیت سوددهی را از دست می دهد، تمایل دارد تا برای جبران آن ضرر، باز هم دست به معامله بزند. اما اگر خیلی زود از معامله خارج شود، در آینده نسبت به خروج از معاملات بسیار بی دقت عمل خواهد کرد. معامله گرانی که درگیر چنین وضعیتی باشند، همیشه در حالت واکنش سریع قرار می گیرند و شرایط معاملاتی نامناسبی را تجربه می کنند. این وضعیت می تواند، باعث خطاهای بزرگ و نهادینه شدن رفتارهای اشتباه معامله گری در افراد شود.
طی بررسی دقیق تر متوجه می شویم که قیمت به ندرت واکنش دقیقی نسبت به این سطوح دارد. در بیشتر موارد، بیش از حد حرکت می کند یا خیلی زودتر بازمی گردد.
در تصویر زیر مشاهده می کنیم که به احتمال زیاد، در نظر گرفتن سطوح حمایت و مقاومت به صورت یک ناحیه، عملکرد بهتری دارد. چون به این وسیله ارزش تحلیلی این مفاهیم افزایش پیدا می کند. استفاده از نواحی حمایت و مقاومت به شما کمک می کند تا گرفتار سیگنال های معاملاتی کاذب و بی موقع نشوید. شاید در نگاه اول، این نواحی عریض به نظر برسند اما یک معامله گر باید این مناطق نموداری را محدوده هایی شامل نوسانات کاذب در نظر بگیرد و از گرفتن موقعیت های معاملاتی در این نواحی دوری کند. این روش برای سبک تحلیلی «چند زمانی» یا «مولتی تایم فریم» نیز ایدئال تلقی می شود. به این ترتیب که سطوح مهم در تایم فریم بزرگ تر را شناسایی می کند. سپس ورود به معامله بر اساس نقاط تلاقی تایم فریم های کوچک تر انجام می شود. مثلا معامله گر نواحی مهم مورد نظر خود را در تایم فریم روزانه مشخص می کند و در ادامه به دنبال فرصت های معاملاتی در تایم فریم های میان روزی – یک ساعته – می گردد.
یکی از دلیل های ترسیم بخش ها این است که می خواهیم ارزش تحلیلی حمایت و مقاومت ها در راستای فیلتر نوسانات کاذب قیمت افزایش پیدا کند.
آشنایی با نواحی عرضه و تقاضا
مفهوم نواحی عرضه و تقاضا شبیه همان سطوح حمایت و مقاومت هستند و حتی کاربرد مشابهی نیز دارند. اما این مفاهیم تفاوت های مهمی با یکدیگر دارند. این موضوع باعث می شود تا معامله گران هر دوی آن ها را هم زمان و برای تشخیص تاثیرگذارترین نواحی در نمودار قیمت به کار ببرند.
منطق نواحی عرضه و تقاضا
محدوده های عرضه و تقاضا معمولا نواحی نسبتا باریک نموداری هستند. قیمت، تنها کمی قبل از حرکت شدید در جهتی مشخص و به هنگام شروع یک روند قوی جدید در آنجا توقف کوتاهی خواهد داشت. در این مناطق از نمودار، نسبت قدرت میان خریداران و فروشندگان به سرعت تغییر می کند. همین موضوع باعث دور شدن قیمت از این نواحی با حرکت تکانه ای شدیدی می شود. رفتار قیمتی یک ناحیه تقاضا در تصویر زیر به خوبی نشان داده شده است. مثلا اگر در ناحیه تقاضای شماره (۱) شکست صعودی قوی و ناگهانی داشته باشیم، نشان از جذب ناگهانی تمام سفارش های فروش توسط خریداران است.
این نبود تعادل معمولا در نواحی تقاضای معتبر بدون هیچ نشانه ای و به صورت لحظهای ایجاد می شود که بیانگر تجمیع تقاضای خرید به صورت منبعی بالقوه در این ناحیه و لغو ناگهانی بخش عمده سفارش های فروش است. هم چنین به احتمال زیاد هنگام بازگشت مجدد قیمت به ناحیه تقاضا – محل ضربدر قرمز – علاقه به خرید وجود داشته باشد. چون همه فعالان بازار در جریان حرکت اول قیمت موفق به ورود نشده اند. بنابراین معامله گرانی که از مفهوم تقاضا پیروی می کنند در این مناطق به دنبال سایر سرنخ ها و گواه های تحلیلی هستند تا امکان استفاده از فرصت معاملاتی در حرکت بعدی صعودی را داشته باشند.
در نقطه (۱) شاهد یک شکست قیمت سریع و شارپی هستیم که نشانه ای از قدرت بالای خریداران است. این منطقه از نمودار قیمت در تحلیل تکنیکال «ناحیه تقاضا» نام دارد. اگر قیمت به این ناحیه بازگردد تقاضای خرید دوباره فعال می شود و قیمت می تواند بار دیگر روند صعودی جدیدی را آغاز کند.
آشنایی با شیوه ترسیم نواحی عرضه و تقاضا
روش های مختلفی برای رسم نواحی عرضه و تقاضا در نمودار قیمت وجود دارند. پنج عامل مهم در این زمینه عبارت اند از:
نوسانات ملایم
نواحی عرضه و تقاضای معتبر معمولا تا حدودی باریک هستند و قیمت نوسانات قوی در طول این فاز تثبیت کوتاه مدت نخواهد داشت. این موضوع نشان دهنده وجود یک تعادل مناسب در قدرت بازیگران بازار است.
شکست به موقع
فاز تثبیت معمولا کوتاه است و قیمت برای طولانی مدت در یک ناحیه عرضه یا تقاضا توقف نمی کند. در واقع، با وجود تغییر ناگهانی تمایلات خرید و فروش در بازار، این عدم تعادل نباید خیلی طولانی شود. بخش سمت چپ تصویر زیر، یک ناحیه عرضه را به تصویر می کشد. به دلیل اینکه قیمت زمان زیادی را در جریان فاز تثبیت اولیه و تبدیل به یک روند خنثی نمی گذراند، به دنبال آن یک بازگشت بسیار قوی ایجاد می شود. این ویژگی ها وجود یک ناحیه عرضه معتبر را تایید می کنند. ورود مجدد قیمت – محل ضربدر قرمز – به این ناحیه باعث ایجاد یک روند نزولی قوی خواهد شد.
ناحیه عرضه در سمت چپ نمودار به واسطه دو کندل استیک و پیش از شکست قیمت با مونتوم بالا ایجاد شده است. در نقطه ورود مجدد – محل ضربدر – تمایلات به فروش دوباره افزایش یافته و قیمت سقوط می کند.
شکست قوی
شکست – یا بازگشت – قوی مهم ترین ویژگی نواحی عرضه و تقاضا است. هر چه قدرت دور شدن قیمت از ناحیه اولیه بیشتر باشد، احتمال وجود چنین واکنشی در برخورد بعدی نیز افزایش پیدا می کند. در تصویر زیر، یک ناحیه عرضه قوی را نشان داده ایم. همان طور که ملاحظه می کنید، دور شدن قیمت از ناحیه عرضه با قدرت بالایی همراه است و باعث یک روند نزولی شدید می شود. دومین علامت ضربدر، بازگشت مجدد قیمت به ناحیه عرضه را نمایش می دهد. با مشاهده تصویر متوجه می شویم که به واسطه هر بار رسیدن قیمت به این منطقه یک حرکت نزولی ایجاد می شود.
شکست نزولی ناحیه عرضه در سمت چپ نمودار طی دو کندل استیک و بدون هیچ علائم و نشانه ای اتفاق افتاده است. این یک عدم تعادل شدید و ناحیه عرضه قوی را نشان می دهد. در صورت بازگشت مجدد به ناحیه عرضه، به دلیل ایجاد تمایل به فروش در بازار قیمت دو بار – نقاط ضربدر قرمز – افت می کند. تصویر زیر یک منطقه تقاضا را نشان می دهد. قیمت پس از یک روند نزولی به طور ناگهانی از نقطه (۱) در سمت چپ تصویر با یک حرکت شدید به سمت بالا حرکت کرده است. این بازگشت یا واکنش صعودی قوی به وجود تمایلات خرید سنگین در این ناحیه اشاره می کند. قیمت در نقاط (۲) و (۳) به ناحیه تقاضا بازمی گردد و هر بار کاملا به سمت بالا رانده می شود. بر اساس شیوه واکنش، ناحیه تقاضای اولیه در نقطه (۱) می توان فهمید که تمام تمایلات فروش بی درنگ توسط خریداران جذب می شوند.
در نقطه (۱) ناحیه تقاضا تشکیل شده و تقاضای خرید به قدری بالا است که قیمت، صدها واحد به سمت بالا حرکت می کند. در نقطه (۲) اگرچه قیمت تا اندازه ای به کمتر از ناحیه اولیه سقوط کرده است، اما بازگشت صعودی دوباره یک ناحیه واکنش قوی و عدم تعادل قابل توجهی را نشان می دهد. در نقطه (۳) نیز تمایلات خرید بار دیگر افزایش یافته است و دوباره روند صعودی شروع می شود.
- جذب سفارش ها
متناسب با تعداد برخورد به سطوح قیمتی از قدرت جذب سفارش ها کاسته می شود. بنابراین فقط اولین یا حداکثر دومین برخورد به نواحی عرضه و تقاضا برای گرفتن موقعیت های معاملاتی مناسب ارزیابی می شوند. در واقع با هر بار ورود مجدد قیمت به این نواحی، بخشی از سفارش های خرید یا فروش موجود مورد استفاده قرار می گیرند. در نهایت، آن ناحیه تاثیر و کاربرد خود را از دست می دهد.
- ساختار شکست کاذب
نقاط تلاقی همیشه در نواحی عرضه و تقاضا یافت نمی شوند. اما وجود این عوامل، کیفیت سیگنال های معاملاتی صادر شده از این نواحی را تا حد زیادی بهبود می بخشند. ساختار شکست کاذب که به آن «الگوی فنر» نیز می گویند تلاش نافرجام قیمت برای شکست ناحیه ای را به تصویر می کشد که در آن روند بازار بی درنگ پس از شکست ناموفق معکوس شده است. در سمت چپ تصویر زیر، یک ناحیه عرضه شامل الگوی شکست کاذب را نشان داده ایم. با دقت به نمودار متوجه خواهیم شد که تلاش قیمت در راستای ایجاد یک حرکت صعودی بی درنگ خنثی شده است. فروشندگان با مشاهده این تحرکات وارد بازار شده اند و جهت قیمت را به طور کامل معکوس کرده اند. نتیجه این کار باعث ایجاد یک روند نزولی شدید شده است. در واقع، عدم تعادل میان قدرت خریداران و فروشندگان در این نواحی نمودار باید به میزان قابل توجهی زیاد باشد. به دلیل این عدم تعادل قدرت بازیگران بازار، هر بازگشت قیمت به ناحیه عرضه باعث ایجاد یک حرکت نزولی جدید می شود.
ناحیه عرضه در سمت چپ با یک الگوی فنر همراه شده است. در جریان حرکات بعدی قیمت، چندین واکنش نزولی مشاهده می شوند که نشان دهنده قدرت ناحیه عرضه هستند.
۴- تله نموداری چیست؟
بیشتر معامله گران با تجربه در طول مدت فعالیت خود در بازارهای مالی با فرصت های معاملاتی روبه رو شده اند که در نگاه اول بسیار مناسب به نظر رسیده اند. اما پس از گذشت مدت کوتاهی بازار بر خلاف شرایط مورد نظر حرکت کرده است. در بیشتر موارد با بررسی گذشته نمودار به سرعت متوجه می شویم که گرفتار یک تله نموداری گشته ایم و خیلی زود وارد معامله شده ایم. درک چگونگی وقوع این اتفاق و شیوه پرهیز از چنین موقعیت های معاملاتی، گامی مهم در زمینه تبدیل شدن به یک معامله گر موفق است.
ساز و کار ایجاد یک تله صعودی
برای درک شیوه تشکیل یک تله قیمتی باید فعل و انفعالات میان خریداران و فروشندگان را به دقت تجزیه و تحلیل کنیم. نمودار موجود در تصویر زیر یک تله صعودی را به روشنی نشان می دهد.
- در ابتدا و طی یک روند نزولی عادی، قیمت نوسانات کاهشی را تجربه می کند. بسیاری از معامله گران به این نتیجه می رسند که با از دست دادن حرکات ابتدایی این روند، فرصت های سودآور آینده را نیز از دست خواهند داد. اکنون آن ها بی صبرانه منتظر فرصت ورود بعدی هستند.
- قیمت یک کف بازگشتی می سازد. بر اساس تئوری کلاسیک داو، اکنون معامله گران منتظر شکست آن کف قیمتی برای ورود به موقعیت معاملاتی فروش هستند.
- آن کف قیمتی شکسته شده و فروشندگان وارد بازار می شوند. در ادامه بازار افت می کند. این ماجرا باعث می شود که معامله گران دارای موقعیت فروش، احساس خوبی داشته باشند. همین کاهش نسبی قیمت، باعث اطمینان نسبی از شروع روند نزولی و ورود فروشندگان بیشتر می شود. در بیشتر موارد، شروع پرقدرت شکست های قیمتی در تحلیل تکنیکال قابل مشاهده است. این یکی از دلایل اصلی جذابیت کاذب تله های قیمتی و به دام افتادن معامله گران مبتنی بر شکست به شمار می رود.
- ناگهان قیمت بالا می رود و معامله گران را به دام می اندازد! بازگشت خود به خودی قیمت پس از شکست جعلی در جریان یک تله نموداری بسیار قوی، معمولا فقط با یک کندل یا جهش شدید قیمت اتفاق می افتد. در بیشتر موارد، شکست نزولی کاذب توسط معامله گران حرفه ای آغاز می شود. به محض اینکه آنها از عملکرد موفق تله قیمتی و به دام افتادن فروشندگان تازه کار اطمینان حاصل کنند، به قصد بازگشت بازار موقعیت معاملاتی خرید می گیرند.
- پس از بازگشت قیمت، روند صعودی پیوسته در حال شتاب گرفتن است و فروشندگان ناگهان با ضرر بزرگی روبه رو می شوند. نکته جالب این است که آن ها برای خروج از بازار به ناچار باید موقعیت معاملاتی خرید – معکوس – بگیرند که همین باعث افزایش سرعت روند صعودی قیمت می شود.
سازوکار تله قیمتی و شکست جعلی در این نمودار نفت خام کاملا مشخص است.
چگونه از تله های قیمتی دوری کنیم؟
همیشه نمی توان در پرهیز از تله های قیمتی موفق عمل کرد. در واقع، ضررهای گاه و بیگاه در فرآیند معامله گری چیزی عادی است. اما در بیشتر موارد با رعایت دو نکته زیر می توانیم تا اندازه زیادی از این تله ها دوری کنیم:
۱- از ورود دیرهنگام خودداری کنید
بیشتر تله ها پس از یک فاز روندی بلندمدت ایجاد می شوند. معامله گران در جهت روند باید از ورود دیرهنگام به یک روند قیمت پرهیز کنند و بسیار مراقب باشند. چون احتمال معکوس شدن یک روند دارای چهار یا پنج موج قیمتی کامل، بسیار بیشتر است. این نکته به ویژه در زمان تشکیل یک الگوی کنج یا مسطح شدن روند کاربرد دارد.
۲- منتظر تایید شکست بمانید
اگر همیشه به دنبال تایید قطعی شکست ها و سپس ورود به معامله باشیم، خودبه خود بسیاری از تله های قیمتی غربال می شوند. هیچ گاه از تحرکات قیمتی قبل از تثبیت شکست، برای ورود به بازار استفاده نکنید. پیشنهاد می شود که برای گرفتن تصمیم های معاملاتی، منتظر بسته شدن کندل استیک ها باشید. در واقع، برای تایید یک شکست قیمت، کندل باید سقف یا کف قیمتی قبلی را به طور کامل شکسته باشد و بیرون از آن بسته شود. همین نکته ساده می تواند احتمال به دام افتادن شما توسط یک تله قیمتی را تا حد قابل قبولی کاهش دهد. هم چنین رعایت این قاعده صبر شما را آزموده و از تاثیرگذاری طمع در فرآیند معامله گری جلوگیری می کند. به هر حال انتظار برای تایید شکست قیمت در بلندمدت استراتژی بهتری به شمار می رود. اگر با وجود رعایت نکته های گفته شده، در جریان یک موقعیت معاملاتی متوجه شدید که توسط یک تله قیمتی به دام افتاده اید برای پیش گیری از مشکلات بعدی باید اشتباه خود را بپذیرید و از آن معامله خارج شوید.
ساختار تله کف و سقف دوقلو
در بیشتر موارد، سقف و کف های دوقلو نواحی نموداری ایدئالی برای تشخیص و معامله با تله های قیمتی هستند. بسیاری از معامله گران شکست ها را نیز در همین سطوح معامله می کنند. عجول بودن نوعی ویژگی شخصیتی است که به ویژه در میان معامله گران دیده می شود. علت ورود زودهنگام به معامله و تاثیر زیاد تله ها به هنگام تشکیل کف و سقف های قیمتی نیز به همین دلیل است. هم چنین تله ها به هنگام ورود زودهنگام معامله گران مبتنی بر شکست در نواحی حمایت و مقاومت نیز مرتب تکرار می شوند. با بررسی سوابق نمودار قیمت، حرکت معکوس بازار پس از به دام انداختن این معامله گران کاملا قابل تشخیص است. متناسب با وجود پتانسیل ایجاد شکست در نمودار، احتمال وجود تله های قیمتی افزایش پیدا می کند.
ساختار شکست کاذب – الگوی فنر – یکی از عوامل مؤثر در نقاط تلاقی است که احتمال وجود یک تله در نمودار را تقویت می کند. هر چقدر سیگنال رد شکست در کندل استیک مربوط به الگوی فنر قدرتمندتر باشد به دلیل خروج پر تعداد معامله گران از بازار در آن ناحیه قیمتی، تله قیمتی تاثیر بیشتری خواهد داشت. تصویر زیر، مثالی از این مورد را نمایش می دهد. در جریان یک روند صعودی قیمت همواره در تلاش است تا سقف های قبلی نمودار را بشکند. اما ناتوانی در ایجاد شکست باعث بازگشت قیمت و ایجاد یک تله نموداری خواهد شد. در نهایت، ایجاد یک روند نزولی جدید اصلا دور از ذهن نیست. چون در جریان تشکیل آن تله قیمتی، تمام سفارش ها خرید توسط فروشندگان جذب می شوند.
عوامل مختلف در نقطه تلاقی، پتانسیل ایجاد روند نزولی را گوشزد می کنند. تلاش نافرجام برای شکست قیمت در جریان فاز تثبیت، شکست آخرین کف نمودار به همراه خط روند، همگی گواه های معاملاتی نشان دهنده ایجاد روند نزولی هستند.
شکست های کاذب
تشکیل یک ساختار شکست کاذب در چهارچوب الگوی سقف یا کف دوقلو، زمینه مناسبی را برای ایجاد یک تله نموداری قوی فراهم می کند. الگوی فنر موجود در تصویر زیر، شامل یک کندل استیک منفرد است که تلاش نافرجام قیمت برای شکست نقطه سقف قبلی را نشان می دهد. کندل مربوط به شکست کاذب در حالت ایدئال، سایه بلند بالایی دارد که نشان از دفع نیروی حامی شکست و ناتوانی در عبور قیمت از این ناحیه است. شکست صعودی ناموفق این سقف قیمتی نشان می دهد که با وجود تلاش خریداران برای رشد قیمت، در نهایت روند بازار به واسطه اعمال قدرت فروشندگان معکوس شده است. معامله گران تهاجمی و ریسک پذیر می توانند از کندل مربوط به الگوی فنر به عنوان یک سیگنال مستقیم برای ورود به موقعیت معاملاتی فروش استفاده کنند. در طرف مقابل، افراد ریسک گریز منتظر گواه های معاملاتی دیگری نیز هستند و معمولا زمانی وارد بازار می شوند که قیمت، کف قبلی خود را شکسته و یک نقطه پایانی جدید را ثبت کرده باشد.
تشکیل الگوی فنر، تلاش ناموفق برای شکست سطوح را نشان می دهد. در واقع، ساختار شکست صعودی جعلی در حال ارسال سیگنالی است که در آن خریداران حضور چشمگیری در بازار ندارند. در ادامه با تکمیل الگوی فنر، روند نزولی از سر گرفته می شود.