این مقاله از روی نسخه اصلی و انگلیسی کتاب آرزو ثروت نمیآورد روز خلاصه برداری شده است!
خلاصه کتاب آرزو ثروت نمیآورد (Wishes Wont Bring Riches)
آرزو ثروت نمیآورد. چیزی که سبب خلق ثروت میشود، ترکیبی درست از تفکر مهندسیشده، هدفگذاری اصولی و اقدام است. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ کتاب «آرزو ثروت نمیآورد» از «ناپلئون هیل» میرویم و پای نصیحتهای مستقیم «اندرو کارنگی» مینشینیم. اگر گوشی شنوا برای شنیدن نکتههای پررنگ موفقیت دارید، تا پایان این ماجرا با ما همراه باشید.
ایمان دقیقاً چیست؟
ایمان عنصری قدرتمند است که میتواند انسان را سرشار از توان برای حل مشکلات و چالشها کند. وقتی از واژه «ایمان» صحبت میکنیم، قبل از هر چیز مردم به یاد مذهب میافتند؛ البته ایمان به پروردگار موضوع بسیار مهمی است، اما تمام ایمان در این بخش خلاصه نمیشود.
خشی از ایمان دقیقاً همان چیزی است که خداوند هم به شکلهای مختلف و در کتابهای مقدس تمام ادیان به آن اشاره کرده است و آن ایمان به توانایی و قدرت انجام کار در وجود خودمان است. اقدامکردن و ایمان به اینکه ما میتوانیم از قدرتهایی که خداوند در وجودمان قرار داده است برای حل مشکلات و پیشرفتکردن استفاده کنیم، آن بعد از ایمان است که میخواهیم شما را با آن آشناتر کنیم.
ایمان کاربردی چیست و چرا اندرو کارنگی روی آن تأکید بسیاری داشت؟
ناپلئون هیل در کتاب «آرزو ثروت نمیآورد» صحبتهایش را با اشاره به یک نکته مهم آغاز میکند؛ یعنی داشتن ایمان آن هم از نوع کاربردیاش. ایمان کاربردی نیرویی است که بهطور مساوی در وجود همه انسانها قرار گرفته است. این ایمان از اعتمادبهنفس انسان ریشه میگیرد. خوشبختانه اعتمادبهنفس چیزی مادرزادی نیست، بلکه یک وضعیت ذهنی به شمار میرود.
ما میتوانیم اعتمادبهنفس را در ذهن خودمان به وجود بیاوریم و آن را کم یا حتی زیاد کنیم. چیزی که سبب شروع اعتمادبهنفس در انسان میشود، وجود یک هدف روشن و مشخص است. هر اندازه که هدف شما قطعیتر باشد، هر چقدر که میلتان برای رسیدن به آن بیشتر باشد، به همان اندازه اعتمادبهنفستان هم بیشتر میشود و با قدمهایی محکمتر به سمت هدفتان گام برمیدارید؛ در این صورت مشکلات یا موانع چارهای جز حلشدن نخواهند داشت.
از شکستها نترسید، آنها را درک و تحلیل کنید
تلاش برای تغییر نگرش به شکست، موضوع مهم دیگری بود که در کتاب «آرزو ثروت نمیآورد» به آن اشاره شده بود. شاید شما هم افرادی را دیده باشید که با وجود دو عنصر «اعتمادبهنفس» و «هدف» در حین انجام کارشان با شکست روبهرو میشوند. معمولاً انسانها در چنین شرایطی اعتمادبهنفس خودشان یا تمایلشان به هدف را از دست میدهند؛ درحالیکه شکستها میتوانند بزرگترین همراه و کمکحال ما برای یافتن سریعترین مسیر به سمت اهدافمان باشند.
ما انسان هستیم و اشتباهکردن بخشی از فرایند یادگیری ماست. گذشته از این، بسیاری از شکستها میخواهند راههای اشتباه را به ما نشان دهند و مسیرمان را اصلاح کنند. درست همانطور که ادیسون برای اختراع لامپ، بیش از 1000 بار شکست خورد، اما خود او این مورد را نه شکست، بلکه 1000 راهی میداند که به روشنشدن لامپ منتهی نمیشدند!
چگونه در برابر شکستها از اعتمادبهنفسمان محافظت کنیم؟
شکستها هر چه باشند، باز هم میتوانند اعتمادبهنفس ما را خدشهدار کنند، ولی راهی وجود دارد که میتواند مانند سپر از اعتمادبهنفسمان محافظت کرده و به ما کمک کند تا از شکستهایمان درس بگیریم. این راه ساده، ملاقات با شکست در ذهنمان قبل از ملاقات با آن در دنیای واقعی است.
به زبان ساده ما باید موقعیتهای مختلفی را که در یک ماجرا وجود دارند، از قبل شناسایی کرده و به شکلی خنثی به ماجراها نگاه کنیم. باید همهچیز را خوب، همهکس را دوست و در عین حال، همهچیز را بد و همهکس را دشمن در نظر بگیریم.
در این صورت میتوانیم فرض کنیم که همه رویدادهای احتمالی همزمان در حال رخدادن هستند و برای هرکدامشان راهحلهای مختلفی را بسازیم. به این ترتیب هیچ شکستی نمیتواند شما را غافلگیر کند؛ زیرا هر اتفاقی که بیفتد، چیزی بوده است که شما قبلاً در ذهنتان با آن ملاقات کرده بودید.
قانون جذب را برای رسیدن به خواستههایتان به خدمت بگیرید
یکی از بخشهای بسیار جالب در کتاب «آرزو ثروت نمیآورد» اشاره مستقیم به قانون جاذبه بود. ایمان کاربردی شما را با نیروی بسیار قدرتمند دیگری در جهان آشنا میکند که «قانون جذب» نام دارد. براساس این قانون که همیشه وجود داشته و وجود خواهد داشت، چیزهایی مشابه و همجنس به سمت یکدیگر جذب میشوند.
نکته بسیار جالب درباره ما انسانها این است که میتوانیم با استفاده از قدرت ذهنمان کنترل این قانون را در زندگیمان به دست بگیریم و آن را از حالت خودکار به حالت برنامهریزیشده درآوریم. برای استفاده آگاهانه از این قانون، قبل از هر چیز باید یک هدف روشن، مشخص و قطعی داشته باشیم.
سپس تمام چیزهای دیگر را از ذهنمان اخراج کنیم و تمرکزمان را روی دستیابی به آن هدف بگذاریم. باید در این ماجرا آنقدر پیش برویم که در ذهنمان تصور روشنی از خودمان درحالیکه به هدف موردنظرمان رسیدهای، نمایش داده شود.
بهدنبال این ماجرا ما از طریق ذهن و قلبمان به نمونه واقعی هدفمان تبدیل میشویم. در این هنگام قانون جذب هم که بدون هیچ قضاوتی چیزهای مشابه را به هم میرساند، ما را به نمونه فیزیکی هدفمان متصل میکند.
افکارتان را بازسازی کنید
هنگام استفاده آگاهانه از قانون جذب باید توجه بسیاری بر افکار غالب ذهنتان داشته باشید. اگر هدفی برای ثروتمندشدن در نظر میگیرید، باید افکارتان را هم با آن همراستا کنید؛ مثلاً اگر تصورتان از خودتان فردی است که با وجود تلاشهایش درنهایت انسانی فقیر و تنها باقی میماند، از این هدفگذاری راه به جایی نخواهد برد.
چون افکارش به قانون جذب این پیام را میفرستند که «من فقیر هستم، لطفاً فقر بیشتری را برایم به وجود بیاور و کاری کن تا همیشه در این وضعیت باقی بمانم!» بنابراین قبل از هر کاری، تکلیفتان را با افکارتان روشن کنید. اگر افکارتان درست نباشند، آرزو ثروت نمیآورد!
زمان بگذارید و فکرهای منفی را یکی یکی از ذهنتان بیرون کرده و آنها را با فکرهایی قوی، ثروتساز، سرشار از شادی، امید، عشق واقعی، سلامتی و موفقیت جایگزین کنید؛ در این صورت حتی قبل از آنکه خودتان متوجه شوید، سلامتی، شادی، عشق و ثروت را در زندگیتان ملاقات خواهید کرد.
آرزو ثروت نمیآورد؛ دو شاه کلید برای سرعتبخشیدن به جذب خواستهها
دست ما برای تغییر زندگیمان خالی است. ما میتوانیم با سادهترین چیزهایی که در وجودمان قرار داده شده است، رؤیاییترین زندگی را برای خودمان به وجود بیاوریم. دو راه دیگر هم وجود دارند که هنگام تغییر زندگیمان با کمک اهداف و قانون جذب میتوانیم از آنها برای سرعتبخشیدن به این روند تحول کمک بگیریم:
1- تغییر مکالمههای درونی
ما هر روز چند جمله مشخص را در موقعیتهای مختلف با خودمان تکرار میکنیم. از آنجا که ذهنمان برای دفاع از ما در مقابل موقعیتهای خطرناک، همیشه به سمت منفی ماجراها تمایل دارد، شاید شما هم چیزهایی از این دست را با خودتان تکرار کنید:
- نمیشود
- نمیتوانم
- امکان ندارد!
- سخت است
- طول میکشد
- همهچیز افتضاح است
- جهان در حال نابودی است!
آیا قانون جذب را به خاطر دارید؟ چیزهای همجنس به هم میرسند. در ذهنتان «نمیشود» حرف اول و آخر است؟ قانون جذب هم موقعیتهای نشدنی را برایتان مهیا میکند! ماجرا دقیقاً به همین سادگی است! حتی میتوان گفت به همین دلیل است که آرزو ثروت نمیآورد؛ چون در ذهن بیشتر مردم، آرزو چیزی دستنیافتنی است و اصلاً قرار نیست به واقعیت تبدیل شود!
یک روز خودتان را زیر نظر بگیرید و ببینید چه چیزهایی به خودتان میگویید؟ بعد از خودتان بپرسید که آیا واقعاً دوست دارید قانون جذب باز هم همین چیزها را به سمت شما بکشاند؟ آنگاه اگر از ملاقات با بُعد فیزیکی گفتوگوهای درونی خودتان خوشحال نشدید، کمی زمان بگذارید و با استفاده از اصل تکرار، گفتوگوهای درونی خودتان را به چیزی که میخواهید تغییر دهید. تنها کافی است جملههایتان را عوض کرده و در هر فرصتی آنها را تکرار کنید.
2- مشخصکردن یک خدمت در مقابل دریافت چیزی که میخواهید
اشتباه نکنید، شما چیزی به کسی بدهکار نیستید، اما انسان بهگونهای آفریده شده است که باید برای رسیدن به خواستههایش اقدام هم بکند! حتی درباره غذاخوردن هم به فرض اینکه کسی هر روز بشقاب غذا را جلویتان میگذارد، باز هم این خود شما هستید که باید قاشق را بردارید، غذا را وارد دهانتان کنید و برای استفاده از انرژیاش آن را بجوید!
درحقیقت روح انسان مثل یک ظرف آب است. اگر این ظرف راهی به سمت جاریشدن و کشفکردن چیزهای جدید پیدا نکند، مثل یک باتلاق بو میگیرد؛ بنابراین برای آنکه بتوانید هدفتان را بهکمک قانون جذب به سمت خودتان بکشانید، باید آن را با یک خدمت تاخت بزنید.
چگونه با خدمتکردن راهی به سمت دریافت خواستههایمان باز کنیم؟
«آرزو ثروت نمیآورد» کتابی با راهکارهای عملی است. نمونهاش همین ماجرای ارائه خدمت در مقابل خواسته موردنظرمان است. قبل از هر چیز باید ببینید قلبتان شما را به سمت انجام چه کاری دعوت میکند؟ سپس باید راهی برای خدمت به مردم از طریق انجام کار مورد علاقهتان پیدا کنید. در این صورت چیزی را که میخواهید به دست میآورید.
تصور کنید شما اکنون یک کارگر هستید و روزانه دستمزد میگیرید. هدفتان این است که درآمد خودتان را به 1 میلیارد در ماه برسانید. در این صورت، باید کسبوکاری برای خودتان راهاندازی کنید که قدرت تولید این پول و حتی مبلغهای بسیار بیشتر را داشته باشد.
وقتی به درونتان سر میزنید، میبینید شما به کار نجاری علاقه دارید؛ بنابراین با خودتان قرار میگذارید که در مقابل دریافت این پول و حتی چندین برابر آن، کسبوکاری در زمینه نجاری به راه بیندازید و با تولید محصولات چوبی درجه یک و خدمتکردن به مردم هدفتان را واقعی کنید.
حالا اینکه چطور سرمایه این کار را به دست میآورید، چطور درها را یکی پس از دیگری باز خواهید کرد و… ماجراهایی هستند که ذهن و قلبتان آنها را برایتان حل میکنند. اگر در گفته خود ثابتقدم باشید، پای حرف و خواستهتان بایستید، واقعاً به فکر انجام یک کار با هدف خدمت کردن باشید، گفتوگوهای درونیتان را با هدف و خواستهتان همراستا کنید و بابت چیزهایی که داشتید، دارید و خواهید داشت سپاسگزاری کنید تا خودتان را در مرکز معجزهها پیدا کنید.
شعله اشتیاق را در وجودتان روشن نگه دارید
آرزو ثروت نمیآورد؛ چون آرزوها زغالهایی سوخته یا حتی چوبهایی نسوخته هستند. آنها هیچ شعله و حرارتی و هیچ شور و اشتیاقی در وجودشان ندارند؛ چون باد حسرت که همراه با آرزوهاست، آنها را خاموش نگه میدارد. همانطور که برای زندگیکردن به انرژی نیاز دارید و برای به دست آوردن انرژی باید غذا و آب بخورید، برای حرکتکردن در مسیر رسیدن به اهدافتان هم باید روحتان را با اشتیاق و انگیزه تغذیه کنید. اشتیاق دو نوع دارد:
- اشتیاق خنثی
آتش این نوع از اشتیاق در اثر شنیدن حرفهای دیگران، شرکتکردن در سخنرانیها، همایشها یا تحت تأثیر دیگران قرارگرفتن روشن میشود، ولی اگر با اشتیاق فعال ترکیب نشود، به همان سرعتی که به وجود آمده از بین میرود. وجود اشتیاق غیرفعال یا خنثی در قلب و روح انسان بسیار مهم است؛ چون به این وسیله به فکر برداشتن قدم بعدی و استفاده از برنامهریزی میافتد.
- اشتیاق فعال
این نوع از اشتیاق، نشاندادن احساسات درونی با عمل و صحبتکردن از آن با ایمان است. اشتیاق فعال روحیه فرد را قوی نگه میدارد، او را در نظر دیگران ارزشمندتر میکند، اعتمادبهنفس او را بالا میبرد و موانع را از مسیرش حذف میکند.
نکته مهم این است که کنترل اشتیاق، درست به اندازه ایجاد و شعلهور نگهداشتن آن مهم است. اشتیاق بیش از اندازه، قدرت تحلیل و یادگیری شما را کم کرده و اشتیاق کمتر از اندازه، شما را به فردی خنثی تبدیل میکند که علاقهای به بهترکردن زندگیاش یا تغییر در جهتی مثبت ندارد.
کتاب آرزو ثروت نمیآورد؛ ظاهرتان را با ذهنتان هماهنگ کنید
آرزو ثروت نمیآورد؛ زیرا آنها نمیخواهند راهی بهسوی واقعیت زندگی پیدا کنند، ولی اهداف، افکار و چیزهایی که واقعاً میخواهید چنین قدرتی دارند و از هر وسیلهای برای ورود به زندگیتان استفاده میکنند. ذهن شما از محیط پیرامونتان تأثیر میپذیرد.
اگر میخواهید به فردی ثروتمند تبدیل شوید باید افکار ثروتمند خود را تا جایی که میتوانید در زندگیتان هم به نمایش بگذارید. چقدر به ظاهر خودتان، لباسهایی که میپوشید، وضعیت چهرهتان، خانهتان، لوازم و وسایلتان و چیزهایی که در اختیار دارید اهمیت میدهید؟
اگر منتظر این هستید که روزی ثروتمند شوید و سپس به فکر خرید لباسهای مناسب یا زندگی در محلهای بهتر باشید، باید بدانید در اشتباه هستید؛ البته لازم نیست همین الان دست به جیب شوید. به شما توصیه میکنیم در اولین گام برای ایجاد این تغییر، تصمیم قطعی بگیرید و آن را بخواهید؛ در این صورت ضمیر ناخودآگاه و قانون جذب، شما را در مسیری قرار میدهند که میتوانید ظاهرتان را همرنگ با افکارتان کنید.
آیا داشتههایتان در بهترین وضعیت ممکن هستند؟
به جزئیات زندگی و ظاهرتان اهمیت بدهید. به خانه و لباسهایتان نگاه کنید. آیا همین امکانات فعلی را در بهترین حالت خود نگه داشتهاید؟ آیا به شیوه لباس پوشیدن، راهرفتن، رفتارکردن، ایستادن، صحبتکردن و درمجموع حضورتان اهمیت میدهید؟
وقتی کسی از دور شما را میبیند، چه کسی را در ذهنش تصور میکند؟ فردی فقیر و شکستخورده با خروارها مشکل، شکایت و افکار منفی یا فردی موفق، مثبت، سرشار از اعتمادبهنفس، با ذهنی ثروتمند که آیندهای بسیار روشن در انتظارش است؟
31 ویژگی که از شما یک فرمانده لایق میسازد
در ادامه ورقزدن کتاب «آرزو ثروت نمیآورد» به ویژگیهای یک رهبر میرسیم. رهبریکردن خودتان یا کسب و کارتان چیزی است که باید برای آن تلاش کنید؛ چون شما فرمانده روحتان و سکاندار کسب و کارتان هستید. دنبالکردن ویژگیهای زیر میتواند روحیه فرماندهی را در شما تقویت کند:
1- داشتن یک هدف مشخص و برنامهای بر رسیدن به آن
2- انگیزهدادن به اطرافیان در جهت اهدافی که از قبل مشخص شدهاند.
3- یک رهبر موفق بهدنبال بیشترکردن متحدان و افراد همفکر و همهدف با خودش میشود.
4- جدیگرفتن و اعتمادکردن به تواناییهای تیم
5- توانایی کنترل ذهن و احساسات
6-داشتن پشتکار برای تمامکردن کارها و نیمهکاره نگذاشتن هیچ کاری
7- یک رهبر خوب، فردی بسیار خلاق است. او همیشه بهدنبال راههایی برای بهترکردن وضعیت و روشها میشود. او راههای قدیمی را بررسی میکند، اما نیازی به تقلید جز بهجز از آنها نمیبیند؛ چون میداند که راهها و روشها نیز مانند افکار انسانها پیوسته در حال تغییر هستند.
8- او میتواند در هر شرایطی از منطق و عقل خود برای گرفتن تصمیمهای درست استفاده کند.
9- یک رهبر خوب، فردی دهانبین نیست. او بهسادگی تحت تأثیر حرف دیگران قرار نمیگیرد و بدون تحقیق، بررسی و تحلیل درباره حرفها و نظرها قضاوت نمیکند.
10- او میتواند در زمان و مکان درست، اشتیاق را در کارمندان و اعضای تیمش به وجود بیاورد یا آن را مدیریت کند.
11- یک رهبر قدرتمند فردی اهل عدالت و انصاف است. معیار او برای برتریدادن به افراد، تواناییهایی است که دارند. با این حال، حتی درباره افرادی با تواناییهای عالی هم شرط انصاف را رعایت میکند.
12- رهبر واقعی، فردی با اعتمادبهنفس بالاست. راست و محکم میایستد، قدمهایی استوار برمیدارد و با رفتارش، اعتماد درونی به خودش را نشان میدهد.
13- در سیزدهمین نشانه یک رهبر موفق در کتاب «آرزو ثروت نمیآورد» به موضوع کار و مدیریت یک مجموعه میرسیم. یک رهبر موفق، بیشتر از کارمندانش کار میکند. او این کار را همراه با ذهنیتی مثبت انجام میدهد؛ چون میداند کارمندانش زیر نظر و هدایت او در حال حرکتدادن کشتی کسبوکار به سمت هدف موردنظر هستند.
14- رهبران بزرگ اهل دموکراسی هستند. شاید حرفها و نظرات دیگران برایشان مهم نباشد، ولی با این حال به عقاید دیگران احترام میگذارند؛ چون درک میکنند انسانها با هم متفاوت هستند و همه از یک دریچه مشترک به جهان نگاه نمیکنند.
15- یک رهبر خوب، فردی کمحرف است. او دانستههای زیادی دارد، ولی دلیلی نمیبینید که آنها را در هر فرصتی به دیگران بگوید. عادت به کم حرفزدن او را به سمت بیشتر شنیدن و بیشتر تماشاکردن سوق میدهد.
16- آرزو ثروت نمیآورد؛ چون چیزی بسیار کلی است. درحالیکه خواستههای واقعی سرشار از جزئیات هستند. او به جزئیات، اهمیت بسیار زیادی میدهد و از ریز کارهای کارمندان مستقیمش باخبر است. پیگیری مستقیم او درباره روند کارها به کارمندانش هم نشان میدهد که باید در اجرای کارهایشان دقیق و جزئینگر باشند؛ چون رعایتکردن همین جزئیات میتواند تفاوت میان برندها را مشخص کند.
17- یک رهبر موفق، فردی مسئولیتپذیر است. او از اشتباههایی که انجام میدهد، درس میگیرد و تلاش میکند تا دوباره به خاطر یک اشتباه دچار زحمت نشود.
18- رهبران بزرگ، فرماندهانی انتقادپذیر هستند. آنها خودشان را بری از خطا نمیدانند و از اینکه کسی با گوشزد کردن یک نکته آنها را نقد نمیکند، خشمگین نمیشوند.
19- رهبر موفق فردی مبادی آداب، اخلاقمدار، مؤدب و منظم است. او همانطور که به کارهای تیم و شرکتش میرسد، به کارهای شخصی، رژیم غذایی، ورزش، تناسب اندام و مطالعه پیوسته نیز مشغول است.
20- وفای به عهد موضوع بسیار مهمی بود که در کتاب «آرزو ثروت نمیآورد» بهطور ویژهای به آن اشاره شده بود. یک رهبر بزرگ، فردی است که به قولهای خود وفا میکند. او یا حرفی را نمیزند یا اگر حرفی میزند، حتی اگر دیگر پایبندی به آن حرف برایش سودی نداشته باشد، همچنان پای حرفش میماند.
او این ویژگی نیک اخلاقی را از وفاکردن به قولهایی که به خودش میدهد، به دست آورده است. کسی که به خودش و قولهایی که به خودش میدهد وفادار باشد، این قدرت درونی را پیدا میکند تا به قولهایی که به دیگران میدهد هم وفادار باقی بماند.
21- فردی بهعنوان یک رهبر موفق شناخته میشود که در کار، حرف و عملش صداقت داشته باشد. یک فرد دورو، کمارزشتر از آن است که بتواند پذیرای مسئولیتهای یک رهبر و فرمانده کسبوکار باشد.
22- او میتواند تمایلات درونی خود را بهخوبی مدیریت کند و برای آنها پاسخی درخور بیاید. یک رهبر بزرگ خودش را سرکوب نمیکند، بلکه با مدیریت احساسها و نیازهای مختلفش راهی برای رسیدن به صلح با خودش مییابد.
23- یک رهبر موفق، فردی با شخصیت محکم، مطمئن، قابلاتکا و پر از جذبه است. در عین حال، او همراه و پشتیبان کارمندانش است؛ به حدی که در غم و شادی آنها شریک میشود.
24- او روی یک بخش متمرکز است و در آن به مهارت بسیار زیادی رسیده است. یک رهبر موفق میتواند ذهن خودش را در یک بازه زمانی مشخص روی یک موضوع متمرکز کند.
25- او از اشتباهها یاد میگیرد. حالا این اشتباه چه از آن خودش باشد و چه از دیگران سر زده باشد.
26- یک رهبر موفق، مسئولیت اعضای تیمش را بر عهده میگیرد و بهدنبال مقصر برای اشتباهات خودش یا تیمش نمیگردد.
27- او صبوری، درک، تحلیل و تحقیق را جایگزین قضاوت با چشمهای بسته کرده است. تنها بعد از مطمئنشدن از اصل ماجرا دست به اقدام میزند.
28- یک رهبر بزرگ، ویژگیهای مثبت دیگران را میبیند و در جای مناسب آنها را بیان میکند.
29- او فردی با نگرش ذهنی مثبت است.
30- یک رهبر موفق روی کار تمام اعضای تیمش نظارت میکند.
31- این رهبر از همه کسانی که به او خدمت و کمک میکنند، کوچک یا بزرگ، بدون غرور تشکر میکند.
اصل حرف ناپلئون هیل در کتاب «آرزو ثروت نمیآورد» چه بود؟
ناپلئون هیل در کتاب آرزو ثروت نمیآورد بر این باور بود که برای رسیدن به الگوی موفقیت باید تلاش برنامهریزیشده را بهکمک اقداماتی آگاهانه پیگیری کرد، از اشتباهات درس گرفت و با درستکردن مداوم مسیر، راهی برای رسیدن به هدف موردنظر باز کرد.
در خلاصه کتاب «آرزو ثروت نمیآورد» چه گفتیم؟
- داشتن ایمان کاربردی به معنای ایمان به توانایی و قدرت انجام کار در وجود خودمان است؛ یعنی وارد عمل شدن بهجای منتظرماندن.
- اعتمادبهنفس عنصری است که ایمان کاربردی را به وجود میآورد. هرکسی میتواند با تلاش، اعتمادبهنفس خود را افزایش دهد.
- شکستهای ماجراهایی ترسناک نیستند. آنها به ما کمک میکنند تا مسیر اشتباهمان را اصلاح کنیم.
- اگر قبل از شکستخوردن آن را در ذهنمان تصور کرده و راهحلی برایش پیدا کنیم، میتوانیم از اعتمادبهنفسمان در مقابل تأثیر منفی شکست محافظت کنیم.
- قانون جاذبه، نیرویی بسیار قدرتمند و بیطرف است. ما بهعنوان یک انسان این قدرت را داریم که با استفاده از قدرت افکارمان آن را در زندگی خودمان کنترل کنیم.
- بیرونکردن افکار منفی از ذهن، اولین و مهمترین کار برای تغییر زندگی است.
- با تغییردادن مکالمه درونی و مشخصکردن یک خدمت در مقابل چیزی که میخواهید، میتوانید خیلی سریعتر و بسیار بزرگتر به اهدافتان برسید.
- آرزو ثروت نمیآورد؛ چون خاموش است. اشتیاق آتشی است که شما را در طول مسیر رسیدن به هدفتان پرانرژی نگه میدارد. شما میتوانید با استفاده از تفکر مثبت، نیروی اشتیاق را در وجودتان زنده نگه دارید.
- ظاهر شما نمایی از افکارتان است. اگر به ثروت فکر میکنید، باید آن را در ظاهر و جزئیات زندگیتان مانند شیوه لباسپوشیانتان به تصویر بکشید.
- هرکسی میتواند با رعایت 31 اصل ساده به یک فرمانده بزرگ برای کسبوکار و زندگیاش تبدیل شود.
نظر شما چیست؟
فکر میکنید در زندگیتان، راه و روش یک فرمانده را در پیش گرفتهاید یا سرباز یک فرمانده دیگر شدهاید؟

















