سرمایه گذاران، می توانند از روش های مختلفی برای سرمایه گذاری استفاده کنند. انتخاب این روش ها، کاملاً مرتبط با روحیات افراد، شرایط زندگی، ریسک پذیری و میزان سرمایه آن ها است. در این مقاله قصد داریم با سرمایه گذاری ارزشی (یکی از روش های موفق سرمایه گذاری که وارن بافت از آن استفاده می کرده) آشنا شویم.
سرمایه گذاری ارزشی (Value Investing)
یک نوع سرمایه گذاری است که در آن ارزش جنس یا سهم، ملاک خرید است. روش های مختلفی برای سرمایه گذاری وجود دارد که روش سرمایه گذاری بر اساس ارزش، از مهم ترین روش ها محسوب می شود.
در این استراتژی، تنها سهام یا اجناسی خریداری می شوند که دارای قیمت پایین تری نسبت به ارزش واقعی خود هستند. کسانی که از اصول سرمایه گذاری بر اساس ارزش پیروی می کنند عقیده دارند که ارزان خریدن همیشه بهتر از گران فروختن است؛ یعنی سود خود را هنگام خرید می برند نه هنگام فروش.
سرمایه گذاران ارزشی به شکل فعالی به دنبال سهام شرکت هایی هستند که عقیده دارند بازار آن ها را کمتر ازآنچه هستند ارزش گذاری کرده است. آن ها باور دارند که بازار به اخبار خوب و بد بیش ازحد واکنش نشان می دهد و درنتیجه منجر به نوسان قیمت سهام می شود که با اصول بنیادی بلندمدت شرکت همخوانی ندارد.
وجود سهم های ارزان در بازار، احتمالاً به دلیل رفتار غیر عقلایی سرمایه گذاران است و سرمایه گذاران ارزشی تلاش می کنند تا از این رفتار غیر عقلایی به نفع خود استفاده نمایند.
آن ها این کار را از طریق انتخاب سهم هایی که نسبت قیمت به ارزش دفتری یا نسبت قیمت به سود هر سهم آن ها کمتر از میانگین است، انجام می دهند و یا به سراغ سهم هایی می روند که سود نقدی بیشتری پرداخت می کنند.
البته مواردی که ذکر شد به تنهایی برای تعیین سهام مناسب کافی نیستند و عوامل متعددی در این زمینه باید بررسی گردند. تعریف دقیق سرمایه گذاری ارزشی بسیار ذهنی است.
بعضی از سرمایه گذاران ارزشی فقط به دارایی ها و درآمدهای شرکت ها نگاه می کنند و هیچ ارزشی برای رشد آینده قائل نمی شوند. سایر سرمایه گذاران ارزشی استراتژی های خود را کاملاً حول تخمین رشد آینده و جریان های نقدی بنا می کنند.
مزیت های سرمایه گذاری ارزشی
سود این نوع سرمایه گذاری بالاست ولی نقد شوندگی آن کمتر از روش های دیگر سرمایه گذاری است. با توجه به ریسک پایین این نوع سرمایه گذاری، طرفداران زیادی برای آن وجود دارد.
مزیت دیگر این نوع سرمایه گذاری، نیاز به تخصص کمتر برای فروش است. ازآنجایی که ارزش جنس یا سهام خریداری شده بالاتر است، مشتری شاید دغدغه زیادی برای خرید نداشته باشد. چه بسا معامله های ارزشی وجود داشته که لحظاتی پس از امضا قرارداد، مشتری جدیدی پیداشده که ارزش کالا را درک کرده و پول بیشتر برای آن پرداخت کرده است.
چگونه مانند نخبگان به سود مستمر در ترید برسیم؟ جمعه ساعت 18
معضل سرمایه گذاران ارزشی
معضلی که سرمایه گذاران ارزشی با آن مواجه هستند، تعیین دقیق ارزش ذاتی سهم است. ممکن است دو تحلیلگر با در اختیار داشتن اطلاعات یکسان، در مورد یک شرکت، ارزش ذاتی متفاوتی را تخمین زنند. به همین دلیل مفهوم کلیدی دیگری که درزمینه ی سرمایه گذاری ارزشی مطرح می گردد، میزان حاشیه ایمنی سرمایه گذاری است.
سرمایه گذاران ارزشی برای در امان ماندن از خطاهای مربوط به تخمین ارزش ذاتی، اغلب سهم هایی را خریداری می کنند که قیمت بازار آن ها با اختلاف زیادی از ارزش ذاتی شان پایین تر باشد.
در بازار سهام، با ارزش گذاری شرکت ها و تحلیل بنیادی، می توان سهامی را پیدا کرد که ارزش واقعی شان بیشتر باشد؛ و درواقع آن ها را ارزان تر خریداری کرد؛ اما نکته مهم این است که شاید هزینه برآورد ارزش یک سهم، کم نباشد.
برای حل این مشکل معمولاً سرمایه گذاران حاشیه ارزشی برای هر بازار یا سهمی تعیین می کنند و آن ها باقیمت پایین تر از حاشیه خریداری می کنند تا ریسک های احتمالی پوشش داده شود. سرمایه گذاری بر اساس ارزش همیشه بدون ضرر هم نیست.
شاید مهم ترین عیب سرمایه گذاری ارزشی تأثیر جو روانی جامعه است که ممکن است مدت زمان طولانی برای تغییر این جو زمان لازم باشد. ممکن است سرمایه گذار مدت زیادی منتظر فروش بماند و طمع کند؛ بنابراین این نوع سرمایه گذاری معمولاً برای سرمایه گذاری های بلندمدت توصیه می شود.
تفاوت طرز فکر سرمایه گذاران
سرمایه گذاری ارزشی تا حدی ذهنی و وابسته به طرز تفکر سرمایه گذار است. برخی فقط به دارایی ها و سودهای فعلی شرکت نگاه می کنند و هیچ ارزشی را برای رشد آتی شرکت در نظر نمی گیرند. برخی دیگر ممکن است استراتژی کاملاً متفاوتی داشته باشند و فقط بر رشد آتی و جریانات نقدی شرکت تمرکز کنند.
علی رغم روش های متفاوتی که سرمایه گذاران ارزشی استفاده می کنند اما همه آن ها باور دارند که باید چیزی را بخرند که به نظرشان بسیار ارزان تر از ارزش واقعی اش باشد.
سرمایه گذاران ارزشی افرادی هستند که رویکرد بلندمدت و محافظه کارانه دارند. آن ها، برخلاف اکثر سرمایه گذاران، به هیچ عنوان احساسی عمل نمی کنند.
همچنین، اغلب به دنبال راهی برای غلبه بر بازار هستند. استراتژی آن ها، یکی از روش های اثبات شده ای است که توسط بزرگان بازار سرمایه بکار گرفته شده است.
سرمایه گذاران ارزشی مشهور توانسته اند نتایجی بهتر از شاخص کل به دست آورند. گرچه مشهورترین آن ها وارن بافت است اما در این زمینه می توان از افراد دیگری نیز مانند بنیامین گراهام، دیوید داد، کریستوفر براون، چارلی مانگر و ست کالرمان نام برد.
شباهت استراتژی سرمایه گذاری ارزشی به حراج
این روش تا حدودی شبیه به خرید در مواقع حراج است. کسی که خرید خود را در هنگام حراج انجام می دهد می داند که وقت مناسب خرید کالا زمان خارج از حراج و باقیمت معمول نیست و درصورتی که منتظر بماند می تواند آن کالا را باقیمت کمتر بخرد. حتی در مورد برخی کالاها می توان با پیش بینی چرخه قیمت، آن ها را در کم ترین قیمت ممکن خرید کرد.
پنج اصلی که در این روش باید بدانیم
اصل اول: شرکت ها دارای ارزش ذاتی هستند.
ایده اساسی این است که اگر شما ارزش واقعی چیزی را بدانید و در مواقع تخفیف قیمتی آن را بخرید می توانید پول زیادی را برای خود صرفه جویی کنید. سهام شرکت ها در طول زمان دچار افزایش و کاهش تقاضا می شوند و این باعث نوسان قیمتی می شود.
اصل دوم: به حاشیه امنیت و توسعه آن اهمیت دهید.
هرچه بتوان سهمی را باقیمت های پایین تری از ارزش ذاتی خریداری نمود در افت های احتمالی ضرر کمتری خواهید داشت و بالعکس در رشدهای احتمالی سود بیشتری خواهید نمود. بنیامین گراهام که به پدر استراتژی سرمایه گذاری ارزشی معروف است، زمانی سهمی را می خرید که به دوسوم ارزش ذاتی خود و یا کمتر رسیده بود.
اصل سوم: فرضیه بازار کارا اشتباه است.
این سرمایه گذاران، فرضیه بازار کارا را قبول ندارند. طبق فرضیه بازار کارا، قیمت در همه حال تمامی مطالعات مربوط به شرکت را در خود لحاظ کرده است. آن ها معتقدند سهام شرکت ها برخی اوقات به زیر ارزش ذاتی می رسد. این اتفاق ممکن است به علت رکود رخ دهد.
اصل چهارم: سرمایه گذاران موفق پیرو جمع نیستند.
سرمایه گذاران ارزشی برخلاف جریان شنا می کنند. آن ها وقتی همه خریدارند می فروشند و یا کنار می نشینند و وقتی همه فروشنده هستند، خریدارند و یا سهم خود را نگه می دارند. آن ها از خریداری سهم های رایج و جنجالی بازار خودداری می کنند چون معمولاً گران هستند و برعکس به سهم هایی نظر دارند که در بازار افت داشته اند.
اصل پنجم: سرمایه گذاری نیازمند تلاش و صبر است.
این روش، یک استراتژی بلندمدت است. گاهی اوقات لازم است سال ها صبر نمود. همچنین بکارگیری آن تا حدودی یک هنر است و انتخاب سهم مناسب چندان آسان نیست. شما باید صبر داشته باشید و سعی نمایید به فلسفه سرمایه گذاری خود پایبند باشید هرچند در مواقعی نیز پول از دست بدهید.
همچنین گاهی اوقات شما تصمیم به سرمایه گذاری در یک سهم بنیادی دارید اما چون قیمت آن بالاست لازم است صبر کنید تا قیمت آن پایین بیاید. نکته دیگر اینکه اگر سهمی باقیمت مناسب پیدا نمی کنید، باید صبر پیشه کند و خرید خود را تا زمان مناسب به تعویق اندازید.
چگونه سهام ارزشی انتخاب کنیم؟
برای انتخاب سهم هایی با زیر ارزش ذاتی دو گام اساسی وجود دارد:
- تهیه لیست اولیه شامل سهم هایی که با معیارهای اساسی شما مطابقت دارد و می خواهید در مورد آن ها تحقیق کنید.
- تحلیل دقیق تر آن سهم ها با بررسی اطلاعات مالی آن ها.
در گام اول اطلاعات مختلفی ازجمله صورت های مالی میان دوره ای، قیمت سهم، تعداد سهام شرکت، سود هر سهم و اخبار پیرامون شرکت و صنعت، سهامداران عمده و معاملات اخیر آن ها و … را جستجو می کنیم.
در گام دوم با استفاده از تحلیل بنیادی به بررسی دقیق تر شرکت ها می پردازیم. البته بکارگیری نسبت های مالی پر کاربرد پی بر ای، در این روش کارآمد است.
بررسی میزان درآمد هر سهم و مقایسه آن با سال های پیشین نیز می تواند دید خوبی به سرمایه گذار بدهد. این نوع سرمایه گذاران به تحرکات خرید مدیران و سهامداران عمده نیز توجه می کنند.
مدیریت ریسک در سرمایه گذاری ارزشی
هرچند سرمایه گذاری ارزشی اگر به درستی انجام شود یک روش کم ریسک به حساب می آید، باز هم احتمال از دست دادن سرمایه در آن وجود دارد. این بخش ریسک های کلیدی این روش و چگونگی کاهش آن ها را بررسی می کند.
قرار دادن محاسبات بر روی اعداد و ارقام اشتباه
ازآنجاکه تصمیمات این نوع سرمایه گذاری مبتنی بر تحلیل صورت های مالی است، لازم است که این محاسبات به درستی انجام شود تا به یک سرمایه گذاری ضعیف و از دست دادن پول و یا از دست دادن فرصت های سرمایه گذاری عالی دچار نشویم.
نادیده انگاشتن سود و یا زیان شدید
طی برخی از سال ها، ممکن است شرکت ها سودها و زیان های بزرگ و غیرمعمولی را به دلیل حوادث طبیعی، تغییر ساختار سازمانی و یا پرونده های حقوقی تجربه کنند.
هنگام محاسبات باید این شرایط غیرمعمول مالی را از معادلات حذف کرد تا درک بهتری از عملکرد شرکت در شرایط معمولی به دست آورد.
ضمناً توجه داشته باشید که اگر شرکتی زیان غیرمنتظره ای طی چند سال گزارش کرد، آن شرکت دچار مشکلات شدید مالی است.
غفلت از معایب تحلیل نسبت های مالی
گرچه استفاده از نسبت های مالی برای بررسی سلامت شرکت مفید است اما باید به این نکته توجه کنیم، روش های مختلفی برای محاسبه آن ها وجود دارد و نتایج یکسانی برای آن وجود ندارد.
روش های مختلف حسابداری در شرکت های مختلف مقایسه نسبت های مالی شرکت ها را با مشکل مواجه می سازد.
سرمایه گذاری بیش ازحد بر روی یک سهم
وقتی بیش ازحد از سهمی خرید نکنیم درواقع ضرر بالقوه ناشی از عملکرد ضعیف آن سهم را کم کرده ایم. یکی از اصول زیربنایی این روش، حفظ یک حاشیه امنیت در سرمایه گذاری است. به این منظور نباید سهمی را باقیمت بیش از دوسوم قیمت ذاتی آن خریداری کرد.
عدم متنوع سازی
در این روش، تک سهم شدن نفی می شود و توصیه می شود سبد سهام متنوع چیده شود. سرمایه گذاران ارزشی معروف در مورد تعداد سهم موجود در پرتفوی تا سی سهم را هم توصیه نموده اند.
گرچه با بالا رفتن تعداد سهم احتمال کسب بازدهی نزدیک به شاخص افزایش می یابد اما فرصت کمتری برای بررسی و رصد دقیق تر سهم های خود خواهید داشت.
گوش دادن به احساسات خود
نادیده گرفتن احساسات در هنگام اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری و خرید یک سهم خاص بسیار سخت است. مهم تر اینکه بعد از خرید هم کاهش قیمت ممکن است شما را به فروش سهم اغوا کند. تاثر از احساسات، سودآوری شما را به خطر می اندازد.
سرمایه گذاری ارزشی یک استراتژی بلندمدت است و مثلا وارن بافت یک سهم را برای مدت تقریباً نامحدود خریداری می کرد. او می گوید من سهم را با این فرض خرید می کنم که فردا بازار بسته می شود و پنج سال بعد باز می شود.
مقایسه نکردن شرکت ها با شرکت های مشابه
مقایسه سهم یک شرکت با سهم رقبا، یکی از راه هایی است که سرمایه گذاران در این روش، برای تحلیل سرمایه گذاری های بالقوه از آن استفاده می کنند. بااین حال باید توجه داشت که شرکت ها از روش های مختلف حسابداری استفاده می کنند.
اگر پی به ای دو شرکت را باهم مقایسه می کنید باید اطمینان حاصل کنید که هر دو از یک روش برای محاسبه پی به ای استفاده می کنند. همچنین شما نمی توانید شرکتی را با شرکتی در صنعت دیگر مقایسه نمایید. پس باید توجه نمود در مقایسه ها دچار اشتباه نشویم.
فروش در زمان نادرست
حتی اگر در تحلیل و خرید سهم به خوبی عمل کرده باشیم اگر در زمان نادرستی سهم را بفروشیم کل استراتژی به شکست می انجامد. یکی از این زمان های نادرست زمانی است که بازار وحشت زده است و قیمت ها پایین می آید. زمان ایده آل برای فروش سهم زمانی است که سهم به بالاتر از ارزش ذاتی خود رسیده است.