تحلیل کردن، بخشی جدایی ناپذیر از فعالیت در بازار سرمایه است. بدون درک تحلیل تکنیکال بازار سرمایه و تحلیل بنیادی نمی توان به سودآوری سرمایه گذاری ها امید بست و حتی بدتر، نمی توان به حفظ سرمایه، دل خوش کرد! در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ کتاب «تحلیل تکنیکال بازار سرمایه» از «جان مورفی» می رویم و پای صحبت های او در مورد این نوع از تحلیل می نشینیم. اگر از طرفداران پر و پا قرص تحلیل بنیادی هستید یا آنکه می خواهید میزان اطلاعاتتان را از تحلیل تکنیکال، بیشتر کنید، تا پایان این ماجرا با ما همراه باشید.

تحلیل تکنیکال چیست؟

داشتن درک عمیق نسبت به چیستی تحلیل تکنیکال بازار سرمایه، رمز توانایی در آن است. اگر ندانیم که در مورد چه چیزی صحبت می کنیم، قدرتی برای بروز خلاقیت هم پیدا نخواهیم کرد. فلسفه اصلی تحلیل تکنیکال بر سه اصل استوار است:

  1. عملکرد بازار، خودش را روی قیمت ها نشان می دهد
  2. قیمت ها با توجه به ترندها حرکت می کنند
  3. تاریخ دوباره تکرار می شود

بیایید این سه بخش را با هم بررسی کنیم:

1. همه چیز روی قیمت ها تاثیر می گذارد

طرفداران تحلیل تکنیکالی بر این باور هستند که قیمت های بازار فقط به مسائل شرکت ها ارتباط ندارد. بلکه این ماجرا برایند تاثیر جغرافیایی، سیاسی، فرهنگی، شیوه حرکت و خرید و فروش بزرگان بازار، مسائل روانشناختی، رویدادهای ملی، ماجراهای جهانی و … است. تمام این موارد دست در دست هم چیزی را نشان می دهند که ما آن را «قیمت سهم» می نامیم.

2. هدف از تعقیب قیمت ها کشف روند و پیش بینی جهت حرکت است

تحلیلگران تکنیکال با این هدف، قیمت ها را بررسی می کنند که بتوانند روند پنهان شده در ورای آنها را کشف کرده و وضعیت آینده آن را پیش بینی کنند. در غیر این صورت، پیروی کردن از روندها یا حتی کشفشان چیزی جر هدر دادن زمان، تلاش و حتی سرمایه نخواهد بود.

3. تاریخ، باز هم تکرار می شود؛ فقط باید خوب نگاه کرد

تحلیلگران تکنیکال، علاقه زیادی به مطالعه تاریخ بازار سرمایه دارند. حتی نمودارهای چند دهه یا صده قبل را با نمودارهای فعلی مقایسه می کنند. نکته پنهان در این بررسی، کشف تصمیم های روانی سرمایه گذاران و نتیجه ای است که به بار آورده اند.

تحلیلگران بنیادی و تکنیکال؛ دو روش برای نگاه به یک ماجرا

شاید با خودتان فکر کنید که تحلیل گران بنیادی و تکنیکال از زمین تا آسمان با هم فرق دارند؛ چون یکی با اعداد و ارقام ریز سر و کار دارد و دیگری به دنبال کشف ماجرای پنهان در پس بالا و پایین شدن قیمت ها می گردد. اما به نظر جان مورفی، نویسنده کتاب «تحلیل تکنیکال بازار سرمایه» این دو نوع از تحلیل، فقط دو شیوه متفاوت نگاه به یک ماجرا هستند؛ نه چیزی بیشتر. تحلیلگر بنیادی به دنبال علت تغییر قیمت ها می گردد اما تحلیلگر تکنیکال به نتیجه ماجرا نگاه می کند.

هر دوی این تحلیلگران به دنبال کشف یک چیز هستند: «کشف اینکه روند فعلی در چه جهتی حرکت می کند و قرار است در آینده چه جهتی را به خود بگیرد.» به همین دلیل است که بسیاری از تحلیلگران برتر به جای خط کشیدن میان تحلیل بنیادی و تکنیکال، سعی می کنند که در هر دو نوع تحلیل، دستی بر آتش پیدا کنند. چون این کار می تواند وسعت نگاه آنها به بازار سرمایه را دستخوش تغییرات بزرگی کند.

تحلیل تکنیکال چه مزیت هایی دارد؟

بیایید برای درک بهتر تحلیل تکنیکال بازار سرمایه، چند مورد از مزیت های آن را با هم بررسی کنیم:

1. انعطاف پذیری بالا

زمان یا حوزه ای در تجارت وجود ندارد که نتوانید از تحلیل تکنیکالی برای بررسی آن کمک بگیرید. از بازار نفت در 100 گذشته بگیر تا بازار ارزهای دیجیتال در همین لحظه، گستره ای هستند که می توانید بدون محدودیت آن را زیر ذره بین «Technical analysis» ببرید.

2. دید گسترده نسبت به بازار

تحلیل تکنیکی به جای نگاه از یک دریچه ویژه، تمام بازار را مورد بررسی قرار می دهد. به همین دلیل، این توانایی را پیدا می کند که خیلی راحت تر از دیگر تحلیل گران، ترند را کشف کرده و قدم بعدی آن را پیش بینی کند.

3. توانایی تعقیب قسمت های فعال بازار

بازارها همیشه بین دوره های فعال و غیر فعال در حال نوسان هستند. وقتی یک تحلیلگر تکنیکی، بازار را مورد بررسی قرار می دهد می تواند روندهای فعال و غیر فعال را از هم تمیز دهد. سپس به جای آزمون و خطا، سرمایه خود را روی قسمت های فعال بازار، سرمایه گذاری کند و روندهای غیر فعال یا رو به خاموشی را در نظر نگیرد. این یعنی توانایی گام برداشتن با نبض بازار!

4. معامله گران بازه های زمانی مختلف هم می توانند از آن استفاده کنند

فرقی نمی کند که شما در چه بازه زمانی به معامله می پردازید؛ روزانه، هفتگی، کوتاه مدت، میان مدت یا حتی بلند مدت. چون می توانید بدون هیچ محدودیتی از تحلیل تکنیکال بازار سرمایه برای برداشتن قدم بعدی نهایت بهره را ببرید.

5. کشف نقطه های قوت و ضعف بازار

تحلیلگران تکنیکی می توانند روند افزایش یا کاهش قیمت محصولات یا خدمات مختلف در بازار را با دقت بالایی پیش بینی کنند.

پاسخ به چند پرسش در مورد Technical analysis

همان طور که کمی قبل در مورد مزیت های این نوع از تحلیل با هم گفتیم، نقدهایی هم به آن وارد است. البته بهتر است آنها را «پرسش هایی برای آگاهی بیشتر از تحلیل تکنیکی» صدا بزنیم. چون برای هر نقدی یک پاسخ وجود دارد. در ادامه، چند مورد از پُرتکرارترین نقدها نسبت به «Technical analysis» را با هم بررسی می کنیم:

1. می گویند پایه تحلیل تکنیکال بازار سرمایه، بررسی نمودارها است. اگر این طور باشد که هر کسی می تواند از نگاه خودش بازار را تحلیل کند. آیا می توان باز هم نام این ماجرا را تحلیل گذاشت؟

در پاسخ باید بگوییم که استفاده کردن از نمودارها و کمک گرفتن از آنها برای تحلیل کردن فقط ویژه تحلیلگران تکنیکی نیست؛ بلکه تحلیلگران بنیادی هم به طور گسترده از نمودارها استفاده می کنند. مادامی که نمودارها بر اساس داده های واقعی ترسیم شده باشند می توان از آنها برای هر نوع تحلیلی کمک گرفت.

2. نمودارها علمی نیستند. شما نمی توانید بر اساس یک ماجرای غیر علمی به تحلیل بپردازید

چیزی که بازار را به سمت خرید ناگهانی یک سهم و فروش ناگهانی سهمی دیگری سوق می دهد، ترکیبی غیر قابل تفکیک از مسائل روان شناختی معامله گران و ماجراهای اقتصادی است. تحلیلگران تکنیکی از نمودارها برای اثبات یک ماجرای علمی استفاده نمی کنند. آنها به نمودارها همانند عکسی از یک گذشته می نگرند که رفتار افراد را به تصویر کشیده است.

به زبان ساده، معامله گران با رفتار خود بالا یا پایین رفتن نمودارها و موج ها را به وجود می آورند. شاید به همین دلیل باشد که خواندن نمودارها را یک هنر در نظر می گیرند نه یک آزمایش علمی. باید به این نکته توجه کنیم که حتی تحلیلگران بنیادی هم بعد از کلی بالا و پایین کردن داده ها در نهایت به جمع همان معامله گرانی می پیوندند که روندها را به وجود می آورند.

3. گذشته، تمام شده و آینده هنوز نیامده است. چطور می گویید که می توان بر اساس گذشته، آینده را پیش بینی کرد؟

قبل از پاسخ به این پرسش، توجه شما را به انواع پیش بینی های کاملا معمولی در زندگی جلب می کنیم: «پیش بینی وضع هوا»، «پیش بینی های سیاسی» و حتی «پیش بینی آینده مالی». ما برای انجام هیچ کدام از این پیش بینی ها به خودمان یا دیگران خرده نمی گیریم. جالب تر اینکه حتی تحلیل گران بنیادی هم به پیش بینی مشغول می شوند. پس چرا وقتی پای تحلیل تکنیکال بازار سرمایه به میدان باز می شود، حرف زدن از آینده و حرکت روندها را به چشم ماجرایی جدید و عجیب در نظر می گیریم؟

4. بالا یا پایین رفتن قیمت ها موضوعی تصادفی هستند و تحلیلگران تکنیکی فقط به دنبال ربط دادن آنها به دانسته هایشان می گردند. در این مورد چه می گویید؟

این ماجرا حقیقت دارد که بسیاری از افراد تحصیل کرده در رشته های مالی به ویژه کسانی که آموزش هایشان بر اساس تحلیل بنیادی بوده است، نمی توانند به راحتی الگوهای موجود در نمودارها را کشف کرده و از آنها استفاده کنند. ولی این موضوع ربطی به وجود نداشتن این الگوها یا تصادفی بودن قیمت ها ندارد. اگر فرض را بر این بگذاریم که قیمت ها کاملا تصادفی ایجاد می شوند پس بر چه اساس می خواهیم سرمایه خودمان را در بازار سرمایه گذاری کنیم؟ این ماجرا چیزی شبیه به انداختن پولتان را در چاهی عمیق و امیدوار بودن به رخ دادن ماجرایی بسیار تصادفی است تا دری به تخته بخورد و شما بتوانید در اثر یک تصادف، سود کنید!

روند چیست و چه انواعی دارد؟

به زبان ساده، روندها، جهت حرکت قیمت در بازارها را نشان می دهند. ما به درک و تحلیل روندها نیاز داریم چون بازارها همیشه در یک جهت ثابت حرکت نمی کنند. اگر نگاهی به نمودارهای مختلف بازار سرمایه انداخته باشید می بینید که آنها به جای یک خط مستقیم رو به بالا یا پایین، مجموعه ای از خط های نامنظم زیگزاگی هستند. در حقیقت، جهت حرکت قله ها و دره های این زیگزاگ ها است که روند اصلی بازار را به ما نشان می دهد. تمام روندها به سه دسته اصلی تقسیم می شوند:

  • روند صعودی

جهت حرکت این روند رو به بالا است.

  • روند نزولی

جهت حرکت این روند رو به پایین است.

  • روند خنثی

به آن «محدوده معاملاتی» هم گفته می شود که بیشترین نزدیکی را به خط مستقیم دارد. در این وضعیت، عرضه و تقاضا در تعادلی تقریبی به سر می برند.

نگاهی به دسته بندی روندها از نظر اندازه

روندها به جز «جهت حرکت» از نظر اندازه نیز تقسیم بندی می شوند. شاید در ابتدا تعداد این تقسیم بندی ها کمی گیج کننده باشد اما به درک و تحلیل تکنیکال بازار سرمایه، کمک شایانی می کند. در این ماجرا، روندها در سه دسته جای می گیرند:

  • روندهای اصلی یا بزرگ

گاهی زمان این روند بسیار طولانی می شود؛ مثلا نیم قرن یا حتی یک قرن!

  • روندهای متوسط

زمانی بین روندهای بزرگ و کوتاه را در برمی گیرند. شاید چند ماه، چند هفته یا چند سال.

  • روندهای کوتاه

بازه زمانی این روندها بسیار کوتاه است. چیزی بین چند دقیقه تا چند ساعت.

با شش اصل بنیادین تئوری داو آشنا شوید

«داو» و شریکش «جونز» یکی از پایه گذاران تغییرات اساسی در تحلیل تکنیکال بازار سرمایه هستند. نظریه های داو در مورد میانگین سهام شرکت های برتر بورسی، هنوز هم یکی از اصلی ترین مواردی است که تحلیلگران از آن استفاده می کنند. در ادامه با شش مورد از نظریه های داو آشناتر می شویم:

1. میانگین ها همه چیز را در بر می گیرند

میانگین ها عکسی یادگاری از ماجراهای اتفاق افتاده در بازار هستند. تمام بالا و پایین ها، اتفاق های ریز و درشت یا حتی چیزهایی که به طور مستقیم به بازار ربطی ندارند – مثل بلاهای طبیعی – نیز می توانند اثری از خود روی این میانگین ها به جا بگذارند.

2. بازار با سه روند دست و پنجه نرم می کند

داو حرکت روندها در بازار را به حرکت موج های دریا تشبیه می کند و تاثیر آنها روی بازار را همانند تاثیر موج ها روی ساحل در نظر می گیرد. وقتی یک روند صعودی باشد با وجود نوسان ها باز هم با قدرت به ساحل برخورد می کند؛ اما اگر در میان نوسان هایش ماجرایی پیش بیاید که نتواند خود را به حد قیمت بالای قبل از نوسان برساند آنگاه دیگر نباید آن را یک موج صعودی در نظر گرفت چون روندی نزولی را در پیش می گیرد.
در کل، داو هر روند را به سه روند کوچکتر تفکیک کرده است:

  • اول: جریان

در حالت کلی، صعودی یا نزولی بودن روند را نشان می دهند. طولانی مدت هستند و حتی ممکن است چندین سال طول بکشند.

  • دوم: امواج

به عنوان کامل کننده چهره جریان ها معرفی می شوند. این روندها بین چند هفته تا حداکثر 3 ماه به تکامل می رسند.

  • سوم: سطح های ناهموار

روندهای کوچک اما تاثیرگذار را نشان می دهد. معمولا این روندها کمتر از چند هفته به درازا می کشند.

3. هر روند بزرگ از سه بخش تشکیل شده است

در این ماجرا سه گروه عمده از معامله گران وارد بازی می شوند. گروه اول، سرمایه گذاران بزرگ و بسیار حرفه ای هستند که بخش قابل توجهی از آنها از تحلیل تکنیکال بازار سرمایه استفاده می کنند. آنها زمانی که بازار هنوز در خواب است، سهم های با ارزش بالا و قیمت پایین را کشف کرده و آنها را خریداری می کنند. بعد از مدتی، گروه دوم وارد بازی می شوند که می توانیم آنها را شامل تحلیلگران بنیادی و معامله گران حرفه ای بدانیم.
بعد از خرید این گروه، توجه همه به سمت آن سهم ها جلب می شود. حالا نوبت ورود گروه سوم یعنی روزنامه ها و رسانه های اقتصادی است. آنها با تحلیل ها و نمایش هایشان آتش زیر قیمت آن سهم های خاک خورده و کشف نشده را روشن می کنند و آنها را به اوج می رسانند. با رسیدن به این مرحله، سرمایه گذاران بسیار حرفه ای گام بعدی را آغاز می کنند؛ یعنی فروش همان سهم ها زمانی که همه به دنبال خرید هستند.

4. شاخص ها باید سیگنال های همنوایی داشته باشند

بر اساس نظر داو، میانگین ها حتی در بازه های زمانی متفاوت باید سیگنال هایی از تایید روندهای کاهش یا افزایشی یکدیگر را ارائه دهند. هر چقدر که این بازه زمانی کوتاهتر باشد، تایید جریان روند، قوی تر خواهد بود.

5. حجم نیز باید با روند همسو باشد

داو معتقد بود که علاوه بر شاخص ها، حجم معاملات نیز باید با روندها همسو باشند؛ مثلا در روندهای صعودی وقتی قیمت ها افزایش پیدا می کنند، حجم نیز دچار افزایش می شود و برعکس.

6. روندها تا قبل از دریافت اخطارها به حرکت در جهت فعلی شان ادامه می دهند

این نظر بر اساس قانون اول «نیوتن» بنا شده است که می گوید: «اجسام در حالت طبیعی تمایل دارند در وضعیت فعلی خود چه در حالت سکون و چه در حالت حرکت باقی بمانند و این ماجرا در صورتی که توسط نیرویی خارج از آنها دستکاری نشود تا ابد ادامه پیدا می کند.» داو معتقد بود که این قانون در مورد روندها نیز برقرار است؛ یعنی یک روند صعودی بدون حضور عامل خارجی، تمایل دارد جریان صعودی خود را ادامه دهد. این ماجرا تا زمانی که پای هشدارهای تغییر روند و حضور عامل تغییر دهنده به میدان باز نشود، ادامه پیدا می کند. البته پیدا کردن این نوع روند بدون استفاده از ابزارها دشوار است.

الگوهای شمعی ژاپنی در تحلیل تکنیکال بازار سرمایه چه چیزی را به نمایش می گذارند؟

ژاپنی ها برای سال های طولانی از روش ویژه خودشان برای تحلیل نمودارها استفاده می کردند. البته این روش برای غرب چندان پرسابقه نیست و حتی می توان گفت نسبت به ژاپنی ها بسیار جوان هم به شمار می رود. حالا سوال درست این است که ژاپنی ها در الگوی شمعی به دنبال دریافت چه چیزی بودند؟ در پاسخ باید بگوییم که الگوهای شمعی، چیزی نیستند به جز عکسی یادگاری از وضعیت ذهنی معامله گر در هنگام معامله! بررسی الگوهای شمعی نشان می دهد که ما انسان ها با وجود ادعاهایی که داریم به هنگام قرارگیری در موقعیت های مشابه، رفتاری تکراری را از خودمان بروز می دهیم. بیایید به چند مورد از ویژگی های الگوهای شمعی نگاهی بیندازیم:

  • می توانند یک خط یا ترکیبی از چند خط باشند.
  • در 90 درصد مواقع، تعداد خط ها از 5 عدد بیشتر نمی شود.
  • از آنها برای مشخص کردن نقطه های معکوس در بازار استفاده می کنند.
  • به الگوهای شمعی «الگوهای واژگونی» و «تداوم» هم می گویند.
  • احتمال کمی وجود دارد که از آنها برای تعیین روند و جریان استفاده کنند.

نگاهی کوتاه به چیستی نظریه موج الیوت

«چارلز جی کالینز» در سال 1938 کتابی با عنوان «اصل موج» منتشر کرد که نظریه «موج الیوت» را در بر داشت. نظریه موج الیوت به ترتیب اهمیت از سه بخش اصلی «الگو»، «نسبت» و «زمان» تشکیل شده است. در این تعریف، الگوها همان موج های موجود در بازار هستند. نسبت ها، به دنبال کشف رابطه های پیچیده ای بین امواج، قیمت ها و نقطه های اصلاح هستند. بخش آخر این نظریه یعنی زمان نیز که از نظر اهمیت در پایین ترین بخش این نظریه قرار می گیرد، به روابط زمانی میان الگوها و نسبت ها اشاره دارد. حرف اصلی در این نظریه این است که بازار بورس دارای یک ریتم تکراری است که از پنج موج افزایشی و سه موج کاهشی تشکیل شده است.

پیام اصلی «جان مورفی» در کتاب «تحلیل تکنیکال بازار سرمایه» چه بود؟

جان مورفی که بیش از 30 سال تجربه تجزیه و تحلیل و فعالیت مستقیم در بازار سرمایه را دارد در کتابش به دنبال روشن تر کردن ماجرای تحلیل تکنیکال برای افراد علاقه مند به این موضوع بود. او توضیحاتش را از پایه ای ترین موارد شروع کرد و آنها را تا حد خوبی بالا برد. از نظر او آگاهی داشتن از تحلیل تکنیکی برای تمام سرمایه گذاران چه آنها که به دنبال همین نوع از تحلیل هستند و چه کسانی که فقط روی تحلیل بنیادی کار می کنند بسیار مفید واقع می شود.

نظر شما چیست؟

شما به عنوان یک معامله گر، طرفدار چه نوع تحلیلی هستید؟ تکنیکال؟ بنیادی؟ یا ترکیبی از هر دو؟