هر کسی را که می بینیم، نسخه ای برای موفقیت سراغ دارد. عده ای آن را مدیون کار سخت و قربانی کردن چیزهای مورد علاقه شان می دانند، انگار که موفقیت یک الهه تشنه به خون است که باید در عوض لطفی که به ما می کند، چیزی ارزشمند را از چنگمان در بیاورد. عده ای دیگر هم موفقیت را به هوشمندی گره می زنند و می گویند این کار زیاد نیست که فرد را به موفقیت می رساند بلکه کار کردن هوشمندانه است. نسخه های رنگانگی که برای موفقیت پیچیده می شوند، چیزی نیستند به جز سبک تفکر، باور و شیوه نگاه هر فرد به زندگی. در نتیجه، نه هیچ کدام از این نسخه ها درست هستند و نه هیچ کدام اشتباه. بهترین تصمیم، انتخاب روشی است که بیشترین شباهت را با طرز تفکر و باورهایمان داشته باشد. در این مقاله از خانه سرمایه به سراغ معرفی چهار تکنیک موفقیت می رویم که هر کدامشان غوغایی در دنیای پیشرفت شخصی و سازمانی برپا کرده اند. قرار است چه چیزهایی را با هم یاد بگیریم؟

۴ تکنیک موفقیت

۱- فلسفه کایزن را بررسی می کنیم و سر از این تکنیک موفقیت ژاپنی در می آوریم.

۲- با اصل پارتنو آشنا می شویم و راهکارهای آن را برای افزایش بهره وری یاد می گیریم.

۳- می آموزیم که چگونه با تکنیک «GTD» علاوه بر افزایش بهره وری، استرس خود را نیز کاهش دهیم.

۴- از تکنیک پارادوکس برای داشتن یک انتخاب هوشمندانه و به موقع، استفاده می کنیم.

آلبرت شوایتزر، پزشک، فیلسوف و موسیقی دان آلمانی:

موفقیت، کلید شادمانی نیست. شادمانی کلید موفقیت است، اگر عاشق کاری که انجام می دهید باشید، موفق خواهید شد.

۱- فلسفه کایزن، دری از ژاپن به سمت موفقیت (Kaizen)

تکنیک موفقیت

تمام لغتنامه های جهان، چاپی نیستند. گاهی تجربه، یک واژه نامه مفهومی را در ذهن ما تشکیل می دهد. مثلا وقتی نام «ژاپن» را می شنویم، بی اختیار به یاد «کیفیت» می افتیم. این موضوع اتفاقی نیست و حتی می توانیم بگوییم که کاملا هوشمندانه و با تلاش زیاد هزاران ژاپنی ایجاد شده است. برای ژاپنی ها کیفیت، یک واژه ساده و دل خوش کن نیست که آن را طوطی وار روی جلد محصولاتشان چاپ کنند. ژاپنی ها با نگاه خاصی که به تولید و اعتبارشان داشتند، کیفیت را به صورت عملی نشان دادند. اما چه چیزی باعث شد تا ژاپنی ها به چنین نگرشی برسند؟ می توان پاسخ را در یکی از مهم ترین فلسفه های تفکر ژاپنی یعنی «کایزن» پیدا کرد. کایزن از ترکیب دو واژه «کای» به معنی تغییر و «زِن» به معنی خوب، تشکیل شده است. این فلسفه ژاپنی دو بخش اصلی دارد. اولین بخش آن، تغییر مثبت و بهتر و دومین بخش، حفظ روند پیشرفت است. فلسفه کایزن می گوید: «از تغییرها نترسید و علیه شان جبهه نگیرید، بلکه با آن ها همراه شوید.» اگر یک رود کوچک از تغییرها و ناشناخته هایی که در مسیرش برای رسیدن به اقیانوس وجود دارد بترسد یا سعی کند که آن ها را از بین ببرد، به جای رسیدن به اقیانوس در عمق خاک فرو می رود یا نور خورشید آن را تبخیر می کند. تنها راه، همراه شدن با تغییرها است چون از این طریق می توان فرصت های موجود در طول مسیر را دید. فلسفه کایزن ۱۰ قانون دارد که باید حتما به آن ها عمل کنید:

  • مشکلات باعث به وجود آمدن فرصت ها می شوند.
  • همیشه پنج بار پشت سر هم بپرسید، چرا؟
  • نظر همه را جویا شوید.
  • فقط به راه حل های قابل اجرا فکر کنید.
  • مشکلات را به حالت تعویق نگه ندارید.
  • بهانه «غیر ممکنه» را به زبان نیاورید.
  • دنبال بهترین راه حل نباشید، ساده ترین را انتخاب کنید.
  • از ایده پردازی و نیروی ذهنتان استفاده کنید، فقط از پول خود کمک نگیرید.
  • پیوسته اشتباه های خود را اصلاح کنید.
  • پیشرفت شخصی، یک روند ادامه دار است. آن را متوقف نکنید.

هسته اصلی فلسفه کایزن، برداشتن قدم های خیلی کوچک در جهت تغییرات بزرگ است. در واقع، فرمول کایزن را می توان این گونه خلاصه کرد:

دوره اختصاصی
دوره نخبگان، استاد تمامی در ترید
دوره نخبگان، استاد تمامی در ترید

دوره آموزشی از صفر تا سطح پیشرفته در ترید که با هدف “استاد تمامی ترید” طراحی شده است

دریافت اطلاعات بیشتر
  • هفته اول : یک قسمت کوچک از کار را انجام دهید
  • هفته دوم : قسمت قبلی + یک قسمت کوچک دیگر
  • هفته سوم: باز هم قسمت قبلی + یک قسمت کوچک دیگر و به همین ترتیب، شما رو به جلو پیشرفت خواهید کرد.

در فلسفه کایزن، فرد باید برای حل شدن مشکلاتش ریشه اصلی آن ها را پیدا کند. برای همین وقتی با یک مشکل روبه رو می شوید باید پنج بار پشت سر هم بپرسید «چرا؟» اجازه بدهید با یک مثال، این موضوع را روشن تر کنیم. تصور کنید شما با خودتان قرار گذاشتید که روزی دو صفحه کتاب بخوانید. اما امروز اصلا حوصله ندارید و نمی خواهید این کار را انجام دهید. حالا سوال پرسیدن را از خودتان شروع می کنید:

  • چرا حوصله ندارم دو صفحه کتاب بخونم؟
  • چون خسته ام
  • چرا خسته ام؟
  • چون دیشب دیر خوابیدم
  • چرا دیر خوابیدم؟
  • چون داشتم تا دیر وقت سریال نگاه می کردم
  • چرا سریال نگاه کردن برام جذاب تر از کتاب خوندنه؟
  • چون هدفی برای کتاب خوندن ندارم
  • چرا هدفی برای کتاب خوندن ندارم؟
  • چون واقعا هدفی تو زندگیم ندارم!

به همین ترتیب، می توانید علت اصلی همه واکنش های خودتان را درک کنید. بزرگ ترین شرکت های ژاپنی از فلسفه کایزن و قانون هایش برای رسیدن به نقطه اوج پیشرفت و سازندگی استفاده کردند. بدون شک، اگر ما هم این تکنیک موفقیت را به کار بگیریم، نتیجه ای مشابه و قدرتمند را تجربه خواهیم کرد.

ماساکی ایامو، از پیشرویان کایزن و کنترل کیفیت دنیا

پیام استراتژی کایزن این است: «شما نباید هیچ روزی را بدون حتی کمترین پیشرفت از دست بدهید.»

۲- اصل پارتو، نویدی برای موفقیت با کار کم (Parto)

تکنیک موفقیت

تکه کلام «وقت ندارم!» لقلقه زبان بسیاری از ما شده است. انگار که در یک شلوغی بی انتها گیر افتاده ایم و تلاش برای خلاصی از این ماجرا فایده ای ندارد. اما چرا این گونه است؟ چرا این همه کار سر ما ریخته و چرا انجام دادنشان از تعداد این کارها کم نمی کند؟ «ریچارد کاچ» (Richard Koch)، نویسنده، کارآفرین و مشاور مدیریت با مطرح کردن «اصل پارتو» (Pareto) یا همان اصل ۲۰/۸۰ به این پرسش ها پاسخ داده است. اصل پارتو اولین بار توسط اقتصاددانی به همین نام بیان شد. او پس از بررسی هایی که انجام داد متوجه شد ۸۰ درصد زمین های سرزمین مادری اش یعنی ایتالیا متعلق به ۲۰ درصد از مردم این کشور است. پارتو به دنبال نمونه های مشابه دیگر در زمینه هایی مانند اقتصاد، کشاورزی و غیره گشت. در تمام این موارد نیز تنها ۲۰ درصد از کارها، محصولات و تلاش ها مفید و تغییرساز بودند و ۸۰ درصد باقی مانده فایده چندانی نداشتند. به زبان ساده تر، اصل پارتو می گوید که قسمت بزرگی از خروجی – در هر زمینه ای – ناشی از بخش کوچکی از ورودی است. یعنی یک عدم توازن بین تلاش و پاداش در مسائل مختلف وجود دارد. با این حساب، میزان درآمد و نتیجه ای که از تلاش هایمان می بینیم تنها به علت ۲۰ درصد از کارهایی است که انجام می دهیم. پس می توانیم این طور برداشت کنیم که علت واقعی کمبود وقت ما آگاهی نداشتن از آن ۲۰ درصد مفید و کارساز است.

چگونه از اصل پارتو برای موفقیت خود استفاده کنیم؟

اگر می خواهید این اصل را در کار، زندگی شخصی و حتی روابط خود با دیگران به کار بگیرید باید به یک کارآگاه تبدیل شوید و ماجراهای زندگی تان را کاملا تجزیه و تحلیل کنید. به این ترتیب می توانید بخش های کارآمد و ناکارآمد زندگی تان را شناسایی کرده و زمانتان را روی انجام بخش هایی که بهره وری شما را بالا می برند بگذارید. علاوه براین، باید دلیل ناکارآمدی آن ۸۰ درصد را پیدا کرده و آن ها را بازسازی کنید. مثلا ممکن است متوجه شوید که چک کردن وقت و بی وقت شبکه های اجتماعی، به راحتی تمرکز و زمان ارزشمند شما را از چنگتان درمی آورد و باعث ایجاد همان ۸۰ درصد کار غیرمفید می شود.

چند نکته مهم و ناگفته در مورد اصل پارتو

متاسفانه تنها چیزی که از تکنیک موفقیت پارتو منتشر شده، همین جمله ساده است که ۸۰ درصد موفقیت، مدیون ۲۰ درصد از کارها است. اما این اصل، نکته های جالب دیگری هم دارد که هر کدام می توانند به عنوان یک تکنیک موفقیت، کارساز باشند. در ادامه این بخش به آن ها می پردازیم.

  • ۲۰/۸۰ تنها یک عدد است، به دنبال مفهوم باشید

نسبت ۲۰/۸۰ مطرح شده در اصل پارتو یک مثال برای درک راحت تر این موضوع است. شاید این نسبت در موارد دیگری تغییر کند؛ مثلا به ۳۰/۷۰ یا حتی ۱۰/۹۰ تبدیل شود. نکته مهم آن است که درک کنیم قسمت بزرگی از خروجی ناشی از قسمت کوچکی از ورودی است.

  • تعادل وجود ندارد؛ به دنبال آن نباشید

بیشتر ما فکر می کنیم یا دوست داریم که دنیا متعادل باشد. ولی واقعیت این است که داشتن یک دنیای متعادل، تنها یک توهم است. در هیچ جای دنیا تعادل وجود ندارد. وضع طبیعی جهانی که در آن زندگی می کنیم، یک نامتوازن هماهنگ است. درک این موضوع می تواند درهای زیادی را به روی ما بگشاید. در واقع، آن چیزی که باید به دنبالش باشیم، هماهنگی است نه تعادل! مثلا وقتی به دنبال تعادل در ثروت می گردیم، دلمان می خواهد همه مردم دنیا را به صف کنیم و به هر کدامشان مقدار مشخصی پول بدهیم و با خودمان فکر کنیم که الان همه خوشبخت هستند چون مثل هم پول دارند. اما داشتن یک ثروت هماهنگ، بسیار ارزشمندتر از داشتن یک ثروت متعادل است. ثروت هماهنگ فقط به دنبال پول نیست بلکه این توانمندی را در سلامتی، شادی، آرامش و عشق نیز ایجاد می کند.

  • علت اصلی وجود قانون پارتو، نادیده گرفتن حلقه های بازخوردی است

جهان، نامتعادل اما هماهنگ است. حالا این پرسش پیش می آید که این عدم تعادل از کجا ناشی می شود؟ پاسخ این پرسش در قدرت تفاوت های کوچک، نهفته است. چیزی که این تفاوت های کوچک را قدرتمند می کند، تاثیر «حلقه های بازخوردی» (Feedback loops) است. اجازه بدهید با یک مثال این موضوع را روشن تر کنیم. تصور کنید چند دانه بذر آفتاب گردان دارید که کاملا مشابه، هم جنس، هم وزن و یک اندازه هستند و شما آن ها را در یک زمین مشابه کنار هم می کارید. وقتی دانه ها بزرگ می شوند و به ثمر می نشینند می بینید که بعضی از آن ها خیلی خوب رشد کرده اند و قوی شده اند اما برخی دیگر کوچک تر مانده اند و محصول مناسبی هم نداده اند. علت این نتیجه، وجود تفاوت های بسیار کوچکی است که از همان ابتدا در بذرها وجود داشته است. وجود آن تفاوت ها باعث می شد که بذرها، مقدار متفاوتی آب و مواد معدنی از زمین جذب کنند و این نتیجه متفاوت را به وجود آورند. نتیجه مهمی که می توان از این تکنیک موفقیت گرفت این است «انجام یک کار مشابه، لزوما نتیجه مشابهی را به دنبال ندارد.» به همین علت، موبه مو تقلید کردن از زندگی افراد بزرگ نمی تواند ما را به نسخه دیگری از آن ها تبدیل کند. چون تفاوت های کوچکی که در زندگی هر کدام از ما وجود دارند، روی نتیجه نهایی تاثیر می گذارند. بهترین کار این است که به جای تقلید محض، الگوی رفتاری آن ها را دنبال کنیم. مثلا اگر می خواهیم به یک سرمایه گذار بزرگ مثل «وارن بافت» تبدیل شویم، نباید چشممان را به او بدوزیم و دقیقا سهام هایی که او خریداری می کند را بخریم. بلکه باید روش او در تحلیل موقعیت ها و سیاستش برای خرید سهام های مختلف را دنبال کنیم.

جیم ران:

موفقیت، پیشرفت مداوم به سمت هدف های شخصی است.

۳- از تکنیک GTD برای افزایش بهره وری و کاهش استرس استفاده کنید

تکنیک موفقیت

هر کدام از ما در طول روز باید کارهای متفاوتی را انجام دهیم. گاهی این کارها در برنامه روزانه مان قرار دارند و می دانیم که باید چه اقدامی برایشان انجام دهیم و گاهی مثل یک مهمان ناخوانده، سروکله شان از وسط برنامه ما پیدا می شود. در هر دو صورت، آشفتگی هایی به وجود می آیند. روش «GTD» یا «Getting Things Done» که توسط «دیوید آلن» معرفی شده می تواند به عنوان یک تکنیک موفقیت دیگر، راه های جالبی را پیش پای ما بگذارد. اجازه بدهید مهم ترین بخش های این روش را با هم یاد بگیریم.

۱- مثل لیزر باشید نه پروژکتور

کسی که می خواهد همه کارها را با هم انجام دهد، هیچ کاری را به پایان نمی رساند. اگر زمانی که مشغول انجام یک کار هستید به چیزهای دیگر هم فکر کنید، مغزتان به طور ناخودآگاه تلاش می کند تا برای آن ها نیز راه حلی پیدا کند. در نتیجه، تمرکزتان بسیار کاهش می یابد. اگر می خواهید کارهایتان را به سرانجام برسانید باید هر قدم را در زمان خودش بردارید و از تمام نیروی تمرکزتان برای انجام کاری که در دست دارید استفاده کنید. سپس به سراغ کار بعدی بروید.

۲- یک قلم و کاغذ دم دستتان داشته باشید

یکی از بهترین راه ها برای سروسامان دادن به کارهایی که بدون برنامه وارد زمان کاری ما می شوند، یادداشت کردن آن ها روی یک کاغذ است. بخواهیم یا نخواهیم، در دنیا هیچ ۱۰۰ درصدی برای برنامه ریزی وجود ندارد. اما می توان کاری کرد که این موضوع روی بهره وری ما تاثیر منفی نگذارد. اگر زمانی که در حال انجام یک کار هستید، کار جدیدی به شما سپرده شد، بی معطلی آن را روی کاغذ یادداشت کرده و باز دوباره روی کارتان تمرکز کنید. به این ترتیب به ذهنتان نشان می دهید که نیازی به نگرانی نیست چون آن کار را فراموش نخواهید کرد. با این کار، ذهن شما آزاد می شود و بهره وری تان در امان باقی می ماند.

۳- چند فهرست جانبی داشته باشید

علاوه بر فهرست کارهای روزانه – البته اگر به صورت منطقی و با توجه به زمانی که در طول روز دارید نوشته شده باشند – بد نیست که برای سازمان دهی کارهایتان از چند فهرست دیگر هم استفاده کنید.

۴- فهرست پروژه ها

بهتر است قبل از هر کاری معنای پروژه را با هم مرور کنیم. پروژه، مجموعه ای از کارها است که در قالب یک هدف انجام می شوند. با این حساب، تلفن زدن به فلان مشتری، یک کار است نه پروژه. از طرفی، پروژه فقط شامل کارهایی نمی شود که در عوض انجام دادنشان پول می گیرید. اگر شما هدفی با عنوان «افزایش بهره وری خودتان» داشته باشید باید آن را در فهرست پروژه هایتان بگذارید. چون این هدف، نیازمند انجام چندین کار مختلف است. تهیه این فهرست به شما کمک می کند تا تمام پروژه هایی که در دست دارید را شناسایی کرده و آن ها را مدیریت کنید.

۵- فهرست کارهای بعدی

این فهرست شامل تمام کارهایی می شود که باید در طول یک دوره زمانی به جز امروز انجامشان دهید. مثلا شاید در طول یک ماه باید چند پروژه را تحویل دهید که هیچ ربطی به هم ندارند یا در چند رویداد و جلسه مختلف شرکت کنید. تمام این کارها باید در فهرست کارهای بعدی شما قرار بگیرند. این فهرست را همیشه با خود به همراه داشته باشید تا هر زمان که خواستید بتوانید از میان آن کارها یکی را برای انجام دادن انتخاب کنید.

۶- فهرست انتظار

بهترین پروژه ها، نتیجه همکاری یک تیم موفق هستند. اینجا است که اهمیتِ داشتن یک فهرست انتظار، خودش را نشان می دهد. وقتی با دیگران کار می کنید، بخشی از کار شما به انجام کار هم تیمی تان وابسته می شود. در این زمان باید آن کار را به فهرست انتظار اضافه کنید و زمان تحویلشان را هم کنارش بنویسید تا در زمان مقرر بتوانید آن را پیگیری کنید.

۷- فهرست شاید روزی

انجام بعضی کارها، یکی از خواسته های قلبی ما است. با این وجود، شاید نتوانیم در حال حاضر، آن ها را در هیچ کدام از فهرست هایمان بگنجانیم. گاهی وقتش را نداریم، گاهی پولش را و گاهی شجاعتش را، اما قرار نیست بی خیالش شویم. می توانیم فهرستی با عنوان «شاید روزی» تهیه کنیم و این جور کارها را در آن بنویسیم.

۴- تکنیک پارادوکس انتخاب، روشی برای ساده کردن انتخاب ها

تکنیک پارادوکس انتخاب

بسیاری از ما به هنگام انتخاب کردن دچار تردید می شویم. فرقی نمی کند که موضوع انتخاب ما چه باشد؛ چه خرید یک پیراهن و چه انتخاب یک سهم برای سرمایه گذاری، اگر نتوانیم در زمان و مکان درست انتخاب خود را بکنیم، فرصت های زیادی را از دست خواهیم داد. خبر خوب این است که با استفاده از تکنیک موفقیت «پارادوکس» می توانیم فرآیند انتخاب کردن را بسیار ساده تر کنیم.

ناپلئون هیل:

هیچ چیز به جز خودت، نمی تواند موفقیت را برای تو به ارمغان بیاورد.

پارادوکس چگونه کار می کند؟

تکنیک موفقیت پارادوکس بیان می کند «به میزان افزایش گزینه هایمان، تمایل کمتری به انتخاب خواهیم داشت.» پس باید کاری کنیم که تعداد گزینه های انتخابی مان کاهش پیدا کند تا به این ترتیب، فرآیند انتخاب کردن به کاری ساده تر تبدیل شود. بهترین راه این است که برای گزینه های انتخابی مان چند فیلتر در نظر بگیریم و گزینه های مورد نظرمان را از آن ها عبور دهیم. اجازه بدهید چند فیلتر مهم را با هم بررسی کنیم:

  • فیلتر اول: علاقه

یکی از فیلترهایی که می تواند تعداد گزینه های انتخابی شما را تا حد زیادی کم کند، علاقه است. خوب و با دقت گزینه هایی که پیش رویتان قرار دارند را بررسی کنید و در اولین قدم، مواردی را انتخاب کنید که به آن ها علاقه دارید.

  • فیلتر دوم: کارایی

حالا کار ساده تر می شود. چون این بار باید از بین گزینه های مورد علاقه تان، مواردی که بیشترین کارایی و همخوانی را با هدف شما دارند انتخاب کنید. این نکته را در نظر داشته باشید که ترتیب اجرای این فیلترها مهم نیستند. شاید شما بخواهید فیلتر علاقه را به آخرین مرحله منتقل کرده و در ابتدا از فیلترهای دیگری استفاده کنید. هیچ اشکالی ندارد. در واقع، مکان جایگذاری فیلترها به فلسفه و سبک فکری شما بستگی دارد. پس به شیوه خودتان آن ها را جایگذاری کنید.

  • فیلتر سوم: بازه سود دهی

فیلتر بازه سوددهی به این نکته اشاره می کند که انتخاب شما تا چه زمانی برایتان سوددهی دارد؟ شما می توانید با توجه به نیازی که دارید، گزینه هایی با طول عمر کم یا زیاد را از هم تفکیک کنید.

  • فیلتر چهارم: ارزش و قیمت

ارزشمندی نیز یکی از فیلترهای مهم است که معمولا تیر نهایی انتخاب را شلیک می کند. حالا باید از میان گزینه های باقی مانده، موردی که سطح ارزشمندی مورد نظر شما را برآورده می کند انتخاب کنید. این چهار فیلتر را به عنوان نمونه هایی ساده برای الهام گرفتن در نظر بگیرید و از آن ها برای ساخت فیلترهایی شخصی سازی شده استفاده کنید. یادتان باشد، وقتی تعداد گزینه های پیش رویتان کاهش پیدا می کنند، میزان رضایت شما از انتخاب هایی که می کنید افزایش می یابد.

گنجشک بودن بد نیست، اما نه وقتی که می توانید عقاب باشید!

موفقیت ها از هر شکل و گونه ای که باشند در دو دسته قرار می گیرند؛ موفقیت گنجشکی و موفقیت عقابی. کسانی که گنجشکی موفق می شوند، چیز زیادی را به دست نمی آورند چون مدام در حال امتحان کردن روش های گوناگون برای موفق شدن هستند. اما کسانی که عقابی موفق می شوند روی یک یا نهایتا دو تکنیک موفقیت متمرکز می شوند و هوشمندانه دست به عمل می زنند. این رفتار آن ها باعث می شود که در زندگی شان موفقیت های بزرگی را به دست آورند. از این شاخه به آن شاخه پریدن و اجرا کردن کوتاه مدت تکنیک های مختلف، تنها باعث هدر رفتن زمان و انرژی شما می شود. به قول «دیباک چوپرا» بالاترین سطح موفقیت، مخصوص آدم هایی است که متمرکز، خلاق، و فکور هستند؛ کسانی که می توانند هر مشکل را یک فرصت ببینند.

خلاصه تکنیک موفقیت

  • فلسفه کایزن، یک اصل تفکر در ژاپن است. بر اساس این فلسفه برای رسیدن به موفقیت باید به تغییرهای مثبت خوش آمد گفت و روند پیشرفت را حفظ کرد.
  • هسته اصلی فلسفه کایزن، برداشتن قدم های خیلی کوچک در جهت تغییرات بزرگ است.
  • تکنیک ۵ چرای متوالی که در کایزن وجود دارد با موشکافی رویدادها به ریشه اصلی آن ها می رسد.
  • اصل پارتو یا ۲۰/۸۰ بیان می کند که قسمت بزرگی از خروجی، ناشی از بخش کوچکی از ورودی است.
  • طبق اصل پارتو، نادیده گرفتن حلقه های بازخوردی که از تفاوت های کوچک به وجود می آیند باعث ایجاد عدم تعادل در جهان می شود.
  • تکنیک GTD روشی است که با تقسیم کردن کارها به بخش های مختلف و سازمان دهی شده، یک روند موفق و کم استرس را برای فرد به ارمغان می آورد.
  • فهرست هایی مانند: فهرست پروژه ها، فهرست کارهای بعدی، فهرست انتظار و فهرست شاید روزی، از ترفندهای تکنیک GTD برای سازماندهی کارها است.
  • در تکنیک موفقیت پارادوکس انتخاب، با کاهش گزینه های انتخابی، فرآیند گرفتن تصمیم ها و عملی کردن افکار بسیار آسان تر می شوند.

نظر شما چیست؟

شما از چه تکنیکی برای موفقیت خودتان استفاده می کنید؟ آیا فکر می کنید ارتباطی بین انتخاب یک تکنیک موفقیت و شخصیت فرد وجود دارد؟