تولید ناخالص داخلی یا GDP چیست؟
در ادبیات اقتصادی به مجموع ارزش بازاری کالاها و خدمات نهایی که طی بازه زمانی مشخصی، در یک کشور تولید و عرضه میشوند، تولید ناخالص داخلی (Gross domestic product) میگویند. منظور از کالا و خدمات نهایی، کالا و خدماتی است که در انتهای زنجیر تولید قرار گرفتهاند و برای تولید و خدمات دیگر خریداری نمیشوند. تولید ناخالص داخلی، یکی از مهم ترین متغیرهای کلان اقتصادی و نشاندهنده نتیجه کلی فعالیت اقتصادی کشور است. این شاخص که خود متاثر از ارکان مهم بخش مالی اقتصاد جامعه است، در رشد و توسعه اقتصادی یک کشور نقش قابل توجهی دارد و بهعنوان مهمترین شاخص عملکرد اقتصادی در تحلیلها و ارزیابیهای اقتصاد مالی مورد استفاده قرار میگیرد. به طور معمول توان و قدرت اقتصادی کشورها با استفاده از این شاخص سنجیده و نرخ رشد آن، میزان پیشرفت اقتصادی یک کشور را نشان میدهد. در واقع از طریق تولید ناخالص داخلی میتوان نسبت به روند رونق و رکود کل اقتصاد آگاه شد. علاوه بر این تولید ناخالص داخلی از نماگرهای اقتصادی در بازار پول و سرمایه نیز محسوب میشود و در بازار سهام بهعنوان یک متغیر کلان در تحلیلهای بنیادی مورد توجه قرار میگیرد.
چرا بهدنبال فهم فرایند تاثیر متغیرهای خرد و کلان اقتصادی بر بازار سهام هستیم؟
ریسک و بازدهی سرمایه یکی از مهمترین عوامل برای تخصیص منابع مالی در بازارها و اقتصاد است. سرمایه گذاران بهدنبال این هستند تا منابع خویش را بهطور بهینه تخصیص داده و بیشترین نفع را از سرمایهگذاری خود کسب کنند. از آنجاکه فرآیند سرمایهگذاری در بازار سهام، همواره با ریسکهای خاص خود همراه است؛ بنابراین انتخاب سهم و بررسی و برآورد ریسک سرمایه در این بازار از اهمیت ویژهای برخوردار است. این در حالیست که تغییرات فضای کلان اقتصادی بر رفتار و عملکرد بنگاههای حاضر در بازار سهام و ریسکهای موجود در آن موثر است. درواقع یکی از مسائلی که درمورد بازارهای سرمایه مطرح است، چگونگی تعامل و تاثیرپذیری متقابل این بازار با دیگر متغیرهای خرد و کلان اقتصادی است. عوامل خرد و کلان اقتصادی در طول زمان به طور پویا در حال تغییر هستند و بخشهای مختلف اقتصاد، همه به یک میزان تحت تاثیر این تغییرات قرار نمیگیرند. در واقع میزان تاثیرپذیری آنها وابستگی مستقیم به بزرگی آن بخش از اقتصاد دارد. با این حال به نظر میرسد متغیرهای کلان اقتصادی نسبت به متغیرهای خرد اقتصادی نقش و اهمیت بیشتری داشته باشد. از این رو محققان و تحلیل گران مالی و اقتصادی همواره در تلاشند با شناسایی عوامل موثر بر بازده سهام و تاثیر هر یک، از یک سو سرمایه گذاران را در انجام سرمایه گذاریهای مناسب یاری نمایند و از سوی دیگر شرایط را برای رسیدن به بازار سهام کارا فراهم سازند.
تاثیرات بازار سهام بر شاخصهای اقتصاد کلان
یک بازار مالی توسعه یافته همچون بازار سهام کارامد، میتواند در تخصیص منابع به همه بخشهای اقتصادی نقش واسطه ای بازی کند و با تشویق و افزایش سرمایهگذاری، هزینه تامین مالی، هزینه تولید اطلاعات و هزینه مبـادلات را کاهش دهد. مطالعات متعدد در آمریکا نشان دادهاند اگر کارایی عملیاتی، اطلاعاتی و تخصیصی بالاتری در بازار سهام وجود داشته باشد، منابع مالی دراین بازار به شکل بهینه تخصیص داده میشوند. در این صورت سرعت نقد شوندگی داراییها بالاتر و هزینه انجام معاملات به حداقل سطح ممکن میرسد تا بدون کاستن کیفیت، بهای تمام شده کالا کاهش یابد. در این شرایط شرکتهای حاضر در بازار سهام به نحو مطلوب اقدام به تامین سرمایه میکنند و میزان سرمایهگذاری بالا میرود. بنابراین کارایی بازارهای مالی یک کشور و میزان توسعه یافتگی در آنها میتواند نقش اساسی در توسعه و رشد اقتصاد آن کشور بازی کند. در واقع از انجا که سرمایهگذاری موتور رشد و توسعه اقتصادی در هر کشور است؛ رابطه تنگاتنگی میان سرمایهگذاری، عملکرد شرکتها و وضعیت کلی اقتصادی وجود دارد.
یک بازار سهام کارامد، با تسهیل روند انباشت سرمایه و عرضه فناوریهای نوین موجب بهبود اشتغال و درمجموع افزایش رشد اقتصادی و رفاه جامعه خواهد شد. رشد اقتصادی نیز با افزایش ظرفیت تولید و سرمایهگذاری برافزایش تولید ناخالص داخلی و اشتغال اثرگذار است. در چنین شرایطی است که میتوان گفت شاخص قیمت سهام میتواند مسیر حرکت اقتصاد را نشان دهند. توجه به این نکته بسیار مهم است که شاخص کل قیمت سهام به تنهایی و لزوما نشان از کارایی بازار سهام ندارد و آیینهای از عملکرد اقتصاد کلان کشور محسوب نمیشود. این شاخص بهتنهایی نمیتواند رونق یا رکود اقتصاد یا صنعت کشور را نشان دهد. بهعبارت دیگر، تنها با مطالعه تغییر در شاخص کل قیمت سهام نمیتوان به تحلیل درستی از وضعیت اقتصادی در کشور دست یافت. عوامل بسیار متعددی چون وضعیت صنعت، حجم نقدینگی، متغیرهای پولی و مالی، بازارهایی که میتوانند نقش کالای جایگزین برای سرمایه گذاری را داشته باشند و غیره؛ خود میتوانند بازار سهام را تحت تأثیر قرار دهند؛ و و شاخص قیمت سهام را بالا ببرند بیآنکه که افزایش رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص داخلی را در پی داشته باشند.
چگونه بازار سهام بر میزان تولید ناخالص داخلی تاثیر میگذارد؟
برمبنای تئوریهای اقتصادی، در یک بازار سهام کارا، شاخص قیمت سهام باید منعکس کننده انتظارات فعالان اقتصادی و سرمایهگذاران از عملکرد آتی شرکت ها باشد. ضمن آنکه سود شرکتها، سطح و اثرگذاری فعالیتهای اقتصادی را منعکس میکند. نتایج برخی مطالعات نشان دادهاند که اگر شاخص قیمت سهام به درستی در بازتاب اطلاعات مربوط به روند آتی متغیرهای اساسی عمل کند آنگاه میتوان ازآن به عنوان یک متغیر پیشرو برای پیشبینی نوسانهای فعالیتهای اقتصادی بهره برد. بدین منظور بازار سهام و شرکتهای حاضر در این بازار باید سهم قابل توجهی در اقتصاد و تولید ناخالص داخلی داشته باشند. در این شرایط است که هرگونه تغییر در عملکرد شرکتهای حاضر در بورس بر شاخصهای اقتصاد کلان و تولید ناخالص داخلی تاثیر میگذارد و باید انتظار داشت که توسعه بازار سهام موجب افزایش تولید ناخالص داخلی شود. در این شرایط، GDP میتواند در برگیرنده بسیاری از ارقام مربوط به عملکرد بنگاههای اقتصادی باشد. برای مثال از آنجا که درآمد از اجزای مهم تولید ناخالص داخلی است، پس میتوان گفت میزان درآمد و ایجاد ارزش افزوده بنگاهها در میزان تولید ناخالص داخلی نقش مهمی دارد. بدین ترتیب انتظار میرود در یک اقتصاد توسعه یافته و در سایه یک بازار سهام کارا و پویا، شرکتهای حاضر در بورس توسعه بیشتری پیدا کرده و با افزایش در میزان تولیدات خود، بر میزان تولید ناخالص داخلی بیافزایند.
تاثیر نوسانات تولید ناخالص داخلی بر بازار سهام
منطق حکم میکند که با رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص داخلی در یک کشور، بر رفاه جامعه و تمایل به سرمایه گذاری افزوده شود. در این هنگامه، بازار سهام رونق بیشتری پیدا میکند و شرکتهای حاضر در بورس به سودآوری بیشتر دست پیدا میکنند. در ایران اما رشد اقتصادی و افزایش شاخص تولید ناخالص داخلی تا حد زیادی به نفت وابسته است. بنابراین نفت محور بودن اقتصاد ایران و تاثیر آن بر میزان تولید ناخالص ملی، به علاوه دولتی یا شبه دولتی بودن اغلب صنایع و شرکتهای بزرگ حاضر در بورس دلایل مهمی هستند که موجب میشوند افزایش قیمت نفت و در نتیجه افزایش این شاخص به سودآوری در بازار سهام منجر شود. در واقع افزایش قیمت نفت در بلندمدت است که موجب بهبود اوضاع اقتصادی، افزایش تولید ناخالص داخلی و در نتیجه افزایش سودآوری شرکت ها و افزایش ارزش سهام در ایران میشود.
با این حال تحلیلگران معتقدند به دلیل آنکه بازار سهام ایران در مقایسه با حجم اقتصاد کشور کوچک است، تغییرات واقعی در برخی متغیرهای کلان اقتصادی همچون تغییر در تولید ناخالص داخلی نمیتوانند به خوبی اثر خود را بر بازار سهام به جای بگذارند. آنها اثر نوسانات تولید ناخالص داخلی بر بازار سهام را زیر سوال میبرند و نشان میدهند تغییر در نرخ رشد تولید ناخالص داخلی با تاثیر محدود، بر بازده سهام در بازار موثر است. بر اساس مطالعات این پژوهشگران، دولتی بودن اقتصاد ایران در سایه فضای بوروکراتیک و کندی مراحل تصمیم گیری تا اجرا، سبب میشود واکنش صورت گرفته در متغیرهای اقتصادی همچون تغییر در تولید ناخالص داخلی با تاخیر زمانی صورت بگیرد؛ درحالیکه بازده سهام فوراً متاثر از این تصمیم گیریها میشود. علاوه بر این درکشورهایی که اقتصاد قوی و پویایی ندارند و فضای اقتصادی در این کشورها همچون نرخ رشد اقتصادی و میزان تولید ناخالص داخلی، تحت تاثیر مسایل سیاسی و اجتماعی قرار دارد، کارایی بازارهای مالی همچون بازار سهام کاهش پیدا میکند.
روی دیگر سکه
با این حال در روی دیگر سکه و در سالهایی که رشد اقتصادی و نرخ تولید ناخالص داخلی پایین بوده است، بازار سهام در ایران از عملکرد خوبی برخوردار بوده است. همین مساله است که موجب میشود که به طور قطع نتوان گفت که کاهش GDP به رکود در بازار سهام خواهد انجامید. شاید یک علت آن است که با نوسان برخی متغیرهای اقتصادی همچون قیمت ارز و بی ثباتی در سایر بازارهایی که جایگزینی برای سرمایهگذاری هستند، باز هم بازار سهام امن ترین بازار برای سرمایه گذاری است تا در اوضاع نامناسب اقتصادی هم این بازار پر رونق تر از بازارهای جایگزین خود باشد.















