تحلیل بنیادی
سیاست پولی همواره یکی از مباحث مهم و تأثیرگذار در اقتصاد بوده است. آیا تا به حال فکر کردهاید چطور تصمیمات بانک مرکزی میتواند بر زندگی روزمره ما اثر بگذارد؟ در این مقاله با هم به بررسی تأثیر سیاستهای پولی بر بازار فارکس خواهیم پرداخت تا ببینیم چطور تغییر یک نرخ بهره میتواند سودآوری شما را در معاملات ارزی تحت تأثیر قرار دهد. آمادهاید تا رازهای پشت پرده سیاست گذاری پولی را کشف کنیم؟
سیاست پولی چیست؟
سیاستهای پولی مجموعهای از اقدامات و تصمیماتی است که بانک مرکزی کشور برای کنترل عرضه پول و مدیریت نرخ تورم اتخاذ میکند. بانک مرکزی با استفاده از ابزارهایی مانند تعیین نرخ بهره، تغییر ذخایر بانکی، عملیات بازار باز و غیره، سعی دارد تا ثبات اقتصادی را حفظ کند و از بروز نوسانات شدید در اقتصاد جلوگیری کند. سیاست پولی دو نوع انبساطی و انقباضی دارد که بسته به شرایط اقتصادی بکار گرفته میشود. هدف نهایی سیاستهای پولی، دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و کنترل تورم است.
اجرای موفق سیاستهای پولی نیازمند شناخت دقیق بانک مرکزی از شرایط اقتصاد و عکس العمل به موقع آن در قبال تغییرات است. همچنین، هماهنگی لازم بین سیاست پولی و سیاست مالی دولت باید وجود داشته باشد تا بتوان به اهداف مورد نظر دست یافت. سیاستهای پولی نامناسب میتواند آثار سوء بسیاری بر اقتصاد داشته باشد. به همین دلیل، بانک مرکزی باید با در نظر گرفتن تمام جوانب، سیاستهای پولی مناسب را در راستای ثبات اقتصادی اتخاذ کند.
سیاستهای پولی تأثیر بسزایی بر زندگی مردم عادی دارد. کنترل تورم و ثبات ارزش پول ملی از طریق سیاست پولی مناسب، باعث افزایش قدرت خرید مردم میشود. همچنین، سیاستهای پولی انبساطی و تسهیل دریافت وام، میتواند به مردم در خرید مسکن و خودرو کمک کند؛ بنابراین، شهروندان نیز باید نسبت به سیاستهای پولی آگاهی داشته باشند تا بتوانند تصمیمات مالی خود را به شکلی مناسب بگیرند.
کاربرد سیاستهای پولی و مالی
سیاستهای پولی و مالی ابزارهای مهمی برای تنظیم فعالیتهای اقتصادی و رسیدن به اهدافی چون رشد اقتصادی، اشتغال کامل و ثبات قیمتها هستند. سیاست پولی از طریق تنظیم عرضه پول و نرخ بهره، بر تقاضای کل و سطح عمومی قیمتها تأثیر میگذارد. سیاست مالی نیز با تغییر در میزان مالیاتها و هزینههای دولتی، تقاضای کل را تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال، در زمان رکود اقتصادی از سیاستهای پولی انبساطی و سیاست مالی انبساطی برای افزایش تقاضا و خروج از رکود استفاده میشود.
یکی از مهمترین کاربردهای سیاست پولی و مالی، تثبیت چرخههای تجاری است. چرخههای تجاری شامل دورههای رونق و رکود اقتصادی است. سیاستهای پولی و مالی میتوانند شدت نوسانات چرخهای را کاهش دهند.
یکی دیگر از کاربردهای مهم سیاستهای پولی و مالی، تأمین مالی برای پروژهها و برنامههای عمرانی دولت است. دولتها اغلب برای تأمین هزینه پروژههای عمرانی چون ساخت جاده، بندر، فرودگاه و غیره نیاز به منابع مالی دارند که از طریق سیاستهای پولی انبساطی و سیاستهای مالی انقباضی تأمین میشود. البته باید تعادل لازم بین این سیاستها حفظ شود تا بیثباتی و تورم ایجاد نشود؛ بنابراین، سیاست پولی و مالی نقش مهمی در توسعه زیرساختهای اقتصادی دارند.
انواع سیاستهای پولی
سیاستهای پولی انبساطی، انقباضی و تطبیقی ابزارهایی هستند در دست بانکهای مرکزی برای تنظیم چرخه اقتصاد و جلوگیری از نوسانات شدید. هرچند این سیاستها در نظر ساده به نظر میرسند، اما کاربرد صحیح آنها نیازمند تخصص، تجربه و درک عمیق از شرایط اقتصادی است. در ادامه توضیح مختصری در مورد هر سیاست میگوییم تا آشنایی نسبی با آنها پیدا کنید.
سیاست پولی انبساطی
سیاستهای پولی انبساطی معمولاً در شرایطی به کار گرفته میشوند که اقتصاد در حالت رکود بوده و نقدینگی در گردش بسیار کم است. در این شرایط، بانک مرکزی با کاهش نرخ بهره بانکی و افزایش وامها و تسهیلات، سعی در افزایش نقدینگی و تحریک تولید دارد. کاهش نرخ بهره باعث میشود مردم تمایل کمتری به نگهداری سرمایه در بانک داشته باشند و نقدینگی افزایش یابد. همچنین افزایش وام و تسهیلات باعث تحریک فعالیتهای اقتصادی و رونق چرخه اقتصادی میشود.
سیاست پولی انقباضی
سیاستهای پولی انقباضی در شرایطی به کار گرفته میشوند که تورم در حال افزایش بوده و حجم پول در گردش زیاد است. در این حالت، بانک مرکزی با افزایش نرخ بهره، سعی در محدود کردن نقدینگی و کنترل تورم دارد. افزایش نرخ بهره باعث میشود مردم تمایل بیشتری به پس انداز در بانک داشته باشند و از میزان تقاضا برای خرید کالا و خدمات کاسته شود. همچنین هزینه دریافت وام و تسهیلات افزایش مییابد.
سیاستهای پولی تطبیقی
سیاستهای پولی تطبیقی در شرایطی به کار گرفته میشوند که اقتصاد در آستانه رکود یا رونق بیش از حد باشد. هدف از این سیاستها حفظ تعادل و جلوگیری از نوسانات شدید در اقتصاد است. بانک مرکزی با توجه به شرایط، ممکن است نرخ بهره را اندکی کاهش یا افزایش دهد تا از ورود اقتصاد به رکود یا ابررونق جلوگیری کند. هدف نهایی حفظ ثبات و تداوم رشد اقتصادی پایدار است.
ابزارهای سیاست پولی و مالی
ابزارهای سیاستهای پولی شامل مجموعه اقدامات و روشهایی است که بانک مرکزی برای کنترل عرضه پول و نرخ بهره در اختیار دارد. مهمترین ابزار سیاستهای پولی نرخ بهره است که بانک مرکزی میتواند با افزایش یا کاهش نرخ بهره، میزان پول در گردش و تورم را تحت تأثیر قرار دهد. علاوه بر این، نرخ ذخایر قانونی یا سپرده قانونی نیز از دیگر ابزارهای مهم سیاست پولی است که بانک مرکزی با تغییر آن میتواند بر قدرت وام دهی بانکهای تجاری و در نتیجه حجم پول در گردش تأثیر بگذارد. همچنین عملیات بازار باز یا خرید و فروش اوراق بدهی توسط بانک مرکزی، ابزار مؤثر دیگری برای اعمال سیاستهای پولی به شمار میآید.
ابزارهای سیاست مالی شامل مجموعه اقدامات و روشهایی است که دولتها برای تأثیرگذاری بر اقتصاد از طریق درآمدها و هزینههای خود به کار میبرند. مهمترین ابزار سیاست مالی، مالیاتها هستند که دولت میتواند با افزایش یا کاهش نرخ مالیات بر درآمد افراد و شرکتها، بر میزان تقاضا و مصرف در اقتصاد تأثیر بگذارد. همچنین مخارج دولت نیز از ابزارهای مهم سیاست مالی محسوب میشود، به این صورت که دولت با افزایش یا کاهش هزینههای خود میتواند بر سطح فعالیتهای اقتصادی تأثیر بگذارد. علاوه بر این، دولتها از طریق پرداختهای انتقالی و یارانهها نیز میتوانند بر درآمد قابل تصرف افراد و در نتیجه مصرف و تقاضا در اقتصاد تأثیرگذار باشند.
سیاست گذاران پولی و مالی با استفاده همزمان و هماهنگ از ابزارهای سیاست پولی و مالی، تلاش میکنند اهداف کلان اقتصادی همچون رشد اقتصادی پایدار، ثبات قیمتها، اشتغال کامل و توزیع عادلانه درآمد را محقق سازند. البته گاهی اوقات بین این دو سیاست تعارض نیز وجود دارد، به طوری که سیاستهای پولی انبساطی ممکن است منجر به کسری بودجه شده و نیاز به سیاست مالی انقباضی ایجاد کند؛ بنابراین، هماهنگی و همکاری بین بانک مرکزی و دولت جهت تنظیم بهینه سیاستهای پولی و مالی امری ضروری است.
ابزارهای اجرای سیاست پولی
در این بخش به توضیح مفاهیم مرتبط با ابزارهای اجرای سیاست پولی از جمله نرخ بهره، سیاست ذخایر قانونی و عملیات بازار باز و نقش آنها در تنظیم میزان نقدینگی پرداخته شده است.
نرخ بهره
نرخ بهره به میزانی اشاره دارد که یک شخص یا سازمان برای استفاده از سرمایهی قرضی یا سپردهی بانکی پرداخت یا دریافت میکند. این نرخ بهره معمولاً به صورت درصدی از مقدار قرض یا سپرده تعیین و پاداش یا هزینهای برای استفاده از سرمایه محسوب میشود.
چند عامل از جمله سطح تورم، نیازهای اقتصادی، عرضه و تقاضای وامها و سرمایهگذاریها، سیاست پولی دولت و سیاستهای بانکها نرخ بهره را تحت تاثیر قرار میدهند. این نرخ میتواند متغیر باشد و در طول زمان تغییر کند.
بانک مرکزی میتواند با تغییر نرخ بهره بانکی، روی نرخ بهره سپردهها و تسهیلات بانکهای تجاری تأثیر بگذارد. کاهش نرخ بهره بانکی منجر به افزایش تقاضا برای وام و افزایش نقدینگی میشود. بالعکس، افزایش نرخ بهره بانکی باعث کاهش تقاضا برای وام و کاهش نقدینگی میگردد.
سیاست ذخایر قانونی
سیاست ذخایر قانونی یکی از مفاهیم مهم در حوزه مالیات و سیاستهای مالی دولت است. ذخایر قانونی به معنای پول یا داراییهایی هستند که دولتها جمعآوری و نگهداری میکنند تا در مواقع ضروری و نیازمندیهای خاص از آنها استفاده کنند. این ذخایر معمولاً به دولت امکان میدهند به صورت سریع و مؤثری واکنش نشان دهد و برای رفع مشکلات مالی و اقتصادی در مواقع بحرانی استفاده شوند.
هدف اصلی از ایجاد ذخایر قانونی، تسهیل در مدیریت مالیات و سیاستهای مالی و سیاست پولی دولت است. این ذخایر به دولت امکان میدهند تا در مواقعی که درآمدها کاهش مییابند، مثلاً در دورههای رکود اقتصادی، از آنها استفاده کند تا کاهش درآمدهای خود را جبران کند و خدمات عمومی را به شکل مطلوب ارائه دهد.
علاوه بر این، سیاست ذخایر قانونی از مجموع سیاستهای سیاست پولی میتواند به عنوان یک راهبرد مهم برای مدیریت ریسک مالی نیز استفاده شود. در صورت وجود ذخایر قانونی قوی و مناسب، دولت قادر است در مواجهه با بحرانهای مالی، مانند رکود اقتصادی، نوسانات بازار، یا وقوع رویدادهای غیرمنتظره مانند طوفانها یا زلزلهها، اقدامات مناسبی را انجام دهد و بحران را مدیریت کند.
بانک مرکزی میتواند درصد مشخصی از سپردههای بانکها را بهعنوان ذخیره قانونی نزد خود نگه دارد تا از این طریق بر میزان نقدینگی تأثیر بگذارد. افزایش نرخ ذخیره قانونی باعث کاهش توان وامدهی بانکها و کاهش نقدینگی میشود.
عملیات بازار باز
هدف اصلی عملیات بازار باز، بهرهبرداری از فرصتهای موجود در بازار سرمایه و به دست آوردن سود است. در بازار باز، شرکتها، سرمایهگذاران حرفهای و نهادهای مالی به صورت فعال در فرآیند خرید و فروش اوراق بهادار و سایر ابزارهای مالی شرکت میکنند. این عملیات میتواند به صورت تجارت روزانه (تریدینگ)، سرمایهگذاری بلندمدت، معاملات مشتقه و سایر فعالیتهای مالی انجام شود.
عملیات بازار باز از اهمیت بسیاری برخوردار است و در تعیین قیمتها و نرخها در بازار سرمایه نقش کلیدی دارد. عوامل اقتصادی، سیاسی و جهانی میتوانند بر قیمتها و نرخها در بازار تأثیرگذار باشند و این عملیات به شکل واکنش به این تأثیرات صورت میگیرد. علاوه بر این، عملیات بازار باز به شرکتها و سرمایهگذاران امکان میدهد تا سود و منفعت خود را از طریق درست کردن تجارت و سرمایهگذاری در شرایط متغیر بازار به حداکثر برسانند.
بانک مرکزی از طریق خرید و فروش اوراق بهادار دولتی و سایر اوراق بهادار، میتواند بر میزان نقدینگی تأثیر بگذارد. خرید اوراق به معنای تزریق پول به بازار و فروش آنها به معنای جمعآوری پول از بازار است.
سیاست پولی چگونه بر بازار فارکس تأثیر میگذارند؟
بانکهای مرکزی با تعیین نرخ بهره و عملیات بازار باز، بر ارزش ارزها در بازار فارکس تأثیر میگذارند. افزایش نرخ بهره توسط بانک مرکزی باعث تقویت ارزش پول ملی در برابر سایر ارزها میشود؛ زیرا با افزایش نرخ بهره، آن ارز برای سرمایهگذاران جذابتر میشود. در مقابل، کاهش نرخ بهره منجر به تضعیف ارزش پول میگردد. همچنین بانکهای مرکزی از طریق خرید و فروش اوراق بهادار در عملیات بازار باز، میتوانند بر میزان نقدینگی و در نتیجه ارزش ارز خود تأثیر بگذارند. لذا معاملهگران فارکس به دقت تغییرات نرخ بهره و عملیات بانکهای مرکزی را دنبال میکنند تا بتوانند از نوسانات ناشی از آن سود ببرند.
یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار سیاستهای پولی بر بازار فارکس، مداخلات ارزی بانکهای مرکزی است. بانکهای مرکزی با خرید و فروش ارز در بازارهای جهانی، میتوانند بر ارزش پول خود تأثیر بگذارند. به عنوان مثال اگر بانک مرکزی بخواهد ارزش پول ملی خود را کاهش دهد، ارزهای خارجی را خریداری میکند که این امر موجب تضعیف پول ملی میشود. معاملهگران فارکس باید مراقب مداخلات ارزی بانکهای مرکزی باشند تا بتوانند در جهت صحیح معامله کنند. علاوه بر این، سیاست پولی تورمزا نیز میتواند منجر به تضعیف ارزش پول شود.
علاوه بر نرخ بهره و مداخلات ارزی، سیاستهای پولی بانکهای مرکزی از طریق تأثیر بر شاخصهای اقتصادی نیز میتواند بر بازار فارکس اثر بگذارد. به عنوان مثال، انبساط پولی و کاهش نرخ بهره میتواند به رشد اقتصادی کمک کند که این امر منجر به تقویت ارزش پول میشود. از سوی دیگر، سیاستهای پولی انقباضی و افزایش نرخ بهره، ممکن است منجر به رکود اقتصادی شده و ارزش پول را تضعیف کند؛ بنابراین معاملهگران فارکس باید اثرات اقتصادی ناشی از سیاستهای پولی را نیز مد نظر قرار دهند.
تأثیر واقعی سیاستهای پولی بر معامله گران فارکس چیست؟
سیاست پولی میتوانند تأثیر قابل توجهی بر معاملهگران فارکس (تجارت ارز خارجی) داشته باشند. سیاستهای پولی شامل تصمیمها و اقداماتی است که بانک مرکزی یا سازمان مرتبط با پول و ارز یک کشور برای کنترل و مدیریت پولی و ارزی اتخاذ میکند. تأثیر سیاستهای پولی بر معاملهگران فارکس به طور مستقیم و غیرمستقیم میتواند رخ دهد. در ادامه، برخی از تأثیرات مهم سیاستهای پولی بر معاملهگران فارکس آورده شده است:
تغییر نرخ ارز
یکی از مهمترین تأثیرات سیاست پولی بر معاملهگران فارکس، تغییر نرخهای ارز است. افزایش نرخ بهره توسط بانکهای مرکزی میتواند منجر به تقویت ارزش پول ملی شده و قیمت آن در برابر سایر ارزها را افزایش دهد. این امر باعث میشود معاملهگران فارکس بتوانند از این تغییرات نرخهای ارز سود ببرند. همچنین کاهش نرخ بهره معمولاً منجر به تضعیف ارزش پول ملی میشود که فرصتهای سودآوری را برای معاملهگران فراهم میکند.
تقاضا و عرضه
سیاستهای پولی میتوانند تقاضا و عرضه در بازار ارز را تحت تأثیر قرار دهند. اقداماتی مانند تغییرات نرخ بهره، تنظیمات پولی و کنترل منابع مالی میتوانند تقاضا و عرضه ارز را تغییر دهند. این تغییرات میتوانند به تغییرات قیمت و نرخ ارز منجر شوند و در نتیجه تأثیری بر سود و ضرر معاملهگران فارکس داشته باشند.
ریسک و پایداری
تغییرات سیاست پولی میتوانند ریسک و پایداری در بازار ارز را تحت تأثیر قرار دهند. تغییرات نرخ بهره و سیاستهای مالی میتوانند به تغییرات و نوسانات در بازار ارز منجر شوند که معاملهگران فارکس را به ریسکها و نوسانات بیشتری در معاملات خود مواجه کنند.
تغییر در نوسانات
یکی دیگر از تأثیرات مهم سیاستهای پولی، تغییر در نوسانات بازار فارکس است. سیاستهای پولی انبساطی معمولاً منجر به افزایش نوسانات بازار میشود؛ زیرا منجر به تزریق نقدینگی به بازار شده و حجم معاملات را افزایش میدهد. از سوی دیگر، سیاست پولی انقباضی با کاهش نقدینگی، نوسانات را کم میکند. معاملهگران فارکس باید توجه ویژهای به این تغییرات نوسانات داشته باشند تا بتوانند استراتژی معاملاتی مناسبی را اتخاذ کنند.
کلام آخر
در مجموع، سیاستهای پولی نقش بسزایی در تعیین سمت و سوی بازارهای مالی ایفا میکنند. در این مقاله دیدیم که سیاستهای انبساطی و انقباضی پولی چگونه از طریق تغییر نرخ بهره و عملیات بازار باز، بر عرضه و تقاضای ارز تأثیر میگذارند. همچنین دیدیم که این سیاست پولی چگونه میتوانند باعث ایجاد فرصت یا چالش برای معاملهگران فارکس شوند؛ بنابراین، آگاهی از سیاستهای پولی و تأثیر آنها بر بازار فارکس، میتواند به معاملهگران کمک کند تا استراتژیهای موفقتری را در معاملات خود اتخاذ نمایند.
برای پیش بینی جهت حرکت قیمت ها و اتخاذ تصمیمات مبتنی بر آن ها از انواع تحلیل در فارکس استفاده می شود. اغلب معامله گران از تحلیل بنیادی و تکنیکال به عنوان دو روش متداول برای بررسی این بازار استفاده می کنند. درواقع، معامله گران برای اینکه بتوانند استراتژی های معاملاتی خود را انتخاب کنند و براساس آن خرید و فروش انجام دهند، از تحلیل تکنیکال، بنیادی و یا سایر روش ها استفاده می کنند. علاوه بر این دو نوع تحلیل اصلی، ترکیبی از هر دو نوع هم ممکن است برای دستیابی به نتایج بهتر مورد استفاده قرار گیرد تا تصمیمات بهتری در بازار فارکس گرفته شود. در هر یک از این تحلیل ها از منابع و ابزارهای مختلفی برای بررسی وضعیت بازار استفاده می کنند و معامله گران براساس دانش و تجربۀ شخصی خود بهترین روش را اتخاذ و استراتژی های خود را انتخاب می کنند.
انواع تحلیل در فارکس کدام است؟
به صورت کلی، انواع تحلیل در فارکس به دو دستۀ تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی تقسیم بندی می شود. برخی از معامله گرهای باتجربه از این دو روش تحلیلی به صورت ترکیبی برای معاملات خود استفاده می کنند. در هر دو روش تحلیل، با تجزیه و تحلیل اطلاعاتی که از این بازار مالی جمع آوری می شود، می توان شرایط آتی بازار را برای بلندمدت و کوتاه مدت پیش بینی کرد و براساس آن نسبت به خرید و فروش در بازار اقدام کرد. بسیاری از معامله گران تازه کار به دلیل نداشتن مهارت و تجربۀ کافی از روش های تحلیلی بدون بررسی بازار اقدام به معامله می کنند که این معاملات در برخی شرایط ضررهای زیادی را برای آن ها ایجاد می کند. بدون هیچ شناخت و دانش کافی در مورد روش های تحلیل، معامله در بازار فارکس خطرناک می شود. میزان نوسان در بازار مالی فارکس همیشه زیاد است و اگر معامله گر پیش بینی صحیحی نسبت به روند بازار نداشته باشد، احتمال به خطر افتادن سرمایۀ وی دور از ذهن نخواهد بود.
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) چیست؟
یکی از انواع تحلیل در فارکس تحلیل تکنیکال براساس داده های تاریخی و نمودارهای قیمتی است. در این نوع تحلیل، معامله گر سراغ تاریخچۀ قیمت ها می رود و با داشتن اطلاعات دقیقی، آیندۀ این بازار را به لحاظ قیمت پیش بینی می کند. بسیاری از معامله گران این روش را به عنوان بهترین روش تحلیلی برای پیش بینی قیمت ها در بازار فارکس می دانند و برای معاملات خود از آن استفاده می کنند، درحالی که این روش تحلیلی برای همۀ استراتژی های معاملاتی مناسب نیست. معامله گران در تحلیل تکنیکال با بررسی و شناسایی نمودارها موفق به تشخیص و شناسایی روندها، الگوها و مطالعۀ قیمت گذشتۀ ارز بر روی نمودار می شوند تا براساس این روش تجزیه و تحلیل بتوانند به قیمت های آتی بازار دست پیدا کنند. درواقع معامله گر در روش تکنیکال به دنبال شناسایی روند گذشتۀ بازار برای پیش بینی آینده است. متداول ترین ابزارهای تحلیل تکنیکال عبارتند از:
- نمودار شمعی (Candlestick)
- نمودار خطی (Line Chart)
- نمودار میشلین (OHLC)
- اندیکاتورها و الگوهای تکنیکال
مزایای تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی، ازجمله بازار فارکس، برای تصمیم گیری معاملاتی و پیش بینی حرکت قیمت ها به عنوان یکی از ابزارهای اصلی به کار می رود. تحلیل تکنیکال به عنوان یکی از انواع تحلیل در فارکس در دسته بندی معاملاتی برای معامله گران محسوب می شود و برای بسیاری از معامله گران مؤثر و مفید است. برای معامله گرانی که دنبال سود کوتاه مدتی هستند، تحلیل تکنیکال گزینۀ بسیار مناسبی محسوب می شود. این روش به دلیل سادگی برای همۀ افراد باتجربه و تازه کار در بازار فارکس مناسب است. تحلیل تکنیکال به ویژه برای معامله های کوتاه مدت همچون معاملات روزانه و معاملات ساعتی مناسب است و معامله گران می توانند برای تصمیم گیری در بازار فارکس که قیمت ها در حال تغییر سریع هستند، از آن استفاده کنند. به صورت کلی، مزایای تحلیل تکنیکال به شرح زیر است:
- سادگی و قابلیت استفاده: تحلیل تکنیکال از طریق نمودارها و اندیکاتورها انجام می شود که برای اکثر معامله گران حتی تازه واردها هم قابل فهم هستند. این سادگی باعث می شود که تحلیل تکنیکال به عنوان یک ابزار قدرتمند برای معامله گران تازه کار باشد.
- اعمال به مدت زمان کوتاه: تحلیل تکنیکال می تواند برای معاملات کوتاه مدتی همچون معاملات روزانه یا معاملات ساعتی بسیار مؤثر باشد. این روش تحلیل به معامله گران اجازه می دهد تا به سرعت در بازار وارد عمل شوند و سود خوبی از فرصت های کوتاه به دست آورند.
- اجازۀ مدیریت ریسک: تحلیل تکنیکال این فرصت را به معامله گران می دهد تا با استفاده از ابزارهای مختلف همچون استاپ لاس و تارگت ها (هدف های معاملاتی)، ریسک معاملات خود را مدیریت کنند.
- تطابق با سبک معامله گری: تحلیل تکنیکال انعطاف پذیری بالایی در مقایسه با روش بنیادی دارد و به معامله گران اجازه می دهد تا این روش را با توجه به سبک معامله گری خود تطبیق دهند.
معایب تحلیل تکنیکال
هرچند که تحلیل تکنیکال یک ابزار قدرتمند و مفید در بازار فارکس است، اما در عین حال معایبی هم دارد. معامله گران باید با رعایت جوانب احتیاط و به دور از زیاده روی از آن استفاده کنند. برخی از معایب این روش تحلیل عبارتند از:
- عدم درک اطلاعات بنیادی: در روش تحلیل تکنیکال همۀ تمرکز معامله گر بر روی داده های قیمتی و نمودارها است. اطلاعات بنیادی همچون شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در این تحلیل نادیده گرفته می شود؛ یعنی، اطلاعات مهمی که تأثیر مستقیمی بر قیمت ها دارند را معامله گران نادیده می گیرند که در برخی شرایط موجب ضرر و زیان آن ها می شود.
- حساسیت به نویز و تغییرات کوتاه مدت: تحلیل تکنیکال معمولاً به تجزیه و تحلیل داده های کوتاه مدت پرداخته و پیشینۀ کوتاه مدت بازار را ارزیابی می کند. این موضوع ممکن است باعث برداشت اشتباه معامله از نویزهای معاملاتی شود و برای وی ضررهایی داشته باشد.
- امکان ایجاد تعصب: معامله گرانی که به صورت کامل به تحلیل تکنیکال اکتفا می کنند، ممکن است نسبت به اعتقادهای خود دربارۀ نمودارها و الگوها تعصب نشان دهد و این ممکن است به تصمیمات نادرست و از دست دادن سرمایه منجر شود.
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis)
یکی دیگر از انواع تحلیل در فارکس تحلیل بنیادی مبتنی بر شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشورها است و از اخبار و رویدادهای مرتبط با اقتصاد جهانی تأثیر می پذیرد؛ در واقع این روش تحلیل برای معاملات طولانی مدت کاربرد دارد. قیمت ها در این روش تحلیل، تحت تأثیر اخبار و تحولات اقتصادی قرار می گیرند. اجزاء مهم تحلیل بنیادی شامل شاخص های اقتصادی همچون نرخ بیکاری، تورم و رشد اقتصادی، سیاست های پولی و مالی، رویدادهای جهانی همچون تغییرات در سیاست های تجاری و سیاست های بین المللی هستند. قیمت در بازار فارکس براساس عرضه و تقاضا تغییر می کند و اقتصاد کشورها و داده های اقتصادی آن ها می توانند اصلی ترین عامل مؤثر بر عرضه و تقاضا در بازار فارکس باشند. درواقع تحلیل بنیادی که به آن تحلیل فاندامنتال هم می گویند، یک روش تحلیل تخصصی است که تأثیر عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر بازار مالی فارکس را تحلیل کرده و براساس آن قیمت آتی معاملات و روند بازار پیش بینی می شود. این روش هم مزایا و معایب خاص خود را دارد.
مزایای تحلیل بنیادی
یکی از روش های مهم تحلیل در بازار فارکس، تحلیل بنیادی است. معمولاً برای معاملات بلندمدت و سرمایه گذاری ها جهت تحلیل بازار مالی فارکس از این روش استفاده می شود. مهارت، دانش و تجربه می تواند نتایج این روش تحلیلی را دقیق تر کند. تحلیل بنیادی به عنوان یکی از انواع تحلیل در فارکس نیاز به زمان، تحقیق و تفکر دارد و ممکن است به معامله گران کمک نکند تا به نتایج زودبازده و سود سریع برسند؛ اما این روش در طولانی مدت مزایای زیادی برای معامله گر دارد. برخی از مزایای تحلیل بنیادی عبارتند از:
- درک عوامل اساسی: تحلیل بنیادی این امکان را به معامله گران می دهد تا عوامل اقتصادی، سیاسی اجتماعی را در جهان بهتر درک کنند و تأثیر عوامل مختلف را در بازار بشناسند. تحلیل بنیادی به معامله گران این فرصت را می دهد تا رویدادهای اقتصادی مهم همچون اعلان های اقتصادی، اطلاعات تولید صنعتی، نرخ بیکاری و سیاست های بانک های مرکزی را پیش بینی کنند. این اطلاعات می توانند به معامله گران کمک کنند تا تصمیمات معاملاتی خود را برای رویدادهای آتی بگیرند.
- پیش بینی جهت حرکت بازار: تحلیل بنیادی به معامله گران امکان می دهد تا تصمیمات معاملاتی خود را براساس اطلاعات بنیادی بگیرند و بهترین پیش بینی های خود را از جهت حرکت بازار داشته باشند.
- استفاده در معاملات بلندمدت: تحلیل بنیادی به خصوص برای معاملات بلندمدت مناسب است. این نوع تحلیل معامله گران را به دستگاه های اقتصادی بزرگ تر و چرخه های اقتصادی بلندمدت هدایت می کند و باعث می شود فرصت برنامه ریزی و انتخاب استراتژی معاملاتی برای دراز مدت داشته باشند.
معایب تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی همچنان دارای معایب و محدودیت های خود است و نمی توان در همۀ شرایط بازار از آن استفاده کرد. درواقع این روش فقط برای سرمایه گذاری بلندمدت مناسب است. برخی از مهم ترین معایب این روش عبارتند از:
- پیچیدگی و مدت زمان طولانی
- عدم تعیین وقت دقیق برای ورود و خروج
- پیامدهای ناگهانی
- محدودیت های دسترسی به اطلاعات صحیح و مناسب
بهترین نوع تحلیل در فارکس کدام است؟
برای آشنایی با انواع تحلیل در فارکس و انتخاب بهترین نوع آن، شما باید به سبک معامله گری خود و هدف های معاملاتی توجه کنید. درواقع زمانی یک روش تحلیل برای شما مناسب است که قصد خود را از حضور در معاملات مشخص کنید. کسانی که به دنبال سود کوتاه مدتی هستند، باید در ابتدا به سراغ روش تکنیکال بروند. این در حالی است که روش بنیادی مناسب افرادی است که به دنبال سرمایه گذاری بلندمدت و کسب سود زیادی هستند. اگر معاملات کوتاه مدت را ترجیح می دهید و به تحلیل نمودارها و الگوها تمایل دارید، تحلیل تکنیکال ممکن است برای شما مناسب باشد، ولی اگر به معاملات بلندمدت علاقه دارید و اطلاعات بنیادی و عوامل اقتصادی برای شما اهمیت دارد، تحلیل بنیادی روش مناسبی برای شما است. به صورت کلی، معامله گرانی در بازار فارکس موفق هستند که از این دو نوع روش تحلیلی به صورت ترکیبی استفاده کنند.
سخن پایانی
متاسفانه بسیاری از افراد به دنبال سود سریع در بازار فارکس هستند و بدون دانش کافی و تجربه وارد این بازار پرتلاطم و پرنوسان می شوند و ضررهای زیادی را هم متحمل می شوند. به همین دلیل، پیشنهاد می کنیم که قبل از ورود به بازار فارکس، زمان کافی صرف آموزش و افزایش دانش خود کنید و برای یادگیری انواع تحلیل در فارکس تحلیل در بازار به منابع معتبری مراجعه نمایید. انتخاب روش صحیح و متناسب با اهداف معامله گر در بازار فارکس می تواند سود شما را به میزان قابل توجهی تضمین کند.
سوالات متداول
معامله گران در این روش از طریق نمودارها، الگوها و اندیکاتورهای فنی بر روی داده های قیمتی و حجم معاملات تمرکز می کنند.
معامله گران برای تحلیل بنیادی به سراغ داده های اقتصادی، تصمیمات سیاسی، رویدادهای جهانی و شرایط اقتصادی کشورها می روند. آن ها سعی می کنند با تحلیل این عوامل، جهت حرکت قیمت ها را به درستی برای طولانی مدت پیش بینی کنند.
تحلیل تکنیکال برای معامله گرانی مناسب است که به دنبال تصمیم گیری براساس الگوها و نمودارهای قیمتی هستند و از داده های تاریخی و نمودارها برای پیش بینی جهت حرکت قیمت ها استفاده می کنند. معامله گران تکنیکی، معامله گرانی که به دنبال سود در کوتاه مدت هستند، معامله گران تازه کار و حتی افراد باتجربه می توانند از تحلیل تکنیکال برای معامله و انتخاب استراتژی معاملاتی استفاده کنند.
هیچ یک از انواع تحلیل در فارکس به تنهایی بهترین نیست و انتخاب میان تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی به سبک معامله گری شما، اهداف معاملاتی و شرایط بازار بستگی دارد. معمولاً معامله گران موفق برای اتخاذ تصمیمات معاملاتی از ترکیب تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی استفاده می کنند.
برای بسیاری از افرادی که تازه با جهان ارزهای دیجیتال آشنا شدهاند، این پرسش مطرح میشود که تحلیل بنیادی یا فاندامنتال چیست؟ باید بدانید که تحلیل فاندامنتال (Fundamental Analysis) که به نام تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال نیز شناخته می شود، روشی است که در آن، ارزش یک دارایی با روش تحلیل و تجزیه از بالا به پایین مورد بررسی قرار میگیرد و درنهایت، ماهیت یک دارایی با تحلیل عوامل مختلف اجتماعی و اقتصادی مؤثر بر آن ارزیابی می شود.
این روش که توسط فردی به نام بنجامین گراهام ابداع شده است، این امکان را برای سرمایهگذار فراهم میکند که بتواند با استفاده تحلیل دادههای مرتبط با اقتصاد و متغیرهای مالی، ارزش واقعی یا ذاتی داراییهای خود را متوجه شود و از این داده ها، برای شرکت در سرمایه گذاریهای منصفانه استفاده کند.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
در تحلیل بنیادی یا فاندامنتال، تمرکز روی بررسی ارزش واقعی دارایی و اوراق بهادار است. توجه داشته باشید که این روش، برخلاف شیوۀ تکنیکالی است که به پیش بینی تغییرات قیمت میپردازند. تحلیلگران داده، برای تحلیل فاندامنتال، به تمامی عوامل متغیر اقتصادی و مالی که ممکن است بر ارزش واقعی یک دارایی تأثیر بگذارند، توجه می کنند و داده های به دست آمده از این موارد را بر تحلیل نهایی خود تأثیر می دهند. در تحلیل بنیادی جامع، تمامی عوامل اقتصادی ازجمله اقتصاد کلان و خرد مورد بررسی قرار می گیرند.
باید بدانید که هدف نهایی استفاده از روش تحلیل فاندامنتال، که به عنوان یکی از پراستفاده ترین شیوه های تحلیلی در بازار بورس و ارزهای دیجیتال شناخته میشود، این است که سرمایه گذار بتواند با اطلاع از قیمت واقعی اوراق خود، سرمایه گذاری درست و منصفانه ای داشته باشد و تصمیم بگیرد که آیا قیمت اعلام شده برای سرمایه های او کم تر و یا بیش تر از ارزش واقعی آن ها است یا خیر؟!
همچنین باید توجه کنید که در مجموع، سه داده در تحلیل نهایی داده ها تأثیرگذار هستند که شامل موارد زیر می شوند:
- داده های مرتبط با اتفاقات گذشته که برای الگویابی مورداستفاده قرار میگیرند.
- اطلاعاتی که در دسترس عموم قرار داده می شوند؛ مانند بیانیه های صادرشده و اعلانات عمومی.
- اطلاعات خصوصی مانند نحوۀ مدیریت بحران و اطلاعاتی که نیاز به آموزش دارند.
ارزش ذاتی چیست؟
دو فرض نسبت به ارزش سرمایه برای تحلیل بنیادی در نظر گرفته می شود که به شرح زیر هستند: فرض ابتدایی این است که قیمت کنونی سهام، تمامی ارزش اصلی سهام یک شرکت را منعکس نمیکند و در فرض دوم، در نظر گرفته می شود که ارزش منعکس شده از تمامی داده های بنیادی یک شرکت، به ارزش اصلی و واقعی سهام نزدیک تر است. تحلیلگران از این ارزش فرضی به عنوان ارزش ذاتی یاد میکنند.
مزایای تحلیل بنیادی یا فاندامنتال چیست؟
باید بدانید که نمیتوان روش دقیقی را برای کسب قطعی سود در بازار ارزهای دیجیتال معرفی کرد اما روش تحلیل بنیادی یا فاندامنتال، به عنوان یکی از شیوه های مطمئن شناخته میشود. تحلیلگران با استفاده از این روش میتوانند قیمت واقعی سرمایه ها را تعیین کنند. این موضوع، به ویژه برای معاملاتی که ارزش اوراق بهادار در آن کم تر از قیمت اصلی آن ها تعیین شده است، صدق میکند؛ زیرا در نهایت، این اوراق ممکن است ارزش بالاتری داشته باشند و بتوان سود بیش تری از آن ها کسب کرد.
تحلیل فاندامنتال عناصر مختلفی را مورد بررسی قرار میدهد و از این رو، به بهبود شرایط کلی یک شرکت کمک بسیار زیادی میکند. برای تحلیل بنیادی، باید موارد مختلفی که مرتبط با قیمت سهام یک شرکت هستند را مورد بررسی قرار دهید تا بتوانید تحلیل خوبی ارائه دهید؛ ازجمله عملکرد کلی صنعت، شرایط سیاسی داخلی، صورت های مالی و همچنین تحلیل رقبا.
معایب تحلیل بنیادی
تحلیل فاندامنتال تحلیل جامعی است که برای رسیدن به هدف نهایی آن، نیاز است که تحلیلگر دانش زیادی در زمینه های گوناگون ازجمله حسابداری، اقتصاد و امور مالی داشته باشد. از این رو، یافتن تحلیلگری که بتواند تمامی این موارد را مورد بررسی قرار دهد و از آن ها برای تحلیل نهایی خود استفاده کند، کار سادهای نیست.
از طرف دیگر، باید به این موضوع نیز توجه شود که نمیتوان دانش قطعی و دقیقی برای رسیدن به سود کاملی از یک سرمایه گذاری معرفی کرد. در تحلیل فاندامنتال، همانطور که از نام آن مشخص است، ما از یک روش بنیادی و جامع برای داشتن یک سرمایه گذاری مناسب استفاده می کنیم و میتوان گفت که این شیوه، از قطعیت زیادی برخوردار است.
تحلیل فاندامنتال چگونه انجام می شود؟
باید توجه کنید که نمیتوان یک چارچوب کلی برای تحلیل فاندامنتال ارائه داد که مورد قبول همه باشد، اما به طور کلی، میتوان گفت که تحلیل بنیادی جامع یا فاندامنتال از سه مؤلفۀ اصلی تشکیل شده است که هر یک از آن ها، در داده های نهایی که از این بررسی به دست میآیند، تأثیر بسیار زیادی دارند. این سه مؤلفه به شرح زیر هستند:
- تحلیل شرکت
- تحلیل اقتصاد
- تحلیل صنعت
شیوۀ عرضۀ ارزهای دیجیتال در مدت طولانی، میزان تقاضا و همچنین وضعیت فعلی بازار، از مهمترین عوامل تأثیرگذار برای بررسی و تحلیل فاندامنتال هستند. از این رو، توجه به این موارد در صدر لیست تحلیلگران قرار میگیرد و این موضوعات، تأثیر بسیار زیادی بر تحلیل نهایی سرمایه گذاری دارند.
همانطورکه بررسی شد، این تحلیل یک شیوۀ از بالا به پایین دارد که ابتدا کل را مورد بررسی قرار میدهد و درنهایت به سمت عوامل جزئی تر حرکت می کند. البته برعکس این موضوع نیز ممکن است انجام شود و رویکرد تحلیلی سرمایه گذار از پایین به بالا باشد و تحلیل بنیادی با بررسی موارد جزئی نظیر سهام خاص شروع شود. هر یک از این دو روش به شیوۀ خاصی صورت میپذیرند که در ادامه، آن ها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
تحلیل بنیادی کل به جزء
در این روش، تحلیلگر با بررسی اقتصاد کل، روند تحلیل خود را آغاز می کند. این روش تحلیل فاندامنتال، از چهار بخش تشکیل شده است که هر یک از آن ها، به ترتیب مورد بررسی قرار می گیرند:
- اقتصاد کل
- اقتصاد بخش
- اقتصاد صنعت
- اقتصاد شرکت
روش کل به جزء، با بررسی عوامل کلی اقتصادی مانند تولید ناخالص داخلی، نرخ بهره و تورم شروع می شود. در ادامه، تحلیلگر با تعیین جهت سرمایه گذاری، می تواند صنعت ها و بخش هایی که مناسب این کار هستند را شناسایی کند و درنهایت، چشم انداز وسیعی از یک سرمایه گذاری را تحلیل کند تا تمامی فرصتهای مناسب را در اختیار سرمایه گذار قرار دهد.
تحلیل بنیادی جزء به کل
در این شیوۀ تحلیل بنیادی که برخلاف روش قبلی انجام میشود، تحلیلگر با بررسی عوامل اقتصاد خرد مانند سهام خاص کار خود را آغاز میکند. این روش به این علت انجام میشود که سرمایه گذار بتواند سود بیش تری از سهامی خاص کسب کند و سرمایه گذاری بهتری داشته باشد.
در روش تحلیل فاندامنتال جزء به کل، تحلیل با بررسی امور مالی مرتبط با شرکت آغاز می شود و درنهایت، به سمت بررسی سلامت اقتصاد کل و موارد مؤثر بر آن پیش میرود. تحلیلگران به این منظور، ارزیابی جامعی از عملکرد شرکت ارائه میدهند.
نحوه عملکرد تحلیل فاندامنتال در فارکس چیست؟
ممکن است این پرسش برای سرمایه گذاران مطرح شود که این تحلیل در فارکس چیست و چگونه انجام می شود؟ در تحلیل بنیادی فارکس، تحلیلگران با بررسی داده ها و اخبار روزانۀ یک کشور، از روند افزایش یا کاهش ارزش ارز مطلع میشوند. از این رو، این روش تحلیلی از عوامل بسیار زیادی ازجمله امور اقتصادی، سیاسی و همچنین اجتماعی یک کشور تأثیر میپذیرد.
بدیهی است که مهمترین عامل تأثیرگذار بر قیمت ارزها، شرایط اقتصادی یک کشور است. از این رو، هرچه وضعیت اقتصاد یک کشور رونق بیش تری داشته باشد، شرایط برای معامله و سرمایه گذاری های بهتری فراهم میشود. از مهمترین عوامل تأثیرگذار برای تحلیل فاندامنتال در فارکس، میتوان از موارد زیر نام برد:
- نرخ بهره
- شاخص قیمت مصرفکننده و تولیدکننده
- نرخ بیکاری در یک کشور
- امور اجتماعی و شرایط کلی اقتصادی و سیاسی
- میزان تولید ناخالص داخلی
باید بدانید که تحلیل فاندامنتال در بازار فارکس، یکی از کاربردیترین روش های مورداستفاده برای تحلیل ارزهای دیجیتال به شمار میرود. این روش به عنوان بهترین روش برای پیش بینی و بررسی روند تغییرات قیمت ارزها شناخته می شود.
تحلیلگران بازار فارکس، برای تحلیل بنیادی ارزها باید از ابزارهای مختلفی استفاده کنند و شرایط بسیار زیادی را مورد بررسی قرار دهند. باید بدانید که علاوه بر شرایط اقتصادی کشور خود و حوادث سیاسی و قدرت پول آن، تحلیلگران فارکس باید موارد مشابه کشورهای دیگر را نیز مورد تحلیل قرار دهند و درنهایت، داده های نهایی را با یکدیگر مقایسه کنند تا شرایط مطلوب برای سرمایه گذاری را بیابند.
تفاوت تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال
به طور کلی، میتوان گفت که تحلیل فاندامنتال یا تحلیل بنیادی، به بررسی تمامی عوامل داخلی و خارجی تأثیرگذار بر روند اقتصادی و سرمایه گذاری می پردازد، اما در تحلیل تکنیکال، از همان ابتدا تنها به روند تغییرات قیمت و امور مالی یک پروژه توجه میشود و عوامل خارجی مورد بررسی قرار نمی گیرند. باید بدانید که تحلیل تکنیکال را میتوان برای بازارهای مالی مختلف استفاده کرد و روشهای متفاوتی برای این شیوۀ تحلیلی در بازارهای گوناگون وجود ندارد.
از عوامل تأثیرگذار برای این روش تحلیلی میتوان به مواردی نظیر میانگین متحرک همگرا واگرا، ابر ایچیموکو و شاخص قدرت نصبی اشاره کرد. همچنین باید بدانید که در روش تحلیل تکنیکال، از مواردی نظیر خطوط روند یا ترند، کانالها، اندیکاتورها، اسیلاتورها، نوسان و حجم قیمت نیز استفاده میشود.
تحلیل فاندامنتال کمی و کیفی
در تحلیل بنیادی، به مؤلفه های مختلفی توجه میشود که تعدادی از آن ها قابل اندازه گیری و تعدادی دیگر نیز غیرقابل اندازه گیری هستند. در تحلیل فاندامنتال کمی (Quantitative Fundamental Analysis) از داده های قابل اندازه گیری استفاده میشود. مهمترین بخش این داده ها، صورت های مالی شرکت ها به شمار می روند که شامل اعداد مرتبط با درآمد، دارایی، سود و ضرر هستند.
در تحلیل فاندامنتال کیفی، موارد مختلفی نظیر مدل کسب و کار، وضعیت رقبا، تحلیل شرایط سیاسی و داخلی یک شرکت مورد بررسی قرار می گیرند. این موارد، تنها نیاز به تحلیل و بررسی دارند و نمیتوان از آن ها، داده های عددی ارائه داد. درنهایت، هر دوی این تحلیلها منجر به پیدا کردن یک دیدگاه کلی نسبت به شرایط سرمایه گذاری میشوند که میتوانند کمک زیادی برای سرمایه گذاری باشند.
رویکرد تحلیل بنیادی یا فاندامنتال چیست؟
همانطورکه میدانید، بازار ارزهای دیجیتال و بورس، کاملاً براساس فناوری تغییر میکند. از آنجا که این علم، از تکنولوژی و فناوری های نوآورانه استفاده می کند، باید توجه کرد که پیش از ورود به این بازار، علم کافی داشته باشید و روشهای مختلف تحلیلی موارد مختلف آن را بشناسید. این روشها، کمک بسیار مفیدی برای کسب سود مناسب و متناسب با سرمایهگذاری شما هستند. همانطورکه بررسی شد، یکی از شیوه هایی که به این منظور استفاده می شود، روش تحلیل فاندامنتال یا بنیادی است.
از آنجایی که این شیوۀ تحلیلی، رویکرد جامع و کلی دارد، باید توجه کنید که تمامی مواردی که بر قیمت نهایی تمامی دارایی های یک سرمایه گذار تأثیر می گذارند؛ مورد بررسی قرار بگیرند. هدف نهایی این شیوۀ تحلیلی، این است که بتوان سرمایه گذاری مناسبی انجام داد و درنهایت، سود مناسبی از این کار کسب کرد.
منابع تحلیل بنیادی
اولین منبع برای تحلیل فاندامنتال، بررسی وبسایت پروژه های موردنظر است. همانطورکه می دانید، تمامی ارزهای دیجیتال و پروژه های مرتبط با آن ها، سایت مختص به خود را دارند که اطلاعات و داده های مناسبی در اختیار تحلیلگران سرمایه قرار می دهند. از این رو، اولین گام برای شروع تحلیل بنیادی، این است که سایتهای مرتبط به سرمایهگذاری خود را مورد بررسی قرار دهید. همچنین باید به اطلاعاتی که در شبکه های اجتماعی این پروژه ها منتشر میشود نیز توجه کنید تا بتوانید تحلیل نهایی مناسبی ارائه دهید.
همچنین به عنوان تحلیلگران سرمایه، باید توجه داشته باشید که از نشریات و خبرگزاری ها نیز غافل نشوید. اکثر پروژه های خوب، توسعه ها و تحلیلهای خود را در بستر شبکه های اجتماعی و سایت ها انتشار میدهند. از این رو، میتوانند منبع مناسبی برای تحلیلگران به شمار روند. در ادامه، به بررسی کامل منابع لازم برای تحلیل فاندامنتال میپردازیم:
وایت پیپرها (whitepapers)
وایت پیپر یکی تخصصی ترین منابع مورداستفاده برای تحلیل فاندامنتال به شمار میرود. باید توجه کنید که خواندن این مقالۀ تخصصی، ممکن است تا حدی دشوار باشد؛ زیرا وایت پیپرها توسط تیم پروژۀ رمزارز نوشته میشوند و مخاطب اصلی آن ها، دیگر توسعه دهندگان هستند.
توجه داشته باشید که با وجود دشواری تحلیل، این مقالات میتوانند اطلاعات بسیار خوبی را در اختیار شما قرار دهند. وایت پیپرها، حاوی تمامی جزئیات مرتبط با یک پروژۀ رمزارز جدید هستند و ممکن است در آن ها از مواردی نام برده شود که تأثیر زیادی بر تحلیل فاندامنتال دارند. به عنوان مثال، میتوان اطلاعات مرتبط با استراتژی تیم پروژه و همچنین اهداف و روند پیشروی آن را در آینده در وایت پیپری که توسط تیم توسعه دهنده منتشر میشود پیدا کرد.
خبرگزاری های مرتبط با رمزارزها
خوشبختانه تعداد زیادی از خبرگزاری های مرتبط با رمزارزها وجود دارد که اطلاعات مفیدی در اختیار تحلیلگران قرار میدهند. با توجه به انبوه اطلاعات منشر شده توسط این نشریات، شما باید توجه داشته باشید که اطلاعات و بروزرسانی های مرتبط با پروژۀ رمزارز موردنظر خود را به طور مرتب پیگیری کنید و از بی شماری اطلاعات مرتبط با پروژه های مختلف، نهایت استفاده را ببرید. شما همچنین میتوانید از تحلیلهای گوناگون و پیشنهادهای متنوع سرمایه گذاری نیز استفاده کنید تا درنهایت، تحلیل فاندامنتال کامل و جامعی را ارائه دهید.
به عنوان چند مورد از مهمترین سایتهایی که اخبار رمزارزها را انتشار میدهند، میتوان به این موارد اشاره کرد: سنتیمنت (Santiment)، لونار کراش (Lunar crush)، چین بروکر (chain broker)، آی سی او دراپز (icodrops) و کوین مارکت کال (coin market call).
سایت مرتبط با پروژه رمزارزها
یکی از منابع جامع برای تحلیل ابتدایی روند کاری پروژه های رمزارزها، بررسی شبکه های اجتماعی و تمامی بسترهایی است که صاحبین پروژه برای اعلانات ویژه در مورد آن استفاده میکنند. از آنجایی که تمام پروژه ها برای خود بستری فراهم کردهاند تا در آن به بازگویی اخبار و بیان اطلاعات جدید در زمینۀ پروژۀ خود بپردازند، شما میتوانید از آن ها به عنوان منبعی مناسب برای تحلیل ها و تصمیمات آیندۀ خود کمک بگیرید.
بررسی نسبت های مالی در تحلیل فاندامنتال
تجزیۀ نسبت های مالی به تحلیلگران کمک میکند تا درک خوبی نسبت به وضعیت مالی یک شرکت داشته باشند. این روش تحلیلی که رابطۀ بین کالاهای موجود را در صورتهای مالی مورد بررسی قرار میدهد، دیدگاه مناسبی ارائه میدهد تا افراد بتوانند شرایط سرمایه گذاری را بسنجند و تصمیم مناسبی بگیرند.
انواع مختلفی از روشهای بررسی نسبت های مالی در تحلیل بنیادی مورد استفاده قرار میگیرند که به عنوان مثال، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- نسبت جاری
- نسبت آنی (سریع)
- نسبت وجه نقد
هر یک از این موارد، به نوعی تأثیر زیادی در روند نهایی تحلیل فاندامنتال دارند و ممکن است بر ارزش واقعی یک سهام تأثیر منفی یا مثبت بسیاری بگذارند. درنتیجه، تحلیلگران باید انواع داده های مرتبط با نسبتهای مالی را هم در امور شرکت ها مورد بررسی قرار دهند و از آمار نهایی آن ها، برای تعیین شرایط مناسب به منظور سرمایه گذاری استفاده کنند.
مدل های ارزش گذاری در تحلیل فاندامنتال
به طور کلی، مدلهای ارزش گذاری به دست ههای متفاوتی تقسیم میشوند که از بین تمام آن ها، از دو دستۀ اصلی ارزش گذاری نسبی و ارزش گذاری براساس جریان نقدی، به عنوان مهمترین مدل های ارزش گذاری یاد میشود. باید بدانید که در روش سرمایه گذاری نسبی، ارزش فعلی جریان های مختلف مالی مورد بررسی قرار میگیرند و در شیوۀ سرمایه گذاری دوم، از روش بررسی ضرایب قیمت استفاده میشود.
روش ارزش گذاری براساس جریان نقدی، به این شکل عمل میکند که ابتدا تعریف مناسبی برای این جریان ارائه میکند. درنهایت، تحلیلگر میتواند جریان نقدی را پیشبینی کند و روش مناسبی برای محاسبۀ نرخ تنزیل ارائه دهد. در روش ارزش گذاری نسبی، از قیمت های داراییهای مشابه برای تعیین قیمت مناسب برای سرمایه گذاری آینده استفاده میشود. این دو شیوۀ ارزش گذاری، درنهایت میتوانند کمک شایسته ای برای تحلیل نهایی فاندامنتال ارائه دهند و از این رو، یکی از ملزومات کار تحلیلگران به شمار میروند.
از 0تا 100 تحلیل فاندامنتال
همانطورکه بررسی شد، تحلیل بنیادی یا فاندامنتال یکی از مهمترین شیوه های تحلیلی در بازار رمزارزها به شمار میرود که با توجه به نیازهای این فناوری مدرن، تحلیل مناسبی به منظور سرمایه گذاری ارائه میدهد که درنهایت، سرمایه گذار به سود متناسب با ارزش واقعی دارایی خود دست یابد.
در بازار رمزارزها، استفاده از روشهای سنتی تحلیلی کاربرد زیادی ندارد و برای دست یافتن به تحلیل مناسب، باید از تکنولوژی های مختلف و منابع متعددی استفاده کرد. از این رو، تحلیل بنیادی به علم و آموزش بسیار زیادی در زمینه های مختلف ازجمله موارد مرتبط با اقتصاد خرد و کلان، موضوعات سیاسی و اجتماعی، امور مالی و همچنین سیاست و قراردادهای شرکتها نیاز دارد.
باید توجه داشته باشید که برای تحلیل بنیادی، میتوان از منابع زیادی مانند خبرگزاری ها، اعلانات صاحبان پروژه های رمزارزها و همچنین وبسایت های مرتبط با آن ها استفاده کنید. درنهایت، تحلیلگر سرمایه میتواند با استفاده از دو روش بررسی کل به جزء یا جزء به کل، تحلیل نهایی مناسبی به منظور سرمایه گذاری انجام دهد و تمامی فرصتها و سهام هایی که متناسب با ارزش واقعی دارایی هستند را ارائه کند. تحلیل فاندامنتال که به روش صحیح انجام شود، میتواند روند رشد یک شرکت یا سهام را با تغییرات مثبت فراوانی روبرو کند. از این رو، این روش تحلیلی به عنوان یکی از مهمترین شیوه های بررسی جهان رمزارزها و سرمایه گذاری شناخته میشود.
سوالات متداول
برای این تحلیل در بازار فارکس، شما نیاز به دانش بالایی در زمینۀ اقتصاد و امور مالی دارید. همچنین باید از منابع مختلفی مانند سایتهای مرتبط با پروژههای رمزارزها نیز استفاده کنید.
در تحلیل فاندامنتال، تحلیلگران با استفاده از بررسی عوامل مختلف داخلی و خارجی، شرایط برای سرمایه گذاری را پیدا می کنند. در تحلیل تکنیکال فارکس، تحلیلگران با الگوی روند تغییرات، قیمتهای آینده را در بازار رمزارزها پیشبینی میکنند.
منابع مختلفی وجود دارند که شامل سایتهای تحلیلگران، شبکه های اجتماعی مرتبط با پروژۀ مدنظر شما و همچنین وایت پیپرها هستند. شما میتوانید از نقدها و تصمیمات دیگران نیز برای بررسی شرایط سرمایه گذاری استفاده کنید.
تحلیل فاندامنتال یک اصل الزامی برای سرمایه داران است تا بتوانند احتمال رسیدن به سود حتمی را بالا ببرند. همچنین، این نوع از تحلیل بنیادی، تمامی امور تأثیرگذار داخلی و خارجی را برای یک سرمایه بررسی میکند، که به کمک آن، میتوان شرایط را برای رسیدن به سود بیش تر بهبود داد.
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) در دنیای مالی و سرمایه گذاری به بررسی عوامل اساسی یک شرکت یا دارایی مالی می پردازد تا به تخمین ارزش و عملکرد آینده آنها بپردازد. هدف اصلی این نوع تحلیل، شناخت عوامل موثر بر عملکرد شرکت یا دارایی و تعیین میزان ارزش آنها در آینده است. در این نوع تحلیل، عوامل کمی و کیفی به ترتیب مورد بررسی قرار می گیرند تا سرمایه گذاران با توجه به نتایج نسبت به سرمایه گذاری طولانی مدت تصمیم گیری های لازم را داشته باشند. در عوامل کمی تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال مواردی همچون ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان وجوه نقد از جمله مهمترین اطلاعات مالی هستند که برای بررسی وضعیت مالی و نقدینگی شرکت مورد ارزیابی قرار می گیرند. عوامل کیفی در تحلیل فاندامنتال هم شامل مدل تجاری، مزیت رقابتی و کیفیت مدیریت است، در این تحلیل ارزش ذاتی هم به تخمین ارزش واقعی دارایی یا سهم اشاره دارد. در ادامه قصد داریم با جزئیات کامل تحلیل بنیادی را به شما معرفی کنیم تا برای بررسی فرصت های مختلف سرمایه گذاری و یا وضعیت مالی کسب و کارها از آن استفاده کنید.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی بر پایه ارزیابی عوامل اقتصادی، مالی و مدیریتی شرکت ها یا اقتصاد کلان کشورها انجام می شود، در واقع تحلیل بنیادی در نقطه مقابل تحلیل تکنیکال قرار دارد و برای سرمایه گذاری در طولانی مدت از نتایج این روش استفاده می کنند. در تحلیل فاندامنتال تمرکز اصلی تحلیلگران بر روی سود و زیان شرکت، نقدینگی، تولید و فروش، مدیریت، رقابت با سایر شرکت ها و نقشه راه آینده شرکت است. تحلیل بنیادی فرضیه محور است و تحلیلگر در این روش بیشتر از اینکه که به تاریخچه قبلی قیمت ها در بازار استناد کند به فرضیه های خود در مورد وضعیت مالی و آینده سرمایه گذاری در شرکت اتکا می کند و به دنبال راستی آزمایی فرضیه ها بر اساس مستندات است. در تحلیل بنیادی بر خلاف تحلیل تکنیکال نتایج بر مبنای داده های اقتصادی و مالی فعلی و پیش بینی های آینده اقتصادی توصیه ها و تحلیل ها ارائه می شود، همان طور که در ابتدا مقاله هم اشاره کردیم تحلیل بنیادی در دو نوع کمی و کیفی انجام می شود.
هدف تحلیل بنیادی چیست؟
هدف اصلی تحلیل بنیادی یا تحلیل فاندامنتال شناخت اجزای کلیدی یک شرکت یا دارایی مالی است، این روش تحلیلی به تخمین ارزش و عملکرد آینده این اجزا می پردازد. هدف این روش که برای تحلیل سرمایه گذاری بلند مدت از آن استفاده می شود، ارائه اطلاعات دقیق به سرمایه گذاران، مدیران مالی و اعضای هیئت مدیره شرکت ها است تا انتخاب های بهتر و برنامه ریزی موفق تری در زمینه سرمایه گذاری و مدیریت دارایی ها داشته باشند. در تحلیل فاندامنتال عوامل مالی و غیرمالی مورد بررسی قرار گرفته تا ارزش و عملکرد آینده آنها تخمین زده شود. این روش ابزاری برای تصمیم گیری مؤثر و سودآور در زمینه سرمایه گذاری و مدیریت دارایی ها محسوب می شود. هدف نهایی تحلیل بنیادی در بازار سرمایه این است که سرمایه گذار بتواند با توجه به قیمت فعلی سهم به این نتیجه برسد که سهم بیشتر از ارزش خود قیمت گذاری شده است یا ارزشی کمتر از قیمت بازار دارد. به صورت کلی مهمترین اهداف تحلیل بنیادی عبارتند از:
- تعیین ارزش فعلی سهام یا دارایی مورد نظر، پیش بینی روند آینده سرمایه و مقایسه ارزش واقعی با ارزش مورد معامله
- ارزیابی و بررسی عملکرد شرکت ها
- ارزیابی عملکرد داخلی شرکت و ریسک های سرمایه گذاری در آن
چرا باید تحلیل بنیادی را یاد بگیریم؟
تحلیل بنیادی در فرآیند سرمایه گذاری نقش بسیار مهمی دارد، سرمایه گذاری و تحلیل بنیادی در واقع در کنار هم به بررسی اطلاعات مالی و غیرمالی شرکت ها یا دارایی ها کمک می کنند تا به این شکل سرمایه گذارها تصمیمات اساسی و بنیادی بگیرند. این تحلیل اطلاعات لازم برای ارزیابی ریسک و عملکرد آینده را فراهم می کند که در نهایت منجر به انتخاب بهترین فرصت های سرمایه گذاری می شود. در واقع با استفاده از نتایج تحلیل بنیادی، سرمایه گذار می تواند به راحتی برای سرمایه و شرکت خود در طولانی مدت برنامه ریزی کرده و نسبت به تغییرات جزئی و کوتاه مدت بازار واکنش نشان ندهد.
عوامل تاثیرگذار بر تحلیل بنیادی
عوامل تاثیرگذار بر تحلیل بنیادی را می توان به دو دسته عوامل کمی و کیفی تقسیم کرد.عوامل کمی شامل ترازنامه، صورت سود و زیان، و صورت جریان وجوه نقد است، این اطلاعات مالی جز عوامل موثر در تشخیص وضعیت مالی شرکت هستند. از سوی دیگر عوامل کیفی از جمله مدل تجاری، مزیت رقابتی و کیفیت مدیریت هم بر نتایج تحلیل فاندامنتال تاثیرگذار هستند و به ارزیابی جوانب غیرمالی می پردازند. عوامل کمی با استفاده از اعداد ارزیابی می شوند، در حالیکه عوامل کیفی به جنبه ها و ویژگی های غیر قابل اندازه گیری همچون کیفیت مدیریت و یا شناخت برند می پردازند و عوامل کیفی اغلب نامحسوس تر از عوامل کمی هستند ولی تاثیر عمده ای بر عملکرد و ارزش شرکت دارند. در تحلیل بنیادی هیچ یک از این دو نوع تحلیل به تنهایی برتری ندارند و بسیاری از تحلیلگران از دو دسته عوامل کمی و کیفی به صورت ترکیبی استفاده می کنند تا تصویر کامل تری از شرکت و بازار داشته باشند. این ترکیب باعث می شود تا تحلیل ها دقیق تر و جامع تر باشند و تصمیم گیری های سرمایه گذاری بهتری انجام شود.
عوامل کمی و کیفی در تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی روشی است که در ارزیابی ارزش سهام و اوراق بهادار به کار می رود، عوامل کمی و کیفی در تحلیل بنیادی اهمیت زیادی دارند و نتایج تحلیل فاندامنتال براساس این عوامل مشخص می شود. عوامل کمی و کیفی براساس متغیرهای مختلفی ارزیابی می شود و اهمیت زیادی در تصمیم گیری های سرمایه گذاری دارد و به تفهیم عمیق تری از وضعیت شرکت و چشم انداز آینده آن کمک می کنند. ترکیب دقیق نتایج تحلیل عوامل کمی و کیفی می تواند به تحلیل کامل و تصمیم گیری بهتر در حوزه سرمایه گذاری منجر شود.
عوامل کمی
به صورت کلی در تحلیل بنیادی به همه عوامل قابل اندازه گیری همچون اطلاعات مالی اصلی شامل ترازنامه، میزان دارایی ها، بدهی ها، صورت سود و زیان و صورت جریان وجوه نقد عوامل کمی می گویند. از این اطلاعات برای تخمین وضعیت مالی و نقدینگی شرکت ها و تصمیم گیری برای سرمایه گذاری بلند مدت استفاده می شود. همه عوامل کمی در تحلیل فاندامنتال قابل اندازه گیری به صورت عدد هستند و دقت بیشتری را در ارائه تحلیل نشان می دهند.
- ترازنامه
ترازنامه نشان دهنده گزارش دارایی ها و بدهی های یک شرکت در یک بازه زمانی مشخص است، برای محاسبه دارایی ها در ترازنامه از معادله زیر استفاده می شود:
دارایی ها = بدهی ها + حقوق صاحبان سهام
در این فرمول دارایی ها نشان دهنده مدیریت و کنترل شرکت بر مالکیت دارایی ها است که شامل وجه نقد در حساب بانکی شرکت، موجودی، ماشین آلات، ساختمان و سایر اموال شرکت است. ارزش کل وضعیت مالی شرکت را هم می توان با جمع کردن بدهی ها و میزان مالکیت سهامداران در این شرکت به دست آورد.
- صورت سود و زیان
صورت سود و زیان، به عنوان یکی از اسناد مالی اصلی در یک بازه زمانی مشخص مورد ارزیابی قرار می گیرد تا عملکرد مالی شرکت را با استفاده از آن بتوان تجزیه و تحلیل کرد. در واقع صورت سود و زبان در مقابل صورت ترازنامه قرار دارد، این اسناد مالی نشان دهنده درآمد حاصل از فروش، مخارج و سود خالص شرکت در آن دوره مشخص است. در این صورت وضعیت در مورد درآمد فروش، اطلاعاتی از فروش محصولات و خدمات را ارائه می دهد و به تجمیع درآمد خالص و مخارج مرتبط با تولید و فروش می پردازد. صورت سود و زیان به تجزیه و تحلیل دقیق تری از روند عملکرد مالی شرکت در دوره مشخصی کمک می کند و اطلاعات اساسی در خصوص درآمد، هزینه ها، سود و زیان شرکت را ارائه می دهد.
- صورت جریان وجوه نقد
صورت جریان وجوه نقد هم یکی از عوامل موثر بر تحلیل کمی است که نشان دهنده گزارشی از جریان های خروجی و ورودی نقدی طی یک بازه زمانی مشخص است. صورت جریان وجوه نقد بر فعالیت های مرتبط با وجه نقد شرکت تمرکز دارد و از آنجایی که عموما حسابداری شرکت ها بر مبنای حسابداری تعهدی است، بنابراین کاملا طبیعی است که جریان نقد با سود خالص انتهای دوره یکی نباشد.
عوامل کیفی
عوامل کیفی در تحلیل بنیادی به عواملی گفته می شود که با اعداد و ارقام قابل اندازه گیری نیست و شامل جوانب غیرمالی همچون مدل تجاری، مزیت رقابتی و کیفیت مدیریت است. این جنبه ها به شناخت عوامل تعیین کننده موفقیت یا شکست یک شرکت کمک می کنند و باید به صورت دقیق مورد ارزیابی قرار بگیرند.
- مدل تجاری
مدل تجاری یک از عوامل کیفی در تحلیل بنیادی است که باید با بررسی نوع کسب و کار، محل درآمد شرکت، نحوه کسب درآمد و سایر موارد نسبت به آن اطلاعات لازم را کسب کرد و بیزینس مدل یا مدل تجاری کسب و کار را متوجه شد.
- مزیت رقابتی
مزیت رقابتی یکی از مهمترین پارامترهای مورد ارزیابی در تحلیل بنیادی است که نوع پارامتر کیفی محسوب می شود و با بررسی دلایل برتری شرکت در بازار، سهم بازار و استراتژی های مرتبط با شرایط بازار این پارامتر مورد ارزیابی قرار می گیرد.
- مدیریت
بسیاری از افراد بر این عقیده هستند که مهم ترین عامل برای سرمایه گذاری در یک شرکت مدیریت آن است. باوجود بهترین مدل تجاری، اگر مدیران شرکت توانایی پیاده سازی آن را نداشته باشند اهداف مطلوب شرکت به دست نخواهد آمد. این پارامتر کیفی یکی از مهمترین عوامل در تحلیل بنیادی است که باید مورد ارزیابی قرار بگیرد.
مفهوم ارزش ذاتی در تحلیل بنیادی
ارزش ذاتی به معنای ارزش واقعی یک دارایی یا سهم است، مفهوم ارزش ذاتی از بررسی ارزش مبتنی بر تحلیل دقیق عوامل مالی و غیرمالی برای تخمین ارزش واقعی دارایی یا سهم به دست می آید. یکی از مفروضات اولیه تحلیل بنیادی این است که قیمت بازار سهام، به طور کامل ارزش واقعی سهم را نشان نمی دهد و تحلیلگران بازار همواره به دنبال ارزش واقعی یک سهام در بازار هستند که این مفهوم فقط با استفاده از تحلیل بنیادی قابل محاسبه است. تحلیلگران با استخراج ارزش ذاتی سهام موفق می شود، به قیمت واقعی یک سهام یا ارزش واقعی یک کسب و کار برای سرمایه گذاری برسند و به طبع سهامی را خریداری کنند که در طولانی مدت ارزش بیشتری برای خریدار دارد.
منتقدان تحلیل بنیادی
منتقدان تحلیل بنیادی بر این باورند که این روش نمی تواند تغییرات کوتاه مدت و پویایی های بازار را به خوبی پیش بینی کند و به همین دلیل به استفاده از این روش تحلیلی رغبت زیادی ندارند. آن ها فرضیه بازار کارا را ترویج می دهند که بر اساس آن تمام اطلاعات عمومی در قیمت ها در نظر گرفته شده اند.
- تحلیلگران تکنیکال
تحلیلگران تکنیکال جز منتقدان اصلی تحلیل بنیادی هستند، آنها با استفاده از داده ها و نمودارهای موجود از یک بازه زمانی مشابه به تحلیل وضعیت بازار سهام در کوتاه مدت می پردازند. تحلیل تکنیکال بر اساس سرمایه گذاری ها یا به طور دقیق تر معاملات بر روی قیمت و حجم معاملات سهام است که با استفاده از نمودارها و سایر ابزارها صورت می پذیرد و موارد بنیادی سهم را نادیده می گیرد. از تحلیل تکنیکال به عنوان روشی برای تحلیل رفتارهای قیمتی و حرکت های بازار در یک بازه زمانی کوتاه استفاده می شود.
- فرضیه بازار کارا
حامیان فرضیه بازار کارا هردوی تحلیل بنیادی و تکنیکال را کامل نمی دانند، این فرضیه ادعا می کند که در یک بازار کاملا کارا، امکان دستیابی به نتایج دقیق از طریق تحلیل های بنیادی و تکنیکال غیرممکن است. به عبارت دیگر برای دستیابی به یک تحلیل صحیح باید تمامی اطلاعات با سرعت و به صورت کامل در قیمت ها منعکس شوند و از این رو کسب سودهای غیر معمول آن هم با استفاده از تحلیل بنیادی یا تکنیکال برای افراد امکان پذیر نیست.
مزایا و معایب تحلیل بنیادی
مزایا و معایب تحلیل بنیادی همچون سایر روش های تحلیل بازار زیاد است، مزایای این روش شامل اساس گذاری تصمیمات بر اطلاعات دقیق، شناسایی فرصت های سرمایه گذاری پتانسیل دار و کاهش ریسک است. اما معایب آن شامل نیاز به زمان و دانش تخصصی برای تحلیل دقیق ترازنامه ها و مخاطرات ناشی از تغییرات ناگهانی در بازار است. در ادامه مزایا و معایب تحلیل فاندامنتال یا بنیادی را به صورت دقیق بررسی می کنیم.
مزایای تحلیل بنیادی
یکی از اصلی ترین مزایای تحلیل بنیادی ارزیابی ارزش واقعی سهام است، در یک بازه زمانی کوتاه برای سرمایه گذاری های مقطعی است. در واقع نتایج تحلیل بنیادی به افراد فعال در بازار سرمایه کمک می کند تا با استفاده از روش های ارزیابی سهام و اوراق بهادار به ارزش واقعی یک سهم یا اوراق بهادار پی ببرند. از جمله مهمترین مزیت های تحلیل بنیادی عبارتند از :
ارزیابی ارزش واقعی: تحلیل بنیادی به سرمایه گذاران در ارزیابی ارزش واقعی از نظر اقتصادی و تجاری کمک می کند. این روش امکان برنامه ریزی و سرمایه گذاری بلندمدت را به سرمایه گذاران می دهد.
امکان برنامه ریزی و سرمایه گذاری بلند مدت: برخلاف تحلیل تکنیکال که فقط به تغییرات کوتاه مدت بازار توجه دارد، تحلیل بنیادی اجازه می دهد که سرمایه گذاران با تمرکز بر ارتباطات و مزایای طولانی مدت، به شرکت های سرمایه گذاری کمک کنند.
تصمیم گیری بهتر: تحلیل بنیادی به سرمایه گذاران در تصمیم گیری بهتر کمک می کند، آنها می توانند تصمیم های بهتری درباره سرمایه گذاری هایشان داشته باشند و به سودهای کم در کوتاه مدت اکتفا نکنند.
امکان شناخت و بررسی شرایط کسب و کار: تحلیل بنیادی به سرمایه گذاران کمک می کند تا عملکرد مدیران یک شرکت را ارزیابی کنند، این مهارت می تواند تاثیر قابل توجهی بر عملکرد سهام آن شرکت ها داشته باشد.
ارائه طرح راهبردی سرمایه گذاری: تحلیل بنیادی به تحلیلگران این امکان را می دهد که طرح های راهبردی سرمایه گذاری بلندمدت را برای کسب و کارها ارائه کنند. این تحلیل ها به مدیران سازمان ها در تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری مناسب و به موقع کمک می کنند.
معایب تحلیل بنیادی
یکی از معایب تحلیل بنیادی زمانبر بودن این روش در مقایسه با تحلیل تکنیکال است، برای تحلیل بنیادی سرمایه گذار باید دانش زیادی در زمینه بازارهای مالی داشته باشد و علاوه بر بازار سرمایه به سایر مفاهیم کیفی در بازار هم آشنا باشد. همچنین از دیگر معایب تحلیل بنیادی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- زمانبر بودن
- محدودیت ها در دسترسی به اطلاعات
- پیچیدگی عوامل موثر
- اهمیت بالای ترتیب زمانی
چه زمانی بهتر است از تحلیل بنیادی استفاده کنیم؟
کسانی که قصد سرمایه گذاری و تحلیل اقتصاد برای یک بازه زمانی طولانی مثلا یک سال را دارند، باید به سراغ روش تحلیل بنیادی بروند. زمانی که به دنبال سرمایه گذاری طولانی مدت و برنامه ریزی دقیق هستید، تحلیل فاندامنتال بهترین روش برای تحلیل داده ها است. برای تحلیل بنیادی باید به اطلاعات دقیق مالی و غیر مالی دسترسی داشته باشید، تحلیل بنیادی به شما کمک خواهد کرد تا تصمیم گیری بهتری برای سرمایه خود انجام دهید و در طولانی مدت سود بیشتری به دست آورید. البته برای تحلیل بنیادی، سرمایه گذاران باید دانش کافی داشته باشند و زمان زیادی را برای رسیدن به نتیجه مطلوب صرف کنند. تحلیل بنیادی یا فاندامنتال روشی است که با استفاده از آن می توانید نظارت کاملی بر اطلاعات شرکت های بورسی داشته باشید و عوامل مختلفی همچون وضعیت مالی و سودآوری شرکت، محصولات تولیدی، رقبا، چشم انداز آینده، قدرت نام تجاری، تیم مدیریتی و موارد دیگر را مورد بررسی قرار دهید.
سخن پایانی
تحلیل بنیادی به عنوان یکی از ابزارهای اساسی در بازار سرمایه، امکان ارزیابی عمیق و بلند مدت ارزش شرکت ها و اوراق بهادار را فراهم می کند. این روش که به آن تحلیل فاندامنتال هم می گویند علاوه بر مزایا، معایبی هم دارد که متخصصان و سرمایه گذاران باید معایب را هم در زمان استفاده از نتایج این تحلیل در نظر بگیرند. با توجه به پیچیدگی و تغییرات پیوسته در بازارها، ترکیب مناسبی از تحلیل بنیادی و رویکردهای دیگر می تواند بهترین نتایج را در تصمیم گیری های سرمایه گذاری به ارمغان بیاورد.
سوالات متداول
عوامل موثر بر تحلیل بنیادی به دو بخش عواملی کمی و کیفی تقسیم می شود که برای تحلیل عوامل کمی به اطلاعات عددی و قابل اندازه گیری همچون ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت وجوه نقد نیاز است در حالی که برای تحلیل کیفی باید به اطلاعاتی در مورد مدیریت، مزیت رقابتی و مدل تجاری نیاز داریم.
تحلیل بنیادی برای سرمایه گذاری های بلندمدت مفیدتر است، در حالی که تحلیل تکنیکال برای معاملات کوتاه مدت و زمان بندی بازار بیشتر کاربرد دارد.
برای اینکه یک سرمایه گذاری خوب در بورس داشته باشیم ابتدا نیازمند یک استراتژی مناسب بر اساس مدت زمان، بازده انتظاری و میزان ریسک پذیری هستیم. در این راستا اولین قدم، شناسایی سهام شرکت ها با استفاده از یکی از متدهای حرفه ای تجزیه و تحلیل است. برای انتخاب یک سهم معیارهای مشخصی وجود دارد مانند چشم انداز صنعت، میزان سودآوری، میزان نقدینگی، بدهی ها، نسبت قیمت به سود، درصد شناور آزاد، قدرت نقد شوندگی، سیاست شرکت در تقسیم سود، ترکیب سهامداران، سابقه قیمتی سهام و …. از سوی دیگر برای انتخاب سهام باید خصوصیات شخصیتی فرد، سود مدنظر و میزان ریسک پذیری فردی را نیز مدنظر قرار دهیم. یکی از روش های اصلی در رابطه با انتخاب سهم، تحلیل بنیادی سهام است؛ که به وسیله آن می توان یک سهم بنیادی ارزنده را انتخاب نمود.
تحلیل بنیادی یک شرکت در برگیرنده تحلیل صورت های مالی شرکت، نحوه مدیریت، جایگاه رقابتی شرکت، سنجش رقبا و بازارهای وابسته و پیش بینی فروش و هزینه هست. در این روش اساس پیش بینی بر واقعیت وجودی شرکت قرار داده شده است. در این راستا معامله گر با تحلیل رویدادها و اخبار بر اساس دانش خود به پیش بینی سهم می پردازد. اساس نظر تحلیل گران بنیادی این است که تمام تغییرات در قیمت یک سهم حتما یک علت بنیادی که ناشی از تغییرات سودآوری شرکت هست، دارد. “سهمی که از روش بنیادی انتخاب و خرید می شود سهم بنیادی نام دارد”. حال برای مشخص شدن زوایای مختلف یک سهم بنیادی، لازم است تجزیه و تحلیل بنیادی را دقیق تر بررسی نماییم.
چارچوب تحلیل و سهم بنیادی
برای انتخاب یک سهم بنیادی سرمایه گذار ابتدا اقتصاد کشور و اقتصاد جهانی را تجزیه و تحلیل می کند تا بتواند زمان مناسب ورود را تشخیص دهد. سپس به تحلیل صنایع می پردازد تا بیابد کدام بخش دارای چشم اندازهای آتی مناسبی برای سرمایه گذاری است و در گام آخر، اگر فرد بدین نتیجه رسد که زمان ورود مناسب است و صنایع مناسبی در اقتصاد فعالیت دارند به تحلیل شرکت های مربوط می پردازد. تحلیل اساسی در راستای انتخاب سهم بنیادی در سطح یک شرکت شامل تحلیل عوامل اصلی مالی از جمله سودآوری شرکت را برای تعیین ارزش ذاتی هست. این متغیرها شامل فروش، استهلاک، حاشیه سود، منابع مالی، نرخ مالیات، گردش دارایی ها است. گام بعدی در جهت انتخاب سهم بلندمدت می تواند شامل سنجش جایگاه رقابتی شرکت در صنعت مربوطه، سطح تکنولوژی، کیفیت مدیریت، رقابت خارجی و … باشد. تعدادی از این عوامل تحت کنترل خود شرکت است که باید در انتخاب سهم بنیادی مورد توجه قرار گیرد و به صورت اجمالی به آن ها اشاره می کنیم.
- سودآوری
قطعا بهترین عامل برتری یک سهم میزان سودآوری آن است. سود را از چند جهت می توان بررسی کرد:
- از نظر درآمد
- بر اساس فروش
- بر اساس دارایی
- بر اساس حقوق صاحبان سهام
هرچقدر سودآوری یک شرکت بالاتر باشد قطعا در اولویت انتخاب سهام بنیادی ما قرار خواهد گرفت. درواقع این که شرکت چه مسیری را طی کرده تا به سود خالص برسد از نقطه درامد یا فروش شروع شده، و گام به گام صورت سود و زیان را طی می کند تا به سود خالص برسد، در این مسیر، بهای تمام شده، سایر درامدها و هزینه های عملیاتی و غیرعملیاتی، مالیات و هزینه مالی از جمله مهمترین فاکتورهای موثر بر سودآوری هستند. لذا در تحلیل بنیادی این اهمیت دارد که بررسی کنید دلیل و چرائی سوداوی شرکت از چه محلی بوده و این دلال چقدر در معرض تغییرند و در سالهای پیش رو چه سناریوهایی می توان برای انها تعریف کرد.
- ثبات سود آوری
توجه به سود در یک سال، الزاما مبنای درستی برای تصمیم گیری نیست چرا که ممکن است سود ادامه دار نباشد؛ بنابراین باید در انتخاب سهام بنیادی به معیار ثبات سودآوری توجه شود. یکی از مهم ترین نکاتی که در سودآوری شرکت ها باید در نظر گرفت، تکرار سودآوری است، درواقع پس از طی کردن قدم قبلی شما به راحتی می توانید به این سوال پاسخ بدهید که سودآوری شرکت دقیقا از چه محلی بوده؟ ایا شرکت در سال های بعدی نیز می تواند آن را تکرار کند و به بیان بهتر آیا این سود تکرارپذیر است یا خیر؟
- نسبت سود تقسیمی هر سهم
باید توجه داشت که این نسبت نباید در کوتاه مدت مورد توجه قرار گیرد و باید در بلندمدت بررسی گردد و روند بلندمدت آن آیتم مهمی در انتخاب سهام بنیادی هست. نسبت سود تقسیمی بالا یا پایین نباید ملاک تشخیص باشد، آنچه اهمیت دارید چرایی آن است، برای مثال اگر شرکت نسبت سود تقسیمی پایینی دارد اما دلیل آن، بر این است که سود را به شرکت برگردانده و وارد طرح توسعه کرده و در سالهای آتی بر سودآوری شرکت بیفزاید، این امر در بلند مدت به نفع سهامداران است.
- نسبت P/E هر سهم
این نسبت ها نشان دهنده قیمت هر سهم به ازای سودآوری به ازای هر سهم است. برعکس بسیاری از مقالات که به صورت قطعی عدد پایین تر این نسبت را بهتر می دانند، در اینجا به توضیحات دقیق تر آن خواهیم پرداخت:
این نسبت نشان می دهد بازار به ازای سودآوری هر سهم شرکت چه قیمتی را به آن اختصاص داده است. نسبت قیمت به سود دو حالت کلی دارد، گذشته نگر و اینده نگر، انچه برای تصمیم گیری شما باید در نظر گرفته شود، نسبت اینده نگر است و این نکته مهمی است که بسیاری از فعالان بازار در نظر نمی گیرند. در این حالت شما باید سودآوری اتی سهام را تخمین بزنید و در یک شرایط مقایسه ای، نسبت پایین تر آن می تواند بهتر باشد. در توضیحات بالا به دو واژه شرایط مقایسه ای و میتواند دقت کنید. دلیل آن است که این نسبت به هیچ وجه نمیتواند تنها دلیل تصمیم گیری شما باشد و همواره باید کنار سایر فاکتورهای بنیادی بررسی شود. نکته بعدی آن است که اگر شرکتی نسبت قیمت به سود بالایی داشت یعنی شرکت مناسبی برای سرمایه گذاری نیست؟
دقت داشته باشید که این نسبت در صنایع مختلف متفاوت است، برای مثال در شرکت های تکنولوژی محور این نسبت بالاتر است، پس لزوما به معنی بدتر بودن آن نیست، بلکه نشان دهنده چشم انداز رشدی این شرکت هاست، همچنین در بطن این نسبت فرمول گوردون قرار دارد که در این فرمول سه فاکتور سودآوری تقسیمی آتی، نرخ بازدهی مورد انتظار و نرخ رشد شرکت مد نظر قرار می گیرد، همین توضیحات کوتاه نشان میدهد این نسبت بسیار فراتر و عمیق تر از آن است که بخواهیم خیلی صریح بگوییم بالا بهتر است یا پایین.
- ارزش ویژه هر سهم
ارزش ویژه هر سهم نسبت به ارزش اسمی سنجیده می شود و هرچه ارزش ویژه از ارزش اسمی بیشتر باشد سهام آن شرکت از موقعیت مستحکم تری برخوردار است؛ بنابراین تفاوت ارزش ویژه نسبت به اسمی بالاتر امتیاز مثبت درانتخاب سهام بنیادی است.
- ساختار تامین مالی شرکت
ساختار تامین مالی شرکت که شامل بدهی ها، حقوق صاحبان سهام است تاثیر زیادی در عملکرد و سود سازی شرکت دارد لذا توجه به ساختار تامین مالی و ترکیب بندی آن در انتخاب سهام بنیادی بسیار مهم هست.
- جهت و تاریخ پرداخت سود سهام
هرچه سود نقدی هر سهم سریع تر پرداخت شود برای سهامداران مفیدتر خواهد بود؛ و در نتیجه سهمی با بازه پرداخت سود کوتاه تر در اولویت انتخاب سهام بنیادی قرار خواهد داشت. دلیل این امر بحث مهم ارزش زمانی پول در معقوله سرمایه گذاری است. در این بحث فاکتور نرخ تنزیل مطرح می شود و به بیان ساده به این معنی است که پولی که امروز دریافت شود، برای سرمایه گذاری مطلوبیت بیشتری دارد.
- انتشار مستمر اطلاعات و اخبار
هرچه شرکت دارای اطلاعات شفاف تری باشد، افراد با داشتن اطلاعات کافی می توانند به راحتی تصمیم گیری نمایند بنابراین شرکت های شفاف تر دارای سهام بنیادی تر خواهند بود.
- عمر شرکت و میزان استهلاک
هرچه استهلاک ماشین آلات بیشتر باشد قطعا سودآوری شرکت پایین تر خواهد بود و در نتیجه از امتیاز سهام بنیادی شرکت کاسته خواهد شد. به طور کلی عوامل بیان شده کیفیت بنیادی یک سهم را مشخص خواهد کرد و به وسیله تحلیل آن ها می توان یک سهم بنیادی ارزنده را انتخاب نمود. باید توجه داشت که در روش های تحلیلی ۸۰ درصد اقتصاد بازار مبتنی بر حالات روانی افراد و ۲۰ درصد بر پایه منطق است. در حالی که تحلیل بنیادی وزن منطق را بالاتر در نظر می گیرد، ولی به طور کلی اهمیت حالات روانی را نمی توان مدنظر قرار نداد و نباید این را فراموش کرد که تحلیل سهم “بیش از آنکه یک علم باشد یک هنر” است و لازم است به صورت تخصصی فراگرفته شود.