علی صابریان هستم با بورس شغل دوم درآمد اول در خدمتتان هستم امروز می خواهم در مورد یکی از عواملی که باعث می شود ما در زندگی مالیمان پیشرفت نکنیم و در بورس سرمایه گذاری نکنیم صحبت کنم. من اعتقاد دارم که ما چند دشمن شخصی داریم که در وجود خودمان است و مانع پیشرفت خودمان می شود که اولین دشمن در این زمینه شک است یعنی شک می کنیم که می تونیم موفق باشیم، شک می کنیم که توانایی انجام یک کار را داشته باشیم، شک می کنیم که آیا بورس بازار سرمایه گذاری خوبی است یا نه؟ و همین شک باعث می شود خیلی از کارها را انجام ندهیم یعنی فکر نکنم بشه، شما نمی توانید، فکر نکنم توانایی آن کار را داشته باشم و همه این حرف ها بر می گردد به توانایی های خودتان که با یک دقیقه فکر به این موضوع ببینید شما به چه چیزهایی در زندگیتان شک دارید و چه چیزهایی را کنار گزاشتید و بعدا یک سری از افراد با کمتر از توانایی های شما توانستند آن کارها را انجام بدهند و موفق باشند.
ترس از شکست
یکی از عواملی که باعث می شود ما در انجام کاری شک کنیم این است که ما از شکست می ترسیم. داستانی است که درباره روستایی در کویرهای ایران می باشد و کارشان یا شغلشان تنها تولید نمک هست و به سختی زندگی می کنند و چندین کیلومتر آن طرف روستایی است که کشاورزی و دامپروری دارند و در آمد خوبی دارند. وقتی با گروهی که کارشان تولید نمک هست صحبت می کنند، می پرسند که چرا شما تغییر شغل نمی دهید و به کشاورزی و دامپروری نمی پردازید، جواب می دهند که ما می ترسیم کار و زندگیمان خراب شود. در خیلی از کارها در زندگیمان همین است یعنی خیلی از کارها را انجام نمی دهیم به خاطر این که از شکست می ترسیم برای شما حتما پیش آمده که در حال رانندگی پشت چراغ قرمز جوان هایی را می بینید که از شما درخواست می کنند که از آن ها چیزی بخرید. شما پیش خودتان فکر می کنید این جوان خیلی کارهای بهتری می تواند انجام بدهد که حداقل عزت نفسش حفظ شود و آن قدر غرورش شکسته نشود ولی خب این افراد همه داستانشان به ترس از شکست بر می گردد که این موضوع در انسان های مختلف درجه اش فرق دارد و در هر فردی وجود دارد ولی به هر میزانی که این مسئله را کنترل کنید، می توانید خودتان را رشد دهید و پیشرفت نمایید.
یادم می آید اولین باری که در بورس سرمایه گذاری را شروع کردم و خیلی از مسائل را در بورس نمی دانستم و خیلی از افرادی را می دیدم که اطلاعات خوبی را در بازار داشتند و وبسایت بورس را می دیدم و اطلاعات مختلف سهام را مشاهده می کردم که اطلاعاتی مثل EPS، آخرین قیمت، قیمت پایانی این ها همه خیلی گنگ بودند و نمی دانستم چگونه از این اطلاعات استفاده کنم ولی شک نکردم و تصمیم خودم را برای وارد شدن به بازار بورس گرفتم و پس از مدتی آن قدر موفق شدم که علاوه بر این که خودم موفق هستم می توانم به خیلی از افراد هم کمک کنم که موفق شوند.
یادم هست بچه بودم این بچه ای که بودم به اوایل دانشگاهم بر می گردد و به خاطر ظاهری که دارم یک مقدار جوان تر به نظر می رسم اولین کاری که می خواستم انجام بدهم، قصد داشتم یک سرمایه گذاری در بازار املاک بکنم، یادم هست حدود ۲۰ روز من دنبال زمین خوب در اطراف شهر بودم و هر مشاور املاکی که می دیدم، می رفتم سر می زدم آن قدر آن زمان برام سخت بود که از مشاورین املاک سوال می پرسیدم آخر سر ازم سوال می شد که پدرتون برای بازدید تشریف نمی آورند؟ خب ولی باز آن اعتماد به نفس را داشتم و کارم را انجام می دادم یادم هست در نهایت بعد از کلی گشت و گزار بهترین فرصت سرمایه گذاری را که پیدا می کردم بین دو سه مورد شک داشتم و از دایی خودم نظر می خواستم و به او می گفتم که بین این زمین ها شک دارم که کدام یک را انتخاب کنم و یادم می آید که آن جا دایی ام به من گفت علی تو اگر در زندگیت شک کردی یعنی باختی و من آن جا شک را کنار گذاشتم و سریعا اقدام کردم و به هر حال بر روی آن زمین سود خوبی کردم، بیاید شک کردن را کنار بگزاریم و تبدیل به عمل کردن کنیم، نهایتش این است که ما شکست های کوچکی می خوریم و خودمان را برای پیروزی اصلی آماده می کنیم. پس شک و تردید را کناب بگزارید و اولین قدم خودتان را در بازار بورس بردارید.