مفهوم ارزش برای سرمایه گذاران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بدیهی است هدف گروه های مختلف سرمایه گذار همواره حداکثر کردن ارزش است و مدیران به عنوان نمایندگان سرمایه گذاران که به امور سیاست گذاری و عملیاتی شرکت ها مشغول هستند، موظف اند ثروت سرمایه گذاران را به حداکثر برسانند، بااین حال ارزش مفهومی انتزاعی دارد و محاسبه آن از عینیت بالایی برخوردار نیست. به همین جهت روش های مختلف ارزشیابی در حال توسعه است و محققین پیوسته در تلاش اند تا روش های کامل تر و دقیق تری را برای این منظور ابداع و پیشنهاد نمایند. انواع مختلفی از ارزش اعم از ارزش منصفانه، دفتری، اسقاط، جایگزینی، اقتصادی و … وجود دارد که در این مطلب به ارزش ذاتی سهام خواهیم پرداخت.
ارزش ذاتی سهام
ارزش ذاتی سهام یا ارزش بنیادی (Intrinsic value) مفهومی است که تجزیه و تحلیل کنندگان مالی برای برآورد ارزش سهام، با توجه به تمام عوامل، خصوصیات و شرایط فعالیت های تجاری یا سرمایه گذاری، آن را همواره مورد استفاده قرار می دهند. ارزش ذاتی سهام یک سرمایه گذاری مانند اوراق بهادار بر اساس دو عامل قدرت سودآوری و کیفیت کسب سود تعیین می شود. قدرت سودآوری بر اساس قابلیت های واحد اقتصادی برای افزایش یا ثبات سودآوری (تکرارپذیری در سال های آینده) قابل اندازه گیری است. کیفیت کسب سود بر اساس عواملی مانند مشتری مداری، کسب رضایت مشتری، کسب رضایت کارکنان، ریسک نسبی، رقابت و ثبات پیش بینی های سودآوری ارزیابی می شود. درواقع ارزش ذاتی سهام، ارزش واقعی شرکت یا دارایی بر اساس لحاظ تمامی ابعاد کسب وکاری ازجمله صورت های مالی، پتانسیل رشد شرکت و لحاظ دارایی های مشهود و نامشهود می باشد. به واقع ارزش فعلی (present value) جریانات نقدی که سهام یک شرکت در آینده برای سرمایه گذاران پدید می آورد، گویا و تعیین کننده ارزش ذاتی سهام سهام است. لذا در پیدا کردن ارزش ذاتی سهام، پیش بینی صورت های مالی در سال های آینده از اهمیت بالایی برخوردار است.
ارزش بازاری در مقایسه با ارزش ذاتی سهام
ارزش ذاتی سهام لزوماً مساوی با ارزش بازار نیست و به همین دلیل سرمایه گذاران بنیادی با استفاده از تفاوت در قیمت ذاتی و قیمت بازار اقدام به خرید یا فروش دارایی یا سهام می نمایند. بدین صورت که اگر سهامی کمتر از ارزش ذاتی سهام خود در حال معامله باشد، درواقع ارزش بازاری کمتری از ارزش ذاتی سهام داشته و فعالان بازار در این حالت اقدام به خرید می کنند، اصطلاحاً به سهامی که کمتر از ارزش ذاتی سهام خود در حال معامله باشد undervalue می گویند و اگر سهامی بالاتر از ارزش ذاتی سهام خود در حال معامله باشد، اقدام به فروش می کنند که به چنین سهامی نیز اصطلاحاً overvalue می گویند. لذا برای سرمایه گذاران در بازار سهام، تعیین اینکه سهام بالاتر و یا کم تر از ارزش ذاتی سهام خود قیمت گذاری شده است، از اهمیت بالایی برخوردار است. همچنین به اختلاف بین ارزش ذاتی سهام و قیمت بازار، حباب گفته می شود. این حباب می تواند مثبت و یا منفی باشد. درواقع اگر سهمی قیمت بازاری بیشتر از ارزش ذاتی سهام خود داشته باشد حباب مثبت داشته و بایستی فروخته شود درواقع چنین سهمی به اندازه اختلاف بین ارزش ذاتی سهام و ارزش بازاری خود گران تر قیمت گذاری شده است و اگر سهمی قیمت بازاری کمتری از ارزش ذاتی سهام خود داشته باشد، حباب منفی داشته و بایستی خریداری شود به بیان دیگر چنین سهمی به اندازه ی اختلاف بین ارزش بازاری و ارزش ذاتی سهام خود ارزان تر قیمت گذاری شده است.
مفاهیم متفاوت ارزش، قیمت و بهای تمام شده
مفهوم «ارزش» با مفهوم قیمت و بهای تمام شده متفاوت است. قیمت، مبلغ واقعی صرف شده برای تحصیل دارایی است، تعریف دیگر قیمت را می توان رقم توافق شده برای معامله در بازار، دانست. بهای تمام شده نوعاً ارزش پولی عوامل تولید از قبیل کار، سرمایه و مدیریت است که برای خلق یک دارایی ضروری است. عبارت «او برای خانه اضافه پرداخته است» بر این دلالت دارد که بین قیمتی که فردی برای خانه پرداخت کرده و ارزشی که فرد دیگری برای آن تعیین کرده است تفاوت وجود دارد. ارزش، قیمت و بهای تمام شده مفاهیمی جداگانه اند و به ندرت دارای مبالغ پولی برابر هم می شوند.
رویکردهای ارزش گذاری
جهت ارزش گذاری شرکت ها و دارایی ها، می توان یکی از چهار دسته روش های زیر را بکار برد:
- روش های ارزش گذاری بر مبنای دارایی ها که در جایی به کار می رود که قصد داریم، دارایی های مورد تملک شرکت را از حیث ارزش فعلی ارزیابی کنیم.
- روش های ارزش گذاری تنزیل جریان نقدی که جریان های نقدی جهت رسیدن به ارزش سهام یا شرکت تنزیل می شوند. درواقع در این روش انواع مختلف جریان نقدی (به تناسب نیاز) با نرخی که نرخ تنزیل نامیده می شود به امروز تنزیل می شوند. لذا این روش به تخمین جریانات نقدی در سال های آینده و در نظر گرفتن مفروضات اساسی در رابطه با شرکت نیازمند خواهد بود.
- روش های ارزش گذاری نسبی که مبنای ارزش گذاری در این دسته روش، انواع مختلف ضرایب می باشند. P/E (قیمت به سود )، P/B (قیمت به ارزش دفتری)، P/S (قیمت به فروش)،P/D (قیمت به سود تقسیمی)، EV/S (ارزش شرکت به فروش) و… ازجمله این نسبت ها یا ضرایب هستند.
- روش های قیمت گذاری حق اختیار که در این روش ها از ارزش گذاری مطالبات احتمالی استفاده می شود.
در به کارگیری هریک از روش های بالا در نظر گرفتن اصول بنیادی زیر در ارزش گذاری حائز اهمیت است، درواقع برای این که مدل ارزشیابی از دیدگاه مفروضات، تعاریف و روابط، قابل اتکا و سازگار باشد، باید اصول زیر در آن رعایت شده باشد:
اصل سازگاری
بدین معنی که متغیرهای به کار رفته در فرمول ها با یکدیگر سازگار باشند. به عنوان مثال، چنانچه جریان نقد استفاده شده برای ارزشیابی، جریان نقد آزاد شرکت است، باید نرخ تنزیل نیز نرخ تنزیل کل جریان های نقد یا همان شرکت باشد. یا به عنوان مثالی دیگر، نرخ رشد استفاده شده باید نرخ رشد سود شرکت باشد. این اصل باید در خصوص مدل های تخمین ارزش پایانی (terminal value) و دوره پیش بینی نیز رعایت شود.
اصل انتظاری بودن نرخ ها
نرخ های استفاده شده برای بازده سهامداران، بدهی ها، رشد و بازده سرمایه گذاری ها همگی باید انتظاری باشند و نه تاریخی، زیرا پول پرداختی برای خرید شرکت بابت جریان های نقدی آتی و نه تاریخی است. دلیل محاسبه نرخ های تاریخی، استفاده از آ ن ها به عنوان معیاری برای تخمین و پیش بینی نرخ های آتی است. (در این رابطه موضوع مهمی وجود دارد و آن این است که در بازارهای مالی، سرمایه گذاران آینده را می خرند، درواقع چشم انداز یک سرمایه گذار رو به سوی آینده است و لذا این موضوع باید در محاسبات کمی ارزش نیز به نوعی منعکس شود.)
اصل تفکیک اقلام غیرعملیاتی
به منظور امکان اندازه گیری صحیح عملکرد شرکت و سازگار بودن اقلام و متغیرهای استفاده شده، اقلام عملیاتی از غیر عملیاتی تفکیک و هرکدام به صورت مستقل ارزشیابی می شوند.
اصل اهمیت
در ارزشیابی نیازی به انجام محاسبات دقیق و پیچیده و زمان بر برای متغیرهای کم اهمیت نیست. به عنوان مثال چنانچه در شرکتی پاداش هیئت مدیره یک هزارم سود خالص باشد لزومی به تخمین و اعمال اثر آن در محاسبات نخواهد بود.
اصل جامعیت
بدین معنی که اثر درآمدی و هزینه ای همه اقلام مهم صورت های مالی باید در محاسبات لحاظ شوند. به عنوان مثال، منابع مالی حقوق صاحبان سهام به عنوان یک منبع مالی، همراه با هزینه بوده و باید هزینه آن در محاسبات منظور شود. همچنین این اصل بیان می دارد که پارامترهای استفاده شده در مدل باید به نحوی محاسبه و تخمین زده شوند که متأثر از تغییر در رویه های حسابداری، دست کاری، سیاست های مدیریتی و … نباشند.