افراد خیلی وقتا منبع سرمایه ای را که به بورس آوردند نمیشناسند و دقیقا نمیدانند که چیست و اصلا نمیدانند هدفشان از این پول چیست؟ شنیدن توی بورس خوب میشه کار کرد و طمع میکنند پولشان را به بورس میآورند هر پولی به درد بورس و به درد سرمایه گذاری نمیخورد. اگر بخواهم برایتان مثال عینی بزنم خیلی سال پیش که من تازه دیپلم گرفته بودم حالا یک سرمایه کمی داشتم دنباله سرمایه گذاری بودم و بورس را هم تازه شناخته بودم یکی از آشنایان به من گفت که ببین من خودم در حال خریداری زمین هستم آن زمینی که آن آشنای ما در آن موقع خرید که فکر میکنم ارزشش تا الان بیش از هزار برابر شده شایدم دو هزار برابر شده باشه حتی حالا خب آن موقع من پول مناسبی برای خرید آن زمین را نداشتم که اگر آن زمین را آن موقع خریده بودم قطعا تا الان ۱۰ بار آن زمین را فروخته بودم.
پس برای هر مورد سرمایه گذاری پول مناسبش باید پیدا شود پولی که تحمل آن سرمایه گذاری را داشته باشد. مثلا زمین، زمینی که شما میخرید ممکن است که آتیه خیلی خوبی داشته باشد اما باید بتوانید آن زمین را کنار بگذارید. بورس هم همین است، من منبعی که این پول را از آن تهیه کردم مثلا میگویم اشخاصی هستند به ما مراجعه میکنند و میگویند من دلم میخواهد ماشینم دو مدل بالاتر برود، میخواهم بفروشمش پولش را در بورس بگذارم و سهام بخرم و پولم افزایش پیدا کند و شش ماه بعد یک ماشین مدل بالاتر بخرم، در واقع این طمعها توی بورس آدم را زمین میزند و نمیگذارد که شما روی موقعیتهای سرمایه گذاری تمرکز کنیم، همیشه یادتان باشد در بورس ما دو تا کفه ترازو داریم ترس و طمع که یک وقتایی ترس بر ما غلبه میکند و یک وقتایی هم طمع به ما غلبه میکند، کسی که بتواند بین ترس و طمع تعادل برقرار کند با کمی شانس و تلاش میتواند آدم موفقی شوند. آنهایی که ممکن است خیلی باهوش باشند و خیلی تلاش کنند اما دچار طمع میشوند و احتیاط را به کنار میگذارند و یا دچار ترس میشوند که امیدشان را از دست میدهند، این دسته از افراد معمولا در بورس سود زیادی نمیکنند یا حتی ضرر هم میکنند پس طمع کردن و عدم توجه به منبع مناسب سرمایه واسه سرمایه گذاری میتواند تیر زهرآگینی بر پیکر سرمایه گذاری شما باشد و نگذارد از سرمایه گذاریتان به درستی استفاده کنید و سود ببرید.