قدرت راز

جهان، شگفت انگیز و پر از سوال است. از میان تمام این پرسش ها، «انسان» بزرگ ترین و عجیب ترین پرسشی است که در کل هستی وجود دارد. هر چقدر که بیشتر در اعماق وجودمان کندوکاو می کنیم، بیشتر به این موضوع پی می بریم که ما هیچ شناخت و درک عمیقی از خودمان و قدرتی که در ما به امانت گذاشته شده است نداریم. روزهایمان را در سرگردانی و شب هایمان را با اندوه سپری می کنیم و کورمال کورمال در تاریکی مشکلاتمان به دنبال کلیدی می گردیم که در درونمان قرار دارد. ما بزرگ ترین پرسش و در عین حال، کامل ترین پاسخ هستیم. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ کتاب «راز» از «راندا برن» می رویم و سری به شگفتی وجودمان می زنیم. با ما همراه باشید.

باب راس

راز انجام دادن هر چیزی این است که باور داشته باشید می توانید آن را انجام دهید. هر چیزی، تا زمانی که باور داشته باشید.

عظمتی به نام انسان

انسان، موجود شگفت انگیزی است. سیستم جسم و روح او به شکلی باور نکردنی عالی و فراتر از تصور است. شاید بشر توانسته باشد به کره ماه یا مریخ سفر کند و با ناشناخته ها آشنا شود، اما هنوز هم نمی تواند عظمت وجود خودش را درک کند. ما می توانیم از طریق ذهن خود با کائنات ارتباط قرار کنیم. این بدان معنی است که هیچ نامحدود و غیرممکنی در زندگی مان معنا ندارد.

جالب اینجا است که کائنات بر انسان حکمفرمایی نمی کند، بلکه این انسان است که بدون استفاده از حتی یک واژه و تنها از طریق افکارش می تواند به کائنات دستور دهد. انسان، اشرف مخلوقات است چون ذهنی دارد که می تواند با کمک آن، گذشته، حال و آینده خود را به شکلی که دوست دارد تغییر دهد.

تمام افراد ثروتمند، مدت ها قبل از اینکه ثروت خود را به صورت فیزیکی دریافت کنند، مالکیت آن را در ذهنشان به دست آوردند. به زبان ساده، اولین قدم آنها برای ثروتمند شدن، تحول پایه و اساس افکارشان بوده است. نمی توانید در ذهن هیچ انسان ثروتمندی افکاری که بوی فقر و نیستی می دهند را پیدا می کنید. چون آنها با تلاش فراوان، تمام فکرهای منفی، نابود کننده، مایوس کننده و افکاری که ریشه در فقر دارند را از ذهن خود پاک کرده اند و به جای آنها افکار قدرتمندی که به طور مستقیم به ثروت و بی نیازی اشاره می کنند را پرورش داد ه اند.

آنها با این کار، قانون جاذبه را در زندگی خود شخصی سازی کردند و مسیر رسیدن به ثروت را هموار ساختند. نباید این طور فکر کنید که قانون جاذبه و راز، فقط به ثروت محدود می شود. شما می توانید از این قانون برای به دست آوردن هر چیزی در زندگی تان استفاده کنید؛ سلامتی، شادی، خوشبختی، عشق، مهارت، هر چیزی، هر چه که بخواهید را می توانید با این قانون به دست بیاورید. اما قبل از آن، ابتدا باید افکارتان را تغییر دهید.

شما مسئول زندگی خودتان هستید

افراد بیشماری روی کره زمین زندگی می کنند که هنوز نمی توانند با جمله: «شما مسئول زندگی تان هستید.» کنار بیایند. وقتی به آنها می گوییم: «چیزی که هستید، نتیجه مستقیم افکار و آفرینش خودتان است.» بسیار ناراحت می شوند. چون با خودشان می گویند: «نه، فلان آدم زندگی من را به این جهنم تبدیل کرد یا پدر و مادرم من را این گونه بار آوردند یا این تقصیر من نبود که شریکم کلاه بردار از آب درآمد یا حتی من هرگز نمی خواستم که به این بیماری دچار شوم! چطور ممکن است من این کار را با خودم بکنم؟»

بله. قبول کردنش خیلی سخت است. اما این ما هستیم که با افکارمان، راه ورود آن افراد، شکل رفتار والدینمان با خودمان یا حتی دچار شدن به بیماری ها را به زندگی مان باز کرده ایم. ما نمی خواهیم مسئولیت افکارمان را بر عهده بگیریم و دقیقا به همین دلیل است که زندگی مان همیشه در همان وضعیت نابه سامان باقی می ماند. اگر می خواهیم زندگی مان تغییر کند و تمام این مشکلات دست از سرمان بردارند ابتدا باید بپذیریم که مسئولیت 100 درصد زندگی مان با خودمان است. تنها در این صورت است که به کلید دروازه تغییر دسترسی پیدا می کنیم.

اگر در مقابل پذیرفتن این مسئولیت مقاومت کنیم، هیچ راهی برای تغییر زندگی مان باز نمی شود. چون این فرصت را به دیگران می دهیم تا به راحتی کنترل هست و نیست ما را در دست بگیرند. در این وضعیت، هر گونه تغییر، تنها یک رویای زیبا است که قرار نیست هرگز به واقعیت تبدیل شود. پذیرفتن مسئولیت زندگی و افکارمان تنها راه برای خارج شدن از جریان نیروهای منفی و ماجراهای ناخوشایندی است که در اثر افکار و احساساتی از همان دست، همچون سیل به زندگی مان راه پیدا کرده اند.

به چه چیزی فکر می کنید؟

بر اساس قانون جاذبه و راز، افکار غالب ما یعنی همان چیزهایی که مرتب و همیشه به آنها فکر می کنیم، در قالب یک ماجرا، شخص یا یک جسم به زندگی ما راه پیدا می کنند. حالا سوال اینجا است که شما واقعا به چه چیزی فکر می کنید؟ بسیاری از مردم در مورد افکارشان دچار نوعی سوءتفاهم هستند. تصور آنها از خودشان، فردی است که همیشه به چیزهای خوب فکر می کند.

اما نتیجه عملی شدن افکارشان روی زندگی آنها بسیار فلاکت بار است. مشکلات از سر و کول زندگی آنها بالا می روند و لحظه ای به آنها امان نفس کشیدن نمی دهند. مشکل این است که آنها دوست دارند مثبت فکر کنند، اما هرگز در عمل به سمت افکار مثبت حرکت نمی کنند. نگرش آنها به دنیا و زندگی شان به شکل عجیبی منفی و سرشار از پوچی است.

در واقع، پیامی که آنها به کائنات می فرستند این است: «من از بدبختی، بدهکاری و بیماری خوشم می آید. لطفا مقدار بی نهایتی از این موارد را برایم ارسال کنید.» هرگز نباید فکر کنید که جهان هستی مثل انسان ها دارای ویژگی خساست است. کائنات، بی نهایت می بخشد و بسیار هم دقیق است. چون همان چیزی که دوست دارید را برایتان می فرستند و از هر راهی برای ارسال هر چه بیشتر خواسته شما استفاده می کند.

از طرفی، نباید خوب یا بد بودن زندگی تان را بر گردن جهان هستی بیندازید. خداوند بزرگ، شما را به عنوان انسان خلق کرده و تمام کائنات را در اختیارتان گذاشته است. شما فرمانده و کائنات فرمان بردار است. اگر زیر دست شما کاری را بر خلاف میلتان انجام می دهد، تقصیر از شما است که فرمان اشتباهی را به او داده اید!

اگر هنوز هم نمی دانید که افکار غالب واقعی تان در چه موضوعی و در چه حال و هوایی هستند، چند روز خودتان را زیر نظر بگیرید و با یک قلم و کاغذ، تک تک فکرهایی که از سرتان می گذرند را یادداشت کنید. با بررسی این افکار نوشته شده، می توانید از چم و خم افکار خود سر دربیاورید. یادتان باشد، تا زمانی که زنده هستید، می توانید زندگی تان را بسازید. پس هر چه زودتر افکارتان را موشکافی کنید و برای تغییر بزرگ و عملی ساختن راز، آماده شوید.

مراقب باشید که نیرویتان را کجا خرج می کنید

در حالت معمولی، ما در مورد چیزهایی که نمی خواهیم اطلاعات فراوانی داریم. مثلا می دانیم که نمی خواهیم:

  • فقیر باشیم
  • بیمار شویم
  • تنها شویم
  • ثروت خود را از دست بدهیم
  • آرامش زندگی مان نابود شود
  • از کارمان اخراج شویم
  • عشق خود را از دست بدهیم 

مشکل، دقیقا از همین جا آغاز می شود. چون ما به جای فکر کردن در مورد چیزهایی که می خواهیم، زمان و انرژی خود را روی فکر کردن در مورد چیزهایی که اصلا نمی خواهیم صرف می کنیم و پیوسته چنین فرکانس هایی را از طریق افکار خود به جهان هستی می فرستیم. کائنات هم دقیقا همین چیزهایی که نمی خواهیم را برایمان می فرستد.

اگر می خواهید زند گی تان تغییر کند، دست از فکر کردن به ترس هایتان بردارید و قدرت بی نهایت خود را برای خواستن چیزهایی که دوست دارید به کار بگیرید. به جای تکرار عبارت: «من نمی خواهم» از عبارت: «من می خواهم» استفاده کنید و جهت افکار خود را به شکلی آگاهانه تغییر دهید.

یکی از راه هایی که می توانید با کمک آن کنترل افکارتان را در دست بگیرید، مراقبه کردن است. تنها سه تا پنج دقیقه مراقبه در طول روز، ذهنتان را خاموش می کند و قدرت کنترل افکاری که در فضای ذهنتان معلق هستند را در اختیارتان می گذارد.

یادتان باشد، افکار منفی بسیار کم قدرت تر از افکار مثبت و سازنده هستند. پس نباید از آنها بترسید. فقط باید رهایشان کنید و تمرکزتان را روی افکاری که دوست دارید بگذارید. گذشته از این، می توانید با تکرار جمله هایی مانند: «من قدرت کنترل افکارم را دارم.» این باور را در ذهنتان بکارید که واقعا می توانید افکارتان را کنترل کنید. وقتی قدرت خود را پس بگیرید، شروع به ساخت سرزمین وجودتان و دنیای پیرامونش خواهید کرد. آن گاه همان طور که راه می روید، زندگی تان را می سازید.

قدرت خود را دست کم نگیرید، راز در دست شما است

بسیاری از مردم، فکر می کنند که هیچ قدرتی برای تغییر شرایط بیرونی ندارند. آنها خودشان را با مفهوم هایی مانند: «سرنوشت» گول می زنند و خیلی راحت، تسلیم می شوند. چنین افرادی باور دارند که هیچ کنترلی روی افکار و رویدادها ندارند و هرگز نمی توانند احساس خود را کنترل کنند.

آنها تلاش برای تغییر افکارشان را به بهانه های مختلف عقب می اندازند و به دنبال ساده ترین و کم زحمت ترین کار، یعنی پرورش افکار منفی می روند. افکار منفی، در تاریخچه سلولی بشر حک شده اند.

آنها ما را از خورده شدن توسط موجودات مختلف یا هلاک شدن در آب، سرما یا گرما نجات داده اند. این فکرها با بدبینی نسبت به موقعیت های گوناگون، ما را گوش به زنگ و در حالت آماده باش نگه داشتند تا فقط زنده بمانیم. اما اکنون، نیازی به نگرانی در مورد خورده شدن توسط ببرهای باستانی وجود ندارد. کنترل افکارتان را در دست بگیرید و به این راحتی، تلاش برای داشتن یک زندگی باشکوه را به مُشتی فکر منفی بی ارزش نبازید!

افکارتان را گیر بیندازید

افرادی که برای اولین بار با قانون جاذبه و این راز بزرگ آشنا می شوند، ترسی عجیب را تجربه می کنند. آنها با خودشان می گویند: «حالا که افکار این قدر قدرتمند هستند، پس کار من تمام است. چون هزاران فکر مختلف در ذهن من به دلخواه خودشان می آیند و می روند. من چطور می توانم در هر لحظه این حجم بزرگ از افکار را کنترل کنم؟» خوشبختانه برای این مشکل بزرگ، راه حل ساده ای وجود دارد.

اگر می خواهید جنس فکرتان را خیلی سریع بشناسید تا بتوانید در مورد نگه داشتن یا رها کردنش تصمیم بگیرید باید به «احساس» خود در آن لحظه مشخص توجه کنید.

اگر احساس خیلی خوبی دارید، خوشحال هستید و به خاطر افکاری که در این لحظه دارید، احساس شادی می کنید پس فکرتان خوب و سازنده است. اما اگر به خاطر افکارتان احساس ناخوشایندی پیدا کرده اید و غم و اندوه به سراغتان آمده است، پس باید این فکرها را رها کنید. احساسات، نعمت بزرگی هستند که ما را از چندوچون افکارمان آگاه می سازند.

ذهن چگونه با کائنات ارتباط برقرار می کند؟

وقتی می خواهید با کسی ارتباط برقرار کنید از چه روشی استفاده می کنید؟ با استفاده از زبانتان مفهوم مورد نظر خود را در قالب واژه ها به گوش او می رسانید یا اینکه با کمک زبان بدنتان، منظور خود را منتقل می کنید. درست است؟ کائنات هم از زبان ویژه ای برای برقراری ارتباط استفاده می کند. جالب اینجا است که انسان از نخستین نفسی که روی زمین می کشد و حتی قبل از اینکه زبان مادری اش را بیاموزد بر زبان کائنات مسلط است.

در حقیقت، زبانی که جهان هستی از آن استفاده می کند، احساس است. احساس ما در مورد هر چیز یا هر موضوعی، ما را به آهنربایی بسیار قدرتمند تبدیل می کند که نه تنها آن چیز بلکه تمام چیزهای هم شکل و هم فرکانس آن را به زندگی خود جذب می کنیم. تفکر شما در مورد هر چیزی – چه خوب و چه بد – آن را به زندگی تان جذب می کند. پس هر چه زودتر، افکارتان را شناسایی کرده و خودتان را از دست چیزهایی که نمی خواهید نجات دهید. این کار، پیش قدمی برای به کار گرفتن راز در زندگی تان است.

چرا گاهی اتفاق های بد پشت سر هم رخ می دهند؟ راز این ماجرا چیست؟

بعضی وقت ها، اتفاق های بد مانند واکنش های شیمیایی زنجیره ای یکی پس از دیگری و بدون توقف در زندگی تان اتفاق می افتند. گیر افتادن در این شرایط، نشان می دهد که این ماجراها در حال تغذیه از منبع بزرگ و قدرتمندی هستند که قدرت آفرینش ماجراهای خوب و بد را در زندگی تان دارد؛ یعنی ذهن شما.

وقتی در این شرایط گیر می افتید، فورا به سراغ افکارتان بروید و ارسال دستورهای ویران کننده به کائنات متوقف کنید. حال بد شما و اینکه امیدی به باز شدن درب یا روشن شدن راهتان ندارید، به عنوان چاشنی این اتفاق ها عمل کرده و هر روز آنها را از در و دیوار روی سرتان آوار می کند. اگر در ذهن خود افکار منفی را رها کنید و از قدرت خود برای پررنگ کردن افکار مثبت و سازنده بهره بگیرید، خیلی زود ورق برمی گردد و زنجیره اتصال این ماجراهای بد درهم می شکند؛ آن هم فقط به این دلیل که شما خواهان آرامش، شادی، گشایش مالی و ثروت در زندگی تان هستید و می خواهید راز را به خدمت بگیرید.

شاید هنگامی که در محاصره ماجراهای بد هستید، نتوانید روی چیزهای مثبت متمرکز شوید و حتی این موضوع به نظرتان خنده دار بیاید. اما این تنها راهی است که می تواند شما را از این وضعیت نجات دهد. وقتی چیزی که اکنون در زندگی تان وجود ندارد را با تمام وجودتان احساس می کنید و از داشتنش خوشحال می شوید، خیلی زود آن را در زندگی تان خواهید یافت. سلامتی خود را از دست داده اید؟ همین حالا نفس عمیقی بکشید و از اعماق وجودتان احساس کنید که سلامت هستید. طلبکارها شما را لحظه ای راحت نمی گذارند؟ همین الان احساس کنید که ثروت در زندگی تان جاری است و مدت ها است که کسی از شما طلبی ندارد. احمقانه است؟ می دانم. اما حقیقت است، شما را نجات می دهد و زندگی تان را دوباره می سازد.

وقتی احساس خود را در مورد یک موضوع تغییر می دهید، چشمتان به جمال فرصت هایی باز می شود که تا قبل از آن هیچ اهمیتی به آنها نمی دادید. وقتی با وجود بیماری روی سلامتی متمرکز می شوید، قدرت شفابخش درونتان را بیدار می کنید تا تمام سلول های بیمار را با سلول هایی جوان و شاداب جایگزین کند. راز، نعمتی است که شما را از دردسرهایی که خودتان بر سر خودتان می آورید نجات می دهد. چه آن را باور کنید و چه با قدرت هر چه تمام تر آن را رد کنید، در هر صورت، این قانون به فعالیت خودش ادامه می دهد. پس بهتر است که هر چه زودتر، اختیار زندگی تان را در دست بگیرید و آن را به شکلی که دوست دارید دربیاورید.

مراقب نیروی نفرت باشید

گفتیم که افکار شما سازنده زندگی تان هستند و خوب یا بد بودن افکارتان و حتی اینکه آیا برای شما مفید یا مضر هستند برای کائنات هیچ فرقی نمی کند. بنابراین، باید مراقب افکار منفی مانند «نفرت»، «خشم»، «حسادت» و مواردی از این دست باشید. اگر چیزی را در زندگی تان نمی خواهید تنها کافی است که آن را به حال خودش رها کنید. با نفرت، حسادت یا حتی ترس خود به آن انرژی ندهید.

«مادر ترزا» این مورد را به شکلی واقعی و در عمل به مردم نشان داد. روزی یک خبرنگار از او پرسید که چرا در تظاهرات ضد جنگ شرکت نمی کند؟ او هم در پاسخ گفت: «من با ضد چیزی کاری ندارم. اما اگر تظاهراتی برای ترویج صلح داشتید من را خبر کنید.» او می دانست که ابراز تنفر از چیزی که ویرانگر و نابود کننده است به آن قدرت می دهد. در عوض باید این قدرت را به شکلی مثبت در جبهه مقابل آن موضوع صرف کرد. حتی اگر چیزی را دوست ندارید، از آن متنفر نباشید. رهایش کنید.

قوانین خودتان را درست کنید

هر کسی در ذهن خود قوانینی دارد که آن را در طول زندگی اش و روی تمام کارهایش پیاده می کند. نگاهی به قوانین زندگی تان بیندازید. آیا آنها مثبت و سازنده هستند؟ آیا نویدبخش ماجراهای خوب هستند یا خبر از اتفاق هایی ناگوار و ناراحت کننده می دهند؟ اگر احساس می کنید که قوانین زندگی تان منفی هستند، خیلی راحت، آنها را با قوانینی مثبت عوض کنید. شاید در ابتدا ذهنتان با این موضوع مخالفت کند. هیچ اشکالی ندارد. قانون های جدیدتان را روی یک تکه کاغذ بنویسید و روزی چند بار آن را با صدای بلند برای خودتان بخوانید. گذشته از این، تمام سعی تان را به کار بگیرید تا طبق قانون جدیدتان عمل کنید. بعد از مدت بسیار کوتاهی متوجه دگرگونی مثبت و شگفت انگیزی در زندگی تان خواهید شد.

خواسته هایتان را واضح بیان کنید

برخی از مردم، به شدت در مقابل قانون جاذبه یا همان راز، جبهه می گیرند. وقتی هم که از آنها دلیل این جریان را می پرسیم، می گویند: «قانون جاذبه کار نمی کند. من خواسته ام را گفتم و اعلام کردم که می خواهم پولدار شوم. حتی ساعت ها به آن فکر کردم اما آب از آب تکان نخورد.» مشکلی که این افراد با آن دست و پنجه نرم می کنند، روشن نبودن هدف یا خواسته شان است. مثلا آنها فقط می خواهند پولدار شوند، یا فقط می خواهند خوشبخت باشند. خوشبختی، ثروت و شادی، مفهوم هایی بسیار گسترده هستند. شما باید دقیقا مشخص کنید که منظورتان از ثروت یا شادی، رسیدن به چه چیزهایی است. تنها در این صورت، کائنات می تواند برای عملی شدن خواسته شما دست به کار شود.

اجازه بدهید مثالی برایتان بزنم. تصور کنید به دوستتان که در راه خانه شما است زنگ می زنید و می گویید: «از سوپر مارکت بخر!» دوستتان که حسابی گیج شده است می گوید: «چی بخرم؟» شما دوباره با اصرار زیاد می گویید: «ای بابا چرا نمیفهمی؟ گفتم از سوپر مارکت بخر دیگه!» این مکالمه هیچ انتهایی ندارد. چون شما برای دوستتان مشخص نکرده اید که چه چیزی را از سوپر مارکت برایتان بخرد؟ ماست؟ پنیر؟ تخم مرغ؟ اگر کائنات را یک فروشگاه بی نهایت بزرگ در هستی تصور کنید، تا وقتی که دقیقا نوع خواسته خود را مشخص نکنید، نمی توانید به چیزی که می خواهید برسید. می خواهید پولدار شوید؟ چقدر پول از نظر شما ثروت محسوب می شود؟ 100 میلیارد؟ 200 میلیارد؟ عدد بدهید، دقیق و با جزئیات بسیار زیاد، خواسته خود را برای کائنات مشخص کنید تا بتوانید آن را به دست بیاورید.

 باور خود را تا آخر خط حفظ کنید

وقتی خواسته خود را به روشنی بیان می کنید و جهت افکارتان را به سمت چیزهای مثبت و سازنده تغییر می دهید مدتی طول می کشد تا همه چیز سر جای خودش قرار بگیرد و شما به خواسته تان برسید. در این مدت، تنها کاری که باید انجام دهید، باور داشتن به دریافت خواسته تان است. اهمیتی ندهید که شرایط پیرامونتان چقدر به هم ریخته و عجیب است. هرگز اجازه ندهید که افکار منفی وارد قلبتان شوند و باور شما نسبت به دریافت خواسته تان را ضعیف کنند. باید باور کنید چیزهایی که می خواهید مال شما هستند و هر لحظه بیشتر از لحظه قبل به شما نزدیک می شوند. در این صورت، کائنات با نهایت سرعت شروع به تغییر ماجراها و مهیا کردن شرایط برای ملاقات شما با خواسته تان می کند. تنها به این دلیل که شما این طور می خواستید.

مکمل قانون جاذبه را به کار بگیرید

تا اینجای کار، با هم در مورد افکار مثبت و رها کردن افکار منفی صحبت کردیم. گفتیم که اگر می خواهیم زندگی مان تغییر کند، باید قبل از هر اقدامی، افکارمان را تغییر دهیم. برخی از مردم، در همین بخش گیر می افتند. آنها فکر می کنند، قانون جاذبه یعنی اینکه روی مبل لَم بدهند، به چیزهایی که دوست دارند فکر کنند و چند دقیقه بعد، تمام آنها مثل یک جادو برایشان مهیا شوند.

در حقیقت، تفکر و تغییر شرایط ذهنی تنها 80 درصد کار را تشکیل می دهند. آن 20 درصد کلیدی، در «عمل» نهفته است. ذهنتان مسیر را برایتان هموار می سازد، آدم هایی که به کمکشان نیاز دارید را به سمتتان هدایت می کند و شرایط را برای پیروزی شما آماده می کند. بعد از این کار، یک گوشه می ایستد، دست هایش را به هم گره می زند و مشتاقانه منتظر برداشتن اولین قدم از سوی شما می ماند تا تمام چیزهایی که برای موفقیتتان مهیا کرده است را یکی پس از دیگری به شما نشان دهد.

اگر آن اولین قدم را برندارید، هیچ اتفاقی در زندگی تان نمی افتد! دقیقا به همین دلیل است که شما جسم دارید. اگر ذهنتان می توانست به تنهایی تمام کارها را انجام دهد، دیگر چه نیازی به آفرینش جسمتان بود؟ به دست هایتان چه نیازی داشتید؟ با پاهایتان می خواستید به کجا بروید؟ با چشم هایتان می خواستید چه چیزی را ببینید یا تشخیص دهید؟ جسم و ذهن شما با هم آفریده شده اند. پس به هنگام آفرینش چیزهای گوناگون در زندگی تان باید از قدرت هر دوی آنها استفاده کنید تا بتوانید به نتیجه مورد نظرتان دست یابید. در حقیقت، وجود شما همان راز واقعی است.

پیام اصلی «راندا برن» در کتاب «راز» چیست؟

«راندا برن» که زمانی همچون بسیاری از انسان های دیگر در مشکلاتش غرق شده بود، به طور اتفاقی با قانون جاذبه آشنا شد. سپس دست به یک جستجوی بزرگ زد، تمام آثاری که نشانه ای از وجود قانون جاذبه داشتند را بررسی کرد و به دنبال انسان هایی گشت که زندگی خود را بر اساس این قانون اداره می کنند. خیلی زود، توانست با افراد بسیار بزرگی ملاقات کند و دانسته هایش در مورد قانون جاذبه را کامل تر کند. او با ساخت مستند و نوشتن «کتاب راز» به دنبال این بود که تمام مردم جهان را از این راز سر به مُهر باخبر سازد و آنها را با قدرت بی نهایت درونی شان آشنا کند.

نظر شما چیست؟

آیا تاکنون سری به افکار غالب خودتان زده اید؟ آنها چه رنگ و بویی می دهند؟ منفی و نابودگر هستند یا مثبت و سازنده؟ آیا تصمیمی برای تغییر افکارتان دارید؟ همین حالا چطور است؟