انسان را می توان در دو بخش خلاصه کرد. بخش اول، فیزیکی که به جسم مربوط می شود و بخش دیگر، روانی که به روحمان باز می گردد. تک تک ما علاوه بر ارتباط های فیزیکی که با محیط پیرامونمان داریم، ازنظر روانی بر محیط اطرافمان اثر می گذاریم و در مقابل اثر می پذیریم. این تبادل روانی در تمام زمینه ها وجود دارد. پول نیز به عنوان مهم ترین جسم قابل تبادل در میان انسان ها دارای اثرات روانی بی شماری است. به همین دلیل در این مقاله به سراغ روانشناسی پول می رویم تا از دریچه ای متفاوت به پول و ماجراهای آن نگاه کنیم.

فهرست []

    ویل اسمیت

    پول و موفقیت، آدم ها را عوض نمی کند. تنها چیزی که از قبل آنجا وجود دارد را شاخ و برگ می دهد.

    منظور از روانشناسی پول چیست؟

    به زبان ساده، روانشناسی پول در پی یافتن پاسخی روشن به این پرسش است که: «انسان چه رابطه ای با پول دارد و آیا این رابطه تنها بر اساس خرید و فروش بناشده یا جنبه های پنهان دیگری در این میان وجود دارند؟» در حقیقت، پول با خودش اعتبار می آورد و اعتبار، بحث های روانی زیادی را پوشش می دهد؛ من اعتبار دارم پس خرید می کنم، من اعتبار دارم پس به هر اندازه که بخواهم کمک می کنم، من اعتبار دارم پس ارزش اجتماعی بالایی دارم، دیده می شوم و مورد احترام قرار می گیرم.

    آیا روانشناسی پول، مبحثی علمی است؟

    روانشناسی، علم شیرینی است. چون زمینه شناخت ما از موجودی به نام «خودمان» را فراهم می کند. روانشناسی و پول، ترکیب غریبی نیستند و کتاب های زیادی در مورد روانشناسی پول به چاپ رسیده است. یکی از بهترین متخصصان که در این زمینه فعالیت چشمگیری داشته، «آدریان فرنهام» نام دارد. او دانشمند پرکاری است که درزمینهٔ اقتصاد رفتاری کتاب های زیادی نوشته است. دو کتاب معروف او که به طور مستقیم درزمینهٔ روانشناسی پول هستند با نام های «Psychology of Money» و «The New Psychology of Money» منتشر شده اند. علاوه بر فرنهام، دانشمندان دیگری مثل «ریچارد تیلر» نیز درزمینهٔ اقتصاد رفتاری و روان شناسی پول، فعالیت های زیادی داشتند و دارند. نباید این طور فکر کرد که چون موضوعی ازنظر علمی بررسی شده درنتیجه بازندگی روزمره ما سنخیتی ندارد. در حقیقت، تمام این پیچیدگی های علمی و روانشناسی برای فهمیدن رفتارهایی ایجاد شده اند که ما آنها را هرروز انجام می دهیم. روان شناسی پول و بازنگری در رفتارهایی که ما به علت بودن یا نبودن پول انجام می دهیم در شمار یکی از همین رفتارهای ساده اما پیچیده قرار می گیرند.

    ما چگونه به پول نگاه می کنیم؟

    شیوه نگاه به پول به فراخور کشورها، فرهنگ ها و حتی جنسیت افراد بسیار متفاوت است؛ مثلا در کشور خودمان، چندین سبک نگرش به پول وجود دارد. عده ای پول را چیزی بی ارزش، دور کننده بشر از ساده زیستی و معنویات در نظر می گیرند. از این رو، همیشه سعی می کنند تنها به اندازه نیازشان با پول سروکار داشته باشند. در نقطه مقابل، عده ای دیگر به پول به عنوان وسیله ای برای ایجاد آسایش خود و خانواده شان نگاه می کنند.

    از طرف دیگر، نگاه غالب به پول در کشور ما، منفی است. علت های گوناگونی نیز زمینه ساز این ماجرا شده اند. وجود صفت هایی مانند خرپول، پولکی، پول دوست و پول پرست که در زبان عامیانه مورد استفاده قرار می گیرند، نشانه ای کوچک از وجود چنین فرهنگ مخربی هستند. ما عادت کرده ایم که از پول خوشمان نیاید. در سینما، تلویزیون و حتی کتاب ها نیز افراد پولدار را انسان هایی کلاه بردار، خودخواه و به دور از انسانیت معرفی می کنند. وقتی نگاه به پول این گونه بد و منفی باشد، جریان های تقویت کننده این نگاه نیز قدرتی دو چندان پیدا می کنند. شاید به همین دلیل است که فرهنگ خدمات و اجناس رایگان، جایگاه عمیقی در میان ایرانی ها دارد. حتی تکه کلام‎هایی مانند: «مفت باشه کوفت باشه!» نیز به حمایت از این فرهنگ در ادبیات کوچه و بازاری بسیار رواج دارد. در حقیقت، پول، مفهومی ثابت است. این نگاه ما است که آن را معنا می کند.

    سپرهایی از جنس پول

    یکی از موضوع های مهم درزمینهٔ روانشناسی پول، ارتباط بین پول و احساس امنیت است. بسیاری از ما پول را به عنوان نوعی سپر امینی در نظر می گیریم؛ مثلا با پول برای خودمان سرپناهی فراهم می کنیم، آب و غذا می خریم، به هنگام بیماری از خدمات پزشکی بهره می گیریم و حتی از آرامش و شادی خود پاسداری می کنیم. می توان گفت که احساس امنیت، پول و انسان، یک مثلث با استحکام را تشکیل می دهند. هر ارتباطی تا جایی که به حاشیه کشیده نشود، مفید است. رابطه امنیت و پول نیز از این قافله مستثنا نیست. این احساس، کاملا منطقی و نجات دهنده است و در موقعیت های بسیار زیادی می توان از آن بهره برد؛ اما وقتی که از حد بگذرد، اثر های ناخوشایندی در رفتار ما ایجاد می کند. در ادامه این بخش، چند مورد از انحراف های روانشناسی در مورد امنیت و پول را باهم بررسی می کنیم.

    سیدنی شلدون

    فقیر بودن فقط در کتاب‎ها رمانتیک است.

    اقدام نکردن به بهانه ترس

    ترس و نگرانی از دست دادن پول، وقتی که با از دست دادن امنیت برابر شود می تواند ما را کاملا خلع سلاح کند و فرصت ها را از ما بگیرد؛ مثلا اگر موقعیت سرمایه گذاری خوبی درست جلوی دیدگان ما باشد، به دلیل ترس افراطی از دست دادن پول، ترجیح می دهیم که هیچ کاری نکنیم. چون می ترسیم با انجام این سرمایه گذاری، پول و به دنبال آن، امنیت خود را از دست بدهیم.

    برابر دانستن پول و اعتماد به نفس

    احساس امنیت، فقط درزمینهٔ های مادی معنا نمی شود. گاهی ما به دنبال پول هستیم چون می خواهیم از امنیت روانی و درونی خودمان محافظت کنیم. اعتماد به نفس و اعتباری که برای خودمان قائل هستیم از خط قرمزهای روانی هرکسی به شمار می روند. وقتی در ذهن ما نداشتن پول یا حتی کم شدن آن با مفهوم کم شدن ارزش و اعتبارمان یکی شود، فشارهای روحی زیادی از هر طرف ما را گیر می اندازند و نسبت به پول، بسیار حساس می شویم. این مشکل، می تواند به عنوان یک نقطه ضعف، قدرت عملکرد ما را هدف قرار دهد.

    قلکی که سیرمانی ندارد!

    واکنش دیگری که خود را در لباس عقل پنهان می کند، پس انداز پول افراطی و بدون هدف است. عده ای به خاطر ترس از دست دادن پول و امنیتی که به واسطه وجود پول برایشان فراهم شده است، بی حساب و کتاب پس انداز می کنند. پس انداز کردن خوب است اما به شرطی که پولی برای برطرف کردن نیازهای عادی مان باقی بماند.

    دست شستن از دنیا

    گاهی استرس و نگرانی از دست دادن امنیت، کار را به جایی می رساند که از آن طرف پشت بام می افتیم. در چنین حالتی، پول را نکوهش می کنیم و داشتنش را کاری نه چندان خوب به حساب می آوریم. درواقع چون نمی خواهیم در هول و ولای از دست دادن پول و به دنبال آن امنیت، گیر بیفتیم کلاً بی خیال ماجرا می شویم. البته این دیدگاه تااندازه ای منطقی است چون اگر پولی نباشد، نگرانی هم وجود ندارد!

    وقتی به خاطر پول، رستم دستان زندگی مان می شویم

    روانشناسی پول، موضوع های جالبی را پیش می کشد که پرداختن به هرکدام، نگاه ما به خودمان و اطرافیانمان را بسیار پخته تر از گذشته می کند. یکی از این موضوع های جالب «احساس قدرت» یا «برتری» است. ما باوجود پول، قدرت تهیه آسان نیازهایمان، کمک به دیگران و حتی جامعه را پیدا می کنیم. پس طبیعی است که بخواهیم از پول برای برطرف کردن این عطش درونی به قدرت استفاده کنیم. وقتی پای پول و احساس قدرت به میان می آید، انسان ها به سه روش از خودشان واکنش نشان می دهند:

    • تمام پولشان را خرج می کنند

    عده ای تمام موجودی حساب بانکی شان را برای خریدن چیزهایی خرج می کنند که توانایی و قدرت آنها را به نمایش بگذارد؛ مثلا اتومبیلی بسیار گران آن هم بارنگی جیغ می خرند، اسباب و وسایل خانه شان را ماه به ماه عوض می کنند تا خبر جدیدترین مدل گوشی در بازار می پیچد، برای خرید آن شتابان اقدام می کنند و خلاصه هر کاری می کنند تا به دیگران و خودشان ثابت کنند که من فرد پولدار و قدرتمندی هستم.

    • اصلا پولشان را خرج نمی کنند

    چیزی شبیه به رابطه امنیت و پول در مورد برتری و پول نیز برقرار است. برای برخی، تنها وجود پول زیاد در حساب بانکی شان به آنها احساس قدرت و اعتبار می دهد. دست زدن به چنین پولی برای آنها عذاب آور است. درنتیجه، آنها بیشتر و بازهم بیشتر پول جمع می کنند بدون آنکه از مزایای داشتن پولشان سودی ببرند.

    • شیوه خرج کردنشان غیرمنطقی می شود

    برخی دیگر، واکنش های متفاوتی از خودشان نشان می دهند؛ مثلا پالتوی ۵ میلیون تومانی می خرند، ساعت ده میلیون تومانی هم دستشان می کند اما به هنگام خرید یک گلدان پلاستیکی، بیست دقیقه چانه می زنند. از آن طرف، به اندازه نصف دستمزد یک کارگر، به او انعام می دهند.

    پریکلس، سیاستمدار برجسته یونانی

    ما ثروت را چیزی در نظر می گیریم که به درستی استفاده شود، نه چیزی که در موردش فخر فروخته شود. در مورد فقر، هیچ کس لازم نیست از آن شرمسار باشد. شرم واقعی در این است که هیچ اقدام عملی برای رهایی از آن انجام ندهی.

    آفت های ارتباط بین پول و برتری را بشناسید

    توجه داشته باشید که به دست آوردن قدرت از طریق خرج کردن یا حتی نکردن پول، کار اشتباهی نیست. تمام این نکته ها تنها به امید باز کردن دری بزرگ تر برای شناخت خودمان بیان می شوند. وقتی ما علت انجام یک رفتار را بشناسیم، واکنش هایی متفاوت از خودمان نشان خواهیم داد. در این میان، عبور کردن از مرز روانی قدرت و خرج کردن پول می تواند دردسرهایی برایمان ایجاد کند. اجازه بدهید با یک مثال این موضوع را برایتان روشن تر کنم.

    تصور کنید که شما باوجود خرج کردن پولتان، نمی توانید قدرت را در وجودتان احساس کنید چون در میان اطرافیان خود کسانی را سراغ دارید که مدام در حال بیشتر خرج کردن و فخر فروختن هستند. در آن هنگام دیگر هدف شما از خرج کردن پولتان، به دست آوردن قدرت نیست. بلکه می خواهید خودتان را به دیگران ثابت کنید و در مسابقه بیشتر خرید کردن، پیروز شوید. با ادامه پیدا کردن این ماجرا، کم کم خرج کردن و لذت نبردن از احساسی که به دنبالش بودید شما را به جایی می رساند که تنها از روی عادت، خرج می کنید و در این میان، انگیزه ها، گذر زمان و لذت بردن از زندگی را به باد فراموشی می سپارید. از آن طرف، اگر زمانی نتوانید پا به پای آن فرد خرید کنید، احساس شکست و افسردگی دامن گیرتان می شود. چون فکر می کنید که در مسابقه ناپیدای قدرت، کاپ بازندگی را به شما داده اند در حالی که اصلا مسابقه ای در کار نبوده است.

    توانا بُوَد هر که پولدار بُوَد!

    رابطه بین پول، توانایی و جایگاه اجتماعی، بحث داغی است که نه تنها در روانشناسی پول بلکه در شاخه های دیگر روانشناسی نیز جریان دارد. در رابطه بین پول و توانایی می توان به دو سبک فکری بسیار رایج اشاره کرد:

    • مردم پول دارند. چون توانایی پول درآوردن را در خودشان ایجاد کرده اند. حالا یا به واسطه مهارت یا به علت زحمتی که در زمان تحصیلشان کشیده اند.
    • مردم پول دارند؛ اما این پول هیچ ربطی به توانایی یا لیاقت آنها ندارد. چون یا این پول را به ارث برده اند یا درنتیجه پارتی بازی به آن مقام و پول رسیده اند.

    در حقیقت، هیچ یک از دو سبک فکری و نتیجه گیری روانی نادرست نیستند. هرکدام از ما، نمونه هایی پررنگ از هر دو مورد را سراغ داریم؛ اما در کل – مخصوصا در کشور ما – نگاه احساسی به رابطه پول و توانایی، بسیار تیره و تار است. ما یاد گرفتیم که پولدارها بدون تلاش و از راه نادرست به ثروتشان دست یافتند و کسی که زحمت زیاد می کشد، پولی کم اما حلال درمی آورد. چنین طرز تفکری انسان را کاملا خنثی می کند. اگر از حق نگذریم، عده ای از ما اصولا دوست نداریم کسی با تلاش هایش به موفقیت و ثروت برسد. چون در آن صورت دیگر کسی را نداریم که به آن برچسب بزنیم و کم کاری ها یا بهانه های خودمان را پشت آن پنهان کنیم.

    قدمی برای بهبود رابطه بین پول و توانایی

    به هنگام عمل کردن، ما به دیگران نگاه می کنیم و این اشتباه است. در طول شبانه روز، خودمان را با انسان های غریبه و آشنای زیادی می سنجیم. گاهی از این مقایسه لذت می بریم چون افرادی را پیدا می کنیم که اوضاعشان از ما بدتر است و گاهی حرص می خوریم و دندان قورچه می کنیم چون کسانی را می بینیم که چند منزل از ما جلوتر هستند.

    اگر می خواهیم زندگی مان تغییر کند و وضعیت مالیمان دگرگون شود باید به خودمان نگاه کرده و باورهایمان را دست کاری کنیم. چه اشکالی دارد اگر با خودمان قرار بگذاریم که هرروز کمی بیشتر از دیروز رشد کرده و بر توانایی خودمان چیزی بیفزاییم یا به جای بهانه های رنگارنگ، باور موفقیت و پیروزی را در وجودمان ایجاد کنیم؟ ما با باورهایمان جهانمان را می سازیم. اگر مدام فکر کنیم که همیشه کسی پیدا می شود تا حق ما را بخورد یا دیگران همیشه بیشتر و راحت تر از ما پول درمی آورند، حتما همین گردش نامیمون برایمان رقم خواهد خورد. چون ما این گونه خواستیم.

    بیل گیتس

    هرگز خودت را با کسی مقایسه نکن. چون در آن صورت به خودت توهین کرده ای.

    خود درگیری ذهنی با پول

    وسواس پولی، یکی دیگر از بحث های مهم در روانشناسی پول است که فشارهای روانی زیادی را به انسان ها تحمیل می کند و سوتفاهم های زیادی در مورد آن وجود دارد. عده ای به وسواس دچار هستند اما خودشان خبر ندارند و برخی دیگر، وسواس ندارند اما به آن متهم می شوند؛ مثلا فردی را در نظر بگیرید که در کارش دقت زیادی دارد؛ بقیه افراد چون حوصله انجام کارها به روش او را ندارند، خودشان را راحت می کنند و به او لقب آدم وسواسی را نسبت می دهند. در مقابل، عده ای نیز وسواسشان را با جمله های این چنینی توجیح می کنند: «اگر کار رو اونطوری انجام ندم به دلم نمیشینه» یا «اینطوری خیالم راحت تره.»

    بیایید وسواس را باهم معنا کنیم. اگر سری به لغت نامه دهخدا بزنیم، واژه وسواس این گونه معنا شده است: «نااستواری، سرگردانی و دودلی در کارها» به این ترتیب، افراد زیادی را می توان پیدا کرد – چرا راه دوری برویم؟ شاید حتی خودمان – که به نوعی درگیر این وسواس هستند؛ اما وسواس، همیشه چیز بدی نیست. مخصوصا نگاه روانشناسی پول به وسواس از تعادل بیشتری برخوردار است؛ اما مثل همیشه، فرصت وقتی به بحران تبدیل می شود که تعادل را به گوشه طاقچه ذهنمان تبعید کنیم. اجازه بدهید نگاهی به چند مورد از نمونه های وسواس پولی بیندازیم.

    • وقتی فکر و ذکرمان به پول منتهی شود

    به قول رابرت کیوساکی، پول، همه چیز نیست اما جایگاهش آن بالا کنار اکسیژن است. این خیلی خوب است که به پول فکر کنیم اما فکر بدون عمل، تنها باعث عذاب روح و ایجاد مشکلاتی مثل همین وسواس پولی می شود.

    • چانه زدن تا پای جان

    وقتی درگیر وسواس پولی باشیم، قِران به قِران پولمان را همچون گنجی تکرار نشدنی در نظر می گیریم. به همین دلیل وقتی می خواهیم چیزی بخریم، تمام مغازه های شهر را می گردیم تا جنس مورد نظرمان را به بهترین کیفیت و ارزان ترین قیمت پیدا کنیم.

    اسکار وایلد، نویسنده ایرلندی

    یک فرد بدبین را از اینجا می توان تشخیص داد که قیمت همه چیز را می داند، اما به ارزش آنها آگاه نیست.

    • تلافی کردن تا آخرین قِران

    وقتی درگیر وسواس پولی افراطی هستیم اگر مجبور باشیم کسی را مهمان کنیم یا چیزی را برای کسی بخریم، حتما زمینه تلافی کردن را برای او فراهم می کنیم. چون هر چه باشد ما پول عزیزمان را برای او خرج کرده ایم و او باید جبران کند!

    • تلنبار کردن پول و خرج نکردن آن

    یکی از جالب ترین استراتژی هایی که در این هنگام به ذهنمان می رسد، خرج نکردن پول است. ما تمام تلاشمان را به کار می گیریم که هیچ پولی را خرج نکنیم. اگر هم زمانی مجبور شویم آن را خرج کنیم تا سال های دراز، درد از دست دادن آن را فراموش نخواهیم کرد.

    • زیر سوال بردن انگیزه و تلاش دیگران

    انسان هایی که درگیر این وسواس هستند، پول را سنگ محک خودشان قرار می دهند. به همین دلیل رفتارهای دیگران را نیز با معیار پول می سنجند و شاید بعضی از رفتارها را اصلا نتوانند درک کنند؛ مثلا اگر کسی را ببینند که بدون نگرانی پولش را به دوست گرفتارش قرض می دهد یا به علت علاقه ای که به کارش دارد و بدون در نظر گرفتن پول، بیشتر از دیگران کار می کند، بسیار متعجب خواهند شد.

    • کوبیدن بر طبل نارضایتی

    پول، خوب است اما نباید به معیار تصمیم گیری ما تبدیل شود. متاسفانه وقتی درگیر وسواس پولی افراطی هستیم، در هر تصمیم گیری، اول پول را در نظر می گیریم. به همین دلیل و در بیشتر موارد، تصمیم هایی برعلیه خودمان می گیریم؛ مثلا پیشنهاد کار در شرکتی که حقوق بالایی می دهد را چشم بسته قبول می کنیم، حتی اگر برای رفتن به محل کار باید چهار ساعت درراه باشیم یا اصلا آن کار باروحیه ما سازگار نباشد. شاید در ابتدا متوجه نشویم اما در درازمدت، ازنظر روحی بسیار خسته و افسرده خواهیم شد.

    • پست شمردن تلاش برای کسب پول و ثروت

    گاهی وسواس پولی نتیجه ای کاملا متفاوت روی ما می گذارد و باعث می شود که نسبت به پول آلرژی پیدا کنیم. در چنین اوضاعی، پول را چیزی بد می پنداریم و اگر کسی جلوی ما پول پول کند، صبرمان لبریز می شود و او را پولکی یا پول پرست خطاب می کنیم. از آن طرف، تلاش برای یادگیری روش های جدید پول سازی را کار بیهوده و دنیوی تلقی می کنیم و در عوض، زندگی فقیرانه را به معنویات گره کور می زنیم و از آن پاسداری می کنیم.

    بالاخره با پول چه کنیم؟

    موضوع روانشناسی پول به همین جا ختم نمی شود. چون انسان بسیار پیچیده است و موشکافی هر یک از رفتارهای او می تواند عنوان کتابی چند جلدی را از آن خود کند؛ اما می توان از یک موضوع مطمئن شد و آن این است که هر رفتاری علتی دارد و قضاوت زودهنگام – چه در مورد خودمان و چه در مورد دیگران – برخوردی ناپخته و سطحی نگرانه به شمار می رود. وقتی علت رفتارهایی مانند تمایل به حفظ پول و خرج نکردن آن یا از آن طرف، خرج کردن تمام پولمان بدون توجه به آینده را بدانیم، دستمان برای تغییر دادن این رویه بسیار باز خواهد شد. چند لحظه فکر و نگاه از زاویه ای دیگر می تواند سرنوشت تصمیم گیری های ما در مورد پول را به گونه ای متفاوت رقم بزند.

    خلاصه ای از آنچه باهم گفتیم:

    • در روانشناسی پول به دنبال یافتن پاسخ این پرسش می گردیم که رابطه بین انسان و پول را چگونه می توان معنا کرد؟
    • روانشناسی پول، موضوعی کاملا علمی است و دانشمندانی همچون آدریان فرنهام در مورد آن کتاب ها و مقاله های زیادی نوشته اند.
    • پول و احساس امنیت، یکی از مهم ترین رابطه های بین انسان و پول است. به زبان ساده ما با استفاده از پول، احساس امنیت خود را می خریم.
    • به رخ کشیدن برتری یا قدرت نیز یکی از جنبه های روانی پول به شمار می رود. در این وضعیت، ما با استفاده از پول، قدرت وبرتری خود را به دیگران و حتی خودمان ثابت می کنیم.
    • بسیاری از ما در درک رابطه بین توانایی و پولدار شدن دچار مشکل هستیم. به همین دلیل گاهی نگاه ما به انسان های پولدار با شَک و حسادت ترکیب می شود.
    • وسواس پولی، آخرین موضوعی است که در مقاله روانشناسی پول به آن پرداختیم. جدا از نگاه معمولی که به موضوع وسواس می شود، نوع مالی آن جنبه های مثبت و منفی زیادی دارد.

    مسیر قدرتمند اعتدال

    روانشناسی، علم شناخت است. وقتی خودمان و علت رفتارهایمان را بشناسیم، بسیار باکیفیت تر زندگی خواهیم کرد. روانشناسی پول و علت یابی رفتارهای مالی نیز می تواند زمینه های ایجاد تحولی بزرگ در زندگی ما را فراهم کند. باوجود این که در چند بخش از این مقاله به این نکته اشاره شد اما بازهم می گوییم که هیچ یک از رفتارهای مثال زده شده در این مقاله، چه تمایل به حفظ پول و چه وسواس پولی، چیزهای بدی نیستند. نکته مهم، نگه داشتن حد تعادل و وجود عملکردی هوشمندانه است تا شیوه برخورد درست با پول و افزایش هوش مالی را بهتر یاد بگیریم.

    نظر شما چیست؟

    کدام یک از رفتارهای مالی گفته شده در این مقاله را در خود یا اطرافیانتان سراغ دارید؟ آیا این رفتارها در چهارچوب تعادل هستند یا پا را از آن فراتر گذاشته اند؟