بعضی از مفهوم ها مثل «بنگاه اقتصادی» سابقه استفاده بسیار طولانی مدتی نزد مردم دارند. افراد جامعه، بخشی از آن مفهوم هستند، به آن معنا می بخشند و فراتر از آن، حتی بدون دانستن نام واقعی اش، از آن استفاده کرده و برای گسترش و بهینه سازی اش تلاش می کنند.

درست مانند یک کشاورز که گیاهان دارویی بسیار زیادی را می شناسد و از کاربرد هر یک به خوبی آگاهی دارد. اما وقتی یک دانشمند، نام علمی همان گیاهان را از او می پرسد کشاورز، گیج می شود و فقط به او نگاه می کند. ماجرای بنگاه های اقتصادی هم یکی از همان مفهوم ها است.

ما عضو بنگاه های اقتصادی هستیم و بدون آنکه چیز زیادی درباره این بنگاه ها بدانیم به توسعه و رشدشان کمک می کنیم. در این مقاله از خانه سرمایه، بنگاه های اقتصادی را زیر ذره بین می بریم تا به شکلی ساده از سازوکارشان سر دربیاوریم.

لی ایاکوکا، مدیرعامل سابق کارخانه فورد:

در نهایت، تمام فعالیت های اقتصادی را می توان در سه کلمه خلاصه کرد به «انسان ها، محصولات و سود» انسان ها در مرحله اول قرار دارند. اگر یک تیم خوب نداشته باشیم، دو بخش دیگر نیز به کارمان نمی آیند.

بنگاه اقتصادی (Economic Firm)

بنگاه اقتصادی را می توان یک سازمان یا مجموعه ای از منابع، شامل منابع مالی، انسانی، ابزارهای تولید، دانش فنی و هر چیزی که برای تولید کالا و ارائه خدمات مورد نیاز باشد، تعریف کرد که در کنار یکدیگر، کالا یا خدمت مشخصی را با هدف کسب سود، ارائه می دهند.

معمولا، بنگاه های اقتصادی با هدف کار در یک بازه زمانی طولانی ایجاد می شوند. پررنگ ترین نشانه ای که یک بنگاه اقتصادی را از سایر سازمان ها جدا می کند، تاکید مستقیم بر سودآوری و کسب درآمد است.

از طرفی، تشکیل بنگاه به این معنا نیست که افراد زیادی باید دور هم جمع شوند و در قالب یک شرکت یا سازمان، فعالیت اقتصادی بزرگی را آغاز کنند. حتی اگر چند نفر با هم یک مغازه کوچک را اداره کنند، باز هم می توانیم آنها را یک بنگاه اقتصادی بنامیم. بنگاه های اقتصادی از نظر نوع فعالیت به سه دسته خدماتی، بازرگانی و تولیدی تقسیم می شوند.

چه چیزی یک بنگاه نیست؟

وقتی نگاهی به تعریف بنگاه اقتصادی می اندازیم می بینیم که هدف نهایی آن دور هم جمع کردن منابع مختلف برای به دست آوردن سود است. با این حساب موارد زیر نمی توانند یک بنگاه اقتصادی باشند:

  • انجمن های خیریه
  • مراکز فرهنگی مردم نهاد
  • مجموعه ها و سازمان های دولتی که به طور مستقیم هیچ سودآوری ندارند
  • دولت!

ماجرای بنگاه های دولتی و خصوصی چیست؟

در یک اقتصاد سالم و رو به رشد، دولت ها به عنوان گروهی که حاکمیت یک کشور را بر عهده دارند وارد تجارت و بنگاه داری نمی شوند. چون قدرت آنها و این توانایی که می توانند بسیاری از قانون های دست و پا گیر برای کسب و کارهای دیگر را نادیده بگیرند به آنها توانایی زیادی برای رشد می دهد.

دوره اختصاصی
دوره نخبگان، استاد تمامی در ترید
دوره نخبگان، استاد تمامی در ترید

دوره آموزشی از صفر تا سطح پیشرفته در ترید که با هدف “استاد تمامی ترید” طراحی شده است

دریافت اطلاعات بیشتر

این در حالی است که طبق اصل 44 قانون اساسی کشور ما ایران، دولت نباید به سمت راه اندازی بنگاه های اقتصادی و کسب سود برود. در عوض باید این کار را به بخش خصوصی بسپارد. چون این کار، چرخه رقابت سالم را به حرکت درمی آورد و باعث بالا ماندن شرکت هایی با کیفیت و خدمات برتر می شود.

نکته دیگر اینکه میزان شفافیت اقتصادی در بنگاه هایی که دولت ها آن را در دست گرفته اند بسیار اندک است. به همین دلیل، هر از چند گاهی از این طرف و آن طرف می شنویم که فلان بنگاه اقتصادی دولتی با هزاران میلیارد تومان اختلاس و … روبه رو شده است!

چرا بانک ها وارد ماجرای بنگاه های اقتصادی می شوند؟

شاید برایتان جالب باشد که جذاب بودن راه اندازی بنگاه های اقتصادی به حدی بالا است که بانک ها هم به سمت آن کشیده شده اند. بانک ها باید به وظیفه اصلی خودشان که نگهداری از سپرده ها و دادن وام یا تسهیلات است مشغول باشند.

اگر یک بانک به جای این کارها به عنوان یک شخصیت حقوقی وارد سرمایه گذاری و کسب سود از راه دیگری باشد، ضربه ای قابل توجه به بدنه اقتصاد و سرمایه گذاری می زند.

سه گانه چرخ اقتصاد، خانواده و بنگاه ها

خانواده و بنگاه های اقتصادی به شکل جالبی به هم گره خورده اند. ما در خانواده زندگی می کنیم؛ چه این خانواده یک نفره باشد و چه چند نفره، هر کدام از ما نقشی در این تعریف اجتماعی داریم. از طرفی، بنگاه ها نیز از افرادی تشکیل شده اند که هر کدام عضوی از یک خانواده هستند.

در نتیجه، ما خودمان و اعضای خانواده مان را در اختیار بنگاه ها قرار می دهیم تا از این راه بتوانیم درآمد داشته باشیم. نکته جالب تر اینجا است که ما درآمد حاصل از فعالیت اقتصادی خود در یک بنگاه را صرف خرید محصول یا خدمات از سایر بنگاه ها می کنیم. بنگاه ها نیز وقتی پول کم می آورند به سراغ منابع مالی خانواده ها می روند تا این کمبود مالی را جبران کنند. به این وضعیت گردشی بین خانواده و بنگاه ها، «چرخه اقتصاد» می گویند.

البته ماجرای چرخه اقتصادی، کمی پیچیده تر از این حرف ها است. چون ما تاثیر نقشی به نام «دولت» و «اقتصاد کشورهای دیگر» را در نظر نگرفته ایم. اما حتی بدون این دو بخش نیز، خانواده و بنگاه اقتصادی کاملا به هم گره خورده اند.

می توان این طور برداشت کرد که از زمان آشنایی ما با بنگاه های اقتصادی زمان زیادی می گذرد. در چرخه اقتصاد، ما بخشی از بنگاه ها هستیم که از بنگاه ها خرید می کنیم. شاید به همین دلیل است که اقتصاددان ها از واژه «بنگاه» خیلی خوششان می آید.

نگاهی به معیار نفرات بنگاه های اقتصادی

هر کشور، بسته به زمینه، شرایط اقتصادی و موارد بی شمار دیگری معیار مشخصی برای در نظر گرفتن ابعاد یک بنگاه اقتصادی دارد. اجازه بدهید نگاهی فهرست وار به چند کشور جهان و معیار آنها برای بزرگی و کوچکی بنگاه ها بیندازیم:

  • چین: بنگاه های کوچک بین ۵۰ تا ۱۰۰ نفر و بنگاه های متوسط بین ۱۰۱ تا ۵۰۰ نفر نیرو
  • ژاپن: بنگاه های کوچک، کمتر از ۲۰ نفر و بنگاه های متوسط بین ۲۰ تا ۳۰۰ نفر نیرو
  • کانادا: بنگاه کوچک، کمتر از ۱۰۰ نفر نیرو با فروشی کمتر از ۵ میلیون دلار کانادا و بنگاه متوسط بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ نفر نیرو با فروشی بین ۵ تا ۲۰ میلیون دلار کانادا
  • آمریکا: بنگاه کوچک و متوسط: کمتر از ۵۰۰ نفر نیرو
  • ایران: در ایران، تعریف مشخصی از بنگاه های کوچک و متوسط ارائه نشده و این ماجرا از یک سازمان به سازمان دیگر متفاوت است. با این وجود در یک طبقه بندی، بنگاه های کوچک شامل سه گروه ۴۹-۱۰ نفر نیرو، ۹۹-۵۰ نفر نیرو، ۱۴۹-۱۰۰ نفر نیرو و بنگاه متوسط ۱۵۰ نفر نیرو جای می گیرند.

مالکیت بنگاه اقتصادی

بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مالکیت بنگاه های اقتصادی به سه دسته دولتی، تعاونی و خصوصی تقسیم می شود. بنگاه های اقتصادی دولتی، به طور مستقیم یا غیر مستقیم در مالکیت دولت یا سایر نهادهای عمومی قرار دارند.

در بنگاه های اقتصادی تعاونی، یک همکاری متقابل بین اعضای این بنگاه وجود دارد و همه آنها با هم مالک بنگاه هستند و در بخش خصوصی نیز، هر بنگاه به یک یا چند نفر تعلق دارد.

با سه ساختار اصلی بنگاه های اقتصادی آشنا شوید

منظور از بنگاه اقتصادی چیست؟

هر بنگاه اقتصادی در یکی از سه ساختار اصلی زیر جای می گیرد. این ساختارها، به بنگاه ها هویتی قانونی می دهند و مسیر توسعه آن را مشخص می کنند. قبل از انتخاب هر ساختار باید مزایا و معایبش را بررسی کنید و با توجه به موقعیت فعلی و اهدافی که از راه اندازی بنگاه دارید نوع مناسب خود را برگزینید. این ساختارها شامل موارد زیر می شوند:

۱- مالکیت فردی

مالک و کنترل کننده این ساختار، تنها یک نفر است. این نوع از بنگاه، یکی از رایج ترین شکل های کسب و کار در کشورهایی مانند آمریکا است. بزرگ ترین مزیت ساختار مالکیت فردی این است که مالک یا مدیر، صاحب همه کسب و کار است و به این ترتیب، تمام سودها به او تعلق می گیرد.

در این نوع کسب و کار، آزادی عمل زیادی در انتخاب روش اداره تجارت وجود دارد. علاوه بر این، به دلیل محدود و کوچک بودن فعالیت های این ساختار، تعداد کارکنان کم است و اداره کردن آن نیز بسیار راحت تر صورت می گیرد.

ساعت های کار انعطاف پذیر نیز یکی دیگر از مزیت های این نوع از کسب و کار به شمار می روند. با وجود آنکه شروع فعالیت در این نوع ساختار به مجوزهایی نیاز دارد اما مالک می تواند هر وقت که خواست کار خود را شروع یا تمام کند.

مزیت دیگر این کسب و کار، حفظ اسرار تجاری است و رقبا اطلاعات بسیار محدودی از ماجراهای داخلی دارند. بسیاری از کارآفرین های مستقل معتقدند که بهترین ویژگی کسب و کارهای انفرادی، احساس رضایتی است که از این کار به دست می آورند. گذشته از مزیت هایی که در ساختار انفرادی وجود دارد، وجود سه نقطه ضعف را نمی توان انکار کرد:

  • مسئولیت نامحدود

این مورد، هم می تواند نقش یک مزیت و هم یک نقطه ضعف را بازی کند. مسئولیت نامحدود، وقتی به یک نقطه ضعف تبدیل می شود که کسب و کار دچار بحران شده و بدهی زیادی بالا آورده باشد. در این صورت، تمام انگشت ها به سمت یک نفر گرفته می شوند؛ مدیر بنگاه.

  • اندازه محدود

کسب و کار انفرادی یک مبارزه تک نفره است. تاریخ به ما نشان داده که هیچ لشکر تک نفره ای نمی تواند فاتح پیروزی های بزرگ باشد. در نتیجه، کسب و کارهای انفرادی نیز از پتانسیل رشد بسیار محدودی برخوردار هستند.

چون مدیر باید به طور همزمان، چندین نقش را بازی کند. مثلا هم مدیر باشد، هم فروشنده، هم حسابدار و گاهی حتی نقش تولید کننده را هم بر عهده داشته باشد. اگر فردی که مالک یک کسب و کار انفرادی است بخواهد تجارتش را توسعه دهد باید از زیر پرچم ساختار انفرادی خارج شود.

  • عمر محدود

شیشه عمر بنگاه انفرادی به عمر صاحب آن گره خورده است. اگر مدیر این بنگاه فوت کند، به زندان بیفتد یا هر حادثه دیگری برایش رخ بدهد، کسب و کارش نیز با او سقوط می کند.

۲- شراکتی

این ساختار، موسسه ای است که از دو یا چند نفر به عنوان شرکای کاری تشکیل شده است. این افراد با هدف کسب سود با هم همکاری می کنند. شرکا در مواردی مانند شیوه تقسیم سود و زیان، شرایط ورود و خروج یک شریک، محدوده وظایف هر شریک، روش های حل اختلاف های پیش بینی نشده و شیوه تقسیم دارایی در زمان فسخ شراکت با هم به توافق می رسند. از مزیت های این ساختار می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • افزایش منابع و اعتبار

در ساختار انفرادی، مالک اصلی که تنها یک نفر بود باید برای تامین هزینه های بنگاه خود تلاش می کرد و اغلب از پس اندازهای شخصی برای این کار بهره می گرفت. اما در ساختار شراکتی چند نفر با هم روی یک کسب و کار سرمایه گذاری می کنند. در نتیجه، بار این تامین سرمایه بر دوش یک نفر سنگینی نمی کند.

  • افزایش قابلیت تصمیم گیری درست

تصمیم هایی که در یک ساختار شراکتی گرفته می شوند به دلیل همفکری بین شرکا، تخصصی تر و هوشمندانه تر خواهند بود.

  • افزایش امکان رشد و توسعه اقتصادی

به دلیل افزایش منابع سرمایه و بهبود تصمیم گیری ها امکان رشد و توسعه بنگاه در ساختار شراکتی بسیار بیشتر از ساختار انفرادی است.

معایب بنگاه شراکتی

هر چه یک کسب و کار بزرگ تر می شود به همان اندازه، مزایا و معایب بزرگ تری را به نمایش می گذارد. کسب و کار مشارکتی نیز دارای اِشکال های جدی است. مثلا کسانی که به عنوان شرکای عمومی شناخته می شوند هم از لحاظ فردی و هم جمعی، مسئول پرداخت بدهی های شراکت خواهند بود.

این بدان معنی است که اگر هر کدام از شرکای عمومی، نتوانند سهم خود از زیان وارد شده را پرداخت کنند، شریک عمومی دیگر باید سهم او را بر عهده بگیرد. مشکل دیگری که در این ساختار وجود دارد تداوم شرکت است.

در صورتی که یکی از شرکا فوت کند، به زندان بیفتد یا به هر دلیلی بخواهد از شراکت در کسب و کار انصراف دهد، عمر بنگاه شراکتی پایان خواهد یافت. مگر آنکه شریک های باقی مانده با هم توافق کنند که سهم او را بخرند. در ساختار شراکتی، سه نوع شریک وجود دارد:

  • شریک عمومی

افرادی که شریک عمومی به شمار می روند، مسئولیت نامحدودی دارند و در بیشتر فعالیت های موسسه همکاری می کنند. در هر کسب و کار شراکتی، حداقل یک شریک عمومی وجود دارد. این افراد، بیشترین مسئولیت را در قبال تعهدات کسب و کار دارند. اگر همه شرکای یک شرکت از نوع عمومی باشند، کسب و کار شراکتی به کسب و کار سهامی عام تبدیل می شود.

  • شرکای با مسئولیت محدود

به افرادی گفته می شود که تمایل ندارند مسئولیت خطر یک تجارت را بر عهده بگیرند. در واقع، مسئولیت آنها تنها به اندازه پولی که سرمایه گذاری کرده اند خلاصه می شود.

  • سایر شرکا

علاوه بر دو دسته اصلی، دسته سومی شامل شرکای ساکت، مخفی، اسمی یا غیر فعال وجود دارد. شریک ساکت، فردی است که در نظر عموم مردم به عنوان شریک کاری شناخته می شود اما نقش فعالی در اداره کسب و کار ندارد.

شریک مخفی، فردی است که عموم مردم او را به عنوان شریک کسب و کار نمی شناسند اما بر خلاف شریک ساکت، نقش فعالی در اداره بنگاه دارد. شریک غیر فعال، فردی است که نه نزد عموم مردم به عنوان شریک یک بنگاه اقتصادی شناخته می شود و نه نقش فعالی در اداره کسب و کار ایفا می کند.

اما شریک اسمی که جالب ترین نوع شراکت را به نمایش می گذارد، فرد مشهوری است که نقشی در اداره کسب و کار ندارد و هیچ پولی را هم در بنگاه، سرمایه گذاری نکرده است و تنها به صاحبان کسب و کار اجازه می دهد تا از نام او به عنوان شریک برای افزایش اعتبار تجارتشان استفاده کنند.

۳- شرکت

شرکت، محبوب ترین ساختار بنگاه است که تحت عنوان یک موجود حقوقی می تواند با استفاده از نام خود وارد تجارت شود.

ایلان ماسک:

ایجاد شرکت، مثل پختن کیک است. باید تمام مواد اولیه را به نسبت درست داشته باشی.

مزایای راه اندازی شرکت

  • مسئولیت محدود

سهام داران شرکت، تنها به اندازه میزان سهامی که دارند در سود و زیان شرکت سهیم هستند.

  • عمر نامحدود

بر خلاف دو ساختار انفرادی و شراکتی، عمر یک شرکت نامحدود است. چون در صورت فوت یکی از سهام داران، سهام او به وارثش انتقال پیدا می کند. وارث نیز می تواند سهم را حفظ کند یا در صورت تمایل آن را بفروشد. در هر صورت، عدم حضور یکی سهام داران، خدشه ای به عملکرد شرکت وارد نمی کند.

  • قابلیت توسعه

شرکت ها می توانند سرمایه خود را از طریق فروش سهام افزایش دهند و برای رشد خود اقدام کنند.

  • مدیریت کاربردی

در شرکت، مالکیت از مدیریت مجزا است. این بدان معنی است که سهام داران بزرگ شرکت، به طور معمول، مدیریت کسب و کار را بر عهده ندارند. این کار، فرصت استفاده از مدیران متخصص و کاردان را افزایش می دهد.

نقطه ضعف های شرکت

  • مالیات سنگین

در مقایسه با کسب و کارهای انفرادی و شراکتی، شرکت ها مالیات بیشتری پرداخت می کنند.

  • هزینه های لازم برای سازمان دهی

راه اندازی شرکت، هزینه های زیادی را در بر دارد. مثلا گرفتن مجوزهای لازم، خرید تجهیزات اداری و استخدام کارمندان، نمونه هایی از این هزینه های سازمانی هستند.

  • مخفی نماندن اطلاعات شرکتی

شرکت ها باید اطلاعات مالیاتی خود را در اختیار دولت قرار دهند. از طرفی، گزارش های سالانه به سهام داران نیز بخش بزرگی از اسرار شرکت را در اختیار عموم قرار می دهد.

سبک های مختلف مدیریت بنگاه اقتصادی

منظور از بنگاه اقتصادی چیست؟

هیچ کسب و کاری نمی تواند بدون داشتن یک مدیریت درست به نتیجه نهایی که از آن انتظار می رود دست پیدا کند. به قول «استیون کاوی»، رهبری کارآمد، تنها مزیتی است که در رقابت پایدار خواهد ماند و دلیلش این است که رهبری دو سویه دارد.

جهت اول به شخصیت یک فرد و جهت دوم به قابلیت او در انجام کارها باز می گردد. سبک های مختلفی برای مدیریت بنگاه های اقتصادی وجود دارند که بسته به شرایط، نوع بنگاه و شخصی که مسئولیت مدیریت را بر عهده گرفته است نکته های مثبت و منفی خاص خودشان را بروز می دهند. بیایید نگاهی به تعدادی از این سبک ها بیندازیم.

سبک های متفاوت مدیریت بنگاه اقتصادی

۱- مدیریت اقتدارطلبانه

در این سبک مدیریتی، مدیر ها هیچ اعتماد و اطمینانی به زیردستان خود ندارند. به همین دلیل، ارتباط بین آنها و کارمندانشان یک طرفه و از سمت مدیر به بقیه است. تمام توجه مدیر روی تولید و افزایش آن متمرکز شده است و به افرادی که برایش کار می کنند، اهمیت زیادی نمی دهد. مقرراتی که در بنگاه وجود دارد، وظیفه افراد و چگونگی انجام آن را تعیین می کند. هدف مدیرانی که این سبک را دنبال می کنند، رسیدن به حداکثر بازدهی است.

۲- مدیریت بی تفاوت

مدیر بی تفاوت، تلاش زیادی برای توسعه کسب و کارش نمی کند و به زحمت های کارمندانش اهمیت نمی دهد. او از هر تغییری در وضعیت کاری خود دوری می کند و تنها هدفش حفظ وضعیت موجود است.

۳- مدیریت باشگاهی

در سبک مدیریت باشگاهی، مدیر اهمیت زیادی به کارمندانش می دهد و می خواهد با استفاده از ایجاد جوی دوستانه در محیط کاری، سرعت انجام کارها و کیفیت نتیجه را افزایش دهد.

۴- مدیریت بینابینی

مدیری که سبک بینابینی را پیش می گیرد، تمام تلاش خود را به کار می بندد تا همه را راضی نگه دارد و با کارمندانش مدارا کند. این تلاش نافرجام برای راضی نگه داشتن همه، روی عملکرد او تاثیر مستقیم می گذارد. در نتیجه، این مدیر به جای حرکت رو به جلو، در موقعیت فعلی درجا می زند. چنین مدیری، محبوب کارمندانش است اما نمی تواند به بنگاه اقتصادی و رشد آن کمکی کند.

۵- مدیریت تیمی

مدیری که سبک رهبری تیمی را انتخاب می کند، می خواهد از طریق کسب مشارکت، همکاری و تعهد افرادش به اهداف خود برسد و دو جهت تولید و توجه به کارمندانش موفق شود. این سبک به عنوان آرمانی ترین روش مدیریتی شناخته شده است. مدیران زیادی دوست دارند که به عنوان یک رهبر تیمی شناخته شوند اما این رفتار و عملکرد آنها است که حقیقت ماجرا را فاش می کند.

جان دبلیو گاردنر، نویسنده حوزه رهبری:

رهبران در قالب های متفاوتی ظاهر می شوند. آنها سبک ها و خصوصیت های متنوعی دارند؛ برخی آرام و ساکت هستند و صدای برخی دیگر به گوش فلک می رسد؛ برخی قدرت را در سخنوری می جویند، برخی در جسارت و برخی دیگر در قضاوت!

جمع بندی

  • بنگاه اقتصادی، یک سازمان یا مجموعه ای از منابع انسانی است که در کنار یکدیگر، کالا یا خدمت مشخصی را با هدف کسب سود ارائه می دهند.
  • خانواده و بنگاه های اقتصادی با هم ارتباطی مستقیم دارند. به این ترتیب که اعضای خانواده ها، افرادی هستند که در بنگاه های اقتصادی کار می کنند و پول به دست آمده از این راه را نیز صرف خرید کالا یا خدماتی می کنند که از طرف بنگاه های دیگر تولید شده اند.
  • هر کشوری بسته به شرایط و وضعیت اقتصادی اش، تعداد نفرات متفاوتی را به عنوان یک بنگاه در نظر می گیرد. مثلا در چین، بنگاه های کوچک بین ۵۰ تا ۱۰۰ نفر نیرو و در ایران بین ۱۰ تا ۴۹ نفر را شامل می شوند.
  • مالکیت بنگاه های اقتصادی به سه دسته دولتی، تعاونی و خصوصی تقسیم می شود.
  • سه ساختار اصلی بنگاه های اقتصادی شامل مالکیت انفرادی، شراکتی و شرکت هستند.
  • سبک های متفاوتی برای مدیریت بنگاه های اقتصادی وجود دارند. اما پنج سبک مهم آن شامل، مدیریت اقتدارطلبانه، بی تفاوت، باشگاهی، بینابینی و مدیریت تیمی است.

نظر شما چیست؟

به نظر شما بنگاه های اقتصادی موجود در ایران، چقدر با توانایی واقعی خود فاصله دارند؟ آیا با وجود تحریم ها بنگاه های داخلی، تمام ظرفیت خود را برای خدمت رسانی به مردم به کار گرفته اند؟ علت رشد آهسته بنگاه های اقتصادی داخلی را در چه می بینید؟ مدیریت غلط؟ کمبود سرمایه؟ یا نداشتن آگاهی؟