کار نیست، یکی از تکراری ترین جمله های تاریخ است که باعث ایجاد یک مفهوم پرانرژی به نام «کارآفرینی» شد. لپ کلامش هم این بود: «حالا که کار نیست، خب خودم یکی می سازم!» و خیلی ها واقعا این کار را کردند. ما تغییرات بزرگ زندگی اکنونمان را مدیون کارآفرینان داخلی و خارجی هستیم که به جای گشتن به دنبال کار، کاری تازه را ساختند؛ اما مسیر کارآفرینی برخلاف آنچه به نظر می آید آنچنان هم صاف و هموار نیست. در این بین، بکن نکن های زیادی بر سر راه یک کارآفرین موفق، صف کشیده اند. بعضی هایشان مهم و غیرقابل دور زدن هستند و بسیاری دیگر، غیرضروری و اضافی. قانون ۲۰/۸۰ را به یاد بیاورید. برای تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق، باید آن ۲۰ درصد مهم از مسئولیت هایتان را پیدا کرده و روی سروسامان دادن به آنها سرمایه گذاری کنید.

فهرست []

    تبدیل شدن به کارآفرین موفق

    در این مقاله، بخشی از مهم ترین بایدها و نبایدهای کارآفرینی را با هم دنبال می کنیم.

    استیو جابز

    من معتقدم تقریبا نیمی از چیزی که کارآفرینان موفق را از افراد ناموفق جدا می کند، فقط پشتکار است.

    باید خیلی جدی تصمیم خود را بگیرید

    بین حرف زدن تا عمل کردن، یک دنیا فاصله وجود دارد. ما به عنوان یک انسان و گاهی تحت تاثیر تماشای موفقیت دیگران، دلمان می خواهد خیلی از کارها را تجربه کنیم؛ اما آیا واقعا زمانی که پای اقدام کردن به میان بیاید هم می خواهیم آن کارها را انجام دهیم؟ در مورد تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق نیز ماجرا همین طور است. باید با خودتان جلسه ای بگذارید و تکلیف این تصمیم مهم را مشخص کنید. اگر تمایل شما برای کارآفرین بودن، بیشتر از تمایلتان برای انجام تفریح مورد علاقه تان بود، با تکیه بر تجربیاتم و با اطمینان به شما می گویم که کارآفرینی برازنده شما است.

    نباید از شروع کردن فرار کنید

    بسیاری از مردم، کارآفرینی را مساوی با کار طاقت فرسا، دانش، سرمایه و کارمندان زیاد می دانند. در حقیقت، ماجرا هم این طور هست و هم این طور نیست. کارآفرینی یک جریان است نه یک مقصد. شما می توانید با سرمایه ای کم و در ابتدا با دو یا سه نفر، استارت کارتان را بزنید و همان طور که در این مسیر حرکت می کنید کار خود را گسترش دهید؛ مثلا بر دانش خودتان در زمینه تجارت و کارآفرینی اضافه کنید یا سرمایه گذار پیدا کرده و کارمندانتان را از دو نفر به ۲۰۰ یا ۲۰۰۰ نفر افزایش دهید. بسیاری از کسب وکارها که این روزها برایمان نام آشنا و موفق هستند، با سرمایه ای کم و در جمعی دو یا سه نفره، کارشان را شروع کردند.

    باید توانایی کشف حفره ها را پیدا کنید

    یکی از پرسش های کلیدی قبل از انجام هر کاری این است که: «کارآفرینی من چه هدفی دارد و قرار است چه کار سختی را برای مردم، آسان کند؟» پیدا کردن یک پاسخ درست برای این پرسش، مسیر آینده کسب وکار شما را به عنوان یک کارآفرین موفق ، هموار می سازد. قبل از کارآفرین شدن باید مثل یک کارآگاه ذره بین به دست، تمام موقعیت های مربوط به کسب وکارتان را مورد بررسی قرار دهید. هر کاری، حتی اگر قبلا انجام شده باشد، حفره هایی دارد. اگر بتوانید این حفره ها را پیدا کرده و با کارآفرینی تان آنها را پر کنید، آینده ای موفق برای کسب و کار خودتان رقم زده اید. یادتان باشد، داشتن اطلاعات، یک برتری آشکار در دنیای تجارت است.

    نباید سرمایه خود را به هدر دهید

    سرمایه، همیشه یکی از داغ ترین موضوع های کارآفرینی بوده است. میزان این سرمایه اولیه، بسته به نوع کارآفرینی هر کسی، متفاوت از دیگری است. برخی برای اجرای طرح کارآفرینی خود مجبور به خرید مواد اولیه یا تجهیزات سنگین و گران قیمت هستند و برخی دیگر با یک لپ تاپ کارشان را شروع می کنند. تورم نیز مشغول باد زدن آتش زیر سرمایه است. به طوری که چند سال پیش، سرمایه لازم برای راه اندازی یک وب سایت خدماتی چیزی حدود ۵۰۰ هزار تومان بود؛ اما حالا باید روی ۱ تا ۵ میلیون تومان حساب باز کرد. سرمایه – حالا چه با استفاده از پس اندازتان باشد و چه با جلب اعتماد یک سرمایه گذار – تنها یک طرف ماجرا است. طرف دیگر، روش استفاده شما از آن سرمایه است. باید نگاهتان به کارآفرینی، مثل نهالی باشد که نیاز به آبیاری دارد. سرمایه شما، آبی است که به این نهال داده می شود. شاید در ابتدا نهال شما میوه ای نداشته باشد و شما مجبور به آبیاری آن باشید؛ اما در صورتی که روش های درست مدیریت آبیاری را یاد بگیرید، می توانید از آبی کم، درختی تنومند و پر میوه بار آورید. اگر به عنوان یک کارآفرین، یادگیری مدیریت سرمایه را جدی نگیرید، هیچ مقدار پولی نمی تواند، برای کسب وکار شما کافی باشد.

    بنجامین فرانکلین

    سرمایه گذاری بر روی دانش، بیشترین بهره را باز می گرداند.

    باید آرزوهای بزرگ داشته باشید

    داشتن آرزوهای بزرگ یکی از تفاوت های بسیار پررنگ در شخصیت افراد ثروتمند و فقیر است؛ مثلا به جای این که تمام عمرتان را در یک گل فروشی کوچک بگذرانید به راه اندازی بزرگ ترین شرکت صادرات گل طبیعی در آسیا و اروپا فکر کنید. وقتی انسان، جرات بزرگ فکر کردن را به خودش می دهد، جهان هستی نیز جرات بزرگ تر نشان دادن را به او پیدا می کند.

    هاوارد شولتز – مدیرعامل شرکت قهوه استارباکس

    به عنوان یک کارآفرین موفق، شما باید بزرگ رویاپردازی کنید و بعد بزرگ تر رویاپردازی کنید.

    نباید کار را به وجود خودتان وابسته کنید

    شاید وقتی در ابتدای مسیر کارآفرینی تان هستید، مجبور شوید برای کاهش هزینه ها به جای چند نفر کار کنید؛ اما باید به خودتان قول دهید که این وضعیت، موقتی است و به محض این که کارتان، کمی جان گرفت، از نیروهای تازه نفس و حرفه ای کمک بگیرید و رفته رفته، حضور خودتان را کمرنگ کنید. البته منظورم این نیست که کسب وکارتان را به امان خدا رها کنید. منظور این است که نقش خود را از یک سرباز به یک ژنرال تغییر دهید. در واقع شما باید صاحب یک سیستم باشید که بدون سرکشی دائم نیز خیلی عالی کار کند.

    باید منظم باشید

    نظم داشتن، در مرتب بودن اتاق یا میز کارتان خلاصه نمی شود. نظم باید به یکی از ویژگی های شخصیتی شما تبدیل شود. حاضر شدن به موقع در قرار ملاقات ها، پرداخت به موقع حقوق کارمندانتان و عمل کردن به قول هایتان، نمونه هایی از داشتن نظم در زندگی تان است. نظم، به شما و کسب وکارتان اعتبار می بخشد. برای یک کارآفرین موفق ، اعتبار، بزرگ ترین سرمایه است.

    نباید پول را هدف کارآفرینی تان قرار دهید

    کارآفرین بودن، یعنی دنبال کردن یک هدف ارزشمند و سودمند. یک تجارت، بدون پول، راه اندازی نمی شود و به دست آوردن پول نیز یکی از بزرگ ترین شیرینی های داشتن کسب وکار است؛ اما باید توجه داشته باشید که پول به تنهایی، هدف خوبی برای یک کارآفرینی نیست. چون اگر پول را مبنای فعالیت خودمان قرار دهیم به راحتی قید چیزهای مهمی مثل کیفیت، مشتری مداری و اهداف بزرگ را در کارمان می زنیم. به قول استیو جابز، همیشه بیشتر از پولی که می گیرید کار کنید تا به بیشتر از آنچه می دهید دست یابید.

    باید به مفید بودن، متعهد باشید

    مفید بودن، سرابی است که نه تنها کارآفرینان بلکه بسیاری از ما درگیر آن شده ایم. بیش از ۷۰ درصد کارهایی که در طول روز انجام می دهیم نه برای خودمان و نه برای هیچ فرد دیگری، نکته مفیدی در بر ندارند؛ مثلا یک کارآفرین در طول هفته در همایش های بی فایده زیادی شرکت می کند، ارزیابی های بی فایده زیادی را بررسی می کند، جلسه های بی فایده زیادی را برگزار می کند و غیره. اگر قبل از انجام هر کاری، شرکت در هر همایشی و برگزاری هر جلسه ای، میزان مفید بودن کارها اندازه گیری شود، از انجام بسیاری از آنها صرف نظر می شود. ریشه بسیاری از شکست ها و وقت نداشتن ها، پرداختن به کارهای بی فایده است. به عنوان یک کارآفرین موفق باید بتوانید کارهای مفید را از غیر مفید شناسایی کرده و روی انجام فعالیت هایی که برای خودتان و کارتان مفید هستند، پافشاری کنید. شاید در ابتدا هم از طرف خودتان و هم از طرف دیگران، با برخوردهایی مواجه شوید؛ اما وقتی بازخورد این تفکیک مثبت را تجربه کنید، بسیار بیشتر از گذشته روی مفید بودن کارها و فعالیت هایتان تاکید خواهید کرد.

    رابرت کیوساکی

    بخش زیادی از کارآفرین موفق بودن به کارآفرین مفید بودن بازمی گردد. بدون تعارف، اگر مفید نباشید، از چرخه تجارت، بیرون انداخته می شوید.

    نباید از کسی تقلید کنید

    وقتی کسب وکار خود را راه اندازی می کنید گاهی این پرسش ها در سرتان می گذرد که: «بهتر نیست من هم مانند فلان شرکت خیلی موفق رفتار کنم؟» یا «من هم باید روش فلان کارآفرین موفق را برای کسب وکارم در پیش بگیرم تا مثل او موفق شوم.» حقیقت این است که هیچ دو کسب وکاری در دنیا، نمی توانند دقیقا کپی یکدیگر باشند. چون شرایط، محیط جغرافیایی، وضعیت مالی و خصوصیت های شخصی مدیران و کارمندانشان با هم متفاوت است. از طرفی، هیچ تضمینی وجود ندارد که با تقلید از کار یک گروه موفق، شما نیز به موفقیت برسید. بهترین کار این است که مسیر خودتان را بسازید. بدون شک، دنیا به تغییر مثبتی که شما در آن ایجاد می کنید، نیازمند است.

    باید مربی داشته باشید

    همه به یادگیری و وجود کسی که از او ایده بگیرند، نیاز دارند. گاهی ما دچار این سوتفاهم می شویم که دیگر چیزی برای آموختن وجود ندارد. از این رو، یادگرفتن را متوقف می کنیم و این کار به آغازی بر اشتباه های زنجیره ای در زندگی و کارمان تبدیل می شود. مربی برای یک کارآفرین موفق بسیار اهمیت دارد. چون بخشی از وظایف یک مدیر کارآفرین این است که بر تصویر بزرگ تمرکز کند؛ اما در زمان استرس، حفظ این دیدگاه دشوار می شود. در این زمان، یک عقب نشینی کوچک می تواند لباس یک بحران بزرگ را بر تن کند. از طرف دیگر، گاهی مشکلات کوچک حل نشده ای که رها شده اند نیز می توانند تاثیرات منفی بلند مدتی را بر کسب وکار یک کارآفرین بگذارند. مربی می تواند با دیدی تازه، در هر دو شرایط به فرد کمک کند و حتی ابعاد تصویر ذهنی کارآفرین را گسترش دهد. نحوه انتخاب یک مربی نیز بسیار مهم است. بهترین کارآفرینان و رهبران، مربیان خود را بر اساس تخصص در زمینه مورد نظر انتخاب می کنند نه بر اساس دیدگاه ها و نقطه های مشترکشان با او.

    نباید به گذشته بچسبید

    یکی از بحران هایی که یک کارآفرین موفق را به طور نامحسوس با خود درگیر می کند، ارزیابی عملکرد گذشته است. البته این ارزیابی ها مهم هستند اما نباید به بخشی اساسی از کار شما تبدیل شوند. این ارزیابی ها می توانند ساعت های مفید زیادی را از شما بگیرند و استرس زیادی را بر کارمندانتان تحمیل کنند. ارزیابی عملکرد گذشته، مانند شمشیری است که هر طرف آن بُرنده است. ارزیابی ها نه می توانند به حال خود رها شوند و نه می توان اهمیت زیادی به آنها داد. چون زمان و هزینه زیادی را از یک کارآفرین می گیرند. بهترین روش برای رویارویی با این ارزیابی ها، ساخت یک سیستم ارزیابی است. شرکت های بزرگی مثل «دلویتی» و «ادوبی» نیز این بحران را شناسایی کردند و راه حلی برای آن در نظر گرفتند. این شرکت ها ارزیابی سالیانه را به مدیران هر بخش واگذار کردند. چون مدیران هر بخش، بهتر از کسانی که کارمندان را تنها از روی کاغذ می شناسند از شیوه عملکرد و خلق و خوی همکارانشان آگاه هستند. در نتیجه اجرای این شیوه، میزان بهره وری کارمندان افزایش یافت، کارمندان بی مسئولیت شرکت را ترک کردند و کسانی که واقعا کار می کردند، در شرایطی بسیار بهتر به کار خودشان ادامه دادند.

    سایمون اُ. سینک، نویسنده، سخنران و مشاور انگلیسی در زمینه رهبری و مدیریت

    نگرانی و تشویش، دید ما را بسته می کند. پذیرش خونسردانه خطر به ما اجازه می دهد که شرایط را آسان تر ارزیابی کنیم و گزینه ها را ببینیم.

    باید میانبرهای مسیرتان را کشف کنید

    به عنوان یک کارآفرین موفق ، باید بتوانید بهترین مسیر را برای حل مشکل ها یا بهبود روش های کاری تان پیدا کنید. یکی از بهترین راهکارها در این میان، استفاده از ایده های خارج از شرکت است. این کار، چیزی شبیه به برون سپاری وظایف است اما تفاوتی اساسی با آن دارد. در این روش، شما از متخصصین یا کارمندانی خارج از شرکتتان برای رفع مشکل یا دادن ایده های کاربردی کمک می گیرید. در نگاه اول، شاید به نظرتان خنده دار بیاید و حتی این کار را اتلاف وقت و حرکتی غیرحرفه ای بدانید؛ اما شرکت های بزرگ دنیا از این روش برای حل سریع مشکلات یا بهبود عملکرد بخش های مختلف خودشان بهره های زیادی می برند. در مقاله ای که در «مجله کسب و کار هاروارد» منتشر شده بود روش کار به این ترتیب شرح داده شده است. با هم نگاهی سریع به آن می اندازیم:

    برای نوآوری بهتر، به دنبال متفکران واگرا باشید

    «ماریون پوئتز» از دانشکده کسب وکار کوپنهاگ و «ریچارد پروگل» از دانشکده زپلین آلمان، روش «جستجوهای هرمی» را نشان داده اند. برای انجام یک جستجوی هرمی، باید کار خود را با شناسایی افرادی که در مورد موضوع مورد علاقه شما آگاهی کامل دارند شروع کنید و از آنها بخواهید تا افرادی را که در این زمینه از آنها نیز بیشتر تخصص دارند، معرفی کنند. به بیان دیگر، چه کسی در راس هرم حوزه این موضوع قرار دارد؟ غالبا افرادی که در راس قرار دارند، بسیار کنجکاو و آموخته هستند و می توانند شما را به متخصصان عرصه های مشابه ارجاع دهند. سپس کار خود را با رسیدن به راس هرم دانش بعدی ادامه دهید و در نهایت، تیمی از افراد آگاه در عرصه های گوناگون را دور هم جمع کنید.

    یک مثال عملی از کاربرد روش هرمی در حل مسئله ها

    «توماس نواسک» رئیس بخش تحقیق و توسعه قسمت پله های برقی گروه «شیندلر» از تجربه جستجوهای هرمی می گوید: در سال ۲۰۰۶ به دنبال راه حلی برای مشکلات ناشی از جابه جایی پله های برقی بزرگ آماده برای نصب آنها در فضاهای کوچک بودیم. ما ۱۴ متخصص را از عرصه های مختلف دور هم جمع کردیم. کسانی مثل طراح قطارهای اسباب بازی، طراح پیست های اسکی و … . ما با کمک ایده های خلاقانه این متخصصان، توانستیم قطعه های پله برقی را مثل آجرهای اسباب بازی کودکان، سرهم کنیم. سودمندی این روش به ما ثابت کرد که ادغام ایده های متخصصان عرصه های مشابه، سریع ترین و ایمن ترین راه برای حل مشکلات است.

    خلاصه ای از آنچه گفتیم:

    هر کسی می تواند به یک کارآفرین موفق تبدیل شود. برای این کار باید یک هدف و عزمی راسخ داشته باشیم.

    کارآفرینی یک جریان پیشرفت است. هیچ کس از ابتدا خیلی عالی نبوده اما در انتها می تواند به یک کارآفرین بی نظیر تبدیل شود.

    پیدا کردن یک علامت سوال و دادن پاسخ درست و کاربردی به آن، یک کارآفرینی واقعی به حساب می آید.

    برای تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق، از تقلب دوری کنید، آرزوهای بزرگ داشته باشید و کار مورد علاقه خودتان را انجام دهید.

    مربی داشته باشید. این نه یک پیشنهاد بلکه یک ضرورت برای پیشرفت های بزرگ است.

    یک کارآفرینی مستقل و خودکفا بسازید که بدون سرکشی دائمی شما نیز به خوبی کار خود را ادامه دهد.

    پول، مهم است اما نباید آن را به عنوان هدف فعالیت خود قرار دهید.

    یک کارآفرین موفق، یک کارآفرین مفید است. این را به خاطر بسپارید.

    سیستمی ایجاد کنید تا از دریچه آن، ارزیابی های ماهانه و سالانه به یک اهرم مثبت برای کارآفرینی تان تبدیل شود.

    از ذهن جمعی و روش جستجوهای هرمی برای حل خلاقانه مشکلات کارتان استفاده کنید.

    کارآفرینی، مسیر پر پیچ و خم یا جاده ای هموار؟

    به عنوان یک کارآفرین، هنوز هم نمی دانم چطور باید به این پرسش پاسخ دهم. چون به گونه ای هر دو گزینه بالا، درست هستند. این اختلاف نظر از دیدگاه کارمندان و مدیر یک کسب وکار نیز به چشم می خورد. کارآفرین موفق، همانند یک راننده رالی است. او می داند که کجا می رود، سرعت را کنترل می کند و در پیچ ها قدرت چرخاندن فرمان را دارد. کارمند یک کارآفرین، همانند کسی است که در صندلی کنار راننده یا حتی صندلی پشتی نشسته است. او دید کافی نسبت به مسیر دارد اما چون فرمان در دستش نیست و همزمان تکان های ماشین را احساس می کند، مسیر رو به رو را بسیار خطرناک می بیند. علاوه بر این، سختی یا راحتی مسیر کارآفرینی بستگی زیادی به میزان علاقه ما نسبت به کسب وکارمان دارد. این را می توانید با دردسرهای پدر یا مادر شدن مقایسه کنید. اگر آن علاقه بین والدین و فرزند وجود نداشت، آیا کسی حاضر می شد آن همه سر و صدای بی امان، زحمت های فیل کُش، بی خوابی های شبانه و مخارج سنگین را بر عهده بگیرد؟ بعید می دانم. نکته ای که در طی این سال ها به آن دست یافتم این است که ذهن ما در کیفیت جاده کارآفرینی مان نقش بزرگی را بر عهده دارد. اگر فکر کنیم که مسیرمان سخت است، واقعا سخت می شود و اگر فکر کنیم که لذت بخش و ساده است، شیرین و انجام دادنی خواهد شد.

    نظر شما چیست؟

    یک کارآفرین موفق از نگاه شما چگونه است؟ آن را چطور می بینید؟ آیا فکر می کنید قدم گذاشتن در مسیر کارآفرینی، اقدامی عاقلانه است؟