Lines_Background
وبینار آنلاین خانه‌سرمایه
00روز
00ساعت
00دقیقه
00ثانیه
ثبت‌نام رایگان
لوگو خانه سرمایهآموزش ترید از صفر صفر

انگیزه و موفقیت

افزایش بهره وری
معرفی 10 روش سازنده برای افزایش...

چگونه بهره وری در کار را افزایش بدهیم؟

افزایش بهره وری یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت یک کسب و کار است؛ بنابراین یک مدیر عاقل تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا بتواند عملکرد مثبت کارکنان را پیشرفت دهد. روزهای کاری بیشتر کارمندانی که در یک شرکت فعالیت می کنند، تا حدودی تکراری است. بیشتر آن ها از صبح زود خیره به مانیتورها در حال تایپ و مطالعه هستند. همچنین در برخی از شرکت ها به دلیل شرایط نامساعد و سر و صدای زیاد، یا کوچک بودن فضا، تمرکز روی کارها بسیار سخت است. در این مقاله قصد داریم 10 عامل مهمی را به شما معرفی کنیم که سبب افزایش بهره وری می شود و توضیح دهیم که چرا رعایت این موارد می تواند عملکرد کلی کسب و کار شما را بالا ببرد.

  1. ایجاد انگیزه

تشویق، ایجاد انگیزه و پاداش یکی از اولین کارهایی است که سبب افزایش بهره وری شما و تیم کاری تان می شود. در صورتی که کارمندان شما کارشان را خوب انجام می دهند، از آن ها قدردانی کنید و در عین حال اگر خطایی داشتند، انتقادات سازنده از آن ها داشته باشید. علاوه بر این انگیزه های شخصی به کارمندان بدهید تا انرژی خود را معطوف به انجام کارها کنند؛ برای مثال می توانند در صورتی که عملکرد بهتری داشته باشند، یک قهوه رایگان دریافت کنند. شما باید به وضوح موفقیت یک کارمند را به موفقیت دیگران گره بزنید تا حس رضایت در همگی آن ها به وجود بیاید. وقتی به کارمندان خود انگیزه می دهید که سخت تر کار کنند و در ازای آن پاداش نیز دریافت کنند، احتمال زیادی دارد که بهره وری افزایش پیدا کند و عملکرد مثبتی را شاهد باشید.

  1. کارآمد باشید

نحوه عملکرد کسب و کار خود را در نظر بگیرید و پتانسیل آن را در برابر تغییرات بسنجید. به یاد داشته باشید که باید فهرست های کوتاه مدت و بلندمدت تدوین کنید تا اولویت بندی وظایف به خوبی در آن ها مشخص باشند. سؤال هایی که می توانید برای افزایش کارآمدی بپرسید، این است که آیا می توان به نوعی در طول روز کارآمدتر بود و انعطاف پذیری بیشتری برای انجام کارها داشت؟ به هریک از همکاران خود و افرادی که زیر دست شما کار می کنند، به صورت روزانه برنامه دهید و تشویقشان کنید تا برنامه های اولویت دار را حتماً به موقع انجام دهند. در ازای این کار می توانید پاداش یا امتیازی برای آنان در نظر بگیرید.

  1. تغییر ساعات کاری

برخی از افراد عادت به زود بیدار شدن دارند. از سوی دیگر، برخی هم شب زنده دار هستند. اگر ساعت ورود و خروج را اندکی تغییر دهید، می توانید از هر دو گروه به میزان برابر انتظار افزایش بهره وری داشته باشید. قرار نیست تا همیشه ساعات کاری بین 9 صبح تا 5 عصر ثابت باشد. با شناوربودن زمان کاری شما این فرصت را فراهم می کنید تا کارمندان براساس جدول زمانی خود تصمیم به انتخاب بگیرند. در حال حاضر نیز بسیاری از محیط های اداری گزینه کار ریموت را دارند تا به کارمندان اجازه دهند از محیط خانه کار کنند. پیشرفت های اخیر در تکنولوژی به این معنا بوده که کافی است یک لپ تاپ، گوشی موبایل و اینترنت داشته باشید تا از هر جای دنیا مشغول به کار شوید. یکی دیگر از مزایای دورکاری این است که کارمندان به جای اینکه یک روز را به طور کامل مرخصی بگیرند، در عین حال که از محیط اداره دور هستند، می توانند به انجام کارها نیز بپردازند.

  1. فیدبک منظم و مداوم

افزایش بهره وری

کارمندان شما باید مطمئن باشند که در مسیر درستی هستند و کاری را که «باید» انجام می دهند. ردیابی پیشرفت آن ها و چک کردن روند کارها در فواصل زمانی منظم، نه تنها به شما این امکان را می دهد که مراقب باشید آن ها در مسیر رسیدن به اهداف باشند، بلکه آن ها می توانند هر سؤال و ابهامی که دارند از شما بپرسند. اگر کارمندان احساس کنند به حال خود رها شده و کسی کارهای آن ها را نمی بیند، برای انجام کارها بی انگیزه می شوند و احساس سردرگمی می کنند. با این حال با داشتن یک فیدبک مداوم می توانید به آن ها احساس اطمینان دهید و سبب افزایش بهره وری کارمندان شوید.

  1. واضح بودن انتظارات

برای اطمینان از اینکه کارمندان شما از آنچه برای انجام کارها نیاز بوده، اطلاع دارند و به دقت با سبک و روش کاری موردنظر شما آشنا هستند، باید چندین جلسه داشته باشید. علاوه بر این راه ارتباطی مناسبی با آنان فراهم کرده تا هرکدام که احساس کردند هنوز سؤالی باقی مانده بتوانند با شما در ارتباط باشند. در محیط کاری خود مطمئن شوید که فضاهای کار اشتراکی یا اتاق های کنفرانس در دسترس کارمندان نیز قرار بگیرد؛ زیرا عده ای کار تیمی را ترجیح می دهند. علاوه بر این برای افزایش بهره وری در همه سطوح، فضاهایی را نیز برای کارمندانی فراهم کنید که در تنهایی و سکوت بهتر کارها را انجام دهند؛ به طورکلی سعی کنید برای پاسخگویی به سؤالات یا نگرانی های آن ها در دسترس باشید و ددلاین های مهم را برای آن ها مشخص کنید. اگر از ابتدای کار انتظارات خود را واضح مطرح نکنید، در انتها نمی توانید از درست انجام نشدن کارها شاکی باشید.

  1. استراتژی مدیریت زمان

افزایش بهره وری

در محیط های کاری که اغلب کارمندان آن استراتژی های مدیریت زمان را می دانند، ما با افزایش بهره وری روبه رو هستیم. آموزش مدیریت زمان می تواند به کارمندان کمک کند تا مهارت های مناسبی را کسب کنند و به مدیران و مسئولان منابع انسانی نشان دهند برای اینکه مولدتر باشند، به چه چیزهایی نیاز دارند؛ برای مثال اگر کارمندان با مدیریت زمان آشنایی داشته باشند، به مدیران خود اطلاع می دهند تا یک سمینار برای مدیریت عواملی که باعث حواس پرتی می شود، ترتیب دهند. در طول سمینار نیز سؤال های مختلفی از کارمندان پرسیده می شود. با پاسخ هایی که آن ها می دهند، می توان به این نتیجه رسید که در کدام بخش های مدیریت زمان ضعف دارد و شاید نیاز است نرم افزارهای مدیریت زمان روی سیستم همه نصب باشد. به طورکلی مدیریت زمان نه تنها در محیط کار سبب افزایش بهره وری می شود، بلکه در زندگی شخصی نیز فاکتور بسیار مهمی است.

  1. روشن بودن معیارهای موفقیت

بیشتر مدیران و رهبران از کارکنان خود می خواهند کارها و وظایف را به روشی خاص انجام دهند. با این حال هر فرد سبک مخصوص به خود، الگوهای فکری متفاوت و روش های مختلفی برای انجام کارها دارد. شاید بهتر باشد برای افزایش بهره وری دو عنصر کلیدی مهم را فارغ از تنوع سبک ها و مهارت های آنان در نظر بگیرید: مورد اول اینکه تصویر نهایی ایده آل انتظار خود را ترسیم کنید، تا جایی هم که ممکن است، این تصویر باید خاص و دارای ویژگی های روشنی باشد. مورد بعدی هم اینکه معیارهای خود را برای چگونگی ارزیابی کارها و نتایج آن ها به طور کامل شرح دهید. هنگامی که این دو عنصر مهم در ذهن کارمندان روشن باشد، آن ها قادر خواهند بود قبل از ارائه کارها، آن را براساس معیارهای شما ارزیابی کنند. این رویکرد از سردرگمی و هرگونه بحثی جلوگیری می کند و کارمندان شما را متمرکز نگه خواهد داشت.

  1. بخش بندی کردن زمان و برنامه ریزی

افزایش بهره وری

بخش بندی کردن برنامه ریزی می تواند راهی عالی برای افزایش بهره وری و کنترل صحیح زمان و پروژه های مختلف باشد. به ویژه اگر پروژه بزرگ و خاصی را در پیش نداشته باشید که باید حتماً در زمان معین انجام شود. ارائه زمان لازم و برنامه ریزی دقیق به اولویت بندی پروژه های بزرگ تر کمک می کند تا قبل از نزدیک شدن به ددلاین، آن ها را انجام دهید. به این ترتیب در روزهای پایانی نیاز نیست تمام زمان خود را برای به ثمر رسیدن کارها صرف کنید؛ برای مثال می توانید جلوی یکی از وظایف در نرم افزار مدیریتی خود عدد 30 را قرار دهید؛ به این معنا که انجام دادن آن تنها 30 دقیقه زمان شما را می گیرد. این می تواند راهی ساده برای نشان دادن میزان کاری باشد که انجام می دهید. علاوه بر این به شما این امکان را می دهد تا تمام وظایف خود را مشاهده کرده و دریابید که واقعاً در طول روز چند ساعت کار مفید انجام می دهید.

  1. بررسی فرایندهای انجام شده

هر کارمندی سرعت مختصی برای انجام کارهای خود دارد. برخی آهسته کار می کنند و در مقابل برخی دیگر سرعت بسیار بالایی دارند. استفاده از نرم افزارهایی که روند انجام کارها را بررسی می کند، می تواند در این مرحله مفید باشد. با ملاحظه این نرم افزارها می توانید ببینید هر کارمند در چه مرحله ای از انجام کارها بوده و با چه سرعتی در حال انجام است؛ برای مثال در این نرم افزار فهرست تماس های تلفنی، جلسات پیش رو، تاریخ دقیق تحویل پروژه ها و کارهایی از این دست قرار داده شده و شما می توانید اعلانات لازم را از طریق آن به کارمندان اطلاع دهید و بررسی کنید که عملیات در کدام مرحله قرار دارد. عادت به این نوع بررسی ها می تواند در طول زمان به افزایش بهره وری شما و کارمندانتان منجر شود.

  1. استفاده از نرم افزارهای پیش بینی متن

تایپ کردن یکی از وظایف اصلی کارمندان به شمار می رود که شامل ایمیل کردن تا پردازش متن ها و تحقیق در همه زمینه هاست. برای افزایش بهره وری می توانید علاوه بر اینکه تایپ ده انگشتی را به کارمندان آموزش بدهید، از نرم افزارهای پیش بینی متن و تصحیح گرامر استفاده کنید. این کار می تواند تا حد زیادی در زمان کارکنان صرفه جویی کند. متأسفانه باید گفت نرم افزارهای پیش بینی متن و تصحیح جملات زیادی که بتواند به زبان فارسی کمک کند، وجود ندارد و نمونه های موجود هم ایرادات اساسی دارند؛ با این حال اگر شرایط کار شما به گونه ای است که به زبان انگلیسی فعالیت می کنید، نمونه های خارجی می توانند بسیار کمک کننده باشند. این نرم افزارها دسته بندی های مختلفی دارند و بسته به اینکه در چه صنعتی فعالیت می کنید، می توانید از میان آن ها بیزینس خود را انتخاب کنید تا لغات تخصصی لازم را داشته باشد.

سخن پایانی

چه به عنوان رئیس و چه به عنوان یک کارمند، اگر احساس می کنید باید در محل کار بهره وری خود را افزایش دهید، این مقاله می تواند راهکارهای خوبی را به شما ارائه دهد. برخی از این موارد باید حتماً توسط مدیر شما انجام شود؛ پس بهتر است بعد از مطالعه، آن را برای مدیر خود نیز ارسال کنید. در بسیاری از اوقات افراد قصد دارند در زمینه کاری خود پیشرفت کنند، اما به درستی نمی دانند که چگونه باید این کار را انجام دهند. شاید این مقاله به نوعی بتواند چراغی در ذهن این افراد روشن کند. به طورکلی هیچ راه سریعی برای توانمندسازی تیم و افزایش بهره وری بیشتر وجود ندارد، بلکه باید بتوانید با رعایت موارد گفته شده و تثبیت این عادات برای خود و کارمندان به آهستگی آن را یاد بگیرید و انجام دهید. آیا تاکنون راه های افزایش بهره وری را در محیط کار خود امتحان کرده اید؟ آیا نتیجه مثبتی هم داشته است؟ نظرات خود را در کامنت با ما در میان بگذارید.

سوالات متداول

در پاسخ به این سؤال باید بگوییم که شما به عنوان رئیس باید بتوانید در زمان کار با کارمندان و دیگر همکاران کاملاً جدی برخورد کنید. جدی بودن به این معنا نیست که رفتار خشونت آمیزی داشته باشید، بلکه باید در عین آرامش، انتظارات خود را از کارمندان بیان کنید.

بهره وری در کار به این معناست که در یک بازه زمانی خاص کارمندان چند درصد از کارها را به اتمام رسانده باشند. برای بررسی دقیق تر باید به کسب و کار خود نگاهی بیندازید و لیست وظایف و پروژه ها را بنویسید. اگر کارمندی در یک بازه زمانی مشخص، عملکرد بهتری از خود نشان بدهد، به این معناست که بهره وری او افزایش یافته است.

بهره وری معیاری برای سنجش کارایی تولید است. بهره وری بالا می تواند به سود بیشتر برای کسب و کارها منجر شود؛ بنابراین برای هر بیزینسی افزایش بهره وری مهم است و برای دستیابی به آن پاداش هایی را در نظر می گیرند.

ادامه مطلب
سطح آلفا چیست؟ چگونه می‌توانیم از آن استفاده کنیم؟
سطح آلفا چیست؟ چگونه می‌توانیم از...

گاهی زندگی سخت می شود. گاهی، فشارهایی که روی شانه هایمان احساس می کنیم سنگین تر از همیشه می شوند؛ گویی تمام توانشان را به کار گرفته اند تا مطمئن شوند که یک آب خوش از گلوی ما پایین نمی رود. در این هنگام، درب های بسته زیادی را پیش روی خود می بینیم که گویی خاصیت ذاتی خود را که همان باز شدن است از یاد برده اند. در نتیجه، چاره ای برایمان نمی ماند جز اینکه به رسم نصیحت انسان های بزرگ تاریخ، سری به درون خودمان بزنیم و همه چیز را از ریشه بازسازی کنیم. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ «امواج ذهنی آلفا» می رویم و از اعماق ذهنمان مسیری هموار به سمت موفقیت مورد علاقه مان باز می کنیم. تا انتهای این ماجرای هیجان انگیز با ما همراه باشید.

کوین هورسلی، استاد حافظه بین المللی:

بسیاری از افراد، هرگز مزه پتانسیل های ذاتی شان را نمی چشند. چون تصمیم گرفته اند فقط دیدی محدود از توانایی هایشان داشته باشند.

حالت آلفا چیست؟

از نظر علمی، چهار موج مغزی در انسان ها وجود دارند. این امواج «دلتا»، «تتا»، «آلفا» و «بتا» نامیده می شوند. موج «دلتا» پایین ترین و موج «بتا» بالاترین فرکانس را دارد. ما بیشتر زندگی خودآگاه خود را در سطح «بتا» می گذرانیم.

برای ورود به کلیدی ترین بخش ذهنمان یعنی ضمیر ناخودآگاه چاره ای جز حضور آگاهانه در سطح «آلفا» نداریم. در این حالت، ذهن ما نه در حالت خواب عمیق است و نه هوشیاری کامل. هر کدام از ما این حالت را به طور ناخودآگاه بارها و بارها در طول زندگی خود تجربه کرده ایم. مثلا چند ثانیه قبل از اینکه به خواب برویم ذهن ما در حالت آلفا قرار می گیرد.

چگونه می توان آگاهانه به سطح آلفا رفت؟

یکی از راه های ساده برای رفتن به سطح آلفا «مراقبه» یا «مدیتیشن» است. لطفا با شنیدن واژه «مراقبه» به یاد روش های عجیب و غریب نیفتید. علمی ترین روش ها برای انجام مراقبه توسط جامعه روانشناسی، پزشکی و محققانی که روی کارکرد ذهن فعالیت می کنند پیشنهاد شده اند.

گذشته از این، مراقبه کردن فرصتی به جسم و روح شما می دهد تا در طول آن چند دقیقه کوتاه، دست از سر هم بردارند و هم کدام در فضایی متفاوت، خودشان را بازسازی کنند. این ماجرا به دلیل جدا شدن ذهن از جسم در طول فرآیند مراقبه ایجاد می شود. در ادامه این گفتار، یک روش بسیار ساده برای مراقبه کردن را با هم مرور می کنیم.

مدیتیشن شمارش نفس ها و سفر به سطح آلفای ذهن

  • یک جای آرام را برای انجام مدیتیشن در نظر بگیرید که تهویه خوبی داشته باشد و از سر و صدای ناگهانی در آن خبری نباشد.
  • در وضعیتی قرار بگیرید که احساس راحتی می کنید. نشسته یا خوابیده، فرقی نمی کند.
  • چشمان خود را ببندید. قرار است از شماره 4 تا 1 را برعکس بشمارید.
  • حالا نفس خود را فرو بدهید و به هنگام بازدم، عدد چهار را در ذهن خود تصور کنید. سعی کنید تمرکزتان را روی شکل این عدد بگذارید و به چیز دیگری فکر نکنید. این کار را تا رسیدن به عدد یک انجام دهید و این بار از یک به چهار بروید.
  • همان طور که بازدم خود را بیرون می دهید با خودتان تکرار کنید: «من آرام و آرام تر می شوم. آرامش من هر لحظه بیشتر می شود.»

تبریک می گوییم. اکنون شما یک سفر کوتاه چند دقیقه ای به سطح آلفای ذهن خود کردید. برای خارج شدن از این سطح هم تنها کافی است چند بار به خودتان بگویید: «من کم کم هوشیار و آگاه می شوم و هنگامی که چشمانم را باز می کنم سرشار از انرژی و سلامتی هستم.» خوب، شاید بپرسید: «این کار چه کمکی به موفقیت ما می کند؟» برایتان خواهیم گفت.

آرنولد شوارتزنگر:

محدودیت شما ذهن شما است. اگر ذهنتان بتواند این رویا را در خود بپروراند که شما توانایی انجام کاری را دارید و صددرصد باورش کنید، می توانید انجامش دهید.

چه کارهایی را می توان در سطح آلفا انجام داد؟

وقتی ذهن شما وارد سطح آلفای امواج ذهنی می شود، به یک پرده سفید و آماده نوشتن تبدیل می گردد. شما می توانید مواردی که در زندگی تان آزارتان می دهند را به شکلی تازه در این برگه سفید بنویسید.

وقتی هوشیار می شوید ضمیر ناخودآگاهتان طبق برنامه جدیدی که برایش نوشته اید عمل می کند. این گونه است که تغییرهایی واقعی در رفتار و موقعیت های زندگی شما ایجاد می شوند. در ادامه به معرفی چند مورد از کارهایی که می توان در سطح آلفای ذهن انجام داد می پردازیم.

1. مدیریت و کاهش استرس

بیشتر ما در طول روزهای زندگی خود با استرس، دست و پنجه نرم می کنیم. وقتی در دوران تحصیل هستیم استرس های ما به نگرانی از بابت نمره یا حاضر شدن پای تخته برمی گردند. کم کم وقتی وارد بازار کار می شویم استرس هایمان رنگ و بوی پول می گیرند و یکی از دغدغه های بزرگمان به دست آوردن پول کافی برای داشتن یک زندگی راحت خواهد بود. وقتی که به پدر یا مادر تبدیل می شویم نگرانی های ریز و درشت فرزندانمان به شکلی کاری تر به ما استرس وارد می کنند.

هر یک از ما برای رها شدن از بار سنگین استرس از روشی ویژه خودمان استفاده می کنیم. گاهی این روش جواب می دهد و گاهی هم نمی دهد. سفر به سطح آلفای امواج ذهنی می تواند آرامش از دست رفته مان را به ما بازگرداند. این روشی است که نه گاهی، بلکه همیشه جواب می دهد.

روش کار

بهترین و سریع ترین راه برای مدیریت کردن استرس در دو گام خلاصه می شود:

  1. علت استرس خود را بیابید و آن را از بین ببرید
  2. کانال را عوض کنید و فکری دیگر را در ذهنتان پررنگ کنید

برای یافتن علت استرس، باید با خودتان خلوت کرده و فهرستی از متهمان این ماجرا را پشت سر هم ردیف کنید. سپس تلاش کنید که این منبع های استرس زا را از خودتان و زندگی تان کنار بگذارید. در این مورد هم دو حالت پیش می آید: یا آن عامل استرس زا قابل حذف از زندگی تان است یا نیست. اگر این کار امکان پذیر است، پس آن را بدون هیچ دلسوزی و مهربانی از زندگی تان بیرون کنید.

اگر نمی توانید از دست عامل استرس زا خلاص شوید باید به سراغ گام دوم بروید و فکرتان را به سوی دیگری هدایت کنید. برای این کار، سفر به حالت آلفای ذهنتان می تواند بسیار چاره ساز باشد.

آماده اید تا یک روش کارآمد را با هم امتحان کنیم؟
  • طبق روشی که با هم آموختیم به سطح آلفا بروید.
  • حالا در این وضعیت، خود را نشسته در یک کلبه چوبی احساس کنید. قدم بردارید و به سمت درب بروید.
  • درب را آرام باز کنید. پشت این درب چوبی، مکانی که دوست دارید آنجا باشید را تصور کنید. فرقی نمی کند کجا، چه زمانی – گذشته یا آینده – چه فصلی یا حتی چه کشوری. اصلا تفاوتی ندارد که این مکان واقعی است یا به دنیای رویاهای شما تعلق دارد. نکته مهم آن است که شما آنجا را دوست دارید.
  • حالا در این مکان وقت بگذرانید. قدم بزنید، نفس عمیق بکشید، بازی کنید، بخندید و حتی کسانی که دوست دارید را به آن مکان دعوت کنید. هیچ محدودیتی وجود ندارد. هیچ کس نمی تواند در آن دنیای ذهنی به شما دستور بدهد، خط و شانه بکشند یا زور بگوید. احساس کنید آزادی، سلامتی و آرامش در تک تک سلول های وجودتان سرشار شده است. لذت ببرید و استراحت کنید.

حضور در این دنیای ذهنی بهترین راه برای تغییر دادن جهت کلی مسیر افکار پر تنش و استرس زا است. این راه برای میلیون ها نفر مثل نسخه ای جادویی عمل کرده و آنها را از دست استرس هایی که گریبانشان را گرفته بود نجات داده است. ادامه دادن این مسیر به شما کمک می کند تا از استرس هایتان قوی تر شوید و بتوانید آنها را به خوبی مدیریت کنید.

این کار انسان آموزش ندیده است که دیگران را به خاطر شرایط بد خود سرزنش می کند. کسی که آموزش را آغاز کرده باشد خود را سرزنش می کند و کسی که آموزش هایش تکمیل شده باشند، نه خود و نه دیگران را سرزنش می کند.

2. مدیریت ترس ها و افزایش شجاعت

سطح آلفا چیست؟ چگونه می توانیم از آن استفاده کنیم؟

برای تمام انسان های روی زمین، مسیر حرکت در ترس ها و فرار از موقعیت های ریسک دار همیشه آسفالت و دوبانده است. گویی کسی از قبل آن را برای حضور ما مهیا کرده است. ولی مسیر شجاعت به هزارتویی می ماند که نه ابتدایش مشخص است و نه می توان انتهایی برای آن پیش بینی کرد. اما هر کس که این مسیر را برمی گزیند در نهایت اوضاع بسیار بهتری نسبت به مسافران جاده ترس ها پیدا می کند.

ترس هایمان جلوی اقدام را می گیرند و انتخاب های ما را بسیار محدود می کنند. مثلا کسانی که ریسک پذیر نیستند، نمی تواند هر سهامی را در بازار بورس انتخاب کنند. آنها به دنبال کم ریسک ترین سهم ها می روند و همه چیز را با نگرانی بررسی می کنند تا مبادا دچار دردسر شوند.

اما کسانی که ریسک پذیری بالایی دارند، روی سهم هایی دست می گذارند که سود بیشتر اما به همان اندازه خطر فراوان تری دارند. آنها امیدوار هستند که همه چیز خوب پیش برود و به سود مورد نظرشان برسند. اگر هم این اتفاق نیفتد، باز هم به انتخاب های پرخطر و هیجان انگیز خود ادامه می دهند. اما این بار شرایط را بهتر می سنجند. اگر می خواهید تکلیف خود را با ترس هایتان روشن کنید یا حتی کم کم به فردی شجاع تر در زندگی تبدیل شوید می توانید از امواج آلفای ذهن خود کمک بگیرید.

روش کار

ترس ها به دو دسته تقسیم می شوند:

  1. ترس های واقعی
  2. ترس های خیالی

ترس های واقعی، مواردی هستند که ما را زنده نگه می دارند. مثلا ترس از تصادف با اتومبیل، ما را وادار می کند که از پل عابر پیاده عبور کنیم یا ترس از بیمار شدن ما را به سمت ورزش کردن و خوردن غذاهای سالم سوق می دهد.

اما ترس های خیالی، چیزهایی هستند که زندگی ما را نابود می کنند. آنها بیشتر از آنکه رنگ و بوی واقعیت داشته باشند، پیش بینی هایی خیالی هستند که ما را در دام وحشت می اندازند. مثلا ترس از بی پول شدن، رها شدن، ترس از حضور در مکان های بسته، ترس از تنهایی یا حتی ترس از ربوده شدن توسط آدم فضایی ها!

اگر می خواهیم زندگی مان به شیوه ای پربار و سرشار از آرامش سپری شود باید هر چه زودتر خودمان را از دست این ترس های خیالی راحت کنیم. برای این کار باید ترس های خیالی را بشکنیم. وقتی ترس ها شکسته می شوند به دو بخش کاملا متفاوت تبدیل می گردند. بخش اول، جوهره خالصی از آن ترس های خیالی و به بدترین شکل ممکن سرشار از انرژی منفی است. اما بخش دوم، نگرشی متفاوت به آن ترس دارد و در واقع، نیمه روشن آن ترس است. این همان جایی است که ما می توانیم با کمک حالت آلفای ذهن خود از آن به نفع خودمان استفاده کنیم.

اما چگونه؟ به این ترتیب پیش بروید:
  • وارد سطح آلفای ذهن خود شوید.
  • ترس خود را جلوی دیدگانتان بیاورید و به شکلی متفاوت به نگاه کنید. با خودتان بگویید: «اگر این ترس وجود نداشته باشد زندگی من چه شکلی به خود می گیرد؟» چند بار این پرسش را با خود تکرار کنید.
  • حالا زمان استفاده از تصویرها است. یک قاب سفید بزرگ را تصور کنید و خودتان را در وضعیتی درون آن قاب ببینید که بدون این ترس در حال زندگی کردن هستید. این تصویر را بزرگ تر و شفاف تر کرده و سعی خود را بر این بگذارید که ترستان را به موضوعی خنده دار و خیالی تبدیل کنید.

با این کار از اُبُهت آن ترس می کاهید و بر شجاعت خود افزون می کنید. در ذهن خود ترستان را در یک قالب آبی رنگ قرار دهید و ابعاد ترستان را کوچک و کوچک تر کنید تا جایی که دیگر به نظرتان چیز مهم و قدرتمندی نیاید. آن را کم رنگ، محو و بی جان نشان دهید. هر چقدر بیشتر این تمرین را تکرار کنید، ترس هایتان ضعیف تر و شما قوی تر می شوید.

3. افزایش انگیزه

انسان بدون نیروی انگیزه، قدم از قدم برنمی دارد. این انگیزه است که موتور حرکت را در وجود انسان به راه می اندازد و او را به جاهایی می رساند که فکرش قد نمی دهد. اگر کُمیت انگیزه مان لَنگ بزند، تلاش هایمان در نظر خودمان و دیگران کم ارزش و حتی بی ارزش جلوه خواهند کرد. وقتی انگیزه خود را افزایش می دهیم استعدادهایمان شکوفا می شوند و از میان بیراه ترین جاده ها مسیری مستقیم به سمت اهدافمان پیدا خواهیم کرد.

روش کار

در این مورد هم می توانید از شیوه غلبه بر ترس ها استفاده کنید. اما این بار به جای تصور خودتان بدون ترس ها، خود را در حالتی تصور کنید که سرشار از انگیزه هستید.

از خودتان بپرسید:

«اگر انگیزه بیشتری در زندگی و کارم داشتن، زندگی ام چگونه می شد؟»

تکرار این فرآیند به شما کمک می کند تا در زندگی واقعی خود به فردی سرشار انگیزه و انرژی تبدیل شوید. به دنبال این ماجرا، بهره وری شما بسیار افزایش پیدا می کند، امید به زندگی تان بسیار بیشتر می شود و فرصت های بسیار بهتری را پیدا خواهید کرد.

لائو تزو:

اگر مشتاق باشید آن را زندگی کنید، آن را همه جا خواهید دید؛ حتی در پیش پا افتاده ترین چیزها.

4. افزایش اعتماد به نفس و باور به توانایی ها

سطح آلفا چیست؟ چگونه می توانیم از آن استفاده کنیم؟

چراغ اعتماد به نفس و باور به توانایی های شگفت انگیزی که سالیان دراز دست نخورده و سرکوب شده در وجودمان حضوری بی رنگ دارند تنها از درون خودمان روشن می شود. هیچ کس و هیچ طریقی نمی تواند اعتماد ما به خودمان را افزایش دهد. این مسیری است که باید به تنهایی در آن حرکت کنیم. ذهن ما در این مسیر کمک حالمان خواهد بود.

روش کار

اعتماد به نفس و باور به توانایی ها یک چهره تکراری ندارند. هر کسی تعریفی ویژه از این موضوع دارد و آن بخش خاص برایش مهم تر از چیزهای دیگر است. مثلا عده ای اعتماد به نفس و توانایی سرمایه گذاری در بورس را دارند و عده ای دیگر باور دارند که می توانند به یک خواننده یا فوتبالیست درجه یک تبدیل شوند. بنابراین، برای پیروزی بیشتر در روش افزایش اعتماد به نفس به کمک امواج ذهنی ابتدا باید نوع اعتماد به نفس خود را انتخاب کنید. پس از این کار :

  • به سطح آلفا بروید.
  • خودتان را در حالتی تصور کنید که با اعتماد به نفس فراوان در حال انجام کار مورد علاقه خود هستید.
  • تصویری که از خودتان می بینید را بزرگ و شفاف کنید و آن را با جزئیات فراوان در پرده ذهنتان به تصویر بکشید.
  • احساس خود را وارد این کار کنید. از انجام کارتان لذت ببرید.
  • حالا از سطح آلفا خارج شوید و ببینید چگونه می توانید آن کار را در واقعیت به تصویر بکشید و راهی برای انجامش بیابید.
  • دوباره به سطح آلفا بروید.
  • این بار سعی کنید از خودتان یک تا چند گام پیشی بگیرید و در ذهنتان خودتان را در حالی تصور کنید که آن کار را باز هم بهتر و عالی تر از دفعه قبل انجام می دهید. تصویر ذهنی خود را بزرگ و شفاف کنید و به آن عمق بدهید.
  • از حالت آلفا خارج شوید و برای رسیدن به آن تصویر ذهنی تازه، برنامه هایتان را تغییر دهید. باید این تصویر را تا زمانی که به هدفتان می رسید در ذهن خود قوی، پررنگ، عمیق و شفاف نگه دارید. با این کار، چالشی با خودتان به راه می اندازید و وارد یک رقابت سازنده با خودتان می شوید. این همان وضعیت ذهنی و حالتی است که پاسخ ها، روش ها و انسان های درست را سر راه زندگی شما قرار می دهد تا در دنیای فیزیکی هم به هدف خود برسید.

قدم بردارید و مسیرهای تازه ای به زندگی تان باز کنید

سطح آلفا چیست؟ چگونه می توانیم از آن استفاده کنیم؟

نمونه هایی که برایتان مثال زدیم، نماد ذره ای از خروار بودند. به شیوه ای مشابه، شما می توانید تمام خواسته های دلخواهتان را با حضور در سطح آلفا به دست بیاورید. تنها کافی است در گام نخست به کارایی این روش ایمان داشته باشید و در گام بعدی آن را در عمل اجرا کنید.

پیروزی از آن کسانی است که دانسته هایشان را در عمل به کار می گیرند و رویای خود را زنده می کنند.

به قول «وین دایر»:

«با همسویی با سرچشمه امکانات، بدون قضاوت، بدون مطالبه و با پذیرا شدن، هر آنچه که در فکرتان با آن همسو شده اید در زندگی تان آشکار می شود.»  

نظر شما چیست؟

اولین کاری که با حضور در سطح آلفا انجام می دهید چه خواهد بود؟ فکر می کنید بین خود اکنونتان با تصوری که از خودتان در رویاهایتان دارید چقدر فاصله وجود داشته باشد؟

ادامه مطلب
بهترین روش های در دست گرفتن کنترل ذهن
با بهترین تکنیک های کنترل ذهن...

آلبرت انشتین: «جهانی که ما برای خودمان ساخته ایم، نتیجه تفکراتمان است. نمی توانیم این دنیا را بدون تغییر طرز تفکرمان تغییر دهیم.»

ذهن از چنان قدرتی برخوردار است که تنها از طریق تخیل فرد را در شرایطی می گذارد که به آن فکر می کرده است. به همین دلیل است که باید به دنبال راهی برای کنترل ذهن بگردیم. حتما برایتان اتفاق افتاده یا کسانی را دیده اید که مثلا برای کنسل کردن قرار ملاقاتشان به دروغ می گویند مریض هستند و چیزی نمی گذرد که بیمار می شوند. جالب تر از همه اینکه معمول اتفاق بد به وقوق می پیوندند تا اتفاقات خوب. شاید به این دلیل است که در اکثر مواقع اعتقاد داریم که این اتفاق خواهد افتاد حتی اگر عقیده هم نداشته باشیم پتانسیلش بسیار بیشتر از اتفاقات خوشایند است.

ارل نایتنگل، روان شناس و نویسنده معروف آمریکایی، در این باره می گوید:«هرچه ما در ناخودآگاه ذهن خود بکاریم و با تکرار از آن تغذیه کنیم، یک روز به واقعیت تبدیل می شود.» این داستان همواره در مورد هر چیزی چه خوب چه بد اتفاق می افتد.

اصول مهم برای کنترل ذهن

گاهی نیز شخصی در نزدیکی شما خمیازه می کشد به طور غیرارادی شما نیز خمیازه می کشید. ممکن است در آن لحظه شما بر خمیازه کشیدن تمرکز نکرده باشید یا شاید به اندازه کافی و مفید استراحت کرده باشید، اما مسئله اینجا است که ضمیر ناخودآگاه یا ذهن نیمه هوشیار شما  از طریق چشم از این اتفاق ناخوشایند با اطلاع شده و شما را با خمیازه های پی درپی غافل گیر می کند.

همه ما هر روزه کارها و فعالیت های زیادی انجام می دهیم و هرکدام قسمتی از مغز و ذهن و احساسات مارا درگیر به خود می کند، شغل برخی ممکن است ایجاب کند که در ارتباط با افراد زیادی با اخلاق، روحیات، نحوه برخورد و فرهنگ متفاوت باشند، برخی ممکن است دورکار باشند و با افراد زیادی ارتباط نداشته باشند مگر تلفنی یا مکاتبه ای یا ممکن است خانه دار باشند و مشغول انجام وظایف سنگین خانه داری باشند.

ارتباط انسان با دیگران یا با خودش تاثیرات مثبت و منفی مختلفی بر روحیه و ذهن او می گذارد. در ادامه به بررسی برخی از تکنیک های مهم برای کنترل ذهن می پردازیم.

1. افکارتان را نشخوار نکنیدبهترین روش های در دست گرفتن کنترل ذهن

یکی از آشناترین عادت های ذهن انسان نشخوار کردن بعضی افکار است که شرایط روحی شخص را از آن چیزی که در واقع هست بدتر می کند. اگر به دنبال راهی برای کنترل ذهن خود می گردید اول باید روی برطرف کردن این موضوع، تمرکز کنید؛ مثلا زمانی که ارباب رجوعی برای انجام کارش به شما مراجعه کرده و رفتار مناسبی نداشته یا شخص شما به عنوان ارباب رجوع به اداره ای مراجعه کرده اید و فرد مسئول رفتاری دور از احترام با شما داشته است.

اولین اتفاقی که پس از ترک محل در ذهن اغلب افراد می افتد مرور اتفاقاتی است که افتاده من چه گفتم او چه گفت، حتی تجربه ثابت کرده که بعد از گذر یک هفته پاسخ های جالب و به قول معروف دندان شکنی به ذهن فرد می رسد. اما یک بار با خود منطقی فکر کنید کسی به جز خود شما در این میان آسیب می بیند؟ خیر!

کسی که پیوسته به موضوعات آزادهنده ای که برایش اتفاق افتاده مرور می کند یا حتی اتفاقاتی را که نیفتاده در ذهنش می سازد، گویی زندانی نامرئی دور خودش می سازد؛ همانطور که فرانکلین روزولت گفته است:

«انسان ها زندانی سرنوشت خود نیستند بلکه تنها زندانی افکار خود هستند.»

چه راهی را پیش بگیریم تا افکارمان را نشخوار نکنیم؟بهترین روش های در دست گرفتن کنترل ذهن

اگر خودتان را دوست دارید کمی منطقی باشید، منطقی به معنای واقعی آن، نه آن چیزی که بعضی افراد از آن به عنوان منطق یاد می کنند. وقتی نشخوار کردن در حال وقوع است خودتان را به دست ذهنتان نسپارید بلکه کنترلش را به دست بگیرید.

ذهن، جزئی از شما است. خودتان را با چیزهای مختلف سرگرم کنید، با کارهایی که تمرکزتان را به سمت  خودشان جلب می کنند. مثل بازی. چقدر بازی می کنید؟ در هر سنی انسان احتیاج به بازی کردن دارد خواه بازی های فیزیکی خواه بازی های الکترونیکی.

بازی هایی مثل لوماسیتی (Lumosity) و الویت (Elevate) که هم نسخه اندروید و هم نسخه iOS آن موجود است بازی های پرطرفدار و جالبی هستند که علاوه بر سرگرم کردن شما به تمرکزتان نیز کمک می کنند.

یکی از بهترین راه حل ها برای مقابله با نشخوار افکار که به شخصه آن را ثمربخش می دانم، این است که گاهی دقیق شرایطی را تصور کنید که ممکن است بعدا شما را درگیر افکار سمی کند. خود را  در آن شرایط بگذارید خود را بسنجید باور کنید که اتفاق افتاده و حالا شما باید خودتان و اوضاع را کنترل کنید.

به خودتان اجازه بدهید که مقابله کردن با اتفاقات را در همان لحظه انجام دهد نه پس از آن. همان طور که گفته می شود باید در هنگام عصبانیت یا به طور کل هر وضع ناخوشایندی بر خود مسلط باشید، بعد از آن نیز باید بر خود مسلط باشید. اعتدال کلید شما برای موفقیت در این امر است؛ بیش از حد فکر کردن نیز شما را به دردسر می اندازد.

2. احساساتی نشوید

خشم، نگرانی و حتی خوشحالی احساسات و هیجانات طبیعی انسان هستند که تا حدود زیادی قدرت تفکر منطقی و توانایی کنترل ذهن را از انسان می گیرند. می پرسید چگونه؟ شنیده اید که می گویند به حرف های زمان عصبانیت و قول های افراد زمان شادی اهمیت ندهید؟!

یکی از راه کارهایی که نتیجه اش ثابت شده، تلقین است. گاهی با خود تکرار کنید که باید در هر شرایطی خونسرد باشید.

3. انتظارات به جا از خودتان داشته باشیدبهترین روش های در دست گرفتن کنترل ذهن

هر گاه صحبت از توقع انسان از خودش می شود ناخودآگاه به یاد جملات زیبای جین وبستر، نویسنده مشهور کتاب بابالنگ دراز میفتم:

«برخی زندگی نمی کنند، مسابقه دو گذاشته اند. می خواهند به هدفی که در افق دوردست دارند برسند. در حالی که نفس هایشان به شماره افتاد. می دوند و زیبایی اطراف خود را نمی بینند.»

دو چیز توجه خواننده را درهنگام خواندن این جملات به خود جلب می کند؛

۱) نفس های آن افراد مذکور به شماره افتاده است. انگار برخی حاضرند به هر قیمتی به هدفشان برسند؛ تلاش و پافشاری بر سر هدف واقعا عالی است اما به چه قیمتی؟ به قیمت از دست دادن زیبایی هایی که روح بخش اند؟! هیچ انسانی نمی تواند زیبایی ها را ازخود دریغ کند و سپس با روحی خسته به هدف برسد. قدم های آخر رسیدن به هدف به انرژی بیشتری احتیاج دارند پس باید روح را تقویت کرد.

۲) چطور می شود به هدفی رسید که برای آن ساخته نشده ایم؟ چطور وقتی برای کاری ساخته نشده ایم می توانیم در آن موفق شویم. اگر در مسیر درست قدم برداریم می دانیم که خواهیم رسید.

ره رو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود، ره رو آن است که آهسته و پیوسته رود

«سعدی»

شناخت فردی کمک کنندست

وقتی شناخت درستی از خودتان داشته باشید در هنگام ناکامی ها و شکست ها هرگز خودتان را سرزنش نمی کنید. اما بارها دیده ایم بعد از یک شکست کوچک برخی افراد به خود سرکوفت می زنند و خود را در همه امور ناتوان خطاب می کنند در صورتی که گاهی بعضی از شکست ها در یک قدمی موفقیت اتفاق می افتد. البته فراموش نکنید که هر که را بهر کاری ساختند.

ریشه بسیاری از افکار سمی انسان بی منطقی او است. اگر روزی در رقابتی شکست خوردید خود را سرزنش نکنید، اول خودتان قاضی خودتان باشید، آیا به اندازه کافی تلاش کرده بودید؟ آیا می دانید کجای مسیر را اشتباه رفته اید؟ به جای نشستن و افسوس خوردن و افکار منفی به فکر چاره و کنترل ذهن خود باشید.

هدفی را که در رسیدن به آن ناکام مانده اید، بنویسید. همه اقداماتی را که انجام داده اید، بنویسید. حتما ذکر کنید که در مسیر رسیدن به هدف در چه وضعیت روحی قرار داشته اید. آیا به اندازه کافی به خودتان و توانایی هایتان ایمان دارید؟ آیا ایمان دارید که اگر در مسیر درست قدم بگذارید به مقصد خواهید رسید؟

4. به خودتان ایمان داشته باشیدبهترین روش های در دست گرفتن کنترل ذهن

بودا می گوید:

«ذهن همه چیز است، به هر چیز فکر کنید به همان تبدیل می شوید.»

پس به جای منفی اندیشی، مثبت بیندیشید. چطور؟ خواهیم گفت.

یکی از سمی ترین افکاری در ذهن بعضی انسان ها وجود دارد، این است که با خود می گوید:

«من نمی توانم.» «من برای این کار ساخته نشده ام.» «ما رو چه به این کارها.»

قطعا با تکرار جملات منفی مثل جملات بالا ذهن نیمه هشیار شما باور خواهد کرد که توانایی  برای انجام هیچ کاری ندارید، همین انرژی را صرف تکرار کردن جملات مثبت کنید.

اگر باور ندارید زندگی نامه افراد موفق را بخوانید

ایلان ماسک صاحب شرکت Space X و مدیر عامل اجرایی شرکت Tesla به ترتیب شرکت تولید صنایع هوافضایی-تجاری در آمریکا و شرکت تولید خودروهای برقی و قطعات مورد نیاز ترن در آمریکا کودکی خوبی نداشت.

او از سوی پدر مورد آزار و اذیت قرار می گرفت، حتی در مدرسه نیز همکلاسی هایش او را کتک می زدندن تا حدی که کارش به بیمارستان می کشید. اما امروز او یکی از سرمایه داران تاثیرگذار و به نام در ایالات متحده و پدری موفق است.

لبخند بزنید، مثبت بیندیشید و به دنبال کنترل ذهن خود باشید. اجازه دهید تا موج فرکانس های مثبت طبیعت به سمت شما به حرکت بیفتد. هرگز اجازه ورود به انسان های منفی به زندگی تان ندهید و تا حد امکان از آنان دوری کنید. اطرافیانتان در موفقیت شما بسیار موثرند.

5. قدرت واژه ها را دست کم نگیریدبهترین روش های در دست گرفتن کنترل ذهن

«باید منتظر بدتر از اینا باشیم.» خودتان دارید اوضاع بدتر را طلب می کنید، این پیش بینی نیست. «دیگه بدتر از این نمی شه.» شاید توجه نکرده باشید ولی این جمله تماما بدترین اتفاقات دنیا را به سمت شما جذب می کند.

یکی از بدترین شکنجه های قرون وسطا این بود که به بدن شخص عسل می مالیدند و او را در چاله ای قرار می دادند. دقیقا کاری که شما با خودتان می کنید همین است. آیا دوست دارید افکار منفی مانند موریانه و مورچه روح شما را ذره ذره از بین ببرد؟

پس پیش داوری نکنید. اصلا زندگی تان را بر پایه احتمالات پیش نبرید، آینده نگری با پیش داوری متفاوت است.

آینده نگری بر پایه شواهد و دلایل منطقی و آشکار است. اما پیش داوری فقط برا پایه اضطراب ها و امور بی منطق است. مثل زمانی که دانش آموزی اسم درسی را در کتاب فیزیک خود می بیند و با خود می گوید درس سختی است از پسش برنمی آیم. جیم ران، کارآفرین و سخنران و نویسنده انگیزشی بزرگ آمریکایی با تاکید بر قدرت واژه ها در این باره می گوید:

«من پی برده ام که وقتی به چیزی فکر می کنید و چیزی را که واقعا می خواهید، به زبان بیاورید، ذهن شما به صورت خودکار شما را در آن مسیر قرار می دهد. بعضی اوقات کافی است تا چند واژه را در ذهنتان تغییر که زندگی تان به مسیر بهتری برود.»

6. مشغول باشید

پیوسته خود را مشغول به انجام کاری ارزشمند نگه دارید. مشغولیت به شما اجازه نمی دهد تا افکار منفی و تخریب گر به ذهن شما خطور کند. مثلا وقتی در حال تمیزکاری منزل هستید و همزمان به موسیقی مورد علاقه تان گوش می دهید، در واقع بر آن متمرکز شده اید و ذهن شما وقتی برای گوش کردن به ندای منفی گرای درونتان ندارد.

7. منطقی باشید

به طور کلی باید گفت یکی از مهم ترین مواردی که برای کنترل ذهن خودتان باید پرورشش بدهید، منطق شما است. منطق کمک می کند تا توقع خود را پایین بیاورید، چه توقع از خودتان چه دیگران. باید قبول کنید که هر کسی توانایی و استعداد خاصی دارد.

8. هرگز نگران آینده نباشیدبهترین روش های در دست گرفتن کنترل ذهن

در حال زندگی کنید و حال را بسازید و حال مانند آجرهایی است که آینده را می سازند. بارهای سنگین ذهنی مثل اینکه چه اتفاقاتی ممکن است در آینده رخ دهد، یا ماشین یا خانه ای می خواهید خریداری کنید اما سرمایه کافی ندارید یا هر کاری که انسان قدرت حمل باری به آن سنگینی ندارد، همه این سنگینی ها را باید به عهده کسی گذاشت که قدرتمند است و با درایت خود همه  امور را به خوبی مدیریت می کند. تنها کسی که از پس تحمل این بار سنگین برمی آید خدا است.

9. درست نفس بکشید و کنترل ذهن را تجربه کنید

تنفس کاری است که بدن ما به طور خودکار انجام می دهد و ما هیچ آگاهی رو آن نداریم، اما فراموش نکنید نحوه نفس کشیدن را می توان اصلاح کرد. دلیل بیشتر مشکلات فیزیکی ما که در نهایت بر روی روحیه و ذهن ما تاثیر می گذارد، نحوه تنفس ما است.

گاهی فراموش می کنیم نفس های عمیق بکشیم. تنفس سطحی باعث سردرد و بسیاری از مشکلاتی می شود که با کمی تحرک (حرکات کششی آرام) و تنفس بهتر برای اکسیژرسانی مناسب به اندام ها در  نتیجه باید دم عمیق از بینی و  بازدم از دهان انجام شود. از نر م افزار گوشی همراه headspace برای تصحیح تنفس خود کمک بگیرید. فراموش نکنید ورزش منظم روزی ۱۵ دقیقه روحیه را  شاداب می کند.

سخن آخر

  «مولانا»: آن چه در جستن آنی، آنی

ادامه مطلب
ایروبیک ذهنی
ایروبیک ذهنی چیست؟ راهکارهایی برای افزایش...

تمرین هایی کاربردی برای افزایش توان ذهنی

ذهن ما تمام چیزی است که داریم. حتی اگر جسم مان توانایی طبیعی خود را از دست بدهد، باز هم می توانیم با کمک ذهنمان دوباره جسم خود را سرپا کنیم. اما وقتی ذهنمان خسته باشد یا در طول عمرمان استفاده چندانی از آن نکرده باشیم، رفته رفته قدرت عظیم خود را از دست می دهد. آن هنگام است که وجودمان در این جهان به هیچ تبدیل می شود.

خبر خوب اینکه می توان با کمک ایروبیک ذهنی و انجام تمرین هایی بسیار ساده، توان ذهنی را قوی نگه داشت. در این مقاله از خانه سرمایه به سراغ چند تمرین برای داشتن ذهن قدرتمند و افزایش توان ذهنی می رویم. تا پایان این ماجرای سرنوشت ساز با ما همراه باشید.

مارکوس گاروی، فعال صنعت نشر

کسی که قادر به توسعه و استفاده از ذهن خود نباشد، برده کس دیگری است که از ذهن خود استفاده می کند.

از جسمتان غافل نشوید

شاید توصیه «مراقب سلامتی خودتان باشید» بتواند عنوان تکراری ترین سخن جهان را به خود اختصاص دهد. اما پندی ساده است که اهمیت بسیار زیادی دارد. در حقیقت، شما نمی توانید به دنبال افزایش توان ذهنی خود باشید، اما به بُعد فیزیکی مغزتان توجه نکنید. مواردی مانند، به طور منظم ورزش کردن، نوشیدن آب به مقدار کافی، خوردن مرغ و ماهی، مصرف مغزهایی مانند گردو، بادام و فندق، به حداقل رساندن مصرف روغن های غیر طبیعی و نمک، جایگزین کردن میوه ها با تنقلات، کم کردن استفاده از شکر یا قندهای مصنوعی، تناسب وزنی و اندامی به شما کمک می کند تا بُعد جسمی ذهنتان را سالم و تندرست نگه دارید.

واقع بینی چندان هم ویژگی خوبی نیست

شاید افرادی را دیده باشید که خودشان را واقع بین توصیف می کنند. آن ها سر صبر، ریزترین و ناراحت کننده ترین ماجراها را با جزئیات زیاد تعریف می کنند و در انتها برای اینکه کسی به آنها تهمت بدبینی نزند، دست پیش را پس می گیرند و می گویند: «البته من بدبین نیستم. فقط واقعیت ها را به شکلی منطقی بیان می کنم.» لحظه ای با خودتان فکر کنید. اکنون دنیا به سوی تفکر چه کسانی جهت پیدا کرده است؟

واقع بین هایی که در هر چیزی عیبی را کشف می کنند یا دیوانه های خوش بینی که باور دارند، صلح جهانی رویایی دور از ذهن نیست، آب و هوا و تغییرات اقلیمی در حال بازگشت به روند طبیعی خود هستند، فقر در جهان کم رنگ تر شده است و بسیاری از بیماری ها، فرهنگ ها و تعصب هایی که با تیشه به ریشه بشریت افتاده بودند یا ریشه کن شده اند یا در حال نابودی هستند؛ کسانی که فکر می کنند، می توانند از خودشان میراثی ماندگار، مثبت و سازنده باقی بگذارند.

در حقیقت، تاثیری که بدبینی روی ذهن انسان می گذارد، بسیار مخرب است. فردی که در نگرش منفی غرق شده است، خودش، اطرافیانش و جهان پیرامونش را در تباهی و تاریکی ابدی، آن هم بدون هیچ راه فراری تصور می کند. این نگرش باعث می شود که ذهن به سراغ توانایی های شگفت انگیز خود نرود، هیچ سوالی را حل نکند و به دنبال یافتن هیچ پاسخی نگردد.

اگر می خواهید ذهنی قدرتمندی داشته باشید باید نوع نگاه خود به همه چیز را تغییر دهید تا بتوانید چاره ای برای حل مشکلات و کشف فرصت های تازه بیابید. یادتان باشد برای ذهن شما یافتن راه چاره و کشف فرصت های طلایی، نوعی ایروبیک ذهنی به شمار می رود.

باب پراکتور

انرژی های منفی را درباره ناتوانی در انجام کارها نشنیده بگیرید و فقط بر چگونگی انجام دادن آن متمرکز شوید.

بین زمان های تمرکز، استراحت کنید

ایروبیک ذهنی

فقدان تازگی و انجام پیوسته کارهای تکراری یکی از عوامل خستگی ذهنی، از دست دادن تمرکز و بی میلی به انجام کارها است. بیشتر ما فکر می کنیم که با ساعت های کاری طولانی می توانیم به موفقیت بیشتر، کار عمیق تر و درآمد افزون تر برسیم. در حالی که ذهن ما از بیخ و بُن با این ایده مخالف است. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنیم.

تصور کنید که می خواهید از شر چربی های اضافه جسم خود خلاص شوید و اندام ورزیده ای داشته باشید. برای رسیدن به این هدف در یک باشگاه بدن سازی ثبت نام می کنید. روز اول وقتی دستگاه ها را می بینید هیجان زده می شوید و بدون گرم کردن یا حتی اندازه گیری میزان توانایی تان یک ریز عضلات خود را تحت فشار قرار می دهید.

شاید جسمتان بتواند برای یک یا دو روز این وضعیت را تحمل کند، اما اگر زمان های استراحت خود را مشخص نکنید، به زودی جسمتان شما را قال می گذارد و حتی شاید دچار آسیب شوید.

وقتی همراه با مربی این کار را انجام می دهید از یک روش ساده پیروی می کنید و آن زمان استراحت مشخص میان بازه هایی است که مثلا پرس سینه می زنید. این زمان های استراحت، درست به اندازه زمان هایی که تمرین می کنید برای ساخت عضله های جدید و سوزاندن چربی ها ضروری هستند.

مشابه چنین ماجرایی درست در ذهن شما هم جریان دارد. اگر می خواهید توان ذهنی تان را افزایش دهید باید در میان زمان هایی که ذهنتان گرم کار و تمرکز است، زمان های مشخصی را به استراحت مشغول شوید. توجه داشته باشید که استراحت شما ذهنی است. یعنی باید در آن بازه به سراغ کاری بسیار متفاوت بروید. مثلا می توانید 15 دقیقه مطالعه کنید، یک زبان جدید را بیاموزید و حتی بازی کنید.

با این کار، ذهنتان نفس می کشد و باور می کند که مجبور نیست کاری تکراری و فشرده را در یک بازه زمانی طولانی انجام دهد. به همین دلیل، وقتی زمان استراحت تمام می شود، دست کم سه برابر بیشتر از زمانی که بی وقفه کار می کردید، بازده خواهید داشت.

حجم اضطراب را کاهش دهید

شاید بتوان گفت که زندگی در قرن 21 رکورد اضطراب های تاریخ را شکسته است. حتی گونه های تازه ای از نگرانی های مدرن به وجود آمده اند. تمام انواع استرس و پریشانی، توان ذهنی انسان را نشانه گرفته اند. بنابراین بهترین و اولین تمرین برای داشتن ذهن قدرتمند، پیاده سازی راهکارهایی است که با کمک آنها اضطراب درونی مان کاهش پیدا کند.

به دنبال این نباشید که تمام انواع استرس را از زندگی تان محو کنید. ما به بخشی از این نگرانی های سالم برای مراقبت از خودمان و حرکت به سمت اهدافمان نیاز داریم. مثلا اگر نگران مبتلا شدن به بیماری ها نباشیم، شاید آنچنان هم به عادت های غذایی خود اهمیتی ندهیم یا اگر نگران درجا زدن در زندگی نباشیم، شاید هرگز برای رسیدن به اهدافمان تلاش نکنیم.

روش های ساده ای برای کنترل نگرانی های اضافی وجود دارند. مثلا، تنفس یوگایی، پرداختن به ورزش یوگا، مراقبه، کاهش مصرف کافئین و جایگزین کردن آن با دمنوش های آرامش بخش می تواند به مقدار قابل توجهی از حجم اضطراب های ناسالم بکاهد.

جای مشکل و چالش را با هم عوض کنید

در ذهن ما هر واژه به مفهوم خاصی گره خورده است. مثلا مفهوم واژه «آب» هرگز با مفهوم واژه «کتاب» جابه جا نمی شود. حتی واژه هایی که آن ها را هم خانواده در نظر می گیریم هم در ذهنمان اندکی با یکدیگر تفاوت دارند و هر یک استقلال معنایی خود را حفظ می کنند.

واژه های «مشکل» و «چالش» هم به همین ترتیب هستند. شاید در نگاه اول این دو واژه شبیه به هم باشند، اما ذهن ما مفهومی بسیار متفاوت را برای هر یک در نظر می گیرد و واکنش های جالبی را از خود نشان می دهد. اجازه بدهید چند مورد از تفاوت های ذاتی این دو واژه را با هم بررسی کنیم:

  • مشکل، چیزی است که یا حل نمی شود یا برای حل کردنش باید زمین و آسمان را به هم بدوزیم. اما چالش، معمایی است که بدون تردید راهی برای حل کردنش وجود دارد.
  • مشکل می تواند ما را نابود کند. اما چالش، مسیری برای رشد ما و بیدار کردن توانایی های نهفته مان باز می کند.
  • مشکل یا از پس یک شکست ایجاد می شود یا یک شکست را به وجود می آورد. اما چالش، به دنبال بازخوردها حرکت می کند و از آنها سرنخ می گیرد.

ذهن ما عاشق چالش ها و فراری از مشکلات است. اگر می خواهید میزان بهره وری کاری خود را افزایش دهید، در زندگی تان پیشرفت کنید و راهی برای افزایش توان ذهنی خود بیابید باید در ذهنتان جای واژه «مشکل» و «چالش» را با هم عوض کنید. باید این تغییر را در میان گفتگوهایی که با خودتان و دیگران دارید هم پیاده سازی کنید.

مثلا بگویید: «من با فلان چالش روبه رو هستم.» وقتی چنین گفتگویی را راه می اندازید، ذهن ناخودآگاهتان هم در پاسخ می گوید: «باشد، پس من هم راهی برای حل کردن این چالش پیدا می کنم.» با این کار، ذهنتان به تکاپو می افتد تا مسیرهای تازه را باز کند، راه حل های قدیمی را با هم ترکیب کرده و پُلی برای پیروزی شما بگشاید.

یک زبان جدید یاد بگیرید

ایروبیک ذهنی

یاد گرفتن یک زبان جدید، بسیار بیشتر از چیزی که فکرش را می کنید روی ذهن شما تاثیر مثبت می گذارد. چون این فرایند برای ذهنتان نوعی رمزگشایی جدید از مفهوم های گذشته به شمار می رود. دقت کنید، ما در زبان های متفاوت، مفهوم ها و احساس هایی مشابه و گاهی یکسان را منتقل می کنیم. مثلا جمله های «من عصبانی هستم» یا «من خوشحال هستم» تلاش می کنند مفهوم های نارضایتی یا خشنودی را به شنونده انتقال دهند.

وقتی آگاهانه به دنبال این باشید که با استفاده از آواها و واژه هایی متفاوت، این پیام را به دیگران انتقال دهید، انقلابی در ذهنتان به راه می اندازید. همه زبان ها زیبا و شگفت انگیز هستند. پس در مورد اینکه چه زبان جدیدی را یاد بگیرید وسواس به خرج ندهید. تنها به دنبال یادگیری آوایی باشید که بیشتر به قلبتان نزدیک است.

آرتور گوردون

شگفت انگیز نیست که چطور این فرایند را نادیده می گیریم؟ این نشانه های سیاه و کوچک روی کاغذ، چند ده شکل متفاوت به نام حرف که با ترکیب های نامتناهی بی جانی به نام «واژه» در کنار هم مرتب شده اند تا کسی در دامشان بیفتد.

متفاوت باشید

هر انسان، کلکسیونی کامل از عادت ها است. تعداد کارهای تازه ای که در طول یک روز انجام می دهیم از انگشتان یک دست هم کمتر هستند. همین موضوع باعث می شود که ذهنمان دست از تلاش و تکاپو بردارد و مثل یک پرنده که سوار بر امواج باد است، بدون بال زدن پرواز کند. شاید با خواندن این موضوع فکر کنید که برای این کار باید بسیار تلاش کنید. اما در حقیقت، ماجرا خیلی ساده تر از این حرف ها است. اجازه بدهید چند مورد را برایتان مثال بزنیم:

  • اگر راست دست هستید با دست چپ و اگر چپ دست هستید با دست راست مسواک بزنید.
  • یک متن کوتاه را برعکس بخوانید. مثلا «امروز هوا خوب است» را به صورت «تسا بوخ اوه زورما» بخوانید.
  • هنگام رفتن سر کار، مدرسه، دانشگاه یا خرید از مسیری متفاوت استفاده کنید.
  • در میان انجام یک کار عادی و روتین، یک کار غیر معمولی انجام دهید. مثلا وقتی در حال مطالعه هستید، ناگهان از جایتان بلند شوید و به گلدانتان یک لیوان آب بدهید.
  • هنگام پوشیدن کفش هایتان از پای مخالف شروع کنید. مثلا اگر همیشه پوشیدن کفش را از پای چپ شروع می کردید، این بار از پای راست شروع کنید.
  • جای فنجان چای یا قهوه خود را عوض کنید.
  • ترتیب کارهای روزانه خود را برهم بزنید.
  • و …

هر چقدر که تعداد این تفاوت ها بیشتر باشد، ذهن شما بیشتر به تکاپو می افتد. این راه ساده بهترین تمرین برای افزایش توان ذهنی است. شاید وقتی این کارها را انجام می دهید احساس کنید که اصلا راحت نیستید. این حالت را به فال نیک بگیرید چون به شما ثابت می کند ذهنتان در حال ورزش و رویارویی با وضعیتی تازه است.

به زندگی تان عمق بدهید

زندگی سطحی، یعنی روشی که بیشتر ما بر اساس آن روزهای خود را شب می کنیم. در این روش، هر روز از خواب بلند می شویم، غذا می خوریم، کار می کنیم و بعد می خوابیم. این روند تکراری باعث می شود که در یک چهارچوب مشخص حرکت کنیم و پا را از آن فراتر نگذاریم.

اگر می خواهید برای افزایش توان ذهنی خود قدمی مثبت بردارید، باید راهی برای عمق بخشیدن به زندگی تان پیدا کنید. این موضوع بسته به علاقه هر فرد می تواند گزینه های زیادی را در بربگیرد. اما نیازی نیست به چیزهای پیچیده یا حتی راه های گران قیمت فکر کنید. مثلا می توانید:

  • چینش وسایل اتاق یا دفتر کارتان را تغییر دهید، یکی دو تا گلدان در اتاق بگذارید یا حتی رنگ دیوارها را تغییر دهید.
  • با یک دوست صمیمی به پیاده روی بروید و بدون عجله برای رسیدن به مقصد، فقط به اطرافتان و قدم هایی که با او برمی دارید توجه کنید.
  • بدون برنامه قبلی به سینما بروید و یک فیلم خوب ببینید.
  • از اشیایی که دوست دارید کلکسیون درست کنید.
  • گل و گیاه و حتی سبزیجات خانگی پرورش دهید.
  • ماجراهای خوبی که در طول روز برایتان اتفاق می افتند را با جزئیات بنویسید.
  • شروع به خواندن کتاب در یک ژانر متفاوت کنید.
  • سفال گری یاد بگیرید. این روش به ویژه برای آرام کردن ذهنتان و تخلیه انواع استرس ها بسیار مفید است.

لُپ کلام اینکه، کاری انجام دهید تا روزهایتان از روند معمولی و روتین خارج شوند. هر چقدر که بیشتر در جزئیات کارهای تازه خود عمیق شوید، بخشی متفاوت و ناشناخته از زندگی را کشف خواهید کرد که مدت ها از دسترستان دور بوده است. این موضوع، نه تنها توان ذهنی تان را افزایش می دهد بلکه روزهایی شادتر، پر انرژی تر و آرام تر را برایتان به ارمغان می آورد.

اگنس مارتین، نقاش

زیبایی هنر، راز و رمز زندگی است. زیبایی در چشم نیست، بلکه در ذهن است.

می توان باز هم قوی تر شد

همان طور که عضله های بدن در صورت حرکت نکردن ضعیف و ناتوان می شوند، ذهن ما هم در صورت اسیر شدن در حجم کارهای خودکار – همان عادت ها – و دور شدن از خلاقیت، کارایی خود را از دست می دهد.

اگر می خواهیم به اهدافی که برای زندگی مان مشخص کرده ایم برسیم یا در مسیر تلاش برای آنها پر قدرت باقی بمانیم باید از راه های مختلف، توان ذهنی خود را حفظ کرده و آن را افزایش دهیم. یادتان باشد، بزرگ ترین دوست و قابل اعتمادترین همراه شما در زندگی، ذهنتان است.

حالا نوبت شما است

از چه راهی برای افزایش توان ذهنی خود استفاده می کنید؟ به جز زبان مادری تان به چه زبان دیگری مسلط هستید؟

ادامه مطلب
کوچینگ چیست؟
کوچینگ چیست و به چه روش‌هایی...

اگر واژه کوچ یا کوچینگ را در واژه نامه های فارسی جستجو کنید مسلماً به نتیجه مطلوبی دست پیدا نخواهید کرد؛ اما اگر انگلیسی این واژه یعنی Coach یا Coaching را جستجو کنید به داستان های جذابی می رسید.

تاریخچه کوچینگ

این داستان از روستایی در شمال غربی مجارستان با نام کاکس (Kocs) شروع می شود. روستای کاکس در قرن پانزدهم میلادی از طریق ساختن چرخ و حمل کالا بین وین و بوداپست معاش خود را می گذراند.

در همین احوال یک سازنده درشکه، کالسکه هایی را طراحی کرد که نسبت به سایر کالسکه های آن زمان بزرگ تر و راحت تر بود. این کالسکه ها با نام کالسکه های کاکس شناخته شدند و این کلمه بعدها به کوچ در زبان انگلیسی تغییر شکل داد.

این کلمه در آلمانی با کلمه Kutsche، در فرانسه با کلمه Coche و در انگلیسی با نام Coach به کار رفت. اکنون همه کلمات مشابهی که در زبان انگلیسی برای موتورها یا سایر وسایل نقلیه استفاده می شود، ریشه در این کلمه دارد.

کوچینگ چیست؟

کاربرد کلمه کوچ در دنیای امروز

این کلمه، در دنیای مدرن استعاره ای از همان کالسکه است. دانشجویان و دانش آموزان در دهه سوم قرن هجدهم میلادی از این کلمه، برای معلمان سرخانه استفاده می کردند.

همچنین از این واژه برای مربیان ورزشی در دهه هشتم قرن هجدهم باب شد. عده ای از آنها نیز، غالباً در هنر و ورزش فعالیت می کردند؛ اما امروزه افراد در حوزه های مختلفی می توانند مهارت کوچینگ کسب کنند. این افراد، به مراجعانی که نیاز به راهنمایی و سامان بخشی داشتند کمک می کردند تا راحت تر به اهدافشان دست یابند.

کوچ (Coach) کیست؟

این افراد، تسهیل گرانی هستند که به شما کمک می کنند به آگاهی برسید و مسائل را خودتان کشف کنید و یاد بگیرید. آنها،  هرگز به شما راهکار مشخص نمی دهند، بلکه آن ها با استفاده از ابزارهایی کارآمد در حرفه خود (مانند گوش دادن فعال، پرسیدن سؤالات مؤثر و قدرتمند و بازخورد)، به شما کمک می کنند تا نقشه راه را برای پیشبرد اهدافتان تعیین کنید.

آن ها در حقیقت به افراد کمک می کنند که خودشان با رسیدن به آگاهی و پاسخ ها، میان آن کسی که هستند و آن کسی که می خواهند باشند پلی ایجاد کنند. همچنین به افراد کمک می کنند تا افکار و پیچیدگی های ذهن خود را خودشان سروسامان دهند، ساده کنند و به شفافیت برسند.

کوچینگ چیست؟

کوچینگ چیست؟

کوچینگ یک گفتگوی آگاهانه به منظور توانمند کردن یک فرد یا گروه در جهت رسیدن به اهداف است. کوچ ها با مراجعین خود صحبت کرده و مسیر موردنظر در جهت رسیدن به هدف را با وی ترسیم می کنند. آنها درواقع با مراجعه کننده خود شریک می شوند تا به آن ها برای طراحی و رسیدن به آنچه تمایل دارند دست پیدا کنند کمک کنند.

کوچینگ به شفافیت مسیر و اقدام اصولی و آگاهانه کمک شایانی می کند. همچنین روندی است که جهت بهبود عملکرد افراد در زندگی حرفه ای، اجتماعی و حتی عاطفی به کار گرفته می شود.

تمرکز کوچینگ به جای گذشته بر حال و آینده (نزدیک) فرد است و به کنکاش و رفع مسائل و مشکلات گذشته نمی پردازند. در این فرآیند، باور بر این است که افراد بهترین مسیر را خودشان می توانند تشخیص دهند. ازاین رو در این فرآیند، انتخاب کننده و پیش برنده جلسه خود مراجعه کننده است و کوچ فقط نقش یک تسهیلگر را بازی می کند.

مسئولیت کوچ به این شکل تعریف می شود

  • کشف، وضوح و همراه شدن با آنچه مراجعه کننده می خواهد به آن برسد.
  • تشویق مراجعه کننده برای کشف دنیای خود
  • یافتن راه حل و استراتژی های مراجعه کننده
  • کمک به مراجعه جهت انتخاب مسیر و مجاب کردن او به مسئولیت پذیری

او چه کارهایی انجام نمی دهد؟

  • او برای مراجعه کننده تصمیم نمی گیرد.
  • او مسیر مشخص به مراجعه کننده پیشنهاد نمی کند.
  • او آموزش نمی دهد یا توصیه نمی کند.

به عبارت دیگر، مراجعه کننده است که تصمیم می گیرد که هدف یا مشکل خودش چیست و می خواهد بر چه چیزی تمرکز کند، نه یک کوچ.

این فرد ماهر، آموزش نمی دهد یا توصیه نمی دهد اما سؤال می پرسد و گوش می دهد. همچنین پیگیر یادگیری فردی، رشد و تغییر مراجعه کننده است.

در یک ارتباط کوچینگی این مراجعه کننده است که مراحل حرکت و عمل خود را مشخص می کند.

کوچینگ چیست؟

تفاوت آموزش و تعلیم با کوچینگ چیست؟

در آموزش و تعلیم، ما با آموزگاری خبره روبرو هستیم که دانش خود را به دانش آموزان می آموزد. درواقع یک رابطه یک سویه وجود دارد که اطلاعات از فردی به فرد دیگر منتقل شود.

ولی در کوچینگ، مراجعه کننده دانشی نمی آموزد. گرچه فرآیند آموزش مانند کوچینگ از تعامل و مشارکت میان شاگرد و معلم برخوردار است ولی در کوچینگ مراجعه کننده مجهز به دانشی است که نیاز به سامان بخشیدن دارد. درحالی که شاگرد نیازمند کسب دانش از معلم است و تعاملات غالباً از سوی معلم صورت می گیرد.

همچنین، فاصله دانشِ معلم با دانش آموز بسیار زیاد است و «جواب درست» همواره در اختیار معلمان است. در حالی در کوچینگ در جستجوی پاسخ درست مشخص نیستیم و مراجعه کننده با کمک کوچ می تواند پاسخ مناسب برای مسیر خود را بیابد.

کوچینگ چیست؟

تفاوت منتورینگ و کوچینگ چیست؟

منتورینگ شباهت زیادی به کوچینگ دارد. مرشد راهنمایی ا ست که با کمک کردن به افراد، سرعت آن ها را در یادگیری و پیشرفت افزایش می دهد.

در کسب و کارهای پیشرو، افرادی را در سمت منتور منصوب می کنند. این راهنمایان عضوی از زنجیره مدیریت شرکت نیستند و می توانید با خیالی آسوده از بینش های آن ها استفاده کنید. این افراد (منتورها) بسیار با تجربه اند و درزمینه کسب و کار تخصص بسیار زیادی دارند.

رابطه منتورینگ معمولاً بر آینده، پیشرفت شغلی و گشایش افق های بینش کارمندان متمرکز است. در مقابل، کوچینگ بیشتر بر «اینجا و اکنون» و حل مشکلات و مسائل امروز تمرکز دارد.

کوچینگ چیست؟

تفاوت مشاوره و کوچینگ چیست؟

مشاوره بیشتر شبیه مداخله ای درمانی است. تمرکز مشاوره برگذشته است. مشاور سعی می کند فرد را در عبور از موانع و مسائل گذشته یاری دهد و او را به سوی آینده به حرکت درآورد. تمرکز مشاوره می تواند بر احوالات درونی یا شرایط بیرونی افراد باشد.

کوچ خواستار ایجاد یک ارتباط مؤثر با مراجعین است؛ یعنی یک زیربنا برای این رابطه ایجاد کند که بسیار مستحکم باشد. این زیربنا شامل رازداری، امنیت، احساس اعتماد و اطمینان است و این عوامل سبب می شوند تا مراجعه کننده بتواند تمام مشکلات و دغدغه اش را بدون هیچ واهمه ای بیان کند و به خودش اجازه دهد حرف هایی را بزند که با بقیه مطرح نمی کند. ایجاد این فضا، خود یک مهارت است که این امنیت و اعتماد را به وجود می آورد.

سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که آیا افراد حرفه ایی در این حوزه، طبق یک چهارچوب خاص و یک اصول اخلاقی مشخص، رفتار می کنند؟

در اینجا اصول اخلاقی می گوید، او مانند یک آینه ی شفاف عمل می کند که اگر واقعیتی را می بیند، آن را جلوی شما بگذارد تا خودتان آن را ببینید. این آینه هیچ گونه قضاوتی نمی کند؛ ولی اگر قضاوت کند، این آینه چندان آینه شفافی نیست!

کوچینگ چیست؟

یک کوچ حرفه ای چه ویژگی هایی دارد؟

یک فرد ماهر در این حوزه، رازدار و بدون قضاوت است. او احترام مراجعش را حفظ کرده و حرف های او را باور دارد. درواقع فردی است که باورهای درونی اش را به نمایش می گذارد؛ درعین حالی که قضاوت ندارد و در خدمت مراجع است.

یک بخش دیگر که برای وی باید اضافه کنیم که همان ۱۱ صلاحیت فدراسیون بین المللی کوچینگ (Icf) است. این صلاحیت ها به وی در ایجاد رابطه اثربخش کمک می کند.

کوچینگ چیست؟

فرآیند کوچینگ به چه صورت است؟

مراجعی که وارد این فرآیند می شود، دنبال ایجاد یک تغییر است. او می خواهد به چیزی می رسد که اکنون ندارد. اینکه چرا به هدف خود نرسیده علل مختلفی دارد.

ممکن است از توانایی های خود ناآگاه است یا سرعت او برای رسیدن به هدف کند است. پس اینجا این شخص کمک لازم دارد. این دغدغه، دغدغه ی مراجع است. دغدغه کوچ این است که مراجعش به چیزی که می خواهد برسد.

یکی از تفاوت های کوچینگ با حرفه های دیگر این است که او باید بداند مراجعش در حال حاضر کجاست و به کجا می خواهد برسد. وقتی مراجع کاملاً می فهمد الآن دقیقاً کجاست و می خواهد کجا باشد، دراین بین یک فاصله به وجود می آید و مراجع می تواند این فاصله را به وضوح ببیند.

اینجاست که او با ابزارهایی که دارد و محیط امن و ارتباطی که ایجاد کرده، مراجع را ترغیب به اقدام می کند. همچنین گام هایی به آن سمت که مراجع تمایل به رفتن دارد ایجاد می کند.

چنانچه این قدم ها با تشویق، ترغیب و قدردانی همراه باشد و تمام این مهارت ها کمک کند که این مراجع، قوت درون، استعدادها و توانمندی هایش را بیشتر بشناسد، اقدام و برنامه ریزی برای رسیدن به خواسته ی مراجع با تعهد، کامل می شود.

کاری که مراجع مسئول آن است، برای انجام آن اقدام می کند و یک نفر را در کنارش دارد که می داند در تمام طول مسیر همراه اوست و هر موقع بخواهد می تواند از او کمک بگیرد.

کوچینگ چیست؟

نتیجه گیری

برای درک اینکه «کوچینگ دقیقاً چیست» باید در تجربیات شخصی خود تأمل کنید. بدانید دقیقاً کجا هستید؟ توانمندی های خود را به خاطر آورید. درواقع باید بتوانید دغدغه ای که دارید به تصویر بکشید.

اگر ندانید چه می خواهید مراجعه به کوچ چندان کمکی به شما نمی کند… کوچینگ یعنی به دیگران دریافتن راه حل مشکلاتشان کمک کنیم تا عملکردشان بهبود یابد

کوچینگ یکی از شیوه های بسیار کارآمد آموزش به افراد است که در محیط های کسب و کار هم طرفداران فراوانی دارد.

ادامه مطلب
انگیزه چیست؟
انگیزه چیست و چه عواملی باعث...

وقتی بزرگ شدی دوست داری چی کاره شوی؟ دکتر! چرا؟ چون اگر بچه ها مریض شدن درمانشون کنم. نظیر گفت گوی بالا را زیاد شنیده ایم. انسان از همان کودکی به دنبال هدف گذاری است که صد در صد انگیزه ای پشت آن است. این کودک در صدد آن است تا با پزشک شدن به کودکان خدمت کند. حال ممکن است این کودک در فیلم و برنامه های کودک مطالبی شنیده باشد یا در برخورد با پزشکان با این حرفه آشنا و به آن علاقه مند شده است و  به عبارت دیگر در وجود آن فرد انگیزه ایجاد کرده است.

انگیزه

انگیزه یک یا مجموعه ای از عوامل است که فرد را به سمت انجام کاری هدایت می کند. شاید بتوان گفت مهم ترین عامل برای حرکت شخص به سوی هدف انگیزه است، زیرا تا نیرویی اولیه برای آغاز نباشد هرگز نمی توان حرکت کرد. تا انگیزه نباشد نمی توان مقصد را شناخت، مسیرها را بررسی کرد و به راه افتاد. برای مثال می خواهید به مسافرت بروید اگر قصد دارید از هوای خنک، طبیعت سرسبز و آبشارهای زیبا و دشت های مرتفع لذت ببرید به سمت استان لرستان می روید. هرگز در این راه به سمت دیگری منحرف نخواهید شد، زیرا می دانید در جنوب یا شرق کشور هرگز چنین چیزی را نخواهید یافت. گاهی هم هدف به عنوان یک انگیزاننده عمل کرده و شما را در جهت هدف سوق می دهد. شرایطی را در نظر بگیرید که در حالی که از دیدن منظره ای زیبا لذت می برید با خود می گویید:

«اگر نقاشی بلد بودم این منظره را می کشیدم.» هدف در این جا کشیدن آن منظره است همین در شما انگیزه ایجاد می کند تا به کلاس نقاشی رفته و آموزش ببینید. در حقیقت انگیزاننده ها عواملی هستند که مانند جرقه عمل می کنند. وجودشان سبب یه حرکت افتادن یا سریع تر شدن حرکت شما می شود.

چگونه انگیزه ایجاد می شود؟

انگیزه چیست؟

سوال جالبی است. زیرا از افراد زیادی می شنویم که با مشکل بی انگیزگی مواجه هستند، پس پاسخ این سوال گره گشای مشکل بسیاری از افراد است. آرزوها و رویاهای ما منبع خوبی برای ایجاد انگیزه هستند. روان شناس آمریکایی آبراهام مازلو می گوید که انسان ها به طور ذاتی دوست دارند خودشان را به بهترین نوع هرچیز برسانند، به نهایت توانایی ها و استعدادهای خودشان دست پیدا کنند، در شرایط قابل قبول از زندگی در بهترین امکانات اولیه رفاهی و امنیت قرار بگیرند و بعد مسائل مهم تری مثل یافتن افراد درست در زندگی و داشتن اعتماد به نفس را مدنظر قرار می گیرند.

یکی از مهم ترین سوالاتی که باید از خودتان بپرسید این است که چرا این کار را باید انجام دهم؟ پاسخ های متعددی وجود خواهد داشت، مثلا برای امرار معاش سرکار می روید، برای رفع گرسنگی غذا می خورید، برای رفع خستگی می خوابید و خیلی فعالیت های دیگر با اهداف دیگر. نکته مهم این خواهد بود که شما هرگز این سوال را در ارتباط چرایی غذا خوردنتان نمی پرسید، موضوع خیلی مهم تر از آن است، مثلا شما کاری را چون علاقه مند هستید انجام می دهید، یا چون در کودکی آرزویش را داشتید حالا پیگیر هستید و می خواهید موفقیتی به دست بیاورید.

عوامل بیرونی و درونی انگیزه

عوامل مهم درونی هر انسانی تفکرات و خواسته ها یا همان آرزوها از پر اهمیت ترین عوامل تاثیرگذار بر ایجاد انگیزه هستند. حتما شنیده اید که می گویند «جوینده یابنده است.» این ضرب المثل در حقیقت همان عنصر انگیزه را نشان می دهد، هنگامی که فردی  به دنبال هدفی است به آن خواهد رسید اگر انگیزه ای برای رسیدن وجود نداشته باشد، رسیدنی هم در کار نخواهد بود. به همان اندازه که علاقه فردی به عنوان یک عامل درونی در انگیزه تاثیرگذار است، محیط اطراف نیز تاثیرگذار است. افرادی که با آن ها در ارتباط هستید نیرویی هستند که با تاثیر بر انگیزه شما می توانند شما را به سمت اهداف سوق دهند یا شما را از اهدافتان دور کنند، پس مهم است که با چه کسانی معاشرت می کنید. اهداف و تفکراتتان را با همه در میان نگذارید. برای ایجاد انگیزه یا به عبارت دیگر تامین سوخت اولیه برای حرکت با کسانی که مثبت نگر و خبره هستند مشورت کنید.

راهکارهای ایجاد انگیزه

انگیزه چیست؟

۱- یک کاغذ و قلم بردارید

در بالای صفحه سوالی که پیش تر مطرح شد بنویسید، سعی کنید به آن پاسخ دهید. متناسب با پاسخی دادید جوانب را بسنجید، آیا واقعا ارزش تلاش را دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، در ارتباط با هدفتان جستجو کنید. بالا رفتن اطلاعات شما باعث می شود از تاریکی خارج شوید، همین عامل خود یک انگیزاننده است. برای خودتان انگیزش ایجاد کنید. همین کاغذ را پس از تکمیل شدن موارد آن به جایی از اتاقتان نصب کنید که جلوی چشم باشد هر روز آن را نگاه کنید. هر چیز دیگری که به هدفتان مرتبط است را جلوی چشمانتان داشته باشید. بهترین روش این است که عکس یا نوشته ای داشته باشید که شما را به یاد آن بیندازد تا هرگز هدف را فراموش نکنید.

۲- کاغذ را کنار نگذارید شما به برنامه ریزی نیز نیازمندید

با برنامه ریزی به طور مرتب و دسته بندی شده همه کارهای روتین، امکانات، هزینه ها کسانی که می خواهید با آن ها مشورت کنید، اگر به آموزش احتیاج دارید منابع یا افراد یا آموزشگاه های مد نظرتان را بنویسید. برای استراحت و استحمام و صرف غذا، پرداختن کار و انجام مسئولیت ها زمان تعیین کنید. درهم بودن کارها و بی نظمی فقط شما را سردر گم و کلافه می کند و در نهایت انگیزه ای نمی ماند.

۳- فیلم ها، کتاب ها و مستندها

نیز مشوق های خوبی در مسیر ایجاد انگیزه و تقویت آن هستند. گاهی پاسخ سوالاتتان را از لابه لای داستان ها می توانید بیابید. زندگی نامه استیو جابز حرف های زیادی برای گفتن دارد، چیزهایی که تجربه کرده، اقداماتی که انجام داده و دوستانی که در مسیر هدف پیدا کرده به شما یاد می دهد که چطور انتخاب کنید تا در مسیر درست قدم بگذارید.

۴- الگو بگیرید و سرمشق برگزینید

همانطور که قبلا هم گفتیم مطالعه زندگی نامه افراد موفق بسیار در ایجاد انگیزه به شما کمک می کند. شناخت افراد موفق در زمینه مورد نظر شما بسیار تاثیرگذار و راه گشا است. از تجربیات آن ها درس و از اقدامات آنان ایده بگیرید. سرمشق قرار دادن افراد موفق در زندگی و پا گذاشتن در مسیری که قبلا رفته اند کمک می کند تا از شکست های احتمالی که ممکن است اعتماد به نفس و انگیزه را تحت تاثیر قرار دهد، جلوگیری بشود. فراموش نکنید عمر ما آنقدر طولانی نیست که همه چیز را خودمان تجربه کنیم. سه مورد بسیار مهم در مورد انگیزه جهت هی، پافشاری و عمق است. در تعیین جهت به شما کمک می کند مسیر را بهتر تشخیص دهید و به سمت آن حرکت کنید. پافشاری و صبر کلید موفقیت شما در هر کاری است. همیشه بخاطر بسپارید اینکه در هر شرایطی انگیزه تان قوی بماند خیلی اهمیت دارد. عمق نیز به این اشاره دارد که تا چه میزانی برای رسیدن به هدفتان مایه می گذارید. طبیعتا هرچه اهمیت کاری بالاتر می رود میزان تلاش شما نیز باید بالا برود.

عوامل کشنده انگیزه

انگیزه چیست؟

رابرت هاف می گوید:

«تنبلی ماده اولیه و سرّی شکست است، اما معمولا توسط فرد شکست خورده پنهان می شود.» پس با تنبلی خداحافظی کنید.

تنبلی یکی از مهم ترین عوامل از بین برنده انگیزه است، اگر دقت کرده باشید افرادی که بخاطر تنبلی به اهدافشان دست نیافته اند، توجیهات جالبی دارند؛ مثلا: هیچکس از پس این کار برنمی آید، برای انجام این کار باید بهترین امکانات را داشت من که ندارم و من نمی توانم یاد بگیرم و … هرگز بهانه تراشی نکنید. موفق ترین انسان ها با کم ترین امکانات به اینجا رسیده اند. “نمی توانم” واژه درستی نیست، بگویید “نمی خواهم” یاد بگیرم. اکثر مواقع نمی توانم گفتن ها از زبان افراد توانمندی است که یک نقطه ضعف دارند و آن هم تنبلیست. اگر قرار بود بعضی از ناتوانی ها جلوی پیشرفت و ترقی را بگیرد استیون هاوکینگ بعد از عود بیماریش باید در کنج خانه می نشست و فقط افسوس و حسرت می خورد. اما نکته جالب توجه این است که موفق ترین اثرش را به نام «نظریه ای برای همه چیز» در زمان اوج ناتوانی اش نوشت. پیشنهاد می کنم اگر از تنبلی رنج می برید فیلم زندگی نامه این دانشمند بزرگ را که به نام کتاب اوست یعنی « نظریه ای برای همه چیز» را حتما تماشا کنید.

یک ضرب المثل ژاپنی می گوید:

«اگر هفت بار زمین خوردی، هشت بار برخیز.»

مصداق این ضرب المثل خود ژاپنی ها هستند که موفقیت و پیشرفتشان چه در صنعت و چه در فرهنگ چشمگیر است. شکست بهترین موردی است که به شما نشان می دهد کجای راه را اشتباه آمده اید، پس بهترین واکنش در مواجهه با شکست پذیرفتن آن و یادداشت اتفاقات و اقدامات شما است و بطور کلی اینکه چطور شکست خوردید. شاید حفظ انگیزه پس از شکست سخت باشد اما از دست دادن آن و رها کردن همه چیز هیچ کاری را به پیش نمی برد. پس نگاهتان فقط و فقط به اهدافتان باشد. ترس از شکست نیز از مواردی است که انگیزه را می کشد. آیا واقعا ارزش دارد برای اتفاقات احتمالی که ممکن است اصلا اتفاق نیفتد به خواسته ها و آرزوهایمان پشت کنیم؟ آیا فکر اینکه ممکن است زمان غذا خوردن چیزی در گلویتان بپرد، مانع از این می شود که برای رفع گرسنگی غذا بخورید؟ وجود ترس طبیعی است اما باید جسور بود و دل را به دریا زد، اگر راه نیفتید هرگز نخواهید رسید. احتیاط کار خوبی است اما نباید مانع از پیشرفت شما بشود.

جرج ادیر در این باره می گوید:«همه آن چیزی که می خواهید آن سوی ترس قرار گرفته است.»

کمال گرایی و عدم اعتماد به نفس انگیزه را ذره ذره از بین می برد. تفکرات سمی نظیر من بی استعدادم یا بعضی تفکرات مثل اینکه یا بهترین یا هیچی را دور بریزید. نباید انتظار داشته باشید که صد در صد کار نتیجه بدهد. در حقیقت باید به هر کاری فرصت بدهید و صبر کنید. نباید از خودتان انتظار بیش از حد داشته باشید. این انتظارات بیش از حد نه تنها انگیزه را از بین می برد بلکه اعتماد به نفس و علاقه شما به آن کار را نیز از بین می برد.

روان شناسان چه می گویند؟

فرآیندی است که فعالیت ها از آن آغاز می شوند. بامایستر روان شناس آمریکایی چنین می گوید که انگیزه یعنی خواستن، یعنی ایجاد تغییر در افکار، رفتار و احساسات و هر آنچه که در انسان میل به خواستن چیزی را ایجاد می کند انگیزاننده است.

نظریه غریزه انگیزش

انگیزه چیست؟

میل به تکمیل کردن فعالیت ها امری غریزی است، یعنی انسان به طور ذاتی به دنبال ارتقاء و پیشرفت است. غریزه الگویی ثابت و طبیعی در وجود انسان ها است و نقش محرک را بازی می کند. به طور کلی همه رفتارهای ما که در درجه اول منجر به رفع نیازهای اولیه زندگی می شود از غریزه ناشی می شود. مثلا ترس یکی از محرک های غریزه است که در جهت حفظ و بقا عمل می کند.

نظریه محرک ها و خواسته ها

انگیزه چیست؟

پیش تر گفتیم که رفتارهای ما از غریزه سرچشمه می گیرد. در این نظریه به رفتارهایی اشاره می شود که منجر به رفع نیازهای اولیه مثلا رفع تشنگی، گرسنگی و امنیت می شود.

نظریه برانگیختگی

انگیزه چیست؟

اگر از چند نفر بخواهیم کارها و فعالیت ها مورد علاقه شان را روی کاغذی بنویسند با پاسخ های مختلف و جالبی مواجه می شویم. گاهی نیز انسان ها در میان صحبت هایشان به کارهای مورد علاقه شان اشاره می کنند. مثلا کسی علاقه دارد برای تعطیلات به کوهنوردی برود در حالیکه ممکن است دوست همان شخص از سپری کردن تعطیلاتش در ساحل و مطالعه کتاب لذت ببرد. افراد باتوجه به علاقه مندی هایشان و با انجام کارهای متفاوتی به آن سطحی که مورد رضایتشان است، می رسند. بعضی افراد به از خطر کردن و کارهای پرهیجان لذت می برند مثل چتربازی و سخره نوردی و … ولی بعضی دیگر با انجام کارهایی با ریسک پایین مثل مطالعه کتاب به سطح رضایت می رسند.

برخی از انگیزاننده های مهم

در ابتدا چیزهایی وجود دارد که بعدها نظریه ها و تعاریفی در ارتباط با آن داده می شود. موارد انگیزه بخش زیر طبق تجربیات و مشاهدات محققان نوشته شده اند.

۱- پول

پول خوشبختی نمیارد، اما مطمئن باشید نبودش حتما بدبختی می آورد. پول یکی از بزرگ ترین و قوی ترین انگیزه هایی است که انسان را در روزهای سرد زمستانی از رخت خواب جدا کرده و به محل کار می فرستد. برای رفع مایحتاج زندگی وجود آن ضروری است. پس از رفع مایحتاج اولیه به سطوح بعدی نیازها مثل مالکیت، توانمندی و تمایل به بدست آوردن می رسیم.

۲- لذت

در مورد لذت بردن از فعالیت هایی که انجام می دهیم در نظریه برانگیختگی توضیح داده شد. گاهی اوقات انگیزه از انجام دادن کاری صرفا لذت بردن از آن و تجربه حس خوب بعد انجام آن است، مثل موزیک گوش کردن.  در این جا موضوع دیگری نیز مطرح می شود که شخص از انجام کاری که کم تر به او لذت می دهد پرهیز می کند، در واقع از رنج کشیدن دوری می کند مثلا ترجیح می دهد اول چای ریخته و در حالیکه به موسیقی مورد علاقه اش گوش می دهد از نوشیدنش لذت ببرد، سپس لباس ها را در کمد می گذارد. در این میان افرادی دیده می شوند که با وجود هدف مشخص و علاقه ای که به آن کار دارند، پس از مدتی ناامید شده و دست از تلاش برمی دارند، در واقع ناامیدی از رسیدن به نتیجه مطلوب نیست، آن لذتی را که مورد بحث است، در این مسیر تجربه نکرده اند.

۳- دست یابی به برترین جایگاه

بعضی از افراد نمی توانند و شاید بهتر است بگوییم نمی خواهند نفر دوم باشند به عبارتی دیگر هدفشان این است که همیشه در اوج بمانند.

محمدعلی کلی، بوکسور معروف و قهرمان جهان در این ارتباط می گوید:

«از آموزش دیدن متنفرم، اما همیشه به خودم گفتم کوتاه نیا، اگر الان سختی بکوشی بعدا قهرمان خواهی بود.» فراموش نکنید در مسیر به دست آوردن بعضی چیزها باید چیزهایی را از دست داد.

۴- نوع دوستی

کمک به انسان ها و طبیعت و کلا تلاش برای تبدیل دنیا به جایی بهتر انگیزه بعضی انسان ها است برای زندگی. منشا این احساسات ذات انسان است و آمیزه ای از حس همدردی و خیرخواهی است.

۵- قدرت و شهرت

رهبران سیاسی بهترین مثال برای این مورد هستند. آن ها افرادی هستند که در وجودشان نیاز به قدرت و شهرت حس می شود. هرچند این حس فقط در سیاست خلاصه نمی شود بلکه در هر زمینه و رشته ای حرفه ای ترینان در مرکز توجه قرار دارند، سپس شناخته می شوند و بیشتر طالب شهرت، قدرت موقعیت و جایگاه خود می شوند.

۶- علاقه مندی

قدرتمندترین حس انسان عشق و علاقه است. یا به کسی یا به چیزی و در بیشتر مواقع جرقه ای است برای آغاز کاری. علاقه مند بودن به چیزی یا به طور ژنتیکی است مثل بانوان یک خانواده که همگی به حرفه خیاطی علاقه مند هستند و در آن زمینه مهارت بالایی دارند؛ یا تحت تاثیر محیط اطراف در وجود افراد ایجاد می شود. مثلا بعد مطالعه تعداد زیادی از آثار ادبی ارزشمند جهان، شخص به نویسندگی علاقه مند می شود. انسانی که به چیزی واقعا علاقه دارد هر روز به عشق رسیدن به هدفش از خواب برمی خیزد و همه برنامه های زندگی اش را بنابر هدفش تنظیم می کند.

ادامه مطلب
چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟
چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟...

در دنیای امروز هیچ چیزی ساده و راحت به دست نمی آید. اما پیمودن مسیرهای پر پیچ وخم موفقیت در عصر آهن نیاز به نیرویی خاص دارد که انگیزه می تواند این نیرو را برای ما فراهم نماید. انگیزه و بالاتر از آن خود انگیزشی مؤثرتر و قوی تر از هر دارویی می تواند مانند یک مربی، ما را در سختی ها همراهی کنند. اما چگونه می توان از این نیرو استفاده کرد؟ برای آشنایی با تکنیک های خود انگیزشی با ما در این مقاله همراه باشید.

انگیزه به چه چیزی گفته می شود؟

انگیزه در واقع یک نیروی درونی و یک ویژگی رفتاری است که می تواند مانند یک چاشنی قدرت بخش در زندگی انسان ها از آن استفاده نمود. یک گلوله برای شلیک و رسیدن به هدف نیاز به المان های مختلفی دارد. یک چاشنی برای شروع حرکت، حرکت دورانی برای قدرت گرفتن و طی کردن مسیر لوله تفنگ برای سرعت گرفتن همگی در کنار هم یک گلوله را به سمت هدف شلیک می نمایند. عجین کردن این پکیج با مهارت تیرانداز می تواند هر هدفی را در دسترس قرار دهد. زندگی انسان نیز دقیقاً نیاز به چنین المان هایی برای موفقیت و رسیدن به هدف دارد و انگیزه و خود انگیزشی نقش چاشنی را برای ما ایفا می نمایند. تنها با چاشنی نمی توان به موفقیت رسید اما بدون چاشنی هیچ حرکت قدرتمندی شروع نمی شود.

تأثیر انرژی های درونی و احساسات در زندگی انسان کاملاً اثبات شده است. هر چند این نیروها قابل رؤیت نیستند، اما بیشتر از هر چیز قابل رؤیت دیگری در روند زندگی ما تأثیرگذار هستند. انگیزه نیز ازجمله نیروهای درونی است که می تواند در سختی ها و در برخورد با موانع پیش رو مانند یک قدرت شگفت آور عمل نماید. هزاران ایده و ایدئولوژی در ذهن انسان ها وجود دارد که حتی قبل از اینکه به دنیا بیایند، در نطفه خفه می شوند. شاید اصلی ترین دلیل برای از بین رفتن بسیاری از ایده ها و یا به ثمر نرسیدن آنها نیروی انگیزه ای باشد که باید در صاحبان ایده ها وجود داشته باشد. کسانی که قدرت انگیزه را نادیده بگیرند، هیچ جایی در تاریخ بهترین ها کسب نخواهند کرد. درک قدرت این حس درونی انسان ها می تواند منجر به معجزاتی بزرگی در زندگی وی گردد. در ادامه برخی از این معجزات را با هم مرور خواهیم نمود.

خود انگیزشی چیست؟

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

برای تعریف خود انگیزشی باید کمی به عقب برگردیم. اگر به دوران کودکی خودمان نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که از همان روزهای نخستین زندگی این انگیزه است که رشد فکری انسان ها با آن رقم می خورد. در کودکی هر وقت نیازی به انجام کاری داشتیم که خیلی به آن راغب نبودیم، والدین با وعده جایزه های دوست داشتنی احساسات ما را برای انجام آن ها ترغیب می کردند. این همان نیروی انگیزه است که از بچگی در وجود ما نهادینه می شود. کم کم با رشد فکری و مسئولیت پذیری های فردی دیگر برای داشتن نیروی انگیزه نیازی به اتکا به دیگران نخواهیم داشت و خود می توانید برای پیش برد اهداف و رسیدن به آنها در خود انگیزه کافی ایجاد نماییم.

این تعریفی عامیانه و ساده از خود انگیزشی است. انسان ها برای آشنایی با خود انگیزشی و پیامدهای آن نیازی به آموزش ندارند. به خودی ِخود این تعریف در وجود هر یک از ما نهادینه شده است. البته آشنایی با تکنیک های تقویت انگیزه و بالا بردن توان خود انگیزشی این احساس درونی را به نیروی اکتسابی تبدیل می نماید. رسیدن به اوج انگیزه نیاز به برخی تکنیک های روانشناسی دارد که امتحان کردن آن ها می تواند این نیروی عظیم را در وجود شما به قلیان برساند. البته افراد با احساسات درونی مختلف در ایجاد خود انگیزشی درون خود متفاوت عمل می نمایند. با این حال روش های تقویت خود انگیزشی برای هر کسی تأثیرات خاص خود را به همراه خواهد داشت.

چرا برخی افراد انگیزه بالایی دارند و برخی دیگر کاملاً بی انگیزه اند؟

حتماً شما هم شنیده اید که برخی مواقع برای تعریف برخی از افراد از واژه هایی مانند کوهِ انگیزه استفاده می نمایند. برخی از افراد ذاتاً یا به دلیل شرایط تربیتی که در دوران کودکی داشته اند، از انگیزه بالایی برخوردار هستند. این چنین افرادی به راحتی در برخورد با موانع مختلف می توانند احساسات خود انگیزشی خود را تقویت نموده و روحیه خود را در هر شرایطی حفظ کنند. داشتن روحیه بالا و قدرت تمرکز در شرایط سخت ازجمله ویژگی های اخلاقی اصلی این افراد می باشد. شاید عجیب به نظر برسد اما انگیزه همیشه نیروی بسیار قوی تری از استعداد بوده است. در تاریخ این انگیزه های قوی بوده اند که دست به خلق شگفتی ها زده اند.

در میان افراد باانگیزه بالا، خیلی ها هم وجود دارند که کاملاً بی انگیزه هستند. ایجاد خود انگیزشی برای این افراد بسیار سخت و تقریباً بدون استفاده از تکنیک های تقویت این نیرو غیرممکن است. دلایل زیادی وجود دارد که می تواند باعث کمبود انگیزه در چنین افرادی باشد. درجه اول چنین خلقیاتی را باید در دوران کودکی و شرایط تربیتی آن ها جستجو نمود. اگر نیروی انگیزه  از همان دوران کودکی و ابتدایی در وجود بچه ها نهادینه نشده باشد، خود انگیزشی و مسئولیت پذیری آن ها نیز در آینده کاهش خواهد یافت. البته شرایط دیگری مانند وضعیت اجتماعی خانواده، وضعیت اقتصادی، اطرافیان و برخی عوامل دیگر نیز از دلایلی هستند که می تواند باعث بی انگیزگی در این افراد باشد.

چه عواملی سبب از بین رفتن انگیزه فرد می شود؟

همان طور که خود انگیزشی و تقویت این حس درونی می تواند اکتسابی باشد، از بین رفت انگیزه نیز امری شایع در بسیاری از افراد می باشد. عوامل زیادی می تواند باعث ایجاد چنین رفتاری در افراد باشد که بیشتر آن ها به احساسات و وضعیت روانی افراد بازمی گردد. البته کسانی که به خوبی قدرت خود انگیزشی را در وجود خود تقویت کرده باشند، می توانند در برخورد با شرایط سخت خود را آماده نگه دارند. اما این امکان برای هر کسی قابل تصور نیست. برخورد با برخی از سختی های زندگی باعث از بین رفتن انگیزه حتی در برخی از افرادی می شود که انگیزه زیادی نیز داشته اند. البته طرز رفتار افراد از مهم ترین دلایل از بین رفتن انگیزه در وجود آن ها است. برخی از عوامل ایجاد این حس درونی منفی می توانند موارد زیر باشند.

۱- عدم داشتن برنامه ریزی درست

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

در بند اول مقاله اشاره کردیم که انگیزه مانند یک چاشنی است که برای رساندن شما به هدف نیاز به برخی نیروهای کمکی مانند مهارت، ابزار و برنامه ریزی دقیق دارد. نداشتن برنامه می تواند این نیرو را در مسیر نادرستی به هدر داده و به تدریج باعث از بین رفتن آن شود.

۲- هدف گذاری های ناصحیح و دلسرد شدن

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

دلسرد شدن نقطه مقابل خود انگیزشی است. ایجاد هدف های دور از دسترس در مسیر کار و زندگی می تواند باعث شکست های پیاپی شده و این دلسرد شدن های پشت سر هم نیروی انگیزه افراد را به مرور از بین خواهد برد.

آلبرت انیشتین:

“موفقیت هایی که نصیب افراد صبور می شود، همان هایی است که توسط افراد عجول رها شده است.”

۳- وسواس زیاد به جهات منفی

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

برخی از افراد نیز در کنار داشتن ابزار لازم برای رسیدن به هدف، دچار وسواس می شوند. چنین افرادی بیشتر نیمه خالی لیوان را می بینند و خیلی نمی توانند روی قسمت مثبت آن تمرکز داشته باشند. وسواس زیاد نیز به مرور باعث از بین رفتن انگیزه در افراد خواهد شد.

ارل نایتینگل می گوید:

“هر چه در ناخودآگاه خود بکاریم و با تکرار آن تغذیه کنیم، روزی تبدیل به واقعیت ما خواهند شد.”

۴- نشست و برخاست با افراد بی انگیزه

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

نشست وبرخاست با افراد باانگیزه و موفق از شما فردی باانگیزه خواهد ساخت و در کنار افراد بی انگیزه قرار گرفتن به مرور باعث از بین رفتن نیروی خود انگیزشی در وجود شما خواهد شد. چنین افراد با تلقین نیروهای منفی انگیزه افراد باانگیزه را نیز به ورطه نابودی می کشانند. فراموش نکنید که یک قطره ناپاکی می تواند یک منبع بزرگی از آب پاک را آلوده کند.

به قول برایان تریسی:

این موقعیت ها نیستند که انسان را می سازند، بلکه این انسان ها هستند که موقعیت ها و موفقیت ها را خلق می کنند.”

۵- شرایط نامناسب اجتماعی و مشکلات اقتصادی

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

هر چند در یک دیدگاه کلی مشکلاتی از این قبیل همگی بهانه تراشی هایی هستند که افراد از آن ها برای توجیه شکست ها و ناکامی های خود بهره می برند، اما با این حال این شرایط می تواند منجر به از بین رفتن انگیزه در انسان ها باشد. شرایط نامناسب اجتماعی و وضعیت معیشتی ضعیف بسیاری از فرصت ها را از انسان ها سلب می نماید. افرادی هم که از نظر انگیزه در سطح بالایی قرار ندارند در برخورد با چنین وضعیتی دچار ضعف در احساسات درونی خود شده و سریعاً شروع به بهانه تراشی و انداختن دلیل شکست خود روی گردن این شرایط می نمایند. هر چند در برخی مواقع این بهانه ها خیلی هم بیراه نیستند، اما نباید فراموش کنیم که بزرگ ترین و موفق ترین افراد جهان در همه عرصه ها چه علمی، چه ورزشی و چه اقتصادی از بدترین شرایط شروع کرده اند و به بالاترین درجات رسیده اند.

سریع ترین دونده جهان یوسین بولت می گوید:

“رویاهای خود را باور داشته باش، همه چیز امکان پذیر است.” 

دلایل دیگری نیز برای بی انگیزگی و از بین رفتن نیروی خود انگیزشی در افراد وجود دارد که بسیاری از آن ها عمومی نبوده و به شرایط ویژه هر فرد بستگی دارند. اما مهم ترین آنها چند موردی بودند که با هم مرور کردیم.

چه عواملی سبب بالا رفتن انگیزه فرد می شوند؟

عوامل زیادی هم وجود دارند که می توانند باعث بالاتر رفتن انگیزه در افراد باشند. البته برخی از آن ها ناشی از پرورش برخی از نیروهای درونی و انجام برخی از کارهای ساده خواهند بود که در بند بعد به آن ها اشاره خواهیم نمود. اما در این بخش قصد داریم به عواملی اشاره کنیم که بیشتر تکنیک های حسی و درونی هستند.

۱- بالاتر بردن تمرکز

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

قدرت تمرکز در بسیاری از شرایط سخت منجر به اتخاذ تصمیمات بسیار عالی برای هر فردی می شوند. بسیاری از افرادی که تمرکز کافی ندارند، در برخورد با سختی های زندگی به سرعت انگیزه خود را از دست می دهند. افزایش تمرکز در چنین مواقعی می تواند باعث تقویت انگیزه و خود انگیزشی در افراد باشد.

به قول آلبرت انیشتین:

“جهانی که برای خودمان ساخته ایم، نتیجه تفکراتمان است. نمی توان دنیا را بدون تغییر تفکراتمان تغییر دهیم.”

۲- نیروی خارق العاده اعتماد به نفس

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

من استعداد کافی برای این کار را ندارم. هوش زیادی برای موفقیت در این رشته نیاز است. این ها جملات منفی ای هستند که می توانند قاتل بزرگی برای انگیزه باشند. تقویت نیروی اعتمادبه نفس خود عامل بزرگی برای خود انگیزشی در افراد است.

هنری فورد:

“چه فکر می کنید می توانید، چه فکر می کنید نمی توانید، در هر صورت حق با شما است.”

۳- ثابت قدم بودن و باور داشتن به نتیجه نهایی

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

ثابت قدم بودن و باور داشتن به نتیجه نهایی باعث می شود تا شکست های کوچک مانعی برای رسیدن به هدف اصلی نباشند. افرادی که به نتیجه نهایی شک دارند و آن را بسیار دور از دسترس خود می بینند، نمی توانند خود انگیزشی خود را در سطح مناسبی نگه دارند. این افراد بعد از اولین شکست هر چند کوچک تمام انگیزه خود را از دست خواهند داد. باید باور کنیم که شکست جزئی از هر مسیری برای انسان های موفق است.

رابرت کلییر:

“موفقیت حاصل تنش های کوچکی است که هرروز به صورت مداوم انجام می پذیرد.”

۴- دور ماندن از انرژی های منفی

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

درصد بالایی از بیمارانی که جان خود را از دست می دهند، شرایط بدنی مناسب برای شکست این بیماری ها را دارند. اما این افراد به دلیل استرس زیاد و درگیر شدن با خبرها و انرژی های منفی روحیه ای برای این مبارزه در خود باقی نمی گذارند. درگیر شدن پی درپی با افکار و اخبار منفی می تواند نیروی خود انگیزشی را در وجود هر کسی به هلاکت برساند. فضای مجازی در حال حاضر در عین داشتن مزیت های بسیار زیاد می تواند عاملی هم برای این امر باشد. از این رو برای انگیزه بالا باید خود را از این اخبار دور نگه داریم.

چگونه می توانیم در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

در این بخش قصد داریم تا برخی از تکنیک های مؤثر برای تقویت نیروی خود انگیزشی را با هم مرور کنیم. استفاده از این تکنیک های ساده قدرت عجیب انگیزه را در وجود شما به اوج خود خواهند رساند، هر چند در ظاهر آن ها ساده هستند، اما توصیه می کنیم به هیچ وجه آنها را دست کم نگیرید.

۱- هدف های خود را به قسمت های کوچک تر تقسیم نمایید

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

داشتن اهداف بزرگ هیچ عیبی ندارد که هیچ، بلکه یک مزیت هم تلقی می گردد. اما رسیدن به اهداف بزرگ نیاز به زمان زیادی داشته و نیروی انگیزه بالایی نیز می طلبد. یک لغزش کوچک در چنین مواردی همه آرزوهای یک فرد را به باد داده و تمام داشته های وی را از بین خواهد برد. از این رو در یک تکنیک ساده روانشناسان توصیه می کنند تا اهداف خود را به پله های کوچک تر تقسیم نموده و پله به پله آن ها را طی کنید.

برایان تریسی:

“داشتن اهدافی روشن و از پیش تعیین شده برای رسیدن به موفقیت کاملاً ضروری است.”

۲- تشویق

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

تشویق شدن از همان دوران کودکی باعث ایجاد یک نیروی انگیزه بسیار قدرتمند در وجود ما بوده است. اکنون نیز نباید اثر این عامل تقویتی را نادیده بگریم. تشویق مانند یک کپسول ویتامین است که می تواند نیروی ایمنی بدن ما را در برابر شکست های آینده تقویت نماید و خودباوری و خود انگیزشی را برای ما به ارمغان بیاورد.

۳- الگوبرداری از افراد موفق

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

نکته جالبی که در تاریخ بارها و بارها تکرار شده است، این است که درصد بالایی از افراد موفق و البته موفق ترین افراد جهان از کمترین امکانات برخوردار بوده و شکست های بزرگی نیز در زندگی خود داشته اند. الگوبرداری از رفتار و زندگی آن ها می تواند نیروی انگیزه ما را نیز چندین برابر کند.

۴- نشنیده گرفتن انتقادهای بی مورد

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

واقعاً چه کسانی دست به انتقاد زده و ما را از رفتن در مسیر موفقیت بازمی دارند؟ آیا جز این است که افرادی که خود شکست خورده و یا حتی یک بار حاضر نشده اند این راه ها را امتحان کنند، مانند یک پتک انرژی منفی روی سر ما خراب می شوند. بهترین کار در برخورد با چنین افرادی در و دروازه کردن گوش هایمان است.

۵- سبک زندگی خود را درست کنیم

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

کتاب خواندن، ورزش کردن، خوردن غذاهای سالم، خواب کافی، به موقع بیدار شدن، تماشای فیلم های مورد علاقه، تفریح و لذت بردن از لحظات زندگی همگی لازمه زندگی بشر می باشند. داشتن یک لایف استایل مناسب می تواند باعث تقویت نیروی انگیزه در افراد شود. این چنین افرادی از قدرت بالایی برای خود انگیزشی برخوردار بوده و شکست دادن آن ها به این راحتی ها امکان پذیر نخواهد بود.

۶- اطرافمان را از افراد موفق پر کنیم

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

تأسی گرفتن از یک مربی و مشاور خوب موفق در زندگی می تواند روحیات وی را درون ما نیز شکوفا نماید.

۷- مسیر خود را مستقیم کنید

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

بسیاری از افراد دوست دارند هزاران راه را برای رسیدن به موفقیت امتحان نمایند. آن ها در هیچ کدام از این راه ها تخصص لازم را به دست نیاورده و در آخر هم دست از همه آن ها خواهند برید. مانند یک قطره آبی که با داشتن یک مسیر یک سنگ بزرگ را می شکافد، روی یک هدف و یک مسیر تمرکز داشته باشید.

۸- از دیروز خود بهتر باشید

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

اگر روزی ۱ درصد رشد داشته باشید در یک سال رشد خود را به ۳۶۵ درصد خواهید رساند. برای نگاه به آینده امروز خود را با دیروز خود مقایسه کنید و سعی کنید از دیروز عملکرد بهتری داشته باشید. اگر هرروز تنها یک درصد بهتر شوید، در پایان سال شما موفقیت را در آغوش خواهید کشید. این رفتار می تواند در شرایط سخت هم انگیزه شما را در سطح مناسبی باقی نگه دارد.

۹- با ترس خود کنار بیایید

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

نترسیدن دور از احساسات انسانی است. رفتن در مسیری که تاکنون آن را امتحان نکرده باشید، با ترس همراه خواهد بود. برای داشتن نیروی انگیزه کافی و تقویت خود انگیزشی باید با ترس های خود روبرو شوید.

چرچیل:

“موفقیت توانایی رفتن از شکستی به شکستن دیگر بدون از دست دادن شور و انگیزه است.”

۱۰- به خدا اعتماد کنید

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

خود انگیزشی یک نیروی درونی است. برای تقویت این نیرو می توانید آن را به منبع اصلی انرژی متصل کنید.

چگونه می توانیم در انجام کارهای روتین و روزمره خود انگیزه مان را حفظ کنیم؟

انجام کارهای تکراری و کسل کننده همیشه روی اعصاب هستند. داشتن انگیزه کافی برای انجام چنین اموری همیشه یک چالش بزرگ بوده است. اما نگاه کردن به آینده می تواند راه حلی عالی برای بالا بردن انگیزه در چنین شرایطی باشد. به جای آنکه یک قدمی خود را نگاه کنید، به آینده ای که بعد از انجام این کارها در انتظار شما خواهد بود، بیندیشید. این روش خود یکی از تکنیک های خود انگیزشی است.

اگر دچار بی انگیزگی شدیم چه کار کنیم؟

در چنین مواقعی بهتر است کمی دور از استرس به استراحت بپردازید. ذهن خود را آرام کنید و برای تقویت نیروی انگیزه و خود انگیزشی تمرکز داشته باشید. دست وپا زدن در مرداب هیچ وقت به نتیجه نخواهد رسید. از این رو بهتر است در چنین مواقعی آرامش خود را حفظ کرده و به دور از هیجانات زندگی برای یک شروع بهتر و قدرتمندتر انگیزه کافی جمع کنید.

مایکل جردن:

“می توانم شکست را بپذیرم اما تلاش نکردن را هرگز.”

ترس چگونه انگیزه ما را از بین می برد؟

ترس در نقطه مقابل انگیزه قرار دارد. کسانی که خود انگیزشی را در وجود خود تقویت می نمایند، می دانند که ترس هم ازجمله نیروهایی است که باید در این مسیر با آن روبرو شده و بر آن فائق آیند. ترس با تصور پیامدهای ناشی از شکست شما را از قدم برداشتن در مسیر موفقیت بازمی دارد. اگر به درستی با آن برخورد نکنید، احتمالاً در همان بدو حرکت همه انگیزه خود را به باد خواهید داد.

اهمیت برنامه ریزی در ایجاد انگیزه برای انجام کارها

بدون برنامه ریزی بالاترین و قوی ترین انگیزه ها هم چیزی به شما اضافه نخواهند کرد. شما فقط یک بار فرصت زندگی دارید. زمان در این زندگی بسیار محدود است. تنها یک برنامه ریزی درست و دقیق است که می تواند شما را از این مهلکه موفق بیرون بکشاند. بدون برنامه ریزی شما تنها مشغول به انجام کارهای پراکنده ای خواهید شد که هیچ راهی به هدف اصلی شما ندارند.

برایان تریسی:

“یادداشت اهدافتان روی کاغذ احتمال موفقیت را ۱۰۰۰ درصد افزایش می دهد.”

داشتن حس آرامش دائمی انگیزه ما را کم می کند؟ چرا چالش ها در ایجاد انگیزه برای ما ضروری هستند؟

حفظ انگیزه در یک مسیر ثابت و روتین بسیار سخت تر از مسیری است که در آن با چالش های مختلف روبرو هستیم. یک بار موفقیت در یکی از این چالش ها برابر با صدها بار موفقیت در مسیرهایی با آرامش دائمی برای ما انگیزه و قدرت به ارمغان خواهند آورد. در کودکی برای رسیدن به یک پاداش بارها و بارها یک مسیر ثابت را طی کرده ایم. از همان دوران به یاد داریم که هر چه چالش های ما سخت تر و سخت تر باشند، جوایز نیز بهتر و بزرگ تر خواهند بود.

سه  نفر از کسانی که با کمک انگیزه بالایشان، کارهای بزرگی انجام داده اند.

در این بخش مختصری از زندگی افرادی را مرور خواهیم کرد که با خود انگیزشی به درجاتی رسیده اند که هیچ گاه از تاریخ بشر حذف نخواهند شد.

آنتونی رابینز:

“به یاد داشته باشید که هدف های بزرگ انگیزه های بزرگ هم ایجاد می کنند.”

۱- توماس ادیسون

این مخترع بزرگ در روزهای ابتدایی زندگی خود از طرف همه معلمان خود طرد شد. همه او را فردی احمق خطاب می کردند که هیچ استعدادی برای یادگیری ندارد. او برای رسیدن به اولین اختراع خود هزاران بار شکست خورد و سرانجام پیروز شد. ادیسون نمادی از کوهِ انگیزه در تاریخ بشر است.

۲- استیو جابز

بنیان گذار شرکت اپل یک بار از طرف هیئت مدیره این شرکت که خودش آن را تاسیس کرده بود، اخراج شد و تمام سهام خود را از دست داد. هیچ کس به اندازه استیو جابز انگیزه را معنی نکرده است.

۳- آلبرت اینشتین

جالب است بدانید که تا ۴ سالگی او هنوز شروع به حرف زدن هم نکرده بود و تا ۷ سالگی هم حتی یک کلمه توانایی خواندن نداشت.

۵ کتاب برای خود انگیزشی

۵ کتاب زیر بهترین های موجود برای خودانگیزشی هستند. افراد زیادی از تجربیات ارزشمند نویسنده های این کتاب که خود افرادی موفق هستند، استفاده نموده اند.

۱- بیندیشید و ثروتمند شوید

خلاصه کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید

ناپلئون هیل در این کتاب که بارها تجدید چاپ شده و یکی از پرفروش ترین کتاب های موفقیت در دنیا است، راز و رمزهایی را برای شما بازگو می نماید که با شنیدن آن ها هر لحظه می توانید در خود انگیزه ایجاد نمایید. اگر به دنبال رازی هستید که می تواند افکار و زندگی شما را تغییر دهد، در این کتاب آن را خواهید یافت.

۲- پدر پولدار پدر فقیر

پدر پولدار پدر فقیر

احتمالاً نام این کتاب را شنیده باشید. رابرت کیوساکی پله های موفقیت را مانند هر انسان عادی دیگر از صفر شروع کرده و تمام سختی های این راه را به جان خریده است. ارزشمندترین توصیه های وی برای ساختن یک زندگی موفق را می توانید در کتاب پدر پولدار پدر فقیر ببینید.

۳- قورباغه ات را قورت بده

قورباغه ات را قورت بده

کتاب جیبی قورباغه ات را قورت بده را بایستی یکی از جاودانه های برایان تریسی دانست. هر وقت احساس بی انگیزگی در زندگی داشتید، می توانید از این کتاب ارزشمند و جملات آن برای افزایش روحیه و انگیزه خود کمک بگیرید.

۴- حکایت دولت و فرزانگی

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

حکایت دولت و فرزانگی داستان مردی است که برای رسیدن به موفقیت و ثروت به دنبال بزرگ ترین و ثروتمندترین فرد جامعه خود می رود. فرد ثروتمند راهنمایی هایی در آستین خود دارد که باعث رشد فکری  و اقتصادی فوق العاده این مرد می شود. مارک فیشر در این کتاب داستانی را به خط کرده است که احتمالاً رویایی است که هر کدام از ما در سر داریم اما راه رسیدن به آن را نمی دانیم.

۵- قدرت عادت

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؟

چارلز دوهینگ در این کتاب هزارتوی ذهن افرادی که با عادت های معمولی روزانه به موفقیت های بزرگ رسیده اند را برای شما تبیین می نماید.

ادامه مطلب
روانشناسی ایجاد انگیزه در خود
۱۵ روش روان شناسی ایجاد انگیزه...

حتماً برای شما پیش آمده که مدت ها کاری را به تعویق بیندازید. یا بجای اینکه روی کار خود تمرکز کنید، مدام آن را به شنبه ای که هرگز نمی آید موکول می کنید. آیا این قابلیت را دارید که برای انجام همه ی وظایف و کارهایی که باید انجام دهید، به وجد بیایید؟! آیا همیشه کاری را که از انجام آن متنفرید، در انتهای لیست کارهایتان می گذارید؟ اگر از شما بپرسیم چرا این اتفاق می افتد احتمالاً دلیل آن را بی انگیزگی می دانید؟ تابه حال به این فکر کردید که چرا ما بی انگیزه می شویم؟ و چطور می توانیم انگیزه را در خود ایجاد کنیم؟ شاید بد نباشد ابتدا مفهوم انگیزش را شرح دهیم؛

تعریف انگیزش

روانشناسی ایجاد انگیزه در خود

تعریف انگیزش (Motivation) بستگی به مفاهیم نظری روان شناسی دارد. درواقع تعریف یک روان شناس از انگیزش به دیدگاه او بستگی دارد. فروید، کتل، مورفی، هب و… تعارفی را در مورد انگیزش ارائه کرده اند، اما در یک جمع بندی کلی می توان انگیزش را به صورت «مجموع متغیرها ی پیچیده ارگانیزمی و محیطی که کنش آن ها به فعالیت عمومی و جهت دار احساس و رفتار منجر می شود.» تعریف کرد. اگر بخواهیم ساده تر بیان کنیم، نیروهای بیولوژیکی، عاطفی، اجتماعی و شناختی که منجر به بروز رفتارهای مختلف از جانب افراد می شود، انگیزش نام دارد. به عنوان مثال، قبول شدن در رشته پزشکی برای یک دانش آموز انگیزه ایجاد می کند که صبح ها زود از خواب بیدار شود و درس بخواند. یا خوش اندام شدن انگیزه ای برای افراد است که ورزش کنند.

سلسله مراتبی انگیزه ها

برخی نظریه پردازان نظیر مزلو (Maslow) و باک (Buck) انگیزه های انسان را به صورت سلسله مراتبی ارائه کرده اند. مزلو انگیزه های انسان را در پنج طبقه اصلی «انگیزه های (نیازهای) فیزیولوژیک (مانند آب و غذا و اکسیژن و…)، نیازهای امنیتی، نیازهای اجتماعی (محبت و عشق)، نیاز به احترام و نیاز به خود شکوفایی» قرار داد. درحالی که باک آن ها در پنج طبقه به گونه ای دیگر شامل «غرایز، تحریک های نخستین، تحریک های اکتسابی، هیجان ها و انگیزش شایستگی» طبقه بندی می کند. فایده چنین دیدگاهی در این است که به افراد اجازه می دهد تا انگیزه های بسیار متفاوت انسان را در یک شبکه واحد منسجم مربوط به هم طبقه بندی کند.

روانشناسی ایجاد انگیزه در خود

افراد، عموماً انگیزش را حالات درونی می دانند که باعث می شود فرد به انجام کارهایی بیش از کارهای دیگر تمایل نشان دهد، استیرز و پورتر انگیزش را شامل سه عنصر اصلی می دانند که عبارتند از:

۱- نیروهای فعال کننده:

نیروهایی در افراد هستند و باعث می شوند هر فرد رفتار مشخصی داشته باشد.

۲- نیروهای هدایت کننده:

رفتار را به سوی چیزی هدایت می کنند. به عبارت دیگر انگیزش هدف دار است.

۳-نیروهای تداوم دهنده:

در این حالت، انگیزش، رفتار انسان را در جهت رسیدن به هدف نیرو بخشیده و به آن تداوم می دهد. محیط افراد عامل اصلی در شدت و ضعف و جهت دادن به این نیروها است. پس انگیزش یعنی نیروها یا حالت های درونی که باعث می شوند فرد داوطلبانه فعالیت هایی را شروع کرده و تا رسیدن به اهداف مشخصی ادامه دهد. بر اساس این تعریف انگیزش متأثر از عوامل درونی و بیرونی است.

روانشناسی ایجاد انگیزه در خود

با توجه به نظریه های انگیزشی، شیوه برانگیخته شدن افراد با یکدیگر متفاوت است

یکی از معروف ترین نظریات، نظریه انتظار ویکتور وروم است. طبق نظر وی، انسان ها رفتار خود را برحسب نتیجه ای که انتظار دارند، تنظیم می کنند. به عنوان مثال، اگر شخصی انتظار دارد ۵ کیلو لاغر شود، انگیزه ورزش کردن پیدا می کند و عمل ورزش به دلیل انتظارات وی شکل می گیرد. نظریه انتظار بر سه عنصر استوار است:

انتظار

باور این مطلب که تلاش های شما منجر به دستیابی به هدف مطلوبتان خواهد شد. این امر بر تجارب پیشین شما، اعتمادبه نفستان و اینکه دستیابی به این هدف را تا چه حد دشوار می دانید، مبتنی است.

عاملیت

باور به این امر که اگر انتظارات عملکردی را برآورده سازید، پاداش خواهید گرفت.

ارزش

ارزشی که برای پاداش قائل هستید. خودانگیختگی موضوع پیچیده ای است و ایجاد انگیزه به راحتی امکان پذیر نیست. با ارزیابی نیازهایتان می توانید رویکردتان را نسبت به کارها تغییر دهید. با پیوند دادن این وظایف با احساسات درونی خوشایند، می توانید به خوبی از پس آن ها برآیید.

روانشناسی ایجاد انگیزه در خود

۱۰ روش ایجاد انگیزه در خود

در ادامه به راهکارهای مؤثر جهت افزایش انگیزه می پردازیم:

۱- اقدام کن، وقت تلف نکن!

در نخستین گام بهتر است صرفاً اقدام کنید و از اتلاف وقت بپرهیزید. یکی از راهکارهایی که لئونارد ای.اسکلسینگر به آن تأکید کرده، شروع بدون فوت وقت است. چقدر برای شروع انجام کاری سختی کشیده اید و احساس کردید که اگر فقط می توانستید شروع خوبی داشته باشید چقدر خوب می شد؟ شما نمی دانید چه اتفاقی خواهد افتاد، شما نمی دانید که اتفاقات چطور در آینده شکل می گیرند. پس چگونه می توانید موفق شوید؟ سعی نکنید پیش بینی کنید، نظری ندهید؛ وقت خود را برای فکر کردن به نتایج تلف نکنید. فقط شروع کنید.

۲- انگیزه درونی ایجاد کن!

راهکار دیگر که ویکتور فرانکل در کتاب های خود به آن اشاره می کند، ایجاد انگیزه درونی است. وقتی برای زندگی خود معنای مشخصی تعریف کنیم، ایجاد انگیزه برای انجام دادن کارها راحت تر است.

۳- به خودت پاداش بده!

دن آریلی به نقش پاداش در ایجاد انگیزه اشاره می کند. به عقیده وی با در نظر گرفتن پاداش به عنوان محرک بیرونی می توان انگیزه برای افراد ایجاد کرد.

۴- مثبت فکر کن!

یکی دیگر از راه های افزایش انگیزه، قدرت تفکر مثبت است. نورمن وینسنت پیل، یکی از افرادی است که به نقش مثبت گرایی برای رسیدن به موفقیت و ایجاد انگیزه اشاره کرده است.

۵- افکارت را تغییر بده!

بخش قابل توجهی از آثار برایان تریسی درباره‎ی روانشناسی، موفقیت در کار و زندگی است. وی در کتاب هایش به موضوع جذاب ایجاد انگیزه نیز اشاره کرده است. کتاب «راه های مؤثر برای ایجاد انگیزه»، راه های کسب انگیزه و موفقیت شغلی را ازلحاظ روان شناختی موردبررسی قرار داده است. برایان تریسی معتقد است تغییر و اصلاح درون از اهمیت ویژه ای برخوردار است. او به توسعه فردی تأکید کرده است. ازجمله روش هایی که او برای افزایش انگیزه عنوان کرده می توان به طبقه بندی ارزش ها و قانون پارتو اشاره کرد.

  • طبقه بندی ارزش ها به این مفهوم است که شما با دادن اولویت به کارهای مهم و قرار دادن کارهای کم اهمیت تر در درجه چندم، می توانید وقت بیشتری برای خود آزاد کنید و انگیزه خود را برای انجام کارها افزایش دهید.
  • قانون پارتو یا ۸۰-۲۰، یکی از کاربردی ترین اصول موفقیت و ایجاد انگیزش است که تریسی به آن اشاره کرده است. این اصلی کلی است و در بسیاری از موارد قابل انجام است. تعریف آن این است که ۸۰ درصد نتایج از ۲۰ درصد فعالیت ها ناشی می شود. یا ۲۰ درصد مشتریان شما، ۸۰ درصد سود شما را ایجاد می کنند.

روانشناسی ایجاد انگیزه در خود

۶- از قدرت ناخودآگاه غافل نشو!

درزمینه افزایش انگیزه و موفقیت، می توانیم از توصیه های ناپلئون هیل به عنوان نویسنده کتاب های پرفروش موفقیت و ثروت نیز بهره ببریم. یکی از مهم ترین موضوعاتی که هیل در جهت افزایش انگیزه عنوان می کند، تمرکز روی قدرت ضمیر ناخودآگاه و حس ششم است. زمانی که شما ضمیر ناخودآگاه خود را پرورش دهید، اشتیاق یادگیری و انگیزه پیشرفت پیدا می کنید.

۷- آهسته و پیوسته حرکت کن!

یکی از مؤثرترین روش ها جهت افزایش انگیزه، آهسته و پیوسته پیش رفتن است. زمانی که شما هدف خود را مصمم و بدون شتاب دنبال می کنید، کمتر خسته می شوید و موانع مسیر را سریع تر پشت سر می گذارید. دارن هاردی در کتاب اثر مرکب، به خوبی این موضوع را شرح داده و مؤثرترین راه جهت انگیزه تغییر عادات دانسته است. به عقیده وی تنها راه ایجاد انگیزه، پیروی از فرمول جادویی زیر است:

 شانس= آمادگی + نگرش + فرصت + اقدام

به عقیده هاردی، چیزی که ما به عنوان شانس می شناسیم ترکیبی از آمادگی، نگرش، فرصت و اقدام است. با پیدا کردن آمادگی، تغییر دیدگاه، استفاده از فرصت ها و اقدام به آن ها می توانیم به موفقیت برسیم. خواندن پیام های اغواکننده ی چگونه سریع پولدار شویم یا چگونه در یک ماه لاغر شویم شاید در ما ایجاد انگیزه کند ولی موقتی است. ما باید راه درست و پیوسته را دنبال کنیم تا انگیزه هایمان نهادینه شود.

روانشناسی ایجاد انگیزه در خود

۸- وظایف را به قسمت های کوچک تر تقسیم کن!

هرچه وظیفه بزرگ تر و سنگین تر باشد، احتمال اینکه آن را انجام ندهید بیشتر است. پس بهتر است آن را برای خودتان ساده تر کنید تا برای انجامش انگیزه داشته باشید. این ساده سازی می تواند به صورت خرد کردن وظایف باشد. به عنوان مثال یک پروژه کاری را در طی ماه تقسیم کنید و هرروز بخشی از آن را انجام دهید.

۹- مدیریت زمان داشته باش!

مدیریت زمان یکی دیگر از روش های مؤثر جهت ایجاد انگیزه است. با زمان بندی مشخص شما می توانید به خیلی از فعالیت های نظم دهید و در موعد مقرر آن را انجام دهید. در پایان روز مشاهده می کنید حجم فعالیت های مفید شما به شکل چشم گیری افزایش یافته و باعث می شود در ادامه مسیر انگیزه بیشتری پیدا کنید.

روانشناسی ایجاد انگیزه در خود

۱۰- به انجام کار متعهد باش!

به انجام کار متعهد باشید و برای خودتان تنبیه و پاداش در نظر بگیرید. اگر حس تعهد در شما ایجاد شود و بدانید در صورت عدم انجام باید خود را تنبیه کنید، در این صورت برای انجام آن رغبت بیشتری دارید. به عنوان مثال اگر پروژه درسی ام را به موقع انجام دهم خود را به صرف قهوه دعوت می کنم و اگر آن را به تعویق بیندازم خود را جریمه مالی می کنم.

روانشناسی ایجاد انگیزه در خود

۱۱- قدرت تفویض اختیار را نادیده نگیر!

در صورت امکان برای سبک شدن کارها از دیگران کمک بگیرید. تفویض اختیار یکی از راهکارهای مؤثر در افزایش سرعت کارها و ایجاد انگیزه است. اگر در کاری تخصص کافی ندارید و انجام آن برای شما زمان بر است، شخص ماهری بیابید تا آن را برای شما انجام دهد. این نکته هم باعث ایجاد روحیه همکاری خواهد شد هم مانع کلافگی و بی انگیزگی شما می شود.

روانشناسی ایجاد انگیزه در خود

۱۲- اهداف به ثمر رسیده را تیک بزن!

اهداف خود را تیک بزنید. تمام کارهایی که موفق به انجام آن ها شده اید را روی کاغذ بنویسید تا انگیزه شما برای ادامه افزایش یابد. هرچه تعداد تیک های انجام شده افزایش یابد، شما اهداف بعدی را باقدرت بیشتری دنبال می کنید.

روانشناسی ایجاد انگیزه در خود

۱۳- خودت را به چالش بکش!

خودتان را به چالش بکشید. ایجاد چالش می تواند جذابیت هدف را برای شما افزایش دهد. گاهی مسیر تکراری رسیدن به هدف، شمارا دچار روزمرگی می کند. یک تغییر و تعریف چالش می تواند شما را از این یکنواختی نجات دهد. به عنوان مثال ۲۰ روز چالش زود از خواب بیدار شدن برای خود تعریف کنید و هر بار که آن را انجام می دهید خود را تشویق کنید.

روانشناسی ایجاد انگیزه در خود

۱۴- روی مسیر تمرکز کن نه هدف!

روی روند کار متمرکز شوید نه نتیجه! برای اینکه در انجام کارها انگیزه پیدا کنید، لازم است به جز هدف، به مسیر رسیدن هدف نیز مشتاق باشید. به عنوان مثال اگر هدف لاغر شدن است، هنگام ورزش کردن فقط به لاغر شدن فکر نکنید و از خود ورزش و احساس خود سلامتی نیز لذت ببرید. اهمیت این موضوع به این دلیل است که وقتی شما فقط به هدف فکر می کنید در صورت عدم تحقق آن، مسیر را رها کرده و استمرار نخواهید داشت؛ اما اگر مسیر برای شما لذت بخش باشد، حتی اگر در کوتاه مدت به هدف نرسید همچنان آن را ادامه می دهید و درنهایت پس از مدتی نتایج مثبت نمایان می شود.

۱۵- تجسم خلاق را فراموش نکن!

موفقیت خود را تجسم کنید. یکی از متداول ترین نکات روانشناسی ایجاد انگیزه تجسم موفقیت است. تجسم خلاق می تواند برای شما حس لذت ایجاد کند. این حس شوق و لذت شمارا به انجام کار ترغیب می کنند. نکته ای که باید به آن توجه کنید آن است که در تجسم خود هدف را محل و غیرقابل دسترس تصور نکنید و حس خوب داشته باشید.

روانشناسی ایجاد انگیزه در خود

جمع بندی

خودانگیختگی موضوع پیچیده ای است و ایجاد انگیزه به راحتی امکان پذیر نیست. با ارزیابی نیازهایتان می توانید رویکردتان را نسبت به کارها تغییر دهید. با پیوند دادن این وظایف با احساسات درونی خوشایند، می توانید به خوبی از پس آن ها برآیید. همچنین می توانید برای خود پاداش در نظر بگیرید و انگیزش بیرونی ایجاد کنید. با استفاده ترکیبی از تکنیک های ارائه شده برای ایجاد انگیزه، می توانید برای انجام وظایف ناخواسته و یا اجباری به خود انگیزه ی لازم را بدهید.

ادامه مطلب
تکنیک موفقیت
۴ تکنیک موفقیت که زندگی تان...

هر کسی را که می بینیم، نسخه ای برای موفقیت سراغ دارد. عده ای آن را مدیون کار سخت و قربانی کردن چیزهای مورد علاقه شان می دانند، انگار که موفقیت یک الهه تشنه به خون است که باید در عوض لطفی که به ما می کند، چیزی ارزشمند را از چنگمان در بیاورد. عده ای دیگر هم موفقیت را به هوشمندی گره می زنند و می گویند این کار زیاد نیست که فرد را به موفقیت می رساند بلکه کار کردن هوشمندانه است. نسخه های رنگانگی که برای موفقیت پیچیده می شوند، چیزی نیستند به جز سبک تفکر، باور و شیوه نگاه هر فرد به زندگی. در نتیجه، نه هیچ کدام از این نسخه ها درست هستند و نه هیچ کدام اشتباه. بهترین تصمیم، انتخاب روشی است که بیشترین شباهت را با طرز تفکر و باورهایمان داشته باشد. در این مقاله از خانه سرمایه به سراغ معرفی چهار تکنیک موفقیت می رویم که هر کدامشان غوغایی در دنیای پیشرفت شخصی و سازمانی برپا کرده اند. قرار است چه چیزهایی را با هم یاد بگیریم؟

۴ تکنیک موفقیت

۱- فلسفه کایزن را بررسی می کنیم و سر از این تکنیک موفقیت ژاپنی در می آوریم.

۲- با اصل پارتنو آشنا می شویم و راهکارهای آن را برای افزایش بهره وری یاد می گیریم.

۳- می آموزیم که چگونه با تکنیک «GTD» علاوه بر افزایش بهره وری، استرس خود را نیز کاهش دهیم.

۴- از تکنیک پارادوکس برای داشتن یک انتخاب هوشمندانه و به موقع، استفاده می کنیم.

آلبرت شوایتزر، پزشک، فیلسوف و موسیقی دان آلمانی:

موفقیت، کلید شادمانی نیست. شادمانی کلید موفقیت است، اگر عاشق کاری که انجام می دهید باشید، موفق خواهید شد.

۱- فلسفه کایزن، دری از ژاپن به سمت موفقیت (Kaizen)

تکنیک موفقیت

تمام لغتنامه های جهان، چاپی نیستند. گاهی تجربه، یک واژه نامه مفهومی را در ذهن ما تشکیل می دهد. مثلا وقتی نام «ژاپن» را می شنویم، بی اختیار به یاد «کیفیت» می افتیم. این موضوع اتفاقی نیست و حتی می توانیم بگوییم که کاملا هوشمندانه و با تلاش زیاد هزاران ژاپنی ایجاد شده است. برای ژاپنی ها کیفیت، یک واژه ساده و دل خوش کن نیست که آن را طوطی وار روی جلد محصولاتشان چاپ کنند. ژاپنی ها با نگاه خاصی که به تولید و اعتبارشان داشتند، کیفیت را به صورت عملی نشان دادند. اما چه چیزی باعث شد تا ژاپنی ها به چنین نگرشی برسند؟ می توان پاسخ را در یکی از مهم ترین فلسفه های تفکر ژاپنی یعنی «کایزن» پیدا کرد. کایزن از ترکیب دو واژه «کای» به معنی تغییر و «زِن» به معنی خوب، تشکیل شده است. این فلسفه ژاپنی دو بخش اصلی دارد. اولین بخش آن، تغییر مثبت و بهتر و دومین بخش، حفظ روند پیشرفت است. فلسفه کایزن می گوید: «از تغییرها نترسید و علیه شان جبهه نگیرید، بلکه با آن ها همراه شوید.» اگر یک رود کوچک از تغییرها و ناشناخته هایی که در مسیرش برای رسیدن به اقیانوس وجود دارد بترسد یا سعی کند که آن ها را از بین ببرد، به جای رسیدن به اقیانوس در عمق خاک فرو می رود یا نور خورشید آن را تبخیر می کند. تنها راه، همراه شدن با تغییرها است چون از این طریق می توان فرصت های موجود در طول مسیر را دید. فلسفه کایزن ۱۰ قانون دارد که باید حتما به آن ها عمل کنید:

  • مشکلات باعث به وجود آمدن فرصت ها می شوند.
  • همیشه پنج بار پشت سر هم بپرسید، چرا؟
  • نظر همه را جویا شوید.
  • فقط به راه حل های قابل اجرا فکر کنید.
  • مشکلات را به حالت تعویق نگه ندارید.
  • بهانه «غیر ممکنه» را به زبان نیاورید.
  • دنبال بهترین راه حل نباشید، ساده ترین را انتخاب کنید.
  • از ایده پردازی و نیروی ذهنتان استفاده کنید، فقط از پول خود کمک نگیرید.
  • پیوسته اشتباه های خود را اصلاح کنید.
  • پیشرفت شخصی، یک روند ادامه دار است. آن را متوقف نکنید.

هسته اصلی فلسفه کایزن، برداشتن قدم های خیلی کوچک در جهت تغییرات بزرگ است. در واقع، فرمول کایزن را می توان این گونه خلاصه کرد:

  • هفته اول : یک قسمت کوچک از کار را انجام دهید
  • هفته دوم : قسمت قبلی + یک قسمت کوچک دیگر 
  • هفته سوم: باز هم قسمت قبلی + یک قسمت کوچک دیگر و به همین ترتیب، شما رو به جلو پیشرفت خواهید کرد.

در فلسفه کایزن، فرد باید برای حل شدن مشکلاتش ریشه اصلی آن ها را پیدا کند. برای همین وقتی با یک مشکل روبه رو می شوید باید پنج بار پشت سر هم بپرسید «چرا؟» اجازه بدهید با یک مثال، این موضوع را روشن تر کنیم. تصور کنید شما با خودتان قرار گذاشتید که روزی دو صفحه کتاب بخوانید. اما امروز اصلا حوصله ندارید و نمی خواهید این کار را انجام دهید. حالا سوال پرسیدن را از خودتان شروع می کنید:

  • چرا حوصله ندارم دو صفحه کتاب بخونم؟
    • چون خسته ام
  • چرا خسته ام؟
    • چون دیشب دیر خوابیدم
  • چرا دیر خوابیدم؟
    • چون داشتم تا دیر وقت سریال نگاه می کردم
  • چرا سریال نگاه کردن برام جذاب تر از کتاب خوندنه؟
    • چون هدفی برای کتاب خوندن ندارم
  • چرا هدفی برای کتاب خوندن ندارم؟
    • چون واقعا هدفی تو زندگیم ندارم!

به همین ترتیب، می توانید علت اصلی همه واکنش های خودتان را درک کنید. بزرگ ترین شرکت های ژاپنی از فلسفه کایزن و قانون هایش برای رسیدن به نقطه اوج پیشرفت و سازندگی استفاده کردند. بدون شک، اگر ما هم این تکنیک موفقیت را به کار بگیریم، نتیجه ای مشابه و قدرتمند را تجربه خواهیم کرد.

ماساکی ایامو، از پیشرویان کایزن و کنترل کیفیت دنیا

پیام استراتژی کایزن این است: «شما نباید هیچ روزی را بدون حتی کمترین پیشرفت از دست بدهید.»

۲- اصل پارتو، نویدی برای موفقیت با کار کم (Parto)

تکنیک موفقیت

تکه کلام «وقت ندارم!» لقلقه زبان بسیاری از ما شده است. انگار که در یک شلوغی بی انتها گیر افتاده ایم و تلاش برای خلاصی از این ماجرا فایده ای ندارد. اما چرا این گونه است؟ چرا این همه کار سر ما ریخته و چرا انجام دادنشان از تعداد این کارها کم نمی کند؟ «ریچارد کاچ» (Richard Koch)، نویسنده، کارآفرین و مشاور مدیریت با مطرح کردن «اصل پارتو» (Pareto) یا همان اصل ۲۰/۸۰ به این پرسش ها پاسخ داده است. اصل پارتو اولین بار توسط اقتصاددانی به همین نام بیان شد. او پس از بررسی هایی که انجام داد متوجه شد ۸۰ درصد زمین های سرزمین مادری اش یعنی ایتالیا متعلق به ۲۰ درصد از مردم این کشور است. پارتو به دنبال نمونه های مشابه دیگر در زمینه هایی مانند اقتصاد، کشاورزی و غیره گشت. در تمام این موارد نیز تنها ۲۰ درصد از کارها، محصولات و تلاش ها مفید و تغییرساز بودند و ۸۰ درصد باقی مانده فایده چندانی نداشتند. به زبان ساده تر، اصل پارتو می گوید که قسمت بزرگی از خروجی – در هر زمینه ای – ناشی از بخش کوچکی از ورودی است. یعنی یک عدم توازن بین تلاش و پاداش در مسائل مختلف وجود دارد. با این حساب، میزان درآمد و نتیجه ای که از تلاش هایمان می بینیم تنها به علت ۲۰ درصد از کارهایی است که انجام می دهیم. پس می توانیم این طور برداشت کنیم که علت واقعی کمبود وقت ما آگاهی نداشتن از آن ۲۰ درصد مفید و کارساز است.

چگونه از اصل پارتو برای موفقیت خود استفاده کنیم؟

اگر می خواهید این اصل را در کار، زندگی شخصی و حتی روابط خود با دیگران به کار بگیرید باید به یک کارآگاه تبدیل شوید و ماجراهای زندگی تان را کاملا تجزیه و تحلیل کنید. به این ترتیب می توانید بخش های کارآمد و ناکارآمد زندگی تان را شناسایی کرده و زمانتان را روی انجام بخش هایی که بهره وری شما را بالا می برند بگذارید. علاوه براین، باید دلیل ناکارآمدی آن ۸۰ درصد را پیدا کرده و آن ها را بازسازی کنید. مثلا ممکن است متوجه شوید که چک کردن وقت و بی وقت شبکه های اجتماعی، به راحتی تمرکز و زمان ارزشمند شما را از چنگتان درمی آورد و باعث ایجاد همان ۸۰ درصد کار غیرمفید می شود.

چند نکته مهم و ناگفته در مورد اصل پارتو

متاسفانه تنها چیزی که از تکنیک موفقیت پارتو منتشر شده، همین جمله ساده است که ۸۰ درصد موفقیت، مدیون ۲۰ درصد از کارها است. اما این اصل، نکته های جالب دیگری هم دارد که هر کدام می توانند به عنوان یک تکنیک موفقیت، کارساز باشند. در ادامه این بخش به آن ها می پردازیم.

  • ۲۰/۸۰ تنها یک عدد است، به دنبال مفهوم باشید

نسبت ۲۰/۸۰ مطرح شده در اصل پارتو یک مثال برای درک راحت تر این موضوع است. شاید این نسبت در موارد دیگری تغییر کند؛ مثلا به ۳۰/۷۰ یا حتی ۱۰/۹۰ تبدیل شود. نکته مهم آن است که درک کنیم قسمت بزرگی از خروجی ناشی از قسمت کوچکی از ورودی است.

  • تعادل وجود ندارد؛ به دنبال آن نباشید

بیشتر ما فکر می کنیم یا دوست داریم که دنیا متعادل باشد. ولی واقعیت این است که داشتن یک دنیای متعادل، تنها یک توهم است. در هیچ جای دنیا تعادل وجود ندارد. وضع طبیعی جهانی که در آن زندگی می کنیم، یک نامتوازن هماهنگ است. درک این موضوع می تواند درهای زیادی را به روی ما بگشاید. در واقع، آن چیزی که باید به دنبالش باشیم، هماهنگی است نه تعادل! مثلا وقتی به دنبال تعادل در ثروت می گردیم، دلمان می خواهد همه مردم دنیا را به صف کنیم و به هر کدامشان مقدار مشخصی پول بدهیم و با خودمان فکر کنیم که الان همه خوشبخت هستند چون مثل هم پول دارند. اما داشتن یک ثروت هماهنگ، بسیار ارزشمندتر از داشتن یک ثروت متعادل است. ثروت هماهنگ فقط به دنبال پول نیست بلکه این توانمندی را در سلامتی، شادی، آرامش و عشق نیز ایجاد می کند.

  • علت اصلی وجود قانون پارتو، نادیده گرفتن حلقه های بازخوردی است

جهان، نامتعادل اما هماهنگ است. حالا این پرسش پیش می آید که این عدم تعادل از کجا ناشی می شود؟ پاسخ این پرسش در قدرت تفاوت های کوچک، نهفته است. چیزی که این تفاوت های کوچک را قدرتمند می کند، تاثیر «حلقه های بازخوردی» (Feedback loops) است. اجازه بدهید با یک مثال این موضوع را روشن تر کنیم. تصور کنید چند دانه بذر آفتاب گردان دارید که کاملا مشابه، هم جنس، هم وزن و یک اندازه هستند و شما آن ها را در یک زمین مشابه کنار هم می کارید. وقتی دانه ها بزرگ می شوند و به ثمر می نشینند می بینید که بعضی از آن ها خیلی خوب رشد کرده اند و قوی شده اند اما برخی دیگر کوچک تر مانده اند و محصول مناسبی هم نداده اند. علت این نتیجه، وجود تفاوت های بسیار کوچکی است که از همان ابتدا در بذرها وجود داشته است. وجود آن تفاوت ها باعث می شد که بذرها، مقدار متفاوتی آب و مواد معدنی از زمین جذب کنند و این نتیجه متفاوت را به وجود آورند. نتیجه مهمی که می توان از این تکنیک موفقیت گرفت این است «انجام یک کار مشابه، لزوما نتیجه مشابهی را به دنبال ندارد.» به همین علت، موبه مو تقلید کردن از زندگی افراد بزرگ نمی تواند ما را به نسخه دیگری از آن ها تبدیل کند. چون تفاوت های کوچکی که در زندگی هر کدام از ما وجود دارند، روی نتیجه نهایی تاثیر می گذارند. بهترین کار این است که به جای تقلید محض، الگوی رفتاری آن ها را دنبال کنیم. مثلا اگر می خواهیم به یک سرمایه گذار بزرگ مثل «وارن بافت» تبدیل شویم، نباید چشممان را به او بدوزیم و دقیقا سهام هایی که او خریداری می کند را بخریم. بلکه باید روش او در تحلیل موقعیت ها و سیاستش برای خرید سهام های مختلف را دنبال کنیم.

جیم ران:

موفقیت، پیشرفت مداوم به سمت هدف های شخصی است.

۳- از تکنیک GTD برای افزایش بهره وری و کاهش استرس استفاده کنید

تکنیک موفقیت

هر کدام از ما در طول روز باید کارهای متفاوتی را انجام دهیم. گاهی این کارها در برنامه روزانه مان قرار دارند و می دانیم که باید چه اقدامی برایشان انجام دهیم و گاهی مثل یک مهمان ناخوانده، سروکله شان از وسط برنامه ما پیدا می شود. در هر دو صورت، آشفتگی هایی به وجود می آیند. روش «GTD» یا «Getting Things Done» که توسط «دیوید آلن» معرفی شده می تواند به عنوان یک تکنیک موفقیت دیگر، راه های جالبی را پیش پای ما بگذارد. اجازه بدهید مهم ترین بخش های این روش را با هم یاد بگیریم.

۱- مثل لیزر باشید نه پروژکتور

کسی که می خواهد همه کارها را با هم انجام دهد، هیچ کاری را به پایان نمی رساند. اگر زمانی که مشغول انجام یک کار هستید به چیزهای دیگر هم فکر کنید، مغزتان به طور ناخودآگاه تلاش می کند تا برای آن ها نیز راه حلی پیدا کند. در نتیجه، تمرکزتان بسیار کاهش می یابد. اگر می خواهید کارهایتان را به سرانجام برسانید باید هر قدم را در زمان خودش بردارید و از تمام نیروی تمرکزتان برای انجام کاری که در دست دارید استفاده کنید. سپس به سراغ کار بعدی بروید.

۲- یک قلم و کاغذ دم دستتان داشته باشید

یکی از بهترین راه ها برای سروسامان دادن به کارهایی که بدون برنامه وارد زمان کاری ما می شوند، یادداشت کردن آن ها روی یک کاغذ است. بخواهیم یا نخواهیم، در دنیا هیچ ۱۰۰ درصدی برای برنامه ریزی وجود ندارد. اما می توان کاری کرد که این موضوع روی بهره وری ما تاثیر منفی نگذارد. اگر زمانی که در حال انجام یک کار هستید، کار جدیدی به شما سپرده شد، بی معطلی آن را روی کاغذ یادداشت کرده و باز دوباره روی کارتان تمرکز کنید. به این ترتیب به ذهنتان نشان می دهید که نیازی به نگرانی نیست چون آن کار را فراموش نخواهید کرد. با این کار، ذهن شما آزاد می شود و بهره وری تان در امان باقی می ماند.

۳- چند فهرست جانبی داشته باشید

علاوه بر فهرست کارهای روزانه – البته اگر به صورت منطقی و با توجه به زمانی که در طول روز دارید نوشته شده باشند – بد نیست که برای سازمان دهی کارهایتان از چند فهرست دیگر هم استفاده کنید.

۴- فهرست پروژه ها

بهتر است قبل از هر کاری معنای پروژه را با هم مرور کنیم. پروژه، مجموعه ای از کارها است که در قالب یک هدف انجام می شوند. با این حساب، تلفن زدن به فلان مشتری، یک کار است نه پروژه. از طرفی، پروژه فقط شامل کارهایی نمی شود که در عوض انجام دادنشان پول می گیرید. اگر شما هدفی با عنوان «افزایش بهره وری خودتان» داشته باشید باید آن را در فهرست پروژه هایتان بگذارید. چون این هدف، نیازمند انجام چندین کار مختلف است. تهیه این فهرست به شما کمک می کند تا تمام پروژه هایی که در دست دارید را شناسایی کرده و آن ها را مدیریت کنید.

۵- فهرست کارهای بعدی

این فهرست شامل تمام کارهایی می شود که باید در طول یک دوره زمانی به جز امروز انجامشان دهید. مثلا شاید در طول یک ماه باید چند پروژه را تحویل دهید که هیچ ربطی به هم ندارند یا در چند رویداد و جلسه مختلف شرکت کنید. تمام این کارها باید در فهرست کارهای بعدی شما قرار بگیرند. این فهرست را همیشه با خود به همراه داشته باشید تا هر زمان که خواستید بتوانید از میان آن کارها یکی را برای انجام دادن انتخاب کنید.

۶- فهرست انتظار

بهترین پروژه ها، نتیجه همکاری یک تیم موفق هستند. اینجا است که اهمیتِ داشتن یک فهرست انتظار، خودش را نشان می دهد. وقتی با دیگران کار می کنید، بخشی از کار شما به انجام کار هم تیمی تان وابسته می شود. در این زمان باید آن کار را به فهرست انتظار اضافه کنید و زمان تحویلشان را هم کنارش بنویسید تا در زمان مقرر بتوانید آن را پیگیری کنید.

۷- فهرست شاید روزی

انجام بعضی کارها، یکی از خواسته های قلبی ما است. با این وجود، شاید نتوانیم در حال حاضر، آن ها را در هیچ کدام از فهرست هایمان بگنجانیم. گاهی وقتش را نداریم، گاهی پولش را و گاهی شجاعتش را، اما قرار نیست بی خیالش شویم. می توانیم فهرستی با عنوان «شاید روزی» تهیه کنیم و این جور کارها را در آن بنویسیم.

۴- تکنیک پارادوکس انتخاب، روشی برای ساده کردن انتخاب ها

تکنیک پارادوکس انتخاب

بسیاری از ما به هنگام انتخاب کردن دچار تردید می شویم. فرقی نمی کند که موضوع انتخاب ما چه باشد؛ چه خرید یک پیراهن و چه انتخاب یک سهم برای سرمایه گذاری، اگر نتوانیم در زمان و مکان درست انتخاب خود را بکنیم، فرصت های زیادی را از دست خواهیم داد. خبر خوب این است که با استفاده از تکنیک موفقیت «پارادوکس» می توانیم فرآیند انتخاب کردن را بسیار ساده تر کنیم.

ناپلئون هیل:

هیچ چیز به جز خودت، نمی تواند موفقیت را برای تو به ارمغان بیاورد.

پارادوکس چگونه کار می کند؟

تکنیک موفقیت پارادوکس بیان می کند «به میزان افزایش گزینه هایمان، تمایل کمتری به انتخاب خواهیم داشت.» پس باید کاری کنیم که تعداد گزینه های انتخابی مان کاهش پیدا کند تا به این ترتیب، فرآیند انتخاب کردن به کاری ساده تر تبدیل شود. بهترین راه این است که برای گزینه های انتخابی مان چند فیلتر در نظر بگیریم و گزینه های مورد نظرمان را از آن ها عبور دهیم. اجازه بدهید چند فیلتر مهم را با هم بررسی کنیم:

  • فیلتر اول: علاقه

یکی از فیلترهایی که می تواند تعداد گزینه های انتخابی شما را تا حد زیادی کم کند، علاقه است. خوب و با دقت گزینه هایی که پیش رویتان قرار دارند را بررسی کنید و در اولین قدم، مواردی را انتخاب کنید که به آن ها علاقه دارید.

  • فیلتر دوم: کارایی

حالا کار ساده تر می شود. چون این بار باید از بین گزینه های مورد علاقه تان، مواردی که بیشترین کارایی و همخوانی را با هدف شما دارند انتخاب کنید. این نکته را در نظر داشته باشید که ترتیب اجرای این فیلترها مهم نیستند. شاید شما بخواهید فیلتر علاقه را به آخرین مرحله منتقل کرده و در ابتدا از فیلترهای دیگری استفاده کنید. هیچ اشکالی ندارد. در واقع، مکان جایگذاری فیلترها به فلسفه و سبک فکری شما بستگی دارد. پس به شیوه خودتان آن ها را جایگذاری کنید.

  • فیلتر سوم: بازه سود دهی

فیلتر بازه سوددهی به این نکته اشاره می کند که انتخاب شما تا چه زمانی برایتان سوددهی دارد؟ شما می توانید با توجه به نیازی که دارید، گزینه هایی با طول عمر کم یا زیاد را از هم تفکیک کنید.

  • فیلتر چهارم: ارزش و قیمت

ارزشمندی نیز یکی از فیلترهای مهم است که معمولا تیر نهایی انتخاب را شلیک می کند. حالا باید از میان گزینه های باقی مانده، موردی که سطح ارزشمندی مورد نظر شما را برآورده می کند انتخاب کنید. این چهار فیلتر را به عنوان نمونه هایی ساده برای الهام گرفتن در نظر بگیرید و از آن ها برای ساخت فیلترهایی شخصی سازی شده استفاده کنید. یادتان باشد، وقتی تعداد گزینه های پیش رویتان کاهش پیدا می کنند، میزان رضایت شما از انتخاب هایی که می کنید افزایش می یابد.

گنجشک بودن بد نیست، اما نه وقتی که می توانید عقاب باشید!

موفقیت ها از هر شکل و گونه ای که باشند در دو دسته قرار می گیرند؛ موفقیت گنجشکی و موفقیت عقابی. کسانی که گنجشکی موفق می شوند، چیز زیادی را به دست نمی آورند چون مدام در حال امتحان کردن روش های گوناگون برای موفق شدن هستند. اما کسانی که عقابی موفق می شوند روی یک یا نهایتا دو تکنیک موفقیت متمرکز می شوند و هوشمندانه دست به عمل می زنند. این رفتار آن ها باعث می شود که در زندگی شان موفقیت های بزرگی را به دست آورند. از این شاخه به آن شاخه پریدن و اجرا کردن کوتاه مدت تکنیک های مختلف، تنها باعث هدر رفتن زمان و انرژی شما می شود. به قول «دیباک چوپرا» بالاترین سطح موفقیت، مخصوص آدم هایی است که متمرکز، خلاق، و فکور هستند؛ کسانی که می توانند هر مشکل را یک فرصت ببینند.

خلاصه تکنیک موفقیت

  • فلسفه کایزن، یک اصل تفکر در ژاپن است. بر اساس این فلسفه برای رسیدن به موفقیت باید به تغییرهای مثبت خوش آمد گفت و روند پیشرفت را حفظ کرد.
  • هسته اصلی فلسفه کایزن، برداشتن قدم های خیلی کوچک در جهت تغییرات بزرگ است.
  • تکنیک ۵ چرای متوالی که در کایزن وجود دارد با موشکافی رویدادها به ریشه اصلی آن ها می رسد.
  • اصل پارتو یا ۲۰/۸۰ بیان می کند که قسمت بزرگی از خروجی، ناشی از بخش کوچکی از ورودی است.
  • طبق اصل پارتو، نادیده گرفتن حلقه های بازخوردی که از تفاوت های کوچک به وجود می آیند باعث ایجاد عدم تعادل در جهان می شود.
  • تکنیک GTD روشی است که با تقسیم کردن کارها به بخش های مختلف و سازمان دهی شده، یک روند موفق و کم استرس را برای فرد به ارمغان می آورد.
  • فهرست هایی مانند: فهرست پروژه ها، فهرست کارهای بعدی، فهرست انتظار و فهرست شاید روزی، از ترفندهای تکنیک GTD برای سازماندهی کارها است.
  • در تکنیک موفقیت پارادوکس انتخاب، با کاهش گزینه های انتخابی، فرآیند گرفتن تصمیم ها و عملی کردن افکار بسیار آسان تر می شوند.

نظر شما چیست؟

شما از چه تکنیکی برای موفقیت خودتان استفاده می کنید؟ آیا فکر می کنید ارتباطی بین انتخاب یک تکنیک موفقیت و شخصیت فرد وجود دارد؟

ادامه مطلب