بسیاری اوقات هنگام خرید سهام، مهم ترین اولویت ما، فروش زود هنگام و ذخیره سود است. عمده دلایل وسوسه شدن مردم برای فروش شتاب زده سهام، به دو دسته کلی تقسیم می شوند. دسته اول کسانی هستند که، پیش بینی می کنند بازار سقوط کرده و در نهایت ارزش دارایی هایشان کاهش می یابد. دلیل سردرگمی مابقی افراد این است که، تصور می کنند با نگهداری طولانی مدت سهام و خودداری از فروش آن، قادر به کسب سود نخواهند بود. حال آنکه باید دید، آیا صرفاً به وسیله فروش زود هنگام سهام، می توان سود کسب کرد؟ در این مقاله، سعی داریم برخی از سوالات پیرامون مبحث فوق را پاسخ داده و تلاش می کنیم ضمن بررسی ذهنیت سرمایه گذار موفق، بتوانیم رویکرد معاملاتی خود را نیز ارتقا داده و هم تراز ایشان قرار دهیم.
آیا فقط زمانی که سهام خود را بفروشیم، سود می کنیم؟ اجازه دهید لحظه ای در این مورد بیندیشیم. اگر این فرضیه درست باشد، پس ثروتمندان دنیا چگونه پول در می آورند؟ بیل گیتس چند بار مایکروسافت را فروخته است؟ جواب این سوال صفر است. آیا این بدان معنی است که، بیل گیتس هیچ درآمدی نداشته است؟ مطمئناً از نظر بسیاری از شما و همچنین بیل گیتس، این استدلال درستی نیست زیرا، او مالک این شرکت است و سود سهام، حقوق و سایر درآمدهایش در مایکروسافت، سالانه بالغ بر چندین میلیارد دلار می باشد. تمام این موارد صحیح است اما، نکته ای که می خواهیم در اینجا مطرح کنیم این است که، طرز تفکر صاحبان کسب و کار این نیست که به قیمت سهام شرکت توجه کنند! بلکه بیشتر روی سود حاصل از سرمایه گذاری خود متمرکز هستند. در واقع باید گفت، تمرکز مالک به جای ارزش تابلویی سهم، بر چگونگی افزایش سود سالانه شرکت است. زیرا اگر درآمدهای شرکت برای یک دوره طولانی در حال رشد باشند، مطمئناً این رویه منجر به افزایش قیمت نیز خواهد شد. طبق گفته وارن بافت، در کوتاه مدت ممکن است قیمت سهام بر اثر تغییرات نسبت P/E یا سایر عوامل دچار نوسان شود اما، روند قیمتی بلند مدت سهام تابعی از شرایط درآمدی شرکت است.
همانند صاحب یک کسب و کار بیندیشید!
اگر از شما پرسیده شود، چند بار تجارت خود را به منظور پول درآوردن فروخته اید؟ خب ممکن است پاسخ هرگز باشد. در ادامه سوال می کنیم، اگر تجارت خود را نفروشید، پس چگونه می توانید سود کسب کنید؟ شاید بگویید، این تجارت یک جریان درآمدی ایجاد کرده که، سود حاصل از آن نصیب من می شود. در مقایسه، اگر همان فرد مؤسس کسب و کار نیز صرفاً مالکیت سهام یک شرکت را بدست آورد، ممکن است طرز تفکر وی هنگام تملک سهام نسبت به مالکیت خود تجارت، بسیار متفاوت باشد. زیرا آن شخص در چنین حالتی، به عنوان یک ابزار مستقل از شغلش با این سهام رفتار کرده و این موضوع هرگز موجب نمی شود او نقشی به عنوان مؤسس در این کسب و کار ایفا نماید.
بنجامین گراهام می گوید:
اولین چیزی که یک سرمایه گذار حقیقی، هنگام خرید سهام باید در نظر داشته باشد این است که، مالکیت سهام در واقع تملک بخشی از یک کسب و کار است.
آیا مغازه خود را می فروشید؟
حال می خواهیم مباحث فوق را بر اساس فرضیات اما در دنیای واقعی مطرح کنیم. فرض کنید شما یک کسب و کار در زمینه ارائه خدمات مشاوره ای دارید و تجارت خود را در یک دفتر در بازاری محلی انجام می دهید. ارزش دفتر کار شما ۵۰۰ میلیون تومان بوده و ماهیانه حدوداً۲۰ میلیون تومان درآمد دارید. این یعنی مجموع درآمد سالانه شما، ۲۴۰ میلیون تومان می باشد. حال اگر روزی یکی از دوستانتان سراغ شما بیاید و در مورد کاهش ۵۰ درصدی قیمت مغازه طی ماه های آتی هشدار دهد و از همین روی به شما پیشنهاد کند که مغازه خود را بفروشید، آیا تمایل به فروش دفتر کار خود خواهید داشت؟ به احتمال زیاد پاسخ شما منفی خواهد بود زیرا، شما در عوض قیمت مغازه، بر افزایش تعداد مشتریان و رشد درآمدتان متمرکز هستید. حتی اگر ارزش محل کارتان ۵۰ درصد کاهش یابد، شما همچنان به همان تعداد مشتری خدمات ارائه می دهید. پس به همین دلیل این موضوع روی درآمد شما تاثیری نداشته و کاهش قیمت ملک برای شما مهم نخواهد بود.
حال اگر همین دوست پس از شش ماه به شما مراجعه کرده و مدعی شود که، شرایط بازار املاک کاملاً دگرگون شده و در حال حاضر دفتر کار شما یک میلیارد تومان قیمت گذاری شده است. آیا در این شرایط محل کسب و کار خود را خواهید فروخت؟ احتمالاً در این شرایط نیز استدلال مشابهی ارائه کرده و فروشنده نخواهید بود. زیرا طرز تفکر شما مبتنی بر مالکیت کسب و کار و تمرکزتان بیشتر روی درآمد است و شاید صرفاً قیمت ملک در این راستا اهمیت چندانی نداشته باشد. شما به عنوان مالک کسب و کار، هر روز از زمان شروع فعالیت روزانه، پیوسته بر ارائه خدمات بهینه، بازاریابی صحیح و تبلیغات در رسانه های مرتبط به منظور جذب مشتریان بیشتر متمرکز هستید و طبیعتاً انجام این امور، منجر به رشد تجارت شما می شوند. بر همین اساس، زمانی که ما در سهام سرمایه گذاری می کنیم، باید طرز فکری همانند صاحبان کسب و کار داشته باشیم. بطور مثال پس از خرید سهام، فقط روی تابلوی قیمت متمرکز نباشید و به جای آن، منابع درآمدی شرکت را شناسایی کنید. اینجاست که بیشتر سرمایه گذاران اشتباه می کنند! به عنوان یک سرمایه گذار، عدم توجه و بررسی سوددهی یک شرکت پیش از شروع سرمایه گذاری، بزرگترین خطایی است که می توانید مرتکب شوید. اگر به منظور اخد تصمیمات معاملاتی خود، صرفاً قیمت سهام را ملاک قرار دهید، این احتمال وجود دارد که درگیر نوسانات قیمتی سهم شده و بر اساس حدس و گمان محض تصمیم گرفته باشید.
با نوسانات قیمت دوست شوید!
ممکن است بسیاری از شما به این بیندیشید که، ضمن پیروی از راه و روش سرمایه گذاران موفق، چه زمانی برای خروج به موقع و فروش سهام، مناسب و مقتضی است؟ به گفته وارن بافت، یک سرمایه گذار موفق در بهترین دارایی ها سرمایه گذاری کرده و روی جریان درآمدی آن تمرکز دارد. اما در کنار این، خود را با نوسانات قیمت نیز وفق می دهد. بطور کلی تا زمانی که بازه نوسانات قیمتی یک دارایی بسیار محدود باشد، کاربرد پذیری آن تغییرات عمده ای نداشته است. اما برخی اوقات به دلیل پدیده رفتار جمعی، قیمت این دارایی های ارزشمند نیز بشدت حبابی می شوند که، یک سرمایه گذار هوشمند باید از چنین فرصت هایی به منظور فروش سهام خود استفاده کند. میزان درآمد ناشی از یک دارایی، معمولاً در بیشتر اوقات پایدار است. اما گاهاً تغییر در انتظارات سرمایه گذاران نسبت به آینده می تواند، عامل شکست های قیمتی بزرگ باشد.
ما به عنوان یک سرمایه گذار، باید کاربرد پذیری یک دارایی را به دقت ارزیابی نموده تا بتوانیم ارزش واقعی بهینه آن را مشخص نماییم. بطور کلی مبحث اصلی بحث این بود که، اگر شما سهم یا سبدی از سهام را با نسبت P/E مشخصی خریداری کرده و برای مدت طولانی آن را نفروشید، حتی اگر نسبت P/E در طول این سال ها در محدوده یکسانی قرار داشته باشد، ارزش سرمایه گذاری شما به دلیل افزایش درآمدهای شرکت، رشد خواهد نمود. در نتیجه اگر بر اساس میزان رشد درآمد شرکت سرمایه گذاری کنید، این موضوع خود مسبب افزایش ارزش سهام شما می شود. به عنوان یک سرمایه گذار هوشمند، شما باید در شرکت های برتر با پروژه هایی با برآورد مشخص که، موجب می شوند درآمد آن ها طی سال های آتی روند افزایشی داشته باشد، سرمایه گذاری کنید. بعضی اوقات در بازار سهام ممکن است، قیمت شرکت های برتر به بیش از ارزش واقعی آن ها برسد یا بلعکس دچار حباب منفی شود. هر دوی این شرایط، موقعیت عالی را برای ما به عنوان سرمایه گذار فراهم می کنند تا، با خرید یا فروش سهام خود بتوانیم از فرصت های موجود در بازار، بیشترین بهره ممکن را ببریم.
به عنوان کلام پایانی، هنگامی که صرفاً روی سهام سرمایه گذاری کنیم، باید به دنبال تعیین نقاط کف و سقف بازار بر اساس قیمت باشیم که، این امر خیلی امکان پذیر نیست. اما در مقابل، زمانی که روی سهام یک کسب و کار عالی سرمایه گذاری کنید، حتی اگر در طول دوره سرمایه گذاری هیچ دوره رونق یا رکودی اتفاق نیفتد، ارزش این دارایی به دلیل رشد درآمد شرکت افزایش می یابد.